ترنم بارانم "اشعار بردیا محمدی" @bardiamohamadi70 Channel on Telegram

ترنم بارانم "اشعار بردیا محمدی"

@bardiamohamadi70


یا لطیف

مضمون نگاه تو مرا شاعر کرد
....
پل ارتباطی👇

@taranombaranam1

ترنم بارانم "اشعار بردیا محمدی" (Persian)

با عرض سلام و خوش آمدگویی به همه علاقمندان به شعر و ادبیات! آیا دنبال یک کانال تلگرامی با محتوای دلنشین و آثار زیبای اشعار هستید؟ اگر بله، کانال "ترنم بارانم" با نام کاربری @bardiamohamadi70 منتظر شماست. در این کانال، اشعار بردیا محمدی با مضمون های عاشقانه و پر احساس به زبان زیبای فارسی به اشتراک گذاشته می‌شود. اگر دوست دارید از آثار شاعرانه و با احساس لذت ببرید، حتما به این کانال ملحق شوید. پس از پیوستن به این کانال، با آثار زیبایی همچون "یا لطیف، مضمون نگاه تو مرا شاعر کرد" آشنا خواهید شد. پل ارتباطی شما با این جهان شعر و ادبیات در کانال @taranombaranam1 منتظر حضور گرم شماست. پس دیگر وقت را تلف نکنید و به جمع طرفداران ادبیات پیوسته و از خواندن اشعار زیبا لذت ببرید.

ترنم بارانم "اشعار بردیا محمدی"

14 Nov, 07:08


یا لطیف

زبون‌ساده
زبان‌حال‌حضرت‌زهرا‌سلامُ‌اللّه‌علیها

بساط خوشی‌ رو برپا می کنم
هرچی غصه باشه ، حاشا می کنم
تا یه خُرده حالتو عوض بشه
خودِ من درو به روت وا می کنم

کاش خزون باغچمونو زرد نکنه
کلبه‌ی گرممونو سرد نکنه
میشه دستمو بگیری ، راه برم...
دستِ خیبرشکنم درد نکنه

خیلی وقته پیش تو نخندیدم
بین مَردم غریبی‌هاتو دیدم
الهی تصدقت ، غم نخوری!
من خودم جواب سلامتو میدم

برا دردام بودنِ تو مرهمه
اگه جونمم برات بدم ، کمه
نگو با دستِ شکسته کار نکن
کدبانوی خونه‌اتم ، وظیفمه!

سفره ی ساده‌ی ما بی نظیره
سخته پخت و پز ولی دلپذیره
آتیش تنور کمی زیاد بشه
صورت سوخته ی من گُر می گیره

سوختنم توو شعله‌ها تو رو سوزوند
یه لگد میخ‌و به دنده‌هام کوبوند
شیشهٔ عمر تو ، من بودم علی!
پشت در شکستنم ، تو رو شکوند

فرصت شادی مُهَیّا نمیشه
دیگه زهرای تو زهرا نمیشه
همه میدونن توو سن و سال من
این‌قدر قد کسی تا نمیشه

تو خودت شاهدی که چی کشیدم
به تو خیره می شدم ، نمی دیدم
چشم اگه کم‌سو بشه ، دردسره
حسن و حسینو تشخیص نمیدم

یه گوشه نَشین واسم عزا بگیر
انتقام منو از غما بگیر
قنفذ و مغیره رو محل نده
میری مسجد سرتو بالا بگیر

دوس دارم به وعده‌هام عمل کنم
زندگی زهره ، واسَت عسل کنم
تموم حسرتِ من ، محسنَمه!
بچه امو نشد یه بار بغل کنم

نمیخوام پشتتو خم کنم علی!
داغ تازه ای علم کنم علی!
خواهشاً مرگمو از خدا بخواه
دعا کن زحمتو کم کنم علی!

#یا_زهرا
#فاطمیه

@bardiamohamadi70

ترنم بارانم "اشعار بردیا محمدی"

13 Nov, 08:35


یا لطیف

لا خَیرَ بَعدکِ في الحَیاةِ و إنّما أبکي مَخافَةَ أن تَطولَ حَیاتي


پُشت غم پنهان شدم ، شاید مرا پیدا کنی
کاش مثل قبل در را تو به رویم وا کنی

چاه‌ها آرامش من را تمنّا می کنند
نخل‌ها تنهایی من را تماشا می کنند

هیچکس با حیدرت حرفی نمی زد در مسیر
شهر تحویلم نمی گیرد ، تو تحویلم بگیر

کَلِّمینی! دارم از این درد ، هق هق می کنم
از تو هم دیگر جوابی نشنوم ، دق می‌کنم

آسمان خانه ی من ، ماه را گم کرده است
چشم کم‌سویت دوباره راه را گم کرده است

پُشت چادر چهره‌ی خورشید را مخفی مکن
ردِّ دستِ زیر پلکت را بیا مخفی مکن

ای وضوح روشن شادیِ من! مُبهم شدی
چند وقتی می شود که آب رفتی ، کم شدی

قامت مانند سروت این اواخر دال شد
این سه ماه آخرت ولله ، سیصد سال شد

پر نداری که..، سبک‌بالی نمی آید به تو !
سن نداری که..، کهنسالی نمی آید به تو !

