شعر و غزل امروز @asru1 Channel on Telegram

شعر و غزل امروز

@asru1


آرشیوی از بهترین سروده های ایران و
جهان

تبلیغ نداریم

asru.blogfa.com وبلاگ

@asr_u ادمین

شعر و غزل امروز (Persian)

با عضویت در کانال "شعر و غزل امروز" با نام کاربری "asru1"، شما به یک آرشیو از بهترین سروده های ایران و جهان دسترسی خواهید داشت. این کانال تمامی نوشته ها و شعرهای زیبا و احساسی را برای شما فراهم کرده تا به دنیایی پر از احساسات عمیق و زیبایی وارد شوید. از سروده های معروف ایرانی گرفته تا شعرهای معتبر جهانی، تمامی این اثار هنری در کانال ما به شما ارائه می شود. اگر علاقه مند به ادبیات و اشعار زیبا هستید، این کانال برای شماست. بدون تبلیغات مزاحم و با دسترسی آسان به محتواهای فوق العاده، از این فرصت برای لذت بردن از خواندن و شناخت نوشته های خوب بهره ببرید. برای اطلاعات بیشتر و دسترسی سریعتر به محتواها، می توانید وارد asru.blogfa.com بشوید یا با ادمین کانال به آیدی @asr_u در تماس باشید.

شعر و غزل امروز

23 Jan, 18:07


@asru1

چرکتابی! چه خوب! اهل ِ دلی!
گل-درشت ِ عزیز! ملحفه شو !
هر "چرا" یی که دست داد ، فقط
دست به آلت ِ فلاسفه شو !
باختن شاخ و دم ندارد که !
زیر ِ آبی ! نفس نکش! خفه شو !

مرگ حق است ، پس خیالی نیست
!

شااااید این بار "عشق" پا بدهد...
"عشق" این بار فاعل ِ جنسی است!
گر چه شعر زنی عفیفه و پاک
جای تصویرهای سکسی نیست !
فرض کن شاهتوت خوردی و بعد ،
دور لبهات یک کمی خونی است!

"خون " طبیعی است..خب ..ملالی نیست !


شعر ، عریانی است و من لختم !
(جیغ ِ حضار... سوت ِ جمعیت )
شب به شب گر گرفته در کابوس
توی تختم سقوط ِ جمعیت ...
کیکم و تکه تکه توی دهن ...
شمع ِ خاموش ِ فوت ِ جمعیت ...

خامه اش ترش کرده ...مالی نیست!!


مثل یک اسبِ یبس ِ اسهالی ،
گه زدم به تمام زندگی ام
از خودم خورده ام ، اگر خوردم
که خودم دبه ی عرق سگی ام
شاید از این به بعد ، گاو شوم
رو بیارم به گرگ خانگی ام!

اتفاق چنان محالی نیست!


از جهاتی ضعیفه ای ، زاری!
جای "بانوی محترم" بودن !
صیغه ات می کنند نیم –بهار
که زیادی برای کم بودن !
سرور ِ میوه-زاد ها "موز" است !
تویی و فرصت ِ کلم بودن !

کلسیم ذات ِ توست ! عالی نیست؟!!


جامعه ، مار-پله ی زنده است
نردبان می کشند از زیرت !
آش ِ رنج است و یک وجب روغن !
به ته ِ دیگ خورده کفگیرت !
نورچشمی نبوده ای..اما ،
اگراین بوده توی تقدیرت ،

چاره ای غیر خایه مالی نیست !


منکرات آمده است باخنده
ببُرد کاکل ِ بلوندت را !
قاب کردند گوشه ی تاریخ ،
گوشه ای از لب ژکوندت را..
زن ِ شیرین زبان ، کشنده تر است !
بغلافان زبان ِ تندت را !!

بوسه های تو پرتقالی نیست !


کلمات ِ مریض ِ داوطلب
وزنهای عروضی ِ قاضی
مرغهای عزیز ِ پرکنده :
سینه های سوخاری از بازی!
"عدل"، دارایی ِ عمومی ِ ماست !
همه راضی و لق ِ ناراضی!

شیری و عادتت شغالی نیست ..


آسمان ، تیر خورده..غمگین است
سرد، خشکش زده است آن بالا!
و زمین هیچ جای خوبی نیست
روی هم ریختند آدمها
کاش چیزی به الفت باران...
کاش چیزی نشانه ی دریا...

جای یک تکه ابر ، خالی نیست؟!


نشد این درد ، مثله ام نکند..
نشد ای عشق! بیمه ام بکنی ..
ملک الموت جان! تو مختاری
به دریدن ضمیمه ام بکنی!
اره ات تیز هست ؟خب،حالا
میتوانی دونیمه ام بکنی!

حیف...تصویر سورئالی نیست!

#طاهره_خنیا

@asru1

شعر و غزل امروز

23 Jan, 10:31


تو در مسافت بارانی
#محسن_چاوشی
شعر #حسین_صفا
@asru1

شعر و غزل امروز

22 Jan, 04:31


@asru1

شیر هرگز سر نمی کوبد به دیوار حصار

من همان دیوانه ی دیروزم اما بردبار

می توانستم فراموشت کنم اما نشد!

زندگی یعنی همین؛ جبری، به نام اختیار

□ □

مثل تو آیینه ای "من" را نشان من نداد

بعد تو من ماندم و دیوارهای بی شمار

خوب یا بد، با جنـــون آنی ام سر می کنم

لحظه ای در قید و بندم، لحظه ای بی بند و بار

□ □

من سر ناسازگــاری دارم و چشمـــان تو

جذبه ای دارد که سر را می کشاند پای دار!

