CHAAVOUSH @chaavoush Channel on Telegram

CHAAVOUSH

@chaavoush


... نظر به اینکه
به گفته‌های دولت
ایمان نداریم
زین پس مصممیم
رهبری را خود در دست گیریم
و دنیای بهتری سازیم.

نظر به اینکه
تنها زبان توپ را آشنا هستید
و به زبان دیگری تکلم نمی‌کنید
ناچار خواهیم بود
لوله‌های توپ را
به طرف شما برگردانیم...

قطعنامه
#برشت

CHAAVOUSH (Persian)

CHAAVOUSH is a Telegram channel with the username @chaavoush that aims to provide a platform for those who do not believe in the government's promises. The channel advocates for taking matters into one's own hands and working towards creating a better world. The title of the channel, along with the description, emphasizes the idea of self-leadership and empowerment.

The channel is a space for individuals who are familiar with the language of the ball but are not able to converse in another language. This restriction serves as a metaphor for the limitations imposed by external forces. The channel seeks to break these barriers and bring back the 'pipes of the ball' to the audience.

Through thought-provoking content and discussions, CHAAVOUSH encourages its members to challenge the status quo and strive for a more just and equitable society. Join the channel to be part of a community that believes in taking action and making a difference in the world. Let's work together to create a brighter future for everyone. #برشت

CHAAVOUSH

12 Jan, 21:41


●○
📖🎧🎥

فتوویدیوی تیزر معرفی کتاب: سال بلوا
شماره‌ی ۴
#کتاب_صوتی

📖 #سال_بلوا
🖋 #عباس_معروفی
🎤 #عیسی_اسدی

📳 قسمت هجدهم رمان "سال بلوا" در کانال: 'کتاب صوتی عیسا' بارگذاری شد.


🔻ضمناً شما عزیزان می‌توانید در این کانال، آثار عباس معروفی(سمفونی مردگان و فریدون سه پسر داشت)، سِفر کاتبان(ابوتراب خسروی)، بیگانه(آلبر کامو)، سورِ بُزِ نر(ماریو بارگاس یوسا)، سی‌بل(فلورا ریتا شرایبر)، چشم‌هایش(بزرگ علوی) و دیگر آثار برگزیده‌ی جهان ادبیات را بشنوید.🔺
در اینستاگرام چاووش.
@CHAAVOUSH

@eassa_audio_book
🍻🎭🎧

CHAAVOUSH

10 Jan, 16:27


✔️🎼

شرلی ورونیکا بسی (شرلی بسی) سال 1937 در کاردیف ولز متولدشد. کوچکترین بچه خانواده‌ی با هفت فرزند بود. مادرش اهل یورکشایر و پدرش یک ملوان اهل نیجریه بود
شرلی بسی یکی از معدود خوانندگان است که تا کهنسالی هنرنمایی کرده. آهنگ‌های صدرنشین او در بریتانیا تا اواسط دهه ۷۰ ادامه داشت و بعد از مهمترین موفقیتش در سال ۱۹۷۷ که جایزه بهترین خواننده زن نیم قرن اخیر را دریافت کرد. اما بتدریج حجم برنامه‌های خود را کمتر کرد و به روی کارهای خیریه تمرکز کرد و نیمه بازنشسته به سوییس رفت. اما بازهم اغلب روی صحنه ظاهر می‌شد و برنامه‌های تلویزیونی برگزار می‌کرد اما در دهه 90 در کاردیف یک کلوب شبانه باز کرد و تورهایی به سراسر جهان به راه انداخت. کنسرت های بعدی او با ارکسترهای نامدار چون ارکستر سمفونیک لندن و در تالارهای هنری نظیر کارنگی و رویال آلبرت سابقه هنری شرلی را تکمیل کرد. پس از انتشار ۳۷ البوم در عید ۱۹۹۹ ملکه الیزابت به او لقب "بانوی امپراطوری بریتانیا" به پاس یک‌عمر فعالیت هنری‌‌اش عطا کرد. شرلی سال ۱۹۶۱ ازدواج کرد که به جدایی انجامید. ازدواج دومش در ۱۹۶۸ بود که بیش از ۹ سال دوام نداشت.

https://t.me/andaki_az_man

👇👇👇

CHAAVOUSH

10 Jan, 16:27


✔️🎼

life goes on.....
See how winter has painted the sky
Feel the moment of separation
One day you will trust in love
It is as if the world was created for you
And one day you will shake your faith
And then how sad the world is
Today you are here and tomorrow you are gone
say goodbye
Life goes on.


زندگی ادامه دارد.....
.... ببین زمستان چگونه آسمان را نقاشی کرده
لحظه جدایی را حس کن
روزی به عشق اعتماد میکنی
انگار دنیا برای تو آفریده شده
و روزی بر سَرِ ایمانت میلرزی
و آنگاه دنیا چه غمگین است
و امروز که اینجایی و فردا رفته‌ای
بگو بدرود.
زندگی ادامه دارد.🎼



پانوشت ترانه‌ای:
وقتی جان اف كندى گفت : بعد از بيتل‌ها، شرلی بسی بهترين چيزى‌ست كه انگلستان به جهان هدیه كرده، احتمالا فکر کرده؛ بیتل‌ها یک گروه مردانه چهار نفره و شرلی بسی یک زن تنهای ولزی است.🎼

فرح


https://t.me/andaki_az_man

CHAAVOUSH

10 Jan, 15:19


گندم‌ها را
روی کاغذ می‌پاشم
کلمات بر می‌چینند
و تو برکت شعر می‌شوی.
‏━━━━━━━━
#فرح_آریا

My scattered writing
A LITTLE BIT OF ME

https://t.me/andaki_az_man

CHAAVOUSH

10 Jan, 07:27


با اين سن و سال ديگر به حرف ديگران كاری ندارم. تخيل من همواره حضور دارد و با معصوميت ضربه ناپذيرش، تا آخرين دم حيات از من محافظت می‌كند.
چه هراسی دارد فهميدن! در طول سال‌ها اين اميال قديمی در من شدت گرفته‌اند. كم‌كم از زندگی فاصله می‌گيرم، سال پيش دقيقا حساب كردم كه در طی شش روز يعنی در خلال صد و چهل و چهار ساعت، تنها سه ساعت با دوستانم صحبت كرده بودم، و در باقی ساعات: تنهايی، خيال‌پردازی، يک ليوان آب يا يک فنجان قهوه، روزی دو بار مشروب، خاطره‌ای كه ناگهان غافلگيرم می‌كند، تصويری كه ذهنم را اشغال می‌كند، و سپس تصاوير مرا به يكديگر می‌سپارند، و بعد شب از راه می‌رسد.

لوئیس بونوئل

CHAAVOUSH

09 Jan, 18:58


#طاهره_باقری_اردکانی
📚 #دلتنگی_tara
🎙 #مهرآوا
🎶 #عمر_اکرم  (Seven Secret)

@mehrrrava

CHAAVOUSH

08 Jan, 16:02


خون چشم کیست ؟

کوه از کدامین نعره می‌بارد؟
که راه ماه
از کاریز تا کلبه
بر شانه‌های زخمی سنگ است؛
بر شاخه‌های ترد کدام اختر
رگبار کور دشنه می‌آید فرود آنک؟
که میدانچه
غریقِ خون گلبرگِ غزل‌های شبانگاهی‌ست؟
بر رودِ نعشِ ماهیانِ سبز
از استخوانِ کیست این پل؟ ....


