خاقانی شروانی @khaghanieshervani Channel on Telegram

خاقانی شروانی

@khaghanieshervani


شرح قصائد خاقانی؛ بر اساس شرح برزگر خالقی

خاقانی شروانی (Persian)

خاقانی شروانی یک کانال تلگرامی است که به شرح قصائد خاقانی بر اساس شرح برزگر خالقی می‌پردازد. اگر علاقه‌مند به شعر و ادبیات ایرانی هستید، این کانال مناسب برای شماست. در این کانال، می‌توانید با شعرهای زیبا و عمیق خاقانی آشنا شوید و از تفسیر و شرح‌های معتبر برزگر خالقی بهره‌مند شوید. فهم عمیق‌تر از آثار این شاعر بزرگ ایرانی را از طریق این کانال تجربه کنید. خاقانی شروانی یک فضای مناسب برای بحث و تبادل نظر در مورد اشعار و ایده‌های خاقانی است. پیوستن به این کانال تلگرامی، قدم اول شما برای کشف دنیای شگفت‌انگیز ادبیات فارسی خواهد بود. پس حتما از این فرصت استفاده کنید و به جمع علاقمندان به ادبیات پیوسته و از مطالب ارزشمند این کانال بهره مند شوید.

خاقانی شروانی

22 Jul, 07:11


https://t.me/major/start?startapp=110266158

👑Help me to become best of the best in @Major and get some Stars!
75⭐️ invite bonus for you
200⭐️ if you are Premium Major

خاقانی شروانی

11 Jan, 17:59


اجرا‌ . امیر بیات

خاقانی شروانی

06 Jan, 19:55


غزل ۷۹۶. از دیوان کبیر شمش.




آوا. امیر بیات

خاقانی شروانی

21 Dec, 07:38


غزل1855 . از دیوان شمس



با صدای امیر بیات

@molana79

خاقانی شروانی

08 Dec, 09:52


آوا.امیر بیات

خاقانی شروانی

05 Dec, 06:49


. خاقانی شیروانی


جام می تا خط بغداد ده ای یار مرا


آوا . امیر بیات

خاقانی شروانی

11 May, 15:13


قصیدهٔ۱۱

۶۸. ای فضلاپروری کز شرف نام تو
مدعیان را زند قافیهٔ من قفا

🍃🍃🍂🍁🍂🍃🍃
مدعیان: لاف‌زنان و کسانی که دعوی هنر و فضیلت کنند؛ در حالی که کم‌مایه و دروغ‌گو هستند.
قافیه: مجازاً شعر.
قفا زدن: پس‌گردنی و سیلی زدن.

@khaghanieshervani

خاقانی شروانی

27 Apr, 20:20


قصیدهٔ۱۱

۶۷. در ازل آن کعبه بود قبلهٔ دین هدی
تا ابد این کعبه باد قبلهٔ مجد و ثنا

🍃🍃🍂🍁🍂🍃🍃
دین هدی: دین راهنمایی و هدایت، کنایه از دین اسلام.
قبلهٔ مجد و ثنا: قبله و روی‌گاه بزرگواری و ستایش، آنجا که بزرگی و ستایش رو به سوی او دارد.
بین «بود» و «باد» جناس اشتقاق است.

@khaghanieshervani

خاقانی شروانی

24 Nov, 14:30


قصیدهٔ۱۱

۶۶. گر دو شود قبله‌مان، بس عجبی نی، از آنک
او به شماخی نهاد کعبهٔ دیگر بنا

🍃🍃🍂🍁🍂🍃🍃
شماخی: از نواحی شروان نزدیک بحر خزر.
کعبهٔ دیگر: استعاره از درگاه.

@khaghanieshervani

خاقانی شروانی

17 Nov, 21:27


قصیدهٔ۱۱

۶۵. آستر نطع اوست قُبله‌گه آسمان
منتظم جمع اوست قِبله‌گه مصطفی

🍃🍃🍂🍁🍂🍃🍃
آستر: لای و تای زیرین جامه.
نطع: بساط و فرش چرمین، مطلق فرش و گستردنی، در اینجا مجازاً درگاه.
قُبله‌گه: بوسه‌گاه‌
قبله‌گه مصطفی: خانهٔ کعبه، مسجدالحرام.

معنی: آسمان بر درگاه وی بوسه می‌زند و قبلهٔ پیامبر(ص) جمع او را منتظم می‌سازد.

