❤زادگاه من چاپشلو❤ @chapeshloo_1 Channel on Telegram

زادگاه من چاپشلو

@chapeshloo_1


فعالیت این کانال باعشق تقدیم به کاربران کانال♥️ارتباط
@chapeshloo_1347 باما
پیج اینستاگرام
https://www.instagram.com/1347chapeshloo

❤️زادگاه من چاپشلو❤️ (Persian)

Welcome to ❤️زادگاه من چاپشلو❤️, a channel dedicated to all our beloved users. Our main focus is to spread love and positivity among our community. We believe in the power of connection and strive to create a warm and welcoming environment for everyone. If you have any questions or suggestions, feel free to reach out to us at @chapeshloo_1 or visit our Instagram page at https://www.instagram.com/1347chapeshloo. Join us in spreading love and building meaningful relationships within our community. Let's make this world a better place together!

زادگاه من چاپشلو

11 Feb, 19:19


موسیقی محلی
پخت نان
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

11 Feb, 18:18


جدی نگیرید 😂
https://t.me/chapeshloo_1
۱۴۰۳/۱۱/۲۳

زادگاه من چاپشلو

11 Feb, 12:09


قندیل ما به ترکی درگزی میگم قنقرو
شما ترکی چی میگید بهش
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

11 Feb, 05:48


اکیپ استقبال از بهار در بوستان بهار
خداقوت
آخر فیلم فقط عمو‌باقر🤣♥️👏
👏🌸🌺
https://t.me/chapeshloo_1
۱۴۰۳/۱۱/۲۳

زادگاه من چاپشلو

11 Feb, 03:12


https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

11 Feb, 03:04


https://t.me/chapeshloo_1
1403/11/23

زادگاه من چاپشلو

11 Feb, 02:49


سلام گرم ازاین صبح سرد یخبندان
مشهد دیشب سرد ترین شب را گذراند
https://t.me/chapeshloo_1
23بهمن403

زادگاه من چاپشلو

10 Feb, 18:15


یخ آب باغات نوخندان درگز در روز دوشنبه 22بهمن ماه
خدا قوت همشهری عزیز آقای نامداران
ساغول 👏🙏
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

10 Feb, 12:59


درگز
تفرجگاه آبگرم سفید پوش از برف
https://t.me/chapeshloo_1
۲۲بهمن۴۰۳

زادگاه من چاپشلو

10 Feb, 11:11


#چاپشلو
آب رحمان آباد
فیلم مجید اکبری
عجب شبی یخو دادی
ساغول 👏🌺
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

10 Feb, 11:00


برف چاپشلو
صبح امروز
آب رحمان آباد
فیلم مجید اکبری
ساغول 👏🌺
https://t.me/chapeshloo_1
۲۲بهمن۴۰۳

زادگاه من چاپشلو

10 Feb, 10:54


#چاپشلو
طلوع آفتاب صبح امروز
فیلم :مجید اکبری
خدا قوت که دیشب در موقع برف یخ آب می‌داده(یخو)
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

10 Feb, 07:28


باقر
چخ تپیه آقایه چاقور

ساغولسین باقر عمی فاروجدن
باقر برو رو تپه پدرت را صداکن😊

😊👏😍
https://t.me/chapeshloo_1
۱۴۰۳/۱۱/۲۲

زادگاه من چاپشلو

10 Feb, 02:56


https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

10 Feb, 02:56


https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

09 Feb, 13:23


برف امروز مشهد
الهی شکر 🙏⛄️☃️❄️
موزیک ترکی : علی یوسفی
https://t.me/chapeshloo_1
۱۴۰۳/۱۱/۲۱

زادگاه من چاپشلو

09 Feb, 08:26


برف و خاطرات 😍
https://t.me/chapeshloo_1
۱۴۰۳/۱۱/۲۱

زادگاه من چاپشلو

09 Feb, 06:14


مشهد سفید پوش شد
https://t.me/chapeshloo_1
۱۴۰۳/۱۱/۲۱

زادگاه من چاپشلو

09 Feb, 05:22


برف امروز مشهد تا الان
چله کوچک غیرتت را نشان بده⛄️
https://t.me/chapeshloo_1
۱۴۰۳/۱۱/۲۱

زادگاه من چاپشلو

01 Feb, 14:59


باز گشت همه بسوی اوست 🖤🥀
درگذشت مرحوم کربلایی براتعلی زبردست (برات شیدا)
را به خانواده داغدیده تسلیت عرض نمونده
خداوند بهشون صبر بده🙏🥀
کانال زادگاه من چاپشلو

مراسم تشیع و ترحیم اعلام میگردد
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

01 Feb, 14:57


بوستان بهار استقبال از بهار
۱۳بهمن ۴۰۳
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

01 Feb, 13:45


داستانهای کوتاه و آموزنده
در خیابان شمس تبریزی شهر تبریز زیارتگاهی وجود دارد که به قبر حمال معروفه

فرد بیسوادی در تبریز زندگی میکرد و تمام عمر خود را در بازار به حمالی و بارکشی می گذراند تا از این راه رزق حلالی بدست آورد.
یک روز که مثل همیشه در کوچه پس کوچه های شلوغ بازار مشغول حمل بار بود، برای آنکه نفسی تازه کند، بارش را روی زمین می گذارد و کمر راست می کند.

صدایی توجه اش را جلب می کند؛ میبیند بچه ای روی پشت بام مشغول بازی است و مادرش مدام بچه را دعوا میکند که ورجه وورجه نکن، می افتی!
در همان لحظه بچه به لبه بام نزدیک می شود و ناغافل پایش سر میخورد و به پایین پرت میشود.

مادر جیغی میکشد و مردم خیره میمانند.
حمال پیر فریاد میزند "نگهش دار"!
کودک میان آسمان و زمین معلق میماند، پیرمرد نزدیک می شود، به آرامی او را میگیرد و به مادرش تحویل میدهد.

جمعیتی که شاهد این واقعه بودند همه دور او جمع میشوند و هر کس از او سوالی میپرسد:
یکی میگوید تو امام زمانی، دیگری میگوید حضرت خضر است، کسانی هم میگویند جادوگری بلد است و سحر کرده.

حمال که دوباره به سختی بارش را بر دوش میگذارد،
خطاب به همه کسانی که هاج و واج مانده و هر یک به گونه ای واقعه را تفسیر می کنند،
به آرامی و خونسردی می گوید:
" خیر، من نه امام زمانم، نه حضرت خضر و نه جادوگر،
من همان حمالی هستم که پنجاه شصت سال است
در این بازار میشناسید. من کار خارق العاده ای نکردم، بلکه ماجرا این است که یک عمر هر چه خدا فرموده بود، من اطاعت کردم، یکبار من از خدا خواستم، او اجابت کرد.

اما مردم این واقعه را بر سر زبان‌ها انداختند و این حمال تا به امروز جاودانه شد و قبرش زیارتگاه مردم تبریز شد.

🔹تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن
🔸که خواجه خود روش بنده پروری داند

https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

01 Feb, 06:20


https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

01 Feb, 06:08


سلام عزیزان
این روز ها صبح میایم سرکار رفتن معلوم نیست
استقبال از بهار
رنگ آمیزی ....
ممکنه فعالیت بنده کانال کم بشه
ولی باز هم رسیدم پست مطلب میزارم
https://t.me/chapeshloo_1
۱۳بهمن۴۰۳

زادگاه من چاپشلو

01 Feb, 01:43


🌺🪗🌺👏
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

31 Jan, 21:15


حکایت شیرین و جالب
از اسکندر مقدونی و متهم و مَله از زبان همشهری عزیزمون جناب آقای محمدرضا بقالچی
موضوع حکایت اعتماد👌
🎥فیلمبردار:همشهری عزیزاقای حسن تکلیفی
https://t.me/chapeshloo_1
خرداد ۱۳۹۸

زادگاه من چاپشلو

30 Jan, 18:48


https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

30 Jan, 18:17


ضرب المثل هستش
میگن مثل سیب زمینی بی رگی!

حالا فهمیدیم بجای رگ ،پر داره در حال پر کشیدن و پرواز همچنین طنز تلخ صفحات مجازی شده
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

30 Jan, 16:22


باغبون باغبون یه گل می‌خوام که بوی گل‌های ایران رو بده....🌺🌺
زنده یاد جهان قشقایی

روز گل و گیاه گرامی باد🌺🌺🌸🌺
https://t.me/chapeshloo_1
#بوستان_بهار

زادگاه من چاپشلو

30 Jan, 15:46


#باغبانی
#فضای_سبز
چاله کود برای درختان
و خاک و کود مخلوط برای چمن
خدا قوت به همکاران زحمت فضای سبز در بوستان بزرگ بهار
🌸🌺🌺
https://t.me/chapeshloo_1
۱۴۰۳/۱۱/۱۱

زادگاه من چاپشلو

30 Jan, 15:33


داستانکهای زیبا و آموزنده📚

ملانصرالدین با نوکرش عباد برای گردش به باغ های اطراف شهر می رفت. یک روز در باغی قاضی را دیدند که مست و مدهوش، خودش یک طرف افتاده و قبایش یک طرف دیگر. ملا قبا را برداشت و پوشید و رفت.

قاضی به هوش آمد و قبا را ندید. به نوکرش سپرد: قبا را تن هر که دیدی، او را پیش من بیاور. اتفاقا نوکر قاضی در بازار چشمش به ملانصرالدین افتاد که قبا را پوشیده بود و داشت سلانه سلانه برای خودش می رفت. جلوی او را گرفت و گفت: باید با من به محضر قاضی بیایی! ملا بی آنکه اعتراض کند همراه او رفت. به محضر قاضی که رسیدند، ملا گفت : دیروز با نوکرم عباد برای گردش به اطراف شهر رفته بودم، مستی را دیدم که قبایش افتاده بود. قبایش را برداشتم و پوشیدم. شاهد هم دارم. هر وقت آن مرد مست را پیدا کردید، مرا خبر کنید تا بیایم قبایش را پس بدهم. قاضی گفت:

من چه می دانم کدام احمقی بوده! قبایش پیش شما باشد؛ اگر صاحبش پیدا شد، شما را خبر می کنیم.


https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

30 Jan, 11:38


#هنرمندان_درگز
استاد "خلیل امامی" : استاد شایان افرند
👍🌱🌾💐🌼🌸🌺🌹
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

30 Jan, 05:51


از قدیم‌ها شنیدم واقعا هم همینطور هستش

میگن این حرفها ترکمنها گفتند روزی که هوا مه هستش اگه همان روز آفتاب نکنه من زنم را طلاق میدم
خیلی حرفه
منظورشان که چقدر مطمعن هستند که بعد مه آفتاب میشه👌
🌞
https://t.me/chapeshloo_1
۱۴۰۳/۱۱/۱۱

زادگاه من چاپشلو

30 Jan, 05:34


💖 سرزمین زیبای من درگز 💖

🌷🌷🌷🌷

نامت را ، خاکِ پاکت را ، گذشته یِ پر افتخارت را ، فرود و گیو و گودرزِ کشوادگانت را ، عارفان و حکیمان و ادیبانت را ، ابومسلم و نادر شاه و ایلِ افشارت را ، ایلِ چاووشلو و سردارانت را ، بوسعید و فُضیل و شهرستانی هایت را ، انوری و معزی و صید علیخانِ ادیبت را ، الله یارخان و لطفعلی خان و ججو خانت را ، پهلوانان و شهیدانِ به خون خفته ات را ، تیوان و درونگر و شیلگانت را ، نردبان یولی و گردنه هایِ الله اکبرت را ، آبگرم و قرخ قز و گلریزت را ، چاپشلو و لطف آباد و نوخندانت را ، هزارمسجد و قزقان دره و لائینت را ، جهان پهلوانانت ( احمد وفادار ، حمید توکل ، مصرزینلی زاده ، قنبرعلی قنبری و...) را ، هنرمندانت را ، مردمِ نجیب و با صفایت را ، دوست دارم.
سرزمینِ من نسا و باورد ، سرزمینِ من داراگرد و ابیورد ، سرزمینِ زیبایِ من درگز .

🌷درگزرابایددید ، درگزرابایدشناخت🌷
--------------------------------------------
کلیپ : با سپاس از هنرمندان دوستداشتنی شهرستان درگز جهت ارائه تصاویر زیبا و تنظیم و تدوین آهنگ قاراگیله
با امتنان... عباس زاده
Daregaz history

@chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

30 Jan, 05:31


گون ایشادره
خورشید خانوم خودشا نشون داد🌞🌥
https://t.me/chapeshloo_1
۱۴۰۳/۱۱/۱۱

زادگاه من چاپشلو

30 Jan, 03:39


دومان🌫🌫🌫
ترکی و فارسی قاطی کردم😊
https://t.me/chapeshloo_1
۱۴۰۲/۱۱/۱۱

زادگاه من چاپشلو

30 Jan, 02:46


دابسمش تورکی 😍👌

💜💜

https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

30 Jan, 02:45


💢نتیجه گیری
ورزش‌های سنتی ترک‌های خراسان، از کشتی چوخه گرفته تا بازی‌های گروهی و محلی، نقشی کلیدی در حفظ و تقویت هویت فرهنگی آنان ایفا کرده‌اند. این ورزش‌ها علاوه بر بازتاب تاریخ و ارزش‌های اجتماعی، پل ارتباطی میان نسل‌ها بوده و به عنوان بخشی از میراث فرهنگی نیازمند توجه ویژه‌اند. با احیای این ورزش‌ها و انتقال آن‌ها به نسل‌های آینده، می‌توان اطمینان یافت که فرهنگ غنی ترک‌های خراسان همچنان زنده و پویا باقی خواهد ماند.
✍️Dəmir Gücü

____

https://t.me/xorasan_demir

زادگاه من چاپشلو

22 Jan, 13:08


آهنگ اوغلان بیراخ درگزی..
🌺👍🌺
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

22 Jan, 13:03


قورقه #تلخان
قدیم شب‌های زمستان
گندم ، کنجد، ذرت، تخم خربزه
اینا را جدا جدا خوب برشته میکردن ،خوز که برشته شد همه را باهم مخلوط میکردن
بعد میکوبیدن ،از الک رد میکردن
میشد تلخان با شیره انگور (موزه)ساندویچ درست میکردن میخورن
خب از وقتی که مادران قدیمی به رحمت خدا رفتند روحشان شاد🙏🌸اونا هم که هستند سایه شون مستدام🙏🌺

و چیپس و پفک واینا اومد
بچه ها و خانواده های امروزی مزه تلخان را نفهمیدن
مگه بعضی‌ها به اندازه مصرف خود درست کنند

توضیحات بیشتر در خود کلیپ😍
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

22 Jan, 12:31


قطعه دوم۲ زیرخاکی
مقام گوگچه کفتر
کلام:مخدومقلی فراغی

استاد #اولیاقلی_یگانه_بخشی_
اجرایی در جشنواره. طوس مشهد
درگزین مقامی موسیقی سینین اوستوره سی
اسطوره موسیقی مقامی درگز

این ویدیو بخشی از مستند شادروان استاد بخشی اولیاقلی یگانه میباشد
این سومین آثاریست که از این شاد روان به اشتراک میگذاریم
در اولین ویدیویی از استاد به اشتراک گذاشتیم تا در دید عموم قرار بگیرد متاسفانه از طریق برخی کانال ها سواستفاده شد امیدوارم این بار اینطور نشود....
یاران جان .ویدیو قبلی و این مستند توسط
دوست عزیز و هنرمندمان فرشاد علینژاد کشف شد
و از آرشیو تلوزیون بیرون آمد
وامروز ما سعی داریم از طریق همین مستند برای فرزندش براتعلی حرکتی انجام دهیم هم در شان منطقه باشد هم کمکی به ایشان شود

دوستان زمان همایش در تهران تغییر یافت
از ۲۵ بهمن به ۸ اسفند موکول شد

بزودی نشانی این همایش را در همین کانال به اشتراک خواهیم گذاشت

🕊کانال شاعرانه های فرزندان درگز🕊

@abdollgheibishaeraney

https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

22 Jan, 11:05


یک ضرب المثل ترکی هستش
میگن
از دست طرف پیاز پوست کردن بر نمیاد
خب اکثرا اون سمت پیاز ریشه در خاک داشته
را با چاقو برمیدارند
ولی در اصل باید نک چاقو را عمقی فرو کنید اون قسمت را کامل در بیارید جاش یک حفره کوچک خالی بمونه
باز یک ضرب المثل هستش
میگن پیاز نخوردم دهنم بو بده!
https://t.me/chapeshloo_1
۱۴۰۳/۱۱/۳