#ایرج_جنتی_عطایی
🎙 #مهرآوا (منیژه)
🎶 #Ennio_Morricone (Speranze Di Liberta)

@mehrrrava

CHAAVOUSH

08 Jan, 15:27


دنیای من شعر است
و هر کلمه‌اش
یک سیب سرخ از بهشت
و بوسه ممنوع من
روی سیبی که
تو بوسیدی.
‏━━━━━━━━
#فرح_آریا


اتودهای مانیفیستِ کلمات
Etudes manifest of words

https://t.me/andaki_az_man

CHAAVOUSH

07 Jan, 15:53


هفده دی ماه، اولین روز آزادی زنان ایرانی، فیلم تاریخی از اولین روزی که زنان ایرانی بدون حجاب در عموم ظاهر شدند، بر زنان ایرانی خجسته باد.

https://t.me/andaki_az_man

CHAAVOUSH

07 Jan, 14:53


🖋


ادامه:
اینها نمی‌توانند خصوصیات یک خدا باشند؛ خدایی ناقص که مجبور است بیاندیشد، تصمیم بگیرد، اشتباه کند، تصحیح کند و درانتها دست به خلق بزند. چنین موجودی تنها صنعتگری ست که در ذهن یکایک ما ساخته و پرداخته شده است.
اما از زاویه‌ی دیگری که در جهان بسیار گذشته، آن زمان که شرق و غرب به هم پیوسته‌تر بود، خداوند به یک وضعیت گفته می‌شد؛ یک وضعیت یا حالت یا صفت که واجد خصوصیاتی نظیر خلاقیت، وسعت دید و غیره است؛ درواقع آنچه در نگاه روندهای باطنی از دیرباز بعنوان خداوند مطرح بوده، هیچ سنخیتی با خدای آفریده‌ی روحانیون یا دولت‌های پول‌ساز نداشته است. خداوند، حد اعلا و غیر قابل درک و غیر قابل تجربه‌ی والاترین درجه‌ی آگاهی و انرژی ست و آنچه بعنوان عملکرد آن شناخته می‌شود نیز خودبخودی و در لحظه، منطبق بر نوع و طبقه‌ی آگاهی موجود است؛ خداوندی نیست شبیه مرد یا زنی که در آسمان نشسته و فکر می‌کند و بازی می‌کند و چیزی می‌سازد و چیزی را منهدم. این یک وضعیت است در نهایت‌درجه‌ی آگاهی و خلاقیت که در موجودیت خود آشکار می‌شود و هرگز با سیستم تجربه و نتیجه کاری نداشته و ندارد.
درنتیجه وقتی با چنین سوالی مواجه‌ایم که آیا خداوند وجود دارد یا خیر، سوال مهم‌تر این است: کدام خداوند و با چه تعریفی؟


🖋 عیسی اسدی میم
۱۸ دی ۱۴۰۳


@WhispersOutOfNowhere
🫎

CHAAVOUSH

07 Jan, 14:53


🖋


در زمینه‌ی مطلب بالا ( نظریه‌ی اختفای الهی) و دیدگاه‌های مختلف و متنوع، شاید باید زاویه‌ی نگاه را کمی چرخاند. گاه ایجاد یک سوال غلط، جواب‌های بی‌شمار غلط خواهد داشت.
لب مطلب این است: آن خدا که در ذهن اکثر مردم، از هر گونه و هر آیین، تعریف شده و هم‌اکنون نیز در ته ذهن آنان یا ما ته‌نشین شده و به قامت یک انگاره درآمده، مسلماً نه وجود داشته و نه وجود خواهد داشت؛ تا زمانی که از موجودی با قابلیت برنامه‌ریزی، تفکر و خلق صحبت می‌کنیم در حال پرورش ایده‌ی پر از اشکال مردمان نخستین و اذهان ابتدایی هستیم که در زمان‌های قدیم، موجود یا موجودیتی را متصور می‌شدند بسیار قدرتمند، وحشت‌زا، مغرور، توانا و ... که کنترل همه‌چیز را در دست دارد اگر اراده کند همه‌کس و همه‌چیز را در دم نابود و دوباره در چند روز یا چند سال یا چند قرن احیاء یا خلق می‌کند. این موجود که ذکرش رفت، بدلایلی موجودیتی ست تباه؛ چراکه وقتی سخن از موجودی می‌کنیم که نیازمند تفکر، برنامه‌ریزی، ساخت‌وساز و نابودی ست، از موجود محدود و ناچیزی صحبت می‌کنیم که به علت نقائص موجود مجبور به این کارها ست.
از زاویه‌ای دیگر باید به این مسأله پرداخت؛ خداوندی که ادیان و دسته‌جات مختلف معنوی در این سطح تعریف کرده‌اند هرگز نه وجود داشته و نه وجود خواهد داشت و دست‌آخر ما را رهنمون خواهد ساخت به موجودی نظیر پرومتئوس در فیلمی یا فیلمهایی با همین مضمون که گذشته‌ی یک آفریدگار را به تصویر می‌کشد و می‌خواهد حالا، در این قرن، به مدد سرمایه‌ی هنگفت سرمایه‌داران دست به خلق خدایی با همان ویژگیهای اشتباه بزند که هم برنامه‌ریزی می‌کند، هم تفکر و هم خلق.
ادامه دارد.

@WhispersOutOfNowhere
🫎

CHAAVOUSH

07 Jan, 04:27


🖋


صادق هدایت و نوشتن


صادق هدایت چند روز قبل از خودکشی، بسیاری از پاک‌نویس‌های داستان‌های آینده‌اش را از بین می‌برد و در مورد آنها خطاب به مریدش مصطفی فرزانه چنین می‌گوید:

«بینداز سرجایش، دست به این آشغال‌ها نزن؛ می‌خواهم هفتاد سال سیاه چیز ننویسم. مرده‌شور ببرد. عُق‌ام می‌گیرد که دست به قلم ببرم. به زبان این رجاله‌ها چیز بنویسم. یک مشت بی‌شرف! یک خط هم نباید بماند. تمامی ندارد. بچه با گوه‌اش بازی می‌کند. تازه داشتم بلد می‌شدم. اول کارم بود. اما این اراذل لیاقت ندارند که کسی برای‌شان کاری بکند. یک مشت دزدِ قالتاق. اصلاً سرشان توی این حرف‌ها نیست. نمی‌خواهند، اگر هم بخواهند، نمی‌فهمند! پس برای کی بنویسم؟»




@WhispersOutOfNowhere
🫎

CHAAVOUSH

06 Jan, 22:41


آه! ای تقدسِ بکارت
در سپیدترینِ سپیدها!
بگشا دروازه ی طلاییِ آن بهشت را

بیدارکن!
سپیده دمانِ آرمیده اش را
در روشنای رها شده
که بر می خیزد از خوابگاهِ مشرقی
در بیداری روز
صبح گاهانِ درخشنده

آه!
برگیر ازسر کلاه و پابکوبان
بر فرماندهی خورشید

چونان شکارچیان
که بندِ چکمه محکم می کنند
نمایان بر تپه ها !

ویلیام بلیک

https://t.me/CHAAVOUSH

CHAAVOUSH

06 Jan, 22:38


«عصر جمعه پاییز»

وافتاب خستهٔ بیمار
از غرب می‌وزید
پاییز بود
‌عصر جمعه ٔ پاییز.

له‌له‌زنان
عطش‌زده
آواره
باد هار
یک تکه روزنامه‌ی چرب مچاله را
در انتهای کوچهٔ بُن‌بست
با خشم می‌جوید.

تا دور دید من
اندوهبار غباری گس
درهم دویده بود....

#نصرت_رحمانی
🎙 #مهرآوا
🎶 #محمد_دارابی‌فر (اجسام)


@mehrrrava

CHAAVOUSH

04 Jan, 18:24


بوسه های اناری ات را
در دستمالی سپید
درون صندوقچه قلبم پنهان می‌کنم
تا اگر روزی انکار کنی
روی دیوارهای شهر شعرش کنم
همه بخوانند
شایعه کنند.
زنان
شاید به یادگار چیزی بنویسند؛
از حصر نفس تا حرکت آشکار دست
تا زنانگی شان را مویه نکنند.

