آموزش نماز فقه حنفی @praires Channel on Telegram

آموزش نماز فقه حنفی

@praires


( وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا ۖ لَا نَسْأَلُكَ رِزْقًا ۖ نَّحْنُ نَرْزُقُكَ ۗ وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَىٰ )

طـه (132) Taa-Haa

و خانواده ات را به نماز فرمان بده، و (خود) بر (انجام) آن شکیبا باش، (ما) از تو روزی نمی خواهیم، (بلکه)

آموزش نماز فقه حنفی (Persian)

آیا شما هم از کسانی هستید که میخواهند بیشتر در مورد نماز و فهم درست آن بیاموزند؟ اگر پاسخ شما بله است، کانال "آموزش نماز فقه حنفی" مناسب شماست. در این کانال، با آیات و احادیث مربوط به نماز، به شیوه حنفی، آموزش های مفیدی در این زمینه ارائه می شود. همچنین، با توجه به اهمیت نماز در اسلام، این کانال به شما کمک می کند تا بهترین شکل ممکن را در اداء نماز داشته باشید. از این پس، با عضویت در کانال "آموزش نماز فقه حنفی"، می توانید یادگیری مستمر و پیشرفت خود را در این زمینه تضمین کنید.

آموزش نماز فقه حنفی

24 Jan, 16:51


حدیث شماره ۸۱
@praires

آموزش نماز فقه حنفی

24 Jan, 16:49


سوره البقرة آیه ۲۰۷
@praires

آموزش نماز فقه حنفی

24 Jan, 16:47


پیام قرآنی
🔻در مورد نزدیک بودن الله به انسان
سوره البقرة آیه ۱۸۶
@praires

آموزش نماز فقه حنفی

23 Jan, 06:28


سوره البقرة آیه ۱۸۰
@praires

آموزش نماز فقه حنفی

23 Jan, 06:23


سوره البقرة آیه ۱۵۵و۱۵۶
@praires

آموزش نماز فقه حنفی

22 Jan, 15:44


سوره البقرة آیه ۱۵۴
@praires

آموزش نماز فقه حنفی

22 Jan, 15:42


سوره بقره::آیه ۱۱۲
@praires

آموزش نماز فقه حنفی

22 Jan, 15:38


حدیث شماره ۸۰
@praires

آموزش نماز فقه حنفی

21 Jan, 14:01


حدیث شماره ۷۹
@praires

آموزش نماز فقه حنفی

21 Jan, 14:00


حدیث شماره ۷۸
@praires

آموزش نماز فقه حنفی

21 Jan, 13:59


حدیث شماره ۷۷
@praires

آموزش نماز فقه حنفی

20 Jan, 17:12


حدیث شماره ۷۶
@praires

آموزش نماز فقه حنفی

20 Jan, 17:10


حدیث شماره ۷۵
@praires

آموزش نماز فقه حنفی

20 Jan, 17:08


حدیث شماره ۷۴
شخص که لعنت می کند دیگری را اگر مستحق لعنت نباشد برمیگرده به گوینده
پهریز کنید از نفرین لعن
@praires

آموزش نماز فقه حنفی

20 Jan, 16:59


حکم گدایی از مردم برای سه شخص جایز است در صورت ضرورت اگر نیاز نداش گدایی حرام است
@praires

آموزش نماز فقه حنفی

18 Jan, 16:35


حدیث شماره ۷۰
@praires

آموزش نماز فقه حنفی

18 Jan, 16:31


حدیث شماره ۶۹
@praires

آموزش نماز فقه حنفی

18 Jan, 16:29


حديث شماره ۶۸
@praires

آموزش نماز فقه حنفی

17 Jan, 18:25


حدیث شماره ۶۷
@praires

آموزش نماز فقه حنفی

17 Jan, 18:24


حدیث شماره ۶۶
@praires

آموزش نماز فقه حنفی

17 Jan, 18:21


حدیث شماره ۶۵
@praires

آموزش نماز فقه حنفی

16 Jan, 15:19


عاقبت بی نماز
@praires

آموزش نماز فقه حنفی

16 Jan, 15:10


پوستر ذکر لا اله الا الله
🎊 با فضیلت ترین ذکر 🎊
👈 جهت نصب در مساجد، منازل و مکان های عمومی
@praires

آموزش نماز فقه حنفی

16 Jan, 15:08


پوستر حدیث کفایت کردن هم و غم دنیا و آخرت
👈 جهت نصب در مسجد، منازل و مکان های عمومی
@praires

آموزش نماز فقه حنفی

15 Jan, 17:20


حدیث شماره ۶۴
@praires

آموزش نماز فقه حنفی

15 Jan, 17:18


حدیث شماره ۶۳
@praires

آموزش نماز فقه حنفی

15 Jan, 17:17


حدیث شماره ۶۲
@praires

آموزش نماز فقه حنفی

14 Jan, 17:39


روش نماز وتر در احناف
شبه که در فضای مجازی آقای مفتی عبدالرحمن احراری نشر کردند
جواب
@Karimzadeh1505

@praires

آموزش نماز فقه حنفی

13 Jan, 19:52


فرض کنید در قبر خود هستید و فرشتگان به شما می گویند که 999 حسنه ✨️ و 998 کار بد دارید 🥲
پس تبریک می گویم، شما به بهشت ​​می روید 💖

و شما بسیار خوشحال هستید.
سپس ناگهان🙄
گناهان شما به 1000 می رسد و فرشته به شما می گوید که شما یک آهنگ یا یک ویدیوی زشت یا غیر اسلامی را در پروفایل شبکه های اجتماعی خود به اشتراک گذاشته اید یا برای کسی ارسال کرده اید و به همین خاطر با هر بار دیدن او توسط یک شخص گناه شما بیشتر می‌شود و اکنون شما به جهنم
می روید💥

به این میگن گناه جاریه
خداوند ما را از این گونه گناهان نجات دهد تا عاقبت ما در آخرت آسان شود.
آمین 🤲

آموزش نماز فقه حنفی

13 Jan, 15:20


سراسر رحمت و برکت مساجد
تو را شد سنگر عزت مساجد

شما را ای مسلمانان همیشه
نمای روشن وحدت مساجد

ندای حق پرستی و عبادت
بسوی کبریا دعوت مساجد

نماز و بندگی و ذکر مولا
همه نور و همه رحمت مساجد

برای مومنان رضوان الله
به محشر عاقبت جنت مساجد

به دنیا سربلندی ،سرفرازی
به عقبی باعث سبقت مساجد

به دنیاخانه های حق همین است
که باشد موجب طاعت مساجد

چه خوارست ٱن مسلمان روزمحشر
همان که باشدش حسرت مساجد

همان باشد به زیر سایه ی حق
رود با قلب پر الفت مساجد



ابراهیم کبدانی



@praires

آموزش نماز فقه حنفی

13 Jan, 15:14


حدیث شماره ۶۱
@praires

آموزش نماز فقه حنفی

13 Jan, 15:12


حدیث شماره ۶۰
@praires

آموزش نماز فقه حنفی

02 Jan, 11:51


حدیث شماره ۲۸
@praires

آموزش نماز فقه حنفی

02 Jan, 11:49


حدیث شماره ۲۷ @praires

آموزش نماز فقه حنفی

02 Jan, 11:46


حدیث شماره ۲۶
@praires

آموزش نماز فقه حنفی

02 Jan, 11:45


حدیث شماره ۲۵
@praires

آموزش نماز فقه حنفی

01 Jan, 15:23


حدیث شماره ۲۴
@praires

آموزش نماز فقه حنفی

01 Jan, 15:21


حدیث شماره ۲۳
@praires

آموزش نماز فقه حنفی

01 Jan, 15:13


حدیث شماره ۲۲
@praires

آموزش نماز فقه حنفی

01 Jan, 14:22


حدیث شماره ۲۱
@praires

آموزش نماز فقه حنفی

31 Dec, 07:22


@praires
حدیث شماره ۲۰

آموزش نماز فقه حنفی

31 Dec, 07:20


حدیث شماره ۱۹
@praires

آموزش نماز فقه حنفی

30 Dec, 15:05


حدیث شماره ۱۸
@praires

آموزش نماز فقه حنفی

30 Dec, 15:01


حدیث شماره ۱۷
@praires

آموزش نماز فقه حنفی

30 Dec, 05:46


لذت یک سجده ما را از جهانی بهتر است
خاک،بر رخسار ما از هر نشانی بهتر است
از تمام   عالم  دون،  در  مساجد  بهر  ما
جایگاهِ  یک  نماز از هر مکانی بهتر است


#ابراهیم_ڪبدانے
@praires

آموزش نماز فقه حنفی

29 Dec, 15:54


@praires

آمين یارب العالمين

آموزش نماز فقه حنفی

29 Dec, 11:47


@praires

آموزش نماز فقه حنفی

29 Dec, 11:46


آموزش نماز دختران
@praires

آموزش نماز فقه حنفی

29 Dec, 11:45


@praires

آموزش نماز فقه حنفی

29 Dec, 11:44


آموزش نماز پسران
@praires

آموزش نماز فقه حنفی

28 Dec, 15:03


@praires

آموزش نماز فقه حنفی

28 Dec, 15:00


@praires

آموزش نماز فقه حنفی

28 Dec, 14:59


@praires

آموزش نماز فقه حنفی

28 Dec, 14:57


@praires

آموزش نماز فقه حنفی

27 Dec, 11:08


قدرِ ایامی که در کنار هم هستیم را بدانیم که خالق لحظه ها به هیچ ساعتِ از دست  رفته ای المثنی نمی دهد

