آخرین پست‌های چهل سالگی (@chelsalegi) در تلگرام

پست‌های تلگرام چهل سالگی

چهل سالگی
@Alirezamousavi22 ادمین
Instagram @chelsalegi

‌‌‎چهل سالگی اعطای عصای تعقل و تفکر از سوی خداوند
13,620 مشترک
261 عکس
76 ویدیو
آخرین به‌روزرسانی 12.03.2025 02:27

کانال‌های مشابه

آهستان
2,774 مشترک
علی رضاقلی
2,673 مشترک

آخرین محتوای به اشتراک گذاشته شده توسط چهل سالگی در تلگرام

چهل سالگی

28 May, 07:34

18,218

‍ آقای نوید محمدزاده! عشق خیلی خوب است. بوسیدن کسی که عاشقش هستی، بهترین چیز دنیاست، به‌خصوص میان جمع. ما هم دوست داشتیم می‌توانستیم در کوچه و خیابان و مکان‌های رسمی و غیررسمی عشق‌های‌مان را ببوسیم. چه چیزی از این بهتر؟ اما می‌خواهم بدانم شما چرا وقتی پای‌تان به کن رسید، ناگهان به این فکر افتادید که باید همسرتان یا به قول خودتان «زن‌تان» را ببوسید؟ مثلاً چرا وقتی این‌جا بودید به این فکر نیفتادید؟ مثلاً چرا در جشنواره‌ی فجر این کار را نکردید؟ اصلاً چرا در پست‌های به‌اصطلاح عاشقانه‌تان در صفحه‌ی شخصی‌تان به این فکر نیفتادید؟ این‌که ناگهان آن‌جا به یاد این کار افتادید، گمان می‌کنم علت‌های گوناگونی داشته باشد که تازه دم‌دست‌ترینش تلاشی دوباره برای در صدر خبرها بودن است. که البته به نظرم این هم ایرادی ندارد.
آقای محمدزاده! شما در نشست خبری‌تان ادعا کردید همسرتان را بوسیدید چون آدم‌ها با هم نامهربان شده‌اند، حواس‌شان به هم نیست و ادامه دادید که باید مهربانی را آموخت. حرف زیبایی‌ست، اما آیا آموختن معرفت، بخشی از همان مهربانی نیست؟ شما و همسرتان جوری ظاهر شدید که انگار هیچ خبر نداشتید پست سرتان چه اتفاقی افتاده است. البته تمام هیأت ایرانی چنین کردند، اما شما بیش از همه طبق معمول! . آیا نمی‌شد کمی معرفت به خرج داد و در عین مهربانی با همسرتان به شیوه‌ای دلپذیرتر، به احترام درگذشتگان آبادان، کمی محتاط‌تر رفتار می‌کردید؟ آیا نمی‌شد احترام عزاداران را نگاه می‌داشتید؟ مگر اعتقاد ندارید باید حواس‌مان به هم باشد؟ می‌توانم بپرسم شما حواس‌تان دقیقاً به چیست؟ با این کار قرار بود حواس ما را پرت کنید؟!
من فکر می‌کنم شما به این بوسه جلوی دوربین‌ها نیاز داشتید چون احتمالاً خوابش را در مملکتی که از آن بیرون رفته‌اید هم نمی‌دیدید. چون می‌خواستید جهانی بشوید! استفاده از فرصت برای بوسیدن، شاید چیز بدی هم نباشد اما مشکل این‌جاست که نه‌تنها خارجی‌ها را به اشتباه انداختید، طوری که حالا آن‌ها فکر خواهند کرد باقی ملت ایران هم مانند شما آزادند که هر کاری دل‌شان خواست بکنند، بلکه از آن مهم‌تر بی‌معرفتی هم کردید؛ احترام کشته‌ها را نگه نداشتید.
شما برای نخل طلا رفتید که احتمال زیاد نصیب‌تان نخواهد شد، اما نخل بلا مال آبادانی‌هاست، مال ماست. راستش شما نماینده‌ی من در هیچ جای جهان نیستید، چون من و شما حقوق یکسانی نداریم، چون در دو دنیای متفاوت زندگی می‌کنیم.
دامون قنبرزاده
@chelsalegi
چهل سالگی

