حرفای نگفته @qalbemahi Channel on Telegram

حرفای نگفته

@qalbemahi


-کپی با ذکر اسم #مهدیه_رضایی
"اسم مستعار قبلی مهی‌نوشت بود که تغییر پیدا کرد"

"استفاده بدون ذکر نام من، پیگرد قانونی دارد."

@qalbemahibot ناشناس

حتی‌الامکان فوروارد کنید🌚🤝🏻
چنل دوم: https://t.me/sdAramesh

حرفای نگفته (Persian)

با خوش آمدید به کانال تلگرامی حرفای نگفته! این کانال توسط کاربر qalbemahi اداره می‌شود و در آن مطالب جذاب و جالبی را خواهید یافت که شاید تا به حال درباره آن‌ها صحبت نکرده‌اید! محتوای این کانال تازه و متفاوت است و باعث خنده و تأمل در یک زمان می‌شود. حرفای نگفته یک فضای دوستانه و خلاقانه است که همه را به خود جذب می‌کند. هرگونه کپی برداری باید با ذکر نام #مهدیه_رضایی انجام شود، زیرا استفاده بدون ذکر نام مالک، قابل پیگرد قانونی است. همچنین، اگر به محتوای جذاب این کانال علاقه‌مند هستید، حتما آن را به دوستان خود فوروارد کنید. برای دسترسی به محتوای بیشتر، می‌توانید همچنین به کانال دوم ما نیز مراجعه کنید. از حضور شما در کانال حرفای نگفته بسیار خوشحال خواهیم شد!

حرفای نگفته

16 Feb, 20:33


"رها کردن تو طول کشید و به سرانجام رسید.
حال بخشی از من گریه می‌کند و من نمی‌خواهم باور کنم که تو هیچگاه سرانجامی نخواهی داشت."
#مهدیه_رضایی

حرفای نگفته

16 Feb, 19:17


این وقت شب چی می‌چسبه؟
اینکه یقه خودتو بگیری و تا صبح گریه کنی.

حرفای نگفته

16 Feb, 16:12


ممبر می‌خوام، ممبر.

حرفای نگفته

16 Feb, 15:18


مامانم اینجور موقع‌ها میگه حتما من باید بگم تا تو بفهمی؟ کوری؟ کری؟ لالی؟ درستش کن خب.

حرفای نگفته

16 Feb, 15:17


بسه هرچی خودم به خودم عشق ورزیدم، خدایا خودت وقتی نگاه زندگی من می‌کنی شرمنده نمیشی از این حجم تنهایی؟

حرفای نگفته

16 Feb, 15:11


"می‌خواستم یک نامه‌ی طولانی برایت بنویسم ولی یک جمله در میان نامه مرا ساکت کرد. آیا واقعا مرا دوست داشتی؟"

حرفای نگفته

16 Feb, 14:36


کتابام رسیدن تا اطلاع ثانوی هیچکی نمی‌تونه ناراحتم کنه. "به جز خودم"

حرفای نگفته

16 Feb, 10:38


الان «لاشی نبودن» شده یه آپشن. گذشت زمونه‌ای که «لاشی بودن» خط قرمز بود.

حرفای نگفته

14 Feb, 18:47


"مرا ببوس و از ازراعیل پسم‌ گیر."
#مهدیه_رضایی

حرفای نگفته

14 Feb, 14:33


بعد مدت‌ها شعری که دوستش دارم.

حرفای نگفته

14 Feb, 14:32


هیولای نامی بودم
در این سیاهی سرجوخه بودم
میانِ ماها اصواتی آمد
هیولای بی‌نامی بودم
از کودکی بر سر کتک بودم
آرام باش کودکِ هیولا
لال باش تخمِ هیولا
بمیر ای دردِ هیولا
از کودکی بودم همین
لال و آرام و مرگ‌آور
صحبتم در سر بود
حرف‌هایم در من بود
زخمی به شیار مغزم بود
از کودکی همین بودم
هیولایی که هیولاگری نکرده بود
صدای بلندی نداشتم جز خودم
زخمی نداشتم جز بر روی خودم
مرگی نبود جز در شیار مغزم
هیولا نبودم و هیولایم کردند
در ذهنم به قصاصم نشستم
در ذهنم به قصابی نشستم
در ذهنم به ذبح خود نشستم
من هیولای نامی بودم
در این بحبوحه هیچ بودم
#مهدیه_رضایی

حرفای نگفته

14 Feb, 14:17


"عصبانی بود و دلگیرم کرد؟ او را درک کردم زیرا عصبانی بود.
ترکش کرده بودند و دلگیرم کرد؟ او را درک کردم.
ناراحت بود و ناراحتم کرد؟ او را درک کردم.
بابت تمام مسائلی که در آن دخیل نبودم او را درک کردم، حتی اگر مرا به حد یک شلاق محکم زجر می‌داد.
نه تنها او، بلکه باقی را هم درک کردم.
ولی هنگامی که رها شده بودم و ناراحت بودم عصبانیتم تنها به خودم آسیب می‌زد تا بتوانم آن هیولای مغزم را کنترل کنم انتظار زیادی جز درک شدن نداشتم که همان هم نصیبم نشد.
آه داشتی می‌گفتی، از من دلخور بودی؟"
#مهدیه_رضایی

حرفای نگفته

13 Feb, 19:35


اینقدر زشت می‌نویسم تا بازم نوشته‌هام از نظر خودم زیبا شن.

حرفای نگفته

13 Feb, 16:03


من و بابام به هم نمیگیم "دوستت دارم".
من بهش میگم "قهوه می‌خوای؟"
اون بهم میگه "کتاب جدید می‌خوای؟"

حرفای نگفته

13 Feb, 15:52


"در این جهنمی که این روزها زندگی می‌کنم تنها رویای تو را می‌خواهم. رویایت را که ببینم و آرام شوم سپس دوباره فراموشت می‌کنم. فقط به خوابم بیا و در آغوشم بگیر. این روزها جانی به منِ سخت‌جان بده."
#مهدیه_رضایی

حرفای نگفته

03 Feb, 10:50


امروز میرم بیرون.
فقط برای خودم می‌خوام یه کاری انجام بدم، تا بلکه کمی نجات پیدا کنم.

حرفای نگفته

03 Feb, 08:37


هنوز اتاقم را خوب نمی‌شناسم. هرقدر هم که بگذرد انگار حفره‌ای پنهان پدید می‌آید و عطری آشنا و گم‌شده از ماه‌ها قبل را مجدد داخلش پخش می‌کند. پس از آن در تمام مکان‌های امن این چند قدم جا به رویم بسته می‌شود و جایی برای پناه بردن از آن عطر و اصطکاک آشنا را ندارم.
من برخلاف شعرا و مصراع‌های تکراری کاری به در و پنجره نخواهم داشت. من باوجود رویاهای زنده‌ای که روی در و دیوار اتاق می‌بینم؛ بی‌رمق‌تر از آنم که پا شوم و برای فلاکت‌ دست و چشم دلتنگم اقدامی انجام دهم.

حرفای نگفته

02 Feb, 22:35


"عمرش پای قبری سوخت که خالی بود."

حرفای نگفته

02 Feb, 22:34


درسته من می‌تونم تنهایی دووم بیارم ولی ای کاش تنها نبودم.

حرفای نگفته

02 Feb, 22:32


بعضی شبا بوی مردن میده‌.

حرفای نگفته

02 Feb, 15:11


ای ستاره ها که همچو قطره های اشک
سر بدامن سیاه شب نهاده اید
ای ستاره ها کزان جهان جاودان
روزنی بسوی این جهان گشاده اید

رفته است و مهرش از دلم نمی رود
ای ستاره ها چه شد که او مرا نخواست؟
ای ستاره ها، ستاره ها، ستاره ها
پس دیار عاشقان جاودان کجاست؟
-فروغ فرخ‌زاد
{برای https://t.me/sokote_vazheha}

حرفای نگفته

02 Feb, 15:10


افسوس!
من با تمام خاطره هایم
از خون، که جز حماسه ی خونین نمی سرود
و از غرور، غروری که هیچگاه
خود را چنین حقیر نمی زیست
در انتهای فرصت خود ایستاده ام
و گوش می کنم:
نه صدایی!
و خیره می شوم:
نه ز یک برگ جنبشی!
و نام من که نفس آن همه پاکی بود
دیگر غبار مقبره ها را هم بر هم نمی زند.
...
افسوس!
من مرده ام
و شب هنوز هم
گوئی ادامه ی همان شب بیهوده است..!

