عرب نت💞عربخانه @arabkhane Channel on Telegram

عرب نت💞عربخانه

@arabkhane


✍️ اش خُبَر مِن الْمِحِلیل

🔅معتبرترین و بزرگترین کانال خبری، فرهنگی واجتماعی عربخانه خراسان جنوبی

☎️ تماس با ما👈 @jamalits

♦️ اُلحگونّا فی اینستاگرام 👇

https://www.instagram.com/arabnet_ir

.

ثبت در وزارت ارشاد

عرب نت💞عربخانه (Persian)

عربخانه یکی از معتبرترین و بزرگترین کانال های خبری، فرهنگی و اجتماعی در خراسان جنوبی است. این کانال به شما آخرین اخبار را از منطقه و جامعه ارائه می دهد. اگر به دنبال آگاهی از رویدادها، مطالب فرهنگی و اجتماعی هستید، عربخانه مکان مناسبی برای شماست. شما می توانید از طریق Instagram با آنها ارتباط برقرار کنید و از آخرین اخبار آنها مطلع شوید. عربخانه دارای ثبت در وزارت ارشاد است. برای اطلاعات بیشتر و ارتباط با این کانال، می توانید به آی دی @jamalits مراجعه کنید.

عرب نت💞عربخانه

18 Jan, 13:58


🔺 الثلج بیَّض العربخانه


🎥 دهک آنلاین

اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

17 Jan, 16:53


غلامرضا و کفتر چاهی


کارنامه کلاس پنجمی اش را از آقای مدیر گرفت،نمراتش چنگی به دل نمی زد،باید هم چنگی به دل نزند،درس و مشقِ درست و حسابی نمی خواند،از مدرسه که می آمدیم بیرون باید تا خونه به صف می رفتیم،پشت کله هم صف کشیده بودیم، غلامرضا از آن دسته بچه هایی نبود که با صف هماهنگ باشد، از صف می زد بیرون می دوید سمت خونه های مخروبه و چاه های قنات روستا

مبصر صف، وقتی بهش می گفت غلامرضا برو تو صف  می گفت شاشم گرفته چه جور!هی الکی به خودش می پیچید طوری پیچ و تاب می‌خورد که انگاری الانه که شاشش  بریزه،با این کلک خودش را از صف جدا می کرد

دِ بدو دنبال هرزه کاریش، او بود و یک چوب خوش تراش و کفتر و گنجشک های فلک زده که از دست او آرام و قرار نداشتند،از مدرسه تا سر چاه های قنات روستا یکنفس می دوید، با داد و فریاد یکی دوتا از بچه های روستا را هم با خودش می بُرد سمت چاه

به آنها هم قول  می دادهرچندتا کفتر که از چاه در آوردم نفری یکی هم به شما میدم،گنجشک ها را هم باهم کباب می کنیم و همانجا می زنیم به بدن،با این وعده وعید ها بچه ها را اغفال می کرد وبا خودش می برد سرچاه(یاد وعده وعیدهای انتخاباتی افتادم)

نترس و کله شق بود، مادرش هرچی التماسش می کرد که نرو ممکنه تو چاه مار باشه و نیشت بزنه، اما کو گوش شنوا.
در ادامه خواهم گفت که چه حادثه تلخی برای غلامرضا اتفاق افتاد

(نویسنده ی بی کاغذ)

اُلِحگوُنَّا في تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

17 Jan, 09:08


🔺 جلسه مشورتی جهت ایجاد چارت مدیریتی و نیز بررسی مشکلات مالی تیم فوتسال سرداران #عربخانه با حضور دکتر احمد جمالی از نخبگان عربخانه، آقای قاسمی رئیس هیئت فوتبال شهرستان بیرجند و مسئولان تیم

اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

16 Jan, 20:46


#عربخانه هر روز قوی‌تر از دیروز

رسول محمد زاده قرارداد خود را تمدید کرد.
این بازیکن کاشمری تیم #عربخانه که سابقه بازی در لیگ برتر بزرگسالان کشور با تیم مقاومت البرز را در کارنامه دارد، قرارداد خودش را با تیم #عربخانه تمدید کرد.


اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

16 Jan, 19:51


میلاد رنجبر  مهاجم بلند قامت و فرصت طلب اهل شیروان با رزومه دوسال  بازی در لیگ مناطق فوتبال کشور  و حضور در لیگ سه فوتسال کشور با تیم امین شیروان به سرداران عربخانه پیوست.



اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

16 Jan, 19:49


اشکان صمیمی دروازه بان اهل درگز با سابقه بازی در لیگ برتر فوتسال کشور در رده بزرگسالان و جوانان و نونهالان و همچنین سابقه بازی در لیگ یک‌فوتسال کشور به تیم فوتسال سرداران #عربخانه پیوست.



اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

15 Jan, 10:37


#اطلاعیه_ترحیم


ضمن تشکر از عزیزانی که در مراسم تشیع مرحوم غیبعلی کبوتری شرکت کردند
به مناسبت سومین و هفتمین روز در گذشت مرحوم
مجلس ترحیمی روز پنجشنبه ۲۷ / ۱۰ / ۴۰۳  از ساعت ۱۴:۳۰ الی  ۱۵:۳۰  در مسجد صاحب زمان نصرآباد #عربخانه برگزار میگردد.

شرکت شما سروران موجب شادی روح آن مرحوم و تسلی خاطر باز ماندگان خواهد بود.

عرب نت💞عربخانه

15 Jan, 08:03


.

﴿أَمَّنْ یجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَیکشِفُ السُّوءَ ﴾


🟢 برای مهشید، بانوی ورزشکار و قهرمان عرب دعا کنید.

مهشید جمالی از دختران ورزشکار عربخانه که سابقه قهرمانی در ورزش
دو و میدانی و همچنین رشته ورزشی هندبال را دارد چند روزی است که در کما به سر میبرد، التماس دعا از همه شما عزیزان همولایتی را داریم.



اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

14 Jan, 18:12


🔺جشن میلاد حضرت علی - حسینیه شهرک کاروان عربهای مقیم تهران


اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

14 Jan, 16:23


🔺 بیاد پدران آسمانی

دکلمه : محمد کاظمی



اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

13 Jan, 17:17


میلاد مظهر علم و عزت و عدالت و سخاوت و شجاعت
اسد الله الغالب، علی بن ابیطالب (ع) مبارک باد

عرب نت💞عربخانه

13 Jan, 14:15


🔺 افتتاح دفتر تیم فوتسال سرداران عربخانه


اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

13 Jan, 07:56


همدم یار

خواننده:  محمدرضا جمالی (حسنی)

شعر:  ابوالقاسم لاهوتی
آهنگ:  محلی
تهیه شده در استودیو رضوان


اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

12 Jan, 14:55


#اطلاعیه_ترحیم مرحوم علی سنجری - تهران

عرب نت💞عربخانه

12 Jan, 08:35


آسمان امروز ببار اینجا گلی پژمرده گشت
ازغم داغ رخش یک محفلی افسرده گشت
آسمان امروز ببار ما صد جگر سوزانده ایم
چون پدر از بین ما رفت قلب ما هم مرده گشت

انا لله و انا الیه راجعون
درگذشت پدری دلسوز و مهربان مرحوم مغفور شادروان غیبعلی کبوتری را به اطلاع دوستان و آشنایان می رساند . مراسم تشییع و تدفین مرحوم :روز سه شنبه ۱۴۰۳/۱۰/۲۵ از ساعت ۱۰ الی ۱۳ در روستای نصراباد عربخانه برگزار میگردد. حضور شما سروران گرامی باعث شادی روح آن مرحوم و تسلی قلوب داغدار بازماندگان خواهد بود.

عرب نت💞عربخانه

12 Jan, 07:15


#تبلیغات_عربخانه


یک منزل ۶۰ متری اسکلتی ۱ خواب با تمام امکانات از جمله اب برق وگاز کف سرامیک وبا نصب شیر الات داخل منزل سرویس حمام جداگانه ساخته شده، دارای وام ۱۸۰ میلیون داره که بنده خودم قسطش رو میدم

300متر زمین

60مترزیربنا
قیمت 1/100

روستای ابراهیمی

شماره تماس 09196055952

عرب نت💞عربخانه

08 Jan, 18:47


#سیاح

🔺مصاحبه با خاله صغری (چاهکرد) - 3

قسمت آخر



اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

08 Jan, 18:38


🔺 مصاحبه با آقایان کریم رضایی سرپرست و علی نجمی پور سرمربی تیم فوتسال سرداران #عربخانه

اولین جلسه تمرین تیم با حضور همه بازیکنان ازجمله بازیکنان جدید الورود



اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

08 Jan, 06:17


🔺عتمیة العرب فی تهرِن

این هم جشن بغل ما عربها
🤗

احیای سنت قدیمی و حسنه (فی حُضن الهم) با هدف افزایش همدلی و دوستی


اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

07 Jan, 06:33


⚫️انا لله و انا الیه راجعون

از فراقت با غم محنت، هم آغوشم پدر
رفتی و از مرگ جانسوزت سیه پوشم پدر

با نهایت تاسف و تأثر درگذشت پدری مهربان و دلسوز مرحوم مغفور، شادروان علی‌سنجری را به اطلاع کلیه اقوام،دوستان و آشنایان می‌رسانیم.

مراسم تشیع و خاکسپاری آن عزیز روز چهارشنبه مورخ 03/10/19 ساعت 11:00 در روستای "توتسک عربخانه" برگزار میگردد.
حضور محترم شما سروران گرامی موجب شادی روح آن مرحوم و تسلی خاطر بازماندگان خواهد بود.


درگذشت مرحوم علی‌سنجری را به خانواده، بازماندگان و سایر همولایتی‌های عزیز تسلیت عرض می کنیم. (تحریریه کانال عرب نت)

عرب نت💞عربخانه

07 Jan, 04:55


🔺دوقلوهای قهرمان

سعید و آسنا صبوری دوقلوهای عربخانه ای مقیم مشهدی
(نوه های آقایان ولی محمد جمالی و ایوب صبوری)

🥇کسب مقام طلا در مسابقات تکواندوی خردسالان استان خراسان رضوی

🥉کسب مقام برنز در مسابقات تکواندوی خردسالان کشور


اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

07 Jan, 03:59


🔺سرکار خانم فاطمه سلطانی پور معلم برگزيده رویداد الفتای مقاومت

ایشان از فرزندان روستای نوزاد عربخانه هستند.


اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

07 Jan, 03:20


⚠️زلزله نسبتا شدید به بزرگی ۳.۹ ریشتر در بیرجند


اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

06 Jan, 16:21


🔺 ببینید هنرنمایی فوق العاده احسان عزیزی را در نواخت سنتور 👏


اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

06 Jan, 16:18


#مهاجران_عرب

روایت‌های واقعی اهالی عربخانه

قسمت هفتم: دلتنگی


سال‌ها گذشته بود و موج کوچ از روستاها به شهرها چنان تند و سنگین بود که بسیاری از آشیانه‌های قدیمی خالی مانده بود. اما هنوز ،کوچه پس کوچه های خاکی سواران با صدای خنده و بازی کودکان بازیگوش رنگ حیات داشت، بچه هایی  که بی‌پروا و با شوقی کودکانه محله و میدانچه‌ها را پر از هیاهو می‌کردند.
در پیتاوه‌ها (آفتاب‌گیرهای دیوارهای خشتی)، پیرمردان و پیرزنان هنوز با حوصله دوک به دست داشتند، و نخ‌های نازک و نرم زندگی را می‌ریسیدند.
و برای یکدیگر قصه زندگی تعریف میکردند. جوان‌ترها، اما، سوار بر موتورها، دسته‌دسته از روستایی به روستای دیگر می‌رفتند و صدای بوق و موتور از دور، سکوت دشت‌های وسیع را به هم می‌زد.
همه چیز در روال زندگی بود. بهار که از راه می‌رسید، روستاییان همراه با دام‌هایشان راهی ییلاق ( حِشَم) می‌شدند. کشاورزان همچنان به زمختی بیل بر خاک می‌زدند و زیر آسمان بی‌پایان بیابان، اسحاق و و دیگر مردان روستایی با جان و دل جالیزهای خربزه و هندوانه را می‌کاشتند تا رویاهای تابستانی مردم را به‌ثمر رسانند.
ارتباط‌ها با شهر بیشتر شده بود؛ دسترسی آسان‌تر بود. گاه‌به‌گاه ماشینِ خط، مسافران روستا را به شهر می‌برد تا کارهایشان را انجام دهند و روز بعد دوباره برشان می‌گرداند. این حرکت ماشین خط انگار پلی میان دو دنیای متفاوت شده بود، روستا و شهر.
اسحاق در آستانه غروبی آرام، کنار آبِ روستای سواران قدم می‌زد. بوی نم خاک و صدای جریان ملایم آب، او را به گذشته‌ها می‌برد. نگاهش به آسیاب قدیمی روستا افتاد. آسیابِ خشتی که سال‌ها پیش فروخته بود؛ همان آسیابی که بیشتر اوقات خاموش و ساکت بود، مگر یک‌ماه تابستان، آن‌هم برای مدت کوتاهی. یاد دخترش لیلی افتاد و دامادش غلام. غلام کسی بود که همیشه آسیاب را روشن می‌کرد، تمام گوشه‌کنارهایش را تعمیر و سرپا نگه می‌داشت. اما حالا، کوچ لیلی و غلام سخت اسحاق را دلتنگ کرده بود.
این دلتنگی، مثل سنگی در دل اسحاق سنگینی می‌کرد. شب‌ها وقتی با سکوت خودش خلوت می‌کرد، اشک‌هایش آرام و بیصدا بر روی گونه‌هایش می‌غلطید. از کنار آسیاب گذشت و به کشمان (کشتزار) رفت. خواست حال‌وهوایش را عوض کند، ولی ناگهان صدای جیغ و داد، فضای آرام اطراف را پر کرد.
این صدای دخترش گُلی بود. گُلی که باز هم مثل خیلی وقت‌های دیگر احتمالاً با حسین، بگومگو کرده بود. حسین، دامادش، مردی تندخو و بداخلاق بود؛ از آن دست آدم‌هایی که هر هفته به بهانه‌ای، دعوا راه می‌انداخت. فاطمه، همسر اسحاق، همیشه او را تحریک می‌کرد که برود و حسین را تأدیب کند، جلویش بایستد و ادبش کند.
اما اسحاق اهل دعوا نبود؛ مرد آرامی بود که دلش نمی‌آمد با کسی رودررو شود. تنها کاری که می‌کرد، این بود که گوشه‌ای بایستد و با اخمی سنگین، ناراحتی‌اش را به حسین بفهماند. اما یک حقیقت همیشه مثل خنجری در جانش نیشتر می زد: حسین دست بزن داشت. او گاهی گلی را کتک می‌زد، و این چیزی بود که قلب اسحاق را هر روز بیشتر به درد می‌آورد و شکست‌هایش را عمیق‌تر می‌کرد.
اسحاق دلش پر از غم بود و نگاهش میان کشمان و خانه‌اش سرگردان. نمی‌دانست چطور می‌تواند میان سکوت سنگین خودش و زندگی پرآشوب حسین و گلی تعادل ایجاد کند. تنها می‌خواست روزی برسد که همه دخترانش، از لیلی تا گلی، در آرامشی که سزاوارش بودند زندگی کنند؛ دور از کوچ، دور از دعوا، و دور از زخم.

ادامه دارد...


✍️ رضا کاظمی


اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

06 Jan, 15:32


#اطلاعیه_ترحیم مرحوم سعید مرادی

عرب نت💞عربخانه

06 Jan, 08:57


🔺 قطعی مکرر اینترنت دکل سایت جوان #عربخانه

🎥 امیر آبادانی


اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

03 Jan, 17:03


🔺جریة بیمرز الیوم

🎥 مجتبی قاسمی

اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

03 Jan, 15:02


💦 بیش از ۳۰ میلیمتر میزان بارندگی روزهای اخیر #عربخانه



اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

03 Jan, 14:15


#سیاح

🔺مصاحبه با خاله صغری (چاهکرد) - ۲

این قسمت : اجواب فی اجواب



اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

03 Jan, 14:07


🔺 ثلج الیوم فی العربخانه

اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

02 Jan, 17:52


#اطلاعیه

قابل توجه عربخانه ایهای مقیم تهران

احترماً به استحضار میرساند مقرر است جلسه دوره همی (عتمیه) هر سه ماه یکبار ، در یکی از تالار ها هماهنگ شود و همه عزیزان با خانواده محترمشان در آن شرکت نمایند‌.

دستور این گرد همایی جمع بندیِ جلسات و اطلاع رسانی به خانواده ها در مورد ایجاد حال خوب و داشتن زندگی بهتر و باکیفیت است که در جلسات سه شنبه هایی که در حسینیه حضرت ابوالفضل العباس (ع) (شهرک کاروان) برگزار شده و بعد از آن اجرای موسیقی سنتی توسط گروه شور باران (ابراهیم پاکروان و گروه هنری همراه) و در انتها صرف شام می باشد.


ضمناً هزینه شام بر عهده سر پرست هر خانواده میباشد خواهشمند است جهت برنامه ریزی ، نام سرپرست و تعداد خانوار شرکت کننده در مراسم فوق را با جناب سرهنگ هاشمی هماهنگ نمایید.

به امید دیدار شما دوستان🌹

۰۹۱۲۱۹۶۶۲۶۰ واتساپ


اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

02 Jan, 09:28


🔺 صبح برفی دهک #عربخانه🌧🌧


اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

01 Jan, 18:39


🌨 بارش برف دهک #عربخانه



اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

01 Jan, 17:03


#مهاجران_عرب

روایت‌های واقعی اهالی عربخانه

قسمت ششم


“اسحاق، مردی سخت‌کوش و پرنشاط که زمانی با قدرت بیل خود سرسخت‌ترین زمین‌ها را می‌شکافت و صدای قهقهه‌های شادمانه‌اش فضای بیابان را پر می‌کرد، اکنون درگیر مصائبی بود که قادر به حل آنها نبود. گریه و ناله‌های بی‌پایان همسرش، فاطمه، در فقدان دخترشان، هر لحظه اشک را به چشمان  غمناک اسحاق می‌آورد. تلف شدن گوسفندان، که روزگاری برای او غم بزرگی بود، دیگر برایش اهمیتی نداشت. او هر روز به آغل می‌رفت و لاشه‌ی چند گوسفند تلف شده را بیرون می‌انداخت. وضع نابسامان کشتزارهای گندم و جالیز، تنها امید باقی‌مانده‌اش را به یأس تبدیل کرد، ییلاقی که با هزاران امید آغاز کرده بودند، در ناکامی ترک شد و آنها به روستا بازگشتند.غلام ساکن نوزاد بود . با اینکه از سواران تا نوزاد فاصله چندانی نبود ، بخاطر وجود حسین کمتر به  خانه اسحاق می آمد ، نکته مثبت در این بازگشت، پایان گرفتن شراکت حسین با غلام بود که به کاهش نزاع‌ بین آنها انجامید. حسین که به بهانه دیدن پسرش، یونس، به خانه اسحاق سر می‌زد، به تدریج تحت تأثیر گلی، که از یونس مراقبت می‌کرد، قرار گرفت. هرچند که به او علاقه‌مند شده بود،شهامت خواستگاری از گلی را نداشت. چرا که از ترس این که،  این پیشنهاد ممکن است او را از دیدار با پسرش محروم کند، یا بهانه‌ای برای غلام شود تا حساب‌های قدیمی‌اش را با او تصفیه کند، از گفتن حرف خود امتناع می‌کرد.” با شنیدن خبر اولین خواستگار برای گلی، حسین احساس خطر کرد ، شجاعت به خرج داد و در در مقابل خواستگاران  گلی ایستاد،  بزرگان و  بستگانش را جمع کرد تا  گلی را برایش خواستگاری کنند. یونس یک‌ساله شده بود که، مجلس خواستگاری حسین و گلی برگزار شد. حسین، خواهرزاده کربلاعلی و پسرعمه اسحاق بود. کربلاعلی پیر شده بود و به سختی صحبت می‌کرد. اسحاق مخالف این وصلت بود و همان لحظه از فاطمه خواست تا یونس را در پتویی پیچیده و به حسین تحویل دهند.. حسین که استثنائاً در مجلس حضور داشت و دید از دست خانواده‌اش کاری برنمی‌آید، نزد اسحاق زانو زد و با گریه گفت: “پدر، اگر پیشنهاد دادم فقط به خاطر یونس است که با خاله‌اش خو گرفته. نمی‌توانم برایش جایگزینی بهتر از گلی پیدا کنم.” فاطمه تحت تأثیر حرف‌های حسین قرار گرفت و با چشمی اشکبار به اسحاق فهماند که سخت نگیرد. هرچند در ادامه هم سخت‌گیری‌هایی شد، اما نهایتا این وصلت  به سرانجام رسید. غلام و لیلی، که همواره نسبت به حسین احساس خوبی نداشتند و این ازدواج را امری غیرمنطقی می‌پنداشتند، تصمیم به ترک محل زندگی خود گرفتند. آن‌ها با این بهانه که پسرشان باید به مدرسه راهنمایی برود، پیش از برگزاری مراسم عروسی حسین و گلی، برای همیشه به مشهد مهاجرت کردند. این اقدام نه تنها باعث جدایی آنان از مراسم عروسی شد، بلکه دلتنگی‌های اسحاق را نیز چندین برابر کرد.