من اما
معشوقی مشهور
و بی نام و نشان میمانم.

#فرح_آریا


My scattered writing
A LITTLE BIT OF ME

https://t.me/andaki_az_man

CHAAVOUSH

04 Jan, 03:35


.
@ketabkhaniye_telegram

📚 #گلستان_سعدی
اثر: شیخ اجل #سعدی

راوی: #مهرآوا

تنظیم و میکس: #باران

♦️
حکمت شمارهٔ ۵۹

🔹عالِم را نشاید که سفاهت از عامی به حلم درگذراند که هر دو طرف را زیان دارد: هیبت این کم شود و جهل آن مستحکم.

چو با سفله، گویی به لطف و خوشی
فزون گرددش کبر و گردنکشی

....................................

♦️
حکمت شمارهٔ ۶۰

🔹معصیت از هر که صادر شود ناپسندیده است و از علما ناخوبتر؛ که علم سلاح جنگ شیطان است و خداوندِ سلاح را چون به اسیری برند شرمساری بیش برد.

عام نادان پریشان روزگار
به ز دانشمند ناپرهیزگار

کآن به نابینایی از راه اوفتاد
وین دو چشمش بود و در چاه اوفتاد


#باب_هشتم
#در_آداب_صحبت
#حکمت_59_60

@mehrrrava

@ketabkhaniye_telegram

#Size: 1.9 MB
#Length: 00:02:43
.

CHAAVOUSH

03 Jan, 19:35


خیلی‌خیلی زیباست

چند لحظه نگاه شو
واثر زیبای لئوروخاس را با گوش جان نوش کن.

فرح

https://t.me/andaki_az_man

CHAAVOUSH

03 Jan, 18:17


🖋🎧


خوانش شعرِ #بی‌وطن

برشی از شعر:

شهرم را گم کرده‌ام؛
خانه‌ام، وطن‌ام
مادرم.
آیا توارث مارپیچِ تن به تن
از ماوراء کوه‌های قفقاز
و سروهای سوزنیِ سیبری
تا
کرت‌های شاخ به شاخ نواحی خزر
و بعد دربدری و خانه به دوشیِ سالها
در خشک‌خاک‌های مرکزی
رد واضحی دارد
به سراب‌های جابه‌جا
مرداب‌خیز؟...


... چهار دهه سیاهیِ مجذوب
در
نفرینِ به کلام آمیخته‌ی مضامینِ تاریکی
درید هرچه پوست بر جمجمه را
و مرا
پی در پی
اسیرِ زندان‌های کابوس‌واری کرد
که در نهایتِ اعجاز
به یاری رویاهای بیداری
به خاستگاهِ خویش برگشت...


... اینک
آغازی ست
بر لطایفِ روز
اما
تا غروب
دمی بیش نیست
و من
خسته‌ام از
قدم زدن
بر لبه‌های خمیده‌ی این مرگِ ناگزیر.
یادم باشد
این آخرین رقص
این تنهاترین
رشحاتِ موزونِ به غم آمیخته
یکتا ره‌آوردِ من بود
در این پیکارِ ناگزیر؛
یادم باشد
که مرگ
یک نفس است
و تنها دست‌آویز این لولیِ مغموم
در طولانی‌ترین تونلِ رو به نور
تارهای شگفتی ست
از موهای تو.
یادم باشد!

شعر، صدا و ادیت: عیسی اسدی میم
بهمن ۱۴۰۲
دی ۱۴۰۳
Music: Two parts of: Blue/ Zbigniew Prisener


®Isa Aasadi, Poet & Translator
@Miim_IsaAasadi
🫎

CHAAVOUSH

03 Jan, 07:54


آرزو دارم
همچون برف بر قله‌هایت فرود آیم
و همچون شن‌های ساحل
شاهد غمزه ی ماه بر دریایت باشم
چون روح آب
بر موج‌هایت روان.

جانان من
چون آهویی تشنه
مجذوب چشمه‌های توام.
زمین من
خاک من
کاش پیش از آنکه زمان فرسوده‌ام کند
با بال‌های سنجاق شده‌ی پروانه‌ای
بر شانه‌هایت فرود آیم.

#فرح_آریا


*پانوشت یک آرزو*
سالهاست آرزو را می‌نویسم تا در پوسته
سکون و سکوت بشود بیداری حقیقت. و این سالهای انتظار پر از اشتیاق دیدار شود.

فرح


My scattered writing
A LITTLE BIT OF ME

https://t.me/andaki_az_man

CHAAVOUSH

02 Jan, 18:48


🖋


گریزگاه


این روزها تصویر نهنگ بی‌جانی که خود را گیج، مبهوت و راه‌گم‌کرده به ساحل انداخته تمام ذهن‌ام را انباشته؛ موجودی تنها و عظیم که ارتعاشاتِ زمینی چون همیشه به یاری‌اش نیامده و بی‌تابانه لنگر بر سکونِ ساحل انداخته؛ لحظاتی هست که بعنوان یک نویسنده و شاعری که راهیِ مسیرهای ناشناخته شده دیگر هیچ‌گونه امیدی به آنچه ادبیات می‌خوانندش در درون‌ام یافت نمی‌شود. از مهدکودک گرفته تا دانشگاه‌ها و مراکز تحقیقاتی، از مزارع گندم گرفته تا سیلوهای بلندبالای غلات، از کوچکترین مراکز به‌اصطلاح معنوی تا بزرگترین مراجع آموزشهای دینی و علمی، املاک، امور بهداشتی، طب، صنایع، بانک‌ها و هزار و یک درد بی‌درمان دیگر، همه در سیطره‌ی سرمایه‌داران خرد و کلان هستند تا شبی از شب‌های اواخر پاییز، مردی یا زنی، پس از گشت‌و‌گذار در بازار و چیدمان سفره‌ای رنگی، پا روی پا بیندازد و با طمطراق بخواند:

نظر به روی تو هر بامداد نوروزی‌ست
شب فراق تو هر شب که هست یلدایی‌ست (سعدی)

و بادی به غبغب بیاندازد که چه، ما هم دستی در حال و هول ادبیات و شعر و شاعرش داشتیم. بگذریم از آن که حتی توان خوانش یک بیت را به‌سامان به کف نیاورده. ادبیات، این روزها زمینِ بازی کسانی شده خویش‌ازکف‌داده و معصوم که در پی خلق جهانی ناپیدا اما زیبا و بکر هستند اما خود نمی‌دانند در ذهن یکایک اعضای این جماعت انسانی، دقیق‌ترین سیبل زنده برای تحقیر و تمسخر بوده‌اند. آخر، اوضاع و احوال سیاه این اقتصاد کجا و افاضات شاعر و کاتبِ بی‌خویش کجا! پُر بی‌راه نخواهد بود اگر در روند پرورش فرزندان قندعسل‌شان، نیشی هم به ناگزیر به ادیب و هنرمند بزنند و تاوان بختِ برگشته‌ی خود را بجای صاحبان قدرت و ثروت از موجودی تنها و بی‌کس بستانند. یادم هست جایی خواندم ادیبی خطاب به عامه‌ی مردم نوشته بود: «لطفا از ادای هرگونه احترام و ذکر بزرگداشت و تکریم، خودداری بفرمایید؛ من هم آدمی هستم معمولی، نه کم، نه بیش.» آفرین بر شیوه‌ی پیش‌دستانه‌ی او که تحقیر و نمایش مضحک آداب را به شیوه‌ی خود به ریشخند گرفته بود.
ادبیات، مرده است، قرن‌ها ست که کفن پوسانده؛ تا کی و چه ساعتی، گریزی باشد برای شاعر بخت‌برگشته تا خویشتن خویش را از این گرداب سیاه برهاند!