مثل سابق چند گامی با همان شوکت ، بیا
لااقل پیش حسن راحت برو راحت بیا

ول کن این دستاس را ، آئینه‌گردان علی!
از تنور گرم دوری کن ، تو را جانِ علی

درس سختی را علی از رنج تو آموخته
طاقت گرما ندارد صورتی که سوخته

دیده ام خود را درون آینه ، این مرد کیست؟!
فاطمه ! این مرتضی آن مرتضای قبل نیست

صحنه ای که پشت در دیدم..،علی را پیر کرد
چادر تو زیر پای چل حرامی گیر کرد

شیشه‌ی عمر علی بین در و دیوار رفت
فضه می داند فقط که تا کجا مسمار رفت

از بلورم دوده ی آتش ، تَبَلور را گرفت
دومی وقتی لگد زد..،از صدف ، دُر را گرفت

بعدِ کوچه هیچکس مانند من ‌کم‌رو نشد
دست قنفذ بشکند! بازوی تو بازو نشد

گیر افتادی میان همهمه! من را ببخش
کاری از من برنیامد فاطمه! من را ببخش

باغ خود را نذر بهبودیِ یاست می کنم
می شود قدری بمانی ، التماست می کنم

زود از پیش علی‌جانت نرو ، جان حسین
رحم کن بر خشکی لب‌های عطشان حسین

تشنه‌ای که بی صفت‌ها منع آبش می کنند
آن لبی که با نوک چکمه خرابش می کنند

دور این بی‌کس به غیر از لشکر ابلیس نیست
پیکر پاشیده ی او قابل تشخیص نیست

راهِ مــادر گفتنش را نیزه ای سد می کند
سمِّ مرکب روی جسمش رفت و آمد می کند

#یا_زهرا
#یا_حسین
#فاطمیه

@bardiamohamadi70

ترنم بارانم "اشعار بردیا محمدی"

12 Nov, 07:52


یا لطیف

السلام علیکِ یا سیدة الجلیلة الجمیلة سلام الله علیها

به رغم گُم شدن در بیکرانِ عشق ، پیدایی
برای رودهای تشنه‌ی دیدار ، دریایی

جهان قبل حضورت غرقِ تاریکی مطلق بود
تو آن سرچشمه‌ی نوری ، تو خورشیدی ، تو زهرایی!

خدا ، خُلق تو را سرلوحه‌ی خَلقِ عوالم کرد
برای خِلقَت باقیِ مخلوقات ، مبنایی

خلاصه می شود ذات تو در دیروزها ؟! هرگز!
تمام روزها بی‌تو نخواهد داشت فردایی

کمالات تو شرح کاملِ آیات کوثر شد
بشر دیگر نمی بیند چُنین تفسیر گیرایی

یتیم مکّه روحِ مادری را در وجودت دید
به این ترتیب ثابت شد که تو اُمِّ اَبیهایی!

به لطف قصّه‌ی " اَلْجّار ثُمَّ الدّار" ...،فهمیدیم
که قبل از سفره ات اوّل به فکر سفره ی مایی

فقیران را ، یتیمان را ، اسیران را...، پناهی تو
تو در اوج سخاوت ، هر نداری را پذیرایی!

همیشه وقت تنهایی تو را حس می کنم مادر!
همین‌جایی ، همین‌جایی ، همین‌جایی ، همین‌جایی

بگو که دوستم داری تو را جان حـسـن جانت
عجب نام دل آرایی! چه مولایی! چه آقایی!
▪️
▪️
برای یک پسر سخت است ، گیر افتادن مادر
ببین! کاری ز دستش برنمی آید به تنهایی

حسن هرچه تقلّا کرد ، دست دومی رد شد...
گمانم مادرش دیگر نخواهد داشت بینایی

#یا_زهرا
#فاطمیه
#کوچه

@bardiamohamadi70

ترنم بارانم "اشعار بردیا محمدی"

10 Nov, 08:11


@bardiamohamadi70

ترنم بارانم "اشعار بردیا محمدی"

05 Nov, 13:26


یا لطیف

یا جبل الصبر سلام الله علیها

خورشید حِلم،شمع شبستان زینب است
دریای صبر،بنده ی طوفان زینب است
اسلام؛زیر سایه‌ی ایمان زینب است

با این حساب،شیعه مسلمان زینب است

او رتبه‌دار مبحث علم از قدیم شد
مابینِ طورِ اهل تفکر کلیم شد
در درس دادنِ به ملائک سهیم شد

جبریل نیز طفلِ دبستان زینب است

بی ذکر او به وادی عترت نمی رسیم
بی اذن او به گریه ی هیئت نمی رسیم
بی حُبِّ او به سردرِ جنّت نمی رسیم

دَخل بهشت در پیِ دُکّان زینب است

در کوچه ی کرامت او کاسه ها پُر است
از طبخ روزمَرّه ی او ظرف ما پُر است
این سفره ای که دور و بر آن گدا پُر است

تولیَّتَش به دست حسن‌جانِ زینب است

این شور در محیط دلم انقلاب کرد
زهرا گرفت دست گدا را..،ثواب کرد
ما را برای نوکری‌اش انتخاب کرد

این شیعه‌خانه‌‌؛کشورِ ایرانِ زینب است

با بالِ اشک هیچ نمانده است تا دمشق
آن‌قَدر اهل گریه کشانده است تا دمشق!
ما را خودِ سه‌ساله رسانده است تا دمشق

یعنی رقیّه تعزیه‌گردان زینب است

ای زائر حسین!به او احترام کن
پای برهنه حجِّ خودت را تمام کن
بین نجف به سیّده زینب سلام کن

ایوان‌طلا نمایش ایوان زینب است

در وقت رزم..،واژه ی او مثل خنجر است
از هرچه تیر و نیزه و شمشیر بهتر است
زِیْنِ اَبی که زینبِ کرارِ حیدر است!

