ماهلین @mhlinm Channel on Telegram

ماهلین

@mhlinm


اگه نبودم تو آسمونا دنبالم بگردین.
http://t.me/HidenChat_Bot?start=7017878750

ماهلین (Persian)

ماهلین یک کانال تلگرامی فوق‌العاده است که شما را به دنیای جذابیت و اسرار مخفی می‌برد. این کانال توسط کاربر با نام کاربری mhlinm اداره می‌شود و محلی است که می‌توانید به دنبال اسرار دنیای ماه و ستارگان بگردید. آیا تا به حال علاقه‌مند به اخترشناسی و اسرار آسمان بوده‌اید؟ آیا می‌خواهید بیشتر در مورد این جهان زیبا و رازآلود بیاموزید؟ اگر پاسخ شما بله است، ماهلین بهترین مقصد برای شماست. ماهلین شامل مطالب متنوع و جذابیت‌های فراوانی است که اطلاعات جدیدی را به شما ارائه می‌دهد. بنابراین، اگر دنبال یک تجربه جدید و متفاوت هستید، به ماهلین بپیوندید و دنیای جذاب و رازآلود اخترشناسی را کشف کنید.

ماهلین

23 Oct, 20:32


وا😂😂

ماهلین

23 Oct, 20:32


اصن حال نمیده

ماهلین

23 Oct, 20:28


دعوا چرا😂

ماهلین

23 Oct, 20:28


لطفا بیایین دعوا کنیم اینطوری نمیشه

ماهلین

23 Oct, 20:27


کلا بیکارم😂

ماهلین

23 Oct, 20:27


همونو خوندم جزومو پاک نویس کردم

ماهلین

23 Oct, 20:27


ریاضی عمومی یکم درس داده بود

ماهلین

23 Oct, 20:27


امروز کلاس نداشتم

ماهلین

23 Oct, 20:26


چخبر چیکارا کردی ، کلاسا چطور بوده

ماهلین

23 Oct, 20:26


ای بابا

ماهلین

23 Oct, 20:17


نمیدونم که

ماهلین

23 Oct, 20:17


چته تو

ماهلین

23 Oct, 18:33


وسط هفته برام جمعه شده؛

ماهلین

23 Oct, 18:26


:)))

ماهلین

10 Oct, 18:51


me (:

ماهلین

09 Oct, 20:13


‏امروز یه مطلب خوندم میگفت کسایی که تند راه میرن حجم کورتکس مغزشون بیشتره، مسئولیت‌های اجتماعی بیشتری دارن، کمالگران، به نسبت بقیه آدم‌های غمگین‌تری هستن و درونگراییشون بیشتره. این خیلی من بود.
-قشاع

ماهلین

29 Sep, 15:33


۶ سالم بود، باید عمل میشدم. میترسیدم خب. به مامان و بابام گفتم به یه شرط عمل میکنم، اونم اینکه واسم عروسک مورد علاقمو بخرن. عمل کردم، به هوش که اومدم عروسکم کنار تختم بود. گذشت و گذشت، حالمم بهتر شد؛ اون عروسک شده بود کل زندگیم، جونم بهش وصل بود انگار. یه روز با خواهرم دعوام شد، عروسکمو پرت کرد و گردن عروسکم شکست. هیچ وقت اون لحظه رو یادم نمیره، انگار زمان متوقف شده بود و دیوار رو سرم خراب شده بود. اون روز که هیچی، تا ماه ها بخاطر عروسکم گریه میکردم. شبا قبل خواب با خودم میگفتم: "خدا مهربونه، مطمئنم تا فردا یکاری میکنه گردن دخترم خوب شه." بعدش عروسکمو میذاشتم زیر تختم تا فردا که خوب شد و گردنش درست شد دوباره باهاش بازی کنم. هرشب این داستان تکرار میشد و هرصبح من ناامیدتر از قبل میشدم. تا اینکه یه شب دیگه عروسکمو زیر تختم نذاشتم. چون اونجا بود که برای اولین بار فهمیدم "نه خدا مهربونه، نه چیزی قراره درست شه" .
-ماهلین

ماهلین

27 Sep, 16:49


تو زیباترین راز منی"

ماهلین

23 Sep, 17:21


همونقدری که شب با ماهش قشنگه، واسه من قشنگی.

ماهلین

23 Sep, 17:20


3:13