-فروغ فرخ‌زاد
برای • https://t.me/elishirley •

حرفای نگفته

02 Feb, 15:07


باز در چهرهٔ خاموش خیال
خنده زد چشم گناه آموزت
باز من ماندم و در غربت دل
حسرت بوسهٔ هستی سوزت
باز من ماندم و یک مشت هوس
باز من ماندم و یک مشت امید
یاد آن پرتو سوزندهٔ عشق
که ز چشمت به دل من تابید
-فروغ فرخ‌زاد
{برای https://t.me/A_drop_in_the_ocean}

حرفای نگفته

02 Feb, 15:05


تمام روز
رها شده چون لاشه ای بر آب
به سوی سهمناک ترین صخره پیش می رفتم
به سوی ژرف ترین غارهای دریایی
و گوشتخوارترین ماهیان.
و مهره های نازک پشتم
از حس مرگ تیر کشیدند...

نمی توانستم
دیگر نمی توانستم
صدای پایم از انکار راه بر می خاست
و یاسم از صبوری روحم وسیعتر شده بود
و آن بهار ، و آن وهم سبز رنگ
که بر دریچه گذر داشت
با دلم می گفت:
"نگاه کن!
تو هیچگاه پیش نرفتی؛
تو فرو رفتی."

-فروغ فرخ‌زاد
{برای ?who}

حرفای نگفته

02 Feb, 15:01


قلبم از فرط اندوه لرزید
وای بر من، که دیوانه بودم
وای بر من، که من کشتم او را
وه که با او چه بیگانه بودم
او به من دل سپرد و به جز رنج
کی شد از عشق من حاصل او
با غروری که چشم مرا بست
پا نهادم به روی دل او
من به او رنج و اندوه دادم
من به خاک سیاهش نشاندم
وای بر من، خدایا، خدایا
من به آغوش گورش کشاندم...
-فروغ فرخ‌زاد
{برای اتمسفر}

حرفای نگفته

02 Feb, 14:58


عذر می‌خوام ولی نتونستم حتی یه جمله بنویسم برای نامه‌ها.
برای اینکه منتظر نمونید براتون شعر فروغ می‌ذارم.
بازم ببخشید.

حرفای نگفته

31 Jan, 14:15


نامه ها به دستتون می‌رسه
ولی تایمشو دقیق نمی‌دونم، مغزم انگار بی کلمه شده‌.

حرفای نگفته

31 Jan, 14:14


اینجا تو نوشته‌هایی رو پیدا می‌کنی که سالها دنبالشون بودی.
درکت می‌کنن، برای تو می‌نویسن، برای تمام آرزوهات می‌نویسن.
حتما ادشون کن تا بفهمی حقیقتو می‌گم.
Add list

حرفای نگفته

29 Jan, 22:31


+این قرار خداحافظیه؟
-فکر کنم.
+پس چرا اینجوری نگاهم می‌کنی؟
-چجوری؟
+یه جوری که انگار دنیا قراره تموم شه.
-قراره تموم شه.
+پس چرا به خداحافظی رسیدیم؟
-چون دوستت ندارم.
+دوستم نداری و اشک تو چشماته؟
-گریه‌ی من برای عمریه که پای تو سوخت.
+دروغ میگی. تو از اولشم دوستم نداشتی.
-هیچ‌وقت باور نکردی که جونمو برات می‌دم.
+چون توی لعنتی هيچ‌وقت منو مطمئن نکردی.
از خودت پرسیدی تا حالا چرا حرف رفتن نزدم؟
چرا تا حالا حتی یه قهر کوتاهم نداشتیم؟
چون می‌ترسیدم بری.
می‌ترسیدم که من برم و تو نگی نرو.
-تو می‌دونستی من خسته‌ام ولی با تموم اون مرگای نصفه نیمه بازم می‌اومدم دنبالت.
+نمی‌‌اومدی.
-می‌دونی چرا خداحافظی می‌کنم؟
+چون دوستم نداری.
-چون دوست داشتنمو ندیدی، اونقدر خودتو به کوری زدی که همه‌ی احساسم هدر رفت. خودمم هدر رفتم.
+تو هیچ‌وقت بهم نگفتی.
-مشکل اینجاست. من گفتم و تو نشنیدی.
+چرا نباید بشنوم؟
-چون من اون کسی نبودم که تو بخوای اون حرفارو ازش بشنوی.
-سکوت نکن.
+از کِی فهمیدی؟
-دقیقا از همون وقتی که نگاهتو زندگی کردم و تو فقط نگاهم می‌کردی.
+متاسفم.
-تو اولین نفری نیستی.
+ولی من بهت قول داده بودم.
-قول داده بودی که تو دیگه زخم نشی.
+قول داده بودم که ببینمت.
-بچه تر که بودم فکر می‌کردم شاید واقعا روحم.
+قول داده بودم حتی وقتی رفتم لبخند بزنی.
-لبخند می‌زنم.
+اینجوری نگاهم نکن.
-باید آخرین اشتباهمو چجوری نگاه کنم؟
+قراره آخرین اشتباهت اینقدر عاشقانه باشه؟
-کل زندگی من اشتباه بوده.
+رفتنو آسون کن.
-باور کن که حتی همین الانم رفتن برای تو آسونه.
-گریه نکن.
+برای تو گریه می‌کنم.
-همتون برای من گریه کردید بدون اینکه یه ذره قبلش دلتون به دل من رحم کنه.
+قراره الان چی بشه؟
-اینجوری که تو بری و من بمونم.
+یعنی خداحافظی؟
-یعنی خداحافظی.
+من از اینجا رفتم توام برو، سرده.
-میرم.
+کاش تو دنیای بعدی تقدیر ما دوتارو جور دیگه بنویسن.
-کاش تو دنیای بعدی هرگز نبینمت.
+اینقدر از من متنفری؟
-اونقدری عاشقتم که با تولد بعدی هم تورو از یادم نمیره.
+یعنی از من یه تنفر باقی می‌مونه.
-از تو فقط من باقی می‌مونم.
+تو خودِ واژه‌ی عشقی.
-عاشقم نبودی.
+نیستم، ولی تو عشقو زندگی کردی.
-کاش حداقل اینجاهم دروغ می‌گفتی.
+تو از صدای نفسام می‌فهمیدی.
-مثل اولین بار.
+چقدر بهم فرصت دادی.
-به خودم فرصت دادم.
رها کردنت طول می‌کشید.
+چقدر طول کشید؟
-اونقدری که بیشتر خاطره‌های رابطمون برمی‌گرده به اینکه سعی کنم تورو از دلم دور کنم.
+حتی وقتی منو می‌بوسیدی.
-حتی وقتی که منو می‌بوسیدی تا اونو یادت بیاد.
+فهمیده بودی.
-منو که می‌‌بوسیدی نفسات بوی منو نمی‌داد.
+همشو تحمل کردی؟
-تحمل کردم تا رها کنم.
+قراره اینجور تموم شه؟
-خیلی وقته تموم شده.
+نفسای تو بوی منو می‌داد.
-تموم وجود من بوی تورو می‌داد.
+بعد از من میری.
-رفتنتو که ببینم بعد میرم.
+سخت نیست؟
-هربار که بوی اونو می‌دادی رفتنتو دیدم.
برای بار آخر دردش کمتره.
+متاسفم.
-خداحافظ.
+بعد از امروز هرکسی منو ببوسه بوی تورو میدم.
خداحافظ.
#مهدیه_رضایی

حرفای نگفته

29 Jan, 22:02


یه نوشته‌ی اینجوری دیگمون نشه؟

حرفای نگفته

27 Jan, 21:38


قبلا گفتم سقوط رو بخونید؟
الان میگم هر روز بخونید.

حرفای نگفته

27 Jan, 21:38


جملات تکراری که چندین قرن تکرار شدن و جواب داده.
-سقوط، آلبر کامو

حرفای نگفته

27 Jan, 21:32


-سقوط، آلبر کامو

حرفای نگفته

26 Jan, 09:03


تازه نصفشم از رو گوشی خوندیم.

