Ambivalence @ambivalencceee Channel on Telegram

Ambivalence

@ambivalencceee


صحبت هایی در راستای رفتار و ذهن
زیر نظر علی مقدم روان درمانگر
جهت ارتباط
@Alimopsy

Ambivalence (English)

Are you looking to explore the depths of your emotions and thoughts in a safe space? Look no further than Ambivalence, a Telegram channel created by the username @ambivalencceee. This channel is dedicated to embracing the complexity of human emotions and providing a platform for individuals to share their thoughts, feelings, and experiences without judgment. Whether you're struggling with conflicting emotions or simply want to connect with like-minded individuals, Ambivalence is the perfect place for you.

Who is it for? Ambivalence is for anyone who wants to delve into the intricate world of emotions and engage in meaningful discussions with others. It is a community that welcomes diversity and encourages open communication.

What is it? Ambivalence is a safe haven for individuals to express their ambivalent feelings and thoughts, knowing that they are not alone in their experiences. With a supportive community and engaging conversations, this channel offers a unique opportunity to explore the complexities of the human psyche.

Join Ambivalence today and embark on a journey of self-discovery and emotional exploration. Share your stories, connect with others, and embrace the beauty of ambivalence. Together, we can navigate the complexities of our emotions and find solace in knowing that we are not alone.

Ambivalence

11 Feb, 11:48


ما دائما در حال قصاوت کردنیم، مگه میشه انسان ها همو قضاوت نکنن؟
به نظرم ما دائما در حال قضاوت کردن و قضاوت شدنیم، بذارید کمی با خودمون روراست باشیم و اجازه بدید این شعار که "آدم نباید کسی رو قصاوت کنه،" رو کنار بزاریم، این یک تعارفی بیش نیست.
ما از لحظه ای که فردی رو می بینیم شروع به قضاوت کردن می کنیم تا زمانی که حتی صمیمیت بیشتری ایجاد میشه. ما برای نزدیک شدن به افراد نیاز به امنیت داریم، از گذشته آدم ها میپرسیم تا بتونیم‌ درک بهتری ازشون داشته باشیم، باهاشون نشست و برخاست داریم تا بفهمیم طرفمون کیه چیه؟
اما بنظرم با هر شیوه ای که افراد رو قضاوت می کنیم، چه بواسطه ارتباط مستقیم چه بواسطه ارتباط غیر مستقیم، گذشته، خانواده و موارد دیگه... آدم ها باید در قضاوتشون و نتیجه گیری شون انعطاف داشته باشن و متوجه overestimate و Overgeneralisation باشن.
اینکه بگیم دختری که ازدواج نکرده حتما خواسته نشده یا پسری که هنوز خونه نداره حتما عرضه نداشته و ... ساده ترین و ابتدایی ترین شیوه های قضاوتن که انعطافی توش نداره.
متاسفانه ما یاد گرفتیم به ابتدایی ترین شیوه ها آدم ها رو در ذهنمون دسته بندی کنیم در صورتی که ما برای فهم همدیگه باید متوجه کلییتی از یک فرد باشیم و این مسئله نیاز به زمان و شناخت داره و ما با قضاوت های دم‌دستی هیچوقت نمی تونیم به درک عمیقی از آدم ها برسیم.
خلاصه مطلب اینکه ما به قصاوت نیاز داریم اما حواسمون به شیوه قضاوت هامون باشه و با توجه به این حجم از قضاوت ها شما بگید که چقدر با این جمله روان شناسا موافق یا مخالفید که میگن "گذشته آدم ها به خودشون مربوطه" ؟

علی مقدم

@ambivalencceee

Ambivalence

31 Jan, 08:25


مسیر تغییر از تاریکترین اعماق مغزمان می گذرد؟


تابحال این سوال را از خودمان پرسیده ایم، آن کسی که در خلوت خودمان و در سرمان با او به گفت و گو می نشینیم کیست؟ 
چه کسی در سرمان به ما می گوید "این لباس به ما می آید یا نه"؟
یا اینکه چه کسی در سرمان می گوید" اوست که اشتباه می کند نه من"؟‌
به نظر می رسد ما یک نفر نیستیم، فرد دیگری در اعماق وجودمان حضور دارد که روزانه ساعت ها  با او به گفت و گو می نشینیم.
اگر تمایل داشتید امروز کمی به این موضوع فکر کنید که واقعا آن کسی که پس از هر بحث و مشاجره حق را به ما می دهد کیست؟ چرا با وجود گفت و گوهایی که با خود درونمان داریم تغییر نمی کنیم؟

علی مقدم



ادامه دارد ....