فرق دارد معنـی تنهایــی و تنهـــا شدن

کوه بی فاتح کجا و دشت های بی سوار

□ □

جای پایت را اگــر چه برفهـــا پوشانده اند

جای زخمت ماند، شد آتشفشانی بی قرار

#پوریا_شیرانی

@asru1

شعر و غزل امروز

21 Jan, 04:27


سالیانی دراز گذشت تا از هم گسستیم⁣
دیگر چه برای گفتن داریم؟⁣
مال منند اکنون، سرمای آزادی درون⁣
و تاج سیمین بر سر.⁣
نه خیانتی، نه فریبی⁣
دیگر نیازی نیست همه شب⁣
گوش به من بسپاری⁣
تا برایت دلیل بیاورم که حق با من است⁣
آن‌گونه که همواره در جدایی‌ها اتفاق می‌افتد⁣
سایه ی نخستین دیدارمان حلقه بر دَر زد⁣
دشت نقره‌ای با شاخه‌های سپیدار درختانش⁣
یکباره سر برآرود⁣
شنیدیم⁣
آواز پرنده‌ای را که با گلویی تَر
از روزهایی نغمه سر داد⁣
که ظریفانه شکوفه عشق را پاس داشتیم⁣
و چشم بر زمین دوختیم⁣
آخرین جام⁣
آخرین جام را می‌نوشم به سلامتی⁣
پیوندی که از هم گسست⁣
تنهایی ما دو،⁣
اندوه من⁣
همیشه خواهم خورد به سلامتی⁣
لبانی که دروغ گفتند⁣
چشمانی که چون گور سرد بودند،⁣
دنیایی که بی‌رحم بود و خشن⁣
و نجات‌بخشی که در خواب است.⁣


#آنا_آخماتوا⁣
@asru1

شعر و غزل امروز

20 Jan, 08:05


غمگینت خواهند کرد،
بسیار هم غمگین
آن وقت حتما مرا به خاطر خواهی آورد!


#جمال_ثریا
@asru1

شعر و غزل امروز

19 Jan, 13:07


هیـچ هم زیبا نبودی، من تو را زیبا کشیدم

بی جهت اغراق کردم، دلبر و رعنا کشیدم

از "لئوناردو داوینچی" عذرخواهی می کنم که

این همه عکس ِ تو را مثل ِ "مونالیزا" کشیدم

تو نمی دانستی اصلن "شهرزاد" ِ قصه ها چیست

من هــزار و یک شب از مـــوهای ِ تو یلدا کشیدم

دلخوش ِ نیلوفری در گوشه ی مرداب بودی

من تو را مهتـاب گون تا آسمان بالا کشیدم

نه عسل، گس بود طعم ِ بوسه هایی که ندادی

من چـه احمق خانه ات را قصر ِ کندوها کشیدم

چشم ِ تو معمولی اما من میان ِ شعرهایم

زورقی با پلک ِ پارو در دل ِ دریا کشیدم

من چه بی انصاف بودم با ترازوی ِ دلم که

تار ِ مویت را برابر با همــه دنیــا کشیدم

با چه رویــی بعد از این شعر ِ "نظامی" را بخوانم

بس که "مجنون" بودم و بیخود تو را "لیلا" کشیدم

مرغ ماهی خوار ِ بدترکیب! جوجه اردک ِ زشت!

باورت شد که تو را شهزاده ی قوها کشیدم؟

دختــری زیباتر از تــو بعد از این بر می گزینم

دختری کـــه ناز ِ او را از همین حالا کشیدم

بعد از این خوش باش با او، میروم از خاطراتت

خاطرت آســوده باشد از خیالت پا کشیدم

#شهراد_میدری

@asru1

شعر و غزل امروز

12 Jan, 05:07


این هدیه را اگر نپذیری کجا برم
جان است جان! اگر تو نگیری کجا برم

یار عزیز! یوسف من کم تحمل است
این برده را برای اسیری کجا برم

بخت مرا سیاه چو گیسوی خود مخواه
موی سفید را سر پیری کجا برم

ای قلب زخم خورده ی بیمار، من تو را
گر پیش پای دوست نمیری کجا برم

جان هدیه ایست پیشکش آورده از خودت
این هدیه را اگر نپذیری کجا برم


#فاضل‌_نظری
@asru1

شعر و غزل امروز

08 Jan, 16:47


به حکم هزاره وُ
با دهانِ این دقیقه،
دعایم کرده‌اند،
تا به حرمتِ باران
همچنان بیدارِ گریه بمیرم،
حالا هر وقت بگویی علی!
می‌آیم.

من به مرور توانسته‌ام
تکلمِ تمامِ جهان را تصرف کنم.
می‌شود آیا یکی لحظه از قضا
تو را دوباره به خواب خود ببینم...؟

ماه!
هی ماهِ مَرحَبا!
در این گیر و دارِ بی‌گریبان
دستم را بگیر،
من پیراهنْ دریدهٔ توام از اندوهِ انتظار!
تنها اشباحِ این شبِ خسته
شاهد هزار پهلو از نخوابیدنِ من‌اند.

من
غلتیده در تغزلِ این قیامت‌ام
که شب تا سَحَر
مرثیه از مَحْشَرِ مولوی می‌خوانم.
می‌خوانم
بلکه کبریا
به یاریِ کلماتِ من بیاید،
وگرنه یکی می‌گوید این گریه از آن است وُ
یکی می‌گوید آن گریه از این!

حالا راهی بزن
رو به منزلی که نزدیک‌تر،
من بُریده‌ام!

#سیدعلی_صالحی
@asru1

شعر و غزل امروز

28 Dec, 10:35


این عصر که عصر ظلمت و بیداد است

شاعر همه ی رسالتش فریاد است 

یک شاعر مرد می شناسم آن هم

بی هیچ سخن فروغ فرخزاد است

 #جلیل_صفربیگی
@asru1

شعر و غزل امروز

28 Dec, 05:07


باید به قفل‌ها بسپاریم
با بوسه‌ای گشوده شوند
بی رخصت کلید...

#نصرت_رحمانی
@asru1

شعر و غزل امروز

26 Dec, 18:10


@asru1

دوستت دارم پریشان ، شانه می خواهی چه کار ؟

دام بگذاری اسیرم ، دانه می خواهی چه کار ؟


تا ابد دور تو می گردم ، بسوزان ! عشق کن !