🖋 عیسی اسدی میم
۱۳ دی ۱۴۰۳


®Isa Aasadi, Poet & Translator
@Miim_IsaAasadi
🫎


@CHAAVOUSH

CHAAVOUSH

25 Dec, 18:31


🚩 گروه تبادل مهر
📝 فهرستی از بهترین کانالهای ادبی، هنری، تاریخی ، آموزشی، ورزشی، سرگرمی و اطلاعات عمومی تلگرام را تقدیم می‌کند.
📌فقط کافیست این فولدر و 👇 ابتدا Add کنید و بعد در تلگرام خود ذخیره کنید.

📎 https://t.me/addlist/HrZSRH3LOY1hOTc0

✔️ پیشنهاد ویژه امشب 👇
کانــال ادبــــــی کادوس

CHAAVOUSH

25 Dec, 15:36


باید حواسم را
از شوخی باد بردارم
راه های نابلد رسیدن به تو را
آرام بیایم
وگرنه با نفهمی یک حادثه
چراغ زندگی در پیچ اولین خیایان
خاموش می‌شود.

اگر تو را نبینم و بمیرم؟

#فرح_آریا


My scattered writing
A LITTLE BIT OF ME

https://t.me/andaki_az_man

CHAAVOUSH

25 Dec, 04:42


چرا فراموش‌ات نمی‌کنم؟!

‍ چرا فراموش‌ات نمی‌کنم؟!
مگر قرار نبود‌سنگ هارا،
نادیده بگیریم و
آینه را،
      وجهان را،
با هم به تماشا بنشینیم؟
تو، اما
با سنگی،
      آینه را
              ومرا
شکستی!

چرا فراموش‌ات نمی‌کنم؟!
منی‌که این همه راه،
-از کودکی،
         تاهروز-
دنبال تو آمده بودم
تو،اما
تمام پیاده‌رو‌ها‌را،
برگشتی و
       مرا جاگذاشتی!


#علی_اطیابی
🎙 #مهرآوا
🎶 #سپیده_مشکی (تکنوازی سه‌تار)


@mehrrrava

CHAAVOUSH

24 Dec, 16:23


واژه‌ی عتیقه انسان
دیرگاهیست
به شعار تبدیل شده.
‏━━━━━━━━
#فرح‌_آریا


اتودهای مانیفیستِ کلمات
Etudes manifest of words

https://t.me/andaki_az_man

CHAAVOUSH

24 Dec, 06:03


🖋



برشی از شعرِ #چاووش


نوری، تابیده از شکاف ای باریک
به سلول ای تاریک،
دَم ای، بر لبانِ قامت ای خم شده
بر جسد ای خسته و ناسور؛
آن ای، تو!

در مسیرِ طوفان ای
که خیمه زده بر حیاتِ امروز ام
تو آن شراره ی محض ای
که خاموشی، نمی شناسد.
مویت، سپیده به کابوس،
بویت، چکیده ی باغ ای
و نام ات، مهارِ صلیب ای.

دیوانِ داغدارِ مزین به شعرِ محض
گم کرده آستانِ قدومِ خدای تحسین را
باز بیاور به خاطره اش
ایجازِ مطلقِ محبوبِ گیِ خویش را!
باز بخوان آن ترانه ی مغموم را
چاووش باش به متنِ تازگی ام
و بر سریرِ نیایش،
بمان به معبدِ من!
اینجا، تمامِ خاطره ی شهر،
مشوش است
و اینجا، زمان به وقتِ قرابت
نمی گذرد،
این لای لایِ خشکِ گلو خون نشان
که پیچیده در هزار مناره، به ضربِ خان،
جان را به گروگان گرفته است؛
تو ابر باش به وقتِ زرد برگی ام
و برفِ محض باش
به خاکِ تشنه ی من!...


🖋 #عیسی_اسدی
#میم
اردیبهشت ۱۴۰۱


®Isa Aasadi, Poet & Translator
@Miim_IsaAasadi
🫎


@CHAAVOUSH

CHAAVOUSH

24 Dec, 05:49


ای‌کاش دستی دانا......

هنوز خیلی مانده بود که تغییراتی در مملکت صورت بگیرد. تغییراتی که سالها  چند دشمن روی آن کارکرده بودند. طرح این جابجایی با تبعید یک نفر به بغداد ریخته شد.
گذشت وُ گذشت وُ گذشت تا یک روز آسمان تیره و تار شد و رعدی بی باران غرید و جماعتی حوالی درخت سیب آمدند و در قبرستان منبر خلیفگی زدند.  شعورشان با عقده و تحقیر و تلافی گره خورده بود. از همان وقت، زمین  رنگ خون گرفت. عبادتگاه‌ بوی تعفن میداد. هرجا می‌رفتم این بو مثل اسپری پخش شده بود. طوری که اگر روی خودت گلاب قمصر کاشان خالی می‌کردی، تعفن مثل کَنِه چسبیده بود به پوست بدن ، به دیوار، به کاغذ، به چوب، و پاک نمیشد.
حتا گلهای قالی‌های وسط مساجد بوی استفراغ میداد. گاهی سرم را زیر آب حوض فرو می‌کردم که بوی گند را از خودم دور کنم اما وقتی از نفس می‌افتادم و سرم را بیرون می آوردم، بو میزد به دماغم.
مردم کم‌کم به این بو عادت کردند و مثل عرق بدن با آن کنار آمدند. از این عادت منحوس ترسیدم، رفتم شهرداری شاید کسی کاری انجام دهد. شهردار گفت: من این بو را پذیرفته‌ام و به پیشانی چسبانده‌ام، میبینی جای مهر را؟ با این درجه من شهردار شدم و پسرم استاندار. حالا تو میخواهی درجه بگیری بو را تحمل کن و جیب‌ات را پر از پول. یا نه اگر نمیخواهی امت باشی، می‌توانی عریضه‌ای بنویسی‌ من شخصا آن را با انگشتر عقیق با پنج نام مهر می‌زنم.
نوشتم:
(این بوی تعفن مرجومه دل و دماغی برای کسی نگذاشته و مردم شامه‌شان را از دست داده‌اند. ملت نه تنها با خطر سلامتی و فقر و روبرو هستند بلکه هر روزز چندین نفر سرر چهارراه‌ها در بوی گند مفقود می‌شوند و چندین نفر مثل برگ خزان پای درخت می‌فتند و موجب عصبانیت و یاس عموم شده است. در خیابان‌ها بوی گند نعلین می‌آید. ما هر  چقدر هم آب گلها را به خودمان بپاشیم  تا منشا و اساس واقعی این بو از بین نرود، بی فایده است . بنابراین فکری به حال این بوی گندی که همه جا را گرفته بکنید.)
عریضه را دادم دست شهردار که داشت دار قالی را پایین می‌آورد تا دارهای وزارت مرگ بالا برود، عریضه را گرفت بلافاصله دو سه فحش ویژه‌ی خواهر و مادر در هوا پخش شد. من دور خودم میچرخیدم که مخاطب را پیدا کنم. صدای پاره شدن کاغذ نشان داد که شهردار اصولا عاشق انسانهای اولیه‌ی بی‌تمدنی است که از زیر درخت آمدند و گند زدند به همه‌جا که این بو پخش می‌شود. خودش یکی از همانهاست که مسئول کثافت زدن و تعفن است نه نظافت تمدن. بازی با روان مردم را دوست دارد و عاشق رنگ سرخ  است.
با یک دنیا غصه می‌روم خانه‌، وقتی داخل می‌شوم همه‌جا عطر گل پیچیده. در را می‌بندم و نفسی عمیق می‌کشم. از بوی خوش گلها زانوانم سست می‌شود و آرام کنار بوته‌ها دراز می‌کشم.
سالهاست که بوی عفونت طاعونی با جریان هوا وارد شش‌هامان می‌شود، همه دکترها ماسک زده‌اند و به فوج فوج بیماران می‌گویند باید سرشان را در چاه فرو کنند و دردهایشان را فریاد کنند تا شاید عافیت، عطسه ای بکند و جوانمردی به پا خیزد، و ناگهان تغییری پدید آید که  دوره چهل‌واندی سال حکومت دین و دار به خط پایان برسد.