#ابراهیم_کبدانے
@praires

آموزش نماز فقه حنفی

27 Dec, 11:00


@praires

آموزش نماز فقه حنفی

27 Dec, 10:59


@praires

آموزش نماز فقه حنفی

27 Dec, 08:04


حدیث شماره ۱۷
@praires

آموزش نماز فقه حنفی

27 Dec, 08:01


@praires

حدیث شماره ۱۶

آموزش نماز فقه حنفی

26 Dec, 15:41


حدیث شماره ۱۵
@praires

آموزش نماز فقه حنفی

26 Dec, 15:29


@praires

آموزش نماز فقه حنفی

26 Dec, 15:21


@praires

آموزش نماز فقه حنفی

25 Dec, 15:53


@praires

آموزش نماز فقه حنفی

25 Dec, 15:45


@praires

آموزش نماز فقه حنفی

25 Dec, 15:34


@praires

آموزش نماز فقه حنفی

25 Dec, 15:32


@praires

آموزش نماز فقه حنفی

24 Dec, 15:34


@praires

آموزش نماز فقه حنفی

24 Dec, 15:30


@praires

آموزش نماز فقه حنفی

24 Dec, 15:27


@praires

آموزش نماز فقه حنفی

23 Dec, 16:00


@praires

آموزش نماز فقه حنفی

23 Dec, 15:57


@praires

آموزش نماز فقه حنفی

23 Dec, 15:56


@praires

آموزش نماز فقه حنفی

22 Dec, 15:54


@praires

آموزش نماز فقه حنفی

04 Dec, 04:46


@praires

آموزش نماز فقه حنفی

04 Dec, 04:40


الهی چشم دل روشن بگردان
خزانِ جهلِ ما گلشن بگردان

به معراجِ یقین و اوج ایمان
رسانم ای عزیز، ای ذات رحمان

نجاتم ده ز نفس و مکر ابلیس
ز گمراهی،ز بی راهی،ز تدلیس

به یاد و ذکر حق دل کن منور
نظر کن یا اله بر حال مضطر


#ابراهیم_کبدانے

@praires

آموزش نماز فقه حنفی

03 Dec, 16:53


ادامه قسمت چهارم رمان مجاهد
بعد از لحظه ای نعیم با زرهی جدید و شمشیری سبک در صف تماشاچیان ایستاد و شاگردان ابن عامر را که در حال تمرین شمشیر بازی بودند تماشا می کرد .کلاه خود یونانی که بر سرش بودصورتش را تا زنخدان پوشانده بود .برای همین غیر از کسانی که تیر اندزای او را دیده بودند کس دیگری نمی دانست که او شخصی غریبه است .
ابن عامر در وسط میدان ایستاده بود و به شاگردانش تعلیم می داد .چند نفر یکی بعد از دیگری در مقابل یک نوجوان قرار گرفتند اما هیچکس قادر به شکست او نبود و همه ی آنها ضربه فنی می شدند .بالاخره ابن عامر به طرف ابن قاسم نگاه کرد و گفت :

-محمد !تو آماده ای ؟
او با تبسم بطرف نعیم آمد و با محبت دست بر شانه اش ، محمد بن قاسم جلو رفت و آهسته به ابن عامر چیزی گفت گذاشت و گفت :تو برادر عبدالله هستی ؟
-بله
-با این پسر مبارزه می کنی ؟
-من خیلی تمرین نکرده ام و او از من بزرگترهم هست .
-مساله ای نیست .
-اما برادرم کجاست ؟
تو رو پیشش می بریم اما اول با این پسر مسابقه بده ، -اونم همین جاست .
نعیم با شک و یقین به میدان آمد .مردم که قبل از این ساکت بودند شروع کردن به سرگوشی کردن .
دو شمشیر به هم برخورد کردند و رفته رفته صدای چکاچک شمشیرها بلند تر می شد حریف نعیم تا مدتی او را پسری کوچک خیال کرد و به دفاع از خود اکتفا کرد .اما نعیم یکباره بازی را عوض کرد و با سرعت حمله کرد .حریف همه ی مردم ، او نتوانست از خود دفاع کند و شمشیر نعیم از روی شمشیر حریف لغزید به کلاه خود او اصابت کرد تحسین و آفرین سر دادند .این حمله برای حریف خیلی تازگی داشت او با ناراحتی و شدت زیاد شروع به حمله کرد و نعیم را به عقب راند .
حریف او با حالتی فاتحانه شمشیر را پایین آورد و منتظر بلند شدن ، . پاهای نعیم لرزید و به سختی به زمین افتاد نعیم شد .نعیم با عصبانیت برخاست و تمام اصول و قواعد شمشیربازی را کنار گذاشته و به شدت شروع به حمله کرد .حریف شمشیر را بلند کرد و با آخرین قوت بر سر نعیم فرود آورد .نعیم می خواست با شمشیرش دفاع کند که

شمشیر از دستش به زمین افتاد و او با حیرت به این طرف و آن طرف نگاه می کرد .محمد بن قاسم با لبخند جلو آمد . ابن عامر دستش را بر گردن شاگردش و دست دیگر را بر شانه ی نعیم نهاد و گفت :حالا بیا ببرمت پیش برادرت .
او کجاست ؟ ، -البته
-ابن عامر در حالی که کلاه خود شاگردش را بر می داشت گفت :اینجا رو ببین .
نعیم در حالی که ((برادر برادر ))می گفت خود را به بغل عبدالله انداخت .محمد بن قاسم عبدالله را در عالم تحیر دید و در حالی که کلاه خود نعیم را از سرش بر می داشت گفت :
عبدالله کاش نعیم برادر من بود .

******

روحانی و ذهنی را خیلی ، جگر گوشه های صابره زیر سایه ی استادی مهربان چون ابن عامر پله های ترقی جسمانی در میدان ورزش نعیم از همه جلو بود ف گاهی ، سریع طی می کردند .در مدرسه اسم عبدالله اول گرفته می شد محمدبن قاسم هم به میدان می آمد و نعیم به برتری او در بعضی کارها اعتراف می کرد .
در تیراندازی نعیم ، در پرتاب نیزه هر دو مثل هم بودند ، محمدبن قاسم در شمشیر بازی مهارت بیشتری داشت ، سبقت می گرفت .محمدبن قاسم از کودکی عادت به کارهایی کرده بود که انسان را در هر محیطی ممتاز می گرداند ابن عامر می گفت که اوبرای کاری بزرگ خلق شده است .
ظاهرا در نظر محمد بن قاسم هر دو برادر مثل هم بودند لیکن ، دوستی محمدبن قاسم با عبدالله و نعیم محکم تر شد عبدالله احساس می کرد که نعیم به محمد بن قاسم نزدیک تر است .هشت ماه از آمدن نعیم به مدرسه می گذشت که محمد بن قاسم از مدرسه فارغ التحصیل شد و به لشکر مسلمانان پیوست .

ادامه دارد

آموزش نماز فقه حنفی

03 Dec, 10:54


دشنام دادند یکی از خصلت های منافق است
الله علم


@praires

آموزش نماز فقه حنفی

02 Dec, 14:29


موضوع شعر(بزرگی الله)

اگرحاجت بخواهم از تو خواهم
که چون ربّ کریمی مهربانی

همه دور و تو نزدیکی همین جا
همه فانی فقط تو جاودانى

عطا از تو سِزد از ما گدایی
تو امّید تمام بنده گانی

طلب دارم رضایت را الها
به امیدی ز درگاهت نرانى

چگونه وصف تو گویم که آخر
فراتر از خیال و از گمانی

توهستی باطن وظاهر به هرجا
نهان از دیده و در دل عيانى


# ابراهیم-کبدانى

@praires

آموزش نماز فقه حنفی

01 Dec, 16:56


@praires

آموزش نماز فقه حنفی

01 Dec, 16:43


شروع قسمت چهارم رمان مجاهد
مالک به نعیم گفت :
برادرت باید همین جا باشه ولیقبل از تموم شدن بازی نمی تونی ببینیش فعلا همین جا باش و تماشا کن .
نعیم گفت :من می خوام تیراندازی رو تماشا کنم .
مالک نعیم را با خودش به میدان تیراندازی برد و هر دو در صف تماشاچیان ایستادند .
بچه های مدرسه به نوبت دایره ، در کنار میدان تیراندازی تخته ای نصب بود که در وسطش دایره ی سیاهی قرارداشت اکثرتیرها به تخته نمی خورد ولی غیر از یک پسر تیر ، نعیم تا مدتی ایستاد و نگاه کرد ، سیاه را هدف می گرفتند هیچکس به دایره سیاه نمی خورد .
نعیم از مالک پرسید :اون کیه ؟ خیلی هدف خوبی داره
مالک جواب داد :او برادرزاده ی حجاج بن یوسف محمد بن قاسمه .
-محمد بن قاسم !!!
-بله تو اونو می شناسی ؟
برادرم خیلی از هدف گرایش تعریف می کرد اما این هدف چندان که مشکل نیست ، -بله او دوست برادرمه .
مالک گفت :
که دردنیا غیر ، برادرزاده ی حجاج چی فکر می کته ، تو کامنتو بده ، اینو که منم می تونم هدف قرار بدم ، مشکل چیه از او هیچ تیراندازی باقی نمونده .

، نعیم هم تیری از تیرکش در آورد و به او داد .مالک جلو رفت ، مالک این را گفت و کمان را از زین اسب نعیم باز کرد نشست و هدف گرفت .مردم به طرفش نگاه کردند و خندیدند مالک مالک با دستان لرزان تیر را رها کرد

مردم همه زدند زیر خنده مالک با شرمندگی برگشت و تیر را به نعیم ، و تیر قبل از رسیدن به تخته به زمین فرو رفت داد پف محمد بن قاسم با خنده جلو رفت تیر را از زمین درآورد و به طرف مالک دراز کرد و گفت :
یک بار دیگه امتحان کنین .

. تیر را از محمدبن قاسم گرفت و به نعیم داد .بااین کار توجه مردم به نعیم جلب شد ، مالک خیس عرق شده بود محمد بن قاسم همان طور که لبخندی بر لبانش بود جلو آمد و به نعیم گفت :شما هم امتحان بفرمایید .
فورا نیزه اش را در زمین فروبرد و تیر ، مردم دوباره خندیدند .نعیم طعنه محمدبن قاسم و خنده مردم را تحمل نکرد نعیم تیر دیگری ، مردم مبهوت مانده بودند ، در کمان انداخت و رها کرد .تیر درست در وسط دایره سیاه قرار گرفت از هر طرف صدای مرحبا مرحبا بلند ، بیرون آورد .همه مردم به دورش جمع شده بودند تیر دوم هم به هدف خورد شد .نعیم به مردم نگاه کرد و احساس کرد که چشمان تمام مردم بر او گل احترام می پاشند .
محمد بن قاسم جلو رفت دست نعیم را در دستش گرفت و پرسید :
اسم شما چیه ؟
-به من نعیم می گن .
-نعیم !!نعیم پسر
-نعیم پسر عبدالرحمن .
- تو برادر عبدالله هستی؟؟؟
-بله .
-اینجا کی اومدی ؟
-الان
-عبدالله رو دیدی ؟
-هنوز نه .
ببینم تو شمشیر بازی بلدی ؟ ، -شاید برادرت تمرین شمشیر بازی و پرتاب نیزه می کنه
-در روستا تمرین می کردم .
-تیر اندازی تو رو دیدم و احساس کردم که تو در شمشیر بازی هم مهارت خوبی حاصل کرده ای .امروز باید با یک پسر شمشیر زن مسابقه بدی .
او پرسید ، نعیم وقتی لفظ مسابقه رو شنید گردش خون در رگ هایش تند شد :
-او بزرگه ؟
شمشیرت وزینه و زره ، اگه زرنگی به خرج بدی می تونی ازش ببری خوب شد یادم اومد ، -از تو خیلی بزرگتر نیست تو از اسب بیا پایین ، من ترتیبشو می دم ، هم شله .
کلاه خود و شمشیر خود فرستاد ، محمدبن قاسم شخصی را برای آوردن زره .
**
ادامه دارد

آموزش نماز فقه حنفی

01 Dec, 09:12


قلب هایمان به ده دلیل مرده است

اول:خدا را شناختیم
ولیکن حقش را ادا نکردیم.

