Latest Posts from قران درماني (ابطال سحرجادوتعاويذ) (@qurandarmanisahih) on Telegram

قران درماني (ابطال سحرجادوتعاويذ) Telegram Posts

قران درماني (ابطال سحرجادوتعاويذ)
رقية شرعية

للعين والحسد والسحر والمس

به روش صحیح وایات قران
ادعیه ثابت شده از رسول الله علیه صلاة وسلام

@Asemanabri1356

🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
1,252 Subscribers
62 Photos
216 Videos
Last Updated 05.03.2025 19:21

The latest content shared by قران درماني (ابطال سحرجادوتعاويذ) on Telegram

قران درماني (ابطال سحرجادوتعاويذ)

28 Feb, 14:47

374

رسول الله علیه صلاه وسلام میفرماید: به مردگان ناسزا نگوید چرا که انها به نتیجه ی اعمالشان رسیدن

به روایت بخاری
قران درماني (ابطال سحرجادوتعاويذ)

28 Feb, 08:28

386

1198 نفر
خوب یه واکشنی بزنید ببینیم
خوابین یا بیدار 🌱
قران درماني (ابطال سحرجادوتعاويذ)

28 Feb, 07:59

378

روزه ماه رمضان
ركن چهارم اسلام هست
وبر فرد عاقل بالغ مقیم وسالم
وبر زن پاک از حیض ونفاس فرض است
اللهم بلغنا رمضان
قران درماني (ابطال سحرجادوتعاويذ)

28 Feb, 07:39

367

ﺭﻭﺯ ﻗﯿــﺎﻣـﺖ
        نیکیﻫﺎﯾمــان ﺭﺍ
             ﺑـﻪ ﻣﺤﺒـــﻮﺏ‌ﺗﺮﯾـﻦ
                   ﻓـــــﺮﺩ ﺯﻧدگی‌مـان
                        ﻧﺨـﻮﺍﻫیــــم ﺩﺍﺩ‼️

        🔥ﺍﻣـﺎ ﻣﺠﺒــﻮﺭ می‌ﺸﻮیـم ﺑﻪ ﮐﺴﯽ
            🔥ﻧﯿـﮑﯽ‌ﻫﺎیمـان ﺭﺍ ﺑـﺪﻫیـم
                🔥ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻣﺘﻨﻔــﺮ ﺑﻮﺩیـم
                    🔥ﻭ ﻏﯿﺒﺘﺶ ﺭﺍ ﮐﺮﺩیم‼️


👥 عدم رعایت حق الناس...
اوج حمــاقت است نه زرنـگے‼️

زرنـگے واقعی بنـــدگے خــداسـت...🌱🌼💯✔️
قران درماني (ابطال سحرجادوتعاويذ)

26 Feb, 20:50

415

•- بسیاری از بیماران بدون هیچ مداوایی #شفا می‌یابند؛ با دعایی مقبول- یا رقیه‌ای سودمند - یا قوت قلب و حسن توکل

✍🏻 امام ابن‌تیمیہ رحمہ‌اللّـہ
📒مجموع الفتاوی ٢١/٥٦٣)

📌 پسر بچه‌ای غده‌ای #سرطانی در گردنش بوجود آمد، به همین دلیل پدرش او را به بیمارستان برد و در آنجا داروهای شیمیایی برای او تجویز کردند، اما از علاج فرزندش با این روش اطمینان حاصل نکرد. بنابراین تصمیم گرفت بر فرزندش رقیه شرعی بخوانند، پس او را نزد شیخ عبدالله بن حمید رحمه‌الله، امام مسجد الحرام برد و شیخ رحمه‌الله چهار ماه بر پسر بچه رقیه خواند تا اینکه خداوند متعال او را شفا داد و آن غده به کلی از بین رفت.

🕯 منقول
قران درماني (ابطال سحرجادوتعاويذ)

25 Feb, 06:46

453

#اعتماد_به_الله


برای فردایت به الله اعتماد کن... ♥️

او درهایی را  میبندد که هیچکس قادر به گشودنش نیست...

و درهایی را باز میکند که هیچکس قادر به بستنش نیست.
قران درماني (ابطال سحرجادوتعاويذ)

24 Feb, 11:43

511

تسلیم امر پیامبر باش

🔅امام بخاری رحمه الله می‌فرماید:

🔅شنیدم که حمیدی می‌گوید:

🔅نزد شافعی بودیم مردی نزدش آمد و سوالی از وی پرسید، ایشان جواب دادند: رسول اللهﷺ در مورد آن اینگونه قضاوت کرده است.

