-Nik Telegram-Beiträge

پرسید علاج دلتنگی چیست؟

گفتمش آغوشی طولانی با بوسه های بسیار.

یه لحظه به اونی که مدام تو ذهنته و اذیتت میکنه فکر کن.


گور باباش.

آدم جدید؟ نه ممنون ، تو همیناش موندم.

در موردش ناراحت نیستم، در موردش تموم وجودم، قلبم، روحم حروم شد.

ماييم و سينه ای كه در آن ماجرای توست.

مثلا تبعید شی اینجا.

دیر میفهمی قبل و بعد کشکه...

دیر میفهمی زندگی نکردیو شیش دونگ حواست به چی میشه ها بوده!

و چقدر دیر میفهمیم که زندگی،
ایستگاهی نیست که
شتابان به دنبالش می‌رویم..
بلکه همین روز هاییست
که منتظر گذشتنش هستیم…

امروز عجیبا دلم برای کودکیم تنگ شد.

اون روزایی که تنها دغدغم راضی کردن مامانم برای نپوشیدن کاپشن پف دار بی ریختم توی آفتابِ زمستون بود.
و تنها سلاحم این بود که ببین! آفتاب وسط آسمونه.

فارغ از اینکه دو روز بعدش زیر سرم میرفتم و اون موقع می‌فهمیدم که واقعا مامانم همه چیز رو میدونه...

کاش الان هم همون موقع بود.

وقتی که سخت ترین کار دنیا برام ، نوشتن از روی متن درس و جمله سازی با ۱۰ تا کلمه بود..
فارغ از اینکه قراره سال ها بعد ساعت ها درس بخونم و حق خسته شدن نداشته باشم...

وقتی که بعد از نوشتن اون مشق های طاقت فرسا، جلوی تلویزیون توی سوز پاییزی دراز میکشیدم و پتو رو تا گردن روی خودم مینداختم و منتظر شروع محله گل و بلبلِ عمو پورنگ می‌شدم...

تمام زندگی اونجا خلاصه میشه.
تمام زندگی توی ساعت ۱۱ شبِ شبکه نسیم، توی خندوانه و دورهمی خلاصه میشه.
تمام زندگی توی کودکی خلاصه می‌شه..
و حیف که کودک نیستم!