یهجایی، شاید نزدیکای بیستسالگی، سیسالگی، چهل، پنجاه،... نمیدونم، دیر یا زود بالاخره راهت به خودت میخوره!
بالاخره یهجایی باید دست بندازی دورِ گردنِ خودت و منّتشو بکشی، نازشو بخری...
باید حواست پرتِ خودت بشه!
دلت برای خودت بره؛
...دلت برای خودت بسوزه؛
...دلت برای خودت تنگ بشه!
.
از یه جایی به بعد دیگه روت نمیشه از کنارِ خودت رد بشی؛ سفت و سخت میشینی کنارِ خودت، دست میندازی دورِ گردنش و عاشقونهترین حرفها و شعرهاتو برای خودت میخونی.
بالاخره یهجایی، یهجوری، از دلِ خودت در میاری!
#محمد_رحیم_نواز
✒️| @Rahimnavaz |