ای که شاعر سوختی ، پروانه می خواهی چه کار ؟


مـُردم از بس شهر را گشتم ، یکی عاقل نبود

راستی تو این همه دیوانه می خواهی چه کار ؟


مثل من آواره شو از چار دیواری درآ !

در دل من قصر داری ، خانه می خواهی چه کار ؟


خرد کن آیینه را در شعر من خود را ببین

شرح این زیبایی از بیگانه می خواهی چه کار ؟


شرم را بگذار و یک آغوش در من گریه کن

گریه کن ! پس شانه ی مردانه می خواهی چه کار ؟

#مهدی_فرجی
@asru1

شعر و غزل امروز

26 Dec, 10:46


هادئٌ مثل جرحٍ قديم...


همچون زخمی کهنه
آرامِ آرامم ....!


#احمد_صباح
ترجمه: #سعید_هلیچی
@asru1

شعر و غزل امروز

25 Dec, 22:30


درد داریم که این موقع شب بیداریم
ورنه هر آدم سالم سر شب می‌خوابد

#حامد_عسکری
@asru1

شعر و غزل امروز

23 Dec, 11:45


همیشه چیزهایی را که نداشته‌ام
بیشتر دوست داشته‌ام …
مثل تو
که بسیار دوری
که بسیار ندارمت …

#پابلو_نرودا
@asru1

شعر و غزل امروز

22 Dec, 15:51


نام‌اش برف بود
تن‌­اش برفی
قلب‌اش از برف
و تپش‌اش صدای چکیدن برف
بر بام‌های کاه‌­گلی،
و من او را
چون شاخه­‌ای که زیر بهمن شکسته باشد
دوست می­‌داشتم

#بیژن_الهی

@asru1

شعر و غزل امروز

22 Dec, 05:10


مردم چه می کنند که لبخند می‌زنند
غم را نمی شود که به رویم نیاورم

حال مرا نپرس که هنجار ها مرا
مجبور می کنند بگویم که "بهترم"


#نجمه_زارع
@asru1

شعر و غزل امروز

21 Dec, 14:26


مادرم
پیامبری بود
با یک زنبیل معجزه
یادم هست
در اولین سوز زمستانی
النگوهایش را
به بخاری تبدیل کرد.

#تارا_محمدصالحی

@asru1

شعر و غزل امروز

21 Dec, 12:57


مرا به بوی خوشت، جان ببخش و زنده بدار
که از تو چیزی ازین بیشتر نمی‌خواهم


#حسین_منزوی
@asru1

شعر و غزل امروز

21 Dec, 09:50


می‌نویسم...
تا منفجر کنم اشیاء را،
چرا که نوشتن انفجار است
می‌نویسم...
تا پیروز شود نور بر تاریکیِ شب
چرا که شعر رستگاری‌ست
می‌نویسم...
تا مرا بخوانند خوشه‌های گندم و درختان
تا مرا بفهمند گل و ستاره، گنجشک و
گربه، گوش ماهی‌ها و صدف‌ها‌ و ماهیان...
می‌نویسم...
تا جهان را نجات دهم از دندان‌های هولاکو،
از فرمان چریکی‌ها
و از دیوانگیِ فرمانده‌ی شبه نطامیان
می‌نویسم...
تا زنان را نجات دهم از تن پوشِ دیکتاتوران،
از شهرهای مردگان،
از چند همسری،
از روزمر‌گی،
از سرما و کولاک و روزهای بی زیر و بم
می‌نویسم...
تا واژه را نجات دهم از بازجویی دادگاه
از بوکشیِ سگان
از تیغِ سانسور
می‌نویسم...
تا دلبرم را نجات دهم
از شهرهای بی‌ شعر، بی عشق
از ناکامی و افسردگی
می‌نویسم...
تا او را به پیام‌آور
به تندیس
به ابر بدل کنم

هیج چیز ما را از مرگ در امان نخواهد گذاشت
جز زن، و نوشتن...


#نزار_قباني
ترجمه: #سعید_هلیچی
@asru1

شعر و غزل امروز

21 Dec, 05:27


من زنده بودم اما انگار مرده بودم
از بس که روزها را با شب شمرده بودم

یک عمر دور و تنها ، تنها به جرم اینکه
او سرسپرده می‌خواست من دل سپرده بودم


#محمدعلی_بهمنی
@asru1

شعر و غزل امروز

20 Dec, 18:22


🍉🌸یلدا مبارک🌸🍉

شعر و غزل امروز

20 Dec, 18:20


#کی_گفته توی چشمات شب #یلداس
توی چشمای تو تمام شب‌هاس

#شاهرخ
@asru1

شعر و غزل امروز

20 Dec, 16:16


گیسوی تو....باد....بی قرارش دل من
یک دست شب است وسوگوارش دل من
دل ، دل نکن آی! چارقاشش کن که-
گیسوی تو یلداست، انارش دل من

#رضا_علی‌اکبری
@asru1

شعر و غزل امروز

20 Dec, 13:29


دو قدم مانده که پاییز به یغما برود
این همه رنگ ِ قشنگ از کف ِ دنیا برود

هرکه معشوقه برانگیخت گوارایش باد
دل ِ تنها به چه شوقی پی ِ یلدا برود؟

#فرامرز_عرب‌عامری

@asru1

شعر و غزل امروز

20 Dec, 05:38


فتنه چشم تو چندان پی بیداد گرفت
که شکیب دل من، دامن فریاد گرفت

آن که آیینه صبح و قدح لاله شکست
خاک شب در دهن سوسن آزاد گرفت

آه از شوخی چشم تو که خونریز فلک
دید این شیوه مردم کُشی و یاد گرفت

#هوشنگ_ابتهاج

@asru1

شعر و غزل امروز

19 Dec, 15:13


‍ با تو بودن خوب است
و کلام تو
مثل بوی گل در تاریکی ست
مثل بوی گل در تاریکی،وسوسه انگیز است

بوی پیراهن تو
مثل بوی دریا نمناک است
مثل بوی باد خنک تابستان
مثل تاریکی،خواب انگیز است

