ولی گریه هام از ناراحتی نبود
فکر کنم داشتم گریه میکردم چون راه
دیگه ای نداشتم
فکر کنم داشتم گریه میکردم چون راه
دیگه ای نداشتم
$TARVIﾟ
@atlllantaa
بخشی از درونم
𝕬𝖘𝖙𝖊𝖗𝖎𝖆 (Farsi)
با عضویت در کانال تلگرامی '𝕬𝖘𝖙𝖊𝖗𝖎𝖆' با نام کاربری '@atlllantaa'، شما به یک دنیای جذاب از زندگی شخصی و درونی مدرن و هنرمندانه خواهید وارد شد. این کانال به عنوان یک فضای خصوصی برای به اشتراک گذاری احساسات و تجربیات عمیق با اعضای خود شناخته میشود. اگر به دنبال یک جامعه مجازی برای مکالمه‌ی معنی‌دار و تبادل ایده‌های خلاقانه هستید، '𝕬𝖘𝖙𝖊𝖗𝖎𝖆' انتخابی عالی است. از لینک ناشناس زیر برای عضویت در این کانال استفاده کنید: https://t.me/HidenChat_Bot?start=2100699361
$TARVIﾟ
28 Jan, 18:15
شما میگید قسمت نبود اما من میگم:
من طلوع صبح بودم،ولی اون دیر بیدار شد
اون ماه بود،من زود خوابیدم.
من طلوع صبح بودم،ولی اون دیر بیدار شد
اون ماه بود،من زود خوابیدم.
$TARVIﾟ
27 Jan, 13:30
بعضی اوقات برای ماندن در کنار افرادی که بیشتر آنها را دوست دارید ، به مسافت نیاز دارید.
$TARVIﾟ
26 Jan, 17:32
عجیب است که کتاب های داستایوفسکی توسط نویسنده ای رنج دیده نوشته شده اند،درباره ی شخصیت های رنج دیده،درحالی که خواننده هم در حال رنج کشیدن است.
$TARVIﾟ
26 Jan, 11:17
And when they become reality,
you realize that they were not
so important and scary
you realize that they were not
so important and scary
𝕬𝖘𝖙𝖊𝖗𝖎𝖆
23 Jan, 21:23
عشق میتوانست دردم را دوا کند، به همین خاطر خودم را به در و دیوار میکوبیدم تا شاید آنقدر که دوست دارم دوست داشته شوم، میدانستم این مسخره هر دردی را دوا میکند برای همین ابرازش را دریغ نمی کردم، فکر می کردم این شاید باعث شود کمی دوست داشتنی شوم، کمی مهربان به نظر برسم و کسی خاطرم را بخواهد، اما یا هیچکس حاضر نیست مرحم من باشد و زخم هایم محل بوسه هایش شوند، یا من به اندازه کافی دوست داشتنی نیستم که کسی بخواهد با زخم هایم بسازد و مرحم شود.
𝕬𝖘𝖙𝖊𝖗𝖎𝖆
05 Jan, 10:21
کاش کتابی میخواندی
و گربه ای را دوست میداشتی
شاید انقدر دنیا را آلوده نمیکردی؛
و گربه ای را دوست میداشتی
شاید انقدر دنیا را آلوده نمیکردی؛
𝕬𝖘𝖙𝖊𝖗𝖎𝖆
04 Jan, 02:49
در این مدت زندگی ام به گونه ای
سپری شده است که
میتوانم سالها بدون انکه هیچ اتفاق غم انگیزی رخ بدهد،غمگین بمانم
سپری شده است که
میتوانم سالها بدون انکه هیچ اتفاق غم انگیزی رخ بدهد،غمگین بمانم
𝕬𝖘𝖙𝖊𝖗𝖎𝖆
02 Jan, 09:59
سخت است همزیستی دائم با کسانی که دغدغه هایت را نمی‌فهمند اما عزیزان تو هستند.
𝕬𝖘𝖙𝖊𝖗𝖎𝖆
31 Dec, 17:57
میبینی چه شب ساکتی است؟
انگار هیچکس در دنیا نیست!
یا شاید هم،
من در دنیای هیچکس نیستم.
انگار هیچکس در دنیا نیست!
یا شاید هم،
من در دنیای هیچکس نیستم.
𝕬𝖘𝖙𝖊𝖗𝖎𝖆
29 Dec, 06:45
فقط وقتی به عقب نگاه کن که بیینی چقدر راه اومدی،اجازه نده یه اتفاق تلخ تعریف کننده‌ی کل زندگیت باشه.
𝕬𝖘𝖙𝖊𝖗𝖎𝖆
28 Dec, 12:27
من به چشم های بی‌قرار تو قول میدهم ، ریشه های ما به آب میرسند و دوباره سبز میشویم
𝕬𝖘𝖙𝖊𝖗𝖎𝖆
22 Dec, 13:07
این روز ها همه طوری رفتار میکنن که انگار عشق یه جزیره‌ست.
همه دوست دارن به طرفش شنا کنن،ولی دوست ندارن خیس بشن.
همه دوست دارن به طرفش شنا کنن،ولی دوست ندارن خیس بشن.
