[ب ۲۰] بخش آغازین این خطبه یعنی ده بیت نخستین، یکی از توصیفهای زیبای طبیعت در شاهنامه است. ما در این توصیف یکبار دیگر گواه احساس شاعری هستیم که در آغوش طبیعت زندگی میکند و با آن همنفس است. شاعر طبیعت را به گونۀ طبیعی و زندۀ آن میبیند ولی آنرا رنگین توصیف میکند و در آن دم زندگی میدمد و و آنرا به سخن در میاورد: شبی است پر رعد و برق و بارانی. گویی آسمان خشمگین و اندوهگین است و به سوگواری سرود مغانی میخواند. ولی بامدادان با تابش خورشید، دیگر از آن اندوه شبانه اثری نیست. آسمان درخشان و خندان است. باران شبانه طبیعت را شسته، هوا را به نرمی دیبا و زمین را به زیبایی نگارۀ مانی درآورده است. آسمان با نرگس سیاه چشم که از باران شبانه شاداب گشته است، به سخن در میاید و به او میگوید: من دوش از عشق تو گریان بودم و نه از درد، و می افزاید: تا آسمان نبارد و نگرید، زمین نروید و نخندد! بدین ترتیب، توصیف طبیعت که نخست اندوهگین است، پایانی خوش فرجام مییابد، هم از اینرو که ستایش ممدوح را به دنبال دارد و هم از اینرو که داستان با پیروزی اسفندیار به پایان میرسد. مانند همین توصیف طبیعت را در خطبه داستان "رستم و اسفندیار" نیز داریم، ولی در آنجا مناسب پایان بدفرجام داستان، توصیف خطبه نیز تا پایان اندوهگین میماند.
یادداشت های شاهنامه خالقی مطلق دفتر دهم ص ۲۵۳
@shahnameh1000