دوم: گمان بردیم پیامبر خدا را دوست داریم
سپس سنتش را ترک کردیم.

سوم:قرآن را قرائت کردیم
ولی بدان عمل نکردیم.

چهارم: نعمت خدا را خوردیم
ولی شکرش را بجا نیاوردیم.

پنجم:گفتیم شیطان دشمن ماست
ولی با او در امور توافق کردیم.

ششم: گفتیم بهشت حق است
ولی برای رسیدن به ان کوشش نکردیم..

هفتم: گفتیم جهنم حق است
ولی از آن نگریختیم.

هشتم: دانستیم مرگ حق است
اما برای ان آماده نشدیم.

نهم: به عیب مردم مشغول گشتیم
و عیب خویش را فراموش کگردیم.

دهم: مردگانمان را دفن کردیم
ولی عبرت نگرفتیم...🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀آمو زش نماز فقه حنفی
@praires

آموزش نماز فقه حنفی

01 Dec, 07:38


برشفای قلب و جان قرآن بخوان
زیر لب یا بر زبان قرآن بخوان

بی نیاز از نور قرآن کس نشد
پیر هستی یا جوان قرآن بخوان

#ابراهیم_کبدانی

آموزش نماز فقه حنفی

30 Nov, 17:09


وقتی از جوانان و پیرمردان نا امید شد تمام خود را بطرف کودکان و تربیت آنان مبذول داشت، او در خارج شهر بصره مدرسه ای بنا کرد.بعد از عادی شدن اوضاع در بصره چند نفری از افراد سرشناس او را تشویق کردند. در مدرسه ی زید بن عامر غیر از کتب دینی فنون جنگی هم تعلیم داده می شد. حجاج بن یوسف خدمت بی غرض زید بن عامر را دید و تحت تاثیر قرار گرفت و تمام هزینه مدرسه را خودش قبول کرد. برای مهارت پیدا کردن محصلین در جنگ و اسب سواری بهترین اسبها و اسلحه های جدید مهیا کرد و اصطبلی بزرگ و نمونه برای اسبها ساخت.

محصلین هر روز بعد از عصر در میدانی وسیع جمع می شدند و شمشیر بازی و پرتاب نیزه و اسب سواری آنها را تماشا می کردند. سعید وقتی شهرت این مدرسه را شنید نامه ای به صابره نوشت و پیشنهاد نمود که عبدالله را به این مدرسه بفرستد. عبدالله در فضای آنجا با سرعت در حال ترقی بود، او نه تنها در درس نمونه و مایه ی رشک برای دوستانش بود بلکه در فنون جنگی هم امتیاز برتری داشت، هنوز دوسال از آمدن عبدالله به این مدرسه می گذشت که تمام اهل بصره او را می شناختند. استعداد و صلاحیت این دانش آموز زرنگ از چشمان زید بن عامر هم پوشیده نبود.


***

در ظهر یک روز پسری کم سن و سال سئار بر اسب به شهر وارد شد، در دست این تازه وارد نیزه و لگام اسب در دست دیگرش بود. شمشیر در بغلش آویزان بود و تیرکش بر کمرش بسته شده بود. کمان را بر عقب زین اسب بسته بود.شمشیر از قد و قامت پسر بزرگتر بود و او با غرور خاصی بر اسب نشسته بود .

مردم کوچه و خیابان با چشمان خیره او را می نگریستند و بعضی می خندیدند. بچه های هم سنش او را به مسخره گرفتند و عده ی زیادی دورش و تمام بچه ها باهم »روستایی« جمع شدند و راه را بر او بستند،بچه ای به طرفش اشاره کرد و با صدای بلند داد زد شروع به نعره زدن کردند و روستایی!

روستایی! بچه ی دیگری با سنگریزه او را هدف گرفت وتمام بچه ها به طرفش سنگ پرتاب کردند. پسری که ظاهرا سرگروه بود جلو آمد تا نیزه را از دستش بگیرد پسر تازه وارد نیزه را محکم گرفت و لگام اسب را کشید. اسب دستهایش را بلند کرد و به سرعت حرکت کرد. تمام بچه ها از دورش کنار رفتند تازه وارد نیزه اش را بطرف سرگروه بچه ها نشانه گرفت و با اسب تعقیبش کرد.

بچه های دیگر پشت سرش می دویدند چند نفر بزگسال هم این صحنه را می دیدند، سرگروه در حالی که فرار می کرد پایش به سنگی خورد و به زمین افتاد. تازه وارد رو به بچه های دیگر کرد و آنها همه در چند قدمی او ایستادند. شخص مسنی به نام مالک بن یوسف که در قد و قامت کوچک و عمامه ای بزرگ بر سر داشت دندان های فک بالایش به حدی بیرون ، میان آنها بود جلو آمد آمده بودند که فکر می کردی می خندد .
او با لبخند نزد تازه وارد آمد و پرسید :

کی هستی ؟
تازه وارد جواب داد :مجاهد
-خیلی اسم خوبیه .تو خیلی شجاعی .
-اسم من نعیمه
-پس اسمت مجاهد نیست
-نه اسم من نعیمه .
مالک پرسید :کجا می خوای بری ؟
اونجا برادرم درس می خونه ، -به مدرسه ابن عامر .
با من بیا من همونجا می رم ، -شاید او الان در ورزشگاه باشه .
نعیم از راهنمایش ، چند تا از بچه ها برگشتند و چند تایی پشت سرش براه افتادند ، نعیم همراه مالک براه افتاد پرسید :
در ورزشگاه تیراندازی هم هست ؟
-بله تو تیراندازی بلدی ؟
-بله من کبوتر در حال پرواز رو می تونم نشونه بگیرم .
چشمان نعیم از خوشحالی می درخشید ، مالک به طرفش نگاه کرد .
در ورزشگاه مردم بسیاری در گروه های مختلف تقسیم شده و شمشیر بازی و تیراندازی و پرتاب نیزه بچه های مدرسه را تماشا می کردند .

پایان قسمت سوم ادامه دارد

آموزش نماز فقه حنفی

30 Nov, 08:25


از دعا و اشکِ مظلومان بترس
از ستم،از ظلمِ بر انسان بترس

موت می آید ، رسد پایانِ تو
زانکه نتوانی کنی جبران بترس

#ابراهیم_ڪبدانے

آموزش نماز فقه حنفی

30 Nov, 04:15


خواهی بشوی تو مستفید از حسنات
خوش فیض شوی، تو از تمام برکات
خواهی برسی به آن بهشت و درجات
بر احمد مصطفی محمد صلوات


#ابراهیم_ڪبدانے


"اَلهمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد"


آموزش نماز فقه حنفی

27 Nov, 10:26


به نام خداوند بخشنده ی مهربان



کانال اسلام راه زنده‌گی
http://t.me/Islam_TheWayOfLife
┅❥❥❥•••🦋•••❥❥❥┅
استوری و صوت های قرآنی
https://t.me/quran_1222
┅❥❥❥•••🦋•••❥❥❥┅
طوفان الاقصی
https://t.me/La_Elah_Ellallah
┅❥❥❥•••🦋•••❥❥❥┅
شـــــــــــــــــــــیران غـــــــــــــــــــــزه
https://t.me/Nabashtah
┅❥❥❥•••🦋•••❥❥❥┅
سخنان شهـــــــــــید سید قطب
https://t.me/SASAy04
┅❥❥❥•••🦋•••❥❥❥┅
مقالات طبی
Https://t.me/medical9100
┅❥❥❥•••🦋•••❥❥❥┅
آموزش نماز فقه حنفی
https://t.me/praires
┅❥❥❥•••🦋•••❥❥❥┅
فدائیانـღاللّٰـه
https://t.me/fadaeyan_allah
┅❥❥❥•••🦋•••❥❥❥┅
امتی رسول الله ﷺ
https://t.me/omatiyrasolallah
┅❥❥❥•••🦋•••❥❥❥┅
کانال متقین
https://t.me/Mutaqeen
┅❥❥❥•••🦋•••❥❥❥┅
آرامش قلب
https://t.me/+pb-XTIPx_L85MzFk
┅❥❥❥•••🦋•••❥❥❥┅
تفسیر جامع مولانا بدری
https://t.me/tafsirostadbadry
┅❥❥❥•••🦋•••❥❥❥┅
تفسیر جامع مولانا بدری(به تفکیک صفحه)
https://t.me/tafsir2_Quran
┅❥❥❥•••🦋•••❥❥❥┅
آموزش تجويد و لحن قرآن کریم
https://t.me/ostad_sediqi
┅❥❥❥•••🦋•••❥❥❥┅
نقش ایمان در زندگی
https://t.me/nakhseimandarzndgi
┅❥❥❥•••🦋•••❥❥❥┅
داستان پیامبران
https://t.me/ons_ba_guran
┅❥❥❥•••🦋•••❥❥❥┅
پرواز به قله های ایمان
https://t.me/parvazbegohleyhayiman
┅❥❥❥•••🦋•••❥❥❥┅
مجموعه تلاوتهای خاشعانه
https://t.me/hasbiallah_1
┅❥❥❥•••🦋•••❥❥❥┅
کانال خدایا تو مهربانی
https://t.me/ourgod_kind
┅❥❥❥•••🦋•••❥❥❥┅
کانال الله برایم کافیست
https://t.me/Allahbarayamkafist99
┅❥❥❥•••🦋•••❥❥❥┅
رؤياي بـهـشـتـ
https://t.me/Dream_4_Jannah
┅❥❥❥•••🦋•••❥❥❥┅
فیلتر شکن رایگان و ترفند های جالب
https://t.me/arashtech100
┅❥❥❥•••🦋•••❥❥❥┅

آموزش نماز فقه حنفی

26 Nov, 18:32


( إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي )

طـه (14) Taa-Haa

یقیناً من «الله» هستم، هیچ معبودی (به حق) جز من نیست، پس مرا پرستش کن، و نماز را برای یاد من بر پا دار.