ادامه دارد...


✍️ رضا کاظمی


اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

01 Jan, 14:29


🔺 زمستان تالاب کجی #عربخانه



اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

01 Jan, 09:16


ثلج الیوم فی العربخانه

🎥 امیر عزیزی


اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

01 Jan, 05:49


🌧 العربخانه جعد تُمطُر

🎥 امیر عزیزی


میزان بارندگی تا کنون 9 m.m

اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

31 Dec, 12:19


🔺 صادق ثریا مقدم بازیکن تیم استعداد درخشان مشهد در لیگ برتر امیدهای کشور که به اردوی تیم ملی جوانان نیز دعوت شده است به تیم سرداران #عربخانه پیوست.


اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

31 Dec, 12:18


🔺 محمد رضا حیاتی گلر تیم استعداد درخشان مشهد در لیگ برتر کشور که به اردوی تیم ملی جوانان نیز دعوت شده است به تیم سرداران #عربخانه پیوست.




اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

31 Dec, 10:59


🔺 اسماعیل مهمان دوست بازیکن لیگ برتری کلیک ایرانیان قم که به اردوی تیم ملی امید نیز دعوت شده است به تیم سرداران #عربخانه پیوست.


اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

31 Dec, 10:57


💢تیم فوتسال سرداران #عربخانه در حال آماده شدن برای حضور قوی در مسابقات لیگ دسته 2 کشور

براساس تقویم اعلامی سازمان لیگ فوتسال، قرعه‌کشی فصل جدید لیگ دسته دوم فوتسال کشور (۱۴۰۴-۱۴۰۳) روز چهارشنبه ۳ بهمن ۱۴۰۳ برگزار خواهد شد.


رقابت‌های دور رفت لیگ دسته دوم فوتسال کشور از ۱۷ تا ۲۳ بهمن برگزار خواهد شد. رقابت‌های دور برگشت نیز ۴ الی ۱۰ اسفند برگزار خواهد شد.


اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

09 Dec, 15:09


#اطلاعیه_ترحیم

اولین سالگرد مرحوم غلامحسین یوسفی ظهر ۵شنبه از 13:30 الی 14:30 در محل بهشت رضا بلوک ۵۰ و مجلس ختم قران همان روز از ساعت 19 الی 21 در محل مسجد امیرعرب مشهد واقع درمصلی ۱۰ برگزار میگردد.

عرب نت💞عربخانه

08 Dec, 16:01


#سیاح

🔺بازاریان عرب تهران _ قسمت ۴


🔹  مصاحبه با آقایان

حاجی جمالی
عسکری جمالی
محمد رضا کاظمی



اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

08 Dec, 10:02


شیطنت (زنبور در کلاس)

قسمت اول

کوشه را با قلعه یا به قول عربخانه ایی ها (جِلِعهَ ی)معروفش می شناسند، همان قلعه ای که در داستان خالدار و دلدار باعث پیروزی اهالی عربخانه در برابر راهزنان و یاغی ها شد.
کوشه روستایی سرسبز که از سه طرف در محاصره کوهها قرار دارد.

اهالی کوشه از دیر باز به مردمی آرام وخونسرد معروف بوده ودر بسیاری از ضرب المثل ها از آنها به عنوان مردمی صبور،  نجیب،مهربان و مهمان نواز یاد می شود.

مدرسه کوشه یکی از قدیمی ترین مدارس عربخانه بوده که افراد توانمندی در این مدرسه رشد کرده اند

داستان پیش رو خاطره ای است از شیطنت و بازیگوشی آن دوران.

مثل هر روز بچه ها اول صبح زودتر از مدیر وارد کلاس شدند،سر و صدا و شیطنت چاشنی سن شان بود، اما امروز خودشان که شیطنت می کردند هیچ، زنبور قرمز شکم گنده هم باعث شده بود جیغ و داد و فریاد بچه ها چند برابر شود

زنبور بیچاره بین تور پنجره و پنجره گیر افتاده بود و بچه ها هر کدام برای بیرون آوردنش از لابه لای پنجره چیزی می گفت، بلاخره با هر جان کندنی راه خروج را پیدا کرد و وارد کلاس شد، تعدادی از بچه ها خسته شدند و بی خیال زنبور رفتند سرجایشان نشستند

علیرضا و یکی دوتا از بچه ها همچنان در تعقیب زنبور بیچاره بودند، علیرضا که غرق در شیطنت و بازیگوشی بود، پنجه دستش را بلند کرده بود که به محض نشستن زنبور با کف دست خلاصش کند و از شرش راحت شود، با همان شیطنت می گفت اِ دَدَدَدَ بچه ها از خنده ریسه می رفتند و علیرضا به گفتن اِ دَدَ تشویق می شد

حالا آقای مدیر در آستانه دَر ایستاده و نظاره گر شاهکار علیرضا، علیرضا هم از همه جا بی خبر، همچنان در تعقیب زنبور فلک زده، که در حال تلاش برای نجات خود بود.
بچه ها حالا با دیدن مدیر لالمونی گرفتند و جیکشان در نمی آمد، با چشم و ابرو بعضی به علیرضا اشاره می کردند که آی فلانی آقای مدیر اومده، اما علیرضا انگار تعهد داده بود هر جور هست زنبور را له کند و یا بگیرد
صبر آقای صالحی دیگر تمام شد، از پشت سر، گوش علیرضا را گرفت یک اردنگی جانانه بهش زد و انداخت اش از کلاس بیرون.

به حسن گفت: برو از انار های باغ مؤذن یک ترکه خوش دست بیار، قبل از آوردن،  سر کاریز کوشه بگذار چند دقیقه خوب خیس شود
حسن کلاس پنجم بود،چند سالی از سنش بزرگتر بود.پشت لبش خط زده بود. پدر ها در آن زمان برای اینکه پسر ها دیرتر مشمول بشوند و بروند سربازی و بمانند کمک کارشان باشند، با بزغاله ها، گله الاغ ها و کار دامداری و کشاورزی، شناسنامه شان را چند سال کوچکتر گرفته بودند، حسن هم دست کمی از علیرضا تو شیطنت نداشت، نصف بچه ها از روستا های دور و نزدیک به مدرسه کوشه می آمدند،بعضی ها نیم ساعتی در راه بودند.

با آن برف و بوران،حسن عادت داشت قبل از رفتن به مدرسه، کنار بخاری هیزمی می ایستاد پیراهنش را می داد بالا  تا حسابی شکمش گرم شود بعد کتاب هایش را می چپاند زیر لباسش و جَلدی می زد بیرون، تا روستای کوشه یکی دو کیلومتری فاصله بود، گاهی شیطنتش گُل می کرد، می گفت:

بچه ها نگاه کنید میخواهم عکس بندازم،عینهو چوب خشک دستانش را باز می کرد تِلپی خودش را می انداخت روی برف ها ،بعد بلند می شد دوباره با صورت می انداخت اینطرف و مثلا عکس صورتش هم به افتد روی برف، راه نیم ساعته را نزدیک یک ساعت در راه بودند.

یکی دوسالی درجا زده بود.دوسالی هم دیر برایش شناسنامه گرفته بودند.خودش می گفت مدیر سال قبل آقای جباری با او لج کرده و مردودش کرده،آقای جباری خشک و عبوس و عصا قورت داده و بد عنق بود،حسن  می گفت آرزو به دلمان مانده بود که یک زنگ،لبخند رو لب هایش ببینیم،شمر ذلجوشن پیشش لنگ می انداخت؛بسکی بی رحم  و اخمو بود و همیشه ی خدا با زمین و زمان قهر.... نمره به جونش بسته بود. درس دادنش هم خیر سرش،مکافات.

‌وای به حال کسی که بعد درس دادنش،از جونش سیر می شد،دستشو می برد بالا و می گفت آقا می شه یه مرتبه دیگه توض..‌هنوز باقی حرف شاگرد بخت برگشته تو دهنش بود که اول چند تا فحش آب دار نثارش می کرد که کودن،کره خر،آبرومندانه هاش بود...بعدم با اردنگی آقای مدیر،عینهو موشی که از تو تغار کِشک کشیده باشند بیرون پرت می شد بیرون کلاس

حسن همچنان داشت از آقای جباری بد می گفت انگار خودش علامه دهر بوده و مدیر چون بد عنق بوده او چند سال پشت سرهم مردود شده.

چشم علیرضا  تا به ترکه  افتاد تن و بدنش به لرزه افتاد، *بَلا آقای مدیرش، بلا آقای مدیرش شروع شد،
اما حالا پشیمانی و ندامت فایده ای نداشت،فقط یک معجزه علیرضا را  از خوردن ترکه نجات داد و آن این بود که درست زمانی که حسن ترکه ی خیس شده ی انار را آورد.
ادامه

✍️(نویسنده ی بی کاغذ)

اُلِحگوُنَّا في تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

بَلا آقای مدیر =قربون آقای مدیر، قربان صدقه رفتن

عرب نت💞عربخانه

07 Dec, 04:57


🍀 رد پای امیر   🍀

🍂قسمت سوم ( پایانی) 🍂

روایت‌های اهالی عربخانه
🌴بر اساس واقعیت  🌴

              تیغدر

سپیده دم ، که هنوز تاریکی بر زمین حاکم بود ،
صدای موتورها و ماشینهای متعدد خواب مردم تیغدر را بر هم زد.
صدای گاو و گوسفندهای فراوانی که از روستاهای مختلف آورده بودند تا سر راه امیر قربانی کنند ، دست کمی از قرقر موتورها نداشت ،
استا حاجی هم  گاهی گاهی در سازش می دمید ، و سازش را کوک می‌کرد،
اندک غباری در کوچه و پس کوچه های تیغدر دیده نمی شد ، دیوارِ خرابه هارا با فرش و پارچه های رنگی پوشانده بودند
درختان با پرچمهای کاغذی تزیین شده بودند،
در میدان ده فرشهای دستباف پهن کرده بودند و منتظر تشریف فرمایی امیر بودند  .
ماموران ژاندارمری  در کنار کدخدایان و معتمدین  امنیت و نظم را تامین میکردند
دهها زن  با سینی‌های اسفند نظاره گر جاده بودند و منتظر بودند که کاروان امیر دیده شود
تا آتش بر آتشدان اسفندشان نهند
سرتا سر جاده  از تیغدر تا دهک تزیین شده بود
و با بالا آمدن خورشید رنگ قرمز فرشها  وپرچمهای سه رنگ و زیبا نمایان شد،
ابتدا قرار بود جمعیت در صف منظم دوطرف جاده  ثابت باشند و امیر سوار بر مرکب اسب از میان جمعیت راهی حسین آبادخان  گردد
اما به محض اینکه گرد و خاک کاروان امیر دیده شد جمعیت به سمت تیغدر و محل توقف کاروان هجوم آورد
گوسفند پشت گوسفند ،، گوساله پشت گوساله،  سر بریده می شد .
اسب ویژه امیر را حاظر کردند ، او از جیپ پیاده شد و قبل از آنکه سوار مرکب شود به ماموران دستور داد مانع ذبح گاو و گوسفند شود
او با صدای بلند ضمن تشکر از مردم خواست تا از ذبح بی رویه گاو و گوسفندان در مسیر راهش خوداری کنند
معلمان و کدخدایان  یک صف زیبا و با شکوهی را تشکیل دادند و هر کدام نام روستا یا منطقه خودشان را در دست داشتند ،
همراهان امیر در  سینی اسفند گردانان ۱۰ تومانی نو می‌گذاشتند ،
صدای دلنواز ساز استا حاجی در دل کوهای عربخانه می‌پیچند
گارد نظامی امیر از ماموران پاسگاههای حسین آباد و سهل آباد تشکیل شده بود ، چندین شخصیت دولتی هم او را همراهی میکردند
امیر مرتب به مردم دست تکان میداد و پاسخ احساسات آنها را با لبخند و بلند کردن دست می‌داد
دو سرباز در دو طرف جاده خاکی بند افسار اسب امیر را در دست داشتند ، و قدم زنان به پیش می رفتند
کاروان خیلی آهسته جلو میرفت
کثرت جمعیت  و سربالایی جاده  مانع تندروی کاروان شده بود
و این با حال بیمار امیر سازگار نبود
وقتی کاروان از کلاته نوری گذشت امیر کاملا خسته شده بود ، و با بی رمقی حاصل از بیماری برای مردم دست تکان میداد
ساعتها طول کشید تا کاروان به توتسک برسد
در توتسک اوضاع بدتر شد
اهالی رودخانه نوزاد و زیدر و جمالیخانه در این محدوده به استقبال آمده بودند ،
به سختی برای کاروان  راه باز می‌شد
هوا گرم و گرمتر میشد ، و امیر بی حال و بی حالتر 
رفته رفته کاروان به بورگان نزدیک شد
با اشاره امیر یکی از همراهانش به او نزدیک شد
و دقایقی بعد جیپ و کاروان موتوری امیر در بورگان حاضر شد
از اسب پیاده شد ، با آقای رخشانی و براتی صحبتی کوتاه کرد ،
و همراه با محافظان و همراهان راهش را به سمت کلاته حاجی شیخ تغییر داد
در حالی کاروان  مسیرش را از بورگان تغییر داد که امیر توان ادامه مسیر را نداشت
همراهان او  کلاته حاجی شیخ که از نظر آب و هوا مناسب و دارای باغات سرسبز بود را برای استراحت موقت ایشان پیشنهاد دادند
سربازان و پیش قراولان محیط را بررسی کردند
باغی سر سبز را انتخاب کردند
سراغ صاحبش را گرفتند ، خانم ...صاحب باغ همراه با سربازان درب باغ را باز کرد ،
باغی سرسبز و زیبا بود ،
صاحب باغ مقداری نان تازه  تهیه کرد و به همراهان امیر تقدیم کرد ، و وقتی خواست گوسفندی را برای آنها ذبح کند مانع شدند
آنها برای امیر چندتا کبک شکار کرده بودند ، و برای خودشان غذا همراه داشتند
در حالی که امیر در باغ کلاته حاجی شیخ استراحت می‌کرد
خبر بیماری و انصراف امیر از ادامه سفر در بین مردم عربخانه پیچید
در حسین آبادخان و دهک که بیشتر مردم  لحظه شماری دیدار  امیر را  می کردند  موج نامیدی بر آنهاحاکم شد ، و با حالی پریشان به سوی منازلشان برگشتند
علائم مرگبار بیماری امیر باعث شد که بار دیگر برای درمان عازم اروپا شود ، اما این سفر هم نافع نبود  و بلاخره در اردیبهشت سال ۱۳۵۶ در سن ۵۸ سالگی از دنیا رفت .

غلامرضا کاظمی

اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

06 Dec, 19:49


🔸نتایج بازی های ((هفته هفتم)) لیگ دسته اول فوتسال


سرداران
#عربخانه ۴

نود ۳



اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

05 Dec, 12:51


#تبلیعات_عربخانه

خانه ملکیت واقع در منطقه عربخانه روستای کلاته میر قائم آباد. 350متر کل زمین 60متر بنا امتیاز گاز و برق در حال گرفتن میباشد. فاصله تا مزار سیدعلی 4کیلومتر میباشد شماره‌ تماس 09106613802جمالی

عرب نت💞عربخانه

05 Dec, 12:48


🔸برنامه بازی های ((هفته هفتم))
🔹لیگ دسته اول فوتسال
📌 جمعه ۱۶ آذر ماه ۱۴۰۳


نود 🆚 سرداران #عربخانه

🕰 ساعت ۱۴:۰۰

🏟 محل برگزاری: سالن شهیدین قاسمی

⚽️ کمیته فوتسال هیأت فوتبال شهرستان بیرجند ⚽️


اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

05 Dec, 10:07


#اطلاعیه_ترحیم

به اطلاع میرساند بمناسبت اولین سالگرد مرحومه مغفوره حاجیه کبری قربانی مجلس یادبودی جهت قرائت فاتحه بر سر مزار آنمرحومه برگزار میگردد.
تشریف فرمایی سروران گرامی موجب آرامش روح مرحومه و تسلی خاطر بازماندگان خواهد بود.

زمان: جمعه ۱۴٠٣/٩/١۶
مکان: آرامستان کرمان
از ساعت ١۴:٣٠ الی ١۵:٣٠

با تشکر از حضور شما
برادران قربانی و سایر وابستگان

عرب نت💞عربخانه

05 Dec, 04:33


🏆🥇 افتخار آفرینی فرزندان #عربخانه

کسب مقام نخست مسابقات اسب دوانی شرق کشور به میزبانی شهرستان بشرویه توسط آقای محمد جعفر پور ، خدمت ایشان و خانواده محترمشان تبریک عرض می کنیم و آرزوی موفقیت روز افزون برای ایشان داریم 🙏

گفتنی است در این مسابقات اسب دوانی شرق کشور،آقای مهدی جعفرپور به مقام سوم مشترک دست یافتند.

آقایان محمد و مهدی جعفر پور ، فرزندان جناب آقای حمید جعفر پور از روستای سریخان عربخانه می‌باشند.

آرزوی سلامتی و موفقیت روز افزون برای فرزندان قهرمان عربخانه💯



اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

04 Dec, 17:35


اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ نَبِىِّ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ حَبيبِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ خَليلِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ صَفىِّ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ اَمينِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ خَيْرِ خَلْقِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ اَفْضَلِ اَنْبِياءِ اللهِ وَرُسُلِهِ وَمَلائِكَتِهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ خَيْرِ الْبَرِّيَةِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا سِيِّدَةَ نِساءِ الْعالَمينَ مِنَ الاَْوَّلينَ وَالاْخِرينَ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا زَوْجَةَ وَلِيِّ اللهِ وَخَيْرِ الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا اُمَّ الْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ سَيِّدَىْ شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّةِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الصِّدّيقَةُ الشَّهيدَةُ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الرَّضِيَّةُ الْمَرْضِيَّةُ ، اَلسـَّلامُ عـَلَيْكِ اَيَّتـُهَا الْفاضِلـَةُ الزَّكِيـَّةُ ، اَلسـَّلامُ عـَلَيْكِ اَيَّتـُهَا الْحَوْراءُ الاِْنْسِيَّة

ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها تسلیت باد.🖤

#فاطمیه

@arabkhane 💞 -اُلِحگونَّا فی تلگرام

عرب نت💞عربخانه

04 Dec, 12:46


🍀رد پای امیر🍀

  🍂قسمت دوم 🍂

روایت‌های اهالی عربخانه

🌴بر اساس واقعیت 🌴

در ورودی روستاهای سایه سنگان و حسین آباد خان
مردم  با گل و سنگ دروازه ای به شکل تاق نصرت ساخته بودند
در دو طرف جاده ستون‌های بلند ساختند
و سقف برایش گذاشتن ، با پارچه های زیبا تزئین اش کرده بودن ، و قرار بود کاروان از داخل ان عبور کند ،

  در لیسکی و ترساب و دره کوران هم  مردم شور و شعف خاص خودشان را داشتند
جوانان دور کدخدا علیباز را گرفته بودند  و تمهیدات لازم را از او میخواستند
هرجا مسیر ناهموار بود و احتمال داشت برای کاروان دست انداز درست کند را از  با بیل و کلنگ هموار میکردند ،
علیباز عبدالهی از یاران امیر محسوب میشد و علاقه دو طرفه بین‌شان حاکم بود
همه جا صحبت از امیر بود ، اما چیزی که بیشتر مورد بحث و تاثر مردم شده بود، خبر بیماری او بود
او که روزگاری مالک بخش بزرگی از املاک عربخانه از مختاران و سعدآباد و ملک آباد و کلاته میر، اکرم آباد و بیمرز و بسیاری از روستاهای عربخانه بود
اما بعد از تصویب قانون تقسیم اراضی در زمان زمام داری خودش همه را به مردم واگزار کرد
امیر مردم عربخانه را  از خود میدانست
به آنها اعتماد داشت و هر وقت به حمایتش نیاز داشتند حامی شان بود
نکته ای که باعث شده بود  امیر بیشتر به مردم عربخانه دل ببندد حمایت  اهالی عربخانه در دوران گذشته بود
زمانی که توسط دولت وقت ( مصدق) به بیرجند تبعید شده بود
و هنگام سخنرانی مردم مود به او بی احترامی کرده بودند و دامنه نا امنی  را تا بیرجند تداوم داده بودند
نامه های فراوانی ، معتمدان و کدخدایان عربخانه ، بعد از این اتفاق مبنی بر حمایت  از امیر برایش فرستادند
اکثر نامه ها اعلام  همبستگی با امیر بودند
در نامه معروف مرحوم یعقوبی که به امضای جمع کثیری از مردم رسیده بود ، تأکید شده بود اگر اجازه بفرمایید ، نهارمان را در مود و برای شام مهیای بیرجند خواهیم شد،
و این فقط حمایت از شخص امیر بود ، نه تایید یا رد هر گونه سیاستی
و او هم در طی سالها زمام داریش حامی مردم عربخانه بود ،
خبر بیماریش را همه شنیده بودند
و در تدارک استقبال بی نظیر از او بودند
در جمعی که کدخدایان از امیر صحبت میکردند
کربلایی ابراهیم از آزاد کردن یعقوبیهای دربند میگفت و علیباز از آزاد کردن محکومی در دبی ، گویا علی عیسی از سریخان در جوانی راننده امیر بوده . بعدها به دبی مهاجرت می‌کنند،  دچار سانحه ای می‌شوند و به زندان ابد محکوم می‌شود
وقتی امیر را از این موضوع مطلع می‌کنند،  هیاتی ویژه نزد امیر دبی می‌فرستد و سبب آزادی او می گردد
کدخدایان هر کدام خاطره ای از حمایت امیر تعریف کردند
و سپس به سمت تیغدر رهسپار شدند

✍️غلامرضا کاظمی

اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

02 Dec, 20:21


🔺 انتخاب آقای محمد جمالی پور بعنوان سرپرست حزب همبستگی ایران اسلامی در استان خراسان جنوبی


آقای محمد جمالی پور فرزند روستای حسن آباد عربخانه و برادر دکتر هدایت الله جمالی پور میباشند.

