خیلی شدید، به دلم افتاد برم شمال، گفتم یه روزه میرم و میام، تا رسیدم چالوس داشتم ناهار میخوردم، دیدم یه دختر بچه افتاده داخل آب و خانوادش هم جیغ میکشن، منم پریدم داخل رود، نجاتش دادم، کفشمو آب برد. اهل کرمانشاه بودن، خیییلی تشکر کردن. منم سریع برگشتم.انگار ماموریت داشتم.
وقتی یه بار یه چیزیو برای اولینبار با کسی تجربه کنی و بهت حس خوبی داده باشه، دیگه تا ابد اون چیز به اسم اون آدم سند زده میشه ، که هزار بارم با هزار تا آدم دیگه هم که تجربش کنی دیگه هیچوقت اون حس بار اول رو بهت نمیده :)
اینکه برای هدفی تلاش میکنی دلیل نمیشه حتماً بهش برسی و این عدم قطعیت در رسیدن نباید علتی بشه برای تلاش نکردنت! یاد بگیر که از مسیرت لذت ببری اینجوری حتی اگه به هدفت هم نرسی اقلاً از عمر و زندگیت درست استفاده کردی🫵❤️
چهار سال پیش ترمینال همدان بودم یه اقایی بغل دستم نشسته بود گفت اتوبوسم نیم ساعت دیگه حرکت میکنه یه چُرت کوچولو میزنم بیست دقیقه بعد بیدارم کن، الان یهو یادم اومد
از غم ناکافی بودن تا حد زیادی دارم گذر میکنم و کمکم دارم فکر میکنم باید زمان داد، باید از تجربیات جدید، آدمهای جدید، انتخابهای جدید، استقبال کرد… شاید، واقعا، زندگی جای دیگری است…