گفتگو باتو
مثل گرمای بخاری و نفسهای بلند آتش
میبرد چشم خیالم را
تا بیابانهای دورترین خاطره ها
که درآنها گنجشکان بر سنبل گندمها
اهتزازی دارند
که در آنها گلها بااخترها رازی دارند

نوشخند تو
میبرد گرگ نگاهم را
تا چراگاه چالاکترین آهوها
میبرد آرزوی دستم را
تا نهان مانده ترین گوشه اندام تو
-این پهنه پاک زیبا-

مثل دریایی تو
اندوه انگیزو غرور آهنگ
مثل دریای بزرگ بوشهر
که پر از زورق آزاد پریشانگرد است

مثل زورق که پر از مرد است
مثل ساحل که پر از آواز است
مثل دشتستان
که بزرگ و باز است

تو ظریفی
مثل گلدوزی یک دختر عاشق
که دل انگیزترین گلهارا
روی روبالشی عاشق خود می دوزد

با تو بودن خوب است
تو چراغی،من شب
که به نور تو کتاب دل تو
و کتاب دل خود را که خطوط تن توست
خوش خوشک میخوانم
تودرختی،من آب
من کنار تو آواز بهاران را،میخندم و می خوانم و می گریم و می خوانم

با تو بودن خوب است
توقشنگی
مثل تو،مثل خودت
مثل وقتی که سخن می گویی
مثل هر وقت که برمیگردی از کوچه به خانه
مثل تصویر درختی درآب
روی کاشانه،در چشمان منتظرم


#منوچهر_آتشی

@asru1

شعر و غزل امروز

19 Dec, 06:44


فدای تو دو چشم من
که چشم‌های تو را خواب دیده‌اند.
ببینمت تو کجایی که چهره‌ات باغی‌ست،
که از هزار پنجرهٔ نور می‌وزد هر صبح!

#رضا_براهنی
@asru1

شعر و غزل امروز

18 Dec, 21:25


یه خط شعر🌸🌸

شعر و غزل امروز

18 Dec, 19:53


عریان‌ترم ز شیشه و مطلوب سنگسار
این شهر، بی‌نقاب قبولم نمی‌کند

#محمدعلی_بهمنی
@asru1

شعر و غزل امروز

18 Dec, 14:35


جنونم سر به طغیان زد به صحرا ریخت راز من
بسوزه پیرِ دَه پُشتت دل معشوقه باز من !

#علی‌اکبر_یاغی‌تبار
@asru1

شعر و غزل امروز

05 Dec, 19:33


#تومور_دو
#علیرضا_آذر

@asru1

شعر و غزل امروز

05 Dec, 15:26


نمی‌توانم گفت،
با تو این راز نمی‌توانم گفت
در کجای دشت، نسیمی نیست
که زلف را پریشان کند
آرام، آرام
از کوه اگر می‌گویی      
 آرام‌تر بگوی!
بار گریه‌ای بر شانه دارم
برکه‌ای که شب از آن آغاز می‌شود،
ماهی اندوهگین می‌گردد
و رشد شبانه‌ی علف
پوزه‌ی اسب را مرتعش می‌کند.
آرام، آرام
از دشت اگر می‌گویی.
گیاهی که در برابر چشم قد می‌کشد
در کدامین ذهن است
به جز گوسفندی که
اینک پیشاپیش گله می‌آید.

آه، میدانم!     
اندوه خویشتن را من
صیقل نداده‌ام!
بتاب؛ رویای من! بر گیاه و بر سنگ،
که معراج تو را آراسته‌ام من.
گرگی که تا سپیده‌دمان بر آستانه‌ی دِه می‌مانَد
بوی فراوانی را در مشام دارد
صبحی اگر هست، بگذار با حضورِ آخرین ستاره
در تلاوتی دیگرگونه آغاز شود.
ستاره‌ها از حلقومِ خروس     
تاراج می‌شوند
تا من از تو بپرسم
اکنون ای سرگردان‌!  
در کدام ساعت از شبیم؟
انبوهیِ جنگل است که پلک مرا
بر یال اسب می‌خواباند
و ستاره‌ای غیبت می‌کند
تا سپیده‌دمان را به من باز نماید.
میراث گریه، آه
در قوم من
سینه‌به‌سینه بود.

#هوشنگ_چالنگی
@asru1

شعر و غزل امروز

05 Dec, 13:38


شب جمعه است... نثار دل مرحوم خودم

می روم از سر بازارچه خرما بخرم

#مجتبی_سپید

@asru1

شعر و غزل امروز

04 Dec, 21:01


لینک ورود به گروه شعر و غزل امروز

https://t.me/+FbYz6T1mP9ExYzg0

شعر و غزل امروز

04 Dec, 19:10


#تومور_یک
#علیرضا_آذر

#شعر #دکلمه #شعرخوانی
@asru1

شعر و غزل امروز

30 Nov, 20:42


رفت و غزلم چشم به راهش نگران شد

رفت و غزلم چشم به راهش نگران شد

دلشوره ی ما بود، دل آرام جهان شد

در اوّل آسایش مان سقف فرو ریخت

هنگام ثمر دادن مان بود خزان شد

زخمی به گل کهنه ی ما کاشت خداوند

اینجا که رسیدیم همان زخم دهان شد

آنگاه همان زخم، همان کوره ی کوچک،

شد قلّه ی یک آه، مسیر فوران شد

با ما که نمک گیر غزل بود چنین کرد

با خلق ندانیم چه ها کرد و چنان شد

ما حسرت دلتنگی و تنهایی عشقیم

یعقوب پسر دید، زلیخا که جوان شد

جان را به تمنّای لبش بردم و نگرفت

گفتم بستان بوسه بده، گفت گران شد

یک عمر به سودای لبش سوختم و آه

روزی که لب آورد ببوسم رمضان شد

یک حافظ کهنه، دو سه تا عطر، گل سر

رفت و همه ی دلخوشی ام یک چمدان شد

با هر که نوشتیم چه ها کرد به ما گفت

مصداق همان وای به حال دگران شد

#حامد_عسکری

@asru1

شعر و غزل امروز

29 Nov, 12:56


در را باز می‌کردم، جیغ می‌کشید!
در را می‌بستم، جیغ می‌کشید!
انگار دردی لای در گیر کرده‌بود!
دردی شبیه ماندن؛ شبیه رفتن ...!