حرفای نگفته

26 Jan, 09:03


دارم عکس جزوه های ترم یک بقیه رو می‌بینم بعد با جزوه‌های خودم مقایسه می‌کنم که اندازه سه ترم همونا می‌شه.😭

حرفای نگفته

25 Jan, 00:01


این دو برگ پاییزی رو فکر کنم تو اشعار سهراب سپهری دیدم. فکر کنم می‌شد دوسال پیش و این حرفا. حضور ذهن زیاد ندارم ولی منظور من این بود.

حرفای نگفته

25 Jan, 00:00


به اندازه‌ی دو برگ پاییزی
آن طرف تر
زیر یک درختِ پر نارنج
نفسی زندگی داشت
قدر دو برگ زرد
#مهدیه_رضایی

حرفای نگفته

24 Jan, 23:58


گر من نوشتم
گر احساسی رقم زد
گر زدی و خون ریخت
بدان که خون دیروز بود
خاطره‌ی دو روز پیش
احساسِ هفته‌ها پیش
#مهدیه_رضایی

حرفای نگفته

24 Jan, 23:57


کجاست اون ناجی افسانه‌ی دیروز؟

حرفای نگفته

24 Jan, 23:56


با خودم فکر کردم اگه آدم دو سه سال پیشو می‌دید منو نمیشناخت دیگه.

حرفای نگفته

24 Jan, 23:55


هم اتاقیم بهم گفت تو این چندماه که کنار هم بودیم فهمیدم خیلی منطقی تصمیم می‌گیری و احساساتتو بروز نمیدی. روم نشد بهش بگم همه‌ی اینا بخاطر چندسال اذیت شدن من سر آدمای زندگیم اتفاق افتاده، وگرنه من این نبودم که با منطق جور شم. برخلاف بقیه احساساتی بودنو بیشتر دوست داشتم، ولیکن جهان احساساتمو نخواست.

حرفای نگفته

24 Jan, 20:50


ما هیچ تر از هیچ پی هیچ دویدیم.

حرفای نگفته

24 Jan, 19:30


اگر که بودی
همان آدمکِ عاشق
اگر که بودی
همان آدمکِ ساده
کاش که بودی
همان آدمکِ رویای من
کاش که بودی
همان زخم مفتخر من
کاش که بودی
همان اشتباهِ درست من
کاش بودی
همان مرگِ ارزش‌دارِ من

نیستی
هیچ‌کدام از تمام این‌ها
نیستی
پای هیچ سوختم
پای مرگِ تو سوختم
پای مرگ خود بالای قبر ساختگی تو
من سوختم

کنون باد می‌وزد
قبر تو را برف سفید کرده
اشک های من یخ زده
خاکسترم رهسپار توست
قاصدکم یخ زده

کنون مرگ می‌زیست
بین قدم‌های دور از تو
بین جای پای من و قبر تو
قدم‌هایم پاک می‌شد
به سرعت حذف خاطراتم برای تو
مرگ صبر می‌کرد
به سرعت حذف خاطراتت برای من


کنون منم و این گم‌گشتگی
در برهوتی پر از یخ
همین نفسِ نصفه و تازه
مرگ صبر کرده بود
پشت همان بوته‌ی عشق
تله‌ی او دائمی و منم که خراب عشق

کنون مرگ منتظر می ماند برای عشق
منم منتظر به دیدن قبر دوباره‌ی تو
عزاداری تو به از بوسیدن مرگی نو
#مهدیه_رضایی

حرفای نگفته

24 Jan, 18:06


حضورمو ببخش.

حرفای نگفته

24 Jan, 07:04


اینقدر خوابیدم که انگار دیروز یه خواب بوده فقط.

حرفای نگفته

23 Jan, 17:50


متاسفم.

حرفای نگفته

23 Jan, 17:45


چقدر دوست دارمش.

حرفای نگفته

23 Jan, 17:42


گریه کن احمق.

حرفای نگفته

23 Jan, 15:35


اوج تنهایی من فقط اینجا که جلوی موهامو رنگ کردم بعد خودم میرم جلو آینه از خودم تعریف می‌کنم و ذوق می‌کنم. الانم سه ساعته برا خودم گریه میکنم.

حرفای نگفته

23 Jan, 02:41


سوپرنچرال

حرفای نگفته

23 Jan, 02:26


اشتباه میکردم ،
مرا نشناخته بود ،
فقط برایش آشنا بودم.
- دیوانه وار اثر کریستین بوبن

حرفای نگفته

08 Jan, 16:59


منم همینطور ..

📚 @hamclasix 📚

حرفای نگفته

08 Jan, 11:29


اردک تک تک
تک تک اردک

حرفای نگفته

08 Jan, 11:03


«اگر یک شب تو عمرم
چشمای من آسوده، همون یک
خوابِ کوتاه زیر سقفِ تو بوده.»
@maahnour

حرفای نگفته

08 Jan, 09:40


گویا استاد پاسمون کرد.

حرفای نگفته

08 Jan, 06:28


ترم اول.🎀

حرفای نگفته

08 Jan, 06:28


یه درس سه واحدی رو افتادم.🎀

حرفای نگفته

07 Jan, 21:42


خدایا بس نیست؟

حرفای نگفته

07 Jan, 21:42


حس می‌کنم دارم کور می‌شم.

حرفای نگفته

07 Jan, 21:41


حس کردن داغ شدن چشمات بعد چند روز گریه زاری اصلا خوب نیست.

حرفای نگفته

07 Jan, 18:31


هی سسدستی.

حرفای نگفته

07 Jan, 18:28


در افسردگی دارم‌ غرق میشم.

حرفای نگفته

07 Jan, 18:27


می‌خوام برا خودم کتاب بخرم تا کمی خوشحال شم، قیمتارو می‌بینم بیشتر فرو می‌ریزم.

حرفای نگفته

07 Jan, 13:55


سوپرنچرال

حرفای نگفته

07 Jan, 00:38


+نفس هات سنگین شده.
-تموم وجودم سنگین شده.
+مطمئنی؟
-شایدم به خاطر هیچی احساس نکردن، سنگین می‌شم.
+بار روی شونه‌هات سنگینه.
-وقتی که داشتی داستانو می‌نوشتی حواست نبود؟
+متاسفم.
-گند بزنن به این واژه.
+گریه کن.
-تو داری به جای من گریه می‌کنی!
+قرار نبود اینجوری بشه.
-قرار بود چی بشه؟
قرار بود من زنده بمونم؟ وقتی که تنها شدم؟
قرار بود بقیه رو نجات بدم؟ واقعا انجامش دادم؟
یه نگاه به دستام بکن. پر از خونه.
مغزم پر از صدای التماسه.
تو خواستی ما اینجا باشیم و خوب نگاه کن. به نقاشی که کشیدی خوب نگاه کن.
+تو هیچ کیو نکشتی.
-من هربار یه تیکه از خودمو سلاخی کردم.
هربار که جلوی آیینه وایستادم و خودمو نشناختم.
هربار که دیدم فقط منم که بقیه رو درک کردم.
حالا هم که فهمیدم من فقط یه تاوانم.
من چیزی ازم نمونده. روحمو به حراج گذاشتم، حرفای تو مغزم مثل یه مته است. خاطراتی که گفتی فراموش کنو هرشب تو خوابم دارم می‌بینم تا زنده بمونم تا همون یه ذره نور وجودم سقوط نکنه و تو همونم از من گرفتی. همون یه ذره نورم از من گرفتی. لعنتی تو نورمو ازم گرفتی.
+چیکار کنم برات تا آروم شی؟
-نورمو برگردون.
+تو خودت خاموشش کردی.
-چاره ای برام گذاشته بودی؟
+گذاشته بودم.
-اگه می‌موند مثل من می‌شد. تو باید تمومش می‌کردی.
+نمی‌تونم.
-فکر کن خلق بشی برای اینکه تاوان بشی.
+متاسفم.
-گند زدی، اونقدری که می‌تونم تاوان توام بشم.
+نمی‌تونی.
-یه روز می‌بینی که نفساتو با همین دستام قطع می‌کنم، حتی اگه بعدش خودمم نفس نکشم.
+قراره همیشه من متهم باشم؟ چرا نمی‌گی اگه این اتفاق نمی‌افتاد تو الان نبودی.
-حداقلش تو تاریکی نفسام قطع نمی‌شد.
نگاه به این شاهکارت کن.
نفسام، چشمام، بوی تنم کدومشون دیگه زنده‌اس؟
+فکر نمی‌کردم نتونی.
-چرا همتون فکر می‌کنید من می‌تونم؟
چرا هربار که فاصله گرفتم شما نیومدید جلوتر؟
+تو دور شدی و من مقصرم؟
-تو اگه یه قدم می‌رفتی عقب من همونو میومدم جلو. قدم اولی که رفتم عقب و کسی حتی این دوری رو نفهمید منو تشویق می‌کرد که به اندازه‌ی یه جهان فاصله بگیرم.
+تو همیشه خوب به نظر می‌رسیدی.
-تو چرا باور کردی؟
باشه باور کردی ولی چرا نورمو ازم گرفتی؟
+لایق تو نبود.
-من قدم زدن با اونو توی جهنم ترجیح می‌دادم به اونچه که منو می‌رسونه به بهشتت.
+تا ابد ازم متنفری؟
-تا ابد و یک روز.
+نورِ تو ته اون جاده‌ست.
حالا قدماتو تکون بده و برو همونجا.
-حالا که اینقدر سیاهم؟
حالا که اینقدر براش ناشناسم؟
حالا که هیچی از من نمونده؟
یه نگاه به تابلوت کن. خالیه.
+ته اون جاده ام خالیه.
نورِ تو رفت چون خودش می‌خواست.
-نورِ من رفت چون خودش می‌خواست؟
نورِ من رفت.
نورِ من بی من رفت.
+اینبار بهتر تورو نقاشی می‌کنم.
-من تا آخرین دنیایی که می‌تونه منو داشته باشه همینجوری می‌مونم. آخه نورِ من بی من رفت.
#مهدیه_رضایی

