مطالعه گران

@emalhareshashimi


خوش آمدی به کانال تلگرام ما

#هدف_برنامه‌های_مطالعه_ما !
♦️رضامندی ذات حق
♦️دریافت حقیقت
♦️زدودن جهل از میان قشرجوان
♦️تقویت سطح آگاهی های خویشتن

مطالعه گران

19 Sep, 03:56


https://www.facebook.com/share/r/rYur6aCc4EnLQJDk/?mibextid=qi2Omg

مطالعه گران

28 Aug, 05:08


جریده: قانون امر بالمعروف
ناشر: وزارت عدلیه
د امر بالمعروف او نهی عن المنکر قانون.

مطالعه گران

31 Jul, 04:35


#خبر_فوری

الجزیره: رهبر جنبش حماس(اسماعیل هنیه) در نتیجهٔ حمله خائنانه صهیونیستها به محل اقامت وی ​​در تهران به شهادت رسید.

روزی که شود إذا السماء انفطرت
وانگه که شود إذا الکواکب انتثرت
من دامن تو گیرم اندر سئلت
پرسم بأي ذنب قتلت

شهادت هنر مردان خداست...
https://www.facebook.com/share/p/FEr1QF82yA5ddxhw/?mibextid=qi2Omg

مطالعه گران

26 Jun, 05:37


یکی آمد و گفت؛ در آینده ی نزدیک مکاتب و دانشگاه ها بروی دختران باز خواهد شد.
گفتم: چه خوب است!
ولی خب؛ این مدت زمان که میلون ها دختر به مکتب نرفته اند چطور خواهد شد؟
گل امید های که پرپر شد را چی باید کرد؟
منزوی شدن این همه دختر را چگونه میشود درمان باید کرد؟
چندین سال زندانی شدن را چگونه جبران باید کرد؟
این تاریخ سیاه ره چگونه پنهان باید کرد؟


پ ن: هیچ چیز مثل قبل برای دختران محروم از تعلیم و تحصیل نمیشود، همه چیز تغییر کرده است، بعضی ها را به شوهر داده اند، بعضی ها در خانه های شان از بیماری روانی رنج میبرند، بعضی ها که استوار بودند و قوی مینویسند، بعضی ها اواره دیار بیگانگان شده اند. هر چیز در زمان و مکان خودش زیباست حالا تحصیل باشد، عشق باشد، کودکی باشد و دختر بودن باشد.
بدیل این همه محرومیت دختران وطنم هیچ چیز نیست، هیچ چیز هم نخواهد شد، هیچ چیز!

ما برادران معذوریم قهرمانان
💔

شکیب نقشبندی

مطالعه گران

26 Jun, 05:36


و برای تحمل این همه درد های کمر شکن؛
همه ی ما به جان های بیشتر نیاز داریم، تا مثال پشک هفت دم شده و جان ز کف مان بیرون نشود، و گرنه یک جان را برای این همه درد توان مقابله کجاست؟

شکیب نقشبندی

مطالعه گران

02 Jun, 09:14


فدایش میکنم جان را ولی او عشق پنهان میکند
مثال زلف پیچانش حال ما را نیز پریشان میکند

چه چشم دلبرم دارد و لب است لعل شکر او را
بدیدم‌کاسه ی چشم اش و باز ما را سرگردان میکند

وصف شعر مراست همه در توصیف چشمان اش
که او با نقطه ای ممنوع شعر گفتن را هم پایان میکند

من ز شصت پا تا به پیشانی سرش شعر گفته ام
لا به لای بیت پریده باز با کین مرا مهمان میکند

گفتم بیا قدر بگویم بشنوی راز دل من را ولیک
کافه و قهوه ام را تلخ کرده باز قصد خیابان میکند




شکیب نقشبندی

مطالعه گران

26 May, 13:17


https://t.me/tapswap_mirror_1_bot?start=r_288046326 🎁 +2.5k Shares as a first-time gift

تب سواپ یکی از ارز های دیجیتال است که بیش از دوازده میلیون نفر عضو داره فعلا ارزش ندارد در بازار دیجیتال، تا هنوز رایگان است اخیر همین ماه نرخ گذاری میشه خوبست چانس ما ره با هم تجربه کنیم، یکبار با هم جاین میشیم.