زادگاه من چاپشلو

22 Jan, 08:33


کوه های اطراف(بینالود) از برف سفید پوش
https://t.me/chapeshloo_1
1403/11/3

زادگاه من چاپشلو

22 Jan, 04:31


#درگزیهای_مقیم_مشهد
آقای جواد الله وردی فرزند #درگز
در صفحات مجازی دنبال می‌کنه
گاه وقتی هم حضوری میاد خدا قوت میگه
خیلی هم سرخیز هستش😊😍
الله نگهدارش باشه🌺🙏
https://t.me/chapeshloo_1
۱۴۰۳/۱۱/۳

زادگاه من چاپشلو

22 Jan, 01:43


ابراهیم تاتلیسس ساچلارین ساریسینا

نہ گوزل گوزلرین وار 😍😍🌻🌻🌻🦋🦋

https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

21 Jan, 19:46


زمستان بود و بی تابی
دلم جایی فدایی شد.....
شاعر ناشناس
میدونید بگید✍️
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

21 Jan, 19:31


نوستالژیک 😍
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

20 Jan, 14:37


ساغول بخشی درگزی
آقای محمد نقاش 👏👏👏
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

20 Jan, 14:31


بفرستید برای بچه ها که سرشون تو گوشیه درس نمیخونن😊
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

20 Jan, 12:38


در این فیلم
دیدید که کمره را لابلای هیزوم میزاشتیم داخل بخاری
طویه گاو یا گوسفندان را بعد مدتی پا بیل میکنن بصورت تخته ای قالبی بزرگ در میاد میزارند آفتاب خشک بشه چون آتش خوبی داره در مجالس در اجاق زیر دیگ لابلای هیزوم میزارند
باز توپه هم بود با پهن تازه گاو درست میکردن رو دیوار میزاشتن خشک بشه برای زمستان در بخاری یا تو اجاق استفاده میشد
https://t.me/chapeshloo_1
۱۴۰۳/۱۱/۱

زادگاه من چاپشلو

20 Jan, 12:14


درگز
تیوان
فیلم آقای سعید نوروزیان
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

20 Jan, 11:29


گوجه شور🍅
یادتونه که پاییز طرز تهیه شا پست کردم واستون
https://t.me/chapeshloo_1
۱۴۰۳/۱۱/۱

زادگاه من چاپشلو

20 Jan, 09:25


ادامه پست قبلی
https://t.me/chapeshloo_1
۱۴۰۳/۱۱/۱

زادگاه من چاپشلو

20 Jan, 09:17


درختان صنوبر یا سبیدال
چرا؟رنگ میشوند؟
عمو اصغر همکارم توضیح میدهد
https://t.me/chapeshloo_1
۱۴۰۳/۱۱/۱

زادگاه من چاپشلو

20 Jan, 09:15


https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

20 Jan, 07:33


آقای سید فیاض نوریان
از کلات نادری روستای سینی
خیلی محبت داره ،خدا حفظش کنه میگه خیلی شیرین حرف میزنی خوشم میاد😍شیرین زبانی 😊
خدا همه رفتگان را بیامرزه ،خدا بیامرزه پدرم کاظم عبدالله هم خیلی خوش صحبت بود
شاید اندکی به مرحوم پدرم رفتم🤣
https://t.me/chapeshloo_1
۱۴۰۳/۱۱/۱

زادگاه من چاپشلو

20 Jan, 05:41


#چاپشلو
طوغان تپه
بخاری هیزومی نگو‌ جان بگو😍
قدیم با گرمای این بخاری ها بزرگ شدیم
حتما ببینید

https://t.me/chapeshloo_1
۱۴۰۲/۱۱/۵

زادگاه من چاپشلو

11 Jan, 17:55


#درگزیهای_مقیم_مشهد
همشهری عزیز چاپشلویی
آقای اصغر رعوف
خیلی خوشحال شدم امشب دیدمش
همیشه سلامت باشند🙏🌺
مشهد ثنایی۱/۲
محصولات ارگانیک درگز در اینجا👏👌
https://t.me/chapeshloo_1
۱۴۰۳/۱۰/۲۲

زادگاه من چاپشلو

11 Jan, 17:38


#درگزیهای_مقیم_مشهد
آقای محمد رضایی
همشهری عزیز خوشحال شدم بعد سالها دیدمش
مشهد کشاورز ۸/۳ بنگاه مسکن هستش
همشهریان اگه این مسیر هستند
رهن و اجاره و خرید خواستند
به آقای رضایی سر بزنند

https://t.me/chapeshloo_1
۱۴۰۳/۱۰/۲۲

زادگاه من چاپشلو

11 Jan, 11:11


میگه والا بلا من کادوروز مرد نمی‌خوام
نمیشه که بیای ۳میلیون بگیری ! بعد بری ۳۰هزار تومان واسم یک جواب بخری
من کادو روز مرد نمی‌خوام نمی‌خوام
نمی‌خوام من فقط آرامش می‌خوام 😂
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

11 Jan, 10:29


ترق سپرگه
بوی خوبی هم داره
ما میگیم ترق (فارسی شا نمی‌دونم😊)
با اینا جارو هم میشه بست
اون موقع در چاپشلو جمع میکردیم
جارو میبستیم بعد زیر سنگ سنگین میزاشتیم که صاف بشه
حتی قدیم صحن حرم امام رضا(ع)را هم با همین ترقها جارو میکردن👌
https://t.me/chapeshloo_1
۱۴۰۳/۱۰/۲۲

زادگاه من چاپشلو

11 Jan, 10:10


حکایت زخم زبان !

https://t.me/chapeshloo_1
۱۴۰۳/۱۰/۲۲

زادگاه من چاپشلو

11 Jan, 08:28


غزل
زخم زبان درمان ندارد ...
همکارام آقای قدمگاهی 👌
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

11 Jan, 08:25


سلام کود پاشی تک درختان ،خدا قوت ♥️۱۴۰۳/۱۰/۲۲
پیشا پیش روز مرد را به همکاران زحمتکش تبریک میگم
غزلی با صدای همکارم آقای قدمگاهی 👏😊همه از پشت زدن بر کمرم خنجر را🔪
جاده شانس من از کودکی هموار نبود...
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

11 Jan, 08:23


داستانکهای زیبا و آموزنده📚

داستان وزیر و کار خدا

سلطان به وزیر گفت سه سوال میکنم فردا اگر جواب دادی هستی و گرنه عزل میشوی...

سوال اول: خدا چه میخورد؟
سوال دوم: خدا چه می پوشد؟
سوال سوم: خدا چه کار میکند؟

وزیر از اینکه جواب سوالها را نمیدانست ناراحت بود ولی غلامی فهمیده و زیرک داشت.

وزیر به غلام گفت: سلطان سه سوال کرده اگر جواب ندهم برکنار میشوم.
اینکه :خدا چه میخورد؟ چه می پوشد؟ چه کار میکند؟

غلام گفت: هرسه را میدانم اما دو جواب را الان میگویم و سومی را فردا...!

اما خدا چه میخورد؟ خداغم بنده هایش رامیخورد.
اینکه چه میپوشد؟ خدا عیبهای بنده های خود را می پوشد.
اما پاسخ سوم را اجازه بدهید فردا بگویم.

فردا وزیر و غلام نزد سلطان رفتند.
وزیر به دو سوال جواب داد ، سلطان گفت درست است ولی بگو جوابها را خودت گفتی یا از کسی پرسیدی؟

وزیرگفت این غلام من انسان فهمیده ایست جوابها را او داد.

گفت پس لباس وزارت را دربیاور و به این غلام بده، غلام هم لباس نوکری را درآورد و به وزیر داد.

بعد وزیر به غلام گفت جواب سوال سوم چه شد؟
غلام گفت: آیا هنوز نفهمیدی خدا چکار میکند؟!

خدا در یک لحظه غلام را وزیر میکند و وزیر را غلام میکند.

بار خدایا توئی که فرمانفرمائی،هرآنکس را که خواهی فرمانروائی بخشی و از هر که خواهی فرمانروائی را بازستانی...




https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

11 Jan, 05:06


آهنگ ترکی
قدیمی👌🌺😍
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

11 Jan, 03:41


بدون شرح!
😔🥲😔

https://t.me/chapeshloo_1
۱۴۰۳/۱۰/۲۲

زادگاه من چاپشلو

11 Jan, 03:30


سلام گرم از این صبح سرد🌞⛄️
ضرب المثل ترکی
آفتاب تابستان گرما نداشته باشه
مال زمستان نداره

قوره سووخ(سرمای خشک)
در این روزهای سرد زمستانی تنور دلتون گرم🙏🌺
https://t.me/chapeshloo_1
۱۴۰۳/۱۰/۲۲

زادگاه من چاپشلو

11 Jan, 01:41


اوینا گولوم اوینا
👏🪗😍🌸
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

09 Jan, 16:38


#یخو
#یخ_آب
#درگز #چاپشلو
قدیمی‌ها میگفتند یخ آب زمستانه با آب نود روز بعد سال برابری می‌کنه 👌
ترجمه به فارسی در خود کلیپ
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

09 Jan, 13:51


قار سیرماق یا قار تاشلماق
حیدر بابا .....
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

09 Jan, 11:23


گوزل شاد ماهنی👌👏


❤️
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

09 Jan, 10:47


https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

09 Jan, 08:02


ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺍﻣﯿﺮﮐﺒﯿﺮ ﮔﺮﯾﺴت.

ﺳﺎﻝ ۱۲۶۴ه قﻧﺨﺴﺘﻴﻦ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪﻯ ﺩﻭﻟﺖ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﺑﺮﺍﻯ ﻭﺍﮐﺴﻦ ﺯﺩﻥ ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺍﻣﻴﺮﮐﺒﻴﺮ ﺁﻏﺎﺯ
ﺷﺪ . ﺍﻣﺎ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻏﺎﺯ ﺁﺑﻠﻪﮐﻮﺑﻰ ﺑﻪ ﺍﻣﻴﺮ ﮐﺒﻴﺮ ﺧﺒﺮﺩﺍﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﺭﻭﻯ ﻧﺎﺁﮔﺎﻫﻰ
ﻧﻤﻰﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﻭﺍﮐﺴﻦ ﺑﺰﻧﻨﺪ . ﺑﻪﻭﻳﮋﻩ ﮐﻪ ﭼﻨﺪ ﺗﻦ ﺍﺯ ﻓﺎﻟﮕﻴﺮﻫﺎ ﻭ ﺩﻋﺎﻧﻮﻳﺲﻫﺎ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺷﺎﻳﻌﻪ ﮐﺮﺩﻩ
ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻭﺍﮐﺴﻦ ﺯﺩﻥ ﺑﺎﻋﺚ ﺭﺍﻩ ‌ ﻳﺎﻓﺘﻦ ﺟﻦ ﺑﻪ ﺧﻮﻥ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻣﻰﺷﻮﺩ .
ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﮐﻪ ﺧﺒﺮ ﺭﺳﻴﺪ ﭘﻨﺞ ﻧﻔﺮ ﺑﻪ ﻋﻠﺖ ﺍﺑﺘﻼ ﺑﻪ ﺑﻴﻤﺎﺭﻯ ﺁﺑﻠﻪ ﺟﺎﻥ ﺑﺎﺧﺘﻪﺍﻧﺪ، ﺍﻣﻴﺮ ﺑﻰﺩﺭﻧﮓ
ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺩﺍﺩ ﻫﺮ ﮐﺴﻰ ﮐﻪ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﺸﻮﺩ ﺁﺑﻠﻪ ﺑﮑﻮﺑﺪ ﺑﺎﻳﺪ ﭘﻨﺞ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﺻﻨﺪﻭﻕ ﺩﻭﻟﺖ ﺟﺮﻳﻤﻪ
ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﺩ . ﺷﻤﺎﺭﻯ ﮐﻪ ﭘﻮﻝ ﮐﺎﻓﻰ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ، ﭘﻨﺞ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺁﺑﻠﻪﮐﻮﺑﻰ ﺳﺮﺑﺎﺯ ﺯﺩﻧﺪ .
ﺷﻤﺎﺭﻯ ﺩﻳﮕﺮ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ ﻣﺎﻣﻮﺭﺍﻥ ﺩﺭ ﺁﺏ ﺍﻧﺒﺎﺭﻫﺎ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻣﻰﺷﺪﻧﺪ ﻳﺎ ﺍﺯ ﺷﻬﺮ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﻣﻰﺭﻓﺘﻨﺪ
ﺭﻭﺯ ﺑﻴﺴﺖ ﻭ ﻫﺸﺘﻢ ﻣﺎﻩ ﺭﺑﻴﻊ ﺍﻻﻭﻝ ﺑﻪ ﺍﻣﻴﺮ ﺍﻃﻼﻉ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻫﻤﻪﻯ ﺷﻬﺮ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﻭ ﺭﻭﺳﺘﺎﻫﺎﻯ
ﭘﻴﺮﺍﻣﻮﻥ ﺁﻥ ﻓﻘﻂ ﺳﻰﺻﺪ ﻭ ﺳﻰ ﻧﻔﺮ ﺁﺑﻠﻪ ﮐﻮﺑﻴﺪﻩﺍﻧﺪ . ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﺭﻭﺯ، ﭘﺎﺭﻩ ﺩﻭﺯﻯ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ
ﺍﺯ ﺑﻴﻤﺎﺭﻯ ﺁﺑﻠﻪ ﻣﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ، ﺑﻪ ﻧﺰﺩ ﺍﻭ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ . ﺍﻣﻴﺮ ﺑﻪ ﺟﺴﺪ ﮐﻮﺩﮎ ﻧﮕﺮﻳﺴﺖ ﻭ ﺁﻧﮕﺎﻩ ﮔﻔﺖ: ﻣﺎ ﮐﻪ
ﺑﺮﺍﻯ ﻧﺠﺎﺕ ﺑﭽﻪﻫﺎﻳﺘﺎﻥ ﺁﺑﻠﻪﮐﻮﺏ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻳﻢ ﭘﻴﺮﻣﺮﺩ ﺑﺎ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﮔﻔﺖ: ﺣﻀﺮﺕ ﺍﻣﻴﺮ، ﺑﻪ ﻣﻦ
ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺑﭽﻪ ﺭﺍ ﺁﺑﻠﻪ ﺑﮑﻮﺑﻴﻢ ﺟﻦ ﺯﺩﻩ ﻣﻰﺷﻮﺩ . ﺍﻣﻴﺮ ﻓﺮﻳﺎﺩ ﮐﺸﻴﺪ: ﻭﺍﻯ ﺍﺯ ﺟﻬﻞ ﻭ
ﻧﺎﺩﺍﻧﻰ، ﺣﺎﻝ، ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﮑﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪﺕ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻩﺍﻯ ﺑﺎﻳﺪ ﭘﻨﺞ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﻫﻢ ﺟﺮﻳﻤﻪ ﺑﺪﻫﻲ ..
ﭘﻴﺮﻣﺮﺩ ﺑﺎ ﺍﻟﺘﻤﺎﺱ ﮔﻔﺖ: ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻨﻴﺪ ﮐﻪ ﻫﻴﭻ ﻧﺪﺍﺭﻡ .. ﺍﻣﻴﺮﮐﺒﻴﺮ ﺩﺳﺖ ﺩﺭ ﺟﻴﺐ ﺧﻮﺩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﭘﻨﺞ
ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺳﭙﺲ ﮔﻔﺖ: ﺣﮑﻢ ﺑﺮﻧﻤﻰﮔﺮﺩﺩ، ﺍﻳﻦ ﭘﻨﺞ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺻﻨﺪﻭﻕ ﺩﻭﻟﺖ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯ
ﭼﻨﺪ ﺩﻗﻴﻘﻪ ﺩﻳﮕﺮ، ﺑﻘﺎﻟﻰ ﺭﺍ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺍﻭ ﻧﻴﺰ ﺍﺯ ﺁﺑﻠﻪ ﻣﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ . ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺭ ﺍﻣﻴﺮﮐﺒﻴﺮ ﺩﻳﮕﺮ
ﻧﺘﻮﺍﻧﺴﺖ ﺗﺤﻤﻞ ﮐﻨﺪ . ﺭﻭﻯ ﺻﻨﺪﻟﻰ ﻧﺸﺴﺖ ﻭ ﺑﺎ ﺣﺎﻟﻰ ﺯﺍﺭ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﮔﺮﻳﺴﺘﻦ ﮐﺮﺩ ...
ﺩﺭ ﺁﻥ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻣﻴﺮﺯﺍ ﺁﻗﺎﺧﺎﻥ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪ . ﺍﻭ ﺩﺭ ﮐﻤﺘﺮ ﺯﻣﺎﻧﻰ ﺍﻣﻴﺮﮐﺒﻴﺮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﮔﺮﻳﺴﺘﻦ ﺩﻳﺪﻩ ﺑﻮﺩ .
ﻋﻠﺖ ﺭﺍ ﭘﺮﺳﻴﺪ ﻭ ﻣﻼﺯﻣﺎﻥ ﺍﻣﻴﺮ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺩﻭ ﮐﻮﺩﮎ ﺷﻴﺮﺧﻮﺍﺭ ﭘﺎﺭﻩ ﺩﻭﺯ ﻭ ﺑﻘﺎﻟﻰ ﺍﺯ ﺑﻴﻤﺎﺭﻯ ﺁﺑﻠﻪ
ﻣﺮﺩﻩﺍﻧﺪ . ﻣﻴﺮﺯﺍ ﺁﻗﺎﺧﺎﻥ ﺑﺎ ﺷﮕﻔﺘﻰ ﮔﻔﺖ: ﻋﺠﺐ، ﻣﻦ ﺗﺼﻮﺭ ﻣﻰﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﻣﻴﺮﺯﺍ ﺍﺣﻤﺪﺧﺎﻥ، ﭘﺴﺮ
ﺍﻣﻴﺮ، ﻣﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺍﻳﻦ ﭼﻨﻴﻦ ﻫﺎﻯﻫﺎﻯ ﻣﻰﮔﺮﻳﺪ . ﺳﭙﺲ، ﺑﻪ ﺍﻣﻴﺮ ﻧﺰﺩﻳﮏ ﺷﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ:
ﮔﺮﻳﺴﺘﻦ، ﺁﻥ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﮔﻮﻧﻪ، ﺑﺮﺍﻯ ﺩﻭ ﺑﭽﻪﻯ ﺷﻴﺮﺧﻮﺍﺭ ﺑﻘﺎﻝ ﻭ ﭼﻘﺎﻝ ﺩﺭ ﺷﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﻧﻴﺴﺖ .
ﺍﻣﻴﺮ ﺳﺮ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺑﺎ ﺧﺸﻢ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﮕﺮﻳﺴﺖ، ﺁﻧﭽﻨﺎﻥ ﮐﻪ ﻣﻴﺮﺯﺍ ﺁﻗﺎﺧﺎﻥ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﺑﺮ ﺧﻮﺩ ﻟﺮﺯﻳﺪ .
ﺍﻣﻴﺮ ﺍﺷﮏﻫﺎﻳﺶ ﺭﺍ ﭘﺎﮎ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺧﺎﻣﻮﺵ ﺑﺎﺵ . ﺗﺎ ﺯﻣﺎﻧﻰ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺳﺮﭘﺮﺳﺘﻰ ﺍﻳﻦ ﻣﻠﺖ ﺭﺍ ﺑﺮ
ﻋﻬﺪﻩ ﺩﺍﺭﻳﻢ، ﻣﺴﻮﻭﻝ ﻣﺮﮔﺸﺎﻥ ﻣﺎ ﻫﺴﺘﻴﻢ