@ambivalencceee

Ambivalence

23 Jan, 12:13


گاهی سعی می کنم از چیزی ندانم و تنها از آن لذت ببرم، مثل موسیقی چشم هایت که زمانیست برای ستایش و من ناآگاه به سازها و ردیف ها

@ambivalencceee

Ambivalence

23 Jan, 12:08


Chain & The Gang - I Love You Much Too Much

Ambivalence

14 Jan, 15:59


سلام خدمت همه دوستان
امیدوارم که حالتون خوب باشه
نکته ای رو بابت این نشست خواستم بگم و اونم اینکه این جلسه گفت و گو محور هست و برای شرکت در جلسه لطفا به ای دی زیر پیام بدید.

@Alimopsy

https://t.me/ambivalencceee

Ambivalence

08 Jan, 21:46


با همه‌ی بی سر و سامانی ام باز به دنبال پریشانی ام

@ambivalencceee

Ambivalence

08 Jan, 04:59


آشوب چیزیه که ادم هنوز براش الگویی پیدا نکرده
فهم هر چیزی با کشف الگوهاش آسون تر میشه

@ambivalencceee

Ambivalence

09 Dec, 22:40


همه‌ی ما گرایش داریم افراد را به خاطر خوبی‌هایشان دوست داشته باشیم. این همان چیزی است که ما را گرد هم می‌‌آورد. اگر دوستی از شما بپرسد چه چیزی را در شخصی می‌بینید که می‌خواهید با او رابطه داشته باشید، به برخی از ویژگی‌های دوست‌داشتنی او اشاره خواهید کرد.

شاید او در آشپزخانه خیلی مرتب و تمیز است و واقعاً از این‌که همه‌چیز تحت کنترل است و به‌زیبایی مرتب شده، لذت می‌برید.

یا شاید خیلی خوش‌کلام و بازیگوش است و در کنار او بودن خیلی سرگرم‌کننده. در مهمانی‌ها همه فکر می‌کنند که او فرد جذابی است و شما هم به خود می‌بالید که با کسی هستید که در تعامل اجتماعی بسیار مهارت دارد.

یا نه، شاید دارای تمایلاتی واقعاً جذاب و طغیان‌گر است: خیلی به نظر دیگران اهمیت نمی‌دهد،‌ راه خود را دارد و کار خودش را انجام می‌دهد. اگر کارش را دوست ندارد آن را رها می‌کند و در لحظه تصمیم می‌گیرد که آخر هفته در اردو پیش‌قدم باشد یا هشت نفری که در بیرون دیده را ناگهان به مهمانی آخر شب دعوت کند.

اما وقتی رابطه ادامه‌دار می‌شود بیشتر و بیشتر در مورد نقص‌های شریک خود دغدغه پیدا می‌کنیم و اغلب تناقضی آزاردهنده در این‌جا وجود دارد: چیزهایی که ما را عصبانی می‌کنند به همه‌ی آن ویژگی‌هایی ارتباط پیدا می‌کنند که در ابتدا برایمان جذابیت داشتند.

غیرقابل‌پیش‌بینی بودنِ شخصِ خودجوش کم‌کم ما را عصبانی می‌کند. آشپزخانه‌ای که همیشه مرتب است شاید این حس را در ما ایجاد کند که خواسته‌های همسرمان بیش از حد انتظار است. همسرمان که ستاره‌ی اجتماع است کم‌کم در ما احساس ناامنی ایجاد می‌کند.

چیزی که در این‌جا می‌بینیم، نمونه‌هایی از اصول طبیعی انسان است: اصلِ ضعفِ قدرت.

در این حالت هر ویژگی خوبی که یک شخص دارد، در برخی شرایط با یک ضعفِ مرتبط همراه خواهد بود. کسی که به‌طور هیجان‌انگیزی خلاق و مبتکر است احتمالاً کارهای عملی و روزمره را به سختی انجام می‌دهد.

کسی که به‌طور حیرت‌انگیزی به کاری تمرکز دارد، به همان دلیل احساس می‌کند که مجبور است انتظارات کار خود را بر علایق و نیازهای شما ترجیح دهد.

شخصی که شنونده و همدل خوبی است، گاه به فردی مردد تبدیل می‌شود، زیرا ذهن تیزی دارد که نکات خوب جنبه‌های مخالف را با هم ببیند.