#فرح_آریا


My scattered writing
A LITTLE BIT OF ME

https://t.me/andaki_az_man

CHAAVOUSH

24 Dec, 05:49


https://t.me/andaki_az_man

👇👇👇

CHAAVOUSH

23 Dec, 16:06


وقتی از تو می‌نویسم
مثل قطره‌ی باران
ناگهان سقوط میکنی
وسط شعرم
دامن‌ام پر از شکوفه می‌شود
و کلمات می‌رقصند.

#فرح‌_آریا


My scattered writing
A LITTLE BIT OF ME

https://t.me/andaki_az_man

CHAAVOUSH

22 Dec, 00:44


« زمستان»

سلامت را نمی‌خواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است

کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید، نتواند
که ره تاریک و لغزان است


#مهدی_اخوان_ثالث
🎙 #مهرآوا
🎶 #کارن_همایون‌فر (برف روی کاجها)



@mehrrrava

CHAAVOUSH

21 Dec, 17:16


هنر🎼🎬

Under trees

Bernward Koch is a German composer, pianist and keyboardist. Additionally, he plays percussion, bass, and guitar. His music mainly evokes a soothing and calming style, with a clearly recognizable melody from the piano, enriched with keyboards, flute, guitar and percussion. His first release, 1989's Flowing, was successful especially in the United States, hit song: Ever Returning


زیر درختان

برنوارد کخ آهنگساز، پیانیست و نوازنده کیبورد اهل آلمان است. علاوه بر این، او سازهای کوبه‌ای، باس و گیتار می نوازد. موسیقی او عمدتاً سبکی تسکین دهنده و آرام بخش را تداعی می کند، با ملودی به وضوح قابل تشخیص از پیانو، غنی شده با کیبورد، فلوت، گیتار و سازهای کوبه ای. اولین انتشار او، سال۱۹۸۹ در جریان به ویژه در ایالات متحده موفقیت آمیز بود، آهنگ موفق: همیشه برمی‌گردد .

فرح

https://t.me/andaki_az_man

CHAAVOUSH

21 Dec, 15:03


عجب شوری بود در دل
که امشب یارمیاید
گمانم‌ خواب‌ میبینم
و او درعالم پندار میاید
تمام‌ آرزویم‌ هست‌
دست‌شب نگیرد دامن‌ فردا
که یلدا با انار و بوسه و آغوش میاید

#فرح‌_آریا

My scattered writing
A LITTLE BIT OF ME

https://t.me/andaki_az_man

CHAAVOUSH

20 Dec, 18:39


من کی گفتم شاعرم؟
مگر غیر از همان چند شاعر
که پاتوق‌شان کافه‌نادری بود
و دور هم عرق کشمش میزدند
برای دود وُ دَم سفره پهن میکردند
اصلا شاعران دیگر مگر شاعرند که من باشم؟
از سمت کومونیست خزر
از جیب کارگر
ملی شدن را زدند بر فرق ایسم .
دور از چشم‌ حافظ
دیوانش را به غلط خودشان غلط کردند،
فردوسی‌ و شاهنامه‌اش را
از میدان سرخ
تا بامداد تهران
ایراد بنی اسرائیل گرفتند
تا پای منقل اندکی شاعرتر شوند
تا خود را در سه جلد آینه ببینند.
اصلا هیچ کس جز انانکه از بامداد
معتاد اشنوویژه بودند
شاعر نیستند.

#فرح_آریا


My scattered writing
A LITTLE BIT OF ME

https://t.me/andaki_az_man

CHAAVOUSH

19 Dec, 16:09


#حافظ_غزل_۲۳۲


بر سَرِ آنم که گر ز دست برآید
دست به کاری زنم که غصّه سَر آید

خلوت ِ دل نیست جای صحبت ِ اضداد
دیو چو بیرون رَود فرشته درآید

صحبت ِ حکّام ظلمت ِ شب ِ یلداست
نور ز خورشید جوی بو که برآید


🎙 #مهرآوا
🎶 تکنوازی سه‌تار


@mehrrrava

CHAAVOUSH

18 Dec, 19:01


جهان مرا خواهد دید
خواهد دید
مرا خواهد یافت
میان دارها و دیوارها
میخوانم و آزادی از حنجره‌ام برمی‌خیزد.

#فرح‌_آریا


My scattered writing
A LITTLE BIT OF ME

https://t.me/andaki_az_man

CHAAVOUSH

17 Dec, 15:31


عزیزم!
روزهای بی‌خاطره دارم وقتی شما در خلوت من نیستید، هیچ‌گلی معطر نیست، هیچ درختی سبز. پس چگونه میتوانم شعر بگویم وقتی قلم غمگین است و دل به نوشتن نمی‌دهد؟
عزیزم!
هرگز نمی‌توانم عشق‌ شما را پنهان کنم.
نه نمی‌شود. نمی‌توانم .
دل‌ام میخواهد با چند دهان بگویم دوستتان دارم تا گوش‌تان مدام دوست‌داشتن‌ها را زنگ بزند. با چند چشم شما راببینم که وقتی از دید‌ن‌تان محروم‌ام در آینه به شما خیره شوم.
یا یک گردن‌بند از بی‌قراری‌هایم به گردن‌تان بیاویزم، فراموش‌ام نکنید.
عزیزم!
ایکاش بخاطر این بیشمار دوست‌داشتن‌، درخلوت یا درملاءعام جریمه‌‌‌م می‌کردید. جریمه بوسه‌های‌ تجربی. یا نه، مثل یک‌استاد، کلا مرااز تئوری خلاص کنید و عملا بیاموزید.
باورکنیدگاهی از فرکانس شب که ماه می‌تابد، ازسمفونی باد ‌که ازنوک درختان پخش می‌شود، میبینم سایه‌هایی نزدیک می‌شوند و با میزانسن بوسه از لب‌ها، ناگهان مهتاب خاموش می‌شود. من تا انقضای شب از دهان پنجره به شما می‌گویم دوستت دارم و شما را می‌بوسم.

شما دَم‌دَمای صبح هجاهای خیس بوسه راروی لب‌هاتان حس نمی‌کنید؟

#فرح_آریا


My scattered writing
A LITTLE BIT OF ME

https://t.me/andaki_az_man

CHAAVOUSH

15 Dec, 19:38


درود آقای اسدی
شعرتون بسیار زیبا و تاثیرگذار بود
سپاس از نشر مجدد . 🌹

CHAAVOUSH

15 Dec, 17:25


🖋🎧


#بی_تو
🖋 عیسی اسدی
ترجمه به انگلیسی: #فرح_آریا

ویران تر از آنم
که در انتظار گریه‌ی جبرییل
بر پهنه‌ی آسمان بنشینم؛
خود بر خویش می‌بارم.

در من رعدهایی ست
ویرانگر
و رودهایی سرگردان.

مجال اندوه نیست
از دست باد رفته‌ام
تا پا به پای مرگ
پیچیده در غروب
گز کنم مانده‌ی آسمان آبی را.

بی سرگذشت
بی تشویش
بی تو.

شعر، صدا و ادیت: #عیسی_اسدی
#میم
آذر ۱۴۰۰


I am more devastated
than be waiting for Gabriel
to cry on the sky arena,
I rain on myself

There are thunders inside me
Destroyer
And wandering rivers.