مطالعه گران

22 May, 07:43


پروانه ای درونم کافیست، بیا که ترا پیدا بکنم
تو و خود را میخواهم زین محنت و غم رها بکنم

دوست میدارم تو شیرین باشی، فرهاد ات شوم
قصه را از عشق و افسانه گویم غوغا را به پا بکنم

خواب های شیرین ی که دیده ایم همه را یکجا
زیبا تعبیر خواهیم‌کرد، مثال اش وعده را وفا بکنم

بعد این تعبیر نقاش میشوم تا به آن دم که من
تصویر قشنگ کشیده با تو، زندگی را زیبا بکنم


شکیب نقشبندی

مطالعه گران

11 May, 08:43


جز روی تو هر گل را که من تماشا بکنم نشد
گفتم که با جفایت حتی، من مدارا بکنم نشد

یک لحظه را یک ثانیه و یک روز را
گفتم که نداشتن ات را، من تمنا بکنم نشد

چشمان تو زیباست عزیز، در پرتو خیال من
گفتم میان شعر وصف چشمانت، من پیدا بکنم نشد

هر بیت شعر مرا اسم است اسم تو محبوب من
گفتم که در قالب شعر من، عشق تو را جا بکنم نشد

✍🏼: شکیب نقشبندی
Friday - 10 may - 2024

مطالعه گران

09 May, 14:52


صبح زود بود!
داشتم در زیر لحاف چرت های گذشته ی پر دغدغه، حال کسل کننده و آینده نا معلوم ام را میزدم که با تکان دست ی خیال را بی خیال شدم.
خواهرم بود؛ لباس که چند مدت قبل، اصلا از حق نگذریم چند سال قبل اش را بر تن کرده بود.
گفت: بازان! میایی با هم قدم بزنیم؟
گفتم: دیوانه شده ای دختر جان، در این وقت قدم زدن نمیدانی مگر این روز ها حتی نمیشود با خواهرت پهلو به پهلو رفت؟
گفت: چرا! خوب هم میدانم، دلم هوس کرده است، بیا و قدر منت و شاید قدر کتک را به جان بخر، آخر اسمت برادر است، برادر!
از جا برخواستم، بیرون شدیم و قصه قصه کرده سرک پنج، دو و بلاخره سوم، کم کم داشتم میفهمیدم که انگیزه اش چیست .
هر قدر پایین تر میرفتیم حرف هایش گسسته میشدند، دلش بغض کرده بود، سرمه چشم هایش با اشک مکس شده و اطراف چشم هایش را سیاه کرده بود.
دستم را گرفت و‌گفت؛ باران، برگرد پاهایم توان رفتن به این سرک را ندارد، هر گوشه و کنار اینجا مرا یاد مکتب ام میاندازد.
از دور اسم مکتب اش را (ملکه ثریا) گفت و برگشت.ما بر گشتیم، سکوت میان‌ما را فقط سر و صد های اطراف میشکست، خجل شده بودم، شرمسار بودم، به سویش نگاه نمیتوانستم من هم شدم برادر؟

شرمنده ی خواهران محروم از تعلیم و تحصیل هستیم!

💔🥲


✍🏼:شکیب نقشبندی

مطالعه گران

29 Apr, 10:33


رو کرده ای یار از من دگر چه انتظار داری؟
دلم رنجانده ای و مدام عشق انتظار داری؟

شب و روز مرا کرده ای یکسان ای بی حمیت
بگو بر من؛ که جز شادی از من چه یادگار داری؟

مزن به من لاف وفا که هرگز یاری نکرده ای
باز میگویی به او که هوای دل شهریار داری؟

به تیر عشق خود کرده ای زخمی دل بیچاره ام را
بس نیست همین یک دل، که باز ارزوی شکار داری؟

بترس از آهی که بیرون شود از دل خسته ای رنجور من
توبه کن دگر بس است، با دل بیچارگان چه کار داری؟