نام علی مدال محبان زینب است

هنگام خطبه خوانی او،آفتاب شد
دنیا به ترک‌کردن ظلمت مُجاب شد
کاخ یزید روی سر او خراب شد

شام سیاه،‌عرصه‌ی جولان زینب است

در کوچه‌های کوفه دل مضطرش شکست
در زیر دست و پای اراذل پرش شکست
نزدیک خانه ی پدر او ،سرش شکست

تا روز حشر،شیعه پریشان زینب است

بزم شراب بود و دل قرص ماه ریخت
خاکستری که روی سری بیگناه ریخت
با چوب خیزران زد و دندان شاه ریخت

این‌ چو‌ب‌خورده..،قاری قرآن زینب است


#یا_زینب

@bardiamohamadi70

ترنم بارانم "اشعار بردیا محمدی"

29 Oct, 15:20


یا لطیف

السَّلام عَلی شَمسِ الظَّلامِ و بَدرِ التَّمام

اشک را از چشمه‌سارِ دیده‌‌ی تر می کِشم
دارم از اندوه تو آهِ مکرر می کشم

من به تلخی فراقت سخت عادت کرده ام
جام زهرِ دوری‌ات را شب به شب سر می کشم

خیمه‌ات را در بیابان‌ها تصور می کنم
چادر تنهایی ات را بین دفتر می کشم

بارها این شهر را گشتم ، کسی فکر تو نیست
بار عشقت را خودم بی یار و یاور می کشم

نَفْسِ من راه تَنَفُّس‌کردنم را بسته است
هرچه دارم می کشم از این ستمگر می کشم

معصیت مانندِ من پشت کسی را تا نکرد
در جوانی رنج پیری را فراتر می کشم

روح تو از دست سهل‌انگاری‌ام آزار دید
روی قلبت با همین اعمال ، خنجر می کشم

غالباً سردرگمی‌هایم به هیئت می رسند
منت ارباب‌ها را مثل نوکر می کشم

آرزو دارم ببینم خطبه‌خوانی تو را
در خیالاتم تو را بالای منبر می کشم

مستمند مهربانی تواَم ، رَدَّم مکن...
کاسه‌ی خالی خود را تا دمِ در می کشم

اوج خوشحالی من لمس نوازش‌های توست
سر که بگذارم به روی شانه ات ، پر می کشم

هر زمان بد می شوم ، زهرا درستم می کند
در گرفتاری خودم را سمت مادر می کشم

حسرت لب‌ های من خرمای نخل مرتضی‌ست
سفره‌ام را در میان باغِ حیدر می کشم

من خدا را در شبستان نجف حس می کنم
رو به ایوانِ طلا الـلّـهُ اکـبـر می کشم

کُشته ی عشق حسینم ، کربلا دفنم کنید
لااقل بر روی نعشم خاک دلبر می کشم

جانِ بانویی که گیر افتاد پشت در ، بیا...
داغ او را در دلم تا روز محشر می کشم
▪️
قنفذِ بی چشم و رو می گفت: ای زهرا ! ببین
با طنابم پهلوانِ جنگ خیبر می کشم

#امام_زمان
#یا_زهرا
#فاطمیه

@bardiamohamadi70

ترنم بارانم "اشعار بردیا محمدی"

24 Oct, 09:04


یا لطیف

السّلام علیکَ یا حبیب الباکین علیه‌السلام

عشق وقتی نام خود را اوّل دفتر گذاشت
کار هر دلداده را بر عهده‌ی دلبر گذاشت

صبح خِلقَت هرکسی از خالِقَش نقشی گرفت
در کنار نام ما هم واژه ی "نوکر" گذاشت

در گرفتاری به دادم می رسد تنها حسین
تا به بُن‌بستی رسیدم ، پیش پایم در گذاشت

آبرویش خرج شد تا آبرودارم کند
من نکردم هیچ کاری ، او برایم سر گذاشت

پای گمراه مرا زهرا به هیئت ها کشاند
پرچمش را در مسیر چشم من ، مادر گذاشت

استکان چای روضه ، جامِ حوض کوثر است
سور و ساتِ بعد مجلس را خود حیدر گذاشت

فرش‌ها را جمع کردم ، سفره اش را پهن کرد
بهترین ظرف غذا را پیشِ این قنبر گذاشت

شستشوی دیگ نذری شستشوی باطن است
زندگی اش را پدر پای همین باور گذاشت

قبر ما با دستمال اشک روشن می شود
گریه‌کُن آن را برای لحظه ی آخر گذاشت

در قیامت کوچه‌ی سینه‌زنی وا می کنیم
این قرارِ روضه را باید دمِ محشر گذاشت

خواست تا آینده ی عُشّاق را تضمین کند
دست ما را شاه در دست علی اکبر گذاشت
▪️
قاب لبخند نبی افتاد و تکّه‌تکّه شد
سُمِّ مرکب پا روی تصویر پیغمبر گذاشت

داشت بالای سر شهزاده جان می داد شاه...
زینب آمد بین لشگر ، دست بر معجر گذاشت

#امام_حسین
#شب_زیارتی
#علی_اکبر

@bardiamohamadi70

ترنم بارانم "اشعار بردیا محمدی"

15 Oct, 06:41


یا لطیف

السَّلامُ عَلَیْکَ حِینَ تَقْرَأُ وَ تُبَیِّنُ

کدامین ماه بین ابر و من ، پا درمیانی کرد
در این ظلمت چراغی نیست تا آن را نشانی کرد

من از تاریکی شب‌های بی تو سخت می ترسم...
زمینم را نگاه روشن تو آسمانی کرد

درخت سبز عُمرم زرد شد از ماتم دوری
بهار باغ من را سردیِ هجران خزانی کرد

به غیر از خانه‌ی تو هر کجا رفتم ، ردم کردند
نمیدانی چه با قلبم غمِ نامهربانی کرد

به لطف اشک شُستم گرد و خاک کُلبه‌ی دل را
برای میهمان باید چُنین خانه‌تکانی کرد!

تمام شُهرت دلداده وابسته به دلدار است
زلیخا را تبِ عاشق‌کُشِ یوسف ، جهانی کرد

رَقَم های گناهانم ، رَمَق را بُرده از جانم...
نباید در مسیر قُلّه حسِّ ناتوانی کرد!