No opportunity for sorrow
I'm gone from the wind's hands
That foot to foot of the death
Wrapped in the sunset
Walk the rest of the blue sky

No history
No worries
Without you.

Translation: #Farah_Aryaa
Poetry, voice and editing: #Isa_Aasadi
Fifteenth of Azar, 1400
Music: Le Rose Di Danzica/ Luis Bacalov


@Miim_IsaAasadi
🫎

@CHAAVOUSH

CHAAVOUSH

15 Dec, 16:25


لذت بردن، توانایی احساس است. اصلا به سن ربط ندارد. تمام سالهای سن زیباست
و تجربه این سالها کمک می‌کند به لذت بردن بیشتر. شیوه نگاه کردن ذهن را به اندیشه وامیدارد زیبا ببیند و مسبب لذت از زیبایی خود مائیم. خود ما شادی را در هر سن برای خودمان تعیین میکنیم.

فرح آریا


اتودهای مانیفیستِ کلمات
Etudes manifest of words

https://t.me/andaki_az_man

CHAAVOUSH

15 Dec, 01:52


فقر و بدبختی
در گلوی زندگی تخم گذاشته
چنانکه آفتاب با آه طلوع می‌کند
و شباهنگام
ماه
از آسمان معلق می‌شود
با دریغ .

هرچه مقدس که پناه بود
و امید که با پنبه سر می‌برید
پر از چرکابه‌ی دروغ شده‌اند.
هیچ پهلوانی
می‌گویم هیچ پهلوانی
حتا هرکول هم نمی‌تواند
انبوه ویرانه‌ها را جا‌به‌جا کند
زنجیر بسته‌اند به دست‌وُپای دنیا
که انسان همچون اشباح
بر مرده‌ی خویش تار بتَنَد.

#فرح‌_آریا


My scattered writing
A LITTLE BIT OF ME

https://t.me/andaki_az_man

CHAAVOUSH

21 Oct, 14:23


🖋🎧


خوانش شعرِ #بخت


برشی از شعر:

با خیال‌اش عشق‌بازی می‌کند
مهتاب، شب:
'آسمان!
آن زاده‌ی آیینِ بخت!'؛
می‌تکاند ابر، تن را
بی‌دریغ...


... زنده‌گی،
تیری ست بر چله،
کمان در دستِ اوباشِ فنون.
زنده‌گی، ارزانیِ سیاس باد؛
قیل و قال‌اش
مطمعِ خناس باد.

شعر، صدا و ادیت: عیسی اسدی میم
۲۹ مهر ۱۴۰۳
Music: FLIGHT OF THE BUTTERFLY/ Mehdi, USA


@Miim_IsaAasadi
🫎

CHAAVOUSH

21 Oct, 13:46


از ما چه میماند؟
مگر غیر از این است که کاسه سرمان مهمانخانه موریانه‌ها و چشممان پر از کرم‌های ریزِ حریصِ گرسنه و دهانی که‌بجای بوسه خاک می‌خورد؟
پس چرا هماره در پی اضمحلال یکدیگریم ؟
درد می‌کشیم
و تلخی‌اش را هر روز تجربه می‌کنیم؟
مگر از ما چه می‌ماند جز هیچ؟

#فرح_آریا


My scattered writing
A LITTLE BIT OF ME

https://t.me/andaki_az_man

CHAAVOUSH

20 Oct, 16:07


I lost my heart for you
And I sold my soul
I really don't know who I am now
And words cannot express me
Who can bring me back to my previous life?
Are you able to do this?

#Farah_Arya


دلم را به تو باختم
و روحم را فروختم
واقعا نمی‌دونم الان کی هستم
و کلمات نمی‌تونن منو بیان کنن
چه کسی می‌تونه منو به زندگی قبلی‌ام برگردونه؟
تو قادر هستی این کارو بکنی؟

#فرح_آریا

Translated by the :
👇👇👇

https://t.me/Poetry_in_the_language

CHAAVOUSH

19 Oct, 23:44


پائیز است دیگر
از مرک برگ‌ها فصل رنگین می‌شود
و باران زندگی‌ می‌شوید.

#فرح‌_آریا

https://t.me/andaki_az_man

CHAAVOUSH

18 Oct, 06:13


بیا کلماتِ تلخ را
با رنگ‌های شاد تحریر کنیم
با شکوفه‌های صورتی
که وقتی می‌نویسیم عشق
گیلاس‌ بریزد.

شب زیر درخت بنشینیم
همدیگر را ببوسیم،
مهتاب شاهد باشد
و پرندگان.
مطمئن باش
غیر از ما
هیچکس،حواسش به عشق نیست،
عشق در دکمه‌های باز پیرهن من است
و دست‌های تو
مماس با سینه‌هایم
انگار داخل دو پرانتز
می‌آیند وُ می‌روند،
کلمات از دهان ما
لابلای سطور طعم گیلاس می‌دهند.

#فرح‌_آریا

My scattered writing
A LITTLE BIT OF ME

https://t.me/andaki_az_man

CHAAVOUSH

15 Oct, 23:52


شاید یک داستان کوتاه؟

آدمهای خودنویسنده‌پندار

در شهری که زندگی میکنم سالهاست هرکس دو خط مینویسد خودنویسنده پندار میشود. گمان میبرد از سیمون دوبوآر یا ان برونته یا نمیدانم کافکا و مارکز چیزی کم ندارد. نمیداند این اعتماد به نفس نیست فقط توهم است. یکی از آنها که خودبزرگ بینی به ماتحتش فشار آورده بود چند سال پیش کتاب  قصه های کوتاه کم حجمی منتشر کرد برای جهان خصوصی مافیایی ادبی این شهر. گمانم نمیدانست آنها که الکی نویسنده نشدند حتما دردهایی داشتند یا روحشان زخمی شده. مثل کافکا پوچ گرایی در بعضی کتابهای نیمه تمامش مثل محاکمه معلوم است آزارش میداده. شاید این دوبوآر خودکشف شده، دردِ ندیده شدن داشت.
به حرمت قلم و حرمت شغلم روی آخرین صندلی کنار در ورودی نشستم تا کتاب رونمایی شود که بعدا چیزی در باره اش بنویسم. یک نفر از همان گروه خاص، طبق معمول معرف کتاب شد. گفت قصه ای از این کتاب را که یکی از زیباترین و کوتاهترین قصه های دنیاست میخوانم. فکر کردم چه خوب یک زن رقیب همینگوی شده و قصه 7 کلمه ای نوشته (برای فروش: کفش بچه هرگز پوشیده نشده). سراپا گوش برای شنیدن 7 کلمه. خانم معرف کتاب شروع کرد به خواندن.  
گفتم گفت. گفتم نگفت. گفت گفتم. نگفتم گفت.....
نیم صفحه همین گفتم گفت را خواند و با بغض در گلو مانده نگاهی به گوسفندان ادیب و بزهای پروفسور داخل سالن کرد و آخرین جمله را خواند.
آخر طلاق گرفتم.
حواسم رفت به مسخ کافکا که یک مترجم فرانسوی، شخصیت کتاب مسخ،  (گره گوآر سامسا) را خود کافکا توصیف کرده است.
با کف زدن مرتب شنوندگان از مسخ آمدم بیرون و گمان کردم خوابهای آشفته طلاق، نویسنده را شبیه عنکبوتی گمشده در تارهای خودش کرده. شاید گفتم گفت های او از ذهن آشفته اما از نوع مبتذل و حقارت آمیز باشد.
دلم برای جمع ادبای نپخته سوخت که چقدر باید بادمجانِ دلمه ای باشند که به هم نان سنگک خشخاشی قرض بدهند که اگر یک روزی جلوی چلوکبابی که بوی لاشمرده گوشت کبابش آدم را یاد  بوی آخرت می اندازد یا دم در فلان بقالی ایرانی همدیگر را دیدند سری به نشان حقارت بتکانند و لبخندی به نشان حماقت بچکانند و از کنار هم رد شوند تا دوباره در وقتی دیگر برای کتاب گفتم گفت گفتم گفت گفتم گفتی دیگر کنار هم لاس روشنفکری بزنند.
وسط نیمساعت استراحت و قهوه و شیرینی و نقل و نبات خوردن چنان گنده گوزی های ادبی کردند که نه تنها فضای تنفس را گند زدند بلکه بوی گندش به داخل سالن برای ادامه برنامه رسید.
از رفتنم پشیمان برگشتم.