۔
📚ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻫﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ #ﺍﻣﯿﺮﮐﺒﯿﺮ، ﻧﻮﺷﺘﻪ ﯼ #ﻣﺤﻤﻮﺩ_ﺣﮑﯿﻤﯽ،

امروز سالگرد وفات #امیرکبیر بزرگ است(۲۰ دی ۱۲۳۰)


https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

09 Jan, 05:37


آفتاب خر کش!
برای چی به آفتاب زمستان سرد میگن خر کش هستش
فریبنده
هرکس هر چقدر می‌دونه اینجا زیر این پست بنویسه✍️
https://t.me/chapeshloo_1
۱۴۰۳/۱۰/۲۰

زادگاه من چاپشلو

09 Jan, 04:52


ما میگم ،قرو
دمای مشهد هم اکنون منفی1
https://t.me/chapeshloo_1
1403/10/20

زادگاه من چاپشلو

07 Jan, 16:37


گروه  موسیقی دختران چاپشلو  معلم آقای آگاه
https://t.me/chapeshloo_1
دهه۵۰

زادگاه من چاپشلو

07 Jan, 14:55


عکس از آقای علی فِغانی تیم بسکتبال درگز۱۳۶۱ ازراست ایستاده آقایان
احد لطیفی . حاتم حیدری . علی فغانی . منوچهر دهقان . شهید حسن مولایی نشسته طالبیان . تمنانلو. آگاه
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

07 Jan, 07:16


#درگزیهای_مقیم_مشهد
همشهری عزیز آقای جهان‌بخشی
میگه زمستان میگذره و تمام میشه ولی رو سیاهی به زغال میمونه و آدمهای بد و نامرد......
تیغ‌های دو سوسمار یادش بخیر😊
همیشه سلامت باشند 🌹🙏
https://t.me/chapeshloo_1
۱۴۰۳/۱۰/۱۸

زادگاه من چاپشلو

07 Jan, 04:52


ضرب المثل
حناتون دیگه واسه ما رنگی نداره!
خنه یاخماق
در روزهای آینده یک پست از خنه یاخماق میزارم
https://t.me/chapeshloo_1
حنا=خنه

زادگاه من چاپشلو

07 Jan, 04:32


آهنگ دونم دونم درگزی
آقام حنا می‌بنده ....

یاریار...

همشهری عزیز امیر علی از رمضان قلعه
🌺👍🌸
https://t.me/chapeshloo_1
۱۴۰۲/۲/۱۳

زادگاه من چاپشلو

07 Jan, 04:30


آهنگ علی بالا😍😍

کلیپی شاد عروسی
حنا بندان👏🌹💃🌹😍👇https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

07 Jan, 02:10


https://t.me/chapeshloo_1
👏🪗👏
رنگ قاتما قاریشیق
جوانان ،شالاخو‌و…..
کاری از ناصر چشم آذر 👌🌺

زادگاه من چاپشلو

06 Jan, 20:38


خاطره

جاده قدیمی و خاطره انگیز برای درگزیها، وقتی از مشهد ویا از قوچان به سمت درگز می رفتیم تا زیر این کوه ترانه های مختلفی از عهدیه ،هایده،سوسن،آغاسی،مهستی،حمیرا،و سایر خوانندگان کوچه بازاری آن روزگار رانند اتوبوس روشن می کرد تا همه گوش کرده ولذت ببرند ولی وقتی اتوبوس به زیر اولین پیچ همین الله اکبر می رسید نوار کاست را خاموش و سر نشینان اتوبوس یکی پس از دیگری ،یکی برای سلامتی آقای راننده ،یکی برای سلامتی خودتون ،دیگری برای به سلامت رسیدن به درگز دم به دم صلوات می فرستادند ،وقتی گردنه های دو طرف را تمام کرده و بسلامتی از گردنه ها پایین می آمدند   باز از راننده تقاضا می کردند که ترانه ای از مهستی روشن نماید .😂😂😂
یکی از رانندگان خوشنام آنزمان که همه درگزیها می شناختند مرحوم #علیرضاالهامی بود روحش شاد ، یکی از خاطره انگیزترین خصلت این راننده این بود اگر کسی داخل اتوبوس سیگار می کشید اتوبوس را نگه می داشت و مانع سیگار کشیدن می شد .

#موسی_الرضاجلیلی_جشن_آباد


@ersaleakharinkhabar2
#ارسال_آخرین_خبر۲
۰۳/۱۰/۱۷ = ششم ژانویه ۲۰۲۵

زادگاه من چاپشلو

05 Jan, 13:50


#قابله پلو
درگزیها اکثرا این قابلی پلو را درشب چله🍉پخت میکنن چون گرم و مقوی هستش با این غذای گرم به استقبال زمستان سرد می‌رفتند
زردک و سیب زمینی ، وکشمش بیدانه را هرکدام را جداگانه در روغن تفت میدن

قابلی پلو را قدیم در چدن اونم روی اجاق با هیزوم پخت میکردن بعضی موقع هم ریش سفیدان دورهمی داشتند قابلی پلو درست می‌کردند

بعد تفت دادن زردک🥕 ،سیب زمینی وکشمش بیدانه در روغن بعددر پیاز داغ گوشت را که قبلاً آب پز کردن پخته شده تفت میدن ،بعد برنج اضافه میشه ، آب اندازه ای می‌ریزند که برنج پخته بشی ،مثل دمی (کته)
همانطور که آب میجوشه کم میشه برنج هم پخته میشه آبش که خشک شد
زردک وسیب زمینی ،کشمش پلویی،خرما قبلا در روغن تفت خورده روی برنج میریزن وبعد می‌زارند دم بکشه
واقعا غذای خوشمزه وگرم مقوی هستش در زمستان به دفعات درست می‌کردند😋
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

05 Jan, 12:08


به یاد شب های ساده زمستون
که فراموش شدند ....
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

05 Jan, 07:44


https://t.me/chapeshloo_1
۱۴۰۳/۱۰/۱۶

زادگاه من چاپشلو

05 Jan, 01:50


آشیق_صداقت🎶✔️

آی قیز سنه بیر سوزوم وار👌👌😍
🪗🪗🪗
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

05 Jan, 01:46


🎼آهنگ بسیار
زیباے ترڪی
😍👌
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

04 Jan, 16:49


خدایا این بچه ها کی وقت داشتند که این قدر حرفه ای شوند! این دخترها و پسرهای نوجوان با این ساز و آواز جادویی با دلها چه کارها که نکردند! یکی از زیباترین بازخوانی ها از آهنگ رسوای زمانه بود که تاکنون در عمرم شنیده ام! شک ندارم استاد همایون خرم، خالق این اثر، از آن دنیا به احترام این بچه ها ایستاد و تشویق شان کرد! ۸۰ درصد از ایرانیها با این آهنگ خاطره دارند، برای شان ارسال کنید، واقعا ارزش شنیدن دارد!
🎻🎻
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

03 Jan, 16:20


https://t.me/chapeshloo_1
با صدای گرم هنرمند ترک خراسان آقای امین مختاری 👏😍

زادگاه من چاپشلو

03 Jan, 15:20


دبیرستان احمدی چاپشلو بین سالهای ۶۸تا۶۹


https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

03 Jan, 13:45


زنده یاد محمدعلی فردین
من به عنوان یک پدر....
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

03 Jan, 10:43


اینا درخت ناروند هستش
پاییز اینا خیلی زیباست
چوب خوبی هم داره
برگ درخت ناروند مثل درخت قره یاقاچ هستش ولی ریزه
https://t.me/chapeshloo_1
۱۴۰۳/۱۰/۱۴

زادگاه من چاپشلو

29 Dec, 20:43


▪️نبرد ارتش ایران و عثمانی در جنگ یغوارد (مراد تپه)

قوای ایران: ۱۵ تا ۱۸ هزار
قوای عثمانی: ۸۰ هزار

فرمانده سپاه عثمانی:عبدالله پاشا
فرمانده سپاه ایران بزرگ: شاهنشاه نادر دوران

تلفات ایران: اندک
تلفات عثمانی: ۴۰ تا ۵۰ هزار کشته و زخمی و بریده شدن سر عبدالله پاشا توسط رستم افسر ایرانی

نتیجه: پیروزی ایرانی‌ها
این عکس نبرد رو به کمک هوش مصنوعی ساخته شده .

در ایران نبرد استراتژی بی نظیری توسط نادرشاه پیاده شده و توپخانه عثمانی از کار افتاد . توپخانه و زنبورک های ایران تا سه ساعت غرش کردن و تلفات وحشتناکی بر سپاه عثمانیان وارد آوردند.

https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

28 Dec, 20:07


پیاز
#چاپشلو
۱۳۹۷
عکس استاد پرویز اخلاقی
👏👍
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

28 Dec, 20:02


ضرب المثل ترکی
از پیاز
با زیر نویس فارسی

https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

28 Dec, 19:23


فطیر مسکه😋
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

28 Dec, 17:46


گوزل بیر شعر پنهان معلم👌👌👌👌
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

28 Dec, 17:46


🎯یک دقیقه مطالعه
👇👇
اگر فردا صبح از خواب بیدار شوید و ببینید که بیست کیلو چاق شده‌اید نگران نمی‌شوید؟؟؟!!!

البته که می‌شوید! سراسیمه به بیمارستان زنگ می‌زنید و درخواست کمک می‌کنید!
👇👇👇👇👇
اما اگر همین اتفاق به تدریج رخ دهد، یک کیلو این ماه، یک کیلو ماه آینده و... آیا باز هم همین عکس‌العمل را نشان می‌دهید؟ نه! با بی‌خیالی از کنارش می‌گذرید...
برای کسانی که ورشکسته می‌شوند، اضافه‌وزن می‌آورند، طلاق می‌گیرند یا آخر ترم مشروط می‌شوند این حوادث به یکباره اتفاق نمی‌افتد. یک ذره امروز، یک ذره فردا و سرانجام یک روز هم انفجار و سپس می‌پرسیم: چرا این اتفاق افتاد؟!

زندگی ماهیت انبارشوندگی دارد. هر اتفاقی به اتفاق دیگر افزوده می‌شود، مثل قطره‌های آب که صخره‌های سنگی را می‌فرسایند.
👇👇📣💥💥
کبد چرب،دیابت،مشکلات پوستی و کک و مک،چاقی ولاغری به یکباره بوجود نمیان!!!
کم کم و آهسته وارد بدن ما میشن!!!
💡💡🕰💡💡
مراقب شرایطی که به آن عادت می‌کنید باشید!
ما باید هر روز این پرسش را برای خود مطرح کنیم:
به کجا می‌روم؟
آیا من سالم‌تر، مناسب‌تر، شادتر و ثروتمندتر از سال گذشته‌ام هستم؟ و اگر پاسخ منفی است... بی‌درنگ باید در کارهای خود تجدید نظر کنیم!
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
از همین امروز برای سلامتی و شادابی خود و فرزندانمان کوشا باشیم...
👇👇👇👇👇
👈👈مشاوره مزاج شناسی و تغذیه درمانی

برای دریافت اطلاعات طب سنتی و همچنین مشاوره غیر حضوری به ما بپیوندید.
لینک ایتا
https://eitaa.com/joinchat/2807234571C8fd01bbd19 .
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
عرضه انواع نسخه های گیاهی در عطاری سودآوری
شعبه مشهد:سیدرضی36
همراه 09154351921
اینستاگرام
@soudavari_teb
تلگرام
@soudavari

زادگاه من چاپشلو

28 Dec, 08:17


مرحوم حاج نیاز علی نیازمندی
همسرشون
مرحومه حاجیه خانم فاطمه پاکباز

روحشان شاد ویادشان گرامی🥀🥀

اللّهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فرجهم🌸
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

28 Dec, 08:04


عجب آفتابی هستش امروز🌞
خدا همه رفتگان را بیامرزه
بخصوص همسایگان قدیمی کوچه منبع آب چاپشلو به رحمت خدا رفتند روحشان شاد 🙏🥀
زمستان که چنین آفتابی میشه یاد این میفتم که خدا بیامرزه فاطمه خلی گندم می‌ریخت روی یک پلاستیک جلو حیاط تو کوچه
درمانلق میکرد (گندمها را تمیز میکرد)
که بعد بره آسیباب آرد بشه برای مصرفی پخت نان
خیلی وارد بود
کمتر دیده بودم مرحوم حاج نیاز نیازمندی درمانلق کنه بیشتر خدا بیامرزه فاطمه خلی زحمت میکشید

روحشان شاد یادشان گرامی🙏🥀

https://t.me/chapeshloo_1
۱۴۰۳/۱۰/۸

زادگاه من چاپشلو

28 Dec, 05:27


۸ دی روزِ بزرگداشت و ثبت ملی ارامگاه #یعقوب_لیث_صفاری

‏یعقوبِ لیث، از سردارانِ دلیرِ ایرانی و از دودمانِ صفاری بود که در سیستان حکومت می‌کرد؛ بزرگمردی که بخشی از ماندگاریِ زبانِ پارسی را مدیونِ او هستیم. به زایشِ دوباره عظمتِ ایران عشق می‌ورزید و پس از حمله‌یِ اعراب به ایران، یک بارِ دیگر زبانِ پارسی را در ایران رسمیت بخشید. آرامگاهِ وی در روستایِ اسلام‌آبادِ دزفول در خوزستان است.

https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

28 Dec, 02:36


فیلم کمتر دیده شده😍
۱۳۹۸/۲/۶
دورهمی همشهریان چاپشلویی
از لطف آباد و کلات نادری هم هستند
منطقه شاندیز دیزدر
ساغولین 👏👏👏😍😊🌺🌺
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

