رُخ شاد @norwegiianforest Channel on Telegram

رُخ شاد

@norwegiianforest


لطفاً آن زیرسیگاري را بردار و بیا
این‌جا کنار من دراز بکش،
آن‌وقت ميتوانيم خیلي بهتر
راجع‌ به همه‌چیز باهم حرف بزنیم.

https://t.me/Sunliightbot *

رُخ شاد (Persian)

رُخ شاد یک کانال تلگرامی پر از انرژی مثبت و اتفاق خوب است. اگر دنبال یک مکان آرام و پر از انگیزه برای گذراندن وقت خود هستید، اینجا بهترین گزینه برای شماست. کانال گرم و دوستانه رُخ شاد توسط کاربر با نام کاربری norwegiianforest مدیریت می‌شود و شامل مطالب متنوعی از جمله پوستهای انگیزه‌بخش، تصاویر زیبا و موزیک‌های پرانرژی می‌باشد. لطفاً آن زیرسیگاری را بردار و بیا، این‌جا کنار من دراز بکش، آن‌وقت می‌توانیم خیلی بهتر راجع‌ به همه‌چیز باهم حرف بزنیم. اگر دنبال یک محیط دوستانه و انگیزشی برای بهبود روزانه خود هستید، حتما به این کانال ملحق شوید. برای عضویت و دسترسی به محتوای انرژی‌بخش رُخ شاد، به لینک زیر مراجعه کنید: https://t.me/Sunliightbot

رُخ شاد

17 Feb, 21:11


Bonne nuit.

رُخ شاد

17 Feb, 16:46


خوشمزه ترین لیمو جهان.

رُخ شاد

17 Feb, 16:12


«شب این سر گیسوی ندارد که تو داری
آغوش گل این بوی ندارد که تو داری.»

رُخ شاد

17 Feb, 11:00


بارش برف؛

رُخ شاد

17 Feb, 10:58


گفت:«همه چیز اون مکان برام جالب و قشنگ بود... نقاشی هاش، مجسمه هاش، نوشته هاش، و ما بین اون ها... موهای تو.»

رُخ شاد

16 Feb, 05:07


قربان شما برم من عزیزدلم!!)))
می‌بوسمت!💋

رُخ شاد

16 Feb, 05:07


https://t.me/norwegiianforest/144275
به به چه خانم زیبایی..
چقدر مشکی بهت میاد رخ:)))) آخه همه رنگها بهت میان:)

رُخ شاد

16 Feb, 05:07


خدایا سر تا پا مشکی یه جا نیست موی نارنگی نباشه.

رُخ شاد

16 Feb, 01:13


«مدت خیلی زیادی میشه که نمی‌تونستم گریه کنم. نمی‌تونستم مثل ابر بهاری اشک بریزم. چون اشک ریختن درد و سبک تر میکنه، کلمات هم یاری تو نباشن چشم ها یاری تو میشن... همیشه میگن خوشا به حال کسی که می‌تونه عمیق گریه کنه تا بعدش عمیق، نفس بکشه... چون زمانی که نتونی با کلمات بگی درد دارم، با دریای اشکی که ساختی میتونی بگی. هرچقدر این دریا وسیع تر باشه، زخمت عمیق تره. و وای به حال زمانی که نتونی غیر از دو قطره سحرای خشک گونه هاتو تر کنی... اما امشب، بلاخره این طلسم شکسته شد. شاید سریال یک بهونه بود، اما همین بهونهٔ غم انگیز، سبک‌تر ام کرد.»

رُخ شاد

15 Feb, 22:02


You will be mine.

رُخ شاد

15 Feb, 19:43


«زن ها هر آنچه را
که از قلب هایشان پاک می کنند
در ذهنشان می نویسند.»

رُخ شاد

12 Feb, 17:11


رخ شاد همراه کتری و قوری همیشگیش.