#سینا_بهمنش
@asru1

شعر و غزل امروز

28 Nov, 20:28


یه خط شعر🌸🌸

شعر و غزل امروز

28 Nov, 19:35


آهِ من دیشب به تنگ آمد دوید از سینه ام

داشت می آمد بسوزاند تو را، نگذاشتم !

#کاظم_بهمنی
@asru1

شعر و غزل امروز

27 Nov, 17:17


من درختی کلاغ بر دوشم ،
خبرم درد می‌کند بد جور
ساقه تا شاخه‌ام پر از زخم است ،
تبرم درد می‌کند بد جور

#مرتضی_خدایگان

@asru1

شعر و غزل امروز

24 Nov, 18:42


در عشق، زنی هست که به اختیار خودمان دوستش می‌داریم و غرق در عشقش می‌شویم و زن دیگری نیز هست که هیچ اختیاری در برابرش نداریم،
تو همیشه؛ آن زن دیگر هستی...


#قيس_عبدالمغنی
ترجمه: #سعید_هلیچی
@asru1

شعر و غزل امروز

18 Nov, 18:19


@asru1

شتاب کردم که آفتاب بیاید
نیامد
دویدم از پیِ دیوانه‌ای که گیسوانِ بلوطش را به سِحرِ گرمِ مرمرِ لُمبرهایش می‌ریخت که آفتاب بیاید
نیامد
به روی کاغذ و دیوار و سنگ و خاک نوشتم که تا نوشته بخوانند
که آفتاب بیاید
نیامد
چو گرگ زوزه کشیدم
چو پوزه در شکمِ روزگارِ خویش دویدم
دریدم
شبانه روز دریدم
که آفتاب بیاید
نیامد
چه عهدِ شومِ غریبی!
زمانه صاحبِ سگ، من سگش
چو راندم از درِ خانه
ز پشت بامِ وفاداری
درون خانه پریدم
که آفتاب بیاید
نیامد
کشیده‌ها به رُخانم زدم به خلوتِ پستو
چو آمدم به خیابان
دو گونه را
چنان گدازه‌ی پولاد سوی خلق گرفتم
که آفتاب بیاید
نیامد
اگرچه هق هقم از خواب، خوابِ تلخ برآشفت خوابِ خسته و شیرین بچه‌های جهان را
ولی، گریستن نتوانستم
نه پیشِ دوست
نه در حضور غریبه
نه کنجِ خلوتِ خود
گریستن نتوانستم که آفتاب
بیاید
نیامد

#رضا_براهنی
@asru1

شعر و غزل امروز

14 Nov, 11:12


خلاصه مثل مترسک گذشت زندگی من

نشد که عرصه ی پروازی از عقاب بگیرم

#محمدعلی_بهمنی
@asru1

شعر و غزل امروز

11 Nov, 06:18



أخرج لنا من قبّعتك بلاداً،
أخرج لنا أمهات لا يمرضن وأصدقاء لا يهاجرون،
أخرج لنا بيوتاً لا تعرف الحرب عناوينها،
لقد سئمنا الأرانب أيها الساحر...


از کلاهت برای ما سرزمینی بیرون بیاور
برای ما، مادرانی که بیمار نشوند بیرون بیاور
و دوستانی که مهاجرت نکنند...
خانه‌هایی را بیرون بیاور
که جنگ نشانی‌شان را نمی‌داند
ای شعبده‌باز، به ستوه آمده‌ایم از خرگوش‌ها...‌



#كاتيا_راسم
ترجمه: #سعید_هلیچی
@asru1

شعر و غزل امروز

10 Nov, 14:50


چترها در شُرشُر دلگير باران می‌رود بالا
فكر من آرام از طول خيابان می‌رود بالا

من تماشا می‌كنم غمگين و با حسرت خيابان را
يک نفر در جان من مست و غزلخوان می‌رود بالا

خواجه در رؤيای خود از پای‌بست خانه می‌گويد
ناگهان صدها ترک از نقش ايوان می‌رود بالا

گشته‌ام ميدان ‌به‌ ميدان شهر را، هر گوشه دردی هست
ارتفاع درد از پيچ شمیران می‌رود بالا

درد من هرچند درد خانه و پوشاک ارزان نيست
با بهای سكه در بازار تهران می‌رود بالا

گاه شب‌ها بعد كار سخت و ارزان خواب می‌بينم
پول خان با چكمه‌اش از دوش دهقان می‌رود بالا

جوجه‌های اعتقادم را كجا پنهان كنم وقتی
شک شبيه گربه از ديوار ايمان می‌رود بالا

فكر من آرام از طول خيابان می‌رود پايين
يک نفر در جان من اما غزلخوان می‌رود بالا

#حسین_جنتی
@asru1

شعر و غزل امروز

09 Nov, 15:03


من زیستنم قصه‌ی مردم شده است
یک «تو» وسط زندگی‌ام گم شده است

#علیرضا_آذر
@asru1

شعر و غزل امروز

08 Nov, 05:30


قرار بود يكی از ميان شما
براي كودكان بی خواب اين خيابان
فانوس روشنی از رويای نان و ترانه بياورد!

قرار بود يكی از ميان شما
برای آخرين كارتون خواب اين جهان
گوشه ی لحافی لبريز از تنفس و بوسه بياورد!

قرار بود يكی از ميان شما
بالای گنبد خضرا برود
برود برای ستارگان اين شب خسته دعا كند!

پس چه شد چراغ آن همه قرار و
عطر آن همه نان و
خواب آن همه لحاف؟!