فردی که بسیار پرانرژی است، از نظر جنسی ماجراجوست و با وفاداری دست و پنجه نرم می‌کند.

فرد بسیار پرحرف ممکن است بخواهد تا سه نیمه‌شب بیدار بماند و صحبت کند و وقتی به او یادآوری کنید که باید زود بیدار شود و بچه‌ها را به مهدکودک ببرد، واکنش بدی نشان خواهد داد.

اگر در ذهن داشته باشیم که ضعف‌های هر شخصی با قوت‌هایی همراه است، آن‌گاه در روابط‌مان به آرامش بیشتری می‌رسیم.

… نظریه‌ی ضعفِ قدرت به ما یادآوری می‌کند که بسیاری از ویژگی‌های آزارنده و ناامیدکننده‌ی همسر ما، در واقع سایه‌هایی از همان ویژگی‌های او هستند که ما دوست‌شان داریم.

باید فهرستی از آزارنده‌ترین خلقیات او تهیه کنیم و برای هر کدام از خود بپرسیم: «این صفت ناراحت‌کننده به چه ویژگی خوبی مرتبط است؟» قطعاً چندتایی پیدا خواهیم کرد.


آلن دو باتن
آرامش
به فارسی محمد کریمی


@ambivalencceee

Ambivalence

04 Dec, 12:56


کمی موسیقی آشنا گوش بدیم😊

@ambivalencceee

Ambivalence

13 Nov, 02:21


همون زمانی که دارید با ناامیدی و یاس می‌جنگید و فکر می‌کنید دیگه نمی‌تونید ادامه بدید رشد داره اتفاق می‌افته.
رشد رو نمیشه راحت دیدش، رشد در همون روزهایی که شما دارید با این افکار می‌جنگید که میشه یا نمیشه در حال اتفاق افتادنه.
همیشه اولین گام ها، اولین تلاش ها و اولین های هر حرکتی نقطه بی‌ثباتی باور ماست، اونقدر بی‌ثبات که خیلی هامون وا می‌دیم.
به نظرم فهم تغییر از خود تغییر کردن هم مهمتره، همه اون هایی که گفتن نمیشه یا نشد همون جایی وا دادن که جاده کمی مه آلود شد.
لازم نیست همیشه به آینده و به مقاصد بزرگتون نگاه کنید، کافیه فقط گاهی به گذشته و پیشرفت های کوچیکتون نگاه کنید و متوجه افکار ناامیدانه و تکرار شونده باشید. عادت ذهن ثابت نگه داشتن شرایط و عدم تغییره، پس طبیعیه که بخواد ناامیدتون کنه.
قاتل ناامیدی، تمرین و تکرار کردنه، کاری به آینده نداشته باش، فقط انجامش بده.

ع.م


@ambivalencceee

Ambivalence

28 Oct, 23:26


در جست و جوی مردی حمایت گر بودن، گاهی خبر از یک پدر ناکافی در گذشته می دهد، پدری که در ایجاد روابط عاطفی درست بین خودش و دخترش نتوانسته خوب عمل کند.

منبع: Psychologie Heute


@ambivalencceee

Ambivalence

05 Oct, 22:54


جان فردریکسون درباره عشق می نویسد:

آیا عشق یک احساس است؟
_گمان نمی کنم.
به هرحال احساسات می آیند و می روند، آن ها وضعیت های زودگذر روانی اند نه عین واقعیت؛ چیزی به بی ثباتی وضعیت هوا را به سختی بتوان عشق نامید.

در عشق، من ارزش درونی تو را در تمامیت
انسانی ات درک و دریافت می کنم،
حال آنکه در فرافکنی، خیالاتی را که دوست دارم ببینم، بر تو بار میکنم؛ من دیگر نه عاشق تو، که عاشق خیالاتی هستم که بر تو بسته ام.



@ambivalencceee

Ambivalence

03 Oct, 09:25


برای روزهای مهر

😊🌹
منبع: کانال موسیقی ملل

@ambivalencceee

Ambivalence

03 Oct, 09:24


Young Pops Orchestra

Ambivalence

23 Sep, 09:03


خیلی یهو مهر شد که....

امروز متوجه شدم که تو مهریم،
اصلا توقعش رو نداشتم،
واقعا حرفی ندارم جز اینکه با اون تداعی هایی که از مهر دارید مثل بوی مهر، مشق، کیف مدرسه، لقمه های مادر و ... تنهاتون بزارم.
لذت ببرید از مهر امسالتون.
در ضمن خیلی یواش حواستون به آدم هایی که میگن پاییز فصل عاشقیه باشه، اگر خودتونم جز این دسته اید پس حواستون به خودتون هم باشه 😊


@ambivalencceee

Ambivalence

11 Sep, 23:34


در ذهن شلوغ، گذشته دائماً زنده است. آن‌جا آدمی عاشق می‌شود، آن‌جا قربانی می‌شود، خوبی آنجا مانده است.