لازم به ذکر است قبل از ایشان نیز آقای گرامی پور دیگر فرزند #عربخانه از روستای سریخان دبیر حزب همبستگی در استان خراسان جنوبی بوده اند.

اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

02 Dec, 13:40


🍀 رد پای امیر ، قسمت اول 🍀

روایت‌های اهالی #عربخانه

         🍂 براساس واقعیت🍂

حسین آباد خان (کلاته خان)

کوچه‌های منتهی به خانه انصاف و منزل آقای رخشانی مملو از ماشین و موتورهایی بود که کدخدایان ، معتمدان و معلمان مدارس را به آنجا کشانده بودند
مهمانهایی که از کل منطقه عربخانه به حسین آبادخان آمده بودند ،
مهمانخانه بزرگ آقای رخشانی مملو از رجال عرب وعجم منطقه و کدخداهای محلی بود مردانی که به دعوت، آقای براتی و و آقای رخشانی جهت هماهنگی برای استقبال از امیر دور هم جمع شده بودند
معتمدین خسراباد تا گلندر و نوغاب  مختاران رودخانه نوزاد و جمالیخانه فراتان و سولاخان تا تیغدر و شیر اشتر و اکثر روستاها در این جلسه شرکت داشتند
آقای رخشانی بعد از خوش آمد گویی به مهمانان خطاب به حاضران گفت علی رغم اینکه امیر افتتاحیه بیمارستان دهک را به بنده و آقای براتی سپرده بودند قسمت بر این شده  که   هم به زیارت سید الحسین  شرف یاب شوند  و هم افتتاحیه بیمارستان را خودشان بعهده بگیرند و  دیداری با مردم عربخانه داشته باشد
لذا ما از همه  انتظار داریم که مردم را مهیا کنند تا استقبالی در خور و آبرومندانه تدارک دیده شود
او از حاضران خواست تا تمام مردم عرب خانه را در این امر مهم بسیج کنند
و مسیر استقبال را که از تیغدر تا حسین آباد خان ، تایین کرده بودند را تزئین کنند
در توتسک کدخدا حیدری مردم روستا را به مسجد دعوت کرد تا آنها را برای استقبال آماده کند
مردم روستا یکی یکی وارد مسجد میشدند
آنها می دانستند خبر خاصی در راه است که کدخدا همه مردم را به مسجد دعوت کرده
مردم  احترام خاصی به کدخدا داشتند 
کدخدا حیدری  نه تنها در توتسک بلکه در کل منطقه عربخانه دارای عزت و حرمت خاص بودند
بچه های روستا شادمانه و بطور گروهی  درب منازل اهالی میرفتند
و طبق سفارش کدخدا آنها را به مسجد فرا می‌خواندند
داخل مسجد مملو از جمعیت شده بود و عده کثیری هم درب مسجد جمع شده بودند
کدخدا  با کت و شلوار مرتب و کلاه بره ای زیبا همراه با کدخدا ملا محمد ومسئولان مدرسه  قدم زنان  به سمت مسجد می آمدند
مردم با دیدن آنها به پیشوازشان رفتند
و مرتب دلیل احضارشان را از آنها سوال می کردند
کدخدا لبخند شیرین همیشگی بر لب داشت و مرتب میگفت خیره صبر کنید همگی جمع شوند خبر خوشی برای همه شما دارم
جمعیت داخل مسجد هم بیرون امدند
کدخدا خواست صحبت کند که بغض سنگینی بر گلویش نشست
از بیماری امیر آگاه بود حتی میدانست آمدن و سر زدن امیر به روستاها به ویژه زیارت سیدالحسین  بخاطر بیماری لاعلاجی بود که دامن امیر را گرفته بود
مدیر مدرسه رشته کلام را از کدخدا گرفت ، و به مردم نوید تشریف فرمایی امیر را داد ، او از مردم خواست کوچه و پس کوچه های روستا را تمیز کنند
مسیر راه توتسک تا بورگان را تزئین کنند
لباس تمیز و مرتببه کودکان بپوشانند و آماده استقبال از امیر باشند ، ورودی و خروجی و میدان روستا را فرش کنند
در بورگان هم مثل بقیه مناطق عربخانه شور و شعفی بین اهالی افتاده بود
پلاکاردهای خوش آمد گویی آماده شده بود
تمام کوچه ها و مسیرهای روستا پاکیزه و تمیز شده بود
دیگها و دبه ها را پر از دوغ کرده بودند تا از استقبالگرانی که از روستاهای دیگر خواهند آمد پذیرایی کنند
تنورها مرتب نان می پختند ،
معتمدان و کدخدا  زاده ها امور و کنترل اوضاع روستا را بعهده گرفته بودند
علیداد علیدادی و محمد علی عباسی از یک سو و بانوان غیرتمند ،فاطمه هاشمی وفاطمه ساوری از سوی دیگر مردان و زنان را مهیا میکردند تا ضمن مشارکت در استقبال از مهمانان روستا پذیرایی کنند
در بورگان هر جا پا می‌نهادی بانو یا آقایی را می‌دیدی  که در تدارک کاری هست
پری شهردار ،و بی بی حسینی ،،میر بخشی ،خدابخش و ملا حسین و هر کسی را می‌دیدی انگار داشتند تدارک عروسی فرزندانشان را انجام می‌دادند ،
بورگانیها می‌دانستند که وقتی صدها نفر مهمان وارد روستا می‌شوند و قراراست ساعتها سرپا وایستند نیاز به خدمات ویژه دارند، که باید از پس آن بر می آمدند

  ✍️غلامرضا کاظمی





اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

02 Dec, 13:39


🔹 رد پای امیر عنوان داستانی است بر اساس واقعیت که به قلم آقای غلامرضا کاظمی در سه قسمت منتشر خواهد شد 👇👇👇

عرب نت💞عربخانه

01 Dec, 10:08


🔸برنامه بازی های ((هفته ششم))

🔹لیگ دسته اول فوتسال
📌 سه شنبه ۱۳ آذر ماه ۱۴۰۳

۱-سرداران #عربخانه 🆚 آذرخش 🕰️ ساعت ۱۵:۰۰

🏟️ محل برگزاری: سالن شهیدین قاسمی

کمیته فوتسال هیأت فوتبال شهرستان بیرجند

اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

30 Nov, 20:03


#اطلاعیه_صندوق_گلریزان_متوفیان

سلام و احترام به همه دوستان،فامیل و عزیزانی که از طرح گلریزان باخبرند.

🔺به اطلاع میرساند آخرین فرصت واریزی برای برخورداری از مزایای صندوق گلریزان تا ساعت ۱۲ امشب ۱۴۰۳/۰۹/۱۰ میباشد.

بزرگوارانی که از این تاریخ و ساعت به بعد واریزی انجام دهند،پس از دو ماه بعد از واریز قادر به بهره مندی از مزایای صندوق خواهند بود.

همیشه با خانواده محترمتان سلامت و تندرست باشید
🌺

عرب نت💞عربخانه

30 Nov, 12:34


چند نکته روان شناسی به بهانه خاطره جناب آقای کاظمی
💫💫💫💫💫💫💫💫💫
کودک یک موجود و مفهوم عینی است که از ابتدای حضور انسان(شرط بقای نسل) در کره خاکی حضور داشته است.
 از منظر روانشناسی، کودک و کودکی در برهه‌های مختلف تاریخی تعاریف متعددی داشتند.
✨️✨️✨️✨️✨️

در سده‌های میانه  گروهی کودک را موجودی پلید و شرور می‌دانستند و چنین فرض می‌کردند که شرارت، شیطنت، فساد و پستی، عناصر اولیه و عمده در موجودیت کودک است.( نگاهی به فیلم های که قرون وسطی را به تصویر می کشد نمایانگر بهره کشی از کودکان و خرید و فروش آنهاست.)

و اما در دوران مدرن کودک معصوم و بی‌گناه در مقابل کودک شرور قرار گرفت. حال والدین باید در برابر جهان بد از او محافظت می‌کردند و این آغاز برنامه‌ریزی و نقش حمایتی بزرگسالان در قبال کودک بود. 
✨️✨️✨️✨️✨️✨️✨️
پیاژه کودکان را دانشمندانی کنجکاو می‌دانست که به تحقیق و آزمایش درباره‌ اشیا' می‌پردازند و به درون محیط دست می‌زنند تا ببینند چه اتفاقی خواهد افتاد.

👇👇👇👇👇👇👇👇👇

کودکان دیروز که در خاطره برادر محترم جناب کاظمی هستند؛ ظاهرا بیشتر در قالب تعریف پیاژه می گنجند.
آنچه این کودکان در کوچه پس کوچه های باغ ها و یا در دشت و بیابان و یا در فراز تپه ها و دامنه کوه ها تجربه می کردند
در واقع خلاصه نظریه آدلر هم بوده که معتقد بود شخصیت انسان در تعامل با دیگران و طبیعت شکل میگیرد ؛ خلاقیت و مسئولیت پذیری را می آموزد.
کودکان دیروز فرای تجربه گرسنگی و برهنگی
احساس قابلیت و توانمندی و رسیدن به باور توانستن  و تعلق به گروه را در بازی های کودکانه خویش می آموختند.
از کلی گویی میگریزم و بحث را از اطاله خارج میکنم.
و اما آنچه از این قصه میتوان با یک دیدگاه مثبت گرایانه استخراج کرد.
🔹🔹🔹🔹🔹🔹

▪️صداقت کودکان قصه که به محض برگشتن حقیقت را به ‌والدبن خود گفتند. بنابراین بیاموزیم که برخورد والدین به گونه ای نباید باشد که کودکان را تحریک به دروغگویی کنند.
▪️کودکان می توانستند به تنهایی در خانه بمانند یا به تنهایی در کوچه و خیابان بازی کنند که در پروراندن خودمختاری و استقلال عمل و مسئولیت پذیری تاثیر داشته است.

البته مشروط به آموزش خود مراقبتی  در زمان مقتضی و متوالی (کودکان آن دوره معمولا از رفتار والدین می آموختند و آموزش هدفمندی نداشتند.)

▪️اشتباه کردن جزئی از زندگی کودکان دیروز بوده و والدین این را ‌می پذیرفتند.
(نتیجه یافتن خود و توانمندی هایش و شکل گیری اعتماد به نفس کودک بوده)

▪️حضور آزادانه در طبیعت خطر کردن را به وی می آموخته و کودک در کشاکش اموختن ؛  شهامت و ریسک پذیری بالا را تجربه می کرده است.
(البته میزان این ریسک پذیری باید کنترل شده و اصطلاحا سالم باشد.)

🔘 نکات منفی :  به چند نکته اکتفا میکنم .
(توضیح: نکات مثبت و منفی گفته شده خاص کودکان قصه نیست و اغلب والدین دهه ای گذشته را شامل می گردد.)

▪️عدم حضور و کنترل فرزندان در انواع ‌ اقسام بازی های آنها تا اگر خطای اخلاقی در بازی صورت گرفت والدین تذکر لازم را بدهند.

▪️عدم آموزش خطرات پیش رو
▪️عدم آشنایی والدین آن روز با انواع تقویت مثبت ‌ منفی رفتار و یا تنبیه مثبت و منفی در شکل گیری رفتار درست

و "نکته پایانی"
انسان موجودی آزاد و صاحب اختیار است موجودی دارای ادراکات ذهنی منحصر به خودش؛ واقعیت برای هر کدام از ما همان است که درک میکنیم. و هیچ دو نفری برداشت یکسان از یک موضوع ندارند چه بسا بسیاری از ادراکات ما جانب دارانه و یا اشتباه هستند.

💠""شاد بمانید و شاد زندگی کنید""💠
فریده حیدری ۱۴۰۳/۰۹/۰۹
@ARABKANEH
@HONARARAB

اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

30 Nov, 12:34


♻️کودکان شرور ♻️

چند روزی بود که مدارس تعطیل شده بودند
و کودکان خوشحال از تعطیلات تابستانی روی زمین قرار نداشتند و مرتب صدای مردم روستا را در می‌آوردند
کودکان که هرکدامشان در خانه آرام و مظلوم به نظر می‌رسیدند ؛
اما وقتی فرصت پیدا می‌کردند زمین را به آسمان میدوختند ، و پیه هر گونه تنبیه ی را به تن می مالیدند.
در یکروز تابستانی با گروهی از بچه ها تصمیم گرفتیم به بیابان برویم  و از چاه‌های بیابان کفتر بگیریم ؛سرازیری چشمگاو را پشت سر گذاشتیم .
پس از سربه نیست کردن تعدادی از بزمچه ها در مسیر راه به سمت حبیبان رفتیم
تا آبی بنوشیم  و آبی هم به تن بزنیم
وقتی به نزدیک  حبیبان رسیدیم؛
پیرمرد تنومندی را دیدیم ،که عریان وسط استخر نشسته بود و به سرش صابون می مالید .
از تپه مشرف به استخر بالا رفتیم ، پیرمرد لباس‌هایش را داخل هم گذاشته بود  و شبیه یک بقچه شده بودند ، و سنگی هم روی آنها نهاده بود ؛تا باد آنهارا جابجا نکند
آهسته لباس‌هایش را برداشتیم و از محل دور شدیم .
در اولین فرصت کنجکاوی کودکانه ما را واداشت تا لباس‌هایش را وارسی کنیم
تنها چیزی که در جیب‌های پیر مرد بیچاره پیدا کردیم یک کبریت بود و بس
و همان کبریت برای آتش زدن لباس‌هایش کافی بود .
لباسها را یکی یکی آتش میزدیم و در چاه می انداختند ، تا کفترها را پیدا کنیم
شب که به خانه برگشتیم ، پدر در خانه نبود
صدای پدر رعشه به جانمان می انداخت
چشم غره هایش کاملا مارا تسلیم می‌کرد
اما بیاد ندارم که من یا برادرم را تنبیه فیزیکی کرده باشد
طولی نکشید که پدر با پرخاش وارد خانه شد و مستقیما سراغ مارا گرفت
مادر سریعا وارد ماجرا شد ، که چه خبرته ؟ بچه ها را زهره ترک کردی !
پدر گفت لباس‌های کربلایی را برداشتن گم و گور کردند ،
مادر گفت ، اگر لباسهاشو برداشتند چجوری عریان رفته خونه ؟
این سوال خنده را به لب بابا آورد و نتونست به احساساتش غلبه کند
قهقهه هایش تا چند دقیقا تداوم داشت
و باعث شد تنبیه ما هم لغو شود  .

حال بعد از ۵۲ سال دارم فکر میکنم پیر مرد بیچاره از دل بیابان لخت و عریان چجوری به خانه برگشته ؟
🤫🤫🤫🤫
@ARABKANEH
@HONARARAB
اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

29 Nov, 13:33


🔹لیگ دسته اول فوتسال بیرجند ((هفته پنجم))


سرداران عربخانه 5


گیتی پسند 5



اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

28 Nov, 12:42


⚽️ خبر خوب برای ورزش عربخانه :

دعوت حمیدرضا مرادی نیا ، بازیکن جوان و خوش تکنیک فوتسال از روستای تیغدر #عربخانه به اردوی تیم ملی مینی چمن کشور

🔴  حمیدرضا مرادی نیا بهمراه محمدمهدی مقیمی و ابوالفضل میرزارستمی سه  بازیکن عضو  تیم شوسف که بعنوان نماینده استان آبان ماه امسال به مسابقات کشوری به میزبانی شهر یزد اعزام شده بودند به اردوی تیم ملی مینی فوتبال کشور دعوت شدند👏

اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

28 Nov, 10:32


🔸برنامه بازی های ((هفته پنجم))
🔹لیگ دسته اول فوتسال

📌 جمعه ۹ آذر ماه ۱۴۰۳

گیتی پسند 🆚 سرداران عربخانه

🕰 ساعت ۱۲:۰۰

🏟 محل برگزاری: سالن شهیدین قاسمی بیرجند



⚽️ کمیته فوتسال هیأت فوتبال شهرستان بیرجند ⚽️





اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

28 Nov, 06:55


🔺مقام سومی مسابقات تکواندو استانی
استان خراسان رضوی در رشته کیوروگی
توسط زهرا مرادی فرزند مهدی مرادی از روستای خسروی




اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

27 Nov, 09:07


#سیاح

🔺بازاریان عرب تهران _ قسمت 3

❇️ فعالیت اقتصادی عربها در کشور امارات

🔹  مصاحبه با آقایان

حاجی جمالی
عسکری جمالی
محمد رضا کاظمی



اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

25 Nov, 14:06


تحلیل رفتاری خاطره جناب آقای عبداللهی #مدرسه_توتسک سال ۱۳۵۸ -۱۳۵۷

💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫

با سلام و عرض روز بخیر🙏

در تحلیل خاطره جناب آقای عبداللهی به چند نکته کلیدی اشاره می‌کنم.

◾️ نکته اول:
دانش آموزان کلاس با توجه به روحیات خاص فضای روستا که نشانگر آزادی و نشاط شور و شوق آنهاست کلاسی پرشور و پرحرارت دارند؛ دانش آموز عاشق معلمش است زیرا او را  تنها فرد مرجع دانش و نماد تمدن میداند، کلاس را به جهت وجود او و هم کلاسی‌هایش می‌ستاید عاشق فضا و مکان می‌باشد بنابراین حسی که دانش آموزان آن دهه تجربه می‌کردند هرگز امروزی‌ها تجربه نمی‌کنند نه از آن شور و نشاط خبری هست و نه از درس و مشق لذتی می‌برند.
و اما متاسفانه رفتار خشونت و فضای دیکتاتور مآبانه معلمین دهه ۵۰ و قبل از آن که متاسفانه فضای کلاس را مسموم و مخوف می‌نمودند و دانش آموزان مستعد و باهوش به جای شناسایی و آموزش ویژه به دلیل رفتار اشتباه یک معلم سرکوب و چه بسا منزوی یا مجبور به ترک تحصیل می کردند

اگر به خاطرات تجربیات پیشرفت های یک فرد موفق نگاهی بندازیم رد پای یک شخصیت تاثیرگذار را در دوران کودکی او خواهید یافت و در آن بهبوهه زمانی اغلب معلمان این تاثیر را می‌توانستند بر دانش آموزان بگذارند و برعکس آن هم زیاد دیده شده است که معلم فاتحه سرنوشت آینده و استعدادهای بی پایان یک دانش آموز را با رفتار نابخردانه خود خوانده است.

آقای ب شما با یک تعداد دانش آموز مستعد و پرشور هم داستان بوده اید دانش آموزان که هر کدام خصوصیات و شخصیت منحصر به فرد خود را داشته اند؛ از دانش آموز فعال و پر انرژی گرفته تا دانش آموز عمیق و متفکر و یا پرهیجان و شلوغ و یا عاطفی و مهربان و شاید خجالتی و کم حرف ویا کم استعداد هم یافت می شده است.

