~♤مردن به وقتِ شهریور♧~ @mordanbvsh Channel on Telegram

~♤مردن به وقتِ شهریور♧~

@mordanbvsh


@Abolfazl86H78N68🌱☘️

ای کاش فروغ فرخزاد بودم
زیبا
شاعر
مرده...

~♤مردن به وقتِ شهریور♧~ (Persian)

با کانال تلگرامی ~♤مردن به وقتِ شهریور♧~ آشنا شوید! این کانال توسط کاربر @mordanbvsh اداره می‌شود و شامل شعرها و اشعار زیباست. اگر علاقه‌مند به هنر شعری و ادبیات هستید، این کانال یک فضای عالی برای شناخت و استفاده از آثار متنوع شاعران است. کانال شامل متون شعری با مضامین مختلف از جمله طبیعت، عشق، و زندگی است. از شعرهای معروف تا آثار تازه و نو، در این کانال هر چیزی پیدا خواهید کرد. بیایید با هم به دنیای شعر و ادبیات فراموش‌نشدنی پا بگذاریم و از زیبایی‌های کلام لذت ببریم. پس حتما به @mordanbvsh در تلگرام بپیوندید و از شاعری زیبایی همراه با عکس‌های زیبا لذت ببرید!

~♤مردن به وقتِ شهریور♧~

20 Nov, 19:17


«گویی عشق در نرسیدن است!»

عباس معروفی


شب هفتصد و نود و یکم

~♤مردن به وقتِ شهریور♧~

19 Nov, 18:25


من تفنگی شده ام، رو به نبودن هایت
رو به یک پنجره در جمعیتِ تنهایت …


شب هفتصد و نود

~♤مردن به وقتِ شهریور♧~

18 Nov, 19:02


چگونه این همه غمگینی و خنده روی لبت داری؟

شب هفتصد و هشتاد و نهم

~♤مردن به وقتِ شهریور♧~

17 Nov, 19:11


ما از نفوذ سایه‌های‌ شک در
باغ‌های بوسه‌هامان رنگ می‌بازیم
ما در تمام میهمانی‌های قصرِ نور
از وحشت آوار می‌لرزیم...

فروغ فرخزاد


شب هفتصد و هشتاد و هشتم

~♤مردن به وقتِ شهریور♧~

17 Nov, 10:04


که مثل دو خط
به هم رسیدن ما نقطه جدایی ماست...

فاضل نظری

~♤مردن به وقتِ شهریور♧~

16 Nov, 18:41


خیلی ناراحت‌کننده‌ست که آدم نمی‌تونه سینه‌اش حداقل یکبار در زندگی‌اش شکاف بده و یک چیزهایی رو در بیاره...نشون بده یا نده‌...بریزه تو دریا و فرار کنه


شب هفتصد و هشتاد و هفتم

~♤مردن به وقتِ شهریور♧~

15 Nov, 18:37


عاشق‌ها غم انگیزند عزیزم.
شاعرها چند درجه غم انگیزتر.
و نویسندگان غم انگیزترینند.


شب هفتصد و هشتاد و ششم

~♤مردن به وقتِ شهریور♧~

14 Nov, 17:55


دل خوش به خاطرات بهاری ولی چه سود؟
پاییز سرد بی ثمرت را چه می کنی؟


شب هفتصد و هشتاد و پنجم

~♤مردن به وقتِ شهریور♧~

13 Nov, 19:33


چه صبحی ساختی بارانِ شب‌بیدار، ممنونم…


شب هفتصد و هشتاد و چهارم

~♤مردن به وقتِ شهریور♧~

13 Nov, 07:42


تقدیم به کارگران شریف و زحمتکش معدن طبس🖤
#بابک_سادات #معدن_طبس

📷🔵: @Classino_Memories

~♤مردن به وقتِ شهریور♧~

12 Nov, 18:48


آن بخت گریزنده دمی آمد و بگذشت
غم بود، که پیوسته نفس در نفسم بود

فریدون مشیری


شب هفتصد و هشتاد و سوم

~♤مردن به وقتِ شهریور♧~

11 Nov, 18:27


تنها كه باشى زمان خيلى كند حركت مى‌كند، هر چقدر تعداد بيشتر باشد زمان سريع‌تر مى‌شود ،تا تعداد به دو نفر برسد، وقتى دو نفر باهم‌اند اوج سرعت پيمايش زمان است، اجتماع بيشتر از دو نفر هر چقدر هم كه زياد باشد بين تنها بودن و دو نفر بودن قرار مى‌گيرد، دو نفر بودن خيلى زود مى‌گذرد.

