-تجربم کن!

@tajrobam_kon


تجربم کرد؛تلخ بودم.

-تجربم کن!

30 Sep, 07:44


از خانوم نیم‌شناسِ عزیز برای قدم‌های سستِ زیر بارون.

-تجربم کن!

14 Sep, 21:34


شب‌نامه اطلاعات
یکشنبه ۲۵ شهریور ماه ۱۴۰۳
#مهسا_امینی #اعتصابات_سراسری #زن_زندگی_آزادی
‏ #MahsaAmini #WomenLifeFreedom

-تجربم کن!

07 Aug, 14:27


خوبی نبودنت اینه که دیگه ترس نداشتنت رو ندارم.

-تجربم کن!

07 Aug, 09:59


هشتم سپتامبر 1941 در اوج جنگ جهانی دوم، نیروهای آلمان نازی که فنلاندی‌ها رو هم کنار خودشون داشتن، محاصره‌ی خودشون دور شهر لنینگراد (سنت‌پترزبورگ فعلی) رو شروع کردن. شهری که بیش از سه میلیون نفر جمعیت داشت، حالا تمام راه‌های ورودی و خروجیش مسدود شده بود. روزها و هفته‌ها و ماه‌ها رفتن و کار به سال‌ها کشید. لنینگراد 871 روز مقابل نیروهای نازی مقاومت کرد و تسلیم نشد. اما خب خیلی‌ها از جمله حدود یک میلیون غیرنظامی این بین تلف شدن. غذا جیره‌بندی و شرایط زندگی بسیار بد شده بود.
«تانیا ساویچِو» دختری نوجوان که عادت به نوشتن خاطراتش داشت ساکن همین شهر بود. در یکی از روزها، تانیا در دفترش می‌نویسه «خواهرم ژنیا امروز مرد»، به همین شکل نوبت به مادربزرگ، برادرش لِکا، عموش واسیا و عموی دیگه‌ش لِشا می‌رسه. بعد مادرش می‌میره.
در آخرین برگ دفتر خاطرات نوشته شده: «ساویچوها همه مردن. فقط تانیا باقی مونده.»
کسی تانیا رو از اون خونه نجاتش میده اما در حالی که محاصره تمام شده بود، دخترک بر اثر ضعف و بیماری، در بیمارستان جان میده.
برگه‌های دفتر یادداشت تانیا، از نمادهای انسانی جنگه.

-آقا معلم

-تجربم کن!

06 Aug, 13:14


تو اگر
بسته‌ای بار سفر
تو اگر
نیستی دیگر
پس چرا از همه جا
من صدای تپش قلب تو را می‌شنوم.

-عمران صلاحی

-تجربم کن!

28 Jul, 10:10


«دلتنگ یک حس، یک نگاه، یک لمس کوچک. می‌رویم و گاهی آنچه از ما می‌ماند، تکه‌ای از چیزی‌‌ست که هرگز نبوده‌ایم.»

-تجربم کن!

28 Jul, 09:39


Often, life won't be gentle with you, so you
have to become gentle with yourself.

-تجربم کن!

27 Jul, 14:30


همین مجازات تو را بس، که من تو را آنطور که می‌دیدم، نمی‌بینم.

-محمود درویش

-تجربم کن!

27 Jul, 11:32


:))))

-تجربم کن!

26 Jul, 20:38


‏آدم یک روز از خواب بیدار می‌شود و احساس می‌کند بالاخره پاهایش جرأت پریدن از یک جای بلند را پیدا کرده‌اند. احساس می‌کند باید چیزی بنویسد برای آدم‌هایی که پیش از پریدن عزیز بوده‌اند و امیدوار است پس از پریدن هم عزیز بمانند؛ بعد ناگهان احساس می‌کند چقدر دست‌خطش را دوست دارد.‏ می‌خواهد بیشتر بنویسد اما می‌ترسد با گذشت زمان، جرأت پیدا شده دوباره برود و پنهان شود. آدم قصه پیراهن آبی پریده‌رنگش را تن می‌کند، چون همیشه دلش می‌خواست در آن لباس بمیرد. یادداشت‌هایش را می‌نویسد، در انتهای آخرین کلمه ویرگولی می‌گذارد و می‌رود که،

-رافائل

-تجربم کن!

24 Jul, 10:57


اونقد نزدیک ک دم تو بازدم من باشه!

‌-مسیخ

-تجربم کن!

21 Jul, 13:17


مقابلم نشسته بود و می‌گفت: آدمی درخت نیست که ریشه داشته باشد و بماند؛ آدمی دو پا دارد و می‌رود. تایید کردم و از میوه‌ی امسالم که گیلاس بود به او تعارف کردم.

-امیر‌محمد ندرلو

-تجربم کن!

20 Jul, 22:21


تو رفتنت هم کار ساز بود، کار من را ساخت.

-راشین بهمنی

-تجربم کن!

20 Jul, 21:28


خودمم

-تجربم کن!

20 Jul, 21:28


https://t.me/himhidi

-تجربم کن!

18 Jul, 14:37


کوچکترین لبخند تو مرا از تمام بدبختی‌ها نجات می‌دهد.

-احمد شاملو

-تجربم کن!

05 Jul, 22:07


چنان تنگ هم خفته‌اید که نیمی از خواب را تو می‌بینی و نیمی را او.

-بیژن الهی