Latest Posts from دل نوشته های زیبا.. (@delneveshteyekhasm) on Telegram

دل نوشته های زیبا.. Telegram Posts

دل نوشته های زیبا..
بنام خداوند عشق ولبخند
وسعت عشق را باید بوسید
مثل شعر
مثل دریا
مثل واژه های پر تبسم
مثل لحظه ی پرواز با عطر موهایت ..

زیباپیروتی...
17,619 Subscribers
11,374 Photos
5,235 Videos
Last Updated 12.03.2025 19:54

The latest content shared by دل نوشته های زیبا.. on Telegram

دل نوشته های زیبا..

12 Mar, 18:56

143

برای شخصی که به شما وقت میده ارزش قائل باشید
این فقط زمان نیست ،
اون بخشی از باهات به اشتراک میذاره

https://t.me/delneveshteyekhasm
دل نوشته های زیبا..

12 Mar, 17:36

261

هیچکس نفهمید تو دلم چی میگذره!
همه گفتن چقد ساده...!
چقد سرد...
چقد بداخلاق...
اما هیچوقت کَسی نگفت
دو کلمه باهاش حرف بزنم شاید
دلتنگ باش
دل نوشته های زیبا..

12 Mar, 14:30

372

از چی بترسیم؟

#دکتر_انوشه

شاملو میگوید:
بترس از او که سکوت کرد وقتی دلش را شکستی.💔
او تمام حرف هایش را به جای تو، به خدا زد ...
و خدا خوب گوش میکند و خوبتر یادش میماند!
خواهد رسید روزی که خدا حرف‌های او را سرت فریاد خواهد کشید...
و تو آنروز درک خواهی کرد که چرا گفته‌اند دنیا دار مکافات است

التماس دعا....

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌https://t.me/delneveshteyekhasm
دل نوشته های زیبا..

12 Mar, 13:55

376

«حال من بد نیست و یعنی هیچ جای بدنم درد نمی‌کند ولی اگر بخواهی حالم را عمیق‌تر جویا شوی باید بگویم که به‌هیچ‌وجه از زندگی خوشم نمی‌آید.»
دل نوشته های زیبا..

12 Mar, 13:10

392

هیچ
کس
رو
پین
نکنید؛
اون
اگه
خودش
نخواد
نمیره
پایین.
دل نوشته های زیبا..

12 Mar, 12:25

409

این روزها یکرنگ که باشی چشمشان را می‌زنی
خسته می‌شوند از رنگ تکراری‌ات
این روزها دوره رنگین‌کمان است...

https://t.me/delneveshteyekhasm
دل نوشته های زیبا..

