دستان من
تنی دیگر می‌سازند برای تن تو.
اکتاویو پاز، ترجمه‌ی سینا کمال‌آبادی
تنی دیگر می‌سازند برای تن تو.
اکتاویو پاز، ترجمه‌ی سینا کمال‌آبادی
اتحادیه‌ی ابلهان Telegram 帖子
خِرَد و فامیل‌های وابسته!
نادوستیِ شما با خویش، تنهایی را برای شما زندان می‌کند. «فردریش نیچه»
نادوستیِ شما با خویش، تنهایی را برای شما زندان می‌کند. «فردریش نیچه»
2,819 订阅者
595 张照片
33 个视频
最后更新于 06.03.2025 08:32
اتحادیه‌ی ابلهان 在 Telegram 上分享的最新内容
من در قفس هستم... میله‌ها در درون من‌اند. /_ #کافکا در گفت‌وگو با #گوستاو_یانوش
من در قفس هستم... میله‌ها در درون من‌اند. /_ #کافکا در گفت‌وگو با #گوستاو_یانوش
و بعد روزی فرا می‌رسد که دست به آن اقدام بزرگ می‌زنید: همه‌چیز را تمام می‌کنید! /_ #یخبندان، ص۱٠٠
و بعد روزی فرا می‌رسد که دست به آن اقدام بزرگ می‌زنید: همه‌چیز را تمام می‌کنید! /_ #یخبندان، ص۱٠٠
هر بار از پنجره به بیرون نگاه می‌کنید، هر بار که به درون خودتان نگاه می‌اندازید، به هر کجا که نگاه کنید، می‌بینید که همه‌چیز ریشخندی تکرارشونده است. /_ #یخبندان، ص۱٠٠
هر بار از پنجره به بیرون نگاه می‌کنید، هر بار که به درون خودتان نگاه می‌اندازید، به هر کجا که نگاه کنید، می‌بینید که همه‌چیز ریشخندی تکرارشونده است. /_ #یخبندان، ص۱٠٠
کودکی هنوز دوان‌دوان همراهمان می‌آید، مثل سگ کوچکی که زمانی همدم شاد و سرحالمان بود، امّا حالا رنجور و بیمار، نیازمند مراقبت و توجهمان است و سعی داریم با هزار جور دوا و درمان زنده نگهش داریم.
[ توماس برنهارت || یخبندان | ترجمه‌ی زینب آرمند / نشر بیدگل / ص۸۹ ]
@AConfederacy_of_Dunces
#توماس_برنهارت
#یخبندان
کودکی هنوز دوان‌دوان همراهمان می‌آید، مثل سگ کوچکی که زمانی همدم شاد و سرحالمان بود، امّا حالا رنجور و بیمار، نیازمند مراقبت و توجهمان است و سعی داریم با هزار جور دوا و درمان زنده نگهش داریم.
[ توماس برنهارت || یخبندان | ترجمه‌ی زینب آرمند / نشر بیدگل / ص۸۹ ]
@AConfederacy_of_Dunces
#توماس_برنهارت
#یخبندان
تصوّر امروزم از ابدیّت همانی است که در سه‌سالگی داشتم. حتّی قبل‌تر از آن. ابدیّت جایی شروع می‌شود که چشم‌ها دیگر نمی‌بینند. جایی که همه‌چیز به پایان می‌رسد و دیگر هیچ آغازی در کار نیست.
[ توماس برنهارت || یخبندان | ترجمه‌ی زینب آرمند / نشر بیدگل / ص۸۸ ]
@AConfederacy_of_Dunces
#توماس_برنهارت
#یخبندان
تصوّر امروزم از ابدیّت همانی است که در سه‌سالگی داشتم. حتّی قبل‌تر از آن. ابدیّت جایی شروع می‌شود که چشم‌ها دیگر نمی‌بینند. جایی که همه‌چیز به پایان می‌رسد و دیگر هیچ آغازی در کار نیست.
[ توماس برنهارت || یخبندان | ترجمه‌ی زینب آرمند / نشر بیدگل / ص۸۸ ]
@AConfederacy_of_Dunces
#توماس_برنهارت
#یخبندان
... گاهی انگار می‌دود تا به خودش برسد و بعد دوباره می‌ایستد و دنبال خودش می‌گردد.
[ توماس برنهارت || یخبندان | ترجمه‌ی زینب آرمند / نشر بیدگل / ص۸۶ ]
@AConfederacy_of_Dunces
#توماس_برنهارت
#یخبندان
... گاهی انگار می‌دود تا به خودش برسد و بعد دوباره می‌ایستد و دنبال خودش می‌گردد.
[ توماس برنهارت || یخبندان | ترجمه‌ی زینب آرمند / نشر بیدگل / ص۸۶ ]
@AConfederacy_of_Dunces
#توماس_برنهارت
#یخبندان
چقدر دلم برای اینجا، چقدر دلم برای کتاب خوندن تنگ شده.
قبلش سلام...
چقدر دلم برای اینجا، چقدر دلم برای کتاب خوندن تنگ شده.
قبلش سلام...