✍🏼: شکیب نقشبندی
🫰🏼💔

مطالعه گران

28 Feb, 09:43


من آن نو موسیویم و تو آن تازه مادمازل
که ما دوریم ز هم و ارتباط دارد دل با دل

از آن روز که یافتمت میان انبوه از ادم
نوشتن را شروع کردم عمیقا از زیر این دل



شکیب نقشبندی

مطالعه گران

20 Feb, 07:20


من که دیدم میشود دستی گرفت و بعد رها کرد
محبت هر که با طفل کرد، اشتباه و هم خطا کرد

دو سه صد مرتبه فریاد کرده اند مولانا و هم وحشی
صداقت هر که کرد در عشق، طرف آخر جفا کرد

میان این همه اقوال، اشعار و مشاعر من بیدل
به آن افزوده میگویم؛ تباه کرد خویش آن کس وفا کرد

یک عمر را، یک خانه و یک دل را غنیمت است
نگاه کردن بدینسان، که با عشق در لحظه آنرا فنا کرد

شده اند همه طفل، زنند در ی دل را با تکه های سنگ
هر آنکس شکست خانه دل، زندگی را تباه و هم گناه کرد

نباشند خوش که ما داریم، فخر شکت شیشه ای دل را
تقاصش همان دم میدهید، که الله قیامت را به پا کرد


شکیب نقشبندی
کتاب: دو ستاره دارم

مطالعه گران

19 Feb, 05:52


همانطوریکه کاسه های صبر لبریز میشوند؛
کاسه ای عشق، مرا لبریز شده است
تمام این عشق صرف یک نفر شد؛ آن هم به اشتباه!
اینک
هر که را گویم: دوست میدارمت
الحق دروغ گفته ام، بزرگ

✍🏼: شکیب نقشبندی
راوی درد

مطالعه گران

12 Feb, 15:45


من گرفتار تو بودم گذشت، ببین بهر نگاه آمده ام
یا همان یوسف کنعانی نا پیدا، به صحرا آمده ام

گفتند؛ هلاک میشوی! آب شور است این چاه را
بهر شور همین عشق، من درون این چاه آمده ام

آنگونه که زلیخا ندانست یوسف کیست؟ تو هم عزیزم
ندانستی که من با شعر هایم، از کدام راه آمده ام

نبود و‌ نیست مرا اشتیاق عزیز شدن در این آبادی
من به دیدار با تو فقط، در این شهر ،صبا آمده ام

✍🏼: شکیب نقشبندی
#راوی درد

مطالعه گران

25 Jan, 17:31


مطالعه گران pinned «از کانال ما راضی استین؟»

مطالعه گران

06 Jan, 10:46


نژاد پرستی، تبعیض مذهبی، تبعیض زبانی، تبعیض ملیتی، رنگ جلد و‌ پوست را هیچ بیسواد ی دامن نمیزند الی همین با سواد ها.


✍🏼: شکیب نقشبندی
کتاب: بازنده ی موفق

مطالعه گران

01 Jan, 08:27


100 سال پس از امروز، مثلاً در 2124 همه‌ی مّا با اقوام و دوستان خود در زیر زمین خواهیم بود، اجنبی و بیگانه‌ها در خانه‌های مّا زندگی خواهند کرد.

آن‌ها حتی مّا را به یاد نمی‌آورند، چند نفر از مّا برای پدرِ پدربزرگمان فکر می‌کنیم؟!

مّا بخشی از تاریخ در حافظه نسل‌هایمان خواهیم شد، در حالی‌که مردم نام و شکل مّا را فراموش خواهند کرد.
در آن‌زمان متوجه خواهیم شد که رویای به دست آوردن همه چیز چقدر نادان و ناقص بوده است.
مّا یک‌ عمر دیگر می‌خواهیم تا آن را صرف انجام کارهای خیر کنیم، امَّا خیلی دیر شده است.
به خاطر داشته باشید که امروز فرصت خوبی برای خود و دیگران داریم، تنها چیزی که برای همیشه باقی می‌ماند نیکی‌های مّا در دنیا و آخرت است.
قبل از این‌که دیر شود کارهای نیک انجام دهید.
الله سبحانه وتعالی بر همه‌ی مّا آسان کند.
آمین