آلبوم "خوفناک "[11] معروف به رقص مردگان در 1982 و سپس آلبوم "بد"[12] در 1987 آنچنان شهرت و محبوبیتی برایش بهم زد که تاریخ موسیقی جاز و پاپ نظیر آنرا بخود ندیده و ندیده است.
مایکل جلسون در این آثار در همه زمینه ها از خوانندگی و آهنگسازی گرفته تا اشعار و نیز طراحی رقصهایش حرف اول را میزد، و الحق از عهده همه اینها در حد اعلا بر آمده و باید اذعان نمود که حیرت و شگفتی همگان اعم از اهل هنر و مردم عادی را بر انگیخت. در همه این انگاره ها (آهنگسازی،خوانندگی،اشعار و رقصها) مایکل جکسون وجوهی کاملا نو و بدیع را بدنیای موسیقی جاز و پاپ هدیه نمود. رقصهایش گرچه کولاژی از حرکات سامی دیویس، گروه بیتلها، الویس پریسلی و... بود اما در نوع خود بینظیر و حیران کننده بود. آهنگهایش با ارکستراسیون بی بدیلش افقهای جدیدی را در عرصه موسیقی پاپیولار گشود، یعنی آثارش در عین پاپیولار بودن مملو از عناصر عمیق هنری و فرهنگی بودند.
اما اشعار بکار گرفته شده در آهنگهایش هیچگاه تهی از مفاهیم عمیق سیاسی و اجتماعی نبود. مایکل در اکثر آثارش ناهنجاریهای اجتماعی،سیاسی، فرهنگی و حتی محیط زیستی را به چالش میکشاند. بطور مثال در اثر " بزنش"[13] او زدوخوردهای خیابانی را که معمولا بین سیاهان و سفید پوستان اتفاق می افتاد را مورد نکوهش قرار داد، در اثر "زمین"[14] او نابودی و از بین رفتن طبیعت بدست بشر را زیر سئوال برده و همگانرا به پاسداشت حرمت زمین فرا میخواند، در " سیاه یا سفید"[15] تفکرات نژاد پرستی را نفی میکند، در " آنها واقعا اهمیتی برای ما قائل نیستند"[16] نظامات سیاسی جهان و سیاستمدارانش را به بی تفاوتی نسبت به مردمانشان و نیز فساد متهم میکند....
مایکل جکسون را مبدع" ام تی وی"[17] نیز میخوانند، البته حرف خارج از قاعده ای نیست زیرا اساسا منشا تفکر ویدیو کلیپ با آثار مایکل جکسون کلید خورده است. مطابق نظر منتقدین و نویسندگان حوزه موسیقی اثر "خوفناک" مایکل اولین اثر حرفه ای در تاریخ ویدئو کلیپ موسیقیایی است.
بررسی و نقد موسیقیایی مایکل جکسون و نیز زندگی هنری او از حوصله و توان این قلم و نیز مقاله خارج است، امید که در فرصتی مغتنم و نیز موضوعی مرتبط تر یا خود ویا عزیزانی که در این زمینه ها اهل قلم هستند به این مهم اهتمام ورزیم.
اما..."...موسیقی شادیست، موسیقی آزادیست..."
از زمان ترانه بیلی هالیدی تا امروز حدود شش دهه میگذرد اما آزادی و امنیت سیاهپوستان در خاک آمریکا گویی مسیری هزار ساله را در طی این نیم قرن پیموده است، و بلاشک تاثیرات عمیقی بر سایر نقاط کره خاکی نیز از خود بجای نهاد، و این راه دشوار آزادی را سیاهپوستان با ترانه ها و رقصهایشان هموار و آسان نمودند، همانگونه که کشيش ال شارپتون، از فعالان جنبش مدنی آمريکا و دوست خانوادگی مايکل جکسون، در مراسم تشیع وی گفت: توانايی، استعداد و هنر مايکل جکسون «پرده رنگين» را کنار زد، اين مايکل جکسون بود که سياه، سفيد، آسيايی و لاتين تبارها را در کنار يکديگر قرار داد و موسيقی اش با همه کسانی که احساس می کردند جدا افتاده اند، ارتباط برقرار کرد.
و در اینخا من از ذهن جامعه شناختی ام مدد میجویم و بر روی کلمه"دموکراسی" توقف و تاکید مینمایم. بقول ملای روم:
این همه آوازها از شه بود گر چه از حلقوم عبدا... بود
فرهنگ تثبیت شده "دموکراسی" در این جوامع ره صد ساله را یک شبه نمود. قابلیت و عمق اعتقاد و اعتماد به آزادی و دموکراسی در نزد سیاستمداران مسیر را برای هنرمندان و اندیشمندان سهل و آسان نمود و البته برای رسیدن به این درجه از "تقوای قدرت" تمامی تواتمندیهای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و هنری به جهادی توانفرسا دست یازیدند و این جهاد و مبارزه همچنان جاری و ساری است.
"تقوای قدرت" یعنی اینکه در این جوامع رشد و بالندگی هنرمند و اندیشمند در تضاد با رشدو معروفیت سیاستمداران قرار ندارد، سیاستمدارن در این جوامع چونان داوران مسابقه ای هستند که انتظار تشویق از سوی تماشاگران را نداشته و نتیجه بازی نیز تاثیری بر روند فعالیتهایشان ندارد. همین یک دلیل ساده راه رشد و شکوفایی هنر و هنرمند و اندیشمندان را نه تنها در سطح ملی بلکه در منظری بین المللی تضمین مینماید.