من به مردم خواهم گفت
زورم به اين همه تزوير مكرر نمی رسد
حالا سالهاست كه
شناسنامه های ما را موش خورده است
فرهاد مرده است
و جمعه
نام مستعار همه هفته های ماست...


#سیدعلی_صالحی
@asru1

شعر و غزل امروز

07 Nov, 17:33


سنگ قبر پدرم مشکل املایی داشت
چند سالی است به گور پدرم می خندم!

#محمد_رنجبری

@asru1

شعر و غزل امروز

06 Nov, 03:49


ای دوست،
درازنای شب اندوهان را از من بپرس
که در کوچه عاشقان تا سحرگاه،
رقصیده‌ام!
و طول راه جدایی را
از شیون عبث گام‌های من
بر سنگفرش حوصله‌ی راه
که همپای بادها در شهر و کوه و دشت
به دنبال بوی تو
گردیده‌ام
و ساعت خود را
با کهنه ساعت متروک برج‌ شهر،
میزان نموده‌ام!
ای نازنین
اندوه اگر که پنجه به قلبت زد،
تاری ز موی سپیدم
در عود سوز بیفکن
تا عشق را بر آستانه درگاه بنگری!

#نصرت_رحمانی
@asru1

شعر و غزل امروز

05 Nov, 18:57


یک سمت تویی و عشق: مرگی ساده
یک سمت جهان به قتل من آماده!
می‌ترسم! مثل بچّه‌گنجشکی که
در دست دو بچّه‌ی شرور افتاده

#سیدمهدی_موسوی
@asru1

شعر و غزل امروز

04 Nov, 14:34


ودعتُها قبل المغيب
فلمّا توارت قُلت:
الآن غابتِ الشّمس!


قبل از غروب خداحافظی اش کردم ،
آنگاه که رفت گفتم:
آری که اکنون آفتاب غروب کرد..!

#محمد_المقرن
ترجمه: #سعید_هلیچی
@asru1

شعر و غزل امروز

03 Nov, 21:09


یه خط شعر🌸

شعر و غزل امروز

03 Nov, 18:55


@asru1


وقتی گفتی دوستت دارم

خورشید از پشت کلیسا بیرون آمد

بر قلاب کمربند مردان چاق درخشید

سوسیس فروشها بستنی فروختند

مستان گوشه ی خیابان رفتند به عالم هپروت

اما وقتی گفتی خداحافظ

شنیده ام جایی دور دست

در خیابان کاسِل

خورشید رفت زیر چرخ اتوبوسِ عاشقانی که

آمده بودند تو را ببینند



#راجر_مگاف

@asru1

شعر و غزل امروز

03 Nov, 03:38


از نو شکفت نرگسِ چشم انتظاری‌ام
گل کرد خارخارِ شب بی‌قراری‌ام

تا شد هزارپاره دل از یک نگاه تو
دیدم هزار چشم در آیینه‌کاری‌ام

گر من به شوق دیدنت از خویش می‌روم
از خویش می‌روم که تو با خود بیاری‌ام

بود و نبود من همه از دست رفته‌است
باری مگر تو دست برآری به یاری‌ام

کاری به کار غیر ندارم که عاقبت
مرهم نهاد نام تو بر زخمِ کاری‌ام

تا ساحل نگاه تو، چون موج بی‌قرار
با رود رو به سوی تو دارم که جاری‌ام

با ناخنم به سنگ نوشتم: «بیا»، بیا
زآن پیشتر که پاک شود یادگاری‌ام

#قيصر_امين‌پور
@asru1

شعر و غزل امروز

31 Oct, 14:30


آب بقا کجا و لب نوش او کجا؟
آتش کجا و گرمی آغوش او کجا؟

سیمین و تابناک بود روی مه ولی
سیمینه مه کجا و بناگوش او کجا؟

دارد لبی که مستی جاوید می‌دهد
مینای می کجا و لب نوش او کجا؟

خفتم بیاد یار در آغوش گل ولی
آغوش گل کجا و بر و دوش او کجا؟

بی سوز عشق ساز سخن چون کند رهی؟
بانگ طرب کجا لب خاموش او کجا؟

#رهی_معیری
@asru1

شعر و غزل امروز

31 Oct, 05:53


دنبال من نگرد که درمتن خود گم ام
راز مرا نخواه، من آن "خط سوم "ام

#رضا_علی‌اکبری
@asru1

شعر و غزل امروز

30 Oct, 15:58


فکر کردی چیست موزون می کند شعر مرا؟
در قدم برداشتن های تو دقت می کنم!

#کاظم_بهمنی
@asru1

شعر و غزل امروز

30 Oct, 05:24


روزی مرا بیاد خواهی آورد
چونان کویری
که دریا را بخاطر می آورد
چونان دشتی
که جنگل را به بخاطر می آورد
چونان قلب گلوله خورده ای
که خون را به یاد می آورد
چونان پیرزنی
که جوانی اش را
و چونان پیراهنی
که پیکری که در آن زیسته است را.

روزی مرا به یاد خواهی آورد
هنگام که پیراهن های کهنه را
از گنجه در می آوری
هنگام که دست
بر سر فرزندانت میکشی
و نام های دیگری را برای آنان زیر لب با خود زمزمه می کنی.

همواره اسمی در زندگی هست
که مستعارِ تمام اسم های دیگر است.
روزی مرا به یاد خواهی آورد
چونان شناسنامه ای
که نام پیشین اش را بخاطر می آورد

#بابک_زمانی
@asru1

شعر و غزل امروز

29 Oct, 04:07


دلم شاخه‌ای
كه می‌خواهد با پرنده پرواز كند

#علیرضا_روشن
@asru1

شعر و غزل امروز

24 Oct, 19:04


برایِ تو چه بگویم
بگویم زخمم آن‌قدر عمیق شده که می‌توان در آن درختی کاشت؟
بگویم غمگینم و مرگ کاری نمی‌کند؟

#رضا_بروسان
@asru1

شعر و غزل امروز

24 Oct, 18:19


قطعه موسیقی بی کلام
بخوان از زیبایی
از نوازنده ی ژاپنی
خانم #Yohi
@asru1

شعر و غزل امروز

24 Oct, 18:18


موسیقی بی کلام
قطعه ی #بخوان_از_زیبایی
از آلبوم
Thanks With Erhu Cello
با نوازندگی هنرمند ژاپنی خانم #Yohi
این آهنگ با دو ساز محلی ژاپنی با نام های Erhu و Guzheng نواخته شده است
@asru1
👇👇👇

شعر و غزل امروز

24 Oct, 05:56


صبحانه‌ی پنهانی منی
وقتی که نیستی...