حرفای نگفته

07 Jan, 00:13


جانانم
ما باخته‌ایم
جاده از بوی قدم‌هایت
به یک غروب خونین بدل شده
از بوی نفس‌هایِ ما
سبزه ها خشک شده
جانانم
چشمانت را ببند
دگر قدم برندار
دگر نفس نمی‌کشم
پایانِ ماست اینجا
ماه به دست هایت بوسه می‌زند
#مهدیه_رضایی

حرفای نگفته

06 Jan, 16:46


شایدم ما خودِ هیچی هستیم.

حرفای نگفته

06 Jan, 16:05


خواب همه‌ی آدمایی که دوستشون دارم و دیگه کنارم نیستن رو دیدم. بیدار شدن از این خواب مثل صفر شدن دوپامین وجودم بود. چقدر حالم خوب بود.

حرفای نگفته

06 Jan, 13:10


قدم می‌زنم
در رویایی که واقعی نیست
دشتی سبز بر روی دیدگانم سبز شده
و من قدم می‌زنم بر روی دشتی سیاه
چشمانم سبز و قلبم سیاه
میان این دنیا و آن دنیا
میام بهشت و جهنم
نه در باب جهنم مرا راه دادند
نه پاداش بهشت را به دستم دادند
معلق مانده ام
آخر نتوانسته‌ام آن‌ها را ببخشم
آخر نمی‌توانم آن‌ها ببخشم
من سبزم
ولی کینه‌های قلبم را چه کنم؟
#مهدیه_رضایی

حرفای نگفته

06 Jan, 11:11


خدایی امروز حال و هوای لوسیفر دیدن داره.

حرفای نگفته

06 Jan, 09:35


اینقدر گریه کردم چشمام وا نمیشه.

حرفای نگفته

06 Jan, 02:22


بار دیگه که سریالو ببینم از دیالوگاش عکس می‌گیرم. خیلی خوب بود.

حرفای نگفته

06 Jan, 02:20


یه جوری با سریال اخت گرفتم که الان حس می‌کنم وجودم خالی شده.

حرفای نگفته

06 Jan, 02:18


ارزششو داشت.

حرفای نگفته

06 Jan, 02:18


۳۲۷ فاکینگ قسمت.

حرفای نگفته

06 Jan, 02:18


۱۵ فاکینگ فصل

حرفای نگفته

06 Jan, 02:17


بعد از سریال لوسیفر و فرندز اگه بخوام یه سریالی رو هزار بار دیگه هم ببینم انتخابم سوپرنچراله.

حرفای نگفته

06 Jan, 02:14


سریال سوپرنچرال رو ببینید.

حرفای نگفته

05 Jan, 20:07


فردا من و تو دیگر نیستیم. این آخرین نگاه‌های لزج ماست.
غروب خورشید و محو شدن سایه‌ات را دوست ندارم.
حتی نمی‌دانم چندبار این صحنه را تکرار کرده‌ایم.
تو باشی و من و مِی! مرگ باشد و جدایی و مِه.
دگربار تو را نگاه نمی‌کنم، محو شدن نفس‌هایت در زیر این ابر را نگاه نمی‌کنم.
کمی پیش از غروب مرا رها کن.
سایه‌ات را خورشید نگه می‌دارد.
بی سایه‌ی من برو.
آرزوی خوشبختی و خداحافظی؟
یا تمامِ حرف‌های روی دلمان برو.
سنگینی این سایه تا ابد خواهد ماند.
تو بی سایه برو.
#مهدیه_رضایی

حرفای نگفته

05 Jan, 20:00


رقص اشک‌هایم روی لب‌هایت
بوسه‌ی خداحافظی تکراریِ ما
مرگ تکراریِ یک خوابِ سیاه
#مهدیه_رضایی

حرفای نگفته

05 Jan, 19:56


قلم می‌نویسد
دستانِ من تاب نمی‌خورند
سیاه می‌کند
سیاهی‌ام را می‌گیرد
قلمِ جانم می‌نویسد
به اشتباه دل دادم
#مهدیه_رضایی

حرفای نگفته

05 Jan, 19:47


"دستانم را تاب دادم که از جا بلند شوم تا شاید حس کنم جنازه کودکی که درونم هست دوباره زنده میشود اما آنجا نه کودکی بود نه جنازهای؛"

حرفای نگفته

05 Jan, 19:41


بیایید باهم بخونیم.

حرفای نگفته

29 Dec, 17:19


ولی جدی راست میگفتن که تو اگه تو رشته‌ی مورد علاقت نباشی عذاب می‌کشی.

حرفای نگفته

29 Dec, 17:19


این ترم وقتی نداشتم ولی ترم بعد از سگ کمترم اگه بین ترم کتاب نخونم، بیشتر ننویسم و بیشتر دنبال نوشتنم نرم.

حرفای نگفته

29 Dec, 17:17


من واقعا دوست دارم الان به جای این فیزیو کتابامو نفس بکشم.

حرفای نگفته

29 Dec, 16:51


اینو گوش کردید دیگه؟🙂‍↔️

حرفای نگفته

29 Dec, 16:27


از اینجا نگاه کنیدا🙂‍↔️

حرفای نگفته

29 Dec, 16:27


مگه فقط با دستِ‌خدا بتونم ریشاشو بکشم💔

حرفای نگفته

29 Dec, 16:15


چنلای زیباترین و بامحتوا ترین هنرمندانی که میتونین داشته باشین.

حرفای نگفته

29 Dec, 15:40


ارغوان شاخه‌ی همخونِ جدا مانده‌ی من
آسمانِ تو
چه رنگ است امروز...؟

حرفای نگفته

29 Dec, 15:40


آغوشی بدور از هر چه که هست و خواهد بود .
آغوشی از نیستی ها ...
#RelaxFall

حرفای نگفته

29 Dec, 15:39


جمعه مطلوب؟
جمعه‌ای که دوش گرفتی
به پوستت رسیدگی کردی
لاک زدی
ناهار، غذای موردعلاقتو خوردی
و خواب کافی داشتی:>>

حرفای نگفته

29 Dec, 15:39


نقاشی جدید شروع کردم👀

حرفای نگفته

29 Dec, 15:39


گیاه گندمی...

حرفای نگفته

29 Dec, 15:39


خیلی میوه فروشی خوش رنگی بود‌.

حرفای نگفته

29 Dec, 15:38


دقیقا همین لحظه هایی که داره بارون میاد و هوا سرد و ابریه، منو برده به حال و‌هوای امتحانای ترم اول، مخصوصا امتحان ادبیات که جز قشنگ ترین روزام بود.