جنس دانش آموزی که برای نزدیک‌تر شدن به شمای معلم ؛ مشق نوشتن را بهانه می‌کند از نوع عاطفی و ارتباطی است او برای نزدیک شدن به شما  به بهانه‌های مختلف به میزتان نزدیک می‌شود و قصد برقراری ارتباط عاطفی را با شما دارد ؛آن وقت شما پاسخ این جستجوی محبت را با تحقیر و تنبیه شدید می‌دهید😔

کاش خودتان سیلی بر صورت آن کودک میزدید نه آنکه او را مورد هجوم و کتک کاری دوستانش قرار دهید . او توسط بهترین دوستانش تحقیر شد کانون امنش را بر سرش خراب کردید و کودکان معصوم را به جان هم انداختید🤫

◾️ نکته دوم
کودکانی که دور از والدین خود تحصیل می‌کردند و والدین در دسترس نبودند

تکیه‌گاه اول هر کودک پدر و مادر او هستند
اغلب این بچه ها در این روستا میهمان بودند بنابراین والدین از صبح تا شب از دسترس کودکان ۶ تا ۱۲ سال به دور بودند
بعد از هجوم وحشیانه معلم به عباس و شکنجه‌ای که در بازداشتگاه‌های مخوف مستبدین هم انجام نمی‌شود توسط این معلم ناآگاه صورت می‌گیرد؛ کودکان بی پناه  به دنبال محکمه‌ای برای گرفتن داد خود بودند جالب است که جدای از اینکه بزرگان هر روستا در آن تاریخ چه قدر سیاه و یا چقدر سفید عمل می‌کردند اما نکته‌ای که برای من جالب بود ؛این بود که این کودکان با اطمینان و اعتماد و بدون ترس به خانه این بزرگ، روانه می‌شوند چرا چون نقطه امن بعد از والدینشان ایشان بودند و یا شاید دیده بودند که این افراد حل کننده مسائل روستاها و بزرگترهایشان هم هستند؛ بنابراین با مراجعه به این زنده یاد او را به دادخواهی فراخواندند
و خوشحالم که چقدر کوتاه و زیبا معلم تادیب شد بدون دشنام، بدون حرف و سخن اضافه یاد مثل معروف افتادم :
" زدی ضربتی؛ ضربتی نوش کن "
و معلم در کسری از ثانیه تمام تجارب تلخی که بر سر دانش آموزان آورده را تجربه کرده
زور گویی، تحقیر در جمع، استیصال و درماندگی و.........

در پناه ایزد منان

فریده حیدری آذر ماه ۱۴۰۳
مجله فرهنگی عربخانه
@HONARARAB

اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

25 Nov, 13:50


🌴خاطرات شیرین 🌴 #مدرسه_توتسک

        🍂  مدرسه توتسک 🍂

🌱روایتی از آقای اسماعیل عبدالهی ،

معلم سر کلاس در میان همهمه بچه ها داشت چرت می زد ، پشت میز نشسته بود و دستهایش را زیر چانه اش عمود کرده بود ،
اسماعیل کوچک جلو میز رفت و خواست خدمتی به معلم کرده باشد و در درس ،، میهن خویش را کنیم آباد ،، یاری اش کند .
او از معلم سوال کرد که آیا بچه ها باید از درس در دفترشان مشق بنویسند ؟
معلم  به معنای تایید سری تکان داد و دستهایش را روی میز خواباند و سرش را رو دستهایش گذاشت .
اسماعیل به بچه ها گفت از روی درس یک بار بنویسید .
بچه ها تکلیف رو انجام دادند ، دقایقی بعد اسماعیل دفترها را جمع کرد و جلو معلم گذاشت ،
معلم چرتش پاره شد ، نگاهی به دفترها و ابراهیم کرد ،
و پرسید اینها چیه ؟
بچه ها گفتند اسماعیل گفت بنویسیم ،،!
معلم گفت ، اسماعیل بیجا کرده ،
به بچه ها دستور داد هر کدام یک توگوشی به اسماعیل زدند
اسماعیل با چشمان براقش صورت همکلاسی های خودو توگوشی‌ها رو رصد می‌کرد و برای آنهایی که محکم میزدند متعجب از وضع پیش آمده به فکر انتفام ،سری تکان میداد
و به طریقی برایشان خط و نشان می‌کشید، 
زنگ تفریح شد و بچه ها در فضای حیاط مدرسه در جست و خیز بودند
و فرصتی شد تا اسماعیل و دوستانش با بعضی از همکلاسیهاش تسویه حساب کند ،
زنگ کلاس زده شد و بچه ها سر کلاس درس نشستند
عباس که در زنگ تفریح از اسماعیل کتک خورده بود
از پشت سر اسماعیل ضربه ای به او زد
در همین هنگام معلم وارد شد و صحنه را دید
بهلولی معلمی ظالم و بی رحم بود ،
به نحوی وحشیانه بچه ها را تنبیه می‌کرد
معلمان دیگر و مدیر مدرسه بارها به او تذکر داده بودند
اما انگار قرار بود تمام عقده هایش را سر بچه های کلاس دوم خالی کند ،
عباس را پای تخته خواند
عباس کودکی با انگیزه و پر انرژی بود ، هیکلی به مراتب بزرگتر از سنش داشت
با سن کم قادر بود موتور سیکلت سوار شود ،
و طبیعتا در سر کلاس هم نسبت به بچه های دیگر پر شر و شور تربود، تکالیف تعطیلات عید را هم انجام نداده بود
که همه اینها از دید معلم جوان ناهنجاری محسوب میشد ، برای تأدیب اش  میخی را  برداشت و گوش عباس را به دیوار چسپاند
خون رو دیوار و سر و صورت عباس چکید
کلاس بهت شده و ساکت شد، هیچ صدایی از کسی در نمی آمد جز صدای ناله های عباس ،
زنگ  مدرسه زده شد و بچه ها آزاد شدند
با توصیه بچه های دیگر عباس و چند نفر دیگر به فکر افتادند تا درب خانه حاج محمود حیدری رفتند ، و موضوع تنبیه عباس را تعریف کردند ،
حاج محمود از بزرگان توتسک بود ، تنومند و دلیر بود
و بین مردم حرمت خاصی داشت ، حاج محمود در حالیکه دستان خویش را پشت سرش قلاب کرده بود به راه افتاد و بچه ها خوشحال و با قدم های استوار پشت سرش تا به مدرسه رسیدند؛
منزل بهلولی یکی از اتاقهای مدرسه بود ،
حاج محمود صدایش کرد (بهلولی)
، بهلولی با زیر شلواری و زیر پوش بیرون آمد ، و خوب می دانست حاجی برای چی آمده ، به سمت حاجی آمد که با او احوالپرسی کند
اما اخم های حاجی درهم بود و خیره در چشمان معلم شد
بهلولی سر پایین انداخت و چند ثانیه بعد با توگوشی که از حاج محمود خورد و چند ثانیه به همان سمت ماند ، سپس سرش را بالا گرفت
حاج محمود گفت ، من به اداره و مدیرت کار ندارم
همینجا وایستادم تا ده دقیقه دیگه باید اساس تو جمع میکنی و میری ،
او حاج محمود را خوب می‌شناخت،  و میدانست اگر تمرد کند مشکلاتش بیشتر خواهد شد
بهلولی یک ماشین هیلمن سقف چرمی داشت
خیلی سریع وسایلش را روی باربند هیلمند بست  با همسرش سوار شدند،  و رفتند
فردای آن روز راهنما از اداره آمد ، بچه ها و مدیر آثار خون روی دیوار و زخم گوش عباس را نشانش دادند
او حتی سراغ حاج محمود هم نرفت که سوالی بپرسد
گزارشش را نوشت و رفت ،
یکی دو هفته معلمین دیگر به مشق و درس کلاس دومیها رسیدگی میکردند
تا معلمی جدید آمد و روال را به حالت عادی برگرداند


غلامرضا کاظمی

مجله فرهنگی عربخانه
@HONARARAB

اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

25 Nov, 05:30


پایان مسابقات فوتسال گرامیداشت هفته بسیج #دهک_عربخانه

❇️این مسابقات به همت حوزه شهید آهنی دهک با شرکت ۸ تیم از بین پایگاههای بسیج منطقه برگزار و در نهایت تیم فوتسال شهیدعرب پور ( #هشتوگان ) بدون باخت و با اقتدار صدر نشین این مسابقات شد

همچنین تین فوتسال شهیدجابری (مزارسیدعلی)  به مقام دوم این مسابقات  دست یافت

❇️در پایان با حضور مسئولین از تیمهای برتر و عوامل برگزاری تجلیل شد.


اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

24 Nov, 18:53


🔺 #تبلیغات_عربخانه

🔸 آهن آلات برادران جمالی

تیرآهن، میلگرد، ورق نبشی، پروفیل و تیرچه های فلزی و بتنی

🔸 مشهد مقدس خین عرب بعد از طرحچی ۶ پلاک ۱۲۰

📲 09122167205

.

عرب نت💞عربخانه

24 Nov, 06:42


انالله واناالیه راجعون
باقلبی آکنده از اندوه، درگذشت بزرگ خاندان مرحوم کربلایی محمدمرادپورفرزندگلزاررابه اطلاع میرساند مراسم ترحیم آنمرحوم فردا دوشنبه 1403/9/5ساعت 13درحسینیه بهشت متقیین بیرجندوتشییع جنازه آنمرحوم از ساعت. 3/30درروستای تیغدربرگزارمی گردد.خانواده های مرادپور،بهروزی ،مرادی،عبدالهی ،جابری وسایربازماندگان

درگذشت مرحوم کربلایی محمد مراد پور   را به خانواده و بازماندگان عزیز تسلیت عرض می کنیم.
(تحریریه کانال عرب نت)

عرب نت💞عربخانه

23 Nov, 06:53


تعاونوا علی البر و التقوی

با سلام و آرزوی سلامتی روزاَفزون

🔹ضمن تشکر از همه عزیزانی که در حرکت خدا پسندانه گلریزان متوفیان شرکت کردند تا طبق اساسنامه گلریزان،این پویش شروع شود و گرهی از مصیبت وارده به خانواده‌های داغدار را باز کند و مرحمی به آن خانواده باشد،به اطلاع میرساند در همین راستا نتیجه جلسه‌ای که در تاریخ ۱۴۰۳/۰۹/۰۱ با حضور تعدادی از اعضای صندوق گلریزان و هیأت امنای هیأت امام حسن مجتبی(ع) کرمان در حسینیه برگزار شد را به سمع و نظر شما عزیزان می‌رسانیم.

۱.به درخواست تعداد زیادی از شرکت کنندگانی که در حال گفتگو با اطرافیان جهت ورود به خیریه میباشند و خواستار تمدید مهلت نام نویسی شدند،این طرح به مدت ۱۰ روز و تا تاریخ ۱۴۰۳/۰۹/۱۰ تمدید شد تا از اولین واریزی که تا تاریخ ۱۰ آذر انجام شود،مشمول بهرمندی از مزایای گلریزان باشند.

۲.آقايان رضا عباسی و نعمت جمالی بازرسان منتخب صندوق می باشند.(نظارت هيأت امنای هيأت امام حسن مجتبی(ع) به قوت خود باقی می ماند)

۳.بدلیل تازه تأسیس بودن صندوق،مبلغ تعیین شده گلریزان برای هر عزیزی که فوت نماید،مبلغ ۵۰ میلیون تومان می باشد.
این مبلغ از زمان تأسیس گلریزان به مدت یک سال ثابت است و امید است که به همت و اتحاد شما بزرگواران در سنوات آینده این مبلغ به چندین برابر افزایش پیدا کند تا تمام هزینه‌های متوفی و حتی بیشتر پرداخت شود تا مرهمی برای خانواده های داغدار باشد.

🔺عزیزانی که در این پویش شرکت کردند و بزرگوارانی که مایل به نام نویسی در این طرح هستند،مشخصات سرپرست و اعضای خانواده خود را به یکی از اعضای هیأت امنای صندوق،آقایان موسی جانباز،رضا سرباز و صفدرعلی جمالی ارسال نمایند که در دفتر گلریزان ثبت شود.

با توجه به درخواست ها و استقبال خوب شما عزیزان  این طرح تا تاریخ ۱۴۰۳/۰۹/۱۰ تمدید شد و این آخرین تمدید خواهد بود.
از تمام همولایتی های بزرگوار در هر شهر و استانی که مایل هستند در این طرح شرکت کنند،تقاضا میشود تا تاریخ فوق واریزی های خود را به شماره حسابی که در زیر قید شده برای هر خانواده به نام هر سرپرست مبلغ یک میلیون تومان واریزی را انجام دهند تا از ابتدای این طرح از مزایای گلریزان بهره مند شوند.
پس از اتمام مهلت تعیین شده هم می‌توان شرکت کرد،اما بعد از اولین تاریخ واریزی لازم به گذشت حداقل دو ماه است تا بتوانند از مزایای گلریزان استفاده کنند.

جمع بندی:

هدف از طرح گلریزان متوفیان این است تا در این وضعیت اقتصادی کمی از مشکلات خانواده‌های داغدار کم شود و در کنارشان باشیم.
در پايان آرزوی سلامتی همراه با آرامش وآسایش برای تک تک شما بزرگواران داریم.

با احترام؛
🏴هیأت امنای امام حسن مجتبی (ع)

شماره کارت مجازی ۵۰۴۱۷۲۱۱۱۳۷۸۷۰۴۹

حق عضویت یک میلیون تومان

عرب نت💞عربخانه

22 Nov, 16:40


‏THEATER
‏International
🎭یک داستان مجزا 🎭
نویسنده : پژمان پروازی
کارگردان : ستاره کاظمی (بانوی عرب از رودخانه نوزاد)
بازیگران : ستاره کاظمی _مسعودفدایی
🌎 اولين نمایش رویدادی بین المللی تاتر اروپا_لندن _۷ دسامبر به تاریخ ایران ۱۷ آذر🌎
جشنواره بين المللي اروپا _لندن به مديريت خانم سوسن فرخ نيا و سودابه فرخ نيا هر سال در كشور هاي اروپايي در حال برگزاري است.

🛑بعد از پایان نمایش رویدادی حاضر خواهیم بود برای شنیدن نقد و پرسش و پاسخ های آنلاین متخصصین تاترهای بین المللی که بیش از اجرا جذاب خواهد بود 🛑


اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

22 Nov, 14:40


#سیاح

🔺بازاریان عرب تهران _ قسمت 2

🔹  مصاحبه با آقایان

حاجی جمالی
عسکری جمالی
محمد رضا کاظمی



اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

22 Nov, 14:26


🔺 کَوگَه 😍




اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

22 Nov, 12:44


🔺 فقط #عربخانه باید برنده بشه😂

اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

22 Nov, 12:31


🔺پایان بازی

سرداران عربخانه ۱
مبلمان پرنس
۱

عرب نت💞عربخانه

22 Nov, 11:39


🔺لحظه اهدای جام قهرمانی لیگ استان خراسان جنوبی قهرمان سال قبل به تیم سرداران #عربخانه

اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

22 Nov, 07:13


◼️◼️
◼️
🍂انالله و انا الیه راجعون🥀

◾️با نهایت تأسف و تأثر درگذشت
مرحوم مغفور  فتح الله مرادی از روستای خسروی عربخانه را به اطلاع می‌رساند.

مراسم تشییع و تدفین آن مرحوم فردا شنبه از ساعت ۱۵ عصر در روستای دوتویه سفلی برگزار میگردد.

 

ضمنا خانواده مرحوم اظهار نمودند ازفامیلهای محترم شهرستانی جهت شرکت درمراسم که توانایی سفر به علت بعد مسافت وسایرموارد راندارندگله ای نیست.

درگذشت مرحوم فتح الله مردادی  را به خانواده و بازماندگان عزیز تسلیت عرض می کنیم.
(تحریریه کانال عرب نت)

عرب نت💞عربخانه

22 Nov, 06:35


زن نظرعلی انگشت سبابه‌اش را در گلوی بچه گذاشت تا اگر خروسک باشد آن را بترکاند.
زن‌ها هر کدام فنی را روی بچه بی جان امتحان کردند اما نتیجه نداد.
آنها مردها را از موضوع با خبر کردند و گفتند کودک خروسک گرفته و خفه شده
حال و احوال کربلایی دگرگون شد توان ماندنش نبود ، خود را به مسجد روستا رساند، آنجا تنها جایی بود که می‌توانست با خیال راحت گریه کند
و اندوه از دست دادن تنها پسرش را از سر بگذراند.
زن‌ها وقتی از زنده شدن بچه مایوس شدند او را از بچه‌های دیگر دور کردند
و در گوشه‌ای از خرابه گذاشتند
کنیز به دیوار خرابه تکیه کرده بود و آهسته گریه می‌کرد تا مبادا دخترانش بیدار شوند.
عذاب وجدان و فقدان تنها پسرش غم و غصه‌اش را صد چندان کرده بود.
او همانطور که اشک می‌ریخت صدای قریچ قریج دندان‌های حیوانی را شنید.

با سر و صدای او زن‌ها بیدار شدند و حیوان را فراری دادند.
با هماهنگی همسرانشان همان شب کودک را دفن کردند تا والدینش وضعیت او را نبینند .
چند سال بعد کربلایی و کنیز از یکدیگر جدا شدند.
در سن پیری که هر دوی آنها بالای ۹۰ سال سن داشتند بعد از سال‌ها دوری از همدیگر در حالتی که هر دو آلزایمر داشتند در مقابل هم قرار گرفتند و کنیز از کربلایی  بابت خفه شدن بچه حلالیت طلبید.

آنها همه چیز را از یاد برده بودند به جز چیزهایی که از یکدیگر پنهان کرده بودند.


غلامرضا کاظمی

اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

22 Nov, 06:34


# خروفه

🔺 داستانهای واقعی از اهالی عربخانه

"قسمت  دوازدهم"

🔹 حمله ملخها

کربلایی روی سکوی لب تنور نشسته بود .
ملخ‌ها دور تا دورش جست و خیز می‌کردند ، یکی از ملخ‌ها را گرفت بال‌هایش را باز کرد و به دهان کوچک ملخ خیره شد،  برایش خیلی عجیب بود مگر می‌شود ملخی به این کوچکی ریشه آبادانی را در وطن بخشکاند و بیابانِ آباد وکوه‌های سرسبز را به خُشک زاری بی‌آب و علف تبدیل کند؟
او مرتب استغفار می‌کرد و علت تمام بدبختی‌ها را بی‌ایمانی مردم می‌دانست.

بعد از هجوم ملخ‌ها بیشتر اهالی  عربخانه به شرق خراسان هجرت کردند تا با کار کردن در مزارع امرار معاش کنند
اما کربلایی باید یکی دو ماه دیگر صبر می‌کرد تا همسرش وضع حمل کند.

نظرعلی برادرزن کربلایی هم به خاطر آنها سفرش را به تعویق انداخت.
امرار معاش برای همگان سخت شده بود
مردم با آسیاب کردن ریشه بعضی از گیاهان و هسته خرما و مخلوط کردن آن با آردِ جو یا گندم نان تهیه می‌کردند.

دیگر خبری از شیر و ماست و کره نبود
ملخ‌ها بلایی به سر دشت و بیابان و صحرا آورده بودند که برای آهوان هم آذوقه و غذایی پیدا نمی‌شد.

در اطراف روستاها لاشه‌های حیواناتی که از شدت گرسنگی تلف شده بودند به وفور یافت می شد.

کربلایی و خانواده‌اش روزهای سختی را تجربه می‌کردند تا همسر کربلایی وضع حمل کند.
آنها سه فرزند دختر داشتند و تولد فرزند پسر برای آنها شادی آفرین بود
با تولد او رنگ شادمانی و خوشحالی در چشمان کربلایی موج می زد، آنها چند روز بعد آماده مسافرت شدند.

خانواده کربلایی رضا و نظرعلی هم با آنها همراه شدند، اثاثیه لازم برای مسافرت را پشت الاغ بستند و  وسایل سفر،  مانند پلاس ، فرش و ظروف همراه خود برداشتند.
زنان و کودکان سوار بر گاو و الاغ شده و مردان پیاده به راه افتادند
راه پرخطری در پیش داشتند
هر آن احتمال آن داشت که راهزنان به آنها حمله کنند و همه مال و اموالشان را غارت کنند.

آنها از امنیه ها هم می‌ترسیدند چون قانون آن زمان این بود که زنان یا باید سرلخت می‌بودند یا کلاه پهلوی بر سر می داشتند و این برای دختران و زنانی که حتی پیش پدرشان هم سرلخت نبوده‌اند کار سختی بود.

آنها هر روز حدود ۲۰ تا ۳۰ کیلومتر راه می‌رفتند ،  هرجا بیابان یا علفزاری را می‌دیدند توقف می‌کردند و توشه‌ای برای  ادامه راه خود تهیه می‌کردند.