رُخ شاد

12 Feb, 17:11


آینده من :

رُخ شاد

12 Feb, 17:11


وای میگم اشنا شد منو یاد قوری قدیمی مامان بزرگم انداخت همین شکلی بود یعد مامان بزرگم عاسقش بود😭

رُخ شاد

12 Feb, 17:10


:))))

رُخ شاد

12 Feb, 17:10


https://t.me/norwegiianforest/144142
جالبش اینه هنوزم قشنکه😭

رُخ شاد

12 Feb, 17:08


آخر از دست این چایی خوردن خودمو به کشتن میدم.
گذاشتم کتری بجوشه و چایی دم بکشه، مشغول حرف زدن پشت تلفن شدم نزدیک یک ساعت و نیم... بعد از اتاق بیرون اومدم خونه بو شدید سوختگی میداد... یهو فهمیدم چه خرابکاری کردم.

رُخ شاد

12 Feb, 17:07


یا امام حسین چرا انقد سوختتتت

رُخ شاد

12 Feb, 17:05


از حواس‌پرتی کتری نازنینم سوخت.

رُخ شاد

12 Feb, 11:23


آیا دوباره گیسوانم را در باد شانه خواهم زد؟

رُخ شاد

12 Feb, 11:18


«پری کوچک غمگین.»

رُخ شاد

12 Feb, 11:05


«بی تو، دور از ضربه‌های قلب تو
قلب من می‌پوسد آنجا زیر خاک.»

رُخ شاد

07 Feb, 15:59


همه چی انگار تو تن "تو" زیبا تره؛

رُخ شاد

07 Feb, 15:57


لباسی که تو صندوقچهٔ خالم بود.
تا چشمم بهش افتاد درش آورد گفت خوشت اومد ازش؟ می‌دونی چقدر قدیمیه؟ مال زمان دختریمه... بپوش برای تو باشه.

رُخ شاد

07 Feb, 14:14


“تاسیان”
«واژه ای گیلانی، حالتی که بعد از رفتن عزیزی که مدتی مهمان خانه یا قلبت بوده دست می دهد، غربت ناشی از دیدن جای خالی کسی که بودنش واجب است. وقتی دست و دلت به هیچ کار، حتی نفس کشیدن نمی رود، نفس بریدگی. دلتنگی غریب.»

رُخ شاد

19 Jan, 23:06


Bonne nuit.

رُخ شاد

19 Jan, 21:48


درسته که میگن نقاشی‌های یک هنرمند از یک‌جا به بعد حس‌وحالِ خودش رو میده و شبیه‌خودش میشه . درست مثلِ الان که انگار خودت رو نقاشی کردی، بی‌شک اگر خانم انگلستانی لبخند میزد، میشد خانم‌رخشـادِ ما :)

رُخ شاد

19 Jan, 21:31


کنار یک نامهٔ کوچیک، به دایی عزیز تر از جانم هدیش میدم. با هر کمی و کاستی ای... اما ارزش زیادی درونش کاشتم. میشینه روی دیوار کافه ای که آدم های زیادی میرن و میان... و در هر آمد و رفتی، قراره با خانوم انگلستانی، چشم تو چشم بشن.

رُخ شاد

19 Jan, 21:25


تاحالا هیچ وقت تابلویی به کسی هدیه نداده بودم. هیچ وقت به تنهایی و توی خلوتم، با وجود احساسات های مختلفم... نقاشی نکشیده بودم. تاحالا نشده بود انقدر با نقاشی ارتباط بگیرم و نگاهش منو تو عمق بیشتری غرق کنه. توی مدت کمی خانوم انگلستانی خلق شد توسط دست های من... حتی اگر کامل و یا به بهترین شکل نتونسته باشم بکشمش... اما باز راضی ام و خوشحالم که تونستم همچین چالشی رو برای خودم داشته باشم. غمگینم که میخواد از این خونه بره... اما میدونم لیاقت اینو داره بشینه رو دیواری که همه، بهش نگاه کنن. فردا آخرین روزیه که تو آغوش سه پایه ام میمونه، و فکر نمیکنم فردا وقت کنم باز روش کار کنم؛ اما... هرچی تا اینجا به نظر میای، زیباست. دوستت دارم و خیلی نقاشی باارزشی ته قلبم شدی. قسمتی از جونم شدی خانوم انگلستانی...