آموزش نماز فقه حنفی

26 Nov, 06:34


خیلی متأسفم که من زنده برگشتم« سعید این را گفت و اشک از چشمانش جاری شد. همین که سعید حرفش را تمام کرد از پشت سر حنیفه صدای جیغی شنیده شد و چیزی با شدت بزمین افتاد. حنیفه با پریشانی به غقب برگشت . سعید هم حیران شد و داخل حیاط آمد. یاسمین روی زمین افتاده بود. سعید فوراً او را


برداشت و داخل اتاق روی بستر خوابانید و برای به هوش آوردنش تلاش می کرد. وقتی نا امید شد برای آوردن پزشک دوید. بعد از چند لحظه با پزشک وارد حیاط شد جمع زیادی از زنان محلّه را در آنجا دید، زنی که پزشک را در حال آمدن دید گفت: ! » خیلی دیر شده، نیاز به آمدن شما نیست، او رفته« مغرب همان روز فرماندار شهر نماز جناز یاسمین را خواند... خبر شهادت ظهیر هم بین مردم پخش شده بود ، با او نیز .دعای طول عمر شد »عذرا«دعای آمرزش شد و برای یادگار کم سن آن دو

***
سعید در همان روز عذرا را به دایه ای سپرد و به حنیفه گفت: اگر می خوای تو خانع ی ظهیر بمونی مخارج زندگیتو من متحمل می شم و اگه خونه ی من بیایی بازم برای خدمتت « :اما حنیفه نپذیرفت و گفت .»آماده ام ». می خوام به خونه ام در حلب برم، اونجا برادرم زندگی می کنه، اگه دلم گرفت نزد شما بر می گردم« سعید تدارک سفر حنیفه را آماده کرد و پانصد دینار به او داد و با او خداحافظی نمود . بعد از دو سال سعید عذرا را به خانه ی خودش آورد و او را پرورش کرد_ وقتی می خواست برای سرکوبی خوارج به فارس برود او را نزد صابره گذاشت.

***

کودکی

از وسط نخلستان روستا نهر کوچکی می گدشت، اهالی روستا برای آب دادن گوسفندان در کنار آن نهر حوض بزرگی ساخته بودند که هر وقت از آب آن نهر پر بود، درختان خرما در اطراف آن حوض منظره ی بسیار جالبی را تشکیل می داد . بچه های روستا اکثر اوقات در آنجا مشغول بازی بودند. یک روز عبدالله ، نعیم و عذرا با بچه های دیگر در آنجا بازی می کردند، عبدالله با چند پسر که هم سن او بودند در حوض شروع به آب تنی کرد. نعیم و عذرا در کناری


ایستاده بودند و از شنا کردن و شیرجه رفتن بزرگترها لذّت می بردند. نعیم نمی خواست در هیچ کاری از برادرش عقب بماند. هنوز شنا بلد نبود اما عبدالله را در حال شنا دید و تحمل نکرد. رو به عذرا کرد و گفت :

». بیا عذرا ، ما هم آب تنی کنیم « ».مادرجون ناراحت می شه« عذرا جواب داد: » چرا از عبدالله ناراحت نمی شه؟ فقط از ما می شه« » او بزرگتره ، شنا هم بلده ، به همین خاطر مادرجون از او ناراحت نمی شه« !» ما جاهای عمیق نمی ریم، بیا« »نه« عذرا در حالی که سرش را تکان می داد گفت: » تو می ترسی« » نه چرا؟« » پس بیا« همانطور که نعیم در هر کاری از عبدالله تقلید می کرد عذرا هم نمی خواست در هیچ کاری به نعیم ضعف نشان دهد.

نعیم دستش را دراز کرد و عذرا دست او را گرفت و داخل آب رفت . عمق آب اول زیاد نبود اما آنها به طرف جاهای عمیق می رفتند. عبدالله و بچه های دیگر به نوبت خود بالای درخت خرما رفته و از آنجا به داخل آب شیرجه می رفتند. زمانی که عبدالله چشمش به نعیم و عذرا افتاد آب تا گردن آنها رسیده بود و آنها داشتند بطرف جلو پیش می رفتند. عبدالله با وحشت داد زد ولی قبل از رسیدن صدایش عذرا و نعیم در داخل آب دست و پا می زدند.

عبدالله با شتاب به طرف آنها رفت قبل از رسیدنش نعیم به جایی تقریباً کم عمق رسیده بود و پاهایش به زمین رسید اما عذرا در داخل آب غوطه می خورد عبدالله به سرعت به طرف عذرا شنا کرد، همین که به نزدیکش رسید عذرا دستهای خود را به گردنش حلقه نمود و به عبدالله چسبید. عبدالله با وزن عذرا نمی توانست خوب شنا کند و دستهایش بطور کامل حرکت نمی کردند، دو سه مرتبه در آب غوطه خورد نعیم حالا به کنار حوض رسیده بود

و با بچه های دیگر فریاد کمک می زد ، چوپانی که شترهایش را برای آب دادن به کنار حوض می آورد فریاد بچه ها را شنید و به طرف آنها دوید، همین که عبدالله را در آن حالت دید با لباسهایش داخل آب پرید. عذرا بیهوش شده بود و عبدالله از حلقه ی محکم


دستهایش نجات یافت. با یک دست موهای عذرا را گرفته بود و سعی می کرد با دست دیگر شنا کند، چوپان فوراً عذرا را روی دستهایش بلند کرد و به طرف خانه ی صابره دوید ، عبدالله هم شنا کنان به کنار حوض آمد، نعیم بلافاصله بطرف دیگر حوض فرار کرد.

عبدالله در حالی که لباس به تن می کرد نگاهی خشم آلود به نعیم کرد، او تحمل قهر برادر را نداشت و به گریه افتاد . عبدالله خیلی کم نعیم را در حال گریه دیده بود. برای همین اشکهای نعیم دل عبدالله را نرم کرد. او گفت: » خیلی احمقی ، برو خونه« ».مادرجون کتکم می زنه ، من خونه نمی رم« نعیم با گریه گفت: .»کتک نمی زنه« غبدالله تسلی داد: با حرف عبدالله اشک از چشمان نعیم خشک شد و به دنبالش براه افتاد.

آموزش نماز فقه حنفی

26 Nov, 06:34


وقتی چوپان به خانه ی صابره رسید صابره خیلی پریشان شد. چند تا از زن های محله هم جمع شدند و پس از کوشش بسیار عذرا بهوش آمد. صابره رو به چوپان کرد و گفت: این کار نعیمه ، من همیشه از فرستادن عذرا با او به بیرون می ترسم ، دیروز هم سر کسی رو شکسته بود، خیلی « :چوپان گفت »خوب باشه امروز خونه بیاد نعیم که مقصر نیست، او طفلکی که کنار حوض داشت داد می زد، وقتی صداشو که شنیدم دویدم ، پسر بزرگ شما « ».موهای عذرا رو گرفته بود و او غوطه می خورد ».عبدالله! او که اینطوری نیست« صابره با تعجب گفت: ». امروز منم از کارش حیران شدم ، اگه به موقع نمی رسیدم این دختر معصوم غرق می شد « چوپان گفت: در این مدت عبدالله هم به خانه رسید ، نعیم پشت سر عبدالله سرش را پایین انداخته می آمد. وقتی عبدالله روبروی صابره رسید نعیم پشت سرش مخفی شد. صابره عصبانی شد و گفت: عبدالله ، برو از جلو چشمام دور شو ، فکر می کردم کمی شعور داری ، اما امروز چند قدم از نعیم هم جلو رفتی ، « »عذرا رو برای غرق کردن با خودت برده بود؟

ادامه دارد

آموزش نماز فقه حنفی

25 Nov, 19:24


حدیث شریف

نشر صدقه جاریه

آموزش نماز فقه حنفی

25 Nov, 11:07


مقابله ی احساس محبت و احساس وظیفه در جلوی ظهیر یاسمین بود، فقط یاسمین، پیکری از زیبایی و لطافت. یاسمین این یه وظیفه است«دنیایی از رنگ و بو . ناگهان دستهایش سست شد و او چند قدم عقب رفت . ». ».می دونم عزیزم« یاسمین جواب داد: » تا آمدنم حنیفه ازت مواظبت می کنه ، تو نگران که نمی شوی؟« ». نه ، شما مطمئن باشین « یاسمین ! لبخند بزن ، زن های شجاع در این وقت ها اشک نمی ریزن ، تو همسر یه مجاهد هستی« ». یاسمین با نشان دادن اینکه حکم شوهر را پذیرفته لبخندی زد ،

امّا دو قطره بزرگ اشک با لبخندش سرازیر شد . کاش منم در آغوش مادری عرب « یاسمین در حالی که اشکهایش را پاک می کرد ادامه داد: » سرورم ، منو ببخشید« این را گفت و با حالتی پر غم چشمهایش را بست و دستهایش را بسوی ظهیر دراز کرد اما وقتی .»بزرگ می شدم چشمهایش را باز کرد فهمید که شوهر محبوبش رفته است.
***
قبلاً گفته شد که یاسمین در آغوش مادری ایرانی پرورش یافته بود و به همین خاطر قلبش از قلب زن های عرب بیشتر لطیف و نازک بود ، بعد از رفتن ظهیر بی قراری او هیچ حد و حصری نداشت ، دنیا در نظرش تاریک می نمود . حنیفه خادمه قدیمی اش برای تسلی دل او خیلی می کوشید.

بعد از چند ماه یاسمین احساس کرد که در پهلویش وجودی دیگر در حال پرورش است. در این مدّت چند نامه از شوهرش به او رسید. حنیفه از طرف خودش نامه ای به ظهیر نوشت که در خانه ی شما مهمانی در حال رسیدن است در برگشتن خواهید دید که به رنگ و رونق خانه اضافه شده. البته همسر شما خیلی غمگین است اگر ممکن است برای چند روزی مرخصی بگیرید و از او سری بزنید تا دلش تسلی یابد.

بعد از هشت ماه ظهیر نامه ای نوشت که تا دو ماه دیگر به خانه بر می گردد بعد از آن ساعتهای انتظار برای یاسمین دشوارتر شد. راحت رو و خواب شب بر او حرام شده بود و سلامتی اش به خطر افتاده بود. انتظار مهمان کوچک نیز با انتظار ظهیر همراه بود، بالاخره یک انتظار به پایان رسید و فضای خاموش خانه ی ظهیر با گریه ی بچه اش روشن و درخشان گردید. این بچه غذرا بود. »او هنوز نرسیده؟« بعد از تولّد عذرا وقتی یاسمین به هوش آمد و چشمانش را باز کرد اولین سؤالش این بود :


».اشونم میان« حنیفه او را تسلی داد: » چقدر دیرکرد، می دونه کی می خواد بیاد« »ظهیر ظهیر« سه هفته از تولد عذرا می گذشت . وضعیت جسمانی یاسمین روز بروز وخیم تر می شد، هنگام خواب می گفت و از خواب می پرید. بعضی اوقات در حالت خواب راه می رفت و به در و دیوار می خورد و می افتاد ، حنیفه در هر حال او را تسلی می داد ، غیر از این چه کاری از دستش ساخته بود . در ظهر یکی از روزها یاسمین بر بستر دراز کشیده بود و حنیفه نزدیکش بالای صندلی نشسته عذرا را نوازش می »کسی صدا می زنه؟«کرد که در حیاط بصدا در آمد، یاسمین با صدایی ضعیف گفت حنیفه عذرا را در کنار یاسمین خوابانید و رفت در را باز کرد . سعید جلوی در ایستاده بود حنیفه با اضطراب گفت: » سعید شما اومدید، ظهیر نیومد ، او کجاست؟« اگر چه اتاق یاسمین از در حیاط دور بود اما حرفهای حنیفه به گوشش رسید.