28 Dec, 01:51


آهنگ شاد ترکی 👌❤️💃💃
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

27 Dec, 09:45


شرکت در آخرین جلسه دفاع از حقوق آبی و اعلام مخالفت با انتقال آب از درگز و هزار مسجد به مشهد که در دانشگاه فردوسی مشهد برگزار گردید.
جا دارد از همشهریان عزیزی که در این روز سخت کنارمان بودند نهایت تشکر را داشته باشیم.
آقای محسن محمودی شورای شهر چاپشلو
آقای امین روحدل مشاور حقوقی
و دهیاران محترمی که از راه دور در این جلسه حضور یافتند.
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

26 Dec, 16:35


#درگز #چاپشلو ،چغندر قند ،ضرب المثل ترکی ،فارسی زیر نویس شده در خودت کلیپ 👏🌹
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

26 Dec, 14:48


قابلی پلو
فیلم تکمیلی 0تا100
بزودی در کانال زادگاه من چاپشلو
👇
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

26 Dec, 13:41


نادان نه بیلیر عشق محبت نه دئمکدیر؟!
هئچ واخت کؤمورچو لعل ایله گوهر ساتا بیلمز

اینساندا نجابتله اونون اصلی گرکدیر
آیران نه قدر قالسادا قایماق توتا بیلمز

هر کسدن اوزاقلاشماق اولار نانجیب اولسا
ائولاد اولا فرسیز اونو هئچ اینسان آتا بیلمز

دائیم آنادان گلمه شیرین اولمالی‌دیر دیل
گر اولسا آجی هئچ کس اونا قند قاتا بیلمز...✌️
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

26 Dec, 09:10


#موسیقی_قدیمی
دلم بحال گلها میسوزه راسته میگن عمر گل دوروزه ....🥀🥀🌹
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

26 Dec, 09:03


#درگزیهای_مقیم_مشهد
دیروز ۵دی ۴۰۳
همشهری ،همکار
همشهری عزیز چاپشلویی با همکار درگزی

آقای رضا زبردست
در پیمان ما نیست ولی موقتی اومدن پارک بهار کار میکنند
خیلی خوشحال شدم
سلامت باشند🌹🙏
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

26 Dec, 03:51


گونی ،گوزی🌞⛄️
جایی که آفتابگیر هستش میگم گونی،برف ها باز شده
سایه آفتاب نمیگیره میگم گوزی برف یخ ها باز نشده⛄️

https://t.me/chapeshloo_1
۱۴۰۳/۱۰/۶

زادگاه من چاپشلو

26 Dec, 02:32


حیات وحش
#درگز
گرگ صبح ،روباه شب
قدیمی‌ها میگن صبح گرگ ببینی همان روز غروب یا شب روباه ببینی خوبه
ولی توحید آقا برادر زاده عزیزم هر دو را باهم دیده👏😊😍

با چند ضرب المثل ترکی از روباه و گرگ
با زیر نویس فارسی
ضرب المثل آخری منظور بعضی موقع یک روباه ممکنه از یک گرگ درنده تر باشه
https://t.me/chapeshloo_1
دی ۴۰۳

زادگاه من چاپشلو

26 Dec, 02:25


زیبایی هم پایانی دارد ...!
گل‌های رز در فصل بهار و زمستان ،خدا قوت به همکاران در فضای سبز 🌹5دی ۴۰۳
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

27 Nov, 16:21


سلام و درود خانواده محترم رجبی درگذشت مرحوم آقا رضا رجبی راازصمیم قلب تسلیت عرض میکنم مارا در غم خود شریک بدانید

زادگاه من چاپشلو

27 Nov, 16:14


یکی‌ از ارزشمندترین تصاویر از جاده چالوس
از تونل کندوان تا هفت برادران و کف هزارچم
واقعا فوق العادست😍

+جاده خاطره های یک ملت و چندین نسل
من دو هزار بار از این جاده رفت آمد کردم ولی هر وقت که وارد این جاده میشم انگار دفعه اوله آنقدر زیباست

🆔 @GizmizTel 💯

زادگاه من چاپشلو

26 Nov, 09:01


داستانکهای زیبا و آموزنده📚

آشنایی با شخصیت‌های #شاهنامه
ضحاک پادشاهان افسانه‌ای ایران است. نام وی در اوستا به صورت اژی‌دَهاک آمده‌است و معنای آن «مار اهریمنی» است. به گفته ثعالبی نیشابوری در تاریخ ثعالبی نام ضحاک از واژه اژدهاک که به معنای مار بزرگ است گرفته شده‌است و یمنیان او را از خود می‌دانند و از وجود او بر خود می‌بالند.در شاهنامه پسر مرداس از تبار اعراب و فرمانروای دشت نیزه‌وران است. او پس از کشتن پدرش بر تخت می‌نشیند. ایرانیان که از ستم‌های جمشید، پادشاه ایران، به ستوه آمده‌اند، به نزد ضحاک می‌روند و او را به شاهی برمی‌گزینند. اهریمن، آشپز ضحاک، دو بوسه بر دوش ضحاک می‌دهد و دو مار از جای بوسه‌ها بیرون می‌جهد. پس از این واقعه اهریمن نسخه‌ای تجویز می‌کند که باید هر روز مغز دو جوان را خوراک مارها سازد تا گزندی به او نرسد.

https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

26 Nov, 08:42


و تا اومد تکرار کند حیف نون ها که عطسه امانش نداد .عطسه های او با خنده بچه ها قاطی شد و بوی تند انفیه مسول تغذیه رایگان! فضای کلاس را  پر کرد .همراه خنده و عطسه ،یکی دومورد صدای

بی اختیار ناهنجار از ته کلاس بگوش رسید .نتیجه خوراک لوبیای تغذیه رایگان!! .ترکیب صداهای ناموزون و خنده و بوی تند انفیه   چشامون را پر اشک کرده بود . تا به خودمان آمدیم از رییس فرهنگ وهمراهان خبری نبود .انشب مجبور بودیم درس پنجم زبان انگلیسی را ده بار رونویسی کنیم ...
حسن دانایی
پانویس :
چاست به زبان محلی یعنی ادای احترام نظامی .


https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

26 Nov, 08:42


این روایت چاست

‌از بچه های با صفا و ساده بود از حومه پای پیاده درسرما وگرما می آمد مدرسه و چون در کار کشاورزی و باغداری و دامپروری دوشا دوش و همراه پدر کار می کرد ،شانه های ستبر و اندام ورزیده داشت ،ضمن اینکه دستهاش نسبتا بزرگ بودند برای همین اگر وقت پیدا می کرد مخصوصا در فصل پاییز و زمستان که باغداری و کشاورزی یه جورایی تعطیل یا نیمه تعطیل بود باشگاه می رفت و تمرین کشتی می کرد و باصطلاح شده بود« گوش شکسته» البته این اندام درشت را از خانواده مادری ارث برده بود و ژن هیکل درشت ،مثل خدابیامرز صغری خلی بود ،مادرش هم استخوان درشت بود .برخلاف پدرش حیدر عمی که ریزه میزه بود . و درس خواندن هم فقط سرکلاس آمدن و نشستن بودانگار رفع تکلیف است و دیگر هیچ و خودش بارها می گفت با حاضر شدن سرکلاس و  نفهمیدن درس، دارم سر خودم شیره می مالم . .اینکه چیزی یاد می گرفت یا تظاهر می کرد تو مغزش فرو نمی ره ؟  نمی دانم . نفهمیدن راه خوبی بود برای فرار از درس ومشق وتکلیف و  تنبلی کردن . ولی قبولی به واسطه  اینو دیدن و آن رو دیدن و استفاده از تک ماده و...می افتاد به ثانیه های آخر شهریور ماه .بالاخره می آمد در کلاس بالاتر می نشست بامید گرفتن مدرک . یکی از دروسی که خیلی از بچه ها ریپ می زدن درس انگلیسی بود و دوست کشتی گیر ما هم که کمی تا قسمتی در این درس از بقیه عقب تر بود اصلا تو باغ نبود و روی جملات  انگلیسی با لغات فارسی نوشته بود یعنی روی کلمه تیچر انگلیسی با فارسی نوشته بود تا موقع خواندن شفاهی بتواند رو خوانی کند لااقل نمره صفر دوگوش نگیرد . روزی از روزها که درس انگلیسی داشتیم و معلم سخت در تکاپو بود که حروف الفبای انگلیسی را با دریل در مغز بتنی مان فرو کند ناگهان در بصدا درآمد و هنوز معلم بفرما نگفته بود که عده ایی هجوم آوردند داخل کلاس و معلم به ناگهان مانند میخ و خبردار ایستاد .متوجه شدیم که رئیس فرهنگ آمده اند بازدید به همراه همراهان همه شق و رق و تمام رسمی . رییس فرهنگ ضمن سخنرانی غرایی که در جهت تحصیل علم و پیشرفتهای کشور در پنجاه سال حکومت پهلوی نمودند و ورود به دروازه  تمدن بزرگ  را تبریک گفتن و از تغذیه رایگان پرسیدن و جواب مساعد و مورد نظر را از زبان عرب آشپز متصدی تغذیه رایگان ، گرفتن . نوبت رسید به پرسیدن درس که تبعا درس انگلیسی بود .به بچه ها نگاهی انداخت .دوست کشتی گیر ما نتوانست از زیر نگاه رییس فرهنگ فرار کند با اینکه شانه ها را تو انداخته بود و سر را پایین گرفته بود اما ماشا الله در چنین حالتی نیز یک سروگردن از بقیه بلند تر بود و گوش شکسته، هم تو ذوق می زد. رییس فرهنگ اشاره کرد شما ...نه شما گوش شکسته بیایید پای تخته سیاه و محمود زیر لب غرولندی کرد و با دلخوری آشکار همراه با وحشت از جای خود بلند شد و رفت پای تخته .رییس فرهنگ پرسید به به چه جوان ورزشکاری . چه رشته ای ورزش می کنی .محمود گفت آقا اجازه کشتی میگیریم هم آزاد هم فرنگی و هم چوخه . رییس فرهنگ گفت از گوش شکسته ات و بینی ات که مثل ماهی تابه شده معلومه که زیاد با تشک کشتی در تماس بوده .همینکه گفت بینی ات ماهیتابه شده همه زدن زیر خنده .محمود سر بزیر انداخت و هیچی نگفت ولی رییس فرهنگ ادامه داد آفرین آفرین ما به چنین جوانان ورزشکار وزورمندی نیاز داریم .اما زوربی فکر ، بی خاصیت است . میشود پهلوان پنبه . هیکله چوخ غیرتی یوخ می‌شود . خلاصه در مدح پهلوانی هم صحبت کرد و در آخر گفت پسر جان ازت یک سوال انگلیسی می پرسم .بگو ببینم پرزیدنت یعنی چه؟ محمود مات و مبهوت و دهان وا ماند .تا بحال چنین کلمه ای را ابدا نشنیده بود تازه در کتابمان نیز نبود .اون دوران مثل حالا نبود که دم بساعت از همه جا خبر بشنوی و خبر بخوانی و خبر ببینی .الان به هر بچه ای بگویی پرزیدنت .بلافاصله جواب می دهد . دو سه تا از بچه ها با ایما و اشاره داشتند معنی پرزیدنت را به محمود می رساندند . اما محمود اصلا ایما و اشاره را نمی گرفت .یکی دست راست را رو قلبش گرفته و خبردار ایستاد اما محمود نگرفت . چند تا از بچه ها هم مرتب دست راست را رو گوش گذاشته و سلام نظامی می دادند .و با دیدن این صحنه گل از گل محمود شکفت انگار جواب معما را یافته بود  و رو به رییس فرهنگ کرد وبا ذوق  گفت آقا اجازه  معنی پرزیدنت می‌شود: چاست.
و ناگهان کلاس ترکید .نه تنها دانش آموزان بلکه همراهان رئیس فرهنگ قهقهه می زدند . انفیه کف دست عرب آشپز ،پخش شد کف کلاس و گرد آن وارد دماغ مبارک رییس فرهنگ شد
رییس فرهنگ نگاه بی اعتنایی به خنده ها کرد و معلم که سر بزیر انداخته بود را خطاب قرار داد و گفت حیف این تغذیه رایگان  که به بعضی ها می دهیم و به محمود هم گفت پسرم شما هم بهتره همون دمل خود را بزنید .

زادگاه من چاپشلو

26 Nov, 05:19


🍁 طبیعت پاییزی چهلمیر درگز

📸 میلاد مقدم

مشهد آنلاين
🆔@Mashad_Online

زادگاه من چاپشلو

26 Nov, 05:13


نغمه های اوجا داغلار (بوجه) قطعه ۲

باصدای جناب میرزا عبدالله حسینی
درگز.کلته چناری
مقیم آلمان

🕊کانال شاعرانه های فرزندان درگز🕊

@abdollgheibishaeraney

زادگاه من چاپشلو

25 Nov, 10:45


داستانکهای زیبا و اموزنده📚

آشنایی با شخصیت‌های #شاهنامه
ضحاک پادشاهان افسانه‌ای ایران است. نام وی در اوستا به صورت اژی‌دَهاک آمده‌است و معنای آن «مار اهریمنی» است. به گفته ثعالبی نیشابوری در تاریخ ثعالبی نام ضحاک از واژه اژدهاک که به معنای مار بزرگ است گرفته شده‌است و یمنیان او را از خود می‌دانند و از وجود او بر خود می‌بالند.در شاهنامه پسر مرداس از تبار اعراب و فرمانروای دشت نیزه‌وران است. او پس از کشتن پدرش بر تخت می‌نشیند. ایرانیان که از ستم‌های جمشید، پادشاه ایران، به ستوه آمده‌اند، به نزد ضحاک می‌روند و او را به شاهی برمی‌گزینند. اهریمن، آشپز ضحاک، دو بوسه بر دوش ضحاک می‌دهد و دو مار از جای بوسه‌ها بیرون می‌جهد. پس از این واقعه اهریمن نسخه‌ای تجویز می‌کند که باید هر روز مغز دو جوان را خوراک مارها سازد تا گزندی به او نرسد.

https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

24 Nov, 05:30


داستانکهای زیبا و اموزنده📚

آشنایی با شخصیت‌های #شاهنامه
جمشید یکی از پادشاهانِ اساطیری ایرانی است و قدمتی بس کهن دارد. نام او در اوستا و متون پهلوی و متن‌های دوران اسلامی آمده‌ است. در اسطوره‌های ایرانی کارهایی سخت بزرگ به او نسبت داده شده‌ است. جمشید در شاهنامه، فرزندِ تهمورث و شاهی فرهمند است که سرانجام به‌خاطرِ خودبینی و غرور فرّه ایزدی (فر به معنی عزت چیزی مثل حمایت مردمی) را از دست می‌دهد و به‌دستِ ضحاک کشته می‌شود. او بر اساس کتاب وندیداد نخستین کسی است که حکمت اشراقی را فرا گرفت و توانست نظام معرفتی ایران را پایه‌گذاری کند.



https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

23 Nov, 09:53


سلام صبح بخیر.
حس خوبش تقدیم شما.
همیشه این مدل خونه ها رو دوست دارم .خیلی بوی زندگی میده

زادگاه من چاپشلو

23 Nov, 05:40


سلام ودرود صبح زیبای شما بخیر و نیکی گوشی عمو حیدر گرامی خراب شده فعلا روشن نمیشه جهت اطلاع

زادگاه من چاپشلو

21 Nov, 06:03


‍ اولین پنجشنبہ آذر ماه و ياد درگذشتگان😔

امروز اولین پنجشنبہ آذر ماه هست
با یک سینی  خرما
یک شاخه گل یاس و یک گلاب🌹
به استقبال عزیزان می رویم
چیزی زیادی از ما نمی خواهند
فقط هر پنجشنبہ به آنها سر بزنیم . . .😔

برای شادی روح تمام اموات
فاتحه و صلوات هدیه کنیم 🙏😔

الّلهُم صَلِّ علی محمَّدوَآلِ محمَّد وعجِّل فرجهُم
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

21 Nov, 03:04


سلام عزیزان صبح اولین روز از آذر ماه تون بخیر و نیکی🍁🍁🌞🌞
اولین پنجشنبه آذر ماه 403
متولدین آذر ماه تولدشون مبارک باشه🎂🎂🎂🌹
امروز هم پنجشنبه است خداوند همه رفتگان را قرین رحمت کنه🙏🥀

ان شاالله فردا صبح هم نیام😊 عصر با چند پست در خدمتتان خواهم بود
سپاسگزارم که هستید 🙏🍁🌹
لحظاتتون خوش سلامت باشید و تندرست 🌹🌹🙏
https://t.me/chapeshloo_1
1403/9/1

زادگاه من چاپشلو

20 Nov, 14:24


آذر جان !
خوش آمدی .....🍁🍁🍁🍁🌹🌹🌹
نوشته :✍️ #دلاارم
دکلمه #عموحیدر

https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

20 Nov, 11:40


صحبتهای دلنشین این مادر نیشابوری را گوش کنید 😍👏😊
خودم چند بار این فیلما دیدم 😍
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

20 Nov, 11:08


#پاییز هزار رنگ
جاده چالوس🍁😍😍😍
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

20 Nov, 10:10


#دلنوشته
#عموحیدر

https://t.me/chapeshloo_1
۱۴۰۳/۸/۳۰🌧️🍁

زادگاه من چاپشلو

20 Nov, 10:00


#چاپشلو
یاد ایام
عزیزانی در این تصاویر هستند که به رحمت خدا رفتند روحشان شاد یادشان گرامی 🙏🥀
عزیزان هم هستند سایه شون همیشه مستدام 🙏🌺
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

20 Nov, 08:57


کارگاه ارده گیری اردکان و فرایند تولید ارده
https://t.me/soghat_abivard

زادگاه من چاپشلو

20 Nov, 08:57


فروشگاه صنایع دستی و محصولات سنتی یزد
انواع سفال خام و مینا کاری شده و پتینه کاری شده
انواع محصولات سنتی
ارده و حلوا ارده
کرم ارده شکلاتی. روغن ارده
نبات سنتی زعفرانی دو آتیشه
رب انار سنتی میبد و ....