28 May, 07:20

16,755

چه همدردی همدلانه ای...چه آدم های نجیب و شریفی که چنین مفهوم هم وطن بودن را.....یک تن بودن را.....اعضای یک پیکر بودن را....بنای بنی آدم بودن را معنا کرده اند.....بی آنکه مقام مسئول باشند در موقعیتی مسولانه به یاری هموطن دردمند خویش آمده اند....تا حتی شده آجری از رنج آنها بردارند....تا کمی از غمی چنین سنگین بکاهند.....آنها نه فقط آوار که آه جامانده در دل ها را هم بر می دارند!...حتی کمی...به اندازه دمی!...
کسی مثل من فقط قلم می زند درد را....آنها اما برای نبرد با دردها قدم برداشته اند...آنها "دردآگاهی" را به اراده معطوف به "درد کاهی" بدل کرده اند تا مصداقی زیبا از این سخن توران میرهادی باشند که: "غم های بزرگ را به کارهای بزرگ تبدیل کنیم"...کم کردن غم دیگری، بزرگترین کار ممکن است....درود بر شرفتان آدم حسابی ها....شماها باقی می مانید نه عبدالباقی ها!
رضا صائمی
@chelsalegi
چهل سالگی

24 May, 09:40

22,628

‍ ریزش ساختمان متروپل گواه دیگری‌ست بر بی‌خردی، شهوت پول‌ و فساد آدم‌هایی که برای پر کردن جیب‌ها و گنده کردن شکم‌های‌شان از هیچ جنایتی فروگذار نمی‌کنند. این جنایتی‌ست نابخشودنی نه‌فقط در حق مردم ستم‌دیده‌ی آبادان که انگار هر چی سنگ است مال پای لنگ است ، بلکه در حق همه‌ی ما. همه‌ی مایی که در همین ساختمان‌های «بسازوبنداز»ی زندگی می‌کنیم و هیچ اطمینانی نیست که فردا صبح بتوانیم چشم‌های‌مان را باز کنیم. حالا دیگر به جایی رسیده‌ایم که همان اندک‌اطمینان ما به زمین زیر پا و سقف بالای سرمان سلب شده است. انگار با فرو ریختن این ساختمان، همان اندک‌اطمینان ما هم فروریخت.
این‌که این ساختمان عظیم روی ویرانه‌های سینما متروپل ساخته شد و در نهایت خودش هم فروریخت، به کنایه‌ای گزنده و ترسناک شبیه است. به فیلمی از ژانر وحشت که در آن خانه‌ای نفرین‌شده، آدم‌های جدید داستان را مانند افراد قدیمی ساکن آن‌جا به قربانی‌ تبدیل می‌کند؛ قربانی‌هایی از‌همه‌جا‌بی‌خبر که تصور می‌کردند در مکان جدید قرار است به آرامش برسند، اما خبر نداشتند که در یک لحظه همه‌چیز زیرورو خواهد شد. البته قربانی‌های چنین فیلم‌هایی با جن و روح می‌جنگند و در نهایت هم معمولاً به آرامش می‌رسند. اما ما، بازیگران سیاه‌بخت یک فیلم ترسناکِ‌ کاملاً واقعی، با جنایت‌کارانی از گوشت و پوست و خون می‌جنگیم و در نهایت هم قرار نیست به آرامش برسیم.
خبر می‌رسد مسببین این جنایت ترسناک دستگیر شده‌اند. راستش را بخواهید من دیگر هیچ اطمینانی به این حرف‌ها ندارم. اصلاً اگر با چشم خودم هم ببینم، باز نمی‌توانم اطمینان کنم که این جنایت‌کارانِ کثیف و فاسد به سزای اعمال‌شان برسند. گفتم که همان اندک‌اطمینان هم از من سلب شده است و حالا انگار همه‌چیز در گردوغباری غلیظ فرو رفته است. همان گردوغباری که تا پیش از فروریختن ساختمان متروپل، گریبان‌گیر آبادانی‌های عزیز بود. با خودم فکر می‌کنم اصلاً گیریم که این خبرها واقعی هم باشد، گیریم این انسان‌های فاسد دستگیر هم بشوند، اما این‌ها چه فایده‌ای به حال خانواده‌های داغ‌دار و آدم‌های محبوس‌شده‌ی زیر آوار دارد؟ نوش‌دارو بعد از مرگ سهراب به چه درد می‌خورد؟
خانه از پای‌بست ویران و جن‌زده است و منتظر قربانی‌های جدیدش...
دامون قنبرزاده
@chelsalegi
چهل سالگی