با شنیدن نام سعید قلبش تکان خورد و در یک لحظه هزارها توهم و خیال در دلش پیدا شد ، قلبش را که به شدت می تپید با دست فشرد و از بستر بلند شد. لرزان لرزان از اتاق بیرون آمد و دو سه قدم دور پشت سر حنیفه ایستاد. چون که حنیفه دم در ایستاده بود و با سعید حرف می زد از آمدن یاسمین مطلّع نشد و سعید هم بیرون در ایستاده بود و یاسمین را نمی دید . حنیفه دوباره سؤال کرد اما سعید ساکت بود . »سعید! چرا جواب نمی دی آیا او ... ؟« حنیفه گفت : سعید گردنش را بلند کرد و نگاهی به حنیفه کرد . می خواست چیزی بگوید اما زبان یاری نمی کرد ، اشک از چشمان زیبایش سرازیر بود و غم و اندوهی غیر عادی در صورتش نمایان بود. !»سعید... بگو« حنیفه باز هم سؤال کرد : ». او شهید شد .

ادامه دارد

آموزش نماز فقه حنفی

23 Nov, 18:17


برادران وخواهران گرامی نشر کنید این عکس را باتو ضیح آن

آموزش نماز فقه حنفی

23 Nov, 17:23


▼گویی بازی ماروپله همان
رسم بندگیست!

▼هربارڪه بافریب شیطان
به طبقات پایین و
درسختی های زندگی
سقوط میڪنی↯

☜نردبان لطف خدابرای بازگشت
به جایگاه گذشته درڪنارتوست
@praires

آموزش نماز فقه حنفی

23 Nov, 08:37


***
یاسمین با چشمانش محور تمام خوشی های خود را می دید که بطرف میدان جنگ می رود ، بخار قلب جد و جهد می کرد تا بصورت اشک از چشمانش سرازیر شود اما غرور زنانه ی او اجازه نداد که خود را در برابر شوهر ترسو نشان دهد. اشک از چشمانش ناپدید شد. ظهیر بطرف همسر نگاهی کرد، او مانند تصویری از اندوه و غم در روبرویش ایستاده بود. دل سفارش می کرد که یک لحظه بایست! کمی سخن بگو، لیکن آرزوی دیگر این بود که از امتحانی دیگر خود را محفوظ بدار. ظهیر این را گفت و بطرف در حیاط براه افتاد. فکری به سرش آمد و ایستاد. خیالی که او » خوب یاسمین، خداحافظ« تا بحال آن را بنزدیکش راه نداده بود مانند سرعت برق بر دل و مغزش مسلط شد. دلش با صدایی ضعیف می گفت که شاید این آخرین ملاقات باشد و در یک لحظه این خیال بصورت شور و غوغایی در آمد. او ایستاد، برگشت و بطرف یاسمین نگاه کرد. او جلو آمد ظهیر چشمانش را بست و آغوش باز کرد، یاسمین با گریه خود را به آغوش او انداخت. » یاسمین « »سرورم«
اشکهایی را که یاسمین تا آن لحظه در اعماق قلبش پوشیده گذاشته بود بی اختیار باریدن گرفت.

دل هر دو می تپید اما این مرتبه تپش قلب ها خیلی ضعیف بود و لحظه به لحظه کم می شد. وقت امتحان و آزمایش یک مجاهد بود.

آموزش نماز فقه حنفی

21 Nov, 16:47


@praires

آموزش نماز فقه حنفی

21 Nov, 13:25


السلام علیکم وقت دوستان بخیر
انسان مانند ترازو است
بادانش سنگین
بی دانش سبک

آموزش نماز فقه حنفی

21 Nov, 12:39


ادامه فصل اول🌿🌿

صابره روز های کودکی و جوانی خود را در راه های ناهموار زندگی گذرانیده بود. در رگ هایش خون شهسوارانی در گردش بود که در جنگ های اولیه ی اسلام و کفر لیاقت و استعداد شمشیر خود را نشان داده بودند. پدر بزرگش با فتح و پیروزی در جنگ پرموک غازی شد و به خانه برگشت و بعد از آن در قادسیه شهید شد.

صابره از کودکی با الفاظی چون غازی و شهید آشنا بود باید گفت زمانی که او حرف زدن یاد بود. بعد از پرورش »پدر شهید«بود و بعد از چند روزی »پدر غازی«می گرفت اولین لفظی که مادرش به او آموخت یافتن دز چنین جوّی تمام توقعات یک زن وظیفه شناس را می توان از او داشت. او در کودکی به افسانه های زنان عرب گوش میداد - در بیست سالگی با عبدالرحمن ازدواج کرد. شوهر جوان او تمام صفات یک مجاهد واقعی را دارا بود و محبت زن باوفا او را در خانه محبوس نکرد و همیشه برای جهاد آماده بود.

آخرین باری که عبدالرحمت برای جهاد آماده میشد عبدالله را بغل نمود و نعیم را از دست صابره گرفت و بوسید. بر صورتش آثار غم هویدا شد ولی فوراً لبخند زد. صابره وقتی رفیق زندگی خود را عازم میدان جنگ دید برای لحظه ای طوفان اندوه در دلش به پا شد اما به قطرات اشک که در چشمانش حلقه زده بود اجازه باریدن نداد. عبدالرحمن گفت: .»صابره! به من قول بده که اگه من از جنگ بر نگشتم پسرام شمشیرمو زنگ آلود نمی کنن« .»شما مطمئن باشین. فرزندان من از کسی عقب نمی مونن «صابره جوا بداد: عبدالرحمن خداحافظ گفت و پا در رکاب اسب گذاشت.


بعد از مرخص شدنش صابره سر به سجده گذاشت و دعا کرد: .»ای مالک آسمان و زمین! او را ثابت قدم بدار« زمانی که زن و شوهر از لحاظ صورت و سیرت برای یکدیگر باشند محبت نیز به حد کمال می رسد. یقیناً رابطه صابره و عبدالرحمن رابطه جسم و روح بود و در وقت خداحافظی چشم پوشیدن از چنین محبتی فوق العاده عجیب است. پس کدام مقصد بزرگ بود که مردم آن زمان تمام خواهش ها و آرزو های خود را فدای او می کردند؟ کدام مقصد بود که سیصد و سیزده نفر را مقابل هزار انسان قرار داد؟ چه شوقی به مجاهدین قدرت داخل شدن در دریا ها عبور کردن


از صحرا های گرم و داغ و زیر پا نهادن کوه های سر به فلک کشیده را می داد؟ جواب این سوالات را فقط یک مجاهد می تواند بدهد. هفت ماه از رفتن عبدالرحمن می گذشت. چهار نفر دیگر نیز از این روستا با او رفته بودند. یک روز یکی از همراهان عبدالرحمن برگشت و همین که از شتر پیاده شد راه خانه صابره را گرفت. با آمدش تعدادی از مردم دورش جمع شدند، شخصی در مورد عبدالرحمن پرسید، اما شخص تازه وارد جوابی نداد و ساکت و خاموش وارد خانه صابره شد، صابره داشت برای نماز وضو می ساخت، با دیدن او از جا بلند شد، تازه وارد جلوتر رفت و در فاصله چند قدمی ایستاد.


صابره بر قلب پر تپش خود مسلّط شد و پرسید : » عبدالرحمن نیومد؟ « » او شهید شد « :با وجود کوشش بسیار چند قطره اشک از چشمان صابره سرازیر شد. تازه وارد گفت» شهید! « در آخرین لحظه های زندگی در حالی که تمام بدنش زخمی بود این نامه را با خون خودش نوشت و به من داد « . صابره آخرین نامه ی شوهرش را باز کرد و خواند: صابره! آرزوی من برآورده شد، حالا من آخرین نفس های زندگیم را کامل می کنم و نغمه ای عجیب در گوشهایم « زمزمه می نماید.

روح من برای آزادی از زندان جسم و محو شدن در آن نغمه پرپر می زند. با وجود اینکه تمام بدنم زخمی است بازم یک سرور و شادی وجودم را فرا گرفته. روحم در دریای سرور و شادمانی دایمی غوطه می خورد، من از این دنیا به جهانی می روم که هر ذرّه اش تمام زیبایی های ای دنیا را در خودش جای داده است .

بر مرگ من اشک نریز، من به مقصودم رسیدم. فکر نکن که از تو دور می شوم . ما در روزی که مرکز تمام شادی هاست به هم خواهیم رسید جایی که صبحش با شب و بهارش با پاییز آشنایی ندارد. آن مقام اگرچه از ماه و ستارگان خیلی بالاتر است اما مرد مجاهد با یک جهش بدان می رسد.

بر لازم است که راه رسیدن به آن مقام را به عبدالله و نعیم نشان دهی. می خواستم خیلی با تو حرف بزنم ولی روحم برای آزادی از زندان جسم بی تاب است و من برای پا بوسی حضرت پیامبر صلی الله علیه وسلم بی قرارم. من شمشیرم را نزد تو می فرستم، به فرزندانم قدر و ارزش و منزلت آن را بازگو.


همچنان که تو برای من یک همسر وظیفه شناس بودی برای فرزندانم مادری وظیفه شناس باش . محبّت مادری مانع تحقق اراده هایت نشود، به آن ها بفهمان که زندگی دنیا در برابر مرگ مجاهد هیچ حقیقتی ندارد.

شوهرت
🍀🍀🍀🍀🍀پایان فصل اول ادامه دارد

آموزش نماز فقه حنفی

21 Nov, 08:17


ادامه فصل اول
میخوام برم جهاد. شادمانی شنیدن لفظ جهاد از پسری کم سن و سال را فقط، مادرانی درک می کنند که در وقت گفتن لالایی گفتن بچه، این نغمه را می خواندند: ای ربّ کعبه! این جگر گوشه من مجاهد بشه و درخت کاشته شده به دست پیامبر صلی الله علیه و سلّم را با خون « .»خودش آبیاری کنه صابره لفظ جهاد و شمشیر را از از زبان نعیم شنید و در صورتش برق شادمانی درخشید و در رگ های وجودش طوفان مسرت به پا شد .