حرفای نگفته

29 Dec, 15:36


ᵗᵛ ᵍⁱʳˡ?

حرفای نگفته

07 Dec, 20:24


ولی لوسیفر می‌بینم.

حرفای نگفته

07 Dec, 20:22


الان دلم می‌خواد بمیرم.

حرفای نگفته

07 Dec, 18:47


بذارید اینجوری بگم که خیلی ترسو شدم.
از خودم بیشتر از هرچیزی می‌ترسم.

حرفای نگفته

07 Dec, 18:36


الان گریه ام می‌گیره.

حرفای نگفته

07 Dec, 18:35


کاش اعتماد به نفسشو داشتم تا شعرامو بلند تر فریاد بزنم.

حرفای نگفته

07 Dec, 18:00


این چنلارو از دست ندید.🫠

حرفای نگفته

07 Dec, 18:00


بهترین چنلایی که میتونی دنبال کنی دقیقا همینجاست.
ADD LIST

حرفای نگفته

07 Dec, 09:39


تماماً مخصوص

حرفای نگفته

06 Dec, 20:55


"پشت یک سری کلمات خواهی مرد."

حرفای نگفته

06 Dec, 19:42


روزی اگر دیدمت
فقط می‌بینمت
چشمانت را می‌بینم
زل میزنم به این دو گوی
همین‌ خانه خراب کن ها
تو قدری بنشین
بگذار با آن‌ها خلوت کنم
روزی اگر دیدمت
ببند این مسبب عشقِ مجنون را
ببند تا راحت تر ببوسمت
می‌بوسمت
عشقم را همانجا می‌کارم
کنارِ آن رَهِ کوتهِ منتهی به بهشت
روزی اگر دیدمت
بگذار کمی تن‌هایمان خلوت کنند
سلول‌های دلتنگمان خستگی رفع کنند
کمی کائنات برای قلب‌هایمان سکوت کنند
بگذار روزی که دیدمت
بهشت میانِ دست‌هایمان بِرویَد
خیسیِ لب‌هایمان باران شود
نوازش‌هایمان ابر
و نگاهمان ستاره
بگذار که ببینمت
آنگونه که خدا، انسان را می‌بیند
بگذار ببینمت
آنگونه که ابلیس، خدا را
بگذار ببینمت
آنگونه که تو، او را
#مهدیه_رضایی

حرفای نگفته

04 Dec, 21:26


گویندم که خدایت می‌پرسد
زین جهان و آخرت می‌پرسد
گویندم که خدایت تقاص‌ است
زین نفسی که می‌کشی عادل است
گویندم که خدایت فاتح است
زین عالم و آدم صاحب است
گویمش که خدایم مسکوت است
زین جهانِ سیه‌پوشم خاموش است
گویمش که خدایم بی‌بخار است
زین زخم‌های من نابینای لال است
گویمش که خدایم خدای شکست است
زین جهانِ من یک تاسف تمام عیار است
گویمش که خدایم یک ادعای پوچ است
زین خدای شما بیشتر پوشالی تر است
گویمش که خدایم همین است
یک بلوف برای جهانیان است
#مهدیه_رضایی

حرفای نگفته

04 Dec, 21:14


شعر‌های‌‌‌ سختی برای عشق سرایید
در آخر تمامِ چیزی که از عشق ماند
یک بریدن ساده و رفتن سخت بود
تمامِ آنچه از ما باقی خواهد ماند
یک‌سری عشق‌های نفرت‌انگیز خواهد بود
یک‌سری نفرین که ما با متولد شد
نفرینی که بی ما هم خواهد ماند
#مهدیه_رضایی

حرفای نگفته

04 Dec, 21:08


آرزوی دیرینه‌ی من با من دفن خواهد شد
شنیدنِ یک "دوستت دارمِ" خالصانه از تو
#مهدیه_رضایی

حرفای نگفته

25 Nov, 23:45


و دگر بوسه‌هایت مرا ارضا نکرد
خنده‌هایت مرا آباد نکرد
همان یک‌بار دل شکستنت کافی بود
دگرباره تکرارش کردی و کافی بود
هزارباره تکرارش کردی و کافی بود
مرا به هیچ کشاندی و کافی بود
و دگر چشم‌هایت برام روشن نبود
به کدری یک مهِ نامعلوم شدی
به خاموشی یک شهر در برخورد شهاب‌سنگ
و دگر دوستت داشتنم برایمان کافی نبود
همین‌طور دوست داشتنت
#مهدیه_رضایی

حرفای نگفته

25 Nov, 08:56


بعدا بهترشو می‌نویسم.

حرفای نگفته

25 Nov, 08:56


دلی تنگ دارم
برای نترسیدن
نترسیدن از شکستنی مداوم
هجوم بردن به دل تمامِ ترس‌هایم
من اینگونه بودم
نترس از شکست
نترس از تمام نشدن‌های زندگی
اکنون تو آخرین نشدنِ زندگی منی
اکنون یک ترسِ ممتدم برای خودم
برای جمع کردن تکه های شکسته‌ی خودم
من همان آدم شجاع را می‌خواهم
همانی که می‌دانست می‌میرد ولی در جنگ بود
همانی که می‌دانست تکه تکه می‌شود ولی باز هم بود
#مهدیه_رضایی

حرفای نگفته

25 Nov, 08:21


"هنوزم کسی نتونسته اون‌جوری که تو منو دوست داشتی، دوست داشته باشه."

حرفای نگفته

24 Nov, 14:53


این ساعت وقتی از دانشگاه برمیگردی باید پشت سرت چراغارو خاموش کنی و در دانشگاهو ببندی.

حرفای نگفته

24 Nov, 05:49


واقعیت خیلی مزخرفه، من جادو می‌خوام.

حرفای نگفته

23 Nov, 20:15


-گروس عبدالملکیان

حرفای نگفته

23 Nov, 20:14


-گروس عبدالملکیان

حرفای نگفته

23 Nov, 08:08


پناهگاه کجاست؟! نمی‌دانم اما یک روزهایی وقتی کنار اسکله، آرام به مرغ‌های دریایی خیره می‌شوم و زیر لب با پناهگاه شعر می‌گویم دست‌های تو در ذهنم شکل می‌گیرند. وقتی بازوانت را دور شانه‌های نحیفم محکم می‌کنی و آهست پیشانی‌ات را جایی در موهایم به خواب می‌بری می‌فهمم که امنیت چیزی فراتر از واژه‌ها، کلمات، جملات و هر چیز دیگرست. می‌فهمم که تو شاید انسان نباشی، شاید خدا باشی از جنس زمینی‌اش. خدا از نظر تو چیست؟! موسیو که می‌گفت چیزیست که آدم وقتی بغلش می‌گیرد بدون ترس لبخند بزند و به خواب برود و تو در کنار من یک چنین چیزی هستی.

حرفای نگفته

22 Nov, 21:29


"در تمامِ این دو هفته‌ی کذایی ذره‌ای دلتنگشان نشدم؛ حتی برای ثانیه‌ای.
اکنون که با آن‌ها در زیر یک سقف هستم دلتنگی امانم را بریده. مانند همان شبی که او بود و من از دلتنگی فلج شده بودم."
#مهدیه_رضایی

حرفای نگفته

22 Nov, 19:48


یه نوشته‌ی اینجوری توی ذهنم هست ولی می‌ترسم زشت باشه.

حرفای نگفته

22 Nov, 19:34


@RegaPlus

حرفای نگفته

21 Nov, 13:53


تا الان حدود ۲۶ میلیون جمع شد و ۱۳ میلیون مونده :))))
تصدق دل بزرگ و مهربون همه‌‌اتون، مردم شریف ایران.🤍

حرفای نگفته

21 Nov, 13:53


سلام، لطفا این عکس رو باز کنید و محتواش رو بخونید و هرچقدر در توان‌تون بود، کمک کنید. کمک‌های کوچیک ما شاید در ظاهر ناچیز به‌نظر برسه اما قطعا گره‌ بزرگی از مشکل خانواده‌‌ی جلالی باز می‌کنه.

