Hot and fast and angry as she can be
I walk my days on a wire
I walk my days on a wire
ما
@aressamaa
22 she/they
ما (Arabic)
هل تبحث عن مكان آمن للتحدث والتفاعل مع الآخرين؟ هل ترغب في مساحة حيث يمكنك أن تكون نفسك بلا تشوش أو حكم؟ إذاً، قناتنا "ما" هي المكان المثالي بالنسبة لك! في قناتنا، نسعى جاهدين لخلق بيئة مفتوحة ومحترمة للجميع
"ما" هي قناة تلغرام تهدف إلى تقديم مساحة آمنة للتحاور وتبادل الأفكار بين الأعضاء. يمكنك أن تكون نفسك دون الحاجة إلى القلق بشأن الحكم أو التشهير
هل تود التواصل مع أشخاص آخرين من دول مختلفة؟ لا مشكلة! في قناتنا، يوجد مشتركين من مختلف أنحاء العالم ينتظرون للتواصل معك ومشاركة آرائهم
"ما" هي المكان المثالي للمشاركة والتواصل مع مجتمع متنوع ومتفتح. انضم إلينا اليوم وكون جزءًا من هذه العائلة الرائعة! انقر على الرابط التالي للانضمام: t.me/HidenChat_Bot?start=5523973354
ما
22 Dec, 22:52
روابط انسانی بسه. میخوام بزرگ شدم قوری باشم. نه فکری، نه کاری، نه دغدغه‌ای، فقط چایی سازی.
ما
22 Dec, 00:53
ترس و فرار از این نقطه از زندگیم چیزی رو درست نکرد و نتونستم با انکار کردنش به جایی برسم. حالا دلم میخواد برم بالای منبر و رو به مردم داد بکشم که من شکست خوردم. من نتونستم فرار کنم. من دوباره از غم تب میکنم و حالت تهوع میگیرم. من دوباره غذا برام مزه‌ی زهر مار میده. من دوباره نفسم از صدای بلند افکارم میگیره. من دوباره صدای مردم رو نمیشنونم و توی حبابم گیر کردم. من دوباره نمیتونم حتی به زور قیافه‌ی عبوس غم زده‌م رو قایم کنم. انگار که لشکرم شکست خورده. شهرم سقوط کرده. معشوقه‌م رو جلوم تیکه تیکه کردن و بند بند وجودم رو تیکه پاره کردن. انگار که توی میدون شهر به صلیب کشیدنم. انگار که تمام شده‌م ولی جنازه‌م سر پاست و بین ملت راه میره و حرف میزنه و سر کلاس میره و آشپزی میکنه. و حالا میدونم که منظورت از زندگی نباتی چیه؛ شاید منم همینطور.
ما
13 Dec, 11:53
Cause you're just a man
It's just what you do
Your head in your hands
As you color me blue
It's just what you do
Your head in your hands
As you color me blue
ما
13 Dec, 11:53
Goddamn, man child
You fucked me so good that I almost said, "I love you"
You're fun and you're wild
But you don't know the half of the shit that you put me through
Your poetry's bad and you blame the news
But I can't change that and I can't change your mood
You fucked me so good that I almost said, "I love you"
You're fun and you're wild
But you don't know the half of the shit that you put me through
Your poetry's bad and you blame the news
But I can't change that and I can't change your mood
ما
24 Nov, 14:20
حتی با بوی این احساسات آشنام. بوی سرما میده. مثل بوی غذای مورد علاقه‌مه وقتی که انقدر توی خوردنش زیاده روی کردم که دیگه ازش زده شدم.
ما
24 Nov, 14:16
تنفر از صدای خرد شدن برگ‌های پاییزی زیر پاهام، چسبوندن تنم و سرم به شوفاژ، ساعت روی دستم که صدای تکون خوردن عقربه‌هاش روی مخم میره، دست‌های سرخ شده‌ای که جوهر خودکار روشون پخش شده، کز کردن زیر دوش حمام، تهوع از بوی غذا، زیاد شدن خیره شدنم به چشم‌های مردم، از دست رفتن مدت زمانی که روی تخت مثل جنین مرده افتاده‌م، مجموعه اتفاقات تکراری و قابل پیشبینی و خیلی خیلی آشنا از پارسال، سال پیشش و امسال. و در آخر صبر، صبر و صبر برای تموم شدنشون و البته خستگی از این روند مکرر.
ما
23 Nov, 16:18
دوستان عزیز من یه دوربین a6000 sony با لنز 50mm 1.8 برای فروش دارم اگر کسی میخواد برای قیمت و ایناش پیام بده
ما
17 Nov, 22:52
من قفل حالت چهره‌ی پر از تنفرت شده بودم. میدونستم که بین گریه‌هات فقط عصبانیته نه غم. بهم گفتی هویت ندارم و هرروز تغییر میکنم. جمله‌ی مشابه‌ت رو پریروز یارو توی بانک به امضام گفت. گفت که هرکدوم از امضاهات با اون یکی فرق دارن و هویتات متفاوتن و باید سعی کنی یکیشون کنی بعد دوتایی زدیم زیر خنده. بین خنده‌هام حس کردم که خار توی گلومه و با قهقه بعدی که بزنم ممکنه روی صورت یارو خون بالا بیارم. اونجا دوباره حس کردم که داری برمیگردی. همیشه وسطای پاییز برمیگردی. صدای زمزمه وارت توی گوشمه. میدونی که میترسم و انگار که از ترسم تغذیه میکنی. میدونی که من زانوهام سستن و با یه فوت هم کمرم خم میشه، اشک توی چشمام جمع میشه و آرزو میکردم که نباشی؛ حتی اگر وجودت به وجود من بند باشه و بدونم که برای نابودیت باید خودم رو نابود کنم.