𝕬𝖘𝖙𝖊𝖗𝖎𝖆
19 Dec, 12:06
هرچه پول درآورد کتاب خرید
پدر پرسید : به دنبال چه میگردی؟
گفت : دنبال خودم ..
پدر پرسید : به دنبال چه میگردی؟
گفت : دنبال خودم ..
𝕬𝖘𝖙𝖊𝖗𝖎𝖆
17 Dec, 12:42
من خودم را ملاقات کرده ام و حالا میخواهم از خودم به شدت مراقبت کنم.
حداقل به همان شدتی که از آدم های دیگر زندگی ام مراقبت میکنم
خودم را تنها نمیگذارم،خودم را نادیده نمیگیرم،دوباره خودم را گم نمیکنم.
حداقل به همان شدتی که از آدم های دیگر زندگی ام مراقبت میکنم
خودم را تنها نمیگذارم،خودم را نادیده نمیگیرم،دوباره خودم را گم نمیکنم.
𝕬𝖘𝖙𝖊𝖗𝖎𝖆
14 Dec, 16:29
نیازمندم واسه ادامه زندگی مغزم از هرگونه اطلاعات و اتفاقاتی راجب “او” خالی بشه .
𝕬𝖘𝖙𝖊𝖗𝖎𝖆
13 Dec, 13:46
به من بگو مغرور،قیافه ای،ضد اجتماع
اما جامعه به قدری مریضه که ترجیح میدم
با هرکسی حرف نزنم
اما جامعه به قدری مریضه که ترجیح میدم
با هرکسی حرف نزنم
𝕬𝖘𝖙𝖊𝖗𝖎𝖆
10 Nov, 21:07
آن روزها که در اتاقم
از تنهایی بخار میشدم
و نگاهم یک دنیا حرف و قلبم کمی لهجه داشت
خانه که خلوت میشد
اعتقادم را با احتیاط بغل میکردم
و آرام
گریه ام میگرفت
از تنهایی بخار میشدم
و نگاهم یک دنیا حرف و قلبم کمی لهجه داشت
خانه که خلوت میشد
اعتقادم را با احتیاط بغل میکردم
و آرام
گریه ام میگرفت
𝕬𝖘𝖙𝖊𝖗𝖎𝖆
08 Nov, 20:38
فعلا میسازم،چه میشود کرد؟
مگر میشود دنیا را پاره کرد و از داخلش خوشبختی در آورد؟
همین است که هست.
مگر میشود دنیا را پاره کرد و از داخلش خوشبختی در آورد؟
همین است که هست.
𝕬𝖘𝖙𝖊𝖗𝖎𝖆
07 Nov, 13:01
داستایوفسکی حتما خیلی غمگین بوده وقتی گفته:
من داشتم میسوختم که تو آمدی و مرا
بابت بوی خاکستر مقصر دانستی.
من داشتم میسوختم که تو آمدی و مرا
بابت بوی خاکستر مقصر دانستی.
𝕬𝖘𝖙𝖊𝖗𝖎𝖆
31 Oct, 08:42
من هیچگاه انسان کاملی نخواهم بود
قسمت هایی از من،در خانه ای که بزرگ شدم؛مرد.
قسمت هایی از من،در خانه ای که بزرگ شدم؛مرد.
𝕬𝖘𝖙𝖊𝖗𝖎𝖆
23 Oct, 21:22
آدم عجیبی نبود اما دیگر حوصله‌ی سختی ها را نداشت،میل عجیبی به گریز پیدا کرد،به ندیدن،ندانستن،رفتن برای همیشه..
𝕬𝖘𝖙𝖊𝖗𝖎𝖆
23 Oct, 11:15
به نظر من دیوانه نبود بلکه بی اندازه رنج کشیده بود،دردش همین بودو بس.
-فیودور داستایفسکی
-فیودور داستایفسکی
𝕬𝖘𝖙𝖊𝖗𝖎𝖆
16 Oct, 19:45
اینکه به نقطه ای رسیدم که
میتونم آدمارو راحت از زندگیم کنار بذارم،
معنیش این نیست فرد بی احساسیم!
در واقع اونقدر بزرگ شدم که بفهمم
"مهم تر از خودم کسی نیست"
و باید از اونایی که ناراحتم میکنن دور بمونم، حتی اگه بی نهایت عاشقشون باشم
میتونم آدمارو راحت از زندگیم کنار بذارم،
معنیش این نیست فرد بی احساسیم!
در واقع اونقدر بزرگ شدم که بفهمم
"مهم تر از خودم کسی نیست"
و باید از اونایی که ناراحتم میکنن دور بمونم، حتی اگه بی نهایت عاشقشون باشم
𝕬𝖘𝖙𝖊𝖗𝖎𝖆
10 Oct, 13:23
مرگ حقیقت است و من،که همیشه از آن دوری کرده‌ام،اکنون نمیتوانم از آن فرار کنم.همه چیز دروغ بود،حتی زندگی‌ام.من هرگز زندگی نکرده‌ام؛فقط خودم را فریب داده‌ام.
𝕬𝖘𝖙𝖊𝖗𝖎𝖆
30 Sep, 17:15
درد هایی که هیچگاه بیان نشدند؛سروده شدند،نوشته شدند،نقاشی شدند و نواخته شدند
1,212
subscribers
813
photos
62
videos