‏ 囧

سیدتقی سیدی


شب هفتصد و هشتاد و دوم

~♤مردن به وقتِ شهریور♧~

10 Nov, 18:31


شب هفتصدو هشتادو یکم

~♤مردن به وقتِ شهریور♧~

09 Nov, 19:19


سعدیا کنگره وصل بلندست و هر آنک
پای بر سر ننهد دست وی آن جا نرسد...

عالیجناب: سعدی


شب هفتصدو هشتادم

~♤مردن به وقتِ شهریور♧~

09 Nov, 14:34


🟢عوضش بلدیم x رو پیدا کنیم👌

~♤مردن به وقتِ شهریور♧~

08 Nov, 18:07


شب هفتصد و هفتاد و نهم

~♤مردن به وقتِ شهریور♧~

07 Nov, 18:13


آمدند
رنج کشیدند
مردند

#عموحاتم

شب هفتصد و هفتاد و هشتم

~♤مردن به وقتِ شهریور♧~

06 Nov, 18:35


هیچ چیز "کمر خُردکن‌تر" از جشن ِ اشتباهی برای آدمِ اشتباهی نیست... ما در زندگی آدم‌های زیادی را جشن گرفتیم که آمده بودند بروند! حتی داشتیم گُل روی سرشان می‌ریختیم حینی که از روی سرمان رد شدند. آدم‌هایی که چاهِ تنهایی را عمیق‌تر کردند برایمان و رفتند...

احسان عبدی‌پور


شب هفتصد و هفتاد و هفتم

پایان هفته صد و یازدهم

~♤مردن به وقتِ شهریور♧~

06 Nov, 11:59


بیتی از وصیت‌نامه ام...

~♤مردن به وقتِ شهریور♧~

30 Oct, 19:15


هم در هوای ابری آبان دلم گرفت
هم در سکوت سردِ زمستان دلم گرفت

هرجا که عاشقی به مراد دلش رسید
هرجا گرفت نم نمِ باران...دلم گرفت

با خنده گفتمش: به سلامت...سفر بخیر...
وقتی که رفت، از تو چه پنهان...دلم گرفت

بیرون زدم ز خانه که حالم عوض شود
از بس شلوغ بود خیابان دلم گرفت

امروز جمعه نیست، ولی با نبودنت
مانند عصر جمعه ی تهران دلم گرفت

مجید ترکابادی


شب هفتصد و هفتادم

~♤مردن به وقتِ شهریور♧~

30 Oct, 10:59


تو هم بگو چه کشیدی به غیر دست کشیدن…

~♤مردن به وقتِ شهریور♧~

29 Oct, 18:28


«ما مردمان عادی گاهی دلمان می‌خواهد خوشبخت باشیم. نان گرم بخوریم، یا بندرهای دنیا را نه در کارت پستا‌ل‌ها، بلکه به صورت زنده ببینیم. ما مردمان عادی خیلی آرزوهای دیگر هم داریم که ما فرصت شمردنش را نداریم و شما حوصله شنیدنش را ندارید.»

- احمدرضا احمدی.


شب هفتصد و شصت و نهم

~♤مردن به وقتِ شهریور♧~

28 Oct, 18:41


🤍Matthew Perry

1969_2023🖤


768 Night's 🌙

~♤مردن به وقتِ شهریور♧~

27 Oct, 18:39


بابا لنگ دراز توی یکی از نامه هاش برای جودی ابوت نوشته بود:
جودی عزیزم! درست است، ما به اندازه خاطرات خوشی که از دیگران داریم آنها را دوست داریم و به آنها وابسته می شویم. هرچه خاطرات خوشمان از شخصی بیشتر باشد علاقه و وابستگی ما بیشتر می شود. پس هرکسی را بیشتر دوست داریم و می خواهیم که بیشتر دوستمان بدارد باید برایش خاطرات خوش زیادی بسازیم تا بتوانیم در دلش ثبت شویم.