از خوشحالی چشم هایش را بست و گذشته و حال را فراموش کرد و در عالم تصور بچه هایش را در میدان جنگ با لباس مجاهدین و اسب های زیبا می دید .او می دید که جگر گوشه هایش صف های دشمن را در هم می شکنند و اسب ها و فیل های دشمن تاب مبارزه با آن ها را نیاورده و در حال گریزند و پسران نوجوانش در تعقیب آنها اسب های خود را در دریا های طوفانی می رانند. آن ها در محاصره دشمن چندین مرتبه به زمین می افتند و بلند می شوند و بالاخره از شدت زخم ها بی حال شده و کلمه شهادت را می خوانند و برای همیشه ساکت می شوند. انّا لله

و «او می دید که حوران بهشتی جام های شراب طهور در دست گرفته برای استقبال از آنان ایستاده اند. صابره :گفت و سر به سجده فرو آورد و دعا کرد »انّا الیه راجعون ای مالک آسمان و زمین! زمانی که مادر شهیدان در درگاهت ظاهر شوند من از کسی عقب نمانم. بچه هایم را قدرت « .»عطا کن تا راه گذشتگان خود را ادامه دهند صابره بعد از دعا بلند شد و جگر گوشه هایش را در آغوش گرفت.

در زندگی انسان هزار ها واقعه رخ می دهد که از محدوده ی عقل خارج و به وسعت بی پایان مملکت قلب تعلق می گیرد. اگر هر حادثه را با عقل بسنجیم بعضی اوقات سخنان معمولی هم مانند طلسم جلوه می نمایند. ما احساسات دیگران را با احساسات خود می سنجیم و به همین خاطر کارهایی که از فهم ما بالاتر است برای ما معما می نماید. آرزو های یک مادر شیرزن در قرون اول برای مادران امروزی فوق العاده عجیب جلوه می نماید. دیدن جگر گوشه هایش در خاک و خون و آتش جنگ برایشان بی نهایت وحشتناک است.

علم و عقل جوان های پرورده در کلوپ های تفریحی و سینما و کوچه و بازار چطور می تواند راز دل مجاهدینی را


درک کند که از قله های سر به فلک کشیده و عمق دریا های پر خطر باکی ندارند. داستان های جوان مردانی که در مقابل تیر ها و نیزه های دشمن استقامت می نمودند برای انسان های نازک مزاج که جنبش تار های سه تار و صدای موسیقی بدن آن ها را می لرزاند چقدر حیرت انگیز است. گنجشک که در اطراف لانه خود پر می زند چطور می تواند پرواز عقاب را در اعماق آسمان پهناور درک کند.

ادامه دارد💐

آموزش نماز فقه حنفی

20 Nov, 16:32


ادامه فصل اول
پسر بزرگتر شمشیر را در دست چرخانید و به پسر کوچکتر گفت : ببین نعیم ! شمشیرم .
پسر کوچکتر هم شمشیر خود را چرخانید و گفت :
من هم شمشیر دارم بیا با هم بجنگیم .
پسر بزرگتر گفت : تو گریه می کنی !

پسرکوچکتر جواب داد : نه ، تو گریه می کنی .
پسر بزرگتر با جدیت گفت : پس بیا ببینم !

بچه های معصوم شروع به نبرد و کارزار نمودند و دختر بچه با پریشانی او را نگاه میکرد. اسم او عذرا بود .اسم پسر کوچک نعیم و اسم بزرگ تر عبدالله بود .عبدالله سه سال از نعیم بزرگ تر بود و در حال نبرد با نعیم تبسمی بر لب هایش می رقصید .

اما از چهره ی مصمم نعیم چنین به نظر می رسید که که او حقیقتاً در میدان کارزار ایستاده است. نعیم حمله می کرد و عبدالله با متانت و خونسردی دفاع می کرد. ناگهان شمشیر نعیم به بازوی عبدالله خورد، او ناراحت شد و حمله کرد، این دفعه دست نعیم آسیب دید و شمشیر از دستش افتاد. .»ببین! قول دادی گریه نکنی«عبدالله گفت: ناگهان سنگی از زمین برداشت و به پیشانی عبدالله »گریه نمی کنم، تو گریه می کنی.«نعیم با عصبانیت جواب داد:

زد و شمشیر خود را از زمین برداشت و به طرف اتاق فرار کرد. عبدالله در حالی که پیشانی اش را می مالید به طرفش دوید. نعیم خود را به صابره رسانید و در بغلش پنهان شد. .» مادر، داداش دعوام میکنه «نعیم گفت: عبدالله از ناراحتی لب هایش را گاز می گرفت ولی در جلوی مادر ساکت ماند. »عبدالله چه شده؟«مادر پرسید: .»مادر! نعیم منو با سنگ زد«او گفت: »چرا دعواتون شد پسرم؟«صابره در حالی که دست بر سر نعیم می کشید پرسید: .»

ما با شمشیر می جنگیدیم. او دست منو زخمی کرد منم انتقام گرفتم « »شمشیر؟ شمشیر از کجا ؟« .»ببین مادرً این چوبیه اما من شمشیر آهنی میخوام«نعیم در حالی که شمشیر خود را نشان می داد گفت:

آموزش نماز فقه حنفی

20 Nov, 15:34


سلام علیکم من یک سوال داشتم اینکه موی چهلکی دختر تراشیده نشود گناه دارد یا خیر


علیکم السلام

موی سر نوزاد را در روز ھفتم تولد تراشیدن و به اندازه وزن آنها صدقه دادن، برای فرزند پسر 2 گوسفند و برای دختر 1گوسفند را بصورت قربانی صدقه کردن سنت است که به این عمل عقیقه می گویند
واز فواید عقیقه دفع بلا و مصیبت از فرزند است،
ولکن کل این عمل سنت است که انجام آن مفید است و اما ترک آن گناه نیست
اما بحث تراشیدن موی چلگی یا 40 روزگی یک عرف عوامی است که هیچ اصلی در اسلام ندارد،
والله اعلم

آموزش نماز فقه حنفی

20 Nov, 14:43


شروع رمان فصل اول
صابره

خورشید بارها با لبخند نورانیش از مشرق سربلند کرده و هنگام غروب با غم و اندوه به خاموشی گراییده است . قرص ماه سفر سی روزه خود را هزاران بار طی کرده است .

ستاره ها صدها هزار بار در تاریکی درخشیده اند و در روشنی صبح از نظر غائب شدند . بهار و پاییز چندین مرتبه رنگ خود را به رخ باغ این آدم کشیدند . دنیای جدید انسان اخراج شده از جنت ، رزم گاهی بود که همیشه عناصر مختلفی از خلقت در آن بر سر پیکار بودند .


انقلاب های های مختلفی رخ داد . تمدن و فرهنگ چندین بار پهلو عوض کردند . هزارها قوم و ملت از قعر ذلت و خواری به پاخاستند ومانند رعد و برق بر تمام دنیا چیره گشتند ولی در قانون فطرت ، کمال و زوال طوری با هم ربط داده شده اند که هیچ یک را بقا نیست .

ملت هایی که در سایه شمشیر طبل جنگ را بصدا در آورده و برخاستند ، بالاخره در میان نواهای جنگ و رباب مدهوش شدند و به خواب غفلت فرو رفتند . از این آسمان آبی رنگ بپرسید . آسمانی که در سینه ی وسیع و پهناورش ملت ها را دیده ، آسمانی که پادشاهان بزرگ و جابر را محروم از تاج و تخت و در لباس گدایی و گدایان را با تاج پادشاهی دیده است .


ممکن است آسمان از تکرار این داستان ها بی نیاز شده باشد اما یقینا داستان ترقی و تنزل صحرا نشینان عرب که از تمام داستان های کره ی خاکی متفاوت است را هنوز بیاد دارد . اگرچه هر قسمتی از این داستان شنیدنی است لیکن در حال حاضر گفتگوی ما درمورد زمانی است که کوه و صحرا ، مشرق و مغرب در کف اقبال مسلمانان بود و ایران و رم در مقابل شمشیر بران آنها عاجز شده بودند . این زمانی بود که سرزمین ترکستان ، اندلس و هندوستان مسلمانان را به زورآزمایی دعوت می نمودند .


در فاصله ی چند کیلومتری بصره در وسط نخلستانی سرسبز و شاداب روستایی کوچک قرار داشت ، در صحن منزلی ساده و بی پیرایه صابره زنی میان سال مشغول نماز عصر بود ، در طرفی دیگر سه کودک مشغول بازی بودند دو پسر و یک دختر . پسرها شمشیرهای چوبی در دست گرفته بودند و دختر بچه با دقت حرکات آنها را زیر نظر داشت .

آموزش نماز فقه حنفی

19 Nov, 11:47


پیشگفتار :

استاد نسیم حجازی زمانی آغاز به نوشتن نمود که زمزمه ی آزادی از زیر یوغ استعمار پیر در هندوستان طنین انداز شده بود به قول دکتر عبدالقدیر خان ( سازنده بمب اتم در پاکستان ) اگرچه محمد علی جناح ، علامه اقبال ، لیاقت خان و دیگران نقش مهم و با ارزشی در کسب آزادی و استقلال پاکستان ایفا نمودند اما نوشته های استاد حجازی در بیداری جوانان مسلمان و ایجاد حماسه و شوق شهادت در نسل جوان بی همتا و بی نظیر بود .

استاد تلاش نمود تا با نوشته های خود جوانان خفته را بیدار کند و روحیه تضعیف شده ی آنان را تقویت نماید او برای تحقق این مهم به ساختههای ذهنش اکتفا نمی کرد بلکه قبل از نگارش هر کتاب ، ده ها کتاب تاریخ را ورق می زد و آنگاه به نوشتن مطالب با توجه مستندات تاریخی می پرداخت و به قول خودش همه ی گل های رنگارن با غ تاریخ اسلام را نظاره می کرده ، آنها را می بوییده و سرآخر دسته گلی مرتب می نموده و بهخوانندگان تقدیم می نموده است به طوری که خواننده پس از اتمام کتاب با بسیاری از وقایع و حوادث تاریخ اسلام به نحو روشن و واضح آشنا می شود .

همچنین از خامه ی استاد نکات اخلاقی ، تربیتی نیز با لطافت با لطافت و ظرافت خاصی تراوش نموده ، که می تواند برای هر جوان مسلمان مکتب و درس اخلاق باشد . باری پس از مدتی طولانی هیجان و فراغ به آغوش وطن بازگشتم اما تقریبا با زبان نوشتار معیار فارسی بیگانه شده بودم .

ولی همیشه میل قلبی ام این بوده که خدمتی به جامعه بنمایم نظر به اینکه نوشته های استاد به زبان های عربی ، انگلیسی و ترکی ترجمه شده بر آن شدم که داستان مجاهد را برای جوانان عزیز به فارسی ترجمه نمایم تا حظ بهره ی نصیب آنها بشود . به همین منظور و با توکل به خدای ذوالجلال ترجمه کتاب داستان (( مجاهد)) که حجمش از دیگر کتاب ها کمتر بود را شروع و در اندک زمانی به پایان رساندم که هم اکنون فراروی دیدگان پرمهر شماست .