#رضا_براهنی
@asru1

شعر و غزل امروز

23 Oct, 19:47


بنگر چگونه دست تکان می دهم
گویی مرا برای وداع آفریده اند

#نصرت_رحمانی
@asru1

شعر و غزل امروز

21 Oct, 04:12


تو را چه بنامم؟
تا دریچه را رو به باغی بگشاید
که صدای پرپر شدنش به زمزمه‌های تو
در عصرهای دلتنگی می‌ماند!

نامت، رازی است
که سنگ را به نسیم و
نسیم را به توفان بدل می‌کند
و آتش در گلستانِ ابراهیم می‌افکند!
مرا زهره‌ی آن نیست
که نامت را به زبان آرم
در تو می‌نگرم و می‌میرم


#حسین_منزوی
@asru1

شعر و غزل امروز

20 Oct, 18:57


برگرد

از نقش اسب برگرد

و دلتنگیت را با من بگو


#هوشنگ_چالنگی

@asru1

شعر و غزل امروز

18 Oct, 14:23


داستانی شدم که پایانش مثل یک عصر جمعه دلگیر است

نیستـم در حدود حوصله ها پس صلاح است مختصر بشوم

#مهدی_فرجی
@asru1

شعر و غزل امروز

18 Oct, 04:36


@asru1

در زمینِ بی‌زمانی ناکجا آبادی‌ام
شهروند روستای هرچه بادابادی‌ام

سوی بی سویی دوخلسه مانده تا ژرفای خواب
پشت خلوت‌هاست آری پرسه‌ی اجدادی‌ام

گندمی تو کشتزاران از تو سرشار طلاست
جز به بوی تو نگردد آسیاب بادی‌ام

حس نزدیکی آهو بوده‌ام با خون دشت
در میان حلقه‌ی آب و علف بنهادی‌ام

چشمهای مهربانی از نظر دورم نداشت
ای بغل آیینه تن آغوش‌ها بگشادی‌ام

چیست در رویای بادآوازِ شب هنگامِ عشق
آبشار زلف تو بر شانه‌ی شمشادی‌ام

سنگ بودم مُردگی می‌رفت تا خاکم کند
با دَمِ گُلسنگی‌ات دنیای دیگر دادی‌ام

از پری زادانِ شعرآغاز روزِ خلقتی
با خیالت دیوبندِ قلعه‌ی آزادی‌ام

گوش دار اینک زمان از من نمک‌گیر صداست
در صدف‌های تهی از شورِ دریا زادی‌ام

بیستون مضمون شیرینی ندارد شوخ من
موشکافِ حیرت آمد تیشه‌ی فرهادی‌ام

تاب خوار جمعه‌ی جنجالی‌ام چون کوچه باغ
روح تعطیلی است در رفتار کودک‌شادی‌ام

پیش آتش بازی چشمت، زمستان قصه ایست
از تو می‌گویند پیرانِ شبِ آبادی‌ام

#شیون_فومنی
@asru1

شعر و غزل امروز

17 Oct, 14:24


‏خاورمیانه را به تقلید چشمانِ شرقیِ تو ساخته اند:
پُر اِلتهاب،
اندوهگین،
خَسته،
زیبا ...

#عباس_حسین‌نژاد
@asru1

شعر و غزل امروز

17 Oct, 04:13


منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر

لای موهای تو گم کرد خداوندش را

#کاظم_بهمنی
@asru1

شعر و غزل امروز

15 Oct, 19:43


یعنی جوابِ آن همه علاقه آیا
همین تو دور وُ
من دور وُ
گریه‌هامان که بی‌گفت و گو...!؟

#سیدعلی_صالحی
@asru1

شعر و غزل امروز

15 Oct, 09:39


@asru1

کج کرده‌ام به سمت تو خود را، تا راه مستقیم بگیرم
کرمم گرفته یار که کو؟ کو؟ تا حس یاکریم بگیرم!

من خواب‌های پست‌مدرنم بر جعد گیسوان پریشان
پر کن پیاله‌های هوس را تا وامی از قدیم بگیرم

عشق است و عشق، حرف سیاسی‌ست! حتی سقوط، کار حماسی‌ست
شاید مرا رژیم بگیرد، شاید که من رژیم بگیرم!

دیوانه‌ام کنار تو در عکس، مثل دو قلبِ عاشقِ برعکس!
آن بچه‌ام که درس نخوانده، شاید که ۵.۵ (پنج و نیم) بگیرم

آغوش تو اگر که گناه است، ای کاش در گناه شوم غرق
عاشق شدن اگر که مریضی‌ست، بیماری وخیم بگیرم

بو می‌کشم که عطر تنت را، تا شوق وحشی بدنت را
تا بوی خوب پیرهنت را از گردش نسیم بگیرم

این عشق، رودخانه‌ی خون است! دارم بزن! که عشق، جنون است
از موی تو طناب ببافم یا چند متر سیم بگیرم؟!

زیباست این جنونِ خودآزار، زشت است هرچه آن‌ور دیوار
باید برای پنجره‌هامان یک پرده‌ی ضخیم بگیرم

حق منی و مال من، اما جوری نگاه می‌کند این شهر
انگار که عروسک خود را از بچه‌ی یتیم بگیرم!


یک روستای گمشده کافی‌ست یا یک جزیره مال من و تو
تا آنچه حق ماست بخواهم، تا آنچه خواستیم بگیرم!