دوستدار تو: بابا لنگ دراز


شب هفتصد و شصت و هفتم

~♤مردن به وقتِ شهریور♧~

27 Oct, 12:57


من از تو انتظار دیگری دارم
برایم آرامش ابرهای آبان باش...

~♤مردن به وقتِ شهریور♧~

26 Oct, 18:42


کاش کودکان نمی‌مردند
ای کاش موقتاً به آسمان‌ها برده می‌شدند
تا جنگ تمام شود،
سپس با خیال راحت به خانه‌شان برمی‌گشتند،
و وقتی والدین با حیرت از آنها بپرسند
کجا بودید؟
با خوشحالی بگویند:
«داشتیم با ستاره‌ها بازی می‌کردیم!»


•غسان كنفانی


شب هفتصد و شصت و ششم

~♤مردن به وقتِ شهریور♧~

25 Oct, 18:13


برای امروز با ابرهای سیاه و دلپذیر پاییزی‌اش و باران های عزیز...

شب هفتصد و شصت و پنجم

~♤مردن به وقتِ شهریور♧~

24 Oct, 18:40


برای عروس مردگان

شب هفتصد و شصت و چهارم

~♤مردن به وقتِ شهریور♧~

23 Oct, 19:31


یاد یک شخص در کجا می تواند باقی بماند؟
لابد در حافظه ی دیگر نزدیکان.
کجایند نزدیکان؟
کجایند ؟


شب هفتصد و شصت و سوم

~♤مردن به وقتِ شهریور♧~

23 Oct, 12:45


حرف را باید زد، درد را باید گفت‌
سخن از مهر من و جور تو نیست.
سخن از متلاشی شدن دوستی است، و عبث بودن پندار سرورآور مهر
-حمید مصدق

~♤مردن به وقتِ شهریور♧~

22 Oct, 18:38


شب هفتصد و شصت و دوم

~♤مردن به وقتِ شهریور♧~

22 Oct, 12:20


بر ما چه رفته است که دل‌مُرده‌ایم ما
دل را به پای‌بوسی غم برده‌ایم ما

گل‌های زرد، دسته‌به‌دسته شکفته‌اند
بر ما چه رفته است که پژمرده‌ایم ما؟

سبزیم اگر‌چه مثل سپیدارهای پیر
سهم کلاغ‌های سیه‌چُرده‌ایم ما

شاید به قول شاعر لبخندهای تلخ
یک مشت خاطرات ترک‌خورده‌ایم ما

باور کنید هیچ دلی را در این جهان
نشکسته‌ایم ما و نیازرده‌ایم ما

گفتی پناه برده‌ای از بی‌کسی به چاه
ای بغض ناصبور! مگر مرده‌ایم ما؟

سعید بیابانکی

~♤مردن به وقتِ شهریور♧~

21 Oct, 19:20


-اون چی، اون تو رو دوست داشت؟
+نمی‌دونم من هیچ وقت هیچی به‌ش نگفتم، من اینجوری ام هر وقت باید یه کاری بکنم، یه دفعه اصلا هیچ کاری نمی‌کنم

شب هفتصد و شصت و یکم

~♤مردن به وقتِ شهریور♧~

20 Oct, 19:09


تنها
اگر دمی
کوتاه آیم از تکرارِ این پیشِ‌پا افتاده‌ترین سخن که «دوستت می‌دارم»
چون تندیسی بی‌ثبات بر پایه‌های ماسه
به خاک درمی‌غلتی
و پیش از آنکه لطمه‌ی درد درهم‌ات شکند
به سکوت
می‌پیوندی.

پس، از تو چه خواهد ماند
چون من بگذرم؟
تعویذِ ناگزیرِ تداومِ تو
تنها
تکرارِ «دوستت می‌دارم» است؟

با این‌همه
بغضم اگر بترکد… ــ
نه
پَرِّ کاهی حتا بر آب بنخواهد رفت
می‌دانم!