👈آن مرد به شافعی گفت که نظر تو چیست؟

امام شافعی فرمود: سبحان الله❗️

آیا من را در کنیسه دیده‌ای

آیا من را در کلیسا دیده‌ای

یا اینکه بر کمرم زنار بسته‌ام

💢به تو می‌گویم که رسول اللهﷺ اینگونه قضاوت کرده‌اند و تو می‌گویی که نظر تو چیست؟؟

📗[شرح الطحاویه]
قران درماني (ابطال سحرجادوتعاويذ)

23 Feb, 16:07

486

🔴برای خود همنشین خوبی بساز🔴


در تاریکی قبر که در ان نه عزیزی ونه مالی کنارت هست
وتنها همنشین خودت عمل تو هست
اگر در دنیااعمال نیک انجام بدی همنشینت با چهره ای زیبا در کنار تو خواهد بود



واگر غیر ازاین باشد تا روز قیامت فردی روبه رویت هست که چهره اش تو را ناامید کرده وترس وجودت رو گرفته



🌷 بارالها مارو به عمل نیک توفیق ده🌷
قران درماني (ابطال سحرجادوتعاويذ)

22 Feb, 15:44

485

📌امام آلبانی رحمه‌الله می گوید:
داستان عنکبوت و کبوتر بر درِ غار در ماجرای هجرت صحیح نیست؛ اما آنچه با سند قوی نقل شده این است که الله به فرشته‌ای دستور داد تا با بال خود درِ غار را بپوشاند، پس آنان (مشرکان) آن را ندیدند.
📕 الهدى والنور ۶۰۸
https://t.me/DrAhmadSayad
قران درماني (ابطال سحرجادوتعاويذ)

22 Feb, 15:44

467

*داستانی ترسناک درباره فتنه زنان*

این داستان با سندی از عبدة بن عبدالرحیم روایت شده است:

*ما در یک سریه (گروه جنگی) به سرزمین روم رفتیم. در میان ما جوانی بود که از همه ما قرآن را بهتر می‌خواند، فقیه‌تر و عالم‌تر بود، روزها روزه می‌گرفت و شب‌ها را به عبادت می‌گذراند.

ما در نزدیکی یک دژ اردو زدیم و چند روز در آنجا ماندیم. این جوان هر شب برای نماز و مناجات با الله بیرون می‌رفت.

در همان دژ، زنی از میان روزنه‌ای او را می‌دید و به تلاوت قرآنش گوش می‌داد.

یک روز جوان از ما دور شد و به سمت دژی رفت که مأمور به توقف در آن نبودیم. او زن را دید که از آنجا او را تماشا می‌کرد. زن بسیار زیبا بود، گویی خورشید در چهره‌اش می‌درخشید.

از آن پس، جوان به نزدیکی دژ می‌رفت و آن زن را تماشا می کرد، حتی با وجود خطر تیرهای دشمن.

سرانجام، او نتوانست بر عشق خود غلبه کند. روزی به زبان رومی به زن گفت: «چگونه می‌توانم به تو برسم؟» زن پاسخ داد: «زمانی که نصرانی (مسیحی) شوی.»

جوان با تعجب گفت: «پناه بر الله!» و بازگشت. اما چند روز بعد دوباره به نزد زن رفت و گفت: «نماز و قرائت قرآنم مرا از تو غافل نمی‌گذارد، چگونه به تو برسم؟»

زن پاسخ داد: «اگر نصرانی شوی، دروازه را باز می‌کنم و تو را به داخل دژ می‌آورم، و من از آنِ تو خواهم شد.»

سرانجام، جوان نصرانی شد، وارد دژ شد و در کنار زن ماند.

بازگشت سپاه و دیدار مجدد

ما جنگ خود را به پایان رساندیم و در حالی که غمگین بودیم، بازگشتیم. هرکس او را چون فرزند خویش دوست داشت، اما او به دین مسیحیت درآمده بود.

پس از مدتی، در یک گروه جنگی دیگر از همان منطقه گذشتیم و او را بر بالای دژ، همراه با نصرانیان دیدیم.

به او گفتیم: «ای فلانی! چه بر سر قرآنت آمد؟ علمت چه شد؟ نماز و روزه‌ات کجا رفت؟»

او با اندوه پاسخ داد: «همه قرآن را فراموش کرده‌ام، جز این آیه:
(رُبَمَا يَوَدُّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ لَوْ كَانُواْ مُسْلِمِينَ، ذَرْهُمْ يَأْكُلُواْ وَيَتَمَتَّعُواْ وَيُلْهِهِمُ ٱلْأَمَلُ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ)
[الحجر: 2-3]

گفتیم: «این مرد، با اینکه عالم بود، الله او را گمراه کرد!»

اتفاقی عجیب پس از جدایی از او

هنگامی که از آنجا دور شدیم، سایه‌ای را دیدیم که به سوی ما می‌آمد. همان زن نصرانی بود!

او با التماس گفت: «به آرامی! به الله قسم، من تنها برای شنیدن قرآن او را نگاه می‌کردم، و تنها برای شنیدن تلاوتش او را به دژ آوردم. اما وقتی وارد شد، همه قرآن را ناگهان فراموش کرد! و دیگر هیچ چیز از آن را به خاطر نیاورد. آیا کسی در میان شما هست که همان آیاتی را بخواند که او می‌خواند؟»

پس، برایش قرآن خواندیم. زن گریه کرد و گفت: «به الله قسم، این همان حقیقتی است که من همیشه می‌شنیدم!»

او اسلام آورد و با ما بازگشت، اما آن جوان در دژ باقی ماند و صلیب بر گردن داشت.

سبحان الله، چقدر دل‌ها در دست الله است!
📚ابن جوزی، تاریخ الملوك والأمم
📚أبو بكر البيهقي، شعب الإيمان