کلام هرزِ من هر روز روحت را میازارد
چگونه می توان در پیشگاهت بددهانی کرد؟

شکستم ، لـه شدم ، مُردم ، تو بودی زنده ام کردی
دمِ گرمت مرا دلبسته‌ی این زندگانی کرد

سر پیری سرم را روی زانوی خودت بگذار
اَقلّاً این دم آخر بگویند او جوانی کرد !

خدا رحمت کند بابا‌بزرگِ روضه‌خوانم را
صدای حزن‌آلودش مرا صاحب‌زمانی کرد

پسر تنها در آغوش پدر آرام می گیرد
به قدر بوسه ای باید محبّت را عیانی کرد !

دل دیوانه‌ام میل شبستان نجف کرده
ضریحش مستم از انگورهای آنچنانی کرد

" علیٌّ حُبُّهُ جُنَّه ، قَسیمُ النّارِ وَ الجَنَّه... "
برای مرتضی اینگونه باید مدح خوانی کرد

پُر از زخمم ، دوایِ دردِ من شش‌گوشه ی شاه است....
دل عاشق چه عشقی در کنار یار جانی کرد

تو را جان گُلِ هجده بهارِ مرتضی ، برگرد
همان یاسی که سیلی چهره اش را ارغوانی کرد
▪️
علی با چشم خود می دید زَجرِ " ذابَ لَحْمی" را...
گمانم مادر ما را همین غم استخوانی کرد

#امام_زمان
#یا_زهرا
#فاطمیه

@bardiamohamadi70

ترنم بارانم "اشعار بردیا محمدی"

12 Oct, 15:58


یا لطیف

یا فاطمه اشفعی لنا فی الجنة

نور تو بر زمین اصابت کرد
عرش را غرق بُهت و حیرت کرد

باد با شاخه های سبز امید
کوچه ی شهر را نظافت کرد

بین " احساس" و "عقل" دعوا بود
این دو را " دل " به صلح دعوت کرد

صفحه‌ی حُسن تو ورق می خورد...
دفترت عشق را روایت کرد

ابر ، دنبال تو به راه افتاد
آسمان در پی تو حرکت کرد

هر کجا حرف از بزرگی شد
باید از شوکتِ تو صحبت کرد

لایقِ جلوه ات نبوده کسی
حدِّ آن را خدا رعایت کرد

ماه‌بانوی مُلک ایرانی...
مِهر تو در دلم حکومت کرد

قم ، اگر عُشُّ آلِ احمد شد
خاکِ آن را دَم تو ، تُربت کرد

فاطمه‌بودنت مُسَجَّل شد
نامت این حُکم را کفایت کرد

وصف معصومه شرح عصمت توست
پاک شد هر که با تو بیعت کرد

یا رضا ، یا رضای هر شبه‌ات
شیعه را غرق در رضایت کرد

با همان چادری که بر سر توست
می شود خلق را شفاعت کرد


قسمِ آخر دعای منی
" فاطمه؛ اِشْفَعی‌لَنای" منی


ای کریمه! کرامتت علنی‌ست
همه جا از عنایتت سخنی‌ست

هر که یک‌بار خورده نان تو را
گفته که سفره‌داری‌ات حسنی‌ست

هیبتت ، آفتابِ ظلمت ماست
کار آئینه‌ی تو شب‌شکنی‌ست

عصرِ شعری که در حریم تو بود
خوش‌ترین ساعت هر انجمنی‌ست

سنگ‌فرش حیاطِ صحن شدن
بهترین آرزوی هر بدنی‌ست

کار من پیچ خورده..،کاری کن!
گره هر قَدر کور ، وا شدنی‌ست

من به همسایگیت مفتخرم
همه‌ی ذوق من به هم‌وطنی‌ست


نسل در نسل..،در جوار توایم
عجمی‌زاده‌ی دیار توایم


مثل جَدَّم غلام خواهم شد
صاحبِ احترام خواهم شد

قالی‌ات را به دوش من بگذار...
خادمی خوش‌مرام خواهم شد

پادشاهی‌ست مُزد نوکری ات
با تو عالی‌مقام خواهم شد

قطره ، قطره به پات خواهم ریخت
رفته ، رفته تمام خواهم شد

کوه خضر تو ، کوه طور من است...
با خدا همکلام خواهم شد

با علیکت..،بریز خون مرا
کشته‌ی یک سلام خواهم شد

هرچه نَفْسم درنده‌خو باشد
در حریم تو رام خواهم شد

اذنِ گنبد به زاغ اگر بدهی
جَلد این پشت‌بام خواهم شد

طُعمه هایم اگر که گندم توست
عاشق هرچه دام خواهم شد

آهوی طوس یا کبوتر قم...
تو بگو هر کدام..، خواهم شد!

دمِ باب‌الجواد می‌افتم
فرش راه امام خواهم شد


با تو آن حاجتِ روا هستیم
زائر مشهدالرِّضا هستیم


فصل دلتنگی‌ات زمستانی‌ست
چشم‌هایت همیشه بارانی‌ست

آسمانت اسیر شب شده است
گرچه دور و برت چراغانی‌ست

آنقَدَر قلب تو پر از غم شد
قدر یک آه در دلت جا نیست

بی خبر بودن از پدر..،سخت است
نامه ات دلخوشی زندانی‌ست

حسرتت ، دیدن برادر بود...
لحظه‌ها،لحظه های پایانی‌ست

سم به جانت نشسته بانو‌جان
چشم امّید تو به فردا نیست

باز هم شُکر ، خانه ات امن است
کُل قم در پی نگهبانی‌ست

کافری با لگد نزد به دری...
رسم همشهری‌ات مسلمانی‌ست

" دُوُّمی داد زد سرِ زهرا "
نعره‌اش،نعره های شیطانی‌ست

پای نامحرمی به کوثر خورد
چکمه روی کلامِ قرآنی‌ست


آه! با او چِقَدر بد کردند
چادرش را همه لگد کردند


#یا_معصومه
#شهادت

@bardiamohamadi70

ترنم بارانم "اشعار بردیا محمدی"

12 Oct, 15:55


یا لطیف

با عرض سلام و تواضع محضر دوستان‌ِ جان
برای دسترسی به اشعار شهادت ملیکه ‌ی مُلک ایران‌زمین
حضرت معصومه سلام الله علیها
هشتگ #یا_معصومه را لمس کنید.