در ذهن شلوغ، آینده‌ی مبهم ترسناک است. اضطراب قابل تحمل نیست و جهان اندوهناک است.

در ذهن سالم، گذشته و آینده در رفت و آمد است. زندگی سیاه و سفید است. تنها سیاه یا تنها سفید نیست.


برگرفته از صفحه درمان پویشی

@ambivalencceee

Ambivalence

09 Sep, 23:57


همیشه فکر می‌کردم که بدترین چیز توی زندگی اینه که تنها باشی؛ ولی نه، حالا فهمیدم که بدترین چیز توی زندگی، بودن با آدم‌هاییه که باعث می‌شن احساس تنهایی کنی...
World's Greatest Dad (2009)

پ، ن: شما آدم بی کمالات، بی استعداد و بی قابلیتی نیستید اما وقتی با یه ادم بوردرلاین تو رابطه قرار می گیرید، شما هیچی نیستید، هیچی.
به عبارتی چیزی نیستید جز یک ابزار.
بزرگترین دستاورد چنین آدم هایی برای شما این هست که احساس کنید چه لطف بزرگی به شما شده که شما با چنین آدمی در ارتباط هستید یا بودید.
تحقیر در هر شکلی، سکس بدون عشق، بی توجهی به احساسات پارتنر،  محبت های ظاهری، تحت سلطه قرار دادن، نوسان های احساسی و رفتاری، تردید، عذر خواهی ساده در قبال رفتارهای توهین آمیز و تکرار مجدد همان رفتارها پس از عذر خواهی، عدم توجه به دیگری با وجود درد و رنج بسیار و ... .
در انتها نیز، ناگهان در یکی از همون روزهای رابطه، پایانی شبیه پرتاب دستمال کاغذی به زباله برای طرف مقابل رخ خواهد داد.
در چنین روابطی شما تنها تر میشد و به مرور زمان به آنچه هستید شک می کنید.
ع.م
https://t.me/ambivalencceee

Ambivalence

04 Sep, 23:20


رابطه ی ما با خودمون
روند تمام روابط ديگه زندگيمون رو مشخص ميكنه

منبع: آوای موسیقی

@ambivalencceee

Ambivalence

04 Sep, 23:19


Paul Mauriat - Viens M'Embrasser

Ambivalence

02 Sep, 23:02


زندگی هایی که در تخیل زیسته ایم و آرزویشان را داشته ایم، اغلب برای ما مهمتر از زندگی های زیسته مان هستند، و ما نمی توانیم خودمان را بدون آنها تصور کنیم؛
این تصادفی نیست که در زندگی های نازیسته مان جسورتریم تا در زندگی های زیسته مان.

Photo: Adam Phillips
آدام فیلیپس
حسرت: در ستایش زندگی نازیسته

Ambivalence

22 Aug, 04:53


ما در تمام مراحل زندگی و در تک تک روزها و ساعت ها در حال تجربه جدایی هستیم، جدایی و رسیدن دو روی یک سکه هستند.

کار تو ز‌آنجا که خبر داشتی
برتر از آن شد که تو پنداشتی

وقتی اولین بار دست های مادر ما را رها کرد تا تنهایی به مدرسه برویم شروع به تجربه جدایی کردیم.

وقتی آخرین بگو و مگو های رابطه را انجام میدهیم در حال تجربه جدایی هستیم.

وقتی که شروع به پیشرفت می کنیم در حال تجربه جدایی هستیم.

وقتی برای یافتن هویتی تازه همان جا که می خواهیم آدم دیگری شویم، شروع به تجربه جدایی می کنیم، جدایی از افکار و رفتاری که ما را به آنچه هستیم کشانده.

بسیاری از جدایی ها برایمان بسیار دردناک بودند و شاید هنوز تاثیر آن جدایی ها بر ذهن و روانمان مانده باشد، اما آدمی گاهی ناگزیر است از این جدایی ها، مانند کرمی که چون از پیله جدا شد، پروانگی آموخت و یا مثل وقتی که جدا شدیم و تنهایی را آموختیم.