آدرس: امام خمینی ۱۳ کنار آرایشگاه فریماه
لینک گروه https://t.me/soghat_abivard

آیدی اینستاگرام.
https://www.instagram.com/p/C3coVX3uYiv/?igsh=NjZiM2M3MzIxNA==

شماره تلفن 09153817076

زادگاه من چاپشلو

20 Nov, 02:35


🌧️🍁
https://t.me/chapeshloo_1
۱۴۰۳/۸/۳۰

زادگاه من چاپشلو

20 Nov, 02:24


هدیه آبانماه در روز آخرش
بارش باران رحمت الهی مشهد
🌧️🍁
درست یکماه مونده به شب چله🍉
https://t.me/chapeshloo_1
۱۴۰۳/۸/۳۰

زادگاه من چاپشلو

20 Nov, 01:48


چایی همیشه هستش ولی این گلها همیشه نیست!
شماهم که همیشه هستید با بودن شما خوش هستم🌹 سپاسگزارم
گل باشید عمرتان گل نباشد 🌺🌸🍁🌹

https://t.me/chapeshloo_1
۱۴۰۳/۸/۳۰

زادگاه من چاپشلو

20 Nov, 01:14


تصاویر زیبای پاییزی بوستان بهار بماند به یادگار از آبان ماه۴۰۳ 🍁🍁🍁🍁تقدیمتون 🙏🌹
خیلی‌ از شهروندان این روزها برای عکس و پیاده روی به این مکان میان
خدا قوت به همکاران عزیزم😍
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

20 Nov, 00:38


پاییز در #چهلمیر_درگز
😍🍁🍁🍁🍁
ثبت تصویر: آقای حیدر لشگری
هنرمند عکاس درگز
😍🍁🍁
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

20 Nov, 00:37


الناره خانیم🎤


بیرگوزله وورولدوم..
👏😍👏🌺

https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

20 Nov, 00:31


استاد محمدرضا شجریان
روحش شاد🙏🌸
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

20 Nov, 00:25


سلام عزیزان صبحتون بخیر🍁🍁
امروز چهارشنبه ۳۰آبان ۴۰۳
سپاسگزارم که هستید 🙏🍁🌹
فردا اول آذر ماه پیشاپیش تولد متولدین آذرماه را بهشون تبریک میگم🎂🎂🎂🍁🌹
https://t.me/chapeshloo_1
۱۴۰۳/۸/۳۰

زادگاه من چاپشلو

18 Nov, 11:01


یار یار ترکی درگزی
توسط مادر درگزی
ساغول 👏👏🌹
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

18 Nov, 10:57


قوی ترین آنتی بیوتیک گیاهی جهان...

🌿🌿
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

18 Nov, 04:34


از همینجا خسته نباشید به همه باغداران و کشاورزان
عزیز زحمت کش🌹🍁
میگم فکر کنم کاراتون کمی سبک شده این روزها صبح و عصر درآفتاب پاییزی آفتاب میگیرید😍😊
یادش بخیر
همه آن بزرگان که به رحمت خدا رفتند روحشان شاد🥀اونا هم که هستند سایه شون مستدام🙏
چقدر خوشمزه و شیرین حرف میزدن
حیف که آن زمان گوشی واینا نبود
بازهم شد فیلم بگیرید بفرستید کانال پست کنم🍁😍🙏
https://t.me/chapeshloo_1
۱۴۰۳/۸/۲۸

زادگاه من چاپشلو

16 Nov, 10:32


گوزل ماهنی و رقص 💃💃

.

https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

16 Nov, 07:50


خزانم را نبین
ماهم بهاری داشتیم...!
درخت توت بهار چقدر میامدن پای این درخت توت خوری
ولی امروز در این فصل خزان ...🍁🍁🍁🍁

https://t.me/chapeshloo_1
۱۴۰۳/۸/۲۶

زادگاه من چاپشلو

16 Nov, 06:14


￸داستانکهای زیبا و اموزنده📚

ضرب المثل آنچه تو از رو می خوانی، من از بَرَم


یک روز فروشنده ی دوره گردی با پاهایی خسته و لباس های کهنه، از این روستا به آن روستا می رفت تا وسیله های از کار افتاده خانه های مردم را  بخرد و یا این که وسیله ایی به آن ها بفروشد. به هر حال، دوره گرد همانطور که می رفت به خانه ی مردی روستایی رسید، صاحب خانه که فرد پیری بود، او را به خانه اش دعوت کرد و به او احترام زیادی گذاشت و سعی کرد از او با چای خوش رنگ و خوش بو پذیرایی کند. دوره گرد هم در این فاصله بساط جنس هایش را پهن کرد. چند لحظه بعد ناگهان هنگامی که استکان چایی را به سمت دهانش برد چشمانش به یک کاسه ی سفالین قدیمی افتاد. کاسه روی تاقچه بود و گربه ی صاحب خانه کنار کاسه ایستاده، بود و از آن آب می خورد. دوره گرد همان لحظه به فکر فرو رفت و با خودش گفت: «عجب کاسه ی قدیمی ای است احتمالا خیلی باید با ارزش باشد. حتما این مرد روستایی آدم بی سواد و ساده لوحی است و نمی داند که این کاسه عتیقه و باارزش است. چرا که مطمعناً اگر ارزش کاسه اش را می فهمید، به هبچ عنوان، آن را ظرف آب گربه اش نمی کرد.»

به هر حال دوره گرد خیلی هیجانی شده بود به همین خاطر تصمیمش را گرفته بود که هر طور شده کاسه را از چنگ صاحب خانه ساده لو در آورد. ￸
همان لحظه خواست از مرد روستایی بپرسد که کاسه ات را چند می فروشی؛ اما ترسید که مبادا با پرسیدن این سوال، روستایی بفهمد، که کاسه اش گرانبهاست و آن را نفروشد یا این که پول زیادی در ازای کاسه طلب کند. بنابراین، از روستایی پرسید: «این گربه ی ناز و ملوس؛ چه با ملچ مولوچی آب می خورد، خیلی دوستش دارم» و بعد از چند لحظه گفت: « گربه را به من میفروشی؟»
روستایی گفت: «قابل شما را ندارد. گربه مال شما»￸

دوره گرد گفت: «نه این طوری که زشت است باید در ازای آن پول بگیری»￸

روستایی گفت: «گفتم که قابلی ندارد. حالا اگر خیلی اصرار داری که پولی بابت آن بدهی، 100 تومان بدهی کافی است.»￸￸

دوره گرد خوشحال و خندان گربه را بلافاصله خرید و آن را بغل کرد و بعد وانمود کرد که میخواهد برود. اما باز کمی این پا و آن پا کرد. دستی به سرو گوش گربه کشید و گفت: «ای پیرمرد، بد نیست که این کاسه را هم به من بفروشی تا مثل تو با آن به گربه ام آب بدهم. کاسه ات را چند می فروشی؟» بعد، آن را برداشت و مشغول خواندن نوشته های روی آن شد.

مرد روستایی کاسه را از او گرفت و گفت: «این کاسه را من نمی فروشم. تو هم برای خواندن نوشته های آن به خودت زحمت نده. آنچه را که تو از رو می خوانی، من از برم، روی کاسه نوشته شده: کاسه ای را که باعث می شود هر روز یک گربه ی بی ارزش را به صدتومان بفروشی، از دست نده!»

در همان لحظه، دوره گرد فهمیده بود که گول خورده و مرد روستایی آن طور که فکر می کرد، ساده نیست. به هر حال دوره گرد هم مثل همه ی کسانی که به امید صاحب شدن کاسه ی گران قیمت، گربه ی روستایی را می خریدند گربه را بغل کرد و با ناراحتی از خانه ی او خارج شد. از خانه مرد که فاصله گرفت، از گربه بدش آمد. با عصبانیت گربه را به سمت زمین انداخت و گفت :«خودم کردم که لعنت بر خودم باد».￸

گربه هم با عجله به خانه برگشت تا هم از آن کاسه ی گران بها آب بخورد، هم با صاحب زیرکش، منتظر مشتری بعدی باشد.

کاربرد ضرب المثل 

از آن روزگار به بعد، هنگامی که بخواهند به کسی بگویند حیله گری ات را کنار بگذار چون که ما فهمیده ایم چه نقشه ای داری و به هیچ وجه گول حرف هایت را نمی خوریم؛ می گویند: «آنچه تو از رو می خوانی، ما از بریم.»￸


https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

16 Nov, 05:19


چند روز پیش سوار تپسی شدم
همشهری درگزی راننده تپسی از همان حرف زدن اول
متوجه شد گفت درگزی هستید ؟😊🌹
سلامت باشند همه همشهریان عزیزم در هر کجا هستند ❤️🙏🌸
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

16 Nov, 01:22


قرو افتاده قرو🍁🌹
https://t.me/chapeshloo_1
1403/8/26

زادگاه من چاپشلو

16 Nov, 00:44


:
📣📣📣 سوئیت اجاره‌ای در چاپشلو
🏡 مشخصات ویلا:
خواب
حال: سالن پذیرایی مبله به همراه تلویزیون ال ای دی
آشپزخانه: مجهز به تمام امکانات رفاهی
پارکینگ
متراژ: 350 متر مربع
🌿 امکانات ویژه:
آلاچیق سنتی
شومینه هیزمی
سبزیجات ارگانیک
حیاط دل‌باز برای بازی کودکانـ تاب

🔑🔑🔑دربست

 ویژگی‌ها:
محیطی آرام و دلنشین برای دورهمی‌ها
تخفیف ویژه برای همشهریان
📞 تماس: املاک نامداران - 09151878733
#خانه #ویلا #سوئیت #اجاره #دربست

زادگاه من چاپشلو

16 Nov, 00:43


اوف

گوزل ماهنی 👌

https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

14 Nov, 18:50


از صورتش که داشت از قرمزی کبود میشد، فهمیدم. اشاره کردم به مجید بگو بابات بیاد بریم خونه زهرا باجی ـرفتیم و وقتی که دکتر امد رنگش باز شده بود ولبخند به لب داشت. قرار شد که شب از این طرف ما نردبان بزاریم روی دیوار اشتراکی با خونه زهرا باجی،زن تنهای،شوهر مرده.او هم از اون طرف نردبان بزاره تا اگر اقای دکتر نیاز فوری داشت از این راه صعب العبور زمین به هوا وهوا به زمین  استفاده کنه. کلی از بابت نردبان دوطرفه شوخی وخنده کردیم. و قرار شد  زنها هم برن باز خونه زهرا باجی. چاره نبود.اونجا بود که فهمیدم شوخی هم خیلی وقتها به داد ادم می رسه. با شوخی میشه حرف دلتو گفت  و یا با شوخی مشکل را ساده گرفت. اما غافل از شام که مادر مثلا سبک پخته بود تا فردا موقع نهار عوضشو دربیاره . اش پخته بود با محتوی رشته وسبزی و یه عالمه نخود. مثل اینکه لامصب این نخودها هم شده بودند قوز بالای قوز.. بیچاره اقای دکتر. یهو می دیدیم تو تاریکی چراغ فنر به دست داره از نردبان بالا می ره. هنوز به بالای نردبان نرسیده یه چند تا« باد صدا دار » بی اراده از او در می رفت.  ما که بچه بودیم با اینکه چند کاسه از ان اش خوشمزه خورده بودیم.  جهازهاضمه مون همه را هضم کرده بود. اما امان از وضعیت اقای دکتر بنده خدا. میهمان هست و یه جور حس راحتی ندارد و از طرفی از صبح که حرکت کرده و اومده درگز و الان که داخل خونه است هفت و هشت ساعته که بی تحرکه و یه جا نشسته تازه خونه ای هم که اومده، مستراح نداره وبرای قضای حاجت بایداز نردبان برود بالا واز نردبان دیگر انور دیوار  پایین برود و با عملیات آکروبا تیک!  برسد به موال. بدتر از همه با اینهمه نخود داخل آش و سیر ماست،و بی تحرکی، نفخ هم کرده و با اینکه خودش دکتر علفی مشهوری در شهر مشهد هست اون دوای خودش هم علاج نفخ را نمی کند. تو حیاط هم نمی تونست راه بره. چون ما یکطرف حیاط خوابیده بودیم و میهمانان طرف دیگر حیاط، در اینجا یاد اون قضیه کربلایی رضا افتادم که نصف شبی می رفت موال وبا شلیک توپ ۱۲۰ میلی متری! همسایه ها باصدای او دست می گرفتن. حالا اقای دکتر به این وضعیت دچار شده بود و بالای نردبان در این چند بار رفت وامد بار دیگر از دستش خارج شد و ایندفعه صداش انقدر بلند بود که صدای موتور چاه لطفی ها هم نتونست اون را پوشش بده و از طرف پشت بام رحیم اقا سپرگه بند صدا امد که ایوالله...
و عده ایی که پشت بام خوابیده بودن زدن زیر خنده. اقاجان سکوت کرده بود. صداش در نمی اومد. می ترسید اگر اعتراض کنه وضع بدتر هم بشه. بنده خدا اقای دکتر تا صبح به خودش پیچید.ظاهرا عرق نعنای دست ساز دوآتشه خودش هم افاقه نکرده بود. دم دمای صبح خوابم برد. بیدار شدم که برم نون بگیرم. اقاجان گفت بخواب اقای دکتر رفته هم قدم بزنه، محله را ببینه موقع برگشت هم چند تا نون از نانوایی عصاریان می گیره. همان موقع در زدن و ممد چاه کن با شاگردش اصغر و مرد مافنگی که شب های جمعه می رفت قبرستانی انتهای رضوان برای فاتحه خوانی  هم همراهش بود. فورا شروع به کار کردن. مادر ذکاوت ذاتی داشت. می دانست این کارگرها باید درست بشن تا بتونن خوب وباسرعت کار بکنند. رفته بود از روضه خلی که شیره کش خونه داشت. چند نخود شیره ناب گرفته بود. اول صبحی به اونها گفت بیاین بکشید سرحال بشین. شنیدم ممد چاه کن گفت نه خواهر دود لازم نیست بده حب کنیم وبی زحمت یه لیوان چایی هم بده. و معجزه اتفاق افتاد همون مافنگی هم شده بود چست وچالاک. تا غروب یک متر دیگه کندند و روی چاه را ضربی هم زدند و کاسه را گذاشتن و هنوز شب کامل نشده بود. کارگرهای اوستا صفر بنا هم که اقاجان خواسته بود. دو طرف چاه را تیغه کشیدن. یکطرف به دیوار وصل میشد و سمت دیگر جای در بود که به جایش یه پالاس قدیمی اویزون کردند. کار نشد نداره. مادر خیالش راحت شد. میهمانان سه روز دیگر ماندن و مادر با دست پخت های معرکه اش حسابی از خجالتشون در امد.این میهمانی  خاص از یادمان نرفت. بعدها منظورم بعد از انقلاب که مجید را بیشتر می دیدم.دفعه ای نبود که یادی از اون شب تاریخی نکنیم. می گفتم مجید، بابات که یه پا دکتر بود ودوا ودرمان خورد. اگر ادم معمولی بود تکلیف چی بود؟ می گفت هیچی دیگه دیوار خراب میشد و بابا با کله می افتاد تو بغل زهرا باجی!!! بعد غش غش می خندیدیم.
روزگاری بود که شادی بهانه نمی خواست. روزگار شادی های بی دلیل..
حسن دانایی✍️
@chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