از بزرگواران همراه ، خواهشمندم
برای فاطمیه این حقیر دعا بفرمایند.

ممنون محبت عزیزان بی غش

ارادتمند

بردیا محمدی

@bardiamohamadi70

ترنم بارانم "اشعار بردیا محمدی"

10 Oct, 15:09


یا لطیف

صلَّ الله علیک یا ذبیح‌العطشان علیه‌السلام

به لطف عشق ، غمِ آه پروری داری
به سمت سینه ی عُشاق معبری داری

همیشه نام تو اشک مرا درآورده
حسین! خاصیتِ گریه‌آوری داری

کتابِ داغِ تو را جبرئیل شرح دهد
میان عرش خداوند ، منبری داری

یکی ز اهلِ بُکاءِ قدیمی‌ات نوح است
تو نسل گریه‌کُن از هر پیمبری داری

قسم به قُبّه ی تو روضه‌خانه‌ات ، حرم است
تو در حسینیه رو به خودت ، دری داری

کلیددار حریمت ، رقیّه خاتون است
در آستان خودت شاه‌دختری داری

قیام سینه‌زنانت قیامتِ عُظمیٰ‌ست
چه های و هوی شریفی ، چه محشری داری!

تمام هَمّ و غمم کار و بار هیئت توست
خودت هوای مرا وقت نوکری..،داری

مس وجود مرا چای روضه ات زر کرد
عجب شرابِ خوشِ کیمیا‌گری داری

بهشتِ بین دو انگشتِ تو به عابس گفت:
جنون بخواه که فردای بهتری داری

فقط تویی که وهب را حبیبِ خود کردی
فقط تویی که چنین فنِّ دلبری داری

شبیه جُون مرا هم دعا کنی ای کاش
و حظ کنی که غُلامِ معطری داری
▪️
تو مانده ای تک و تنها میان یک لشکر...
نه همدمی نه پناهی نه یاوری داری

نفس‌نفس زدنت شمر را جَری‌تر کرد
بلند کرد صدا را : چه حنجری داری!


غروب بود..،سرت روی نیزه بالا رفت
غروب بود..،سنان در خیام زن ها رفت


#امام_حسین
#شب_زیارتی

@bardiamohamadi70

ترنم بارانم "اشعار بردیا محمدی"

01 Oct, 06:32


یا لطیف

شاخه‌‌ی طبع خزان‌دیده‌ی من بار نداشت
چشم آلوده ی من فرصت دیدار نداشت

رو به مهتاب نشد روزنه ای باز کنم
قفسِ ظلمت من رخنه ی دیوار نداشت

چَنگ انداخته ام دامنِ تنهایی را
منِ بی‌کَس‌شده از بس که کس و کار نداشت

آه ! آدینه ی بی تو شده آئینه ی دِق
کاشکی جمعه تواناییِ تکرار نداشت

در بساطم چه کنم کهنه‌کلافی هم نیست...
یوسف گمشده‌ام گرمیِ بازار نداشت

آبروریزیِ من شُهره‌ی آفاق شده
مثل من هیچکسی وضعِ اسفبار نداشت

از سَرِ بی خِرَدی قلب تو را می شکنم
وَرنه این عاشقِ بی فکر که آزار نداشت

گریه کردم که مگر بار مرا هم بخری...
دلم  _این ظرف ترک‌خورده_  خریدار نداشت!

امـــر کن! یک نفری پای غمت می میرم
تا نگویند که فرمانده ی من یار نداشت

مثل سیّد حسنت ، گَرم بغل کن من را...
یا کریمی که عروجش غمِ آوار نداشت

لحظه‌ی آخرم ای کاش کنارم باشی...
چه کند گر که مریض تو پرستار نداشت

شیوه‌ی مَرگ مرا شاهِ نجف می داند
سَر تمّار به جز نخل علی ، دار نداشت

این دلِ دربه‌درم تنگِ حسین است فقط
کربلا رفتن من این‌ همه اصرار نداشت!

جان آن مادرِ افتاده دمِ در ، برگرد
آنکه با قامت خم طاقت پیکار نداشت
▪️
شیشهٔ عُمر علی با لگدی سخت شکست
لااقل کاش درِ سوخته ، مسمار نداشت

#امام_زمان
#سید_مقاومت
#یا_زهرا

@bardiamohamadi70

ترنم بارانم "اشعار بردیا محمدی"

18 Sep, 09:23


یا لطیف

آفتاب از افق میمنه دل کند،آمد
بر لب آینه‌ی غمزده لبخند آمد
کوچه از هَمهَمه ی بال مَلَک بند آمد
آخرین برگه‌ی پیغامِ خداوند آمد

می رسد از پر قنداقه ی سبزت،برکات
مَقدَم گل‌پسر آمنه‌خاتون صلوات

روح تو خون به رگِ لوح و قلم می انداخت
چشم تو نور به اعماق عدم می انداخت
دست تو سفره به ایوان کرم می انداخت
نام تو لرزه به اندام ستم می انداخت

جذبه ات را همه در وحشت خائن دیدیم
در ترک خوردن ایوان مدائن دیدیم

با تو هرگوشه ی این خطّه حرم خواهد شد
مسجد بندگی خلق علم خواهد شد
غم میان دل عشاق تو کم خواهد شد
کمر بتکده ها پیش تو خم خواهد شد