رُخ شاد

19 Jan, 14:08


«کاش ما آن دو پرستو بودیم»
«که همه عمر سفر می‌کردیم»

رُخ شاد

09 Jan, 20:38


دیگه زورم به شب ها نمی‌رسه، نمی‌رسه.

رُخ شاد

09 Jan, 20:37


روزها در اوجی و شب ها ته دره رخ..

رُخ شاد

09 Jan, 20:06


کاش یه بار من بزارم برم.

رُخ شاد

09 Jan, 20:06


کاش یه بار نوبت من بشه.

رُخ شاد

09 Jan, 13:22


وقتی علاقه به یه فردی باشه در مرور زمان عادت ها و اخلاقیات و همچنین چهره شما مثل اون میشه

مثل رخشاد و فروغ ››

رُخ شاد

09 Jan, 13:18


رخشادی حس میکنم تو تناسخ یافته‌یِ فروغ عزیزی:))

رُخ شاد

09 Jan, 13:16


خدای من...
وقتی داشتم خاطره‌ی امروزت رو میخونم، اشک تو چشمام جمع شد:)
چقدر قشنگ بود، حس کردم من هم امروز کنار شما بودم...
رخ عزیزم ولی تو خیلی شبیهشی اصلا انگار خودِ اونی.روحِ فروغ در جسم رخشاد.🕯

رُخ شاد

09 Jan, 13:05


ولی واقعا چهره‌ت شبیه فروغه

رُخ شاد

09 Jan, 12:44


کارت پستالی که مادرم ۳۱ سال پیش، به پدرم هدیه داده بود.

رُخ شاد

09 Jan, 12:33


مطمعنن فروغ نشسته کنارت و داشته با خودش میگفته که ..
خدای من . .
این دختر ..
این دختر چقدر منه !)

رُخ شاد

09 Jan, 12:26


خانومه بهم گفت :« می‌دونی وقتی اومدی، تا دیدمت انگار آب یخ ریخته بودن روم... همه چیزت مال دوران قدیمه، و وقتی نشستی و به تنهایی کنار مزار فروغ شعر خوندی، درست منو یاد خودش انداختی، می‌دونی... خیلی شبیهشی، روحت، شبیهشه.»

رُخ شاد

26 Nov, 13:42


ای بد نیست.
میگذره...

رُخ شاد

26 Nov, 13:42


این روزا حال و هوای عکسات فرق میکنه، همه چی خوبه؟

رُخ شاد

26 Nov, 12:21


”تلخ کنی دهان من قند به دیگران دهی؟“

رُخ شاد

26 Nov, 10:23


امروز به طرز عجیبی خیلی خوشگل تر شده بودم و موهام قشنگ تر بودن و با استایل دانشگاهم بیشتر حال میکردم. ولی چون وسط دانشگاه درد ماهانه حمله کرد نتونستم از هیچ کدوم درست لذت ببرم... اما چه میشه کرد زندگیست.

رُخ شاد

26 Nov, 02:32


چشم هام راجب احساساتم زار میزنن.

رُخ شاد

24 Nov, 07:16


صبح بخیر.

رُخ شاد

23 Nov, 18:04


می‌تونم واسه فر موهات شعر بنویسم عزیز من؛

رُخ شاد

23 Nov, 15:08


بازگشت به آنهٔ فرفری.

رُخ شاد

23 Nov, 11:58


I'm left with nothing to do
About us, still I don't understand
Why each night I died, I was held in your hands

رُخ شاد

23 Nov, 11:57


You don't love me, let me hold you again
How can I be friends with this thing called love?

رُخ شاد

23 Nov, 11:57


Why'd you let go of me
When I know that you're falling too?

رُخ شاد

20 Nov, 08:13


بچم)))🤍

رُخ شاد

20 Nov, 08:12


هرروز قشنگ‌تر از دیروزی
واقعا چطور انقدر هرروز ناز و قشنگی :)))

رُخ شاد

20 Nov, 08:11


کلاسمو دیر کنم به خاطر گربه های بانمکه.

رُخ شاد

20 Nov, 07:09


صبح بخیر.