14 Nov, 18:49


Hasan Danaei:
این روایت قسمت دوم میهمانان مادر

مادر  عین اب داخل کتری، می جوشید، خودشو می خورد. بنده خدا بعد از، سالی، ماهی، میهمانان عزیزی برایش امده بود و حالا دچار مشکلی شده بود که فکر می کرد ابرویش پیش میهمانان می رود. اصلا فکر خانواده را نمی کرد مثلا برادر کوچیک و خواهر کوچیکه حتی من واقاجان و یا خودش. همون لحظه حتما با خودش می گفته: مشکل میهمانانم رفع بشه، بقیه به گور سیاه!. درمقابل آقاجان خونسرد رفتار می کرد وهمین خونسردی اقاجان مثل نفتی بود که روی شعله می پاشید و مادر هّلو(آتیش) می گرفت.
مادر نای رفتن پیش میهمانان را نداشت. اقاجان پیش قدم شد، سلام وعلیک وروبوسی وخوش امد گویی را انجام داد. خودش رفت چایی ریخت داخل استکان و اورد برای میهمانان. تا اون لحظه من چنین صحنه ای ندیده بودم. دهانم از تعجب بازماند. عجب. پس اقاجان هم می تواند پذیرایی کند.!!! خاله کوکب برایش سوال بود که پس کو مادرم. لابد فکر می کرد دارد مقدمات پذیرایی را اماده می کند. نمی دانست که مادر انقدر تحت فشار روحی است که توان حرکت ندارد و تو اون شرایط ارزو دارد زمین دهن واکنه واو را ببلعه شاید از این وضعیت وابروریزی خلاص بشه. من رفتم سراغ مجید که مثل یه بچه ارام ومودب کنار اقای دکتر نشسته بود گفتم مجید بیا تو حیاط. مجید هم از بخت بد، دستشویی رفتن را بهانه کرد واومد تو حیاط. گفتم مجید یه وقت مستراح نری، چاهش گرفته. گفت اه پس بابام چی. الان وقت نماز میشه، تازه بابا پروستات داره و دم به دم باید بره دستشویی. پس از شنیدن این حرف از طرف مجید هول ولا به جون من هم افتاد. مجید گفت الان تکلیف من چیه. گفتم از کدام نوعه. متوجه نشد. گفتم بابا نوع اول را داری یا دوم را وبا دست اشاره کردم تا اون خنگ خدا، شیرفهم بشه. گفت نوع دوم. گفتم برو پشت اون بوته ها و کنج دیوار. حیاط بزرگ بود و از این نظر نعمت بود و اینجا بود که نعمتش اشکار شد.! داخل اتاق که شدیم، دیدم مادر هم با رنگ پریده امده و نشسته ودارند صحبت می کنند. مادر از ترس، چای دوم را نیاورد. درحالی که میهمانان خسته از راه انهم راه الله اکبر، تازه رسیده و برای رفع خستگی نیازمند نوشیدن چند لیوان!  چای داشتن. اما چاره نبود. عاقبت اقاجان با همان خونسردی ولبخند به لب موضوع را گفت واقای دکتر خندید و کوکب خانم گفت کم کم داشتم از رفتار خواهرم گیج می شدم. باخودم گفتم نکنه از امدن ما ناراحت شده و مادر درواکنش صورتشو نیشگون گرفت وگفت وای این چه حرفیه خواهر. درنزده سروکله زهرا باجی پیدا شد و میهمانان تا خواستن به احترام او از جاشون، پا!  شند. زهرا باجی فورا گفت تورو خدا خجالتم ندین. اومدم بگم درخونمون بازه، اصلا بیان خونه ما اونجا باشید. که مادر گفت این چه حرفیه زهرا خانم. میهمان برای ما اومده قدمشان رو چشم ما جا داره. اقای دکتر تشریف اوردند خیلی خیلی بما لطف کردن. خلاصه زهرا باجی که از موضوع موال مطلع بود و کلاغه هم که فکر می کردم همین زهرا باجی بود، خبر را بین دروهمسایه پخش کرده بود. بسم الله گویان زرافشان خاله و بعدش مرجان خلی و خجه قره که از همسایگان دست راستی ودست چپی بودن پیداشون شد وتعارف که تشریف بیارید خونه ما، کلبه مون رو روشن!  کنید. اقاجان گفت نیازی نیست. من دوسوته مشکل را حل می کنم. من را فرستاد سراغ ممد چاه کن. گفت بهش بگو فوری بیاد. اطاعت امر کردم باتفاق مجید رفتیم سراغ ممدچاه کن.تو کوچه از دور  سارافون پوش را دیدم،به نرمی و لوندی خاص خودش ولبخند به لب   نزدیک شد گونه هاش سرخ سرخ بود، رو به من چادر را برروی سر مرتب کرد،یه لحظه تاپ نارنجی رنک او را دیدم.چقدر این رنگ بهش می امد.از کنارم انگار لغزید و رفت.مجید گفت این کی بود؟ جواب ندادم.زیر لب گفت عجب تیکه ای بود.واکنش نشان دادم  اِه دوباره گفت ماشاالله تو درگز اینجور دختری! گفتم خفه شو مجید درست نیست پشت سر دختر مردم،هم محله ای مون حرف بزنی.باز مجید بی اعتنا به من گفت باریکلا باغت اباد شه انگوری.سری تکان دادم خودم را بی اعتنا نشون دادم،نمی خواستم حساسیتشو جلب کنم.یهو گفت ای ناقلا نکنه.نذاشتم حرفشو ادامه بده گفتم رسیدیم. ممد چاه کن  سر بساط بود. همینکه پنجره رو به کوچه را باز کرد هوفی! بوی تریاک پیچید تو دماغمون. مجید گفت غذاشون سوخته؟ گفتم نه داره سوخته می کشه.!! بنده خدا متوجه نبود. دوزاریش جا نیفتاده بود. ممد چاه کن در را باز کرد وارد اتاق شدیم دراونجا مجید ملتفت شد. ممدچاه کن که سرکیف اومده بود. وسایلشو که کلنگ وبیل بود برداشت و رفتیم دم در خونه شاگردش اصغر. اصغر گفت اوستا  چرخ چاه کنی را هم بیارم. باید برم گاری پیدا کنم . ممد چاه کن گفت فعلا لازم نیست اون سطلها را بردار که خاکها را جابه جا کنیم. باور کنید در ایکه ثانیه؟ پنجاه سانت با دهنه یک ونیم متر حفر کردند. اما این کافی نبود. اقای دکتر نیاز به دست به اب داشت. خیلی خودشو گرفته بود.
@chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

14 Nov, 17:06


به نام حق
سفری به گذشته با کتاب خاطرات سرزمین خورشید

فولکلور( FoLklor) و فرهنگ عامه
قسمت هشتم _  ادامه بازیهای قدیم

مقدمه
بازیهای کودکانه دارای اصطلاحات خاصی بودند که آشنایی با برخی از ابنها موجب فهم بهتر از بازی هاست

_ گرگ ؛ در بازی های یک نفر به چند نفر ، به آن تک نفر مقابل بقبه گرگ گفته میشود.
_ اُستا ؛ به سرگروه هر طرف در بازی های گروهی استا گفته میشد.استا شدن در بازی لایق فردی بود که از عهده این کار برآید ( کرّخِش آدم باشَرمَسدِه ، بیر عایق آدم ایستَردِه که چاقالَرِه اُونقَرتَه بِلسِن )
_ هوپ ( هوپ دماق)؛ از این اصطلاح به منظور متوقف کردن بازی برای گفتن حرف مهمی استفاده میشد.
_خدای یوله؛ فرجه راهگشا  در شرایط نابرایر طرفین.
_ خَنتَمه اِتماق؛ ایجاد یک حواس پرتی در رقیب هنگام شروع بازی با چرخاندن انگشت اشاره در دور سر حریف. معمولا منع این عمل در افراد مشهور به این کار در قبل از بازی شرط میشد.
_چورکردن؛ نوعی جر زدن ناجوانمردانه در توشله بازی .

با این مقدمه ضمن عدول از قواعد سرفصل های کتاب به معرفی وتوصیف بازی های رابج در سرزمین خورشید میپردازیم.

بازی ---بِش داش---
این بازی دخترانه با ابزاری شامل پنج سنگ گرد ، کمی بزرگ تر از فندق بین دونفر یا بیشتر تعریف شده که هدف از آن سرگرمی و ایجاد نشاط در میان کودکان است.  هماهنگی عصبی، عضلانی وافزایش تمرکز وچابکی در فرد از نتایج ابن بازی بود.
"بش داش" دیار درگز یک ورژن پیشرفته از بازی " یک قل دو قل " رایج در ایران است به گونه ای که مراحل هشت گانه این بازی دراین دیار تا هفده مرحله پیش رفته است.
☆  شرح بازی ؛
بازیکن با اجرای موفق هر مرحله، به مرحله دیگر راه می یابد، و اگر در هر مرحله مرتکب اشتباه شود، بازی به نفر بعدی منتقل میشود
_مرحله ۱تا ۴_ (بیر قُل تا دورت قُل): این مراحل شبیه هم بوده و بازیگر پنج سنگ را به روی زمین انداخته ، یکی از سنگ ها را بر می دارد و به بالا می اندازد و در فاصله زمانی پایین آمدن این سنگ،  سنگی از زمین را انتخاب وبا سنگ بالا  باهم می گیرد .
درمرحله "ایکی قُل":  سنگ ها را دوتایی از روی زمین میچیند. ودر "اوچ قل " سه تایی و "دورت قل " چهارتایی

  _مرحله ۵_ بش قل : یک سنگ را به هوا می اندازد، در حالی که چهار سنگ دیگر در مشت است انگشت سبابه را به زمین می کشد و سنگ معلق در هوا را می گیرد.
_مرحله۶_دسته جمع : بازیکن سنگ ها را در روی زمین انداخته با انتخاب  سنگ دورتر آنرا به هوا پرتاب و در فاصله سقوط سنگ ، چهار سنگ باقی مانده را یکجا تجمیع میکند ، بار دوم و باپرتاب مجدد سنگ نشان،  سنگ های جمع کرده در یکجا را با سنگ معلق در هوا میگیرد.
_مرحله ۷ _شُرشُرَه : بازیکن سنگ ها را پخش و یکی را بر می دارد و بالا می اندازد، در فاصله بازگشت، یکی از سنگ های روی زمین را بر می دارد و سنگ در هوا را می گیرد و در پرتاب بعدی هردو سنگ را با هم پرتاب و سنگی از روی زمین برداشته و دوسنگ در حال سقوط را میگیرد درادامه سه سنگ را پرتاب و با سنگ زمین جمع میکند ودر آخر چهار سنگ‌ را پرتاب و با سنگ آخر از روی زمین جمع میکند.
_ مرحله ۸ _ دوقمَه:
سنگ ها را  روی زمین پهن و  هر سنگی را که از روی زمین برمی دارد با یکی از سنگ ها عوض می کند
_ مرحله ۹_ رودستی :
بازیگر ابتدا پنج سنگ را هم زمان در هوا رها کرده وبا روی دست خود به شکل یک کفگیر مهار میکند ، مجددا سنگ های مهارشده را در هوا معلق و با کف دست همه را یکجا شکار میکند ( کفکالماق).
_مراحل ۱۰و۱۱_ بشکن ونشکن :سنگ ها یک به یک با شنیدن صدای برخورد جمع میشوند( مرحله بشکن) و با خوداری از برخورد سنگ ها مرحله" نشکن" طی میشود
_ مراحل ۱۲و۱۳ _ جارو و پارو
بازیگر سنگ ها را انداخته و در حین جمع کردن هریک از سنگ هابه ترتیب در مرحله جارو، دست خود را به صورت صاف ودر مرحله پارو به شکل مارپیچ (~) بر روی زمین کشیده و به مرحله بعد میرود.
_ مراحل ۱۴و۱۵ _پیشی آقزه و پیشی گوته :  بازیگر با یک دست با انگشت سبابه و شصت خود  دایره ای ساخته وبا دست دیگر سنگ ها را از پشت دست اول روی زمین پرتاب و یک به یک از این حلقه رد میدهد که در  "پیشی آقزی" هنگام عبور سنگ ،حلقه دایره را باز ولی در " پیشی گوته" از حلقه بسته عبور میدهد
_مراحل ۱۶ و۱۷_ دیوار ، دروازه  : در این مراحل، بازیکن ، با یک دست  خود دیواری به شکل عمود درست می کرد وسنگها را از روی آن عبور میدهد ودر مرحله دروازه با انگشتان شصت و سبابه و وسط دروازه ای ساخته و سنگ ها را از زیر آن دروازه عبور میدهد...
ادامه دارد ...جمعه ها
از دکتر محمد  رضازاده
@chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

14 Nov, 13:03


😱😲😢

ضرب المثل ترکی
اسب سوار پدرشا نمی‌شناسه !
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

14 Nov, 12:05


حکایتی از نادرشاه افشار

https://t.me/chapeshloo_1
۱۴۰۳/۸/۲۴

زادگاه من چاپشلو

14 Nov, 11:35


سنی من یامان سئویرم...
😍👏
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

14 Nov, 11:05


دراین ردیف همه درخت توت هستند
ولی اولی همه برگاش ریخته بقیه ولی هنوز سبز هستن!
https://t.me/chapeshloo_1
۱۴۰۳/۸/۲۴

زادگاه من چاپشلو

14 Nov, 04:54


گوش کنید کلاغ قار قار می‌کنه برف میخواد
https://t.me/chapeshloo_1
۱۴۰۳/۸/۲۴

زادگاه من چاپشلو

14 Nov, 04:46


عموحیدر هم اکنون 😊🍁🍁🍁
https://t.me/chapeshloo_1
۱۴۰۳/۸/۲۴

زادگاه من چاپشلو

14 Nov, 04:27


#چاپشلو
#عروسی۱۳۷۳
رقص جوانان مرحوم حاج غلامعلی رجبی

تاریخ تولد۱۳۰۹
تاریخ فوت ۲۰ اسفند ۸۲

روحش شاد ویادش گرامی🥀🥀

https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

14 Nov, 04:21


درخواستی

زادگاه من چاپشلو

14 Nov, 03:28


گرد سوز جان !!😍
باز گرد تو خواهیم آمد❗️

#چراغ_گیرسوز نفتی

چراغ‌هایی که رفتند ولی خاطرات آنها رفتنی نیست......😍
توضیحات بیشتر به زبان ترکی #درگزی در کلیپ

🌺👍🌺
👇
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

14 Nov, 03:22


کتاب تانیتمی: کور اوغلو
📗💚👇
نام کتاب: کوراوغلو
نوبت چاپ: دوم نشر تجدد- تبریز سال ۱۴۰۳
بازخوانی و ترجمه: اسماعیل سالاریان
مقدمه: مرحوم دکتر صدیق
مشخصات: ۲۴۰ صفحه؛ قطع وزیری؛ جلد شومیز
قیمت: ۲۲۰ هزار تومان

📗👇
این کتاب باز خوانی، تصحیح، همراه با ترجمه کتابِ خطی چاپ سنگی داستان تُرکی کور اوغلو چاپ باکو در سال 1941می باشد.
در این اثر ویژگی های گویش ترکی خراسان، که در ترکی قدیم نیز وجود دارند و در نسخه خطی نیز بکار رفته اند را در باز خوانی حفظ کرده ایم. در چاپ دوم علاوه بر ویرایش؛ بن مایه های داستان اضافه شده است.
📘👇
جهت تلفن سفارش پیامکی این کتاب و پکیچ کتاب های تورکی در تلگرام و واستاپ و روبیکا به شماره 09159766066 پیامک بنویسید تا کتاب های درخواستی بوسیله پست ارسال شوند.
📗👇
کانال تلگرامی زبان و ادبیات ترکان خراسان
@xorasanturk
📘🙏
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

14 Nov, 03:22


ترکمن صحرا سرزمین اسب‌های اصیل و دوتار و قالیچه‌های خوشرنگ و رقص‌ خنجر که بعنوان يکی از کهن‌ترين عناصر فرهنگ سنتی ترکمن است.
🌻💚💙👇
🎥 ویدئویی زیبا از موسیقی اصیل ترکمنی با آواز محمدگلدی فرزند استاد غفار گلدی‌نژاد
💚👇
توضیح: مان و من در زبان ترکی بعنوان پسوند به معنای شدت و مبالغه است همین‌طور در حالت پیشوند شدت تضعیف را می‌رساند
تورکمان یا تورکمن یا ترکمن: بشدت ترک بودن را می‌رساند بخاطر همین صفت ترکمن‌های عزیز به زبان؛ فرهنگ و هویت خود تعصب دارند و حافظ ان هستند. انچه که الان هم در واقع می‌بینیم.
💚👇
منبع: ترکی خراسان و قواعد آن؛ نوشته اسماعیل سالاریان؛ چاپ دوم نشر اختر ۱۴۰۱ تبریز
💎
کتاب ترکی خراسان و قواعد آن؛ دستور زبان ترکی در ایران با تاکید بر «ترکی خراسان»، از جمله کتاب هایی است که در راستای یادگیری، بروز و آشنا کردن ترکان ایران و علاقمندان به زبان ترکی و دستور آن است.
💚👇
جهت خرید پستی کتاب های تورکی علاوه بر دایرکت می توانید در تلگرام و واتستاپ به شماره 09159766066 پیام بنویسید تا کتاب های درخواستی بوسیله پست ارسال شوند
📘📗
@xorasanturk
💙💚🙏
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