#سیدمهدی_موسوی
@asru1

شعر و غزل امروز

14 Oct, 19:04


آشفته دلان را هوس خواب نباشد
شوری که به دریاست به مرداب نباشد

هرگز مژه برهم ننهد عاشق صادق
آنرا که به دل عشق بود خواب نباشد

در پیش قدت کیست که از پا ننشیند
یا زلف تو را بیند و بیتاب نباشد

چشمان تو در آینه ی اشک چه زیباست
نرگس شود افسرده چو در آب نباشد

گفتم شب مهتاب بیا نازکنان گفت
آنجا که منم حاجت مهتاب نباشد


#مهدی_سهیلی
@asru1

شعر و غزل امروز

14 Oct, 05:11


تا بپندارم که سهمی دارم از پروانگی
پیله‌ای پیچیده از غم‌هایِ عالم بر تنم

#فاضل_نظری
@asru1

شعر و غزل امروز

13 Oct, 20:39


یه خط شعر 🌸

شعر و غزل امروز

13 Oct, 05:12


@asru1

ای چشمِ تو دشتی پر آهوی رميده
انگار که طوفان غزل، در تو وزيده

درياچه‌ی موسيقی امواج رهايی
با قافيه‌ی دسته‌ی قوهای پريده

اينقدْر که شيرينی و آنقدْر که زيبا
ده قرنْ دری گفتن، انگشت گزيده

هم خواجه کنار آمده با زهد، پس از تو
هم شيخ اجل، دست از معشوق کشيده

صندوقچه‌ی مبهم اسرار عروضی
«المعجم»ازاين دست که داری نشنيده

انگار«خراسانی»و«هندی»و«عراقی»
رودند و تو دريای به وصلش نرسيده

با مثنوی، آرام مگر شعر بگيرد
تا فقر قوافی، نفسش را نبريده...

مفعول و مفاعيل و دل بی سروسامان
مستفعل و مستفعل و اين شعر پريشان

بانوی مرا از غزل آکنده که هستی؟
در جان فضا عطرِ پراکنده که هستی؟

از«رابعه»آيا متولد شده ای يا
با چنگ، تورا«رودکی»آورده به دنيا؟

درباری «محمود»ی يا ساکن«يمگان»
در باده‌ی مستانی يا جامه‌ی عرفان؟

اسطوره‌ی فردوسی در پای تو مقهور
«هفتاد منِ مثنوی»از وصف تو معذور

ای شعرتر از شعرتر از شعرتر از شعر
من، باخبر از عشق شدم بی خبر از شعر

دست تو در اين شهر بر اين خاک نشاندم
تا قونيه تا بلخ چرا ريشه دواندم؟

آرام غزل، مثنوی شور و جنون شد
اين شعر، شرابی ست که آغشته به خون شد

برگرد غزل بلکه گلم بشکفد از گل
لاحول ولا قوة الا بتغزّل

***

بانوی تر و تازه تر از سيب رسيده
بانوی تو را دست من از شاخه نچيده

بايد که ببخشيد پريشان شده بودم
تقصير خودم نيست هوای تو وزيده

آشوب غزل هيچ که خورشيد هم امروز
در شرق فرو رفته و از غرب دميده

اين قصه‌ی من بود که خواندم که شنيدی
«افسانه‌ی مجنونِ به ليلی نرسيده»

 
 #مهدی_فرجی
@asru1

شعر و غزل امروز

12 Oct, 18:00


از چشــم هام، آدم دلتنگ می بَرَند

با جرثقیل از دل من سنگ می برند

#سیدمهدی_موسوی
@asru1

شعر و غزل امروز

11 Oct, 13:57


🍂کانال شعر و غزل امروز
با منتخبی از شعرهای زیبا

https://telegram.me/asru1
تو! عاشق تر از این هم می توانی باشی آهو چشم..!

اگر چـــه برده از من دل اشارت هـای ابرو..! ، چشم..!

بدون آن کــــه سرمه ، طــــرح نقشــــی دیگـــــر اندازد

دو شطّ ملتهب! ، حسّی از آتش! ، ماه! ، پارو! ، چشم..!

به جــز این وصفــــی از او در تب شعرم نمی گنجد:

تلاطم مو! ، غزاله پا! ، عسل گونه! ، هیاهو چشم..!

مسیر قاصدک ها را به چشم اش بسته اند انگار

قنـــاری در قفس انداخته این بار تیهــــو چشم..!

اگــــر آن تـــــرک شیرازی نخواهد مهـــربان گردد

بخارا را نمی بخشم بر او ، - هر چند هندو چشم..! –

بگــــو قدری بشوراند بــــــه ابــــــرم شطّ نابش را

بخند! ، هر چند در ظاهر بر این تقدیر ، اخمو چشم!

بریـــــز از آسمــــــانت بـــــــر فلات خستگــــــی هایــــــم

خدا! ، سقراط! ، من! ، آیینه! ، ساحل! ، نوشدارو! ، چشم..!

خداحافـــــــــظ تمــــام خاطــــــــرات بـــــــــی سرانجــــــــامم

که زنبور جدایی...! ، نیش..! ، جاده..! ، زهر..! ، کندو..! ، چشم..!

پس از این از خدا هـــم این نگاه خسته می گیرد

تمام شهر می خواند مرا من بعد ، ترسو چشم..!

دوبــــاره می چکد از سقف شعـــــرم ابـــــــر رویایت

تو! عاشق تر از این هم می توانی باشی آهو چشم..!؟

#سالار_عبدی

@asru1
شعر و غزل امروز🍂

شعر و غزل امروز

10 Oct, 13:23


"پشت این دیوار
درخت پرتقال کاشته اند
جریب در جریب "
این را پرنده ایی که نوک نارنجی داشت
گفت
دست به دیوار که میکشم
دهانم ترش و شیرین میشود.
درخت پرتقال برای اشیانه کردن
شلوغ است
و چوب هیچ تخت خوابی نمیشود .

درخت پرتقال برای تماشا کردن است
به وقت باریدن باران


#تارا_محمدصالحی

@asru1