به درایت و فراست احساس می کنم که نتوانسته ام جملات نغز و ادبی استاد را با همان جذابیتی که در زبان اردو وجود دارد را به زبان فارسی برگردانم و تنها چیزی که مرا به ترجمه ی کتاب واداشت اوضاع و احوال وخیم بشر امروزی است که خصوصا امت اسلامی دچار آن است. جوانان با خواندن این کتاب شور و شوق شهادت و جهاد و تلاش



برای بازگرداندن شوکت و عزت دوباره مسلمانان در عرصه ی گیتی را ان شاءالله بدست می آورند . و به اسلام حیات دوباره می بخشند و همواره زیر لب این اشعاد علامه اقبال را زمزمه می کنند .

برق سوزان تیغ بی زنهار او دشت و در لرزنده از ایلغار او
مهر گردون از جلالش دررکوع از شعاعش دوش می گردد طلوع
ناسپاسی است اگر از زحمات بی دریغ برادر عزیز و ارجمندم جناب آقای محمد شنبه زهی که در تمام مراحل تصحیح و ویرایش و چاپ کتاب بنده را مساعدت نموده اند تشکر و سپاسگزاری نکنم .

اگر مساعدت و تشویق ایشان نبود شاید این ترجمه برای همیشه در طاق فراموشی زیر گرد و غبار زمان می ماند . خداوند برتوفیقات ایشان بیفزاید . آمین.

زاهدان –ابوسعاد
1/8/82
@praires

شروع رمان ان شاءالله به زودی

آموزش نماز فقه حنفی

18 Nov, 15:13


خانۀ تلاش است وآخرت خانۀ پاداش؛
آنکه اینجا نکوشد، آنجا ندامت کشد

‌سعی کن جوری زندگی کنی که
وجودت بشود منبعِ آرامشِ دیگران

از خدا محبت جذب کن
و بعد برای بندهاش خرج کن
که این زیباترین تجارتِ دنیاست
آموزش نماز فقه حنفی
t.me/praires

آموزش نماز فقه حنفی

11 Nov, 14:53


کلیپ توضیحات در مورد قيامت
@praires

آموزش نماز فقه حنفی

10 Nov, 20:17


بسم‌الله الرحمن الرحیم

بنی آدم از علم یابد کمال
نه از حشمت جاه ومال منال

چوشمع در پی علم باید گداخت
که بی علم تنوان خدا را شناخت

خردمند باشد طلب گار علم
که گرم باشد پیوسته بازار علم

* * *

علم آمد رونق دنیا ودین
علم آمد حاصل حق الیقین

علم آمد عاقلان را زیب دین
جاهلان را جهلشان شد در انگبین

علم وصف ذات مولای مبین
علم ختم مرسلان را شد نگین

* * *

حاصل کردن علم، فقط یک بال است بال دیگر برای پرواز مید ان عمل است .



جامی (رحمه الله) می فرماید .

چوکسب علم کردی،درعمل کوش که علم بی عمل ،زهریست بی نوش



معنی لغوی علم ؛ علم به معنی دانستن ،یقین ،معرفت

فضیلت علم ؛

- قال رسول الله (ص) « العلم حیاه الاسلام وعماد الدین » رسول الله (ص) فرمودند : علم مایه ی حیات اسلام وستون دین است

- قال رسول الله (ص) « فضل العلم احب من فضل العباده » رسول الله فرمودند :فضل علم نزد من از فضل عبادت محبوب تر است .



مقام علم ؛ رسول الله (ص) فرمودند « لیس من امّتی من لم یبجّل کبیرنا ویرحم صغیرنا ویعرف عالمنا» رسول الله فرمودند :از مانیست کسیکه به بزرگسالان ،احترام نگذارد وبر کوچکان ما رحم نکند وقدر علمای مارانداند



علم بهتر است یا ثروت ؟ کسی از حصرت علی پرسید : دانش بهتراست یا ثروت فرمودند:دانش از ثروت بهتراست برای اینکه ثروت به قارون وفرعون داده میشود ودانش به پیغمبران وعالمان ، انسان ثروت را حفظ میکند درصورتی که دانش انسان را حفظ میکند ثروتمند دشمنان ودانشمند دوستان بسیار دارد ،ثروت باخرج کردن کم میشود ودانش با خرج کردن زیاد ثروتمند خسیس ودانشمند باذل میشود ثروت رادزدان می توانند بدزدند در صورتی که دانش را نمی توانند ،ثروت تکبر یاد میدهد درصورتی که علم حلم می آموزد وثروت حدی دارد ودانش حدی ندارد



مراحل علم ؛ حضرت سفیان ثوری (رحمه الله ) مراحل علم را چنین بیان میکند 1) سکوت در بیان 2) شنیدن آن 3) حفظ کردن آن 4) عمل به آن 5- نشر آن



ارزش علم ؛ پیامبر (ص) فرمودند همانا خدای سبحان وفرشتگان وهر آنچه در آسمانها وزمین است از مورچه در لانه ی خود تا ماهی ، به آموزندگان خیر وخوبی به دیگران ،دعای خیر می کنند

پیامبر(ص) فرمودند بخشنده ترین شما ، پس از من فردی است که علم آموزد وآن را به دیگران بیاموزد تا در قیامت به صورت امتی مستقل برانگیخته شود

تواضع وفروتنی در علم : رسول الله (ص) می فرماید :کسانی که از آنها علم حاصل می کنید به آنها با تواضع وفروتنی پیش بیاید

از امام مجاهد (رح ) نقل شده هر کس در خواندن شرم ویا تکبر کند او نمی تواند علم حاصل کند

شرایط تحصیل علم ؛ 1- اخلاص ونیت پاک 2- تزکیه باطن بعد از اخلاص 3- تواضع وفروتنی 4- احترام به استاد .

وآخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین

آموزش نماز فقه حنفی

10 Nov, 15:34


سلام علیکم
وقتی یک جنس خرید میکنن برای فروش
تا ۷۰ درصد میتونن فایده بگیرن همینکه ۷۱ شد ان یک سود میشه
مثلا یک جنس ۱۰۰ افغانی پولش هست تا ۱۷۰ افغانی میتونن بفروشن
البته اگر درست گفتم🙂


السلام علیکم ورحمت الله

در اسلام برای منافع درصد مشخص نشده
معاملات با رضایت طرفین انجام گیرد و فریبی در معامله نباشد منافع محدود و ممنوع نیست و لو هرچند منافع زیاد باشد،
البته فروشنده انصاف را رعایت کند و عرف جامعه را نیز در نظر بگیرد بهتر است
مثلا شخصی جنسی را به هزار خریداری کرده الحال قیمت آن جنس رسیده است به یک میلیون یعنی یک میلیون برابر شده است باز هم حلال است،
آنچه بین مردم معروف است که منافع باید 10 درصد و چند درصد باشد یک گفته عامیانه و بدون دلیل است،
والله اعلم

آموزش نماز فقه حنفی

10 Nov, 12:48


سلام وقت بخیر ببخشید مزاحم شدم،، سوال بنده این بود که من کارت مبایل می فروشم،،، یا شارژ ،، برقی،،، یک هزار افغانی را،، به فایده 1030. مفاد 30. افغانی،،، آیا جوازه دراه برای فروش من،، 100،،، افغانی که به مشتری وان می کنم 110. بگیرم

بعضی وقتا مردم میگنه که سود میشه؟ آیا دیدگاه اسلام علما اسلام چیست؟؟؟


علیکم السلام
فروش کارت موبائل با فایده جایز است
فایده چونکه در مقابل کاری است که انجام می گیرد لذا سود و ربا نیست
والله اعلم

آموزش نماز فقه حنفی

09 Nov, 18:32


سلام ببخیشم مه یک سوال داشتم مه یک بچه دارم هفته ماه حالا هم حامله شدم ن مه ن هم شوهرم میخواد ای طفل میگه بکن دوماه شده گناه نداره ؟


علیکم السلام
در چهل روزگی قلب بچه زنده می شود لذا سقط آن بدون عذر شرعی جایز نیست،

اینکه شما فرمودید شما وشوهرتان آن بچه را نمی خواهید کدام عذر شرعی نیست
واینکه شما یک بچه قبلا دارید نیز عذرشرعی نمی باشد
لذا اجازه سقط ندارید
ودرصورت سقط بدون عذر شرعی مرتکب گناه کبیره هستید،

(*حکم سقط جنین*)

سقط جنین در چهار ماهگی قتل محسوب می شود لذا به هیچ عنوان اجازه سقط جنین چهار ماه و بالاتر نیست،
و اما قبل از چهار ماه بدون عذر شرعی اگر چه قتل محسوب نمی‌شود اما از گناهان بزرگ است و مسلمان باید از سقط جنین اجتناب کند ،
ولی اگر عذر شرعی وجود داشته باشد زیر چهار ماه اجازه سقط داده می شود.

(عذر شرعی)
مثل اینکه مادر دچار بیماری باشد که حامله شدن برای او خطر مرگ را در پی داشته باشد،
والله اعلم

آموزش نماز فقه حنفی

09 Nov, 18:30


بسم‌الله الرحمن الرحیم
( وَالَّذِينَ كَفَرُوا بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ ۚ إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَكُن فِتْنَةٌ فِي الْأَرْضِ وَفَسَادٌ كَبِيرٌ )

الأنفال (73) Al-Anfaal

وکسانی که کافر شدند, دوستدار (ویاور) یکدیگرند, اگر (شما ای مؤمنان این کار را) نکنید, فتنه وفسادی بزرگ در زمین بر پا خواهد شد.🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺

از این آیه پند می گيريم که نفاق باعث شکست مسلمانان و پیروزی دشمنان می شود
تا زمانی که تقواه و تفاق ومحبت نداشته باشیم پیروز نخواهیم شد

آموزش نماز فقه حنفی

09 Nov, 14:43


السلام عليکم ورحمة اللّٰه وبرکاته
مصرف حواله سر که هست
مثلآ از ايران 4000000 ريال ايراني به يک کس فرستادم که 5000 افغاني ميشود و دو لک مصرف حواله شود اکنون آن کس به من ريال 4000000 ميدهد که ان در اين حال 4000 افغاني ميشود و من حق مصرف حواله از او دارم يانه؟


السلام علیکم ورحمت الله

قرض که به کسی داده شده عوض و کم وزیاد نمی شود و به قیمت آن اعتبار داده نمی شود
وقتی شما 4میلیون دادید بعدا همان 4 میلیون را پس بگیرید اضافی حق شما و حلال نیست
البته خرج کرد و مصرفی که برای حواله شده می توانید بگیرید
والله اعلم

