آلبرت که از پرداخت وام مسکن پسرش ناامید شده و از خانواده اش مراقبت می کرد وقتی این تماس را دریافت کرد بسیار خوشحال شد. او حتی در وضعیت روحی ضعیف خود می دانست که چنین مبلغ هنگفتی زندگی او را تغییر خواهد داد.
به گفته تماس گیرنده جامائیکایی، تنها کاری که آلبرت باید انجام می داد این بود که هزینه ای کم به مبلغ هزار و پانصد دالار را برای مقاصد مالیاتی ارسال کند. آلبرت پول را فرستاد، اما جایزه نقدی هرگز نرسید. شماره جامائیکایی دوباره با آلبرت تماس گرفت و به او گفت که برای دریافت سه میلیون دلار باید پول بیشتری بفرستد و تاکید کرد "آقای آلبرت، این موضوع را به همسرتان نگویید."
این تماس ها سالها ادامه داشت و در برخی روزها آلبرت حداقل دو بار در روز و در برخی روزها تا پنجاه بار در روز تماس دریافت میکرد. تماس گیرنده ناشناس سال ها آلبرت را شکار کرد و هزاران دلار از او کلاهبرداری کرد.
علیرغم تلاشهای خانوادهاش برای جلوگیری از او، این شیاد به گرفتن پول از پسانداز آلبرت ادامه داد. اقدامات آلبرت در نهایت منجر به چیزی دلخراش شد.
صبح روز بیست و یک مارس دو هزار و پانزده ، کلاهبردار دوباره تماس گرفت و از آلبرت خواست هزار و پانصد دلار بفرستد تا سرانجام جایزه میلیونی اش را دریافت کند. آلبرت فقط می توانست 400 دلار بفرستد.
در ناامیدی، آلبرت سرانجام تسلیم شد و به زیرزمین رفت و خود را با شلیک گلوله کشت اما آیا می دانید دلخراش ترین قسمت ماجرا چه بود؟
آلبرت در یادداشت خودکشی خود به خانواده اش گفته بود که برای مراسم خاکسپاری او پول زیادی خرج نکنند زیرا امیدوار است که سه میلیون دلارش فردا بیاید. کلاهبردار به مدت سه ماه پس از مرگ آلبرت به تماس خود ادامه داد. وقتی همسرش به کلاهبردار گفت که آلبرت خودکشی کرده است، او خندید.
بله.... تا زمانی که انسان های ساده دل هستند جیب کلاهبرداران پر است.