24 May, 06:45

30,129

دیروز فقط برج متروپل سقوط نکرد...روز سقوط دکتر محمود انوشه هم بود!....هم فیلمش در حمایت حسین عبدالباقی مالک رانتی برج متروپل منتشر شد...هم نامش به عنوان روانشناس زرد و روانشناس نما در لیست نظام مشاوره و روانشناسی!....
پیش از این از انوشه نوشته بودم و از خطر بسط روانشناسی زرد و روانشناس سلبریتی هایی که به میانجی جهل برخی و جعل رسانه ای نه درمانگر زخم ملت که توجیه گر زخم قدرت اند!....
با این همه باز هم انوشه ها و عبدالباقی ها باقی می مانند یکی برای چپاول مردم و یکی برای فریب مردم!....چاره کار احیاء و احضار حافظه هاست علیه فراموشی!...حافظه را با مطالعه و آگاهی حفظ کنیم!
رضا صائمی
@chelsalegi
چهل سالگی

22 May, 06:09

21,110

دوستی متنی را برایم فرستاد که در آن نویسنده توصیه کرده بود والدین جوری برنامه‌ریزی کنند که بچه‌ها تا هجده سالگی یک زبان خارجی،یک حرفه یک ساز و...فرابگیرند. دوست نازنینم از من پرسید نظرم درباره‌اش چیست، عرض کردم مطلقا مزخرف.
و چرا مزخرف؟ چون تعمیم و تحکم دارد. تعمیم به این معنا که گوناگونی حیرت‌انگیز ذات انسانی را نادیده می‌گیرد و فراموش می‌کند چیزی که برای یک کودک یا نوجوان مناسب است احتمال دارد برای دیگری آزارنده و نامناسب باشد. و تحکم به این معنا که حق کنشگری و انتخاب‌گری را از کودک و نوجوان سلب می‌کند. آدمهای زیر هجده سال هم آدمند و مثل هر آدمی حق انتخاب کردن دارند. آیا وظیفه مادر و پدر این است که یک نسخه واحد را به خورد فرزندشان دهند چون بر او چیرگی دارند؟
تا جایی که می‌دانم مهمترین وظیفه والدین برابر فرزندشان پدید آوردن محیط امنی است که در آن کودک و نوجوان از طریق بازی، تخیل و مشارکت به کشف خویش بپردازد و تامین امنیت روانی برای او تا بداند نتیجه این اکتشاف هر چه که شد کودک طرد یا تنبیه نمی‌شود...وظیفه والدین پرورش دادن فرزندی انتخاب‌گر و مسئولیت‌پذیر است نه واداشتنش به آموختن زبان یا حرفه‌ای خاص. چه تفاوتی دارد بچه وادار شود انتگرال بیاموزد یا سه‌تار؛ وقتی که زشتی در واداری است.
امیرحسین کامیار
@chelsalegi
چهل سالگی