14 Nov, 02:50


میزان شلپی(برگ پاییزی)🍁
نام کتاب استاد عبدالله غیبی
🍁🍁🍁
https://t.me/chapeshloo_1
۱۴۰۳/۸/۲۴

زادگاه من چاپشلو

14 Nov, 00:50


‌‌

گون آیدن دوسلار♥️

🌟
شاد شاد
🌺👏
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

14 Nov, 00:36


سلام عزیزان صبحتون بخیر🍁🌹
خیر مقدم به شما عزیزان که تازه به کانال پیوستید 🌺🌸🌸🌺🌺
روز کتاب و کتابخوانی ،کتاب داری گرامیباد
تبریک به اساتید عزیز که برای حفظ فرهنگ و تاریخ مان چقدر زحمت میکشند مینویسند✍️ با چه سختی به چاپ می‌رسونن
خدا حفظشون کنه🌺👍🙏
پنجشنبه است خدا وند همه رفتگان را بیامرزه 🙏🥀
https://t.me/chapeshloo_1
1403/8/24

زادگاه من چاپشلو

13 Nov, 22:04


کتابِ خوب ،یارمهربان
من یار مهربانم
دانا وخوش بیانم
گویم سخن فراوان
باآنکه بی زبانم
پندت دهم فراوان
من یارپند دانم
من دوستی هنر مند
باسود وبی زیانم
ازمن مباش غافل
من یارمهربانم
عباس یمینی شریف
هفته کتاب ،کتابخوانی،کتابداری گرامی باد📕📗📕📙📘📚📚
👇
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

13 Nov, 01:42


سلام صبحتون بخیر 🍁🌧️🌧️🌧️🌧️
مشهد باران 😍
https://t.me/chapeshloo_1
چهارشنبه ۲۳آبان ۴۰۳

زادگاه من چاپشلو

08 Nov, 11:40


یخچال هم اماده شد و مادر که یکریز کار می کرد و اینهمه انرژی مادر من را به تعجب انداخته بود. گوشتها که قصاب داخل روزنامه پیچیده بود وبه من داده بود، را باز کرد.همانطور که تکه های گوشت را زیررومی کرد هی به قصاب هم فحش می داد،ذلیل شده این چه گوشتیه که دادی.خیر نبینی.اینها که همش لشه،پشیه.اینهمه دنبه برای چی مگه نکفتی خورشتی بده ـکو ماهیچه گوشت.به من رو کرد مگر کور بودی.ندیدی.با عصبانیت گفتم به من چی.گوشتهارا ریز کرد. مقداری از اونها را به من داد گفت اینها را چرخ کن. باز غرولند کنان چرخ گوشت دستی را اوردم بستم به میز و شروع کردم به چرخاندن و تکه های گوشت که تمام شد گفت دراخرش یه تکه نون را هم چرخ کن تا چرخ گوشت تمیز بشه این کار راهم کردم. چرخ گوشت را باز کردم و ده فرار. هم کار کنم هم فحش بشنوم. خداییش انصاف نبود. من چه تقصیری داشتم قصاب گوشت خوب نداده بود. رفتم تو کوچه یهو زرافشان خاله صدام زد اوهوی مگر صدای مادرت رو نمی شنوی برو ببین چکارت داره. رفتم دم در از اون جا دادزدم چیه، چکار داری. لحنش عوض شده بود گفت قربونت بشم اقام جان. لپه را فراموش کرده بودم. برو عزیزم برو قدو بالات را بگردم لپه بگیر. من که از این نوع محبت خرکنی مادر خر شده بودم. گفتم چشم وبدو رفتم از اقاجان لپه گرفتم. اقاجان گفت مادرت حتما می خواد قیمه بپزه بیا این لیمو امانی ها را هم ببر. گرفتم وامدم دادم به مامان.
خونه اصلا یه چیز دیگه شده بود. همه جا تمیز وبرق می زد. حیفم می اومد وارد اتاق بشم نکنه کثیفش کنم و زحمات مادر هدر بره.
همه چیز جای خودش قرار داشت. لحظه امدن میهمانان بود مشتاق بودیم ومن هیجان زده. رفتم دم در منتظر بودم درشکه ای بیاید.. انتظارم طولی نکشید میهمانان امدن. خاله کوکب ومجید بودندواقای دکتر هم امده بود. دکتر را که دیدم با عجله بدو رفتم سراغ اقاجان که بیا اقای دکتر هم امده. اقاجان هم، دکان را بست و امدیم خونه. یه لحظه مامان راتو حیاط دیدم رنگش مثل گچ سفید شده بود انگار که جن دیده. اقاجان گفت خانم چی شده. گفت رضا قلی آبروم رفت. اقاجان گفت چی شده مگر. گفت برو مستراح را نگاه کن. من زودتر رسیدم. واویلا بود. مثل اینکه چاه پر شده بود. هر چقدر هم چوب زدم، مشتقات پایین نرفت که نرفت. مادر حق داشت...
حسن دانایی
@chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

08 Nov, 11:38


این روایت: میهمانان مامان


قوم وخویش مادری داشتیم که در سیزده و چهارده سالگی شوهرش داده بودند به راه دور.به تعبیر ان روزگار شهر مشهد و کوکب خاله که هنوز حر واز بر تشخیص نمی داد شده بود زن کلب حسن که در دروازه قوچان عطاری داشت و یه پا برای خودش دکتر بود. یه روز خانم ادبی که خونه شون تلفن داشتن درخونه را زد و مادر را فرا خواند. بیا تلفن با تو کار داره. مادر درحالتی متعجب و شکفت زده و با دلهره و خدا خدا گویان که چه اتفاقی افتاده رفت خونه خانم ادبی که تلفن را جواب بده ومن هم نگران شدم که چی شده.لحظات انتظار طولانی شد و داشتم کم کم دل اشوب می گرفتم که مادر خندان وارد حیاط، شد. همانطور که چادرش را رو بند لباس می انداخت گفت. پشت تلفن خاله کوکب بود. قراره بعد از سالها بیاد درگز پیشمون و یه چند وقت بمونه. می دونستم که وضع شوهرش اقای دکتر خوبه و تو خونه بزرگی زندگی می کنند. پسرش مجید تقریبا همسن بودیم. پرسیدم مجید هم میاد گفت نپرسیدم. ولی خوب حتما مجید را هم می یاره تنها که نمی یاد. ومن خوشحال شدم بالاخره یه همبازی مشهدی خواهم داشت. همبازی که یادمه کودکستان هم رفته. اون موقع ما در شهرمون کودکستان نداشتیم واگر هم داشتیم من نمی دونم. ولی یبار با مجید دوتایی کودکستان رفته بودم. خانم مربی های مهربان و شیک و مودب با بچه ها سروکار داشتن کلاس نقاشی، سرود، ورزش. و اتاقهای تمیز با میز ونیمکت تک نفره و صبحانه ونهار.پسرها با شلوارک ودخترها با دامن وجوراب شلواری وتل زده به موها ارزویی که در اینجا در این محیط برای چون منی،از پشت کوه امده! براورده میشد.
قرار بود پس از سالی وماهی، میهمان از مشهد داشته باشیم. مادر به دست وپا افتاده بود.چادر را به کمرش بست. جارو رو دستش گرفت و حسابی قالی میهمانخانه را با اینکه کسی جرئت نداشت داخلش پا بزاره. دوباره جارو زد. پرده ها را بازدید کرد. خاک پنجره ها را گرفت و پشتی ها را تو حیاط تکون دادتا گرد خاکی نداشته باشند. کاسه بشقاب گل سرخ و بلور داخل کمد که رویه شیشه ای داشت را دستمال کشید تا خدای نکرده اینها که جهیزیه اش بودند. خاک نداشته باشند. بعد رفت سراغ لحاف وتشک وبالشت که تو اتاق بغلی بودند. اونها را به کمک من اورد تو حیاط تا افتاب به جسمشون بره ملافه های سفید را این رو وان رو کرد تا لکی نداشته باشند. یکی از ملافه ها را فورا داخل تشت انداخت و شست واویزون کرد تا خشک بشه. بعدش اومد سراغ اتاق نشیمن. همه وسایل اتاق را به کمک من و زهرا باجی که از تو حیاط صداش زد و امده بود برای کمک، ریخت تو حیاط و هی که تمیز و مرتب می کرد. به من و اقاجان سر کوفت می زد چقدر شما شلخته اید. اخه ذلیل شده کتابات اینجا چکار می کنه. چرا کفشات پرت وپلا هستند و اخه مرد مگر خاکستر سیگار را زیر فرش می ریزند و یکسره غرولند می کرد. انقدر که دنبال فرصت بودم از دستش فرار کنم. داشتم در می رفتم که صدا کرد کجا می ری مگه نمی دونی میهمان داریم. یخچال خالیه برو از بابات پول بگیر. گوشت نداریم. بگو ظهر که می یاد میوه بیاره. فراموش نکنه ها. تا خواستم جیم فنگ بشم دوباره گفت صبر کن. یه کاغذ بیار هرچی می گم را بنویس. پیاز و سیب زمینی وبادمجون. بگیر. بگو بابات بره از مغازه اقای سرافراز برنج بگیره. نخود ولوبیا هم نداریم. لوبیا چشم بلبلی واز اون قرمزا لوبیا رشتی باشه. بعد با خودش بلند بلند فکر می کرد درحدی که من می شنیدم. چای خشک داریم. قند داریم. راستی حسن جان به بابات بگو از مغازه یکی دومشت کاپری و شکلات مینو بیاره. بعد ادامه داد کشمش پلویی هم داریم. روغن داریم. اها یادم اومد کوکب خاله سیگار می کشه حتما بگو بابات یه پاکت سیگار هم بیاره. از سیگارهای خودش نباشه که بوی گند می ده. بعد روکرد به زهرا باجی گفت خواهر ببین این پرده ها را بوی سیگار می دن.بگو سیگار خوب! بگیره. حالا برو دست خالی برنگردی ها. اقاجان لیست بلند بالا را که دید غر زد حالا مگه قراره کی بیاد که مامانت اینقدر به دست وپا افتاده. بابا بهش بگو شلوغش نکنه. با گوشت و سفارشی های مادر برگشتم خونه. مادر گفت دستت درد نکنه. دیدم داره حیاط را جارو می کنه. بعدش اب پاشی کرد. درخت و بوته های باغچه را اب داد. یهو یه چیزی یادش اومد وبه من گفت برو اون دوتا ظرف مخصوص یخ را پر کن بزار تو یخچال. گفتم مامان این یخچال ارج فریزرش کوچیکه. گوشتها را هم بخواهیم بزاریم جا نمی شه. یهیو گفت واویلا از بس که خالی مونده. فریزرش پر یخه. بیا عزیزم برو اون پنکه را بزار جلو یخدان، یخچال تا یخهاش اب بشه. اول یخچالو از برق بکش. گفتم چشم. خسته شده بودم از خرده فرمایش مادر. اما چاره نبود. قرار بود بعد از سالی وماهی میهمان بیاد خونمون. به احترام میهمان هم شده باید همه جا تمیز باشه. حالا برق نزد، نزد. خوشحال بودم که همین فردا میهمانان می رسند وگرنه مادر می افتاد به جان فرشها و پرده ها همه انها را هم می شست.
@chapeshloo_1
👇

زادگاه من چاپشلو

08 Nov, 10:36


سلام جناب آقای علی صولتی دوست گرامی درگذشت خواهر خانم گرامیتان را به شما و خانواده محترم تکلیفی تسلیت عرض میکنم ما را غم خود شریک بدانید خداوند بیامرزه روحشان شاد

زادگاه من چاپشلو

08 Nov, 06:42


به نام حق
سفری به گذشته با کتاب خاطرات لطف آباد

فولکلور( FoLklor) و فرهنگ عامه در سرزمین خورشید

قسمت هفتم _ بازی های قدیم در سرزمین خورشید_

نیاز به بازی کردن در انسان ها در زمره نیازهای اجتماعی طبقه بندی شده و دربسیاری از موجودات زنده بازی کردن از نیاز به مصرف انرژی اضافی درون آن سرچشمه میگیرد
تعریف بازی در میان زیست شناسان ، روان شناسان ، هنرمندان ، ورزشکاران وجامعه شناسان متفاوت است، از این میان تعریف جامعه شناسی که بازی را وسیله ای برای تمرین آدمی در رندگی اجتماعی تلقی مینماید بیشتر به کار ما نزدیک است

ما در این چند بخش پیش و رو از بازی های رایج در سرزمین درگز وخاصه لطف آباد بعنوان بخشی از فرهنگ عامه سخن گفته ایم تا با توصیف ها وایجاد شناختی بهتر از بازی های بومی ومحلی وسنتی این دیار، علاوه بر بار فرهنگی از جذابیت نوستالوژیک و تنوع بالای آن بهره گرفته و بتوانیم تاریخ و سنن این مرز و بوم را از منظر بازی های سنتی آن به شکل پویا و عمیق برای آیندگان بازگو کنیم وآنرا بهانه ای نمائیم برای گریز از اعتیاد افراطی به تکنولوژی و رویارویی شیرین درون این بازیها و موقعیت هایی که به ما میآموزد درک مفهومی و عملی ارزش هایی همچون ؛ رقابت سالم ، احترام به دیگران ، مهارت پذیرش شکست ، ایثار و فداکاری ، تلاش جمعی وفکری برای رسیدن به هدف مشترک و اهمیت راستی و صداقت و نکوهش کجی ها را .

آری ، ژانر ( گونه) بازی برای بازی _ نه برای برد وباخت قصه کودکان نسل ما و قبل تر از ما بود ،
همان نسلی شاد که اسباب بازی های زیادی نداشت اما هم بازی های زیادی داشت
نسلی که نه اسیر زندان تکنولوژی افراطی ، بلکه ماهی آزادی در کوچه پس کوچه های آشنایی بود که در دام قلابی جز بازی های متنوع و چابک پرور نمیافتاد.

متاسفانه این بازی های بومی سرزمین مادریمان نظیر " آختری گوتری -- بزدن سزه کیم گلر-- در گذر زمان نتوانسته پیوندخود با آینده گان را حفظ کند بطوری که آخرین جامعه بازیکنان فعالش همان میان سالان وکهن سالانی فعلی ما هستند که وقتی سراغشان را برای تحلیل گرفتیم آنان را آمارگران دقیقی نیافتیم .

بازی های بومی در درگز برای خود تقسیم بندی هایی داشت.
گاه این بازی ها کلامی بود وگاه متکی بر تحرک و فعالیت بدنی ،

گاه بازی به صورت یکنفر به یکنفر جاری بود( مثل بازی " سِبزی قطار و دویز دویز ، لِس بالَه لِس ، جناق شکستن، بِش داش و یک قل دو قل ، نون بیار کباب بِبَر ")
و گاه یک به چند ( مثل پاره پاره -توپ پارچه ای- در بازی پسرانه ، خرس وسط ، شاه دزد وزیر ، قَیم اُولمَلی - یاهمان قایم باشک و کلیه بازیهایی که در آن یک طرف گرگ بود)

و گاه بازی گروه در مقابل گروه( مثل قَرَه گوردِم ، وسطی ، تخته توپ، هفت سنگ)

وگاه مستلزم مهارت وحرکت های بدنی خاصی بود نظیر لِی لِی ، توشله بازی ، موزلاق انداختن( فرفره چوبی )

وگاه بازیها نمایشی بودند که طیف وسیعی از ایفای نقش های مختلف توسط کودکان را شامل میشد مثل ؛ خاله خاله( خله خله) معلم بازی ، دکتر بازی، پلیس بازی وتفنگ تفنگ.

در این میان به گواهی تاریخ گاه مهارت و ورزیدگی بالای برخی از همین بازیگران سنتی، چالاکی حاصل را به رشته ورزشی خاصی گره میزد

در بخش های بعدی تلاش شده با پرهیز از تحلیل ها و تمرکز بر توصیف ها، به شرح هریک از بازی ها پرداخته تا ضمن ثبت نحوه بازی ها ، پیوندی بزنیم به گذشته ها و شاهکار جاودان ذهن کودکان سرزمین خورشید در دهه پنجاه وشصت و قبل از آن ...