جهل را یکسره از بُن بِکَنی..،کیف کنیم
لات و عزیٰ و هُبَل را بزنی..،کیف کنیم

اصل توحیدِ وجودی و زوالیم همه
تو خودت پاسخ محضی و سوالیم همه
با تو در جاده ی پر پیچ کمالیم همه
برده ی کوی تو هستیم..،بِلالیم همه

در دلِ کوله ی دل حُبِ تو را بار زدیم
از سر ماذنه ها عشق تو را جار زدیم

حرز تو بر جگر سوخته مرهم آورد
عطر تو روی گل باغچه شبنم آورد
مِهر تو عاطفه را در دل آدم آورد
در عروج‌ات پر جبریل امین کم آورد

شب معراج در آن اوج چه حظّی بُردی
سیب از دست علی جان خودت می خوردی

هر کجا قدرت ایمان تو ابراز شود
با کلام علوی دین تو ممتاز شود
در دل جنگ اگر فتنه ای آغاز شود
گره کار به دستان علی باز شود

حیدرت آمد و فریاد زد و در را کَند
درِ خیبر!..،نه..،بگو قلعه ی خیبر را کند

عاشقی حس عجیبی است که حاشا نشود
گرچه هر عاطفه در قاعده ای جا نشود
باز هم رابطه ی دختر و بابا نشود
مثل زهرا که کسی ام ابیها نشود

من مسلمان شده ام پایِ همین زمزمه ات
ای به قربان دم فاطمه یا فاطمه ات

لحن شیرین تو شد معجزه ی قرآنم
هل اتای تو شده کُلّیَت ایمانم
عشق را من فقط این پنج نفر میدانم
عجمی زاده ام و هموطن سلمانم

دست ما را برسان بر نخ تسبیحِ دعات
آه ای شاه عرب جان عجم ها به فدات

گرچه مانند اُویس تو بدور از قرنم
در کنار تو که باشم بخدا در وطنم
ای بزرگ بنی هاشم!بِشِنو این سخنم
من حسینی شده ی دست امام حسنم

شب میلاد تو از اشک غنی اند همه
گریه‌کن‌های‌حسین‌ات حسنی‌اند همه

کاخ مخروبه ی محکوم به ویران شدنم
درد دارم بخدا در پی درمان شدنم
ابرِ لبریز منم تشنه‌ی باران شدنم
سال ها منتظر جابر حیان شدنم

پرچم شیعه بلند است به لطف علمت
صادق آل محمد! به فدای قلمت

شادی بعدِ هزاران غم و اندوه تویی
بین این طایفه ی سبزقبا،نوح تویی
آن کتابی که به منبر شده مفتوح تویی
مکتب شیعه اگر جسم شود،روح تویی

خنجری کُند دلیل غم بسیار تو بود
گریه بر بی کفن کرببلا کار تو بود

#حضرت_محمد
#امام_صادق
#ولادت

@bardiamohamadi70

ترنم بارانم "اشعار بردیا محمدی"

14 Sep, 16:17


بِشوی جسم مرا با غُبار صحن نجف
همیشه خاک علی کرده است تطهیرم

#یا_علی

@bardiamohamadi70

ترنم بارانم "اشعار بردیا محمدی"

07 Sep, 15:38


یا لطیف

لوح تقدیر تا قلم برداشت
از دل قصه ، فصل غم برداشت

خضر از عُمرِ ماتمت گله کرد
نوح با نوحه ی تو هروله کرد

وَجهِ تو وِجهه‌‌ای ز مادر داشت
چشم تو آیه‌آیه کوثر داشت

عرش را قائمه شدن عشق است
نوه ی فاطمه شدن عشق است

شتر فتنه را تو پِی کردی
کوفه را حیدرانه طِی کردی

صاحبِ شأن بی قرینه ، سلام
دختر شاهِ من ، سکینه! سلام

به تو گفته پدر که : جانِ منی
لایقِ فَخْرَةُ‌ النِّسا شدنی!

چهره‌ات خوش‌ترین نگاهِ حسین
خانه‌ات بهترین پناه حسین

چشمه ی‌ اشک! رَبِّ آبی ، تو
همه‌ی هستیِ ربابی ، تو

پنج نوبت..،عبادت همه ای
خواهرِ بابِ حاجتِ همه ای

اصغری که زعیم هر بشر است
به اَخا گفتنِ تو مفتخر است

طفلِ گهواره‌خواب با تو خوش است
شیرخوارِ رباب با تو خوش است

نُطق تو لفظ های حیدر بود
منبرت شانه‌های اکبر بود

التماس فرات ، جوی تو بود
خواهش مشک‌ها ، سبوی تو بود

عطشِ تو شرر به دل ها زد
تحت امرت ، عمو به دریا زد

ظهرِ دل‌کندنت سحر را کُشت
" رُدَّنا " گفتنت پدر را کشت

پای بالت تمام پرها سوخت
" شیعَتی " خواندی و جگرها سوخت

کاتب روضه‌های جنجالی
شاعر لحظه‌های گودالی

روی پیشانی تو چین افتاد
شاهِ لب‌تشنه تا زمین افتاد

جامه ی غصه را رفویش کرد
شمر با چکمه پشت و رویش کرد

کاخِ اُمّید تو خراب شده
سهم دستان تو طناب شده

در بهاران خزان‌ شدن سخت است
همکلامِ سنان‌ شدن سخت است

شعله‌ در جان معجرت افتاد
زجر دنبال خواهرت افتاد

عمه را بی پناه می دیدی
کوچه کوچه ، گناه می دیدی

نیزه‌دارانِ سر ، تو را زده اند
پیش چشمِ پدر تو را زده اند

من بمیرم ! نگو کجا رفتی...
سرِ بازار برده ها رفتی

حقِّ تو این همه عذاب که نیست
جای تو مجلس شراب که نیست

عاقبت بخت با تو یار نشد
خیزران آخرش مهار نشد


*این مثنوی به مدد همیشگیِ یارِ غار من
سید محمد بهشتی
شکل گرفت

دمش گرم و غمش کم باد

#حضرت_سکینه

@bardiamohamadi70

ترنم بارانم "اشعار بردیا محمدی"

04 Sep, 05:06


یا لطیف

مجال نُطق ندارد زبان تقریرم
نیامده است قلم پای کارِ تحریرم

صفر تمام شد و یارم از سفر نرسید...
چِقَدر چشم بدوزم به قابِ تأخیرم

اگرچه پای فراقت جوانی ام طی شد
برای دیدن تو حس نمیکنم پیرم

همیشه فاصله ، اشک مرا در آورده
همیشه از غم هجر تو ، تحت تأثیرم !