ما
14 Nov, 12:26
I wish the world were ending tomorrow. Then I could take the next train, arrive at your doorstep in Vienna, and say: ‘Come with me, Milena. We are going to love each other without scruples or fear or restraint. Because the world is ending tomorrow.’ Perhaps we don’t love unreasonably because we think we have time, or have to reckon with time. But what if we don’t have time? Or what if time, as we know it, is irrelevant? Ah, if only the world were ending tomorrow. We could help each other very much.
(Letters to Milena, Schocken Books, 1952)
(Letters to Milena, Schocken Books, 1952)
ما
12 Nov, 12:30
شاید برای همینه که راحت تر کنار میذارم و راحت تر با غم از دست دادنشون کنار میام چون به هرحال قبلا گریه‌هامو براشون کردم.
ما
12 Nov, 12:27
اصولا برای من ترس از دست دادن چیزهای دوست داشتنی زندگیم باعث میشه از همون اول کنار بذارمشون. مکانیزم دفاعی که در مقابل غم از دست دادنشون استفاده میکنم مضحکه. حتی بخاطر چیزی که هنوز ندارمش و میدونم یه روزی ممکنه از دستش بدم هم عزاداری میکنم.
ما
10 Nov, 11:28
I just watched a video of him changing the lyrics to "for once in my life let me have who i want"
Im not the same anymore.
Im not the same anymore.
ما
03 Nov, 06:38
اینطوریه که از هر پنج تا ایرانی چهار تاشون روحیه دلالی دارن و میتونن توی این کار موفق باشن
ما
03 Nov, 06:37
حالا ۹۰ درصد جامعه ایران رو گسلایت کویینا تشکیل دادن. چون از نظر تاریخی مردمایی بودیم که توی یه دوره‌ای از نظر اقتصادی و تاریخی و اجتماعی شکست میخورن و این شکست روی روح و روان و رفتارشونم تاثیر میذاره. حالا اون شخصی که به صورت منطقی صحبت میکرده توی جامعه و مبادله یا کار میکرده الان برای رسیدن به اهدافش باید روی روحیه و ذهن ضعیف مردم کار کنه چون سرمایه اولیه مالی نداره و مبادله امکان پذیر نیست و با پیچیده کردن گفتار و کلماتش به راحتی میتونه ذهن بیمار افراد رو به کار بگیره و سود کنه.
ما
03 Nov, 06:33
اینا حتی از کسایی که آگاهانه این کارو میکنن ترسناک ترن چون پس ذهنشون این توهم رو دارن که مظلوم ترین، بی پناه ترین و ساده ترین مخلوق خدا هستن
ما
03 Nov, 06:33
یه آدم‌هایی هستن که بدون این که معنای گسلایت کردن رو بدونن به صورت فطری و درونی بقیه رو گسلایت میکنن
ما
03 Nov, 05:21
The less talent they have, the more pride, vanity and arrogance they have.
All these fools, however, find other fools who applaud them.
All these fools, however, find other fools who applaud them.
ما
26 Oct, 08:23
بو و موسیقی حکم یه وسیله برای سفر توی زمان رو برام دارن. هنوز حسی که اولین بار وقتی داشتم کاور اسناف سوئنو گوش میدادم یادمه و هربار گوشش میدم اون حس یادآوری میشه. یا بوی گل نرگس که بهم میخوره یاد حیاط خونه‌ی مادر بزرگم می‌افتم، اون روزی که شیشه توی پاهای تو شکست ولی گریه نکردی که من نترسم. بوی سیگار بهمن منو یاد اون روزی میندازه که همه با هم توی پارک نشسته بودیم و داشتیم میجنگیدیم که ببینیم کی بدبخت تره و من مقام سوم رو کسب کردم. بوی کتلت منو میبره به ده سال پیش وقتی تو حالت خوب نبود و من تنها سر میز نشسته بودم و داشتم سعی میکردم غذا بخورم که همه چیو یادم بره. (شیز گان) میبرتم به چهارسال پیش وقتی فکر میکردم هیچوقت از این غم جدا نمیشم و توی تختم فرو میرفتم. (لاو سانگ لانا) میبرتم به سال آخر دبیرستان وقتی توی حیاط پشتی تو بلند بلند میخوندیش و منم التماست میکردم که خفه شی چون صدات خیلی رو مخه. ولی حالا دوست دارم که دوباره همون صدارو بشنوم ولی تو ۴۰۰ کیلومتر از من دور تری.
این که خاطرات بیشتر از آدما میمونن غم‌انگیزه نه؟
این که خاطرات بیشتر از آدما میمونن غم‌انگیزه نه؟
ما
14 Oct, 21:47
If I make my arms, the home you seek
If I sway my brush, would I capture thee?
If I hang your scars in a gallery
As a work of artistry
If I sway my brush, would I capture thee?
If I hang your scars in a gallery
As a work of artistry
1,834
subscribers
350
photos
96
videos
