Publications du canal سه قطره خون

خودش هم آلت بود، مسخره بود، یک مرتیکه حمال بود که خودش را فروخته بود. بار خودش را تا آخرین دقیقه بست. شام ۳۰ شبش را هم کنار گذاشت، به ریش ملت خندید و با آن رسوایی دک شد.

#حاجی_آقا
#صادق_هدایت

@chakavakharf

🎵دنیای این روزای من
❤️‍🔥داریوش

نمی‌دونم چرا این روزا دارن هدایت رو با خیام مقایسه می‌کنن، اولا اکثر آثار هدایت رنگ و بوی رئالیسمی و سورئالی دارن ،خیام یه شاعر اگزیستانسیالیسم بود، یعنی طرف در هستی و وجود عمیق تفکر می‌کرد و در نهایت پوچ گرا میشد، پوچ گرایی خیام نتیجه هستی گرایی‌ش بود ولی هدایت نهیلیسم بود، گرگیاس پونصد سال پیش از میلاد تفکر نهیلیستی داشت، کسی که این تفکر رو در ایران به‌طرز اساسی بنا نهاد هدایت بود، پوچ گرایی هدایت نوعی بی ارزش شمردن ارزش ها بود که با خیام فرق داره ثانیا خود هدایت ارادت خاصی به خیام داشت!! دلیل این مقایسه های بی‌اساس رو نمی‌دونم!!

صادق عاشق گربه است و غالباً یک گربه خاکستری بزرگ زیبا در روی میز او خوابیده است. این گربه را چندی پیش یکی از بستگان نزدیک صادق که می‌دانست او عاشق گربه است برایش به هدیه آورد و صادق در مواظبت و مراقبت او بسیار کوشید. امروز بهترین سرگرمی هدایت نوازش و محبت به این گربه است. با دست خود به او بادام آمریکایی می‌دهد و هنگامی که بیمار می‌شود خودش در حلق او دوا می‌چکاند. چندی پیش گربه یکی از دوستان او مریض شد صادق، چون از این موضوع آگاه گردید همه روزه به عیادت او رفت و با دست خود به او دوا خورانید تا بهبودی یافت.

روایتی از زندگی هدایت از ناشری ناشناس

خبرنگار اطلاعات هفتگی در شماره ۳۲۴ این مجله که برابر بود با دهم مهرماه ۱۳۲۶ گزارش جالبی از زندگی صادق هدایت که آن زمان تقریباً ۴۵ ساله بود منتشر کرد، این گزارش از چیدمان اطاق صادق تا دلبستگی‌ها، تیپ و ظاهر، دوستان و در نهایت نوشته‌های این نویسنده برجسته ایرانی را در بر می‌گرفت

🔸پی دی اف کتاب ولنگاری(علویه خانم)
🖋به قلم توانای صادق هدایت
📚بدون سانسور
(برای دانلود کتاب های هدایت کافیه اسم کتاب رو سرچ کنید)

او معمولا در خانه تنها زندگی می‌کرد، کتاب می‌خواند، تلاش می‌کرد چیزهایی را یاد بگیرد و در عین حال به موسیقی گوش می‌داد، با تعداد کمی از مردم ملاقات می‌کرد
تجملات برایش جاذبه ای نداشت چیزهای ساده را دوست داشت، کتاب‌ها را، تنهایی را یا بودن با کسی که او را بفهمد گاهی آماده بود همه چیزش را بدهد تا هیچ ارتباطی با جهان انسان ها نداشته باشد، او مانند داستایوفسکی می‌خواست اقلا یک نفر باشد که با او همانطور حرف بزند که با خود حرف میزد
زندگی او مصداق بارزی از جملات پایانی صفحه اول کتاب بوف کور بود...

می ‌بایستی در این زندگی نزدیک او بوده باشم
هرگز نمی‌خواستم او را لمس کنم، فقط اشعه‌ی نامریی که از تنِ ما خارج و به هم آمیخته می‌شد کافی بود، در این دنیای پست یا عشقِ او را می‌خواستم و یا عشقِ هیچ‌کس را

#بوف_کور صفحه 8
#صادق_هدایت
@chakavakharf

زبان فارسی اگر هیچ چیز نداشته باشد، فحش آبدار زیاد دارد. ما که سر این ثروت عظیم نشسته‌ایم چرا ولخرجی نکنیم؟ هان دوست عزیزم؟ شما را چه میشود؟ دیگر چس‌فحش را هم به ما نمیتوانی ببینی؟ بله! ایمایه اینجوری هستیم. میخوای بخوای، نمیخوای نخوای. موجودی هستیم فحشمند و تا دلمان میخواهد فحش ریخت و پاش میکنیم تا همه عبرت بگیرند.

#صادق_هدایت
به نقل از #مصطفی_فرزانه
@chakavakharf

می‌خواهم از خود بگریزم بروم خیلی دور، مثلاً بروم در سیبریه، در خانه‌های چوبین زیر درختهای کاج، آسمان خاکستری، برف، برف انبوه میان موجیک‌ها، بروم زندگانی خودم را از سر بگیرم. یا مثلاً بروم به هندوستان، زیر خورشید تابان، جنگلهای سر بهم‌کشیده، مابین مردمان عجیب و غریب، یک جایی بروم که کسی مرا نشناسد، کسی زبان من را نداند...
 
#زنده‌_بگور
#صادق_هدایت
@chakavakharf

شوخیه دیگه؟😅👎