روز سفید آن نه شب داج بود
بود شب‌، اما شب معراج بود


@ambivalencceee

Ambivalence

13 Aug, 01:25


به نظرم، روابط عاطفی که تجربه میکنیم بی شباهت به اتاق درمان نیست، در هر دو می توانیم جزئی از خودمان را کشف کنیم که سال ها از دیدمان پنهان مانده بود.
شاید مسخره به نظر برسد اما ما بدون آنکه بهایی پرداخت کنیم وارد حریمی میشویم که در آن میتوانیم کنار پارتنرمان به خودمان نزدیک شویم.
چه در اتاق درمان و چه در روابطمان، پیمودن قسمت مهم مسیر رشدمان به عهده خودمان است.
خودمان باید متوجه شویم که چه ترس هایی داریم تا شروع به مواجه شدن با آنها بکنیم یا اینکه وظیفه ماست که بدانیم در روابط عاشق چه فردی میشویم و چرا همیشه با وجود شکست دوباره سراغ چنین افرادی میرویم؟
خودمان باید حس کنیم که در روابط چقدر منعطف یا خشک هستیم.
خودمان باید به این نتیجه برسیم که چه الگوهای کمال گرایانه و بیخودی ما را اسیر کرده اند یا اینکه چقدر تشنه توجه و محبت هستیم و یا چقدر کنترل گر و تحقیر کننده ایم.
هیچ الگویی به این نزدیکی و ملموسی نمی تواند ما را به خودمان نزدیک کند. فهم آنچه هستیم قسمت مهم مسیر رشدمان است و به عبارتی در روابط است که میشود فهمید چه بر ما گذشته است.

@ambivalencceee

Ambivalence

04 Aug, 01:30


ما بیشتر اوقات در جست و جوی فردی در بیرون از خودمان هستیم که شبیه آرمان ماست و آرمان ما جایی است که اگر به آن نزدیک شویم برای خودمان کسی میشویم، دیده می شویم.
همان آینه ای که بتوانیم با دیدنش حس کمال کنیم. آنقدر حس کمال را تجربه کنیم که از راه رفتن کنار انتخابمان حس غرور کنیم و هیچ حقارتی متوجهمان نباشد.
به عبارتی ما انقدر شیفته خودمان هستیم که متوجه نقص های خودمان نیستیم، همان نقص هایی که ناخوداگاه در انتخابمان تاثیر می گذارند و تمایل دارند ما دیده شویم.
گاهی باید متوجه این واقعیت بود که چه چیزی ما را در انتخابمان هدایت میکند؟ و اینکه آنچه هستیم با آنچه که به دنبالش هستیم نزدیک هستند؟

@ambivalencceee

Ambivalence

30 Jul, 12:23


چیزی که چند سالیه خیلی تو بیشتر روابط آدم ها و مراجعا تو فرهنگ خودمون می بینم این هست که برای آدم ها دیگه خوب بودن نمی تونه باعث و دلیل انتخاب فردی برای رابطه باشه، آدم ها بصورت خودآگاه و ناخودآگاه کمی به بدی تمایل دارن، یعنی چیزی شبیه
بد بوی
بد گیرل
بد من
و ...
معیارها به سرعت و به شدت داره عوض میشه
مثلا اگر خیانت در گذشته بیشتر متعلق به مردها بود در حال حاضر نمیشه خیانت در زن هارو نادیده گرفت(طبق مشاهدات من).
نمی تونیم در حال حاضر بطور دقیق بگیم چرا این اتفاق داره می افته.
روانکاوی قطعا غلبه نفرت بر عشق رو مطرح میکنه و یا شاید جهان بینی که این‌روزها بوجود اومده و به خورد ما داده میشه بی تاثیر نباشه.‌
این ها صرفا حدس هایی دم‌دستی هست و قطعا از جامعه  و شرایط اجتماعی-سیاسی-اقتصادی گرفته تا تربیت و سرشت همگی می تونن در این روند تاثیر گذار باشند.
اما چیزی که این روزها با اون مواجه هستیم تغییراتی
هست که به شدت رو به گسترشه.

@ambivalencceee

Ambivalence

29 Jul, 07:52


من عاشقی را همینقدر بلد بودم،
آنقدر ساده برایت شعر بخوانم و آهسته دست هایت را لمس کنم و آنقدر با تو به گفت و گو بنشینم که صبح شود.
نمی دانم کِی دیگر عاشقی برای معشوقش نامه خواهد نوشت اما من برای تو نامه ها نوشتم.
آنقدر از تو گفتم و به تو اندیشیدم که وقتی به خواب میرفتم در خواب هایم بوی تو را حس میکردم.
ایرادی نیست اگر با همه ی این ها، من مالک تنهایی خویش شدم و زندگی چنان سیلی محکمی به من زد که من از توهم خود خارج شدم.
شکوه نمی کنم و مویه نخواهم کرد،
چرا که وقتی بهار می آید باید با تک تک شکوفه ها رقصید و به وقت زمهریر, با خاطرات بهار، زمستان را سر کرد...