شکست آینه تا لمس کرد آهِ مرا
به خُرده‌شیشه رسیده است رنجِ تکثیرم

طنابِ نَفْس ، مرا می کِشَد به هر طرفی
به دستِ بد کسی افتاده است زنجیرم

کشیده کار من از معصیت به رسوایی...
میان مردم این شهر کرده تحقیرم

چه غصه‌ها که نخوردی برای سرکشی ام
چه دردها نکشیدی برای تغییرم

اگرچه مایه ی ننگم..،به من محبت کن
شبیه کودک آزرده سخت دلگیرم

هزار مرتبه دیدم مرا بغل کردی...
خوش است خواب و خیالم ، خوش است تعبیرم

دلیل زندگی‌ام! دوست دارمت وَلله
مُسَلَّم است که بی عشق زود میمیرم!

زمان دفن بگو " یاعلی " دمِ گوشم
بلند می شود از بین قبر تکبیرم

بِشوی جسم مرا با غُبار صحن نجف
همیشه خاک علی کرده است تطهیرم

خدا کند که من امسال کربلا بروم
زیارتی بگذارید بین تقدیرم

تو را به روضه ی یَابنَ الشَبیب..،زود بیا
همان گریزِ عجیبی که کرده تسخیرم

به گریه گفت: که آن شمر پست ، یابن الشبیب!
به روی سینه‌ی جدَّم نشست ، یابن الشبیب!

چه ‌بی‌ملاحظه خنجر کشید ، یابن الشبیب!
سرِ عزیز خدا را بُرید ، یابن الشبیب!

سنانِ بی همه‌چیزِ پلید ، یابن الشبیب!
به سمت خیمه‌ی زن‌ها دوید ، یابن الشبیب!

شده است قلب من از غم کباب ، یابن الشبیب!
طناب حرمله..، دستِ رباب...، یابن الشبیب!

#امام_زمان
#امام_رضا
#یا_حسین


@bardiamohamadi70

ترنم بارانم "اشعار بردیا محمدی"

01 Sep, 21:36


یا لطیف


ساحتِ عرش ، غرق غم ها بود
جگری در حصار سَم‌ها بود

ناله ی او به آه بند شده
دادِ انگورها بلند شده

هرچه را خورده بود ، پس می زد
من بمیرم! نفس‌نفس می زد

هی نشست و بلند شد در راه
تا زمین خورد گفت: وا اُمّاه!

آه! با مادرش چه بد کردند
چادرش را همه لگد کردند

خاتمِ عشق بی نگین افتاد
با سر و صورتش ، زمین افتاد

در دل شیعه ها شرر انداخت
با عبایی که روی سر انداخت

سینه ی او مسیر سوختن است
اثر زهر ، تشنه‌لب شدن است

لااقل داده اند تسکینش
پسرش آمده به بالینش

این غریبی که سخت ، بی‌حال است
کُنج حجره به یاد گودال است

یاد آن تشنه‌ای که عریان شد
بدنش پایمال اسبان شد

باز هم شکر پا نخورده تنش
نوک نیزه نرفته در دهنش

قدرِ یک نصفه روز پیر نشد
شیرخوارش ذبیحِ تیر نشد

پای قاتل در آستانش نیست
زجر دنبال دخترانش نیست

همسرش این همه عذاب نداشت
خواهرش غصه ی حجاب نداشت

اهل بیتش ندیده بددهنی
وسط بزم مِی نرفته زنی

#امام_رضا
#مرثیه

@bardiamohamadi70

ترنم بارانم "اشعار بردیا محمدی"

27 Aug, 07:32


یا لطیف

خدا کند که دلم را فدای یار کنم
به این بهانه مگر رنج را مهار کنم

مرا مجال گریز از حصار داغِ تو نیست
بگو چگونه ز دست غمت فرار کنم!

لباس پاره ی یوسف به کوی ما نرسید
چه با دل پدر پیرِ بی قرار کنم!

بهار زندگی ام را خَزان غفلت بُرد
نمی شود به جوانی ام افتخار کنم

شکست قلب تو از فرطِ بی خیالی من
بنا نبود دلت را جریحه‌دار کنم

اگر جواب سلامت به دست من برسد
فراق را به همین حکم برکنار کنم

شمیم گیسوی خود را به بادها بسپار
که بوی زلف تو را عطر ماندگار کنم

اگر که طعمه‌ی دنیا شدم، خودم کردم
نیامدم گله از مکر روزگار کنم

در اوج سُستیِ باور..،تو اعتقاد منی!
نشد به نام تو یکبار هم قمار کنم

هنوز هم که هنوز است...،دوستت دارم
بغل بگیر مرا تا که آشکار کنم

زدم به این در و آن در ببینمت که..،نشد
به جان مادرِ تو مانده ام چه کار کنم!

دوای بغض گلوگیر من فقط نجف است
کجا به غیر نجف عشق را هوار کنم

سر مرا بنویسید نذر تیغ علی
به شوق اینکه فقط لمسِ ذوالفقار کنم

علی‌ست راه رسیدن به اربعین حسین
پدر اجازه دهد ترک این دیار کنم

هنوز از حرمش برنگشته..،دلتنگم...
چِقَدر خاطره را پشت هم ، قطار کنم

کفن کنید مرا با لباسِ مَشّایه...
چه عشقبازیِ محضی در آن مزار کنم!