12 Mar, 11:49

391

🌾🎍🌾
🎍🌾
🌾

#یک_نکته_از_هزاران 🌱

شخصی كه پیله‌وری می‌كرده است اجناس را از این طرف و آن طرف می‌خریده و می‌فروخته و امرار معاش می‌كرده است از اهالی شاهسون آذربایجان بوده است در اثناء دوره گردیش به قبیله‌ای می‌رسد كه شخص كوری محترم بر آنها بزرگتری داشته است، گله و رمه فراوانی داشته و از دست داده بود اولادهای زیادی هم داشت بچه‌های آن كور به پیله‌ور گفتند:
با پدر ما بنشین با او سخن بگو و غصه را از دلش بیرون ببر.
با او صحبت كرد از او پرسید چه غصه‌ای داری؟ گفت: چه بگویم اشكش جاری شد و گفت:
همین قدر بدان روزگارم رسید باینجا كه تمام این صحرا پر از گوسفندان یا شتران یا گاوهایم بود آن سمت كوه نیز گله و رمه من تا چند فرسخ احشام و خیمه‌های فرزندان وبستگان من بر پا بود.
روزی بچه‌زاده‌ام را كه از همه فرزندانم بیشتر دوست می‌داشتم همراه خودم سوار كردم و سیاحت می‌كردم رد می‌شدم همه‌اش گله‌ام بود به فرزند زاده‌ام گفتم كه:
جدت این قدر دارایی دارد كه اگر بنا بشود خدا هم او را فقیر كند سالها طول می‌كشد.
اجمالاً نزدیك دامنه كوه كه رسیدم ابر سیاهی از سمت قبله آمد و محوطه را پر كرد تگرگ زیادی آمد به اندازه یك گردو به قدری شدید بود كه دیدم جای ایستادن نیست در كوه غاری پیدا كردم و خودم و بچه زاده‌ام در آن قرار گرفتیم.
پس از ساعتی سر از غار بیرون كردم ببینم چه شده است دیدم از آن همه دستگاه از آن همه گله و رمه چیزی باقی نمانده تمام زندگیم را سیل برده است دیگر چیزی نمانده است، به فاصله ساعتی فقیر شدم.
ناله كردم گفتم: اقلا اسبم را پیدا كنم. ببینم چیزی مانده یا نه؟
بچه‌زاده‌ام را كنار سنگی نشاندم تا اسبم را پیدا كنم، صدائی شنیدم، نگاه عقب سرم كردم گرگی را دیدم می‌خواهد بچه را بدرد با تفنگم نشانه گرفتم تا گرگ را بزنم امّا به بچه زاده‌ام كه او را سخت دوست می‌داشتم اصابت كرد و در خاك و خون در غلطید از دل تنگی و ناراحتی چنان تفنگ را به سرم كوبیدم كه چشمم را از دست دادم.به فاصله ساعتی به خاك مذلت نشستم.
این ثروتمندی بود كه دعوی استقلال كرد نفهمید كه خودش و همه چیزش از خداست.


🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱



هنگامی كه حضرت موسی (ع ) از طرف خداوند، برای رفتن به سوی فرعون ،و دعوت او به خداپرستی ، ماءمور گردید، موسی علیه السلام (كه احساس خطر می كرد) به فكر خانواده و بچه های خود افتاد، و به خدا عرض كرد: پروردگارا چه كسی از خانواده و بچه های من ، سرپرستی می كند؟! خداوند به موسی (ع ) فرمان داد: عصای خود را بر سنگ بزن . موسی (ع ) عصایش را بر سنگ زد، آن سنگ شكست ، در درون آن ، سنگ دیگری نمایان شد، با عصای خود یك ضربه دیگر بر آن سنگ زد، آن نیز شكسته شد و در درونش سنگ دیگری پیدا گردید، موسی (ع ) ضربه دیگری با عصای خود بر سنگ سوم زد، و آن سنگ نیز شكسته شد، او در درون آن سنگ ، كرمی را دید كه چیزی به دهان گرفته و آن را می خورد. پرده های حجاب از گوش موسی (ع ) به كنار رفت و شنید آن كرم می گوید: سبحان من یرانی و یسمع كلامی و یعرف مكانی و یذكرنی و لاینسانی . :پاك و منزه است آن خداوندی كه مرا می بیند، و سخن مرا می شنود، و به جایگاه من آگاه است ، و بیاد من هست ، و مرا فراموش نمی كند. به این ترتیب ، موسی (ع ) دریافت ، كه خداوند عهده دار رزق و روزی بندگان است ، و با توكل بر او، كارها سامان می یابد.

#محمدمهدی۰اشتهاردی
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
دل نوشته های زیبا..

12 Mar, 10:45

394

همه چیز میگذره اما faramosh نمیشه:)
دل نوشته های زیبا..

12 Mar, 09:43

455

به تهِ هیچی فکر نکنید؛ تهِ دنیا، تهِ رابطه، تهِ راه، ته جیب.. این ته‌ها غمگینتون میکنه!


https://t.me/delneveshteyekhasm
دل نوشته های زیبا..

12 Mar, 08:42

462

حق با ریاضی بود تا اثباتش نکرد، باورش نکن