ادامه دارد... جمعه ها

دکتر محمد رضازاده
@chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

08 Nov, 06:32


https://t.me/chapeshloo_1
اول فکر کردم کله ماهی هستش😊
۱۴۰۳/۸/۱۸

زادگاه من چاپشلو

08 Nov, 03:28


#پاییز 🍂🍃🍂🍁🍁🍁❗️
فصل خزان 🍁😔
موزیک، وقتی نیستی خونه مون بامن غریبی میکنه .... 😔 #معین
خداوند همه رفتگان را بیامرزه 🥀🍁🙏

آبان۴۰۳
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

08 Nov, 03:21


شادروان سلیمان عبدی
شادروان علیقلی صداقتی
روحشان شاد و یادشان گرامی🌸🌸
اللّهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فرجهم🌸
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

08 Nov, 03:02


سلام عزیزان صبحتون بخیر 🍁🍁🍁
سپاسگزارم که هستید 🙏🌺
روز جمعه خدا وند همه رفتگان را بیامرزه🙏🥀
این همکارم قد و هیکلش مثل خدا بیامرزه عمویم مرحوم سلیمان عبدی هستش
هر موقع میبینم یادش میفتم
خدا بیامرزه
خدا عمر طولانی با اذت به این همکارم بده🙏🌸
https://t.me/chapeshloo_1
1403/8/18

زادگاه من چاپشلو

07 Nov, 19:12


🏴انالله و انا الیه راجعون🏴

#تسلیت_همدردی.

زن عمو و پسر عموی عزیزم حسین وجواد تکلیفی درگذشت خواهر گرامیتون مرحومه لیلا را محضر خانواده داغدیده تان تسلیت عرض مینمایم
از خداوند متعال برای ایشان طلب مغفرت کرده و برای خانواده بزرگوارتان صبر جزیل را مسئلت می نماییم.
 
حسن تکلیفی


کانال زادگاه من چاپشلو مصیبت وارده را به خانواده داغدیده تسلیت می‌گوید 🙏🥀
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

07 Nov, 01:40


دوتار نوازی مرحوم
یاسین محمودی
روحش شاد و یادش گرامی🥀🙏😔
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

07 Nov, 01:35


سلام گرم از این صبح سرد
پنجشنبه 17آبان 403🍁🌹
این گل سفید تقدیم به پرستاران سفید پوش وکادر درمان
در تقویم روز پرستار تا کارگروروز معلم وغیره....
هستش ولی ان شاالله به مشکلاتشون هم توجه بشه.
پنجشنبه هستش خداوند همه رفتگان را بیامرزه🙏🥀
https://t.me/chapeshloo_1
1403/8/17

زادگاه من چاپشلو

06 Nov, 13:20


درود به شرف این دوتا خانم 👏👏👏👏👏
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

06 Nov, 11:29


عمر ما چو موجی به دریا گذشت و رفت...
😍
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

06 Nov, 06:58


پیام تشکر
من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق
خوشا آنان که باعزت ز گیتی بساط خویش برچیدند و رفتند.
ز کالاهای این آشفته بازار محبت را پسندیدند و رفتند.
ایزد منان را سپاسگزاریم که در غمناک‌ترین روزهای زندگی‌مان ما را از نعمت حضور دوستان و سرورانی مهربان بهره‌مند ساخت که همدردی‌شان التیامی است بر دل‌های داغدیده ما.ابراز همدردی و بذل محبت شما عزیزان با حضور در مراسم و مجالس ترحیم فرزندعزیزمان مرحوم یاسین محمودی🖤

پیام‌های تسلیت موجبات غرور و افتخار

این حقیر رضامحمودی و خانواده ام

را فراهم نمود، سزاوار قدردانی و سپاسگزاری است.
اگر چه آرزو می‌کنیم در مجالس و محافل شادی عزیزانتان جبران زحمت نموده و تلاش می‌کنیم تا حضوراً توفیق عرض تشکر داشته باشیم، چنانچه به دلیل تألمات روحی امکان ادای دِین و وظیفه فراهم نگردید تقاضای عفو و بخشش داریم.


از طرف:خانواده های محمودی و خانواده های حسینیان و خانواده های رحمانیان و خانواده های فخری.
@chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

06 Nov, 06:45


#چاپشلو
یاد ایام
معلم ،مرحوم جوانشیر محمودی
خدا بیامرزه روحش شاد🙏🥀
دانش آموزان آن دوران
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

06 Nov, 06:40


https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

06 Nov, 04:24


خانه پدری
😍
استاد شهریار
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

06 Nov, 04:22


كه مازندران شهر ما ياد باد
هميشه بر و بومش اباد باد

۱۴ آبان ‌روز مازندران⁩ است. این روز بهانه‌ای است برای شناخت بیشتر از زبان، لباس و آداب‌ و رسوم استان ‌مازندران⁩ و گسترش گردشگری فرهنگی در این استان زيبا.😍

روز مازندران به همه مازندرانى هاى خونگرم و شاد تبريك ميگم❤️

بمناسبت روز مازندران ویدیویی از رقص چکه سما مازندرانی رو ببینیم و لذت ببریم😍

رقص سنتی "چکه سما" در ایستگاه راه آهن پل‌سفیدسوادکوه

📽ویدئو حسن مقدسی
@ekhrajihaye3

زادگاه من چاپشلو

06 Nov, 03:25


https://t.me/chapeshloo_1
🍁🍁
1403/8/16

زادگاه من چاپشلو

27 Oct, 17:10


درگز
باران 🍁🌧️
https://t.me/chapeshloo_1
۱۴۰۳/۸/۶

زادگاه من چاپشلو

27 Oct, 14:57


مشهد باران 🍁🌧️
https://t.me/chapeshloo_1
۱۴۰۳/۸/۶

زادگاه من چاپشلو

27 Oct, 11:44


چه استعدادی داریم تو کشورمون💚
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

27 Oct, 07:27


یادتان میاد؟
مدرسه می‌رفتیم بعد درس علوم
آشنایی با برگهای درختان بود
میرفتیم جمع میکردم اسماشم مینوشنیم یا لای کتاب میزاشتیم ،برگهای هلو وگلابی خیلی قشنگ بودن🍁😍
خب اینجا برگها کامل نیست خواستم یادی بشه
https://t.me/chapeshloo_1
۱۴۰۳/۸/۶

زادگاه من چاپشلو

27 Oct, 05:39


هوا سرد شده
میگن در تیوان برف باریده
کلاغها قار قار میکنن
اونا هم برف می‌خوان

قار=برف
https://t.me/chapeshloo_1
۱۴۰۳/۸/۶

زادگاه من چاپشلو

27 Oct, 05:27


کاش باز بچه بودیم 😍

https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

27 Oct, 04:52


اسم بازیشم بود
ننی منه قورته ورمه
سقچمه ایته ورمه.🤣
قورت  همان گرگ
.این همون بازی گرگم و گله میبرم  چوپون دارم نمیزارم هست
یکی گرگ میشد یکی هم چوپان بچه ها پشت  سر چوپان از پیرهنش می‌گرفتیم  وقطار  می‌شدیم .گرگ میگفت گزگز آتی آتی آلما لارم وا چوپان میگفت سوره سوره قویون لارم وا  یعنی گله گله گوسفند دارم گرگ میگفت یکی بده پسرن را ختنه کنم چوپان میگفت ورمرم یعنی نمیدم گرگ میگفت من گرگم میگیرم چوپان میگفت من چوپانم ورمرم بعد گرگ حمله می‌کرد به گوسفندها که بچه ها باشیم چوپان هم نمی گذاشت بگیره به این صورت بازی هیجان پیدا می‌کرد گرگ هر گوسفند را می‌گرفت اون بچه میسوخت از دور بازی خارج میشد یادش بخیر.
ببخشید من ترکی نوشتنش را خوب بلد نیستم خودت قافیه اش را درست کن.
ممنون.      /دختر حسن قره/




احسنت به این همشهری که این بازی قدیمی را کاملا درست تعریف کردن
حظ کردم

ان شالله یک فرصت باشه آمدیم چاپشلو چندتا از بچه های چاپشلو این بازی را بازی کنند فیلم بگیریم

خدا پدرتا مرحوم حسن جابلی (حسن قره ) را بیامرزه روحش شاد🥀🙏

👇
@chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

27 Oct, 04:51


سلام همشهریان درخواست کردن
از این بازی قدیمی یادی بشه
1403/8/6
پستهای بعدی تکرار پارسال👇

زادگاه من چاپشلو

27 Oct, 02:34


ویس4
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

27 Oct, 02:34


ویس3
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

27 Oct, 02:33


ویس2
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

27 Oct, 02:32


‏سلام دوستان شعری سروده اقای بیژن تاج الدین به زبان ترکی درگزی بنام مفته سوز مفته قولاق با صدای شاعر
در4فایل صوتی تقدیم می شود.

https://t.me/chapeshloo_1
ویس1
👇

زادگاه من چاپشلو

27 Oct, 01:52


سلام
تسلیت به خانواده های شهدای مرز بانی و پدافندهوایی تهران روحشان شاد🥀🙏
https://t.me/chapeshloo_1
۱۴۰۳/۸/۶

زادگاه من چاپشلو

27 Oct, 00:36


سلام عزیزان صبحتون بخیر🍁🍁

امروز یکشنبه ۶آبان ۴۰۳
فردا هم ۷آبان روز تاسیس کانال هستش
سپاسگزارم از همه شما عزیزان که در این ۵سال  همراه ما بودید
تبریک به همه شما عزیزان
از ادمین های عزیز هم تشکر میکنم که تنهایمان نگذاشتند
و تشکر از شما عزیزان که پست مطالب ارزشمند برای ما ارسال کردید 🌺🌸🙏

https://t.me/chapeshloo_1
۱۴۰۳/۸/۶

زادگاه من چاپشلو

25 Oct, 19:17


به نام حق
سفری به گذشته با کتاب خاطرات لطف آباد

فولکلور ( folklor) وباورهای عامه در سرزمین خورشید
قسمت پنجم
ادامه از " طب عامه ودارونماها 2"

...گاهی باور درمانی در طب عامه به شکل آب درمانی مثلا با اثر شفابخشی باران نیسان تعریف میشد ( لیسان یاقشی که در ماه هفتم سریانی مطابق با ۳۰ روز از فروردین واردیبهشت است) یا نظیر پاشیدن ناگهانی آب سرد به تبخال در صبح زود به نیت درمان و یا مراجعه به آبگرم های منطقه برای درمان درد مفاصل.

و گاه درمان یا پیش گیری از امری را در "دود درمانی" میدیدند نظیر دود کردن اسفند ، کُما( کما در زبان محلی ساسّه کمان گفته شده )برای پیشگیری از امراض و یا دود کردن عنبر نسارا برای درمان برخی امراض مثل سرخک( قزلجه)، عفونت ها وگوش درد
--شوک درمانی با ترساندن نمادین ( قَره قورخِه وِرماق) ودر صورت عدم پاسخ زخم به شوک ترس ، پرداختن به مرحله کِی درمانی-داغ کردن- بود که بخش اخیر در دسته درمان های فیزیکی ویداوی قرار داشت

گاهی نیز راه درمان را در "اجاق درمانی" یافته بودند.
صاحبان اجاق ها کسانی بودند که مدعی ارتباط با نیروهای غیبی بوده و راه کار را با روشن کردن شمع در یکی از اجاق های چندگانه در سرزمین خورشید به طبابت مرتبط میکردند؛ نظیر اجاق مرحوم مومن آقی، اجاق کوچه یستقی منتسب به منزل قدمیار و مرحومه بِوِه ای( بی بی) ، اجاق منزل مرحوم جان محمد دلاوری که دراصل مربوط به همسرش اولمس بیم -بیگم-بود ،اجاق آرامستان سیدها و برخی اجاق های فرعی نظیر اجاق منزل سیدابراهیم پیرحسینی

گاه درمان به شکل فیزیکی و یداوی تعریف میشد نظیر درمان گلوافتادگی کودکان که مانع از شیرخوردن کودک میشد( در زبان محلی بغض باسماق گفته میشود ) که درمانگران قدیم این بیماری ؛ هاجر خلی( عامل تهیه وتوزیع رُشو- در لطف آباد قدیم )یا حجه خانم خلی-همسر آنه قربان- یا زیبا خلی و پیر بانو های کوچه یستقی --آی بوه خلی(بی بی ) --صغری خَلِی( همسر مرحوم عباس زابلی) بودند که دراین روش ، درمانگر با فشردن انگشت خود در گلوی کودک لوزه کودک را به جای اولیه برمیگرداند
لاکن حاشیه پررنگ تر از متن جایی پیش می آمد که در باور مردم، کودکی که لوزه اش درمان میشد در راه بازگشت به خانه میبایست با کودک جنس مخالف خود روبرو نگردد وبرای اینکار کودک را پنهانی حمل میکردند ( دیزلندرماق) و معتقد بودند در غیراینصورت " قِز اوغلن و آی دوشماق " رخ میدهدکه چاره درمانش را فقط خوراندن ادرار کودک جنس مخالف میدانستند.
در بیماری " اینچه درد" و دل ضعفه شدن درمان از طریق " توخچَم توتماق وگرفتن قِسلم پا"انجام میشد

مالش درمانی در درمان "کیست گانگلیون"در روی دست زنان ( که در زبان محلی" پِی توتماق" گفته میشد . این کیست نوعی بیرون زدگی رگ در دست بود که در قدیم َشایع تر بود و براثر فشار به دست وپرکاری در شست شوی زیاد با آب سرد البسه کودکان --چُوپِت یوماق-- به شکل غده ای در روی دست اغلب زنان نمایان میشد) .
بادکش_کوپه تاشلماق--(از طریق ساختن پِلِی که مقداری نمک یا خاکستر در پارچه ای ریخته سکه ای در میان آن نهاده و خنچه وار میبستند و قسمت اضافه پارچه بریده با نفت آغشته نموده به سمت سکه در روی بدن قرارداده و شعله ور میکردند و فورا با گذاشتن لیوان روی آن فرایند بادکشی جاری میشد)و یا قولنج گیری(در زبان محلی دامبرچه توتماق )

برای دررفتگی ها و شکشتگی ها از طریق شکسته بندهای محلی درمان انجام میشد(مرحوم حسین علیپوران و بانو حاجیه فاطمه غفاریان در این هنر زبانزد بودند)

و یا کشیدن دندان از طریق دندان کشان تجربی نظیر مرحوم کربلایی قربان رضازاده (عموی پدر نگارنده)و یا ختنه کردن پسران-سنت اتماق-از طریق ( مرحوم موسی عمی ویا مرحوم رحیم تمیز که با ابزار نی و یک تیزی بنام پَکه انجام میشد) ، سوراخ کردن گوش دختران توسط ماما (در روز سوم تولد گوش راست و در روز هفتم گوش چپ )وسایر مراقبت های مرتبط با زایمان که با راهنمایی ماماهای قدیم (قاله ننه مامی-مادرخانم مرحوم رحیم زاده-یا گل خانم خاله یا شاهسنم مامی -مادرمرحوم نصرت اژدری- یا زیور مامی -مادر مرحوم نیاز جواهری- یا شهربان مامای قدیم -همسر مجید آقی- که او خود استاد شهربانو ماما--رحیم نژاد-- ( مامای نسل فعلی لطف آباد بوده).
درچشم‌اندازی کلی میتوان گفت که شاید آداب و کنش‌ها در طب عامه گاها بدور از مفاهیم عقلانی دانش پزشکی بنظر بیاید لاکن نقل این مطالب به همان گونه ای که مردم بدان باور داشته و در کار طبابت به کار می برده اند، بدون آنکه اظهار نظری در درستی یا نادرستی آنها شود، آنرا به مثابه عناصری از فرهنگ نیاکان خودقلمداد و برای آگاهی از ماهیت فرهنگ طبابت عامّه سرزمین مادری جمع آوری ونقل نموده ایم
ادامه دارد...جمعه ها
از دکتر محمد رضازاده
@chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

25 Oct, 12:20


یالان باشقاسی یالان

💔
https://t.me/chapeshloo_1

زادگاه من چاپشلو

25 Oct, 11:55


شعر ، باز باران
شاعر زنده یاد گلچین گیلانی
شعرنوستالژی کلاس چهارم ابتدایی
🌧️🌧️🌧️
https://t.me/chapeshloo_1
۱۴۰۳/۸/۴

زادگاه من چاپشلو

25 Oct, 06:15


#درگز
۴آبان۴۰۳
باران🌧🍁
https://t.me/chapeshloo_1