آنها مسیر قائنات و سپس رشتخوار را برای مهاجرت انتخاب کرده بودند.

یک روز،  مسیرشان از روزهای قبل طولانی‌تر شد و دیرتر به آبادی بعدی رسیدند.
همگی آنها خسته شده بودند ، از فرط خستگی در کنار خرابه‌ای بار انداختند.

کربلایی و همراهان درون خرابه را  پاکسازی کردند که هم تمیز شود و هم از وجود حشرات و خزندگان ایمن گردد.

بچه‌ها و خانم‌ها در درون خرابه و مردها در فضای بیرون فرش انداختند
خستگی باعث شد همگی خیلی زود به خواب سنگین بروند
یکی دو روز بود که حال نوزاد خوب نبود و تب داشت، والدین نگران سلامتی او بودند
هنوز ساعتی از خوابشان نگذشته بود که  گریه بچه بلند شد ، از صدای گریه نوزاد کربلایی بیدار شد و همسرش کنیز را بیدار کرد  تا به بچه‌اش شیر بدهد.

کنیز که از فرط خستگی نای حرکت نداشت چشمانش را نیمه باز کرد ، بچه را بلند کرد و در تاریکی شب پستانش را در دهان طفل گذاشت و در همان حالت خوابش برد.
ساعتی بعد وقتی چشم باز کرد و بچه را از خود جدا کرد متوجه شد بچه بی‌جان است و نفس نمیکشد.
او را تکان داد، دست بر صورتش کشید، بینی‌اش را فشار داد اما نوزاد هیچ عکس العملی نشان نمی داد.
آری ... نوزاد زیر پستان مادر خفه شده بود ،کنیز جرأت داد و فریاد را نداشت
همه جا تاریک بود، او نمی‌دانست باید چه کار کند.
آهسته زن کربلایی رضا و زن نظرعلی را بیدار کردو گفت حال بچه‌ام خراب است .


ادامه دارد👇

عرب نت💞عربخانه

22 Nov, 06:31


#رفگان_تعالو

🎥 پخش زنده بازی از ایتا و مراسم اهدا جام قهرمانی لیگ برتر خراسان جنوبی به تیم فوتسال سرداران عربخانه

سرداران عربخانه 🔥 مبلمان پرنس

📍 امروز جمعه دوم آذر سالن ورزشی شهیدین قاسمی بیرجند ساعت ۱۴

🎥 با گزارش : امیر ابادانی پخش از کانال ایتا عربخانه👇👇👇

http://eitaa.com/arabkhane_news

🌷 قرارمون امروز ساعت ۲ سالن شهیدین قاسمی بیرجند👍


اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

21 Nov, 16:38


⚽️ مرحله نیمه نهایی مسابقات فوتسال
"یادواره شهید رئیسی"

اتحاد #عربخانه & صافکاری هاشم

ساعت : ۱۱:۰۰ ظهر فردا جمعه


سالن شهرداری شهرک رضویه مشهد


اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

21 Nov, 05:31


بنام حضرت حق

جناب آقای دکتر نخعی
نماینده محترم شهرستانهای نهبندان و سربیشه

با سلام و احترام؛
نیک میدانید که عربخانه زادگاه و خاستگاه مردمانی نجیب و آزاده است، انسان‌های آزاده ای که در تاریخ پر نشیب و فرازشان هیچگاه اثری از ارباب و رعیتی و خان و خانزادی یافت نشده است و شاید همین روحیه آزادگی دلیل مهاجرت بزرگ تاریخی شان باشد.
این مردمان نجیب و شریف همیشه رو بازی کرده اند و اگر به کسی دست یاری داده اند تا پای جان بپای عهد و پیمان خویش مانده اند.اما دریغ و صد دریغ که سالهاست مطمح نظر سیاسیون فراموشکار بوده اند.

راستی آن همه وعدها و باغ سبزها کجاست؟!!
به راستی، مشکل راه های ارتباطی ، مشکل آب شرب و مشکل اینترنت، کدام یک حل شده است؟!!

راه ارتباطی مختارن به فریدون که کوتاهترین مسیر مرکز استان به عربخانه است، سالهاست که در سه راهی زیدر مشغول استراحت است!

لوله های آب شرب که به همت خود اهالی در خاک آرمیده اند، هنوز لب تر نکرده اند!

اینترنت هم گویی رمق نداشته است از جاده بیرجند-زاهدان راهش را به سمت عربخانه کج کند!

واقعیت این است که کاسه صبر اهالی عربخانه دیگر ظرفیتی برایش نمانده است.

هیات تحریه کانال عرب نت



اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

21 Nov, 05:25


#اطلاعیه_ترحیم مرحومه حاجیه خانم شوکت احمدی مادر گرامی آقای مرتضی سلیمی (داماد مرحوم حاج مظهر یعقوبی )
مشهد مقدس

عرب نت💞عربخانه

20 Nov, 20:50


⚛️نهضت آسفالت معابر به روستای کلاته میر (قائم آباد) #عربخانه رسید.


اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

20 Nov, 20:03


از همه علاقه مندان و هواداران پرشور تیم فوتسال #عربخانه دعوت میشود تا در این مراسم خاص برای مطرح شدن نام #عربخانه بر بلندای ورزش استان خراسان جنوبی حضور بهم رسانند.

لطفا اطلاع رسانی فرمایید.



اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

20 Nov, 19:55


⚽️ هفته چهارم مسابقات فوتسال لیگ دسته یک شهرستان بیرجند.

سرداران #عربخانه 🔥 مبلمان پرنس

📍 جمعه دوم آذر سالن ورزشی شهیدین قاسمی بیرجند ساعت ۱۴


💐 گفتنی است قرار است جام قهرمانی لیگ برتر استان خراسان جنوبی (با تاخیر ) به قهرمان سال قبل یعنی تیم فوتسال سرداران عربخانه با حضور مسئولین کمیته فوتسال استان و شهرستان اهدا گردد .




اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

20 Nov, 18:05


مجلس ترحیم مرحومه مغفوره مریم جمالیپور فردا پنجشنبه از ساعت 15 الی 16 در محل حسینیه روضة الرضا واقع در بیرجند سه راه اسدی منتظری 24 جنب پارکینگ طبقاتی برگزار میگرد.

عرب نت💞عربخانه

19 Nov, 13:20


.


🔹#نه_به_شام_گور

🔹
#یک_کار_خوب


در سالهای اخیر با همت بزرگان عربهای شهرهای بیرجند و کرمان در تجربه ای موفق با حذف بسیاری از رسوم زاید و بعضا بدعت هایی که باعث زحمت خانواده های سوگوار میشد باعث تسلی خاطر این خانواده ها شده است اما متاسفانه در میان عربهای ساکن در برخی شهرها از جمله مشهد و تهران همچنان این رسوم زاید باعث گرفتاری، ایجاد زحمت و هزینه های بسیاری در آن شرایط بحرانی برای خانواده متوفی و داغدیدگان میشود.

در اقدامی صواب و منطقی خانواده مرحومه مریم جمالی پور که البته با همراهی شرکت کنندگان در مراسم تشییع این بانو بخصوص عربهای ساکن مشهدصورت گرفت، برخی از رسومات از جمله نهار (بجز مهمان های راه دور) و گرفتن مجالس ترحیم متعدد و مکرر حذف شد تا ان شاءالله فتح بابی باشد برای سایر همولایتی های عزیز تا با تأسی از این حرکت باعث تداوم این امر صواب گردند.



اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

18 Nov, 11:48


#نغمه_و_نوا

آهنگ بسیار زیبای تِلکَ القضیه
#امیر_عید درباره غزه

امیر عید (زادهٔ ۲۶ نوامبر ۱۹۸۳) بازیگر و خواننده پاپ مصری است که بیشتر برای آهنگ موفق خود «آن یک قضیه است» شناخته می شود. او در سال ۲۰۰۳ گروه راک مصری کایروکی را تأسیس کرد.

اُلحگوا إلنا في تلگرام👇

https://t.me/arabkhane

اُلحگوا إلنا في ايتا👇

https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

18 Nov, 11:40


#موسیقی_عربخانه
#نغمه_و_نوا

🎧 اجرای طنز محلی عربی توسط محمدرضا جمالی(حسنی) و فرزندشان حمید(عارف) با شعر موسی جانباز و غلامرضا کاظمی

🔹بیت اول شعر،برگرفته از شاعران قدیم عربخانه است.

اُلحگوا إلنا في تلگرام👇

https://t.me/arabkhane

اُلحگوا إلنا في ايتا👇

https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

17 Nov, 17:57


خاطره ی فرهنگی، راوی مرحوم کربلایی سیف الدین جمالی(از مکتب خانه تا مدرسه) پایان

اهالی روستا به قدری از این اتفاق خوشحال بودند که نگذاشتند آقای احمدی یک شب خودش پخت و پز کند،هر شب یا دعوتش می کردند یا برایش شام و نهار می آوردند، در آن زمان با شروع فصل پاییز هوا تقریبا سرد می شد.برخی از آنها گوسفند ذبح می کردند، گوشت فراوان بود
بچه ها کم کم یخ شان باز شد و شیطنت ها شروع شد، گاهی هم با هم گلاویز می شدند و زد و خوردی بین‌شان اتفاق می افتاد، آقای احمدی احساس کرد که باید خشونت به خرج دهد تا بتواند آنها را کنترل کند، با همه ی این حرفا

درد سرهای آقای احمدی شروع شد، عبدل با تیرکمان زد سر رجب را سوراخ کرد، خون مثل فواره از گوشه سمت راست سر رجب بالاتر از چشم و ابرویش زد بالا، خدا رحم کرد، اگر فقط چند سانت سنگ پایین تر خورده بود،رجب کور می شد،آقای احمدی سریع یک پارچه تمیز پیدا کرد سر رجب را بست،بچه ها به آقای احمدی می گفتند آقای مدیر عتپه درست کن عتپه درست کن، آقای احمدی متوجه منظور بچه ها نمی شد، فقط می پرسید چی درست کنم ؟

باز بچه ها حرف خودشان را تکرار می کردند.عتپه  درست کن

رجب حرصش گرفته بود،سریع خودش را به عبدل رساند درز دو طرف لباس بلوچی اش را گرفت جِر داد تا زیر بغل عبدل لباس جر خورد، شکم و کمی از سینه ی عبدل ریخت بیرون.


بعدظهر مادر رجب دست رجب را گرفته بود آمد خانه آقای مدیر،شروع کرد به گله و گله گذاری که اگر می زد چشم بچه ام را کور می کرد من چه اترابی به سرم می ریختم، نصف حرفای مادر رجب فارسی نصف دیگه اش عربی، آقای احمدی فقط سر تکان می داد و اظهار تاسف می کرد.


آقای احمدی از فردای آن روز دیگر آن آقای مدیر با ملاحظه نبود، چنان بچه ها را می زد که صدای ناله هایشان تا چاهکرد و کلاته سرور و کلاته حسین و فریدون و کندر می رسید.


پنچ سال به سرعت باد گذشت، من باید داماد می شدم و اتاقم را لازم داشتم،اهالی هم متوجه این موضوع شدند، دست در دست هم دادند و مدرسه ی فعلی که الان مخروبه شده را ساختند، و بچه ها به مدرسه جدید منتقل شدند.

کم کم تعداد بچه های روستا ها زیاد شد و اهالی روستا های دیگر هم به فکر تأسیس مدرسه افتادند، فریدون درخواست معلم و مدرسه داده بود که بعد از مدتی موفق شدند مدرسه تأسیس کنند، البته فقط تا کلاس چهارم

  کلاس پنجمی های فریدون تا چند سال بعد از اینکه مدرسه داشتند به حسن آباد می آمدند
افراد زیادی از این دوتا مدرسه رشد کردند و صاحب منصب شدند

پایان

✍️(نویسنده ی بی کاغذ)

اُلِحگوُنَّا في تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

17 Nov, 15:04


مراسم ترحیم مرحومه مغفوره مریم جمالیپور فردا دوشنبه از ساعت 14 الی 16 در محل مسجد المهدی واقع در مشهد انتهای مهراباد۲۱ برگزار میگرد.

عرب نت💞عربخانه

17 Nov, 07:33


#خروفه

🔺 داستانهای واقعی از اهالی عربخانه

" قسمت یازدهم"

🔹 توهّم

محمود چوب دستی از جنس کماه در دست داشت و گاها با به حرکت در آوردن آن وچرخاندنش به درو سر، بزغاله ها را کنترل می کرد. 

تپه پشت خانه ها جای مناسبی برای چراندن بزغاله ها بود ، زیرا می شد ضمن چراندن بزغاله ها هوای دیمه زار پدر را هم داشت.
در دامنه تپه، صخره سنگی سیاه و بسیار بزرگ بود.
محمود اغلب روی صخره سنگ می‌نشست و با پراندن سنگها به این طرف و آن طرف برای خود مشغله درست میکرد
او غرق در شیطنت‌های کودکی بود ،
دوازده ساله بود که باید بالاجبار بزغاله ها را بچراند و چنانچه قصوری از او سر میزد یا از رفتن با بزغاله ها تمرد می کرد با تنبیه شدید روبرو می شد .

او معمولا از تنهایی می ترسید ، ترس از جن و پری یکی از تنبیهایی بود که برایش در نظر گرفته بودند.

او را ترسانده بودند که چنانچه سهل انگاری کند و هواسش از کار چوپانی پرت شود جن‌ها به سراغش می آیند.
محمود در حال و احوال خودش بود که ناگهان یک دختر دو تا سه ساله با موهای ژولیده وگونه هایی آفتاب سوخته درست در مقابل خود و نزدیک صخره سنگ دید.

دخترک از فرط خستگی توان گریه نداشت و فقط صدایی شبیه ناله از او شنیده می‌شد .
محمود وحشت زده از جا برخواست.
یکباره به یاد حرفهای بزرگترهایش افتاد  که میگفتند "اگر از چراندن گله غفلت کنی جن به سراغت خواهد آمد "
خواست فرار کند ، اما در آن لحظه ترجیح برای دفع شر جن، با همان سنگهایی که گاه و بی گاه به این طرف و آن طرف پرتاب میکرد بچه جن را از خودش دور کند.

قلوه سنگ بزرگی برداشت و به سر دخترک کوبید
سپس با سرعت به سمت روستا دوید و دوستانش را از موضوع مطلع کرد.
چندکودک همراهش آمدند و دخترک را تا لب رودخانه بردند
و او را زیر قلوه سنگها مدفون کردند

موضوع کشتن بچه جن بین تمام بچه های روستا پیچید
بزرگترها این سخنان را یک بازی و توهمات کودکانه می‌پنداشتند.

کم کم هوا داشت تاریک میشد که از روستای پایین خبر آمد که دختر ملامحمد گم شده.
مردم برای پیدا کردنش همه جا را گشته بودند اما اثری از او پیدا نمی کردند.

یکی از اهالی گفت:  صبح بچه ها صحبت کشتن دختر جن را میکردند ، نکند....
  به سراغ کودکان بخصوص محمود رفتند و داستان کشتن دختر جن را از بچه ها پرسیدند.
بچه ها شرح ماجرا را برای بزرگترها بازگو کردند.
پس از شنیدن این سخنان، بزگترها با سرعت به محل مورد نظر رفتند.

جسم بی جان دخترک کنار رودخانه افتاده بود ، ظاهرا نفس نمی کشید و زخم بزرگ بالای شقیقه اش صورتش را پر از خون کرده بود.
بله، آن دخترک ، فرزند گمشده ملا محمد بود.
صدای گریه و شیون پدر و مادر و بستگان دخترک فضای روستا را پر کرد.

به گمان اینکه دخترک مرده ، او را به سمت پای آب برده و آماده غسل و کفن و دفنش کردند. 
زن غساله زن باهوشی بود ، وقتی دست  به کودک زد متوجه شد هنوز بدن او گرم است، سرش را خم کرد و گوشش را به سینه دخترک چسباند.
صدای ضعیف ضربان قلب دختر راشنید
و فریاد زد "دخترک زنده است"
جمعیت گریان به یکباره خوشحال شدند والدین دخترک جسم غرق خون فرزندشان را بغل کرده دوان دوان به منزل بردند.

  قریب به ده روز دخترک در بیهوشی کامل بود.
حدود سه ماه طول کشید تا او بتواند سر پا بایستد و کاملا بهبود یابد.

اراده خداوند بر آن بود که آن دخترک زنده بماند و سالهای زیادی را در این دنیا سپری کند.

او ۸۵ سال عمر کرد و سرانجام در سال ۱۳۹۹ در مشهد به  رحمت خدا رفت.


غلامرضا کاظمی


اُلحگوا إلنا في تلگرام👇

https://t.me/arabkhane

اُلحگوا إلنا في ايتا👇

https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

16 Nov, 19:53


از مکتب خانه تا مدرسه
          قسمت ۵

تاییدیه آقای میرزا سلیمان ناصح این بود که روستای حسن آباد،شرایط تأسیس دبستان را دارد و مکان دبستان یکی از اتاق های آقای جمالی در نظر گرفته شده است، اهالی از این موفقیت خوشحال شده بودند، خودم هم با اینکه اتاقی که پدرم برای من در نظر گرفته بود، به دبستان اختصاص داد،نه تنها ناراحت نشدم بلکه بسیار هم خوشحال شدم،چون دوست داشتم حسن آباد هم دبستان داشته باشد

آقای ناصح به من ماموریت داد،چند روز قبل از ا‌ول مهر لیست بچه ها که چهل و پنج نفر شده بودند به همراه شناسنامه های آنها به اداره فرهنگ شوسف برده و تقاضای معلم کنم.

رفتم تو اتاقی که یک پیرمرد عینکی پشت میز چوبی نشسته بود. ریزه و لاغر و مردنی. نصف میز هم برایش اضافی بود. در عوض عینک پیرمرده بچگانه بود و به دماغ عقابی اش نمیخورد و دسته هاش به پشت گوشش نمی رسید،پیرمرده لهجه غلیظ بیرجندی داشت،مثلا بجای بفرما می گفت:"فرمو"

شناسنامه های بچه ها و فرم هایی که  از آقای ناصح گرفته بودم بهش دادم،نشستم روی صندلی چوبی ته گرد،یکی از پایه هایش شکسته بود و لق میزد، داشتم کله پا می شدم روی زمین که یک نفر زیر بغلم را گرفت،پیرمرده گفت: هُنشین اوتی تر،یعنی روی یکی دیگه بنشین

پیرمرده عینکش را روی چشم هایش جابجا کرد.خم شد و از بالای میزش جوری به من نگاه کرد که انگار میخواست ببیند قبلا" کجا مرا دیده.
با دست اشاره کرد که بروم و لیست را ببینم.


لیست در راهروی اداره فرهنگ شوسف بود،لیست روستاها را بر روی دیوار اداره فرهنگ چسپانده بودند و معلم ها بر اساس علایق و بُعد مسافت ر‌وستا را انتخاب می کردند و سریع می رفتند کارای اداری را انجام می دادند و بعد بارو بندیل را می بستند و می رفتند  تا به محل انتخابی اعزام شوند، روستای حسن آباد را هیچ یک از معلم ها انتخاب نمی کردند، وقتی علت را جویا شدم، می گفتند، آن منطقه یعنی عربخانه مشکل زبان دارند و چون فارسی خوب نمی‌توانند صحبت کنند انتخاب نمی کنیم

دیدم این‌طوری فایده ندارد،منتظر شوم که خودشان انتخاب کنند
دست به کار شدم، با یک یک معلم ها صحبت کردم تا بلاخره یکی از آنها به نام آقای احمدی راضی شد،آقای احمدی از منطقه ی  "اصطلاحا" (سرچاه )بود

با ایشان صحبت کردم و از خوبی و مهمان نوازی مردم عربخانه گفتم تا اینکه بلاخره راضی شد، مقدمات کار، درست شد. رفت بار و بندیلش را آماده کند، یک ساعتی منتظر ماندم تا اینکه دیدم یک چراغ والور،یک رختخواب و تشک آماده کرده
بود.

با هر بدبختی بود خودمان را رساندیم روستا، آن روز ها مثل الان نبود که جلو هر خانه یک ماشین باشد،

روز ورود به دبستان روز پر هیجانی بود،روز اول مهر است چه شلوغی و چه سر و صدایی!
توی محوطه درندشت جلو خونه ی، مثلا مدرسه،بچه ها باید صف می بستند، صف دیگر چه بود،هاج و واج این‌طرف آن طرف می رفتند، یک وضعی شده بود،آقای احمدی هرچی داد و بیداد و فریاد می کشید،بچه ها مثل روح های سرگردان و حیران به هم نگاه می کردند، بلاخره روز اول درس شروع شد و در روزهای اول اتفاقات جالب و خنده داری افتاد که در ادامه خواهم گفت....