رُخ شاد

19 Nov, 19:27


انقدر که از این بارون خوشحال شدم و حالمو خوب کرد که حد و مرز نداره. حتی با این که از رعد و برق میترسم ولی نتونستم نرم زیر بارون و ندوم و از خوشحالی جیغ هورا نکشم.

رُخ شاد

19 Nov, 19:14


بدو بدو رفتم زیر بارون با این موزیک رقصیدم:)

رُخ شاد

19 Nov, 16:42


میوه مورد علاقم شد.

رُخ شاد

05 Nov, 14:15


برای من، هیچ چیز زیبا تر از آرامش نیست.
درست مثل همین لحظه ای که روی مبل نشستم، چایی تازه دم رو داغ داغ مهمون خودم کردم. برای در رفتن اون خستگی هم دوش آب گرم، و به تن کردن یک بافت پشمی گزینهٔ خوبی بود. وقتی رفتم تو تراس، باد سرد از بین موهای نم داری که عطر و بوی خوشی دارن رد میشدن و من درخت ها رو تماشا می‌کردم. می گفت برگ ها زرد تر شدن و منم تأیید میکردم. نمیدونم... توی نقطهٔ عمیقی از سکوت فقط صدای ریز موزیک بی کلامی به گوش میرسه؛ به هیچ چیز فکر نمی‌کنم.‌.. و فکر نکردن برای من، همه چیزه. انگار میتونم در عین حال، همه چیز باشم.

رُخ شاد

05 Nov, 13:51


نگاه کردن به برگ های زرد درخت ها رو دوست دارم.

رُخ شاد

04 Nov, 20:43


تو گفتی چقدر بزرگ شدی و من، لبخند زدم.

رُخ شاد

04 Nov, 20:40


حین صحبت با تو...
اینجا حضور نداشتم.
تو گفتی به چهره ام نگاه کردی، دیدی چجوری با کلمات و نحوه بیانشون‌ زندگی کردم، احساس کردم، تجربه کردم، درد کشیدم. گفتی به تن صدات گوش کردم، به لب هات نگاه کردم، به چشم هات، به بغضی که روی گلوت نشست و صدات لرزید. حین صحبت کردن با تو، حالت فر موهای زیبات رو شکل دادم... عسلی چشمات، لبخند ملیحت، سایه های زرد رنگی که اطرافت قرار دارن... دلم نمی‌خواست هیچ چیزت بر اساس واقعیت باشه... تو جوری طراحی شدی که احساساتم خواستن. دستم بر حکم احساساتم حین صحبت با تو، تورو“ شکل دادن. چه زشت چه زیبا، تو پر احساس شدی. چه زشت چه زیبا، تو عمیق شدی... تو خالی نبودی، چون احساسات من درونت نهفته است. تو زیبایی، همون‌طور که غم، زیباست.

رُخ شاد

25 Oct, 13:40


Classic romance men📜

رُخ شاد

25 Oct, 11:23


چه پنکیکی دارم درست میکنم، ماه.

رُخ شاد

25 Oct, 11:02


جمعهٔ ساکت، جمعهٔ چون کوچه‌های کهنه.

رُخ شاد

25 Oct, 09:49


ظهر بخیر.

رُخ شاد

24 Oct, 20:16


embrasse-moi jusqu'à ce que je perde le souffle...

رُخ شاد

24 Oct, 18:10


این شد که تصمیم گرفت دور از ادم های پوچ دنیای واقعی، گوشه ای دنج از خونه اش بشینه و از پنجره به قطرات بارون نگاه کنه تا شاید روحش کمی به ارامش برسه، چراکه اون دختر فرانسوی خوب می دونه ارامش رو کجاها میشه پیدا کرد..

رُخ شاد

24 Oct, 18:02


از میزان آیکانیک بودنت این رو بگم که:
موهای فرفری نارنجیت که بافتی همراه با پاپیون مشکی+ نگاهت که به پنجره دوخته شده تا بارون رو تماشا کنی+لباس گرم و نرمت+ طوریکه نشستی+ اهنگ هایی که اون لحظه داری گوش میکنی+ گربه نارنجیت