آموزش نماز فقه حنفی

01 Nov, 17:01


سلام علیکم مادر شوهرم مریض است
حتی توان از خود را ندارد که مراقبت کند پیر است شوهرم می گوید وظیفه تو است باید انجام دهید خسته شدم هیچ وکمک نمی کند
از یک طرف پدرم من داد به این ۵ لک پول افقانی گرفت هیچ به من نداد
من هیچ حقی ندارم ؟


علیکم السلام

1/وظیفه زن نیست که به پدر شوهر و مادر شوهر خدمت کند بلکه خدمت به پدر ومادر وظیفه خود شوهر است
البته اگر زن بخاطر الله خدمت می کند بر شوهرخود احسان می کند و ثوابش از الله در جنت و آخرت حاصل می کند

2/ مهر حق زن است، پدر دختر حق ندارد مهر دخترش را گرفته و خودش مصرف کند،
الحال پدرتان 5لک افغانی به شما بدهکار است اگر بر پدرتان حلال نکنید او باید پول مهر شما را به شما تحویل دهد وگرنه در قیامت پس می دهد
والله اعلم

آموزش نماز فقه حنفی

13 Oct, 20:46


بسم الله الرحمن الرحیم
برادران عزیز من دعا میکنم شما امین کنید به هرکس که این پیام میرسد بگوید امین

الحمدلله رب العالمین
▫️100

یا الله رحمن
▫️100

یاالله رحیم
▫️100

یاالله غفار
▫️100

یاالله ستار
▫️100

یاالله مجیب
▫️100 یاالله جبار

قل هوالله احد
▫️100

الله الصمد
▫️100

اللهم صلی علی محمد فی اول کلامنه
▫️100

یاالله ببرکت نام اعظم خودت دشمان اسلام را دشمان علما ما را ذلیل ورسوا کن

یاالله ببرکت نام اعظم خود مسلمانان را مغفرت فرما
▫️100

یاالله ببرکت نام اعظم خودت هرکسی که قصد جان علما را بکند نابودش بگردان

یاالله ببرکت نام اعظم‌خود مسلمانان را هدایت فرما
▫️100

یاالله ببرکت نام اعظم خود مسلمانان وقعی را وحدت ویک پارچه بفرما
▫️100

یاالله مسلمانان را باغیرت بفرما
▫️100

یاالله ببرکت نام اعظم خود از میان مسلمانان مثله خالد بن ولید را برگزین تا مشرکان ظالمان از بین ببرد
▫️100

اللهم صلی علی محمد فی اوسطه کلامنه
▫️100

اللهم صلی علی محمد فی اخر کلامنه
▫️100

الحمدلله رب العالمین
▫️100%

امین امین امین

آموزش نماز فقه حنفی

04 Aug, 16:02


عبادات دوراه دارد
یک عبادت الله جل جلاله راضی می شود
از یک عبادت شیطان راضی می شود
عبادت خالصانه امر الله جل جلاله و رسول اوست
عبادت که باریا و خود نمایی انجام شود دستور شیطان است
عبادت خالصانه اخلاق انسان مؤمن است
عبادت که با ریا و خود نمایی انجام شود
عادت منافقین است
الله علم

آموزش نماز فقه حنفی

24 Jul, 14:26


سوال پیوند کلیه یک مرد برای زن جایز است اگر هست توضیح دهید و اگر نیست توضیح دهید جان یک دختر در خطر است

آموزش نماز فقه حنفی

19 Jul, 06:51


سلام علیکم پول سود بانک بگیرید بدهید به نیازمندان جایز است

آموزش نماز فقه حنفی

19 Jul, 06:48


محمد عادل سلیملنی:
سلام علیکم سوال حاجی که از حج میاد مراسم ختم قرآن مجید می گیرند و ماشین گل می‌زنند و گل میندازند به گردن حاجی اشکال ندارد ؟

وعلیکم سلام 🌹
این امور اکثرا گناه است ریا و تظاهر است مسلمان باید از این امور اجتناب کند

فقط یک مهمانی ساده در حد توان جایز است
والله اعلم

آموزش نماز فقه حنفی

14 Jun, 20:55


فضیلت عشره ذی الحجه

آموزش نماز فقه حنفی

12 May, 16:33


انا لله و انا الیه راجعون
ان لله ما اعطی وما اخذ و کل شئ عنده باجل مسمی
یقینا دنیا جای ناملایمتی ها و ناگواری هاست و مومن آخرت را سرای امن و راحت خود می داند آنچه از مصائب و آفات بر مسلمان واقع می شود سبب رفع درجات او خواهند شد . نسبت به سیلاب پیش آمده در شهر بغلان و اطراف آن مراتب همدردی و تسلیت خود را به خانواده جانباختگان تقدیم میکنیم و رفع درجات آنها را از درگاه پروردگار خواهانیم و برای بازماندگان صبر عظیم و اجر جزیل خواستاریم امید است که این گونه تلنگرها و مصائب سبب رجوع الی الله و موجب بازگشت به احکام الهی گردد
وبرای عموم مصیبت دیدگان

آموزش نماز فقه حنفی

08 Apr, 15:07


لحظات اجابت دعا را از دست ندهید💞🌸🤲 یاالله گناهان صغیره و کبیره ما را عفو بفرما و رضایت خودت را نصیب همه‌ی امت سیدنا محمد ﷺ بفرما💕🌸🤲 یاالله قبل از مرگ توبه‌ی نصوح نصیب من و عزیزانم و تمام امت سیدنا محمد ﷺ بگردان💞 🌸🤲یاالله کلمه ی شهادتین را هنگام مرگ بر زبانمان جاری بگردان💞🌸🤲یاالله ما را از عذاب قبر نجات بده
و قبرمانـ را باغی از باغهای بهشت بگردان💞🌸🤲 یا الله سوالات ملائکـ (منکر و نکیر) را بر ما آسان بگردان💞🌸 🤲یاالله عبور از پل صراط را بر ما آسان گردان
و مارا بہ محبوب و شفیع و رسول و سرورمان سیدنا محمد ﷺ برسان💞🌸🤲 یا الله روز محشر زیر سایه‌ی عرشت مارا جای بده و حساب و کتابمان
را آسان گردان💞🌸🤲 یا الله نامه‌ی اعمالمان را بہ دست راستمون بده💞🌸 🤲یا الله دیدار خودت و پیامبر ﷺ را نصیبمان گردان💞🌸🤲یا الله ما را جلوی خودت شرمنده و شرمسار مگردان💞🌸🤲یاالله شفاعت رسول الله ﷺ را نصیبمان بفرما💞🌸🤲یا الله آب حوض کوثر را از دست سرورمان محمد ﷺ ، نصیبمان گردان💞 🌸🤲یا الله طاعات وعبادات مارا بہ درگاه خودت
قبول بفرما💞🌸🤲یا الله ما را پایبند نماز و سنت رسول الله ﷺ بگردان💞🌸🤲یا الله تمام رفتگان ما را مورد رحمت و مغفرت خودت قرار بده💞🌸🤲یا الله دل مادران و پدران ما را شاد بگردان
و به خواسته‌هایشان برسان
وجنت الفردوس راجایگاهشان قرارده💞🌸🤲یا الله شر ظالمین را از سر مردم مسلمان کم بگردان💞🌸🤲یا الله تمام مریضان را شفای عاجل عطا بفرما💞🌸🤲یا الله همه زندانیانی کہ بی گناه به زندان افتاده‌اند را آزاد بفرما💞🌸🤲یا الله کمک کن فرزندانمان را همانطور کہ تو ای ارحم الراحمین میپسندی تربیت کنیم💞🌸🤲یا الله فرزندانمان را صدقه جاریه‌ای برای ما قرار بده💞🌸🤲یا الله برادران وخواهران مسلمانم را همسر واولادی صالح عطا بفرما💞🌸🤲یاالله مشکلات جمیع امت سیدنا محمد ﷺ روحل بفرما💞🌸🤲یاالله علما و خدمتگذاران اسلام را حفظ بگردان💞🌸🤲یا الله مرگ با عزت نصیبمون عطابفرما💞🌸🤲یا الله همه جوانان را به راه راست هدایت بفرما💞 🌸🤲یاالله دلهای ما رو از حسد و کینه و دشمنی پاک بگردان
و محبت خود و پیامبر ﷺ را در دلهایمان قرار بده💞🌸🤲 یا الله رزق و روزی حلال و بابرکت نصیبمان بفرما💞🌸🤲آمین یا رب العالمین یا ذالجلال و الاکرام🌸🌸🤲مارا از دعای خیر خودتون محروم نکنید🌸🌸بخوانید و آمین بگویید به امید قبولی دعا در این ساعات مبارک....

آموزش نماز فقه حنفی

03 Apr, 18:50


❤️ ترجمه و تفسیر آیات 80-93 سورة الأعراف ❤️

🔹اولین قومی که مرتکب عمل زشت لواط (همجنس‌بازی) شدن. 01:07

قوم لوط علیه السلام چگونه عذاب شدند؟ 02:40

🚫استدلال غلط کسانی‌که می‌خواهند همجنس‌گرایی را ترویج دهند 06:03

هدف غرب از ترویج همجنس‌گرایی چیست؟ 10:20

آیا در بعضی انسان‌ها ژن هم‌جنس‌گرایی وجود دارد؟ 15:45

🚫عوارض و ضررهای بد همجنس‌گرایی. 16:30

اگر کسی مرتکب عمل لواط شد از لحاظ شرعی چه حکمی بالای او ثابت می‌شود؟ 20:55

حکم کسی که با حیوانی عمل جنسی انجام دهد، چیست؟ 23:12

خباثت همسر لوط علیه السلام چه بود؟ 35:00

آیا حضرت شعیب علیه السلام معجزه‌ای داشته یا خیر؟ 38:40

فرق معجزه‌ی پیامبرﷺ‌ با معجزات دیگر انبیاء چه بود ؟؟ 40:00

❇️دختر شعیب علیه السلام یکی از باهوش ترین اشخاص روی زمین. 42:20

شبهه: آیا حضرت شعیب علیه السلام قبلاً کافر بوده که قومش گفتند: «یا تو را بیرون می‌کنیم یا باید دوباه برگردی به دین‌ما»؟ 52:30

قوم شعیب علیه السلام چگونه هلاک شدند؟ 01:03:36

مدرس: استاد عتیق الله افندی
https://t.me/Tafsir_Afandi

آموزش نماز فقه حنفی

31 Mar, 14:55


دعای بسیار زیبا و عالی گوش دهید
وآمین بگوید
نشر صدقه جاریه است👇
@praires

آموزش نماز فقه حنفی

31 Mar, 08:13


در مورد سیزده بدر از زبان مولانا فقهی بشنوید

1,739

subscribers

1,081

photos

281

videos