تو را قسم به همان شاه بی کفن ، برگرد
بیا اجازه مده حسِّ اِنکِسار کنم
▪️
غروب روز دهم ، خون به قلب زینب شد
حسین زیر سم اسب نامرتب شد

#امام_زمان
#اربعین
#یا_حسین

@bardiamohamadi70

ترنم بارانم "اشعار بردیا محمدی"

22 Aug, 08:54


یا لطیف

فرش سیاه جاده نقش ردِّپا داشت
آئینه ی روحی ترک خورده جلا داشت
این خاک،خاک پاک،عطری آشنا داشت

انگار بوی تربت مُهر مرا داشت

راه نجف تا کربلا آغاز می شد
بال کبوترها یکایک باز می شد
چشمان دنیا محو این پرواز می شد

این کوچ یک مقصد به نام:"کربلا" داشت

حسِّ خوشی دارد پیاده راه رفتن
مانند سربازِ سپاهِ شاه رفتن
شب از مسیر آسمان تا ماه رفتن

شب..،جاده..،خیلی عابر سر به هوا داشت

این عشق،مجنون را به لیلا می رساند
شاه و گدا را پای سفره می نشاند
آهندلی را تا حریمش می کشاند

انگار که شش گوشه‌اش آهنرُبا داشت

موکب به موکب ناله ی جانکاه خوب است
با سینه زن‌هایش شَوی همراه..،خوب است
آن‌قَدر طعم روضه ، بین راه ، خوب است

زائر همیشه قَدر آهی،اشتها داشت

هر موکبی که پابرهنه می رسیدم
بانگ هَلابیکُم هَلابیکُم شنیدم
طعم خوش چای عراقی را چشیدم

آن استکان هایی که طعم باده را داشت

ما آیه های روشن فتح المبینیم
فرزند خاکی امیرالمومنینیم
ما سینه زن های یل ام البنینیم

آن کوه که هر صخره را بر سجده وا داشت

بی دغدغه..،بی دردسر..،ساده..،همیشه
با گریه کارم راه افتاده همیشه
زهرا هر آنچه خواستم داده همیشه

مادر هوای کودکش را هر کجا داشت

موکب به موکب با برادر های دینی
با همسفرهای شریف اربعینی
تا صبح گرم گفتگو و شب نشینی

الحقُّ وَ الاِنصاف هر لحظه صفا داشت

اینجا کسی جز اشک دارایی ندارد
نام و نشان ها نیز کارایی ندارد
در عشقبازی مُدَّعی جایی ندارد

در راه می مانَد..،کسی که ادعا داشت

شب‌گریه ها بغض‌گلو را حفظ می کرد
با یار حال گفتگو را حفظ می کرد
این آبله ها آبرو را حفظ می کرد

هرسربلندی در کف پا ، زخم ها داشت

یاد رقیه راهِ ناهموار رفتم
در نیمه‌شب..،با زخم پا..،دشوار رفتم
با رخت پاره در دل انظار رفتم

امّا مگر این راه چشمی بی حیا داشت!؟

این‌ روزها از درد می بارم دوباره
از هجر تو گریه شده کارم دوباره
قصد گریز روضه را دارم دوباره

می گویم از ذبحی که خیلی ماجرا داشت

با قامتی خم خانمی از حال می رفت
تا سمت جسمی درهم و پامال می رفت
آن روضه خوانی که تهِ گودال می رفت

روی سر خود چادر خیرالنسا داشت

اهل قُریٰ بال و پرش را جمع کردند
با چه مشقَّت پیکرش را جمع کردند
انگشت بی انگشترش را جمع کردند

شکرخدا که روستاشان بوریا داشت

#اربعین
#یا_حسین
#یا_زینب

@bardiamohamadi70

ترنم بارانم "اشعار بردیا محمدی"

19 Aug, 18:01


یا لطیف

در خاستگاه رنج ، مجالِ سُرور نیست
قلبی که سوخت پای فراقت ، صبور نیست

هرجا که شمع بود ، پرم را گذاشتم
تا شعله ای به طعنه نگوید ، غیور نیست!

این دیده میلِ دیدن یوسف نمی کند...
یعقوبِ چشم منتظران تو ، کور نیست

از سنگ کمترم که دلت را شکسته ام
این خشتِ خام ، لایقِ تُنگِ بلور نیست

هنگام امتحانِ وصال تو جا زدیم
شرمنده ام که دورِ تو مردِ ظهور نیست

کِبرَم لباسِ زُهدِ مرا لَکّه دار کرد
در رخت بندگی که نخی از غرور نیست

با اختیار تام فقیرت شدم ، مَـران!
سائل اگر نشسته دمِ در ، به زور نیست

جانِ مرا بخواه ، تعلُّل نمی کنم
در جمع عاشقان تو ، اهلِ قصور نیست

حس می کنم همین که بمیرم ، تو می رسی
با بودنِ تو در دلِ من ترسِ گور نیست

دلتنگ کربلای حسینم ، مرا ببر
دیگر نگو بساطِ سفر جفت و جور نیست

کم طاقتم ، تو را به ذَبـیـحَ‌الْـقَـفـا بیا
لطفاً بگو که لحظه‌ی دیدار دور نیست
▪️
بالای نیزه ها..، وسطِ طشت‌ها..، قبول!
جای سرِ شریف که کُنج تنور نیست

اثبات کرد مطبخِ خولیِ بی صفت
ظُلمت حریفِ تابش آیاتِ نور نیست

#امام_زمان
#یا_حسین
#اربعین
#تنور_خولی


@bardiamohamadi70

2,192

subscribers

36

photos

35

videos