22 May, 06:08

19,131

‏جراحی اقتصادی می‌خواهید بکنید. خب اولین کار این است که همهٔ خرج‌های اضافه را حذف کنید. تمام پول‌های که خرج تبلیغات می‌شود، حذف کنید. سازمان‌های موازی را ادغام کنید. ساترا و پاترا و ماترا را به عدم بفرستید. بودجه نهادهای ایدئولوژیک را حذف کنید و بسپاریدشان به حمایت مالی مردمی.
‏پولی که خرج تبلیغات بیهوده و ناکارآمد در فجازی می‌دهید و ثمره‌اش هیچ است، حذف کنید. دولت را کوچک کنید. پست‌های معمولاً بیهودهٔ مشاوره را حذف کنید.
در یک کلمه هر چه که خرج «شکل» و خرج تبلیغ می‌کنید، حذف کنید. اتفاقا آنطوری موفق‌ترید.
سید اکبر موسوی
@chelsalegi
چهل سالگی

21 May, 09:23

20,140

‏ما اگه به پیری برسیم و به مرگ طبیعی بمیریم ابرقهرمان حساب میشیم بعدها تو تاریخ مینویسن مردمانی بودن که نه سیل نه زلزله نه بیماری نه جنگ نه تحریم نه گرونی هیچی باعث نابودیشون نشد
@chelsalegi
چهل سالگی

21 May, 09:22

17,658

زندگی در ترس

اولریش بَک، جامعه شناس آلمانی می گوید در جوامع مدرن بر خلاف جوامع سنتی، نگرانی افراد از بلایای طبیعی به سمت خطرات ناشی از فعالیت های انسانی که اغلب شکل هم جهانی دارند، حرکت کرده است.
به عقیده او جامعه بیم یا ترس انسان مدرن بیشتر به علت مرز زدایی از خطرات و آسیب های خارج از کنترل انسان و دولتهاست. بحران های زیست محیطی، گرم شدن کره زمین، آب شدن یخ های قطب، آلودگی هوا، جنگ اتمی، انفجارهای هسته ای و بیماری های واگیر دار نمونه هایی از این خطرات پیش روی انسان در عصر سرمایه داری متاخر است.
اولریش بک معتقد است که تهدیدات ناشی از شیوه زندگی انسان امروز دیگر فقط طبقه یا قشر خاصی را هدف قرار نداده است و همه طبقات و گروههای اجتماعی را به یک میزان نگران و دلواپس کرده است.
جامعه ایران در دهه اخیر به علت بحرانهای متمادی سیاسی و اقتصادی و زیست محیطی و تهدیدهای مداوم نظامی و سقوط اقتصادی و تحریم و مشکلات فرهنگی و.. جامعه خاصی در جهان است. این مشکلات به حدی است که زندگی در ایران امروز را به امر دشواری تبدیل نموده و «ترس و بیم» را به ویژگی اصلی زندگی شهروند ایرانی تبدیل کرده است
در ایران امروز هر روز باید نگران بود تا خدای نکرده ناقوس آغاز جنگ نواخته نشود. هر روز باید نگران بود تا سخنان عجیب و اعمال محیر العقولی از سوی برخی صاحبان تریبون سر نزده و آرامش روانی جامعه به هم ریخته نشود. هر روز باید نگران بود که اتوبوس های فرسوده و جاده های غیر استانداردمان جان سربازان و دانش آموزانمان را نگیرد. هر روز باید نگران باشیم حلبی های سواریمان زیر چرخ ماشین های سنگین تولید نیم قرن پیش اروپا و امریکا له نشوند. هر روز باید نگران بود که آلودگی هوا، کودکان و بیمارانمان را خفه نکند. هر روز باید نگران بود که مطرودان و اشرار و اراذل بی شمار، بچه هایمان را ندزدند، کودکی را مورد تجاوز ندهد یا در کوچه و خیابان چاقو کنار گلویمان نگذارند..
هر روز باید نگران بود که فردی خود را نماینده خداوند بر روی زمین می داند اسید و چاقو به دست در خیابان ها به دنبال به دست آوردن دل خدا نباشد.
هر روز باید نگران بود که زلزله و سیل خانه های کاهگلی و غیر استانداردمان را به قبر خانوادگیمان تبدیل نکند.
هر روز باید نگران بود که خشکسالی و کمبود آب اشک های کشاوزانمان را جاری نسازد.
هر روز باید نگران بود که دانش آموزان و معلمانمان مدارسمان را با رینگ بوکس و کشتی کج اشتباه نگیرند.
هر روز باید نگران بود که هواپیماها و قطارها و کشتی هایمان فرسوده یمان در آسمان و زمین و دریا دچار اشتباه و خطای انسانی نشوند.
هر روز باید نگران بود که رسانه هایی که با نام ملی و ضدملی در حال فعالیتند اعصاب و روح و روان و قلب و سلامت جامعه را نابود نکنند.
هر روز باید نگران بود که قیمت کالاهای مصرفی مان چند برابر نشود.
هر روز باید نگران بود که دخل و خرجمان با هم نمی خواند. هر روز باید نگران بود که قحطی نیاید و..
ما در این سرزمین انگار آفریده شده ایم تا در بیم و ترس زندگی کنیم و هر روز نگران خشکسالی، نگران جنگ، نگران خشونت، نگران تصادف، نگران زلزله، نگران سوریه شدن، نگران اتاق های بازداشت، نگران کودکان کار، نگران بیکاری، نگران گرانی، نگران قحطی، نگران قیمت قبر و نگران... باشیم.
فرهاد قنبری
@chelsalegi
چهل سالگی