ادامه

✍️(نویسنده ی بی کاغذ)

اُلِحگوُنَّا في تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

15 Nov, 18:03


◼️◼️
◼️
🍂انالله و انا الیه راجعون🥀

◾️با نهایت تأسف و تأثر درگذشت
مرحومه مغفوره مریم جمالی پور فرزند برات و همسر آقای محمود جمالی از روستای فریدون و ساکن مشهد را به اطلاع کلیه دوستان و آشنایان میرسانیم.

مراسم تشییع و تدفین آن مرحومه فردا یکشنبه از ساعت 12 ظهر در محل قبرستان روستای کریم (بازه شیخ مشهد ) برگزار میگردد.

درگذشت مرحومه مریم جمالی پور را به خانواده و بازماندگان عزیز تسلیت عرض می کنیم.
(تحریریه کانال عرب نت)

عرب نت💞عربخانه

15 Nov, 16:39


🔺 فَل لیله یِ الراعِی فی الإبیابان


❇️ محمد ایران و قنبر فل لیله مهمان الراعِی مِستین


اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

15 Nov, 12:03


🔸 هفته سوم لیگ دسته اول فوتسال  بیرجند

سرداران #عربخانه 0

رعد بیرجند 0


اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

15 Nov, 08:09


🟢 مسابقات فوتسال "یادوآره شهید رئیسی" شهرک رضویه مشهد

مرحله یک چهارم نهایی

⚽️ اتحاد عربخانه  ۴
⚽️ سنگ علیزاده    ۲

با این برد تیم اتحاد عربخانه به نیمه نهایی صعود کرد.

اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

14 Nov, 16:59


#سیاح

🔺بازاریان عرب تهران _ قسمت ۱

🔹  مصاحبه با آقایان

حاجی جمالی
عسکری جمالی
محمد رضا کاظمی



اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

14 Nov, 16:50


❇️ شِم اقتصادی عربها

عربهای عربخانه ذاتا شم اقتصادی خوبی دارند، موفقیت و موقعیت خوب عربها در بازار بیرجند، کرمان، تهران و سایر شهرهایی که توده جمعیتی عربها وجود دارد مؤید این ادعاست.

محمدرضا جمالی (#سیاح) در ادامه سلسله مصاحبه های خود این بار به سراغ سه تن از بازاریان عرب تهران رفته تا به نوعی نحوه ورود معاصر عربها به بازار تهران را جویا شود.

با ما همراه باشید....


اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

14 Nov, 10:32


🔺 عربخانه هوای تازه داره😀

اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

13 Nov, 11:19


🔺البته در پاسخ قسمتی از توضیحات بخشدار محترم که یکی از دلایل عدم خدمت رسانی به برخی از روستاها را جمعیت کم بیان فرمودند باید عرض شود جمعیت موجود در روستاهای قید شده بسیار بیشتر از جمعیت مرکز ملی آمار می‌باشد، در چند سال اخیر مهاجرت معکوس به روستاهای عربخانه زیاد شده که متاسفانه این آمار در سازمان ها و ادارات لحاظ نشده است چرا که با توجه به بیماری کرونا آمارگیری سراسری نفوس لغو شد و آمار موجود بر روی کاغذ متعلق به سال ۱۳۹۵ می‌باشد که با واقعیت ساکنین حقیقی روستاها بسیار فاصله دارد.

اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

13 Nov, 11:10


❇️پاسخ بخشدار محترم بخش سرداران #عربخانه پیرامون مطلب نهضت ملی آسفالت معابر

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
جا دارد در ابتدای امر از همه بزرگوارانی که اخبار بخش سرداران (#عربخانه) و انعکاس خدمات دولت در بخش را به مردم بزرگوار این مناطق گزارش می دهند صمیمانه تقدیر و تشکر نمایم.

در خصوص نهضت آسفالت معابر بر خود لازم می دانم چند نکته را خدمت شما بزرگواران مطرح کنم.

همانطور که مطلع هستید حدود سه سال است که نهضت ملی آسفالت معابر با همکاری دهیاری ها و بنیاد مسکن و بخشداری در سطح بخش در حال انجام است و خداروشکر تاکنون ۱۶روستا از این نعمت استفاده نموده از این تعداد با نگاه ویژه فرماندار محترم و مدیر محترم بنیاد مسکن انقلاب اسلامی شهرستان به بخش سرداران (#عربخانه) ۹روستا در سال۱۴۰۳ آسفالت شده است.

یکی از ملزومات آسفالت معابر اجرای جدول گذاری معابر می باشد که ما تاکنون هر روستایی که اقدام به جدول گذاری معابر کرده را در برنامه زیر سازی و آسفالت قرار دادیم.

که در همین راستا تا کنون روستاهای دهک،مهل اباد،سیدال،مزارسیدعلی،شیرشتر،کلاته میر،ماهانی،تیغدر،سریخان،ملوقان،استخرک،فراتان،سمک،سلطانی،اسماعیل آباد،شهرک تجمیع سهل آباد
زیر سازی و آسفالت شده اند که یک رکورد در سطح شهرستان تلقی می شود.

انشاالله چندین روستای دیگر که اکنون در حال جدول گذاری معابر هستند از جمله توتسک،کلاته نو،زهری،عباس اباد کلپ،سید مراد و چندین روستای دیگر در فاز بعدی نهضت آسفالت معابر خواهند بود.

متاسفانه یکی از مشکلات اساسی ما در بخش حجم زیاد مشکلات است و از طرفی جمعیت اندک برخی روستاها خدمات را برای ما با مشکل روبرو کرده است
روستاهای فریدون،کندر،کلاته سرور و حومه که اینجانب تا کنون بارها از این روستا ها بازدید نمودم و از مشکلات آنها آگاهم و تا کنون پیگیری های بسیاری در خصوص آنتن دهی همراه و اینترنت،اتصال به شبکه آبرسانی،دیجیتال،جاده و ... صورت گرفته ولی یکی از اساسی ترین مسائل و مشکلات موجود جمعیت پایین روستاهای این مناطق می باشد که امیدواریم در سرشماری آینده با همت مردم این مشکل نیز مرتفع گردد و شاهد خدمات رسانی مطلوب تر به شما بزرگواران باشیم.
مجدد از همه شما بزرگواران بویژه مدیران کانال های خبری عربخانه نیوز و عرب نت صمیمانه تقدیر و تشکر می نمایم.

محمود مقامی
بخشدار سرداران (#عربخانه)
┄┅═☫🇮🇷☫═┅┄
✍️روابط عمومی بخشداری سرداران (#عربخانه)


اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

13 Nov, 04:26


🔺 نتایج اولین دوره مسابقات گله بازی عربهای مقیم مشهد

مقام اول : تیم الف مشهد با بازی جلال یعقوبی، مرتضی سلیمی و سعید درکی

مقام دوم: تیم ب مشهد متشکل از غلام طالبی، روح ا...حبیبی وحمید تنها

مقام سوم: تیم اتحاد عربخانه با بازی مهدی هاشمی (کندر) هادی جمالی و عبدالرضا جمالی


این مسابقات با هدف افزایش اتحاد و همدلی عربخانه ایهای مقیم مشهد برگزار شد.


اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

13 Nov, 04:10


🔺 معرفی قهرمان مسابقات گله بازی و عتمیه عربهای مقیم مشهد



اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

12 Nov, 17:41


🔺جناب مقامی بخشدار محترم بخش سرداران #عربخانه فرمان نهضت ملی آسفالت رو به سمت روستاهای رودخانه جمالی، توتسک، خسروی و... هم بچرخانید.

البته اگر این روستاها در نقشه خدمات رسانی شما هستند.

ارتباطات
جاده
آب
اینترنت

اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

12 Nov, 17:38


⚛️نهضت آسفالت معابر به دومین ایستگاه در ماهانی رسید.

🔹در همین راستا بخشدار منطقه #عربخانه با همراهی رئیس بنیاد مسکن انقلاب اسلامی شهرستان و کارشناس فنی دهیاری ها از روند اجرای آسفالت معابر روستای ماهانی بازدید نمودند.

⚕️بخشدار منطقه در این بازدید با بیان اینکه در دور جدید از نهضت ملی آسفالت معابر روستایی بیش از ۲۰هزار متر مربع از معابر بخش #عربخانه  آسفالت خواهد شد افزود: همکاری بنیاد مسکن انقلاب اسلامی شهرستان و دهیاران بخش زمینه آسفالت شدن تعداد زیادی از روستاهای بخش را فراهم آورده است.


اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

12 Nov, 16:55


#حمایت

🔸 هفته سوم لیگ دسته اول فوتسال  بیرجند


📌 جمعه ۲۵ آبان ماه ۱۴۰۳

🕰 ساعت ۱۳:۰۰

سرداران
#عربخانه  🆚 رعد بیرجند

مکان: سالن شهیدین قاسمی

هم‌ولایتی‌های عزیز مقیم بیرجند حمایت از تیم #عربخانه رو فراموش نکنند.🙏


اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

12 Nov, 05:58


از مکتب خانه تا مدرسه
قسمت ۴

جیپ نالید و نالید تا بلاخره به روستای نوزاد رسید،روستایی بسیار خوش آب و هوا دارای درختان عناب فراوان ، سرسبزی و خرمی نوزاد زبان زد عام و خاص بوده ،نوزاد را با مردان بزرگ و مردم میهمان نواز و با باغات عناب  فراوان آن می شناسند

آقای ناصح و هیئت همراه محو تماشای سر سبزی و خرمی باغات عناب و کشمان و آبادی روستا شده بودند، عیش آنها خیلی دوام نیاورد،چون در
ورودی روستای نوزاد،ببری پوزه باریک و روباه مانندش را گذاشته بود رو دست هاش و چُرت می زد.صدای جیپ که نزدیکش شد،مثل پلنگ زخمی پرید سمت ماشین، بقیه ی سگ ها با شنیدن واق واق ببری بدنبال جیپ دویدند، سگ ها امان آقای ناصح و هیئت همراه را بریده بودند، ببری از بقیه ی سگ ها بزرگتر و هیکلی تر بود.

اهالی، ببری صداش می کردند، تا وسط روستا دنبال جیپ دویدند و واق واق کردند، بلاخره خسته شدند و برگشتند،

حالا صدای داد و هوارمی آمد.صدای جیغ و داد جوانانی که وسط روستا جوز بازی و تشله بازی و گروهی هم لُپر بازی می کردند، چنان غرق بازی بودند،که هیچ محلی به هیئت بازدید نگذاشتند


آقای ناصح، پیرمردی که کنار استخر بود و داشت گَر را می کشید تا برود آبیاری، صدا زد، پیرمرد گفت امروز بزرگان و ریش سفیدهای روستا همه رفتند هشتوگان برای حل و فصل مرافعه ای که بین اهالی اتفاق افتاده بود

استقبال خاصی از آقای ناصح و همراهان ایشان نشد، یعنی کسی به جز همین چند جوان و چند پیر مرد و پیر زن در روستا نبود،آقای ناصح به راننده گفت دور بزند و برگردد،برگشتندسمت  حسن آباد،تعارف کردم آمدند منزل،بره ای سر بریدم و نهار خوردند، البته دل و جگر را هم کباب کردیم،بعد از خوردن نهار قرار شد گشتی در روستا بزنند و محلی را برای مدرسه در نظر بگیرند، پس از تعیین محل مدرسه،بحث تعهداتی بود که یک نفر به نمایندگی از اهالی باید بدهد
۱-اولا  حداقل ۴۰ تا بچه ای که واجد شرایط تحصیل باشند در روستا و روستاهای مجاور باشد
۲- مکانی که انتخاب می‌شود با رضایت کامل صاحب آن مکان باشد
پدرم به عنوان معتمد روستا فرم ها را امضا کرد
آقای ناصح به پدرم  گفت آقای جمالی روستای شما و شما خیلی خوش شانس بودید،چون نوزاد کسی نبود و چند جوانی هم که بودند محلی به ما نگذاشتند،ما حس کردیم اشتیاق شما برای تاسیس مدرسه در حسن آباد بیشتر از جاهای دیگر بود و ما با تاسیس مدرسه موافق هستیم

ادامه

✍️(نویسنده ی بی کاغذ)

اُلِحگوُنَّا في تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

11 Nov, 15:39


◾️انِّا لله و انا الیه راجعون◾️


بمناسبت اولین سال درگذشت  مرحوم مغفوذ

🖤علی عباسی🖤


مراسم یادبودی پنجشنبه 8/24 در محل بهشت سجاد سربیشه از ساعت۳ الی ۴ عصر و مراسم قرائت قرآن بعد از نماز مغرب و عشا در منزل پدر مرحوم واقع در خیابان مطهری خیابان شهید شاهین فر کوچه کاظمی۲نبش کوچه بنفشه برگزار میگردد.

عرب نت💞عربخانه

11 Nov, 04:28


🔺 هر چی از غیرت و تعصب این دختر عرب به زادگاهش #عربخانه بگم کم گفتم.👏👏👏


شوفو و لذَّه ودّو من هنِاجیم ساجده جمالی بنت ابراهیم نادری من فریدون


اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

11 Nov, 04:28


🔴 #یادداشت_خبرنگار

آقای وزیر ، ورزشکاران نهبندان را دریابید

| چندی پیش بود که « امیرحسن هاشمی » یک جوان نهبندانی نام این مرز و بوم را برای چندمین بار در تقویم ورزشی پاورلیفتینگ کشور به ثبت رساند و پیش از او نیز قهرمانان دیگری از این خطه با کسب رتبه ها و مدال های رنگین برای نهبندان نام آوری کردند و روز گذسته نیز تیم مینی فوتبال چمنی شهر شوسف عازم یزد برای شرکت در مسابقات کشوری شد.

| تیم فوتسال #عربخانه هم تا کنون افتخاراتی اینچنینی داشته، پس خطه نهبندان مهد پرورش دلیرمردان و ورزشکارانی از جنس خاک هستند، از جنس خاک بدان معنی که تا کنون در برابر بی مهری هایی که به ورزش این منطقه شده دم باز نزده و خویشتن دار بودند.

| اما خویشتن داری تا به کی؟ بی مهری تا به کی؟ کم لطفی تا به کی ؟

| همین دیروز بود که با ورزشکاری صحبت کردم و از عدم حمایت های اداره ورزش و جوانان گلایه داشت و میگفت چند سال تمرین های سخت را به جان میخریم تا برای مسابقات محیا شویم اما حتی هزینه اعزام و اسکان ورزشکاران را کسی تقبل نمیکند که باید دست به دامن اهالی محل، فامیل و خیرین شویم.

| سوال نگارنده این است مگر نه این است که ورزش متولی دارد و متولیان حامیان ورزشکارانند ؟ مگر نه این است که امورات ورزشکاران و جوانان به اداره ورزش و جوانان مرتبط می شود ؟ اگر چنین نیست شاید نام این اداره را به اشتباه تعیین کرده اند، بدنه وزارت ورزش و جوانان از بالاترین سطح تا پایین ترین سطح مسئول رسیدگی به امورات ورزشکارانند، برای خودتان چه پیله مخملی بافته اید؟.

چرا باید تیم مینی فوتبال شهر شوسف که بعد از چندی می تواند نام این شهر را پرآوازه کند برای اندک مبالغی که باید صرف هزینه راه و خورد و خوراک اعضای تیم شود باید بر خود بلرزد که مبادا نتوانند به مسابقات برسند و دست به دامن دیگران شوند؟

| آقای وزیر، مدیرکل و مدیر محترم ورزش و جوانان شهرستان، ورزشکاران غیور نهبندانی را دریابید.

| سوال نگارنده از مسئولین ورزش این است که چرا باید امروز « سید علیرضا اکبری » جوان ورزشکار نهبندانی با لب تشنه پای آبسردکن جان بدهد و پر پر شود؟ جواب خون این جوان را با کدام داشته هایتان خواهید داد؟ چرا باید اعتبارات تنها در لابه لای صفحات کاغذهای لایحه بودجه کل کشور خاک بخورد و به این شهرستان به واقع محروم نرسد؟ چرا باید اعتبارات ورزشی بازیچه دست لابی گران مرکز استان باشد و ریالی از بدنه این وزارت به نهبندان نیاید؟ از وضعیت سالن های ورزشی که به اذعان امام جمعه محترم نهبندان استاندارد نیست گرفته تا استخر شنا که در تابستان هم مشکل دارد، همه و همه نیازمند اعتبارات ملی هستند که غبار محرومیت را از چهره ورزش این شهرستان بزداید.

| جناب وزیر ورزش و جوانان نهبندان را مدیری توانمندتر نیاز است، نهبندان فرزند ناتنی استان خراسان جنوبی نیست در یابیدش.

✍️ کاظم حیدری


اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

09 Nov, 11:30


#تبلیغات_عربخانه


آذرخش موتور گیربکس دف خاورجدید موتوربالاپاین ۲سال تعمیر استاندارد بدونه روغن سوزی وریزی  برق ۲۴دوتاباتری ۱۰۰آمپر نو  کارت وسند کمپرس لاستیک تیوپلس جلونو عقب ۷۰درصد ترمز بادی عقب جولو سوا دوپمپه صندلی بادی فول آپشن ۲۵ملیون ۱سال بستم  ترمزدستی بادی لوازم چرخها همه رو خودم خاورجدید کردم کاسه توپی ریگلاژ سیلندر ترمز باهم آذرخشا فرق می‌کنه رادیات ۶ماه بستم نو  لنت چرخا بوربیرینگا تازه باز کردم چهاتا چرخ نو و خیلی چیزای دیگه

مدل ۸۶
۶۵۰ م

۰۹۱۹۰۲۲۳۶۴۲ اسماعیلی

پاکدشت

عرب نت💞عربخانه

08 Nov, 18:28


هر پنج سال یکبار رأی‌گیری برای انتخاب اعضای هیأت امنای امام حسن مجتبی برگذار می گردد تا بیشتر از پیش پیگیر مسائل و خدمت صادقانه بازرسی از حساب های بانکی و دفاتر اساس نامه گلریزان و تخلفات و تمامی موضوعات مربوط به این طرح  باشند. در هر سال مبلغ واريزي بابت تورم در حد وسع توسط هیأت امناء اضافه می‌شود.
  ۱۰. ورثه موظفند پس از فوت یکی از عزیزانشان پرداخت سهم را ادامه دهند و در صورتی که از پرداخت امتناع کنند از این طرح تمام اعضای خانواده از لیست حذف خواهند شد.
و به دلیل پایبند نبودن به اساس نامه گلریزان مجدداً تمامی اعضای خانواده حق شرکت در صندوق گلریزان را ندارند.
  ۱۱. سهام قبل و پس از فوت هر متوفی قابل انتقال به شخص دیگری نمی باشد. و افراد تحت تکفل می‌توانند ادامه دهند.
  ۱۲. در هر زمان هر یک از هم ولایتی های عزیز می‌تواند سهم جدیدی ایجاد کند.
در ضمن اعضای اولیه پس از پرداخت اولین واریزی مشمول این طرح میشوند اما اعضای جدید الورود که بعد از ثبت تاریخ مبلغ سهمیه عضویت گلریزان به این طرح اضافه میشوند پس از گذشت دو ماه از اولین تاریخ واریزی مشمول این طرح خواهند شد.
۱۳ اعضای گلریزان که فرزندانشان ازدواج کنند تا شش ماه تحت پوشش گلریزان هستند و بعد از این مدت باید سهمی جداگانه برای خودشان‌ بگیرند و مبلغ سهام تعیین شده را پرداخت کنند از همان روز واریزی مبلغ این طرح شاملشان می‌شود چون خانواده‌شان اعضای گلریزان هستند و مبلغ عضویت را پرداخت نکنند به منزله انصراف است.
  ۱۴. پولی که‌ در بانک رسالت است امتیاز و سود حاصله آن متعلق به هیأت گلریزان است که باید صرف خانواده های متوفیان شود.

از تمام عزیزانی که‌ در این امر خدا پسندانه کمک و همراهی می‌کنند تا مرهمی برای خانواده‌های داغدار باشند کمال‌ تشکر از همه ی شما بزرگواران را داریم.
در پایان عمری با عزت و سلامتی توأمان با آرامش و آسایش را برای شما عزیزان آرزومندیم.

هیأت امناء امام‌ حسن مجتبی (ع)

عرب نت💞عربخانه

30 Oct, 07:30


◼️◼️
◼️
🍂انالله و انا الیه راجعون🥀

◾️با نهایت تأسف و تأثر درگذشت
مرحومه مغفوره خانم زرافشان هاشمی را به اطلاع کلیه دوستان و آشنایان میرسانیم
به همین مناسبت مراسم تشییع و تدفین مرحومه فردا دهم(۱۰ )از ساعت ۱۰تا ۱۱در محل آرامستان بیرجند برگزار میگردد .

