~22~
🔥نتیجۀ مردود شمردن علم منطق
«صرفِ نظر از سائر ملاحظات کلامی، اینکه ابن تیمیه میگوید که مشرکان به توحید ربوبیت اقرارورزنده بودند («فَإِنَّ الْمُشْرِكِينَ كَانُوا يُقِرُّونَ بِهَذَا التَّوْحِيدِ، تَوْحِيدَ الرُّبُوبِيَّةِ»، 📖🖌مجموع الفتاوی، ج 14، ص 377)
💥 این جمله در ذات خودش از لحاظ منطقی دچار مغالطه و تناقض است.
در علم منطق، در مبحث تعریفات و نیز در مبحث قضایا، دربارۀ مغالطهها و تناقضها بحثهایی دارند. یکی از مغالطهها اینست که یک «کلی» با کلیِ متباین (متضاد) یا با نقیض آن متساوی یا صدقکننده تعریف گردد. مثلاً اگر گفته شود که: «مردِ سیاهپوست سفیدرنگ است». این تعریف مغالطه است، زیرا «سیاهپوست بودن» خودش متباین/متضاد با «رنگِ سفید داشتن» است، و ممکن نیست که این دو با هم وحدت داشته باشند و یکی بر دیگری صدق کند.
💠به عین ترتیب، لفظ «مشرک» در تباین و تناقض با «موحد» قرار دارد. اینکه ابن تیمیه میگوید: «مشرکین اقرارورزنده به توحید ربوبیت بودند»، این جمله مغالطه و متناقض است. حالا اگر کسی در پاسخ بگوید که منظور ابن تیمیه از «توحید ربوبیت» اثبات توحید نیست بلکه «توحید ربوبیت همانا اقرار کردن به اینست که الله خالق و رب همه چیزهاست»
📖🖌منهاج السنه، ج 3، ص 289
👈 میپرسیم که پس چه نیازی وجود داشت که ابن تیمیه لفظ «توحید ربوبیت» را بجای «ربوبیت» بکار ببرد؟ چرا ابن تیمیه تنها با اینکه «مشرکان اقرارورزنده به ربوبیت الله متعال بودند» اکتفا نورزید بلکه لفظ توحید را نیز به آنها اضافه نمود؟
محال است ابن تیمیه متوجه این باریکی نشده باشد، و بجای اینکه در تعریف توحید میگفت که «اقرار کردن به اینست که الله خالق یکتا و رب یکتای همه چیزهاست»، او مفهوم توحید و یگانگی را از تعریف حذف میکند. درحالیکه درستتر این بود که او حین اثبات معرفت مشرکان از ربوبیتِ الله متعال، قطعاً لفظ «توحید» را بکار نمیبُرد.
عمرجویا
📚✍ادامه دارد...
▫️کانال رسمی مفتی عبدالرحمن رحمانی الحنفی الماتریدی حفظه الله
https://t.me/mufti_rahamani_hanafi