#فرح‌‌_آریا

My scattered writing
A LITTLE BIT OF ME

https://t.me/andaki_az_man

CHAAVOUSH

15 Oct, 23:52


شاید یک داستان کوتاه؟

https://t.me/andaki_az_man

👇👇👇

CHAAVOUSH

15 Oct, 14:52


.
کلمات را
دستچین می‌کنم
قانونی ویژه مینویسم،
تو را هول بدهد
در جای خالی‌ات.

به پنج حرف قانون
معنای تازه‌ای میدهم
آدابی جدید.

روزهایی که نبودی
ضمیمه
پرونده‌ است.
محکومیتی
با نظم نوین.
ماندگاری را
به زبان‌من بفهمی.

به تکاپوی بیهوده تن نده.
روی گردنم
امضاء کن،
روی لبم مهر بزن.

آرام
نرم
آغوشت را
در من
به صلیب بکش.

میفهمی
که در من
زنی است
عشق می‌ورزد
و قانون سرش میشود.

#فرح_آریا


پی‌نوشت:
قوانین بدوی، ناهنجار و زشت وضع شده. در گوشه‌گوشه‌ی تاریخ ما را تفریق کرده‌اند. شما بگو. شما این خطوط را میخوانید. ما اصلا تاریخ‌نویس زن داشتیم که کمی متمایل به ما قلمش را جوهری کند؟
تاریخ ما مردانه است. قلدر و زورگو. حالا
اگر همه هم قلدر نباشند یکی درمیان اجحاف میکنند. وقتی جنسیت خدا مرد باشد، گفتن و نوشتن خیلی چیزها اسباب سردرد است.

فرح

My scattered writing
A LITTLE BIT OF ME

https://t.me/andaki_az_man

CHAAVOUSH

12 Oct, 22:12


✔️🎼

I sailed [to] the moon
I spoke too soon
and fell into the sun

I was dropped from
moonbeams
and sailed on shooting stars

maybe you'll
be president
but know right from wrong

or in the flood
you build an Ark
and sail us to the moon
sail us to the moon
sail to the moon

این ترانه را تام یورک سال ۲۰۰۳ از آلبوم hail to the shief برای پسر یک ساله‌اش خواند.

CHAAVOUSH

11 Oct, 18:36


آیا آخرین شعرت را 
با باران نوشته بودی
که بر گونه‌هایم چکید؟
‏━━━━━━━━
#فرح_آریا


اتودهای مانیفیستِ کلمات
Etudes manifest of words

https://t.me/andaki_az_man

CHAAVOUSH

11 Oct, 17:23


Autumn leaves
By: Farah Arya
Acrylic on leaves
🍁🍂

پائیز شروع شد
و شاعران
از کَپَلِ زن و گیسوان مواجش
پناه می‌برند به برگ‌های زرد
که درخت‌های لخت
آفرودیت فصل شوند
که انار با قلم بترکد
و تیک‌آف‌های پائیز
با برگ‌های نیم‌مُرده
شعری شود شاعرانه
زیر پای رهگذران
و خش‌خشِ هر برگ
اروتیکِ لذتی شود
که زن بجای پائیز دامن می‌تکانَد
در خِش‌خِشِِ تخت
در سرودن پائیزِ شاعر.

#فرح_آریا


My scattered writing
A LITTLE BIT OF ME

https://t.me/andaki_az_man

CHAAVOUSH

10 Oct, 22:31


🖋

چه گوارا، ماشین خونسرد کشتار

این روزها سالروز اعدام جنایتکاری بنام ارنستو گوارا دلاسرنا یا همان ‎#چه_گوارا است به همین دلیل اکثر جریانات چپ مرگ او را با هفتم اکتبر یکی کرده و مشغول عزاداریند.

اما او که بود؟!
چه‌گوارا به اندازه‌ی دیکتاتور مستبد کره‌ی شمالی بی‌رحم بود فقط مدل موی بهتری داشت و خیلی غم‌انگیز است که همین کافی بوده تا دانشجوها و روشنفکران چپ، پنجاه سال فریب بخورند.
پس از انقلاب کوبا در سال ۱۹۵۹ چه‌گوارا با رد ایده‌ی بازگشت به دموکراسی، ساخت حکومتی پلیسی را آغاز کرد.
او بر انجام اعدام‌های خودسرانه و ساخت اردوگاه‌های کار نظارت داشت‌.

نگاهی به جنایات چه گوارا
مردی که می‌خواست پرچم کمونیسم را بر سردر جهان بیاویزد.
#چه_گوارا معتقد بود "نفرت عنصر مبارزه است و انسان را به ماشین کشتار تبدیل می کند."
او در نامه به همسرش سال ۱۹۵۷ می‌نویسد: اینجا در جنگل‌های کوبا زنده و تشنه به خون هستم.

با پیروزی انقلاب کوبا و سقوط رژیم باتیستا در سال ۱۹۵۹ چه گوارا از سوی فیدل کاسترو به ریاست زندان لاکابانا منصوب شد و جوخه‌های اعدام را برپا کرد‌.
چه گوارا قاضی دادگاه تجدیدنظر هم بود و در ۵ ماه ریاست او بر این زندان بیش از ۵۰۰نفر ضدانقلاب اعدام شدند.
به گفته خوزه ویلاسوسا از مسئولین قضایی‏ پرونده‌های لاکابانا احکام بطور خودکار در دادگاه تجدیدنظر تایید می‌شدند.
خاویر آرزواگا کشیشی که محکومین به اعدام را آرام می‌کرد ،
در خاطراتش میگوید برای درخواست عفو پسربچه ای پیش چه گوارا و کاسترو رفتم اما هیچکدام توجهی نکردند.

با تأسی از آرمانهای رفیق استالین اولین اردوگاه کار اجباری با نام "گواناهاکابیبز" سال ۱۹۶۰ یک سال بعد انقلاب کوبا برپا شد.
به گفته چگوارا:
ضدانقلابی‌های سطح پایین و کسانی که پرونده های مشکوک دارند و مشخص نیست سزاوار زندان هستند یا نه و همچنین همجنسگرایان و کشیش ها به اردوگاه میفرستیم.
این در حالیست که برای چپ، چپ زده هالیوود زده ،او تبدیل به نماد آزادیخواهی گشته و از همجنس گرایان تا چپ محور مقاومتی تتوی او را بر سینه دارند !
قاعده‌ی متهم مجرم است سابقه طولانی در عقاید چه گوارا دارد.
مثلا پیش از انقلاب کوبا یک نفر را صرفا به این خاطر که مشکوک به جاسوسی برای ارتش باتیستا است می‌کشد و دراین مورد می‌نویسد:
مشکل را با یک کلت کالیبر ۳۲ حل کردم.

چه گوارا در جریان بحران موشکی کوبا میگوید:
در دفاع از ارزشها و اصولمان حاضریم همه چیز خودرا در جنگی اتمی بخطر بیندازیم.