درگذشت مرحومه کربلائیه زر افشان را به خانواده و بازماندگان عزیز تسلیت عرض می کنیم.
(تحریریه کانال عرب نت)

عرب نت💞عربخانه

30 Oct, 07:05


السلام علیکم و علی عبادالله الصالحین

🔺پس از مدتها گفتگو و تبادل نظر در مورد طرح گلریزان متوفیان، بین عربخانه ایهای ساکن کرمان،
در جلسه نهایی ١۴٠٣/۰۷/۲۵ با وحدت نظر به نتیجه رسید که جزئیات ان در اساسنامه ذکر گردیده است.
لذا باطلاع سایر همولایتی‌های محترم در هر شهر و ولایت میرسد ضمن استقبال قابل قبول، اعضای این خیریه از شهرستانهای مختلف،مهلت واریزی حق عضویت ۱۴۰۳/۰٨/۰٨ بوده که این مهلت تمدید گردید.

از همولایتی های ساکن شهرهای مختلف دعوت میشود به این طرح بپیوندید که خیر دنیا و آخرت را در پی خواهد داشت.

در صورت تمایل پیوستن به این طرح با خادمان برای هماهنگی و توضیح و دعوت به گروه تماس و یا در صفحات شخصی در روبیکا پیام بگذارید.

با احترام هیات امنای هیئت امام حسن مجتبی(ع)

۱.موسی جانباز 09131997476

۲.غلامرضا سرباز 09131956049

۳.صفدر علی جمالی 09131980714

شماره کارت مجازی 5041721113787049
حق عضویت یک میلیون تومان

عرب نت💞عربخانه

30 Oct, 05:29


#اطلاعیه_ترحیم

به مناسبت اولین سالگرد مرحومه مغفوره فاطمه عباسی (والده مکرمه آقای علی عزیزی) مراسم یادبودی در روز پنجشنبه ۱۰ آبان از ساعت ۱۵ الی ۱۶ بر سر مزار آن مرحومه واقع در آرامستان بیرجند برگزار می گردد.

تشریف فرمایی شما سروران گرامی باعث شادی روح آن مرحومه و تسلی دل بازماندگان خواهد شد.

عرب نت💞عربخانه

29 Oct, 20:26


🔹 به همت یک خیر از اهالی #عربخانه با توجه به نزدیک شدن فصل سرما تعداد ۳ عدد بخاری گازی به نیازمندان محترم ساکن عربخانه یا عربهای شهر بیرجند اهدا میگردد.

لطفاً چنانچه عزیز نیازمندی را از منطقه عربخانه میشناسید به آی دی حقیر ( @jamalits ) اطلاع دهید.

همچنین سایر هم‌ولایتی‌های خیر و نوع دوست که قصد تامین مایحتاج نیازمندان عربخانه را دارند با همین آی دی در خدمت عزیزان هستیم.


اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

29 Oct, 20:18


#تبلیغات_عربخانه

حمل بار به کلیه نقاط #عربخانه و سراسر کشور

آشنایی کامل به منطقه عربخانه

وسیله نیسان


۰۹۹۱۶۳۱۱۴۲۴ فیروزی ـ بیرجند

عرب نت💞عربخانه

28 Oct, 18:04


إنّا لله و إنا إليه راجعون

با نهایت تاسف و تاثر در گذشت مرحوم مغفور کربلایی غلامحسین گواهی از روستای مُرزه را به اطلاع دوستان می رسانیم.

مراسم تشییع و تدفین آن مرحوم روز چهارشنبه ۹/ ۸/ ۱۴۰۳ برگزار میگردد

وسیله ایاب و ذهاب از ساعت ۹/۳۰ دقیقه از خیابان هاشم آباد تهران، مقابل پارک مبعث آماده حرکت بسوی بهشت زهرا میباشد.
تشریف فرمایی شما باعث شادی روح آن مرحوم و تسلی دل بازماندگان خواهد شد.


درگذشت کربلایی غلامحسین گواهی را به خانواده و بازماندگان و سایر همولایتی های عزیز تسلیت عرض می کنیم.

(هیئت تحریریه کانال عرب نت)

عرب نت💞عربخانه

28 Oct, 15:05


انا الله و انا الیه راجعون

با نهایت تأثر و تأسف درگذشت محمد قاسمی فرزند حسین از روستای نوزاد را به اطلاع همشهریان عزیز میرسانیم.

مراسم تشییع و تدفین آن مرحوم فردا سه شنبه از ساعت ۱۴ در محل روستای نوزاد #عربخانه برگزار میگردد.

درگذشت محمد قاسمی را به خانواده و بازماندگان و سایر همولایتی‌های عزیز تسلیت عرض می کنیم.
(تحریریه کانال عرب نت)

عرب نت💞عربخانه

28 Oct, 14:15


🔸برنامه بازی های ((هفته اوّل))
🔹لیگ دسته اول فوتسال بیرجند
📌 جمعه ۱۱ آبان ماه ۱۴۰۳

۱-نود 🆚 پرنس 🕰️ ساعت ۹:۰۰

۲-جوان پارس امیرآباد 🆚 عماد ره سازه 🕰️ ساعت ۱۰:۰۰

۳-گیتی پسند 🆚 رعد 🕰️ ساعت ۱۱:۰۰

۴-آیریا شوکت کویر 🆚 آذرخش 🕰️ ساعت ۱۲:۰۰

۵-سرداران #عربخانه 🆚 ستاره ساز 🕰️ ۱۳:۰۰

🏟️ محل برگزاری: سالن شهیدین قاسمی

کمیته فوتسال هیأت فوتبال شهرستان بیرجند

اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

28 Oct, 09:33


🥀إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ 🥀

به‌ مناسبت دومین سالگرد پدر عزیزمان مرحوم حاج رستم یعقوبی مجلس قرآن خوانی پنجشنبه 403/8/10از ساعت 19:30 الی 21در مسجد امیرعرب واقع در مشهد مصلی 10/3برگزار می‌گردد

درانتهای مجلس سفره احسان پهن می‌باشد
(از طرف فرزندان )

حضور شما سروران گرامی باعث شادی روح آن مرحوم و تسلی دل بازماندگان خواهد بود

عرب نت💞عربخانه

27 Oct, 19:55


#خروفه

🔺داستانهای واقعی از اهالی عربخانه

"قسمت دهم"

🫏 الاغ نافرمان 🫏

گلپری پالان الاغ سیاه رنگشان را محکم کرد.
خورجینی بزرگ، بر پشت الاغ نهاد  
مهدیِ دو ساله و مهدیار چهار ساله لباسهای تمیز و گرم پوشیده بودند و ذوق زده آماده مسافرت بودند
آنها بارها همراه مادر سوار بر الاغ مسیر کندر تا چشمه گاو را رفته بودند.
پدر بزرگ و مادر بزرگشان در چشمه گاو زندگی می‌کردند.
رفتن به چشمه گاو و بهره مند شدن از مهر و محبت پدر بزرگ و مادر بزرگ بهترین هدیه ای بود که از والدینشان می‌گرفتند
اما این سفر با سفرهای قبلی تفاوت داشت.
آنها باید به تنهایی و بدون همراهی مادر ، مسیر ۴ تا ۵ کیلومتری را طی میکردند
الاغِ آنها راه را بلد بود و بارها این مسیر را رفته بود.
گلپری مقداری آذوقه و سوغاتی را همراه با مهدی در یک لنگه خورجین و مهدیاررا در لنگه  دیگر خورجین گذاشت .
افسار الاغ و یک تکه چوب هم به دست مهدیار داد تا اگر الاغ هوس چریدن به سرش زد با ضربه چوب او را منصرف کند.

مادر، الاغ را تا قسمتی از مسیر راه همراهی کرد و وقتی دید الاغ مسیر درست را پیش گرفته با خیالی آسوده به خانه برگشت
در راه رفت اتفاق خاصی پیش نیامد و کاروان دونفره بسلامت درب خانه پدر بزرگ رسیدند
مادربزرگ خشنود از رسیدن نوه ها آنها را از خورجین در آورد و در آغوش کشید، 
پدر بزرگ از این حرکت ناراحت شد ،
اما پاسخ اعتراضش لبخند مادر بزرگ همراه جمله: "خوشحال نیستی که دسته گلها اومدن دیدنت بود

صبح دو روز بعد وقت برگشتن بود
مادر بزرگ بچه ها را در خورجین  گذاشت
و تا مسیر فریدون آنها را مشایعت کرد.

مقداری که راه رفتند الاغ متوجه شد که از چوب خبری نیست و در کنار راه شروع به چرا کرد.
مهدیار هم هر چی الاغ را هِی می‌کرد الاغ چموش اعتنایی نمیکرد.
طی مسیر ، خیلی آهسته و از بی راهه و به دلخواه الاغ شده بود
آفتاب به سرشان می‌تابید و دسترسی به آب نداشتند
دو ساعت بعد به عگروگ ( کلاته ای در مسیر راه) رسیدند
عگروگ کلاته ای سرسبز و خالی از سکنه بود
الاغ ابتدا خود را سیراب کرد، سپس از میان درختان عناب گذشت و خود را به علوفه رساند
بچه ها وحشت زده بودند و گریه می‌کردند
و الاغ داشت از خودش پذیرایی می‌کرد
گلپری نگران بچه ها شده بود
درب خانه یکی از اهالی که موتور سیکلت داشت رفت و از او خواست به چشمه گاو برود و خبر از بچه هایش بیاورد
هوا داشت تاریک می شد ، موتوری خبر آورد که آنها صبح حرکت کردن و هنوز به مقصد نرسیدند.
مردم هردو روستا بسیج شدند کل مسیر راه را گشتند اما از آنها خبری نبود
شب شده بود و بچه ها از وحشت و سرما ته لنگه های خورجین خود را گلوله کرده بودند
صدای شغالها باعث بیشتر شدن ترس بچه ها و الاغ شد.
الاغ از ترس پا به زمین می‌کوبید
یک جا ایستاده بود و در تاریکی اطرافش را بررسی می‌کرد
ترس و گرسنگی و تشنگی بچه ها را بی رمق کرده بود.
مردم تا صبح دنبالشان می‌گشتند
گلپری را به خانه برده بودند ، مرتب گریه و زاری می‌کرد و به سرش میزد.
حال بقیه اعضای خانواده هم بهتر از گلپری نبود
شیون و گریه و زاری در کندر و چشمه گاو شنیده می‌شد
هنگام طلوع آفتاب بود که صدای عرعر الاغ چموش در روستا پیچید ، باشنیدن صدای عرعر الاغ گلپری از جا برخاست ، درب را باز کرد و الاغ نافرمان را به همراه فرزندانش جلوی درب خانه اش دید.

هرچند که إِنَّ أَنْكَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ است ، اما این بهترین نوایی بود که گلپری در طول عمرش شنیده بود.

غلامرضا کاظمی

اُلحگوا إلنا في تلگرام 👇


https://t.me/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

25 Oct, 19:29


دوفیلم با یک بلیط

سینما فردوسی بیرجند دور میدان امام،جلو گیشه سینما این عبارت خود نمایی می کرد "دوفیلم با یک بلیط"
ناصر عاشق فیلم و سینما بود منو می کشاند دنبال خودش،بعد از مدتی کمال همنشین در من اثر کرد،من هم شیفته و عاشق فیلم و سینما شدم،منتظر بودیم کی فیلم های جدید اکران شود(برود روی پرده ی سینما) سریع برویم و فیلم ها را ببینیم


از مدرسه ی فرزان که  تعطیل می  شدیم، جَلدی می رفتیم خونه و  کیف و کتاب رو پرت می کردیم،سریع می دویدیم سمت  میدان امام و سینما فردوسی.

فیلم اول، بروس لی (خشم اژدها )
فیلم دوم، (ازفیلم های وسترن آمریکایی )

بچه هایی که قبلا فیلم را دیده بودند می گفتند سرتاسرش هفت تیر بازی است و سرخ پوست های کومانچی به خانه ی یک سفید پوست حمله می کنند،خانه را به آتش می کشند و دوست ندارند پای سفید پوست ها به قلمرو شان باز بشود،فیلمی با تکیه کلام های شیرین البته یک سری از دوبلورهای خودمان گذاشته بودند و فیلم رو بامزه تر کرده بودند.

ناصر گاهی می شد فیلم ها را دوبار،سه بار می دید،
می گفت باباش از دیدن فیلم های عاشقانه و هندی منعش می کند،تا اسم شان می آمد سگرمه هاش توی هم می رفت،و چشم غره می رفت می گفت بچه ها باید چیزی ببینند که به سن و سالشون بخوره.

اول دوم  راهنمایی بودیم و فکر می کردیم بزرگ شدیم
انگار فیلم های وسترن خیلی به سن و سال مان می خورد،ارواح شکممان!

ناصر به باباش می گفت،" فیلم اصلا صحنه ی ماچ و بوسه ندارد، تازه خود دولت سانسور می کند من هم حرفاشو تایید می کردم،اول انقلاب بود و فیلم ها سانسور می شد، ابزار امروزی نداشتند و هاشور می کردند صحنه هایی که مناسب نبود
باورش نمی شد. خیلی التماس می کردیم،خودمان هم علاقه ای به فیلم های هندی و عشقی نداشتیم، اما حبیب کشته مرده ی این جور فیلم ها بود،حبیب دوسالی از ما بزرگ تر بود
یک روز پولمون کم بود برای دونفر نمی شد بلیط بخریم

بدجوری خوره افتاده بود به تن ما که هر جور شده بریم داخل
دربان اخمو دیلاق بود که سرمان نهیب زد. دماغ گوشتی گت و گنده ای داشت که توی صورت درب و داغون اش،لق می زد، اسمش را گذاشته بودیم  گُنده دماغ
ناصر می گفت"  وقتی اخلاق قسمت می کردند این یارو تو صف دماغ بوده!"
می زدیم زیر خنده غش غش می خندیدیم
التماسش کردیم همین یکبار بزار بریم داخل، گفتیم بعدا پول رو میاریم،خونه مون خیلی دوره به خدا.بریم برگردیم فیلم تموم شده."
دربان می گفت:"خوب تموم بشه. فیلم نبینید مگه می میرید؟!"
من گفتم آقا جون بچه هات!"
ناصر پقی زد زیر خنده و خودش را پشت سرم قائم کرد. برگشتم طرفش:" رو آب بخندی بچه ! حالا چه وقت خنده س
زیر گوشم گفت:" بچه اش کجا بود خنگ خدا!؟!
کوسه هست .نمی بینی؟
راست می گفت. دریغ از یک تار مو توی صورت دربان دیلاق،
بعد گفتم چه ربطی دارد طرف کوسه است، مقتوع النسل که نیست، این همه آدم کوسه،همه هم یکی دو جین بچه دارند،ناصر دیگه دهنش و بست هیچی نگفت

چیزی به شروع فیلم نمانده بود.
دربان رو کرد به ناصرگفت:" تو میتونی بری داخل بچه.برو بلیط بگیر جَلدی برو تو تا صندلی ها پُر نشدن
سرم نهیب زد،تو برو گمشو، من این پا این پا کردم دوباره گفت مثل اینکه زبون خوش حالیت نمیشه،
ناصر گفت یا بزار دوتایی بریم داخل یا من هم نمیرم
آن روز دست از پا درازتر برگشتیم...

خاطره ای از دو فیلم با یک بلیط من و ناصر

✍️(نویسنده ی بی کاغذ)

اُلِحگوُنَّا في تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane.

عرب نت💞عربخانه

25 Oct, 17:21


پیام مخاطبان:
عمل به یکی از وعده های داده شده توسط مسئولین منطقه #عربخانه.
از مسئولین محترم منطقه آقایان مهندس شهابی، انصاری و محمودی( بخشداری دهک) بابت تحقق یکی از وعده های داده شده اخیر تشکر می کنیم.
از طرف جمعی از اهالی محترم فریدون
ارسال گزارش: محمدرضا جمالی(مالک)

عرب نت💞عربخانه

25 Oct, 11:31


🔺️صحبتهای قابل تأمل دکتر احمد جمالی، معاون سازمان سرمایه‌گذاری خارجی در رابطه خودروسازی و طرح های نیمه تمام:

بهترین مدیران خودروسازی ژاپن هم نمی‌توانند ایرانخودرو را نجات دهند

🔸 هیچ شرکتی در دنیا برای یک سال و نیم مواد اولیه انبار نمی‌کند./

اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

25 Oct, 11:15


#إرجال الوطن

فی حکي العربخانه ، مفهوم کلمة مظلوم بمعناة واحدٍ علیه ظلم مستی مِاکان تِنگال،
بلکه ال واحدٍ کان یگولون اِن حُسن اخلاق کان عنده و ضرره إل واحدٍ ما كِان یِنَهّی و في امورات الخلگ ما کِان یِدخِل روحه.

ابرهیم المظلوم فل رجالٍ کِان إن بحق لقب مظلوم کان مِنطیلِه.

کُل خصوصیات فل رجالٍ نجیب في وجوده کِانن
عَلي قول القدیمیه رجال الرب کان
مثل اکثر ارجال القدیم قاری القرآن كِان.

ابرهیم المظلوم فی حِدّة الإحيایه، ماهر کِان
و علي الدّوام اثنین یا ثلاث احیایه في اطرافه کانن.
انا خو اگول احتمالا ألإحیایه تسلیم حُسن  اخلاق و رفتاره کِان یستَنّ
گُط وگت حیه ماكان یُکتُل.
وگت الحّیة کان یشوف، کان یگول لاتکتلونها حِدّة مِستَیّة واحدٍ ما تِلغَد
الرب یغفرله.

اُلحگوا إلنا في تلگرام   👇



https://t.me/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

25 Oct, 04:29


🔺 کسب مقام قهرمانی رشته فوتسال در رده نوجوانان مسابقات مناطق شهر مشهد - هلیا جمالی روستای کندر عربخانه 👏👏👏


اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

24 Oct, 17:32


#خروفه

🔺 حكايات الطنز مِن خلگ العربخانه

" قسمة التسعه"(٩)

🔹ذِي الخروفة: محمود و رستم


عِرس فَالواحِد مِن الرُفگان في إحسين آوه کِان ، گریب مزار سید الحسین، أهل بیت العروس و شاه مِن خَلگ المعروف و صاحب نفوذ العربخانه کِانَوا.
تقریبا مِن کُل الگرایة العربخانه في ذاک العرس کان مِلتَمين.

عرس ذاک الزمان، ثلاث لیالي طول کِان یِجِرّ.
في لیالي الأول و الثاني تِماشَا کِان ، زَعَمن فی طول ذاك الزمان رَگُص و عتمیه کِان و في یوم الأخر( الثالث) ، العروس و الشِاه کان یقدون ال الگُبَّتهُم.
في ذَلَنّ الأيام فرصةٍ مناسب كِان إلَي الصبيان إن ينعطون روحهُم الي البقيّه و بقول معروف اسم يطلعون إل روحهُم.

انا هام فَل صُبيٍ ٢٠ الي ٢١ ساله كُنت و خيلي اِدعاة پهلوانیه کُنت أسي .
في بين الرفگان کثیر محبوب کُنت و إل هِمَا الخاطر مُدام کِان اوصل إل روحي.

إهدَمٍ اِرشاد کان ألبَس و معمولا هام ثلاث کَچِّات ( دکمه) ثوبي وای کان اَخَلیهِن .
فَل سیارة داتسون في تحت رجلي كَنت و يِا ذيك السيارة في كُل الگرایه کِان یَعَرفوني.
في ذاك العرس عَل رأسي ضُرب إن يِا هَم جيليتي كُشتيه اَحَمل، رفعت تواري و گام اَزَعِگ و حریف اَطلُب.

اُاُاُي... من یگدر یِاي کُشتیّه یَحَمِل...

فَل صُبي گِرَب لِي و گال :
اِترید فَل حریف أجيبلَك؟
گُلت بار اَلله گول تِ یِجي ، من هو إن يريد يِِكِبني؟

و‌ به كنايه گُلت لِه بلکي يِا رستم إرإد کشتیه اَگبض!!

منظوري مِن رستم ( رستم دَستان) كان.
دوباره گام اَصرخ إن مِن يجي ؟ حريف اطلُب...

ذالوک الصبیان أل في گریبي كِانَوا تمايلٍ مِانِعطِوا.
من بين الجمعيه شفت فَا الصُبي مُوثِگ اید "محمود ج" و به اصرار گام یِجیبِه عِندي تِ يِاه كُشتيه أحَمِل.

إدِين و رِجليني گام یُگُدفَن، محمود فَل صُبي إن قوي كان، قدِه مِنيّ اكبر و هيكله منيّ أغلَظ و من لحاظ أل سن وسال هام منيّ اكبر كِان.