احمد شاملو



شب هفتصد و شصتم

~♤مردن به وقتِ شهریور♧~

19 Oct, 18:34


«سپر صبر تحمل نکند تیر فراق»

- سعدی

شب هفتصد و پنجاه و نهم

~♤مردن به وقتِ شهریور♧~

19 Oct, 12:58


چیزی نمانده است، من را تمام کن…

~♤مردن به وقتِ شهریور♧~

18 Oct, 17:25


آن قصر که با چرخ همی زد پهلو
بر درگه آن شهان نهادندی رو
دیدیم که بر کنگره‌اش فاخته‌ای
بنشسته همی گفت که کوکو کوکو


خیام


شب هفتصد و پنجاه و هشتم

~♤مردن به وقتِ شهریور♧~

17 Oct, 18:43


امشب كه هيچ حال دلم روبراه نيست
مطرب خلاف حال دلم شاد مى‌زند

مى‌بندم اين دهان پر از حرف را ولى
آخر سكوت لعنتى‌ام داد مى‌زند




شب هفتصد و پنجاه و هفتم

~♤مردن به وقتِ شهریور♧~

17 Oct, 07:02


برای همین حاضرم باقی عمرم ژاله آموزگاری بگذره:) تو ۸۴ سالگی از ذوق دیدن قبر رودکی گریه کنم و مثل دولت آبادی تو ۸۶ سالگی آرتروز انگشت بگیرم از بس که نوشته‌ام.

~♤مردن به وقتِ شهریور♧~

17 Oct, 07:01


و هیچ چیز دیگه‌ای راضیم نمی‌کنه جز ادبیات

~♤مردن به وقتِ شهریور♧~

16 Oct, 18:56


بی اسلحه در جنگ نبودی که بدانی چه کشیدم…


شب هفتصد و پنجاه و ششم

هفته صد و هشتم

~♤مردن به وقتِ شهریور♧~

16 Oct, 06:22


صدایی گرم، دستی سرد، چشمانی بلاتکلیف
گلویی تشنه، جامی می، مسلمانی بلاتکلیف…

~♤مردن به وقتِ شهریور♧~

15 Oct, 18:42


‏آدمی چه عجیب و بیچاره است. افرادی دوستت داشتند، دارند و خواهند داشت اما تو از اینکه یک نفر دوستت نداشت رنج میکشی.

امیرمحمد عبدالهی


شب هفتصد و پنجاه و پنجم

~♤مردن به وقتِ شهریور♧~

14 Oct, 18:48


و باید پذیرفت که یک زندگی زیبا؛ با یک ذهن زیبا آغاز میشود....


شب هفتصد و پنجاه و چهارم

~♤مردن به وقتِ شهریور♧~

14 Oct, 11:02


حریمِ عشق را درگَه، بسی بالاتر از عقل است
کسی آن آستان بوسد، که جان در آستین دارد

حافظ 🪴

~♤مردن به وقتِ شهریور♧~

13 Oct, 18:15


«آسمانِ تو چه رنگ است امشب؟»

شب هفتصد و پنجاه و سوم

~♤مردن به وقتِ شهریور♧~

13 Oct, 02:49


گفتم: «چگونه‌ای در این حالت؟»
گفت: «چه گویم؟»
ندیده‌ای که چه سختی همی‌رسد به کسی
که از دهانش به در می کنند دندانی
قیاس کن که چه حالت بود در آن ساعت
که از وجود عزیزش به در رود جانی

- باب ششم؛ گلستان سعدی.

~♤مردن به وقتِ شهریور♧~

12 Oct, 18:33


صندلی گذاشته ام در بالکن
دست های باران در دستم سرد
بفرمائید بنشینید بارانِ بالا بلندِ من
قالیچه انداخته ام زیر پاهایت
بر سقف پشتی گذاشته ام
بالش
که تکیه کنی با تو هستم ابر
خب حالا حرف بزنیم
آن بالا چه میگذرد ؟
فرشتگان خوب اند ؟
شنیده ام خورشید پیر شده
راستی ماه چه کار میکند ؟

بیژن نجدی


شب هفتصد و پنجاه و دوم