6273811087743693
رضاجلالی

حرفای نگفته

20 Nov, 22:23


لمس کردن این درد
برای بار هزارم یا شاید بیشتر
کمی بیشتر از لمس
نفوذِ این نفرین در تمامِ وجودت
وجودی خالی از روح
دردی فراگیر جهانم را لمس می‌کند
تو را لمس می‌کند
دست می‌گذارد روی این درد
تویی آن درد
دردی در تمامِ من حس می‌شود
در تمامِ آنچه که خالی بود
تمامِ من نبودن بود
نبودن یک بودنِ پوچ
خالیِ خالی‌ام
وزین رنگِ سپیدی
دردی که دارم مرا می‌کشد
سلاخی می‌کند
روی این سقف آویزان می‌کند
زنده زنده پوست می‌کند
از این کالبدِ خالی از من
روبروی این قاب خالی
همانی که برای من پر از من است
برای قاتل پر از هیچ
آخرین نگاهم را خرجش می‌کنم
قاتلِ پوچ را
منِ پر از هیچ را
دردی که من در اعماق وجودم لمس می‌کنم
موهبتی بود برای دوری از یک درد
قابِ عکسِ خالی از من
#مهدیه_رضایی

حرفای نگفته

20 Nov, 07:55


از اندیشه و دانش متنفرم.

حرفای نگفته

20 Nov, 07:34


زندگی آدم داغ‌دیده دو نیم می‌شود:
نیم اول، بازگشت به زندگی،
نیم دوم، تحمل بازگشت به زندگی.

حرفای نگفته

19 Nov, 16:25


می‌بوسم
تک تک خاطرات را
عکس‌های پاره شده
وصلِ هم نیستند
من این طرف
تو آن طرف
عکس ها هم جدا هستند
همان‌هایی که وصل بودند
#مهدیه_رضایی

حرفای نگفته

19 Nov, 07:15


خب دوستان
این پیامو فور کنید تا من رندوم برای چندنفرتون بنویسم. سعی می‌کنم برای اکثریت بنویسم ولی اگه نشد دیگه ببخشید.
-و اینکه ممکنه طول بکشه یکم.

حرفای نگفته

18 Nov, 14:55


قلبم اکلیل می‌زنه بیرون.

حرفای نگفته

18 Nov, 14:54


یکی اینجا خیلی خوشحاله

حرفای نگفته

18 Nov, 08:45


گاهی دلم می‌خواهد از دست خودم زار بزنم و عاجزانه از خودم خواهش کنم که حساس نباشم و به مسائل و کلمات و رفتارها، بیش از اندازه دقت نکنم. ولی حقیقت این است که من زیاد حساسم و زیاد دقت می‌کنم و زیاد غصه می‌خورم؛ برای مسائلی که خوب که دقیق شوی، اهمیت چندانی ندارند...

#نرگس_صرافیان_طوفان

@narges_sarrafian_toofan

حرفای نگفته

16 Nov, 21:10


کلماتم ردیف می‌شوند
یک تکرارِ روشن از یک جمله
هرچه کنم و نکنم
هرچه نویسم و ننویسم
هرچه ببوسم و نبوسم
هرچه آغوش باز کنم و نکنم
آخر به تو می‌رسم
جمله‌ی دوست دارمِ زندگی‌ام شدی
فردی دگر بخواهمم
باز هم تو در پس تمامِ مغزمی
عاشقانه‌هایم با تو معنا گرفت
قلبِ تپنده‌‌ام با تو سامان گرفت
حال عشق برای کسی دگر خطاب شود
باز هم تو هستی
اولینِ تمامِ تلاش‌های من برای عشقی
آخرین تلاشِ من برای زیبا دیدنِ جهانی
#مهدیه_رضایی

حرفای نگفته

16 Nov, 17:42


حکم آنچه تو گویی
من لالِ تو هستم.

حرفای نگفته

16 Nov, 15:33


"کنون کلمات می‌دوند. من هم یک فلجِ خود منکرم. کنون آن‌ها یک سری بیگانه در سلول‌های مغزم هستند و به پیچش مرگ با آن‌ها مشغولند. من اکنون یک خفگی پرفریادم و کلماتم نیستند. حروفم گم شده‌اند و من همین زندگیِ مرگم."
#مهدیه_رضایی

حرفای نگفته

16 Nov, 15:30


قلم می‌نشیند به این کنجِ دیوانه‌خانه
قلم می‌رود به آن سوی دیوانه‌خانه
دیوانه می‌دود به سوی قلم‌
دیوانه منم که از خود به دورم
قلم می‌نشیند روی شانه‌ام
من به دنبال کلمات می‌دوم
می‌دوم، می‌دوم، می‌دوم
در این جهانِ سیاه
کلمه‌ای نمی‌یابم
دیوانه‌ام دیگر
دیوانه‌ام کردند؛ دیوانه خطابم کردند
این‌بار نور هست و من گمشده‌ام
کودکی کوچک که از خانه دور شده
آن منم؟
آن که تفنگ را روی سرش نهاده باز هم منم؟
آن که با قلم یکی را به کاغذ حواله می‌کند منم؟
آن منم که می‌دوم سوی آن‌ها تا رها نشوم؟
این همه ترس از رها شدن در من چگونه می‌روید؟
رها شدم و باز هم می‌ترسم
رها کردم و باز هم می‌ترسم
یکی گم‌شد، یکی خون از مغزش چکید
یکی کاغذ و قلمش را سوزاند
یکی می‌رود در خاطرات که باز هم رها شود
#مهدیه_رضایی

حرفای نگفته

16 Nov, 15:29


به التماس کلمات نشسته‌ام تا زجر خود را آن‌جور که لایق است نشان دهم؛ ولی کلمه‌ها لایق این زجر نیستند‌. سکوت هم لایقش نیست ولی چاره‌ای ندارم.
#مهدیه_رضایی

حرفای نگفته

16 Nov, 15:22


"حروف جهانش با یکدیگر غریب شده بودند."

حرفای نگفته

14 Nov, 19:28


کیستم؟ نویسنده‌ای که هرگز نوشته نشد.

حرفای نگفته

13 Nov, 18:52


ببینم 1.9k میشیم یا نه.

حرفای نگفته

12 Nov, 13:25


حرفای نگفته pinned «»

حرفای نگفته

12 Nov, 07:58


داشتم با خودم فکر می‌کردم تو اگه اینقدر آدم شناسی چرا برای خودت اینقدر ریدی، تا اینکه یادم اومد من خودمو گول می‌زنم تا کنار این آدما بمونم. فکر کن با اراده‌ی خودت بیفتی تو دامِ تباهی. چقدر احمقم من.

حرفای نگفته

12 Nov, 07:53


شناخت آدم های خود را به ما بسپارید.😔

حرفای نگفته

12 Nov, 07:53


تو دانشگاه معروف شدم.😔

حرفای نگفته

12 Nov, 07:47


اینقدر این چندروز بهم گفتن "چجوری اینقدر آدم شناسی؟" که حد نداره.
و من خیلی جلوی خودمو گرفتم تا نگم "عزیزم همش برای تروماهای کودکیمه."

حرفای نگفته

11 Nov, 21:47


"غریبم میانِ کلماتی که خود برهنه کردم."
#مهدیه_رضایی

حرفای نگفته

11 Nov, 21:42


چه آزردم خویش را
چه عفونتی بر جانم ماند
بند یک جمله بودم
وز همان جمله گریستم
وز همان جمله بریدم
تمام روزهای سایه بودنت
گفته بودم که شاید
البته که شاید
شاید
برای دلتنگی‌ات بازگردی
#مهدیه_رضایی

حرفای نگفته

11 Nov, 21:34


گم می شوم
بی پیدا کردنی!
برای تو اما
تنها برای تو
نشانه ای میگذارم
شاید مرا جُستی.

-معصومه صابر

حرفای نگفته

11 Nov, 21:34


شعر بخونم براتون

حرفای نگفته

11 Nov, 21:33


غمگینم.

حرفای نگفته

11 Nov, 21:25


"قلبم شکست وقتی که اعتراف کردم من به این رفتارها عادت کردم و دیگه از دل شکستنشون سوپرایز نمی‌شم. قلبِ من دقیقا تو همین نقطه شکست. "

حرفای نگفته

10 Nov, 14:03


کاش یکی متنامو بخونه.

حرفای نگفته

10 Nov, 06:53


جهان دیوونه‌ای بی دردسر می‌خواست.