كنت أدري إن لو الي الميدان يِجي
حتما يِكِبني.
في هِمَا الوگت فَلواحد صَرَّخ إل محمود ،
محمود هام من وسط الدَرب فَيّه ...
أنا هام من الرّب رإدت وخيلي إفرحت إن مِا جاء و سريع البحث بادَلتِه.

مِن بعد دقايقٍ شِفت واحد ضُرَب عَل کتفی وگال: رضا، رستم مِن هُو؟
أنا هام مِن الهَول چِرَخت اُصُبعي عَل يَمّ رستم نادي المرحوم
رستم فل صُبي إن تقريبا نحيف و قدٍ إصغير كِان و المرحوم أصلا في هَل واديّات ماكِان .
محمود رِاحَه كِان يگدرفي الكشتيه أنا و رستم يَالهَمّ يُگوِانّا.
وَگت أل رستم متوجه إستَي إن محمود يريد يِاه كشتيه يُگبُض مِا کِسَر روحِه، شَمَّر إردِانِه و نِزَع نَعلَينِه و جِاء الي المَيدان.
في هَل بين فَل واحد مِن رُفگان محمود إل محمود گال: لاتِگرِب لِه ، ذِا مربي الكُشتيه هو لو ايده إل رجلَك إتنَهي يُتُربَك علي الأرض .
محمود گال : أنا يِا فَل ايد يِاه كشتيه اگبُض...
رستم مِن تَحَت عینِه بَحَّر عل محمود و گال: الآن اتشوف إن مِن يُگوَا أل آخر.

ذِي الهنگامَة رستم ،تَه گلب محمود خِلِتِه
یِا روحِه گال ، لو ذِا گُدَر یِکِبنِي إمّإ وجهي يَغَه و خلاصه منصرف إستَي.

مِن ذاك اليوم عَل بعد كُل زمان ألهُوَس كشتيه عَل رأسي كان يُضرُب عَل يِاد محمود كمالان و رستم المرحوم كان أرتَشّ.

الراوي محمد رضا كاظمي

غلامرضا كاظمي

اُلحگوا إلنا في تلگرام 👇



https://t.me/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

24 Oct, 14:55


🔺 مراسم تقدیر از راه یافتگان کشوری جشنواره خوارزمی و کسب رتبه اول محور برنامه نویسی

کسب مقام اول استان خراسان جنوبی توسط تیم نوجوانان نخبه عربخانه‌ صدرا جمالی و عماد جمالی 👏👏👏




اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

22 Oct, 20:37


📣 کانال عرب نت در ایتا فعال است

🔹 تمامی پیام‌های کانال تلگرامی عرب نت بلافاصله در کانال ایتای عرب نت قابل مشاهده می‌باشند.

بدون نیاز به فیلتر شکن

اینترنت نیم بها

دانلود سریع فیلم ها



کانال عرب نت در ایتا 👇👇👇

https://eitaa.com/arabkhane

https://eitaa.com/arabkhane

https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

22 Oct, 18:38


#عتمیة- شهرک- کاروان

🔹پسر کو(که او) ندارد نشان از پدر
تو بیگانه خوانش ، مخوانش پسر


اجرای زیبای موسیقی سنتی توسط آقای بهزاد پاکروان، فرزند استاد ابراهیم پاکروان


الحگوا النا في تلگرام 👇

https://t.me/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

22 Oct, 18:08


🔺 لَو گلبکُم هُوَس العربخانه مِنسَی شوفُوا هل کلیپ

سر کوه بلند نی میزنم من😍


اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

22 Oct, 17:02


#اطلاعیه_ترحیم مرحوم حاج حمزه بی پروا
تهران

عرب نت💞عربخانه

22 Oct, 14:12


سلام مخاطبیت العزیز من عربخانه، خلف، دره چرم و خمسة و ... .
سمعتوا فرمایشات و هناجیم آقای محمد خزاعی من جریة رامنگان عربخانه، رودخانة نوزاد.

🔺ممنون نستي لو تشركون في البحث و نظركم راجع ال كلمات الوطي اتگولونه:
نهور، تلجي(تلگي)، مگنعه(مجنعه). مدّد، روّن، سافت...

السؤال ذه هو؛ في مناطق مختلف عربخانه، خلف، دره چرم و عرب خمسه
إش تلفظ يستن ذلن الكلمات؟

در ضمن
اگر كلمة اخري هام في نظركم جالب و جديد جت فرمنوا. ممنون من مشاركتكم في هالبحث.


اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

22 Oct, 13:43


#اطلاعیه_ترحیم مرحوم مهدی عباسپور
کرمان

عرب نت💞عربخانه

22 Oct, 08:00


((انا لله و انا الیه راجعون))
به اطلاع اقوام و همشهریان عزیز
می رساند
مراسم تشییع و تدفین مرحوم رضا لشکری داماد علی حسن خرم چمن از روستای سریخان و ابوی گرانقدر آقایان مجتبی و مرتضی لشکری،و همچنین پدر خانم مرتضی خرمچمن (سریخان)
فردا چهارشنبه 1403.8.2 راس ساعت 9 صبح بهشت اکبر شهر شوسف برگزار میگردد.


درگذشت مرحوم رضا لشکری را به خانواده و بازماندگان و سایر همولایتی‌های عزیز تسلیت عرض می کنیم.
(تحریریه کانال عرب نت)

عرب نت💞عربخانه

21 Oct, 14:21


#سیاح

🔺مصاحبه با آقای کاظمی(خزائي) از بزرگان رودخانه نوزاد _ ۶


🔹 داستان کشف حجاب بانوی عرب

اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

21 Oct, 14:21


#سیاح

🔺مصاحبه با آقای کاظمی(خزائي) از بزرگان رودخانه نوزاد _ ۵


🔹 داستان درگیری با مامور

اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

21 Oct, 13:17


#تبلیغات_عربخانه

فروش حواله خودرو

ری را
نصف مبلغ باید تا۵ آبان واریز شه ۵۶۵
مابقی اسفند
تحویل فروردین ۱۴۰۴

قیمت حواله ۱۶۰

جمالی 09134407042


.

عرب نت💞عربخانه

21 Oct, 10:57


#هدیه دوشنبه آخر ماه

♦️ واحدین السیمکارت همراه اول عِندکُم،هَل کد اُضُربوه↙️

*100*64#


⚠️ حتما به زمان استفاده از اینترنت رایگان که معمولا از ساعت ۵ صبح تا ۵ عصر روز سه شنبه میباشد دقت فرمایید تا متضرر نشوید.

@arabkhane 💞 -اُلِحگونَّا فی تلگرام

عرب نت💞عربخانه

21 Oct, 06:06


# خروفه، بلسان العربخانه

🔺 حکایات الطنز مِن خلگ العربخانه

" خروفة الثامن (۸)

🔹ذِی القسمَه: تیر عبد الة ابولي


فل يوم عبدالة ابولي ینطي جفت انعإج و فل تفنگ إن إکلچه یاخذ.
چان یحط بند التفنگ في فوگ کتفه و دائما فی تنگلت اشتوگان عَل ردّ الإوحوش(بز کوهی) چان یسیر.

کل وگت‌ أل چان یَغَدي هام یا ایدٍ خالیه چان یفي.

عُبَر اسنین و عبداله ماچان یگدر حتی فل وَحش صید یِسَي .
کُل واحد أل چان یشوفه به طعنه چان یگول: اليوم ايش صيد منسی عبداله؟
 
فل یومٍ عبداله چاين رِامِن تفنگه عل کتفه و چان راکبن احماره و عَل التَنگِلَه چان یُظَهر.

یشوف فل بُرّة إوحوش گام یجربن عل یَمه.
وگت أل يشوفن عبداله من الخوف ينهزمن فوگ الجبله ، اُهُو هام یملی تنفگه و فل تیر یِخلِي بینهن.
یشوف فل وحده تِملغِرَت من فوگ الجبله
من فوگ احماره ینزل و یذبح الوحش.

کُل إيشتٍ یداوُر، ماعد ال تیر مایحویه...

يِا روحه يگول، حتما الوحش من الخوف سکته مِنسَي و مِايت...

یودّی الوحش الي الجریه و یُسلخِه  یشوف کل بطنه متفرزل...

الگوله من مقعد الوحش چاين داخلَه و منفرزلتن مُسرانه .😂

من ذاک الیوم کل واحدٍ کاره شانسیه چان یستحب چان یگولون تیر عبدالة ابولي هُو.


و اما تیر علي برات أل فی رودخانة نوزد یگولون ، في الواقع تیر ماِچاین و علي برات هام ماِچاین بلکه خود برات چاین.

برات ، اُطَي مِن رامنگان دیمه چان عنه و
فیها انهاِل و شجر چاین ناصب.

فل شجرة خنجک إن قدیمیه هام في دیمته چاين.

فل یومٍ یغدي یشوف فَل وحش إن کبیر فوگ شجرة الخنجک متعلگ عل شاخه و من الشجره متعنکِش.

یِجرِب و یشوف کَلة الوحش بين شاخة الشجره بِالشَه.

الخياب چاين یرید ورگ یاکل إن شاخِه یبلَش في بُوش الشجره.

یجي و اول رجلين و إدين الوحش یکسرهن .
  إن الوحش لایگدر يُمُّلُس
و بعد من الشجره ینزله و یکشکله الي الجریه.

من ذاک الزمان کُل کار أل خود بخود چان یستحب چان یشابهونه عل "وحش برات"

   
الراوی حاجي حقداد گلیان

غلامرضا کاظمي

🔍في نظركم ذِي الخروفه نكتة اخلاقية عنها؟😊

الحگوا النا في تلگرام 👇


    https://t.me/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

20 Oct, 18:47


🔺 رسم جالب عربها

شبیه رسم شباش فی عرس عرب روحنا

اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

20 Oct, 12:57


اطلاع از اخبار ،
رویدادهای انتظامی ، ترافیکی و حوادث شهرستان نهبندان
همراه با هشدارها ،
آموزش های همگانی
، اقدامات و کلیپ های پلیسی و ... در راستای پیشگیری از جرائم و ....

🔸اخبار کشفیات و دستگیری مجرمین
🔹آموزش های همگانی و هشدارهای پلیسی در راستای پیشگیری از سرقت ، کلاهبرداری و جرائم فضای مجازی
🔸آموزش های پیشگیری از آسیب های اجتماعی
🔹آموزش های تحکیم بنیاد خانواده
🔸آگهی های استخدامی انتظامی

تنها کانال رسمی خبرگزاری پلیس شهرستان نهبندان در لینک 👇

خبرگزاری پلیس نهبندان
http://eitaa.com/police_Nehbandan

https://splus.ir/Police_Nehbandan

عرب نت💞عربخانه

19 Oct, 18:51


#اطلاعیه

🔺به اطلاع عرب های مقیم کرمان میرساند جلسه ای به منظور تبادل نظر و جمع بندی نهایی در مورد صندوق کمک به بازماندگان متوفیان در روز یکشنبه ۲۹ مهر از ساعت ۲۱ الی ۲۲ درحسینیه امام حسن مجتبی (ع) برگزارمیگردد.

از همولایتی های عزیز برای شرکت در این گردهمایی مهم دعوت بعمل می آید.

ضمنا در این جلسه،صندوق تشکیل و اعضا با قوانین صندوق آشنا خواهند شد.


اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

19 Oct, 17:55


#خروفه

🔺 حکایتهای طنز از اهالی عربخانه

" داستان ششم"

🔹 این قسمت: حمله اجنه👻

در دورانی نه چندان دور که جامعه ایرانی هم مثل جوامع پیشرفته دنیا داشت لذت تکنولوژی را تجربه می‌کرد، و موتور سیکلت جای دوچرخه و ماشین جای درشکه را می‌گرفت،  جامعه عربخانه ای ما هم از این موضوع بی بهره نبود
سالهای ۵۰ تا ۵۵ جلوی اکثر خانه ها موتور یا ماشین پارک بود.
از موتور گازی و یاماها و سوزوکی تا ماشین ژیان و جیپ و بنز .

این امر روی روابط اجتماعی اهالی عربخانه هم تاثیر گذاشته بود ، اکثر جوانها سوار بر وسیله شخصی خود میشدند و در روستاهای مختلف پرسه میزدند
گاهی سریخان و خسروی ، گاهی نوزاد و نوخان تا بورگان و جمالی خانه
در یک روز تابستانی تعداد کثیری از جوانان تصمیم گرفتند یک دور همی در کوه داشته باشند.
در ضمن اکثر جوانان خدمت سربازی نرفته بودند.
همیشه مراقب بودند به تور ماموران پاسگاه نخورند
لذا کوههای پشت زیدر را انتخاب کردند
جایی که نه مسیر ماموران پاسگاه بود و نه مسیر رفت و آمد اهالی
چند تا گوسفند ذبح کردند ، و چراغ توری و فرش و وسایل لازم را با خود بردند
جمعیت زیادی بودند که با موتور و ماشین خود را به آنجا رسانده بودند
دیگها روی بار بود و آشپزها مشغول پخت و پز
هوا کم کم داشت تاریک میشد ، چراغهای توری رو نفت کردند و آنها را روشن کردند
محمد رضا کاظمی و حسن جمالی که موسسین دورهمی بودند از ماموران ترس داشتند
یکی بخاطر  سربازی و آن یکی بخاطر پرونده های کیفری
حسن مسلح به هفت تیر بود ،
شب شد و همه جا تاریک بود ، جمعیت جوانان مشغول رقص و پایکوبی و خوشگذرانی بودند
ناگهان صدای غلطیدن یک سنگ بزرگ از کوه مقابل توجه آنها را جلب کرد.
خیلی اعتنا نکردند اما سنگ دوم از کوه پشت سرشان غل خورد و پایین آمد.

یکی دونفر در میان جمعیت بودند که تو دل بچه ها را خالی میکرد
یکی گفت اینها جن هستند و بوی غذا به دماغشان خورده.
غذاها را بگذاریم و فرار کنیم
حسن مرد با تجربه و با هوش بود ، گفت آرام باشید من موضوع را حل میکنم.

احتمالا چوپانها عصری ما را دیدند و آمدن مارا بترسانند
ناگهان از چند نقطه صداهای ناهنجار و نامفهوم بلند شد.
مرتب از کوهها سنگ سرازیر میشد
همه جا تاریک بود و بچه ها از ترس دور چراغ توری جمع شده بودند.

صدا ها نزدیک و نزدیکتر میشدند
بعضی از بچه ها با داد و فریاد به آنها فحش می‌دادند
گوله های آتش از دل تاریکی بلند میشد و به هوا میرفت.
این اتفاق طوری به چشم می آمد که انگار شعله تا صدها متر به فضا میرفت
گوله های آتش و غلطیدن سنگها و هیاهوی عجیب و غریب اکثر بچه ها را ترساند ، و تمایل به فرار داشتند
حسن اسلحه اش را برداشت و به سمت شعله های آتش
تیر اندازی کرد
با شلیک اولین تیر همه چیز آرام و ساکت شد
حسن داد زد تکان نخورد و گرنه همتون را سوراخ سوراخ میکنم
اجنه تسلیم شدند و خود را معرفی کردند
حسن جان تیراندازی نکن من محمدم ، اون‌یکی گفت من علیم و...
بله تعدادی از جوان‌هایی که از معرکه به دور بودند و جزو دعوت شده ها نبودند تصمیم می‌گیرند که آنها را بترسانند و ضیافت شامشان را صاحب شوند
یکی نفت در دهان می‌گذاشت و با لوله خودکار به شعله فوت می‌کرد گوله های آتش به هوا میرفت
یکی سنگ می غلطاند و یکی هیاهو می‌کرد
یکی دو نفر نفوذی هم تو دل بچه ها را خالی میکرد که ترک موقعیت کنند.


غلامرضا کاظمی

🔍 نکته اخلاقی این داستان چیست؟

الحگوا النا في تلگرام 👇

https://t.me/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

19 Oct, 16:24


#نغمه_و_نوا


«حاصِر حصارَک»
محمود درویش

حاصِرْ حصَارَكَ
لا مفرُّ
سقطتْ ذراعك فالتقطها
واضرب عَدُوَّك لا مفرُّ
وسقطتُ قربك فالتقطني
واضرب عدوكَ بي
فأنت الآن حُرُّ
حُرٌّ و حُرُّ
قتلاكَ أو جرحاك فيك ذخيرةٌ
فاضربْ بها واضربْ عدوَّكَ لا مَفَرُّ
أَشلاؤنا أسماؤنا
حاصرْ حصارَك بالجنونِ و بالجنونِ و بالجنونْ
ذهبَ الذين تحبُّهم ذهبوا
فإمَّا أن تكونْ أَو لا تكونْ
سقط القناعُ عن القناعِ
سقط القناعُ ولا أَحدْ إلاَّك
في هذا المدى المفتوح للأعداء والنسيانِ
فاجعل كُلَّ متراسٍ بَلَدْ
لا لا أَحَدْ سقط القناعُ
عَرَبٌ أَطاعوا رُومَهم
عَرَبٌ و باعوا رُوْحَهُم
عَرَبٌ و ضاعوا
حاصرْ حصارَك بالجنونِ و بالجنونِ و بالجنونْ
ذهبَ الذين تحبُّهم ذهبوا
فإمَّا أن تكونْ أَو لا تكونْ



اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

19 Oct, 14:40


🔺 عتمیة العرب (النوازید) فی تهرِان

🔹البته هل عتمیه خاص چاینه، فی قسمت النظرات نصبر تِ واحدین الشرکه منسین ازید توضیح ینطون.

اُلِحگونَّا فی تلگرام 👇
https://t.me/arabkhane

اُلِحگونَّا فی ایتا 👇
https://eitaa.com/arabkhane

عرب نت💞عربخانه

17 Oct, 18:27


#خروفه

🔺 حکایتهای طنز از اهالی عربخانه

"داستان چهارم"

🔹این داستان: تنبیه نا بجا

چن
د سالی بود مدرسه نوزاد دایر شده بود
یک معلم پنج کلاس را مدیریت می‌کرد
از دو اتاق مدرسه برای تدریس استفاده می‌شد
اول تا سوم در یک اتاق و چهارم و پنجم هم در یک اتاق درس می‌خواندند
حدود ۵۰ تا شاگرد در مدرسه تحصیل می کردند
وقتی هوا مناسب بود فضای آفتابگیر بغل مدرسه تبدیل به کلاس درس می شد
بیشتر شاگردان ابتدا فارسی نمی فهمیدند و به سختی با معلم صحبت می کردند
غلامرضا کلاس دوم بود ،  علی رقم اینکه کلاس اول را دو بار خوانده بود در کلاس دوم علاقه مند به درس بود
هر روز سعی می‌کرد خوش خط تر و کاملتر تکالیفش را انجام دهد تا مورد تشویق معلم گردد
هر چند این مورد هیچوقت انجام نشد
اما روزی که کلاس در خارج از مدرسه دایر شده بود معلم پسر خاله غلامرضا را که کلاس چهارم بود پای تخته آورد
از او خواست تا نام ایران را بنویسد.

به جای ایران ، ایرن نوشت ، معلم گفت: پاک کن دو باره بنویس ، باز یک حرف را جا انداخت
معلم رو به کلاس اولی‌ها و دومیها  کرد و گفت ،
کی بلده ایران بنویسه ؟ چند نفر از جمله غلامرضا دستشان را بلند کردند
معلم غلام ضا را پای تخته آورد، او هم گچ را برداشت و سریع و پیروزمندانه ایران را نوشت ،
معلم بعد از تحسین غلامرضا به او گفت: یکی تو گوشش بزن تا یاد بگیره چطور باید ایران رو بنویسه .
پسر خاله برای غلامرضا عزیز بود و امتناع کرد.
معلم گفت: میگم بزن تو گوشش
غلامرضا خیلی آهسته دستش رو روی صورت پسر خاله اش گذاشت
معلم دستور داد محکم تر ، باز هم تکرار شد
ناگهان معلم عصبانی شد و محکم تو گوش غلامرضا خواباند ، برق از چشمش پرید ، لحظه ای از خود بیخود شد و گریه کنان رفت سرجایش نشست
بعد از این ماجرا غلامرضا دیگر ذوق خوب نوشتن از سرش پرید
از ترسِ ترکه ها و تنبه تکالیفش را سرهم می‌کرد
اما نه ذوقی برای حفظ اشعار و جدول ضرب داشت و نه حوصله مطالعه و یاد گیری
با اینکه در کلاس چهارم و پنجم معلم عوض شده بود اما تنفر از معلم و وحشت از ترکه دستش همیشه همراه غلامرضا بود، او کلاس دوم راهنمایی را تا نیمه خواند و بعد ترک تحصیل کرد.

غلامرضا کاظمی

🔍 نکته اخلاقی این داستان چیست؟

الحگوا لنا في تلگرام 👇


https://t.me/arabkhane

3,264

subscribers

6,702

photos

1,970

videos