او پس از پایان بحران و برچیده شدن موشکها در یک مصاحبه میگوید:
اگر موشکها باقی می‌ماند در برابر تجاوز آمریکا همه را به قلب آمریکا خصوصا نیویورک شلیک میکردیم.
نگاهش برایتان آشنا نیست؟!

دو سال پیش هزاران نفر در روساریو، زادگاه چه گوارا با جمع آوری امضا خواستار پایین کشیدن مجسمه او شده بودند.
مدیر موسسه‌ بیسس آرژانتین که این کمپین را به راه انداخته می‌گوید:
چه گوارا نه برای آرژانتین نه روساریو کاری انجام نداده.
عاقبت روزی این مجسمه را از چهره روساریو پاک می‌کنیم.

نگاهی به دیدگاه چند نویسنده و تحلیلگر آمریکای لاتین درمورد چه‌گوارا:
جاکوب ماچوور نویسنده و روزنامه نگار کوبایی: او جلاد بی رحم و خالق اردوگاه کار اجباری در کوبا بود.

آرماندو والادارس شاعر، سیاستمدار و فعال حقوق بشر که بخاطر مخالف با حکومت کاسترو ۲۲ سال را در زندان کوبا بسر برد:
مردی بود پر از نفرت که ده ها نفر را بی محاکمه اعدام کرد.

آلوارو بارگاس یوسا نویسنده پرو-اسپانیایی، تحلیلگر و مورخ آمریکای لاتین و فرزند نویسنده مشهور ماریو بارگاس یوسا:
یک ماشین کشتار بی احساس.

کارلوس آلبرتو مونتانر نویسنده کوبایی که در کودکی با فیدل کاسترو ارتباط خانوادگی داشتند: چه گوارا مقابل مخالفانش ذهنیتی مشابه روبسپیر (جلاد فرانسوی) داشت.
کافه‌سیاست


@WhispersOutOfNowhere
🫎

CHAAVOUSH

10 Oct, 20:26


Butumn leaves
By: Farah Arya
Acrylic on leaves
🍁🍂

پائیز شروع شد
و شاعران
از کپل زن و گیسوان مواجش
پناه می‌برند به برگ‌های زرد
و درخت‌های لخت افرودیت فصل شوند
که انار با قلم بترکد
و تیک‌آف‌های پائیز
با برگ‌های نیم‌مُرده
شعری شود شاعرانه
زیر پای رهگذران
و خش‌خشِ هر برگ
اروتیکِ لذتی شود
که زن بجای پائیز دامن می‌تکانَد
در خِش‌خِشِِ تخت
در سرودن پائیزِ شاعر.

#فرح_آریا


My scattered writing
A LITTLE BIT OF ME

https://t.me/andaki_az_man

CHAAVOUSH

06 Oct, 20:42


🖋


غزل: #آیینه


غمی گم کرده راه خانه را امشب
روان شاعر دیوانه را امشب

شبیه شمع بی‌جانی که می‌بازد
حریقِ دلکشِ پروانه را امشب

بیا ساقی گلویم را به می تر کن
فراهم کن تبِ جانانه را امشب

پری‌رویی رخ از آیینه گردانده
نثارش کن لب پیمانه را امشب

شبِ مستی شبِ بی‌خانمانی‌ها
منور کن شبِ بی‌خانه را امشب

خیال‌اش شعله‌ی داغِ اساطیری ست
بیارا صحنه‌ی افسانه را امشب

شبِ بی‌او شبِ بیدادِ تنهایی‌ست
بخوان آوازه‌ی مستانه را امشب



🖋 عیسی اسدی میم
۱۵ مهر ۱۴۰۳


@Miim_IsaAasadi
🫎

CHAAVOUSH

06 Oct, 05:43


چخوف می‌گوید:
روی زمین هیچ چیز خوبی نیست که سرچشمه‌اش کثافت نباشد. ✔️


*پی‌نوشتِ چخوفایی
و چه درست گفته چخوف. سرچشمه‌ی اولیه‌ی به زمین رسیدن چیدن سیب بود و لاسیدن دو انسان که سرآغاز انحراف اخلاقی شد. بدون نکاح بچه‌دار شدند. پس ما که با هم ازدواج می‌کنیم، ریشه‌مان، خواهر_برادری‌ست.
اولین قتل (برادرکشی) در ازل اتفاق افتاد.
سوال اینجاست آیا خداوند همانوقت صلاح ندانست، از همان درخت که بارش میوه گناه بو، قلمی بتراشد و حتا روی برگ همان درخت چیزی برای محرمیت آنها بنویسد؟
شیطان خودش خدای کَلَک و حقه‌بازی بود، هم خالق و هم مخلوق را با هم گول زد و یک سور به آفریدگار زد که می‌شود اولین سورِ ازلی.
و اینگونه آدم و حوا بدون ذره‌ای ارفاق حتا باوثیقه‌گذاشتنِ کِرمِ وسط سیب، از جا و مکانی با آن همه داروُدرخت، از آن بالا با تیپای مبارک‌ِ خداوندِ کریم و رحیم به زمین سقوط کردند.
براستی هرچیز بدی روی زمین است سرچشمه‌‌اش روی هوا در بهشت است.

#فرح_آریا

My scattered writing
A LITTLE BIT OF ME

https://t.me/andaki_az_man

CHAAVOUSH

05 Oct, 12:37


در چنین غروبی زیبا، فکر کنم هیچکس دلتنگ نمیشه. زیبایی سهم همه چشم‌هاست و لذت بردن از آن هم.

فرح


https://t.me/andaki_az_man

CHAAVOUSH

04 Oct, 21:30


(پرانتز ها) چنان بوسه را محدود
می‌کنند که انگار
از سقوط اخلاق
جلوگیری می‌کنند.

#فرح‌_آریا


اتودهای مانیفیستِ کلمات
Etudes manifest of words

https://t.me/andaki_az_man

CHAAVOUSH

04 Oct, 16:44


خنجری دست گرفته‌ام
تا غمی که بر مدار شب‌
که مهلت خواب و رویاست
و حس‌ام را از تجسم تو می‌رباید
زخمی‌ کنم.
غم جاذبه سیب را ندارد
اما دُمی که از ناف‌اش بیرون زده
نیوتن را هم منقلب می‌کند
و من را درجاذبه‌ی غمِ آخرین‌دقایقِ غروب
در تشنگی دیدار تو سلاخی می‌کند.
هیچ کلمه‌ی اختصاصی
یا شرحی اختصاری
در توجیه ایستایی غم
که منشاء همه دلتنگی‌هاست
در کتاب‌های راهنما نیست
و هیچ علامت جغرافیایی
در آبها و خشکی‌ها
از فیزیکِ غم و دلتنگی
حتا با فلش نشان نمیدهد،
فقط حالتی‌‌ست
در سیمای من
در نگاه‌ام
در حرف‌ام
در شعرم.
این است که از خزانه‌ی خشم
با خنجری آلوده به سمِ خواب‌پریشی
کنار شب ایستاده‌ام
تا به خیال‌ام بیایی.

#فرح‌_آریا

My scattered writing
A LITTLE BIT OF ME

https://t.me/andaki_az_man

CHAAVOUSH

03 Oct, 15:11


زیبائی‌های سرزمین‌ام
دریاچه الندان

دریاچه الندان یا به گویش بومیان محل «آب‌بندان پله ازنی» از خاص‌ترین و شگفت‌انگیزترین دریاچه‌های ایران و شاید جهان و از جذاب‌ترین جاهای دیدنی‌ مازندران است وسعت این دریاچه 17 هکتار بوده ولی در مواقعی که بارندگی زیاد است به 30 هکتار می‌رسد و در فصل زمستان محل سکونت اردک های وحشی است.


https://t.me/andaki_az_man

1,058

subscribers

2,302

photos

1,496

videos