@ambivalencceee

Ambivalence

10 Jul, 08:19


‍ چه در درمان و چه در روابط نزدیک ما، دروغ‌ها هر چقدر خوش رنگ و لعاب و شیرین، کسی را شفا نمی دهند. وقتی دیگران حقیقت را به ما می گویند، به ما خاطر نشان می‌کنند کی هستیم، چه کسی را فراموش کرده بودیم، و به دنبال یافتن چه کسی هستیم.

منبع: دروغ‌های که به خود می‌گوییم
نوشته:جان فردریکسون
ترجمه:علیرضا منشی ازغندی

@ambivalencceee

Ambivalence

04 Jul, 13:13


دوستش داشتم گفتم شاید شما هم خوشتون بیاد

منبع: آوای موسیقی

Ambivalence

16 Jun, 11:06


گاها بیقرار هیچ روزی نیستیم اما هنوز وقتی به روز تولدمون می رسیم، تلنگری بهمون زده میشه.
بعضی هامون با توجیه اینکه سن فقط یه عدده، ازش میگذریم اما برای من "سن" در حال حاضر فقط یک عدد نیست، "سن" روزهاییه که دیگه تکرار نمیشن و افسوس و آه داره که من دیگه نمی تونم به عقب برگردم.
ولی خب نمی تونم خودم رو هم صرفا با این واقعیت درگیر کنم که روزهایی رفتن و دیگه بر نمی گردن...
شاید جنبه دیگه ای از واقعیت این شکلی باشه که ما روزهای با شکوه دیگه ای داریم که هنوز اون ها رو تجربه نکردیم و به جای اینکه بخواهیم به گذشته برگردیم و روزهایی رو جبران کنیم می تونیم حالا و امروز شروع کنیم، روزهایی که اگر قرار اونها نیز خاطراتمون بشن، پس بهترِ خاطرات به یاد ماندنی بشن.
در کل زیاد به خودمون سخت نگیریم چون این روز هم قسمتی از زندگیه، گاها غمگین گاها خوشحال، گاهی تنها، گاهی کنار دوستا... .
خیلی نمی خوام پرگویی کنم صرفا تولد بهانه ای شد برای نوشتن و اینکه تشکر کنم از همه همراهان و دوستانی که تو خاطرشون بودم. 🙏😊❤️🌹

Ambivalence

05 May, 10:30


ذهن کسالت گریز

قطعا برای خیلی هامون اتفاق افتاده یا شنیدیم که بقیه همین که میخوان بخوابن، ذهن به طرز عجیبی
شروع می کنه به فکر کردن به تمام اتفاقات، موضاعات، خاطرات و ...
اما واقعا چه اتفاقی می افته؟
یک پاسخ محتمل این هست که ذهن شدیدا علاقه داره خودشو با افکار مشغول کنه چون ذهن به هیج وجه از کسالت و بیکاری خوشش نمی یاد. ولی چرا این اتفاق در طول روز سراغمون نمی یاد؟
قطعا در طول روز ما به شدت درگیر هستیم، از کار و زندگی گرفته تا محیط جذاب دنیای مجازی.
وقتی مغز با این همه دلمشغولی احاطه میشه، قطعا از اون ها تغدیه میکنه، اما آخر شب وقتی درگیری ها به حداقل میرسه ذهن مجددا احساس گرسنگی می‌کنه و سعی می کنه خودش رو با موضوعات فکری درگیر کنه تا از کسالت خارج بشه، به عبارتی ذهن از کسالت متنفره.
آیا ممکنه بتونیم کمتر درگیر چنین مسئله ای بشیم؟ قطعا رویکردهای ذهن آگاهی، مدیتیشن و یادگیری های جدید میتونه کمک کنه.
بطور کلی اگر آدم بتونه از خواب شبش لذت ببره عالیه، چون فکر کردن به این مسائل خیلی برای ما سودی نداره و اگر نیازی به فکر کردن باشه بهتره که آدم یک تایمی از روز رو برای این کار اختصاص بده.
ع.م

@ambivalencceee