حرفای نگفته

10 Nov, 06:32


«قسم می‌دم بمون نرو بی من
قسم می‌دم نرو بدون من
می‌دونی که رو قولم حساسم
قول می‌دم یه روز می‌ریم با هم
یه روز از این غم‌کده هم می‌ریم
یه روز بدونِ درد می‌رقصیم
قول می‌دم روزی که خندونیم
پایِ همه قولامون می‌مونیم
نرو بمون بی تو نمی‌تونم
غروبای این شهر دلگیرن
بمون نرو من خیلی می‌ترسم
غما یه روز جونمو می‌گیرن
بمون بدونِ تو هوا سرده
بمون بی‌تو تاریکِ تاریکم
بمون یه روزی که مسلح شم
حقتو از مزدورا می‌گیرم!»

حرفای نگفته

10 Nov, 06:25


ما تهمتن‌های تاریخیم، ما هم بارها
خودزنی کردیم و از بیگانه دارو خواستیم!


-محمد سلمانی

حرفای نگفته

09 Nov, 16:37


به من این چیزا نیومده بلند شم درس بخونم.

حرفای نگفته

06 Nov, 16:02


پارت بعدی رو چند ساعت دیگه می‌ذارم.🫶🏻

حرفای نگفته

06 Nov, 16:01


و فهمیدم هرآنچه حس میکردم ، کِشت خودم بوده.

حرفای نگفته

06 Nov, 16:01


تو هر کاری که توانسته‌ای کرده‌ای. اگر در نیمه راه متوقف شده‌ای، به این دلیل است که هنوز نیروی کافی نداشته‌ای. هیچ کس حق ندارد تو را سرزنش کند.


ژان پل سارتر
مرده‌های بی‌کفن‌ودفن

حرفای نگفته

06 Nov, 16:01


قسمت مورد علاقم
💜

حرفای نگفته

06 Nov, 16:00


این نقاشی‌ها توسط گالیله تو سال ۱۶۰۹ کشیده شدند، در اون زمان کلیسا تصور می‌کرد که ماه کره ای صافه و مثل زمین نیست و حتی از خودش نور داره، گالیله با انتشار این عکس ها نشون داد ماه درست مثل زمینه و حتی کوه و دره هم داره.

حرفای نگفته

06 Nov, 16:00


- چگونه تو را به آغوش می‌کشید؟!
+دست‌هایش را دورِ کمرم محکم می‌کرد و بوسه بر لب‌هایم می‌زد؛
موهایم را پشت گوشم جمع می‌کرد و لاله‌یِ گوشم را می‌بوسید؛
آرام نوازشم می‌کرد‌ و چشم‌هایم را تماشا می‌کرد
دست‌هایم را می‌گرفت و دلم را می‌برد.

حرفای نگفته

06 Nov, 16:00


آدما ...؛
بالاخره ، همشون میرن!🚶🏻👋
حالا...؛
هر چی عزیز تر باشن؛❤️‍🩹
رفتنشون دردناک تره!!🖤

حرفای نگفته

06 Nov, 16:00


«...انگار یک لحظه زن سعی کرده نگاهش چیزی نگوید. ولی پیداست که اشکش در‌ چشم‌هایش تازه خشک شده و پر از حرف است.»


|بهمن فرسی؛ شب‌ یک شب دو|

حرفای نگفته

06 Nov, 15:59


-یادت باشه؛

حرفای نگفته

06 Nov, 15:59


اولین نخ سیگار
همیشه قرار بوده آخرین هم باشد
برای همه آنهایی که سالهاست
نخ به نخ دور میکنند از همان نخ اول ..
مثل من که از همان حادثه اولین نگاه..
دوست داشتنت را تمام میکنم در خودم
و هر روز صبح با طلوع خورشید آغاز میشوی..!🕊️

حرفای نگفته

06 Nov, 15:59


از نسلی که توشم متنفرم،
از لاس زدن‌ های بی نتیجه،
از تعهد نداشتن،
از الکی روشن فکر بودن،
از روابط متعدد،
از گل کشیدن،
از همشون حالم بهم میخوره😕

حرفای نگفته

06 Nov, 15:59


میشه بازم حقوق بدین؟
پولام تموم شد

حرفای نگفته

06 Nov, 15:58


آره عزیزم (:

حرفای نگفته

06 Nov, 15:58


🐞

حرفای نگفته

06 Nov, 15:57


+

حرفای نگفته

05 Nov, 08:19


حرفای نگفته pinned «»

حرفای نگفته

04 Nov, 06:31


ریکت می‌دید؟

حرفای نگفته

04 Nov, 06:31


دانشجو بودن از همین اولش منو فرسوده کرده.

حرفای نگفته

04 Nov, 06:30


تمامِ ما یک سری کد بود
از قبل نوشته شده
از قبل خواسته شده
همه‌ی ما همین بود
آینده‌ای از گذشته آمده
تاوان نفرینِ از گذشته آمده
تمامِ ما همین بود
همان دژاووی معین شده
آینده‌ی نوشته شده
جهان ما همین بود
یک متوهمِ اراده شده
#مهدیه_رضایی

حرفای نگفته

03 Nov, 23:04


من معتادِ همان آغوش خداحافظی‌ام
همانی که در خواب قسمتم می‌کنی
#مهدیه_رضایی

حرفای نگفته

03 Nov, 23:01


"من فراموشت کردم ولی تو چرا از سر زدن به خوابای من دست کشیدی؟"

حرفای نگفته

03 Nov, 22:57


بعدا می‌فهمم چرا کلمه‌ها اینجور رفتن کنار هم.

حرفای نگفته

03 Nov, 22:57


به خدا اگه بفهمم چی نوشتم.

حرفای نگفته

03 Nov, 22:57


جاده همان جاده بود
من همان آدم بودم؟
قول هایمان آویخته به درخت
زمین‌ صاف و بی‌ریگ
بی‌رحمی به کجا رفته بود؟
حسرت نوازش مو‌هایت
قول‌های بی‌فریادمان
مسیرِ قول‌هایمان
رد‌پای یک نفر
مسیر بی "ما" شده بود
قول‌هایمان روی دار بودند
طناب قصاص در دست من
واقعیت تلخمان
جداییِ من از من
کلماتِ سردرگمم
آهِ بی مقصدم
#مهدیه_رضایی

حرفای نگفته

03 Nov, 16:05


گوش بدید؛ پشیمون نمی‌شید.

حرفای نگفته

03 Nov, 16:02


من هم آدم بودم... .

🎙:#آتوسا
@Greenaspeace
✍️🏻:#رایان
@Mrillegal_r8

حرفای نگفته

03 Nov, 16:01


گمان می‌کرد دیگر نویسنده نیست.

حرفای نگفته

03 Nov, 07:34


"در این روزها یک مسئله تمامم را تسخیر کرده‌است.
نوشتن‌هایم خلاصه شده و مغزم خالی از آرایه.
تماما یک خط ممتد صافم و ساده.
وضعیتی خوف‌ناک دارم."

حرفای نگفته

02 Nov, 18:22


در یک آن، در یک لحظه، من آنچنان فرو پاشیدم که احساس می‌کردم تمام مادرانِ بی‌فرزند، برای اندوه من به شیون افتاده‌اند.

حرفای نگفته

02 Nov, 18:13


از اسنپ وحشت دارم.

حرفای نگفته

02 Nov, 18:11


آنجا ببر مرا که شرابم نمی‌برد

-فریدون مشیری

حرفای نگفته

02 Nov, 09:28


نوشته‌هایم بوی باختن می‌دهند
چشم‌هایم نوای دوام
#مهدیه_رضایی

حرفای نگفته

02 Nov, 08:38


بمیریم؟ بمیریم.

حرفای نگفته

02 Nov, 03:39


خونمون بود‌.🛐

حرفای نگفته

01 Nov, 19:11


خدایا کتابم تو خونمون جا مونده باشه.🙏

حرفای نگفته

01 Nov, 19:10


کتابم گم شد.

حرفای نگفته

01 Nov, 15:06


کتاب سمفونی مردگان رو خریدم.
یه افسرده ی بی پولم الان.

حرفای نگفته

31 Oct, 20:32


اکتبر بدون کوچک‌ترین fall in love تموم شد.

حرفای نگفته

31 Oct, 19:16


عمیق حس می‌کنم برای امشب صادق هدایت باید بخونم.