21 May, 06:51

13,962

‏نگاه بسیاری از مردم به زنهایی که طلاق گرفتن خیلی منفی و آزار دهنده است ،انگار زنان مطلقه مجرم هستند و حق زندگی مجدد را ندارند
@chelsalegi
چهل سالگی

21 May, 06:51

14,957

شما تا حال افسرده بودید؟ در اطراف شما آیا کسی افسردگی یا بیماری‌های اعصاب و روان دیگه‌ای داشته؟
در مورد افسردگی چی فکر می‌کنید؟
آیا به یه آدم افسرده پیشنهادهای این‌شکلی دادید تا حالا:
«پاشو خودت رو جمع کن بابا، این اداها چیه؟ افسرده‌بازی درنیار! پاشو ورزش کن، برو بگرد با دوست‌هات، شاد باش! خودت رو ولو می‌کنی، حبس می‌کنی توی اتاق، هی بدتر میشی خب! چقدر می‌خوابی؟ اینا همه‌اش از تنبلی و راحت‌‌طلبیه! باید به خودت یه تکونی بدی!»؟
اگر جواب شما مثبته، یعنی در مورد بیماری‌های اعصاب و روان که تماماً ریشه‌ی ژنتیکی دارند و بعد به سبب ناملایمات زندگی ظهور پیدا می‌کنند و نیاز به درمان تخصصی دارند، هیچی نمی‌دونید و حضور شما در اطراف یک چنین بیماری افسرده یا دوقطبی و... بسیار براش خطرناکه!
یه مثال می‌زنم تا براتون روشن بشه. فرض کنید فردی پاش شکسته باشه. خب باید چه کار کنه؟ شما بهش نمی‌گید: «بلند شو راه برو، بدو تا خوب بشه بابا، خودت رو ولو می‌کنی که خوب نمی‌شی!» نه قطعاً این رو نمی‌گید بهش. پاش رو گچ می‌گیره و یکی دو ماهی باید با عصا راه بره تا استخونش جوش بخوره.
کسی که دچار یک بیماری اعصاب و روان می‌شه، مثل اینه که روح و روانش شکسته باشه! باید ترمیم بشه. نمی‌تونه بلند شه و بدوئه! اگر می‌خواید بهش کمک کنید، اطلاعات‌تون رو بالا ببرید در این زمینه و پیش یک روانپزشک حاذق براش وقت بگیرید. زمان و درمان مناسب نیاز داره. گاهی داروهاش رو تا چند سال باید مصرف کنه. در مواردی مثل بیماری دوقطبی، چند دارو رو باید تا آخر عمر استفاده کنه. پس همدلی می‌خواد. سوهان روحش نباشید!
بیماری روحی گاهی از بیماری جسمی خطرناک‌تره و احتمال به خطر افتادن جون بیمار خودکشی یا ناکامی و عدم موفقیتش در زندگی، زیاده.
@chelsalegi