حرفای نگفته

31 Oct, 19:12


"هرکس رسانه‌ای دارد یک گوهی می‌خورد.
نترس هم من شاملش می‌شوم هم تو.
یک مشت گوه‌خور در این آخورِ مبهمیم."
#مهدیه_رضایی

حرفای نگفته

31 Oct, 19:10


"پول ندارم"

حرفای نگفته

31 Oct, 19:10


قریب به چهار ماهه کتاب نخریدم.
بوی افسردگی میاد.

حرفای نگفته

31 Oct, 18:50


بازم در صدر جدوله!

حرفای نگفته

31 Oct, 18:43


-جدید

حرفای نگفته

31 Oct, 18:38


کتابای مورد علاقم که نمی‌تونم بخرمشون هر روز داره بهم پیشنهاد میشه.

حرفای نگفته

31 Oct, 18:37


صدسال تنهایی «گابریل گارسیا»

حرفای نگفته

30 Oct, 13:56


هرکی تو دبیرستان می‌‌گفت سینگلم تو دانشگاه دو ساله تو رابطه‌اس.

حرفای نگفته

29 Oct, 16:52


به هست و نیست مرنجان ضمیر و خوش می‌باش
که نیستی ست سرانجامِ هر کمال که هست

-حافظ

حرفای نگفته

29 Oct, 13:08


باشد که جهان غمگین شود زین امیدِ بی‌مرگِ ما
جهان جشن گیرد زین جسدهای زنده
#مهدیه_رضایی

حرفای نگفته

29 Oct, 12:28


من کم می‌نویسم شماهم عشق می‌کنیدا🐉

حرفای نگفته

28 Oct, 19:25


تا كی دل من،
چشم به در داشته باشد؟
ای كاش كسی
از تو خبر داشته باشد...!


مرتضی امیری‌اسفندقه

حرفای نگفته

27 Oct, 19:54


شب به دامانم رسیده
ستاره‌هایم به خاموشی
چشمانم به تیرگی
دنیایم رو به زوال

از ابتدای داستانم
نبود نشانی از آدمکی شاد
هرچه بودم
با غم‌ بودم

نشانی از شادی نیافتم
در عکس های کودکی‌ام
هرچه بودم
نقابی بر غم بودم

می‌گریستم به حال خویش
می‌فشردم خود را به خویش
هرچه بودم
صدایی لال در زیر پتو بودم

برایت قاصدک دادم
برایت نامه‌ای زخمی دادم
به دستانم نشاندم این سیاهی
زخمی به جا مانده رویش

برایت قاصدک دادم
برایت نامه‌ای زخمی دادم
گفتم بازگرد
گفتم بشنو مرا
گفتم معجزه کن مرا
هرآنچه رسید
غم بود برایم

می‌گریستم به حال خویش
می‌فشردم خود را به خویش
تا روم سوی جهان
ستاره‌ای پررنگ در آسمان

آرزو کردم به سویت
شاید بشنوی و کر بودی
خواستنم، تنها نرفتن بود
هرآنچه سهمم کردی، رفتن بود

#مهدیه_رضایی

حرفای نگفته

27 Oct, 16:24


فکر نمی‌کردم یه روز اینجوری بشم که برای هر اتفاقی که میفته یه شعر روی زبونم بیاد.

حرفای نگفته

26 Oct, 20:52


دیر به دیر می‌خواهمت
دگر ثانیه به ثانیه نیست
به روز کشیده شده
می‌دانم که نیستی
واقعیت دور است
مانند آخرین خداحافظی
آخرین کلماتی که ساختیم
باورش نداشتم
جدایی رو باور نداشتم
سه برگِ نارنجیِ روی دفتر
شمعِ انتظارِ تازه خاموش
دگر صدای در مهم نبود
#مهدیه_رضایی

حرفای نگفته

26 Oct, 20:48


"پس از سه پاییز، تازه غمِ تو کمی بوی کهنگی گرفته‌است."

حرفای نگفته

26 Oct, 11:06


زِ همه دست کشیدم که تو باشی همه‌ام
با تو بودن ز همه دست کشیدن دارد
-سعدی

حرفای نگفته

25 Oct, 12:41


آنچه که نباید خراب می‌شد، شد.
اکنون پیله کردنِ ما به زندگی هیچ است.
امید هیچ نیست جز همان هیچ.
#مهدیه_رضایی

حرفای نگفته

25 Oct, 11:01


خوشحالم.
خیلی زیاد.

حرفای نگفته

24 Oct, 18:29


یکی اینجا دو ساعت توی حموم گریه کرده چون می‌خواد از خانواده اش دور بشه ولی به خودشون میگه دوری از اونا براش راحته.🫴🏻

حرفای نگفته

24 Oct, 14:53


مردِ میدانِ عشق دانی کیست؟
آن که اندیشه نیست از جانش

-فروغی بسطامی

حرفای نگفته

24 Oct, 14:53


گفتی که چرا حالِ دلِ خویش نگویی؟
من خود کنم آغاز، به پایان که رساند؟

-حسن دهلوی

حرفای نگفته

24 Oct, 14:52


براتون یه کم شعر می‌ذارم.

حرفای نگفته

24 Oct, 14:48


خدمتتون عرض کنم که این چند روز آنباکس شدم.

حرفای نگفته

23 Oct, 13:39


یکی اینجا روپوش سفید پرستاریو گرفت:)))

حرفای نگفته

23 Oct, 11:20


کاش میشد
آدمی گاهی، فقط گاهی
به اندازه نیاز بمیرد، بعد بلند شود
خاک‌هایش را بتکاند
اگر دلش خواست برگردد به زندگی‌
دلش نخواست بخوابد تا ابد...
خسرو شکیبایی

حرفای نگفته

23 Oct, 04:17


این چند روز درگیر ثبت نام دانشگاهمم.
کارام که درست بشه کلی براتون می‌نویسم.

حرفای نگفته

21 Oct, 17:13


🥲🤍.

حرفای نگفته

21 Oct, 17:13


ایول بهت

حرفای نگفته

21 Oct, 17:12


پرستاری

حرفای نگفته

21 Oct, 17:12


چی قبول شدی

حرفای نگفته

21 Oct, 17:12


نیازمند عکس مانتو دانشجویی و کیف/کوله دانشجویی ام.

حرفای نگفته

21 Oct, 16:59


من دارم میرم خوابگاه، همه گریه کردن جز خودم.

حرفای نگفته

21 Oct, 11:27


گیر یه آدمایی افتادم که اگر محتوای گوشیم لو بره پیششون مستقیم میرم اوین.

حرفای نگفته

20 Oct, 21:53


"همه‌ی ما دور یک میز بودیم. خنده‌ی من به گوش آسمان رسیده بود و ابرها می‌رقصیدند. رعد و برقی زد و صندلی خالیِ تهِ میز چشمم را کور کرد. در بین خنده‌هایم به ویرگول رسیدم. جای خالی او تا آخرین روز در قلبم حس می‌شود."
#مهدیه_رضایی

حرفای نگفته

20 Oct, 21:49


حس الانم یه چیزی مثل نفس کسیِ که قله اورست رو فتح کرده. همونقدر سبک و پر از حس آرامش.

حرفای نگفته

20 Oct, 19:23


من در حال گفتن هزارباره‌ی این جمله به مامان بابام.
"با دانشجوی پرستاری مملکت مهربان تر برخورد کنید"

حرفای نگفته

20 Oct, 14:29


گوش کنیم.

حرفای نگفته

20 Oct, 11:49


کی اینجا دیشب ساعت دوازده خوابیده و تا دوازده ظهر خواب بوده ولی بازم خوابش میاد؟ من.

حرفای نگفته

20 Oct, 11:03


-New
@Eternall_Naight

حرفای نگفته

20 Oct, 10:52


در استرس فوت شدم.

حرفای نگفته

19 Oct, 18:54


امروز یکی بهم گفت دایره‌ی دوستات بزرگ‌تر شده. منم گفتم آره بزرگتر شده و یهو یادم افتاد که چهارماهه هیچ‌کدومشونو ندیدم. بسوزد پدرِ غم و غصه و تنها طلبی.

حرفای نگفته

19 Oct, 18:32


تبریک میگم.
تبدیل شدی به همون آدمی که تو رو کشت.

1,881

subscribers

474

photos

295

videos