@khaghanieshervani

خاقانی شروانی

25 Jul, 10:47


قصیدهٔ۱۱

۶۳. هم بنماند چنین، هم بوَد از قدر صدر
درد ورا انحطاط، رنج ورا انتها!

۶۴. عازر ثانی منم، یافته از وی حیات
عیسی دل‌ها وی است، داده تنم را شفا

🍃🍃🍂🍁🍂🍃🍃
عازر: نام مردی بود که پس از مرگ به دعای حضرت عیسی(ع) زنده شد. نام وی در قرآن کریم نیامده است؛ ولی در تفسیرها نام یکی از چهار کسی است که حضرت عیسی(ع) او را به اذن خدا زنده کرد. (نک: قصیدهٔ۸؛ بیت۶۳)
عیسی دل‌ها: استعاره از خواجه امام ناصرالدین ابراهیم.
دربارهٔ شفابخشی حضرت عیسی (نک: قصیدهٔ۸؛ بیت۲۰).

@khaghanieshervani

خاقانی شروانی

23 Jul, 17:40


قصیدهٔ۱۱

۶۲. یاربِ خاقانی است بانگ پر جبرئیل
خانه و کاشانه‌شان باد چو شهر صبا

🍃🍃🍂🍁🍂🍃🍃
پر جبرئیل: جبرئیل با پر خود به فرمان خداوند چندین شهر را نابود کرد؛ از جمله شهر قوم لوط و ملک سبا. سبا شهری بود خوش آب و هوا و با نعمت‌های بسیار؛ اما مردم آن ناسپاس بودند. خداوند دوازده پیغمبر بر ایشان فرستاد و آنان بر هر دوازده طغیان کردند و سرانجام خداوند آنان را پراکنده کرد. (قصص‌الانبیای نیشابوری، ص۳۵۸؛ قصص قرآن مجید سورآبادی، ص۳۵۲-۳۵۱)
سبا: (نک به قصیدهٔ۹؛ بیت۱۷)

@khaghanieshervani

خاقانی شروانی

22 Jul, 15:11


قصیدهٔ۱۱

۶۱. من شده چون عنکبوت در پی آن دربه‌در
بانگ کشیده چو سار در پی این جابه‌جا

🍃🍃🍂🍁🍂🍃🍃
عنکبوت دشمن مگس است. و سار سبب هلاک ملخ است.

@khaghanieshervani

خاقانی شروانی

19 Jul, 15:19


قصیدهٔ۱۱

۶۰. این چو مگس می‌کند خوان سخن را عفن
وان چو ملخ می‌برد کِشتهٔ دین را نما

🍃🍃🍂🍁🍂🍃🍃
کشتهٔ دین: زراعت و کاشته و حاصل دین.
نما: رشد و نموّ.

@khaghanieshervani

خاقانی شروانی

15 Jul, 11:48


قصیدهٔ۱۱

۵۹. خود به حضور سگی بحر نگردد نجس
خود به حضور خری خلد نیابد وبا

🍃🍃🍂🍁🍂🍃🍃
خود به وجود خری خلد نیابد وبا: در طبّ قدیم وبا را خاص انسان نمی‌دانستند، بلکه حیواناتی مانند گاو و خر و... هم بدان مبتلا می‌شدند.
از قضا در دِه وبای گاو خاست
از اجل آن روستایی داو خاست
گاو را بفروخت، حالی خر خرید
گاویش بود و خری بر سر خرید
چون گذشت از بیع ده روز از شمار
شد وبای خر در آن دِه آشکار

(فرهنگ اصطلاحات طبی در ادب فارسی، علی اکبر باقری خلیلی)

@khaghanieshervani

خاقانی شروانی

13 Jul, 19:17


قصیدهٔ۱۱

۵۸. رنج دلم را سبب گردش ایام نیست
فعل سگ گنجه است، قدْح خر و روستا

🍃🍃🍂🍁🍂🍃🍃
سگ گنجه: استعاره از ابوللعلا گنجه‌ای.
قدْح: طعن و سرزنش.
خر روستا: شاید استعاره از مجیر بیلقانی شاگرد خاقانی باشد که با وی در ستیز و نزاع بود.

@khaghanieshervani

خاقانی شروانی

09 Jul, 18:01


آذربایجان و شاهنامه

همی‌تاز تا آذرآبادگان
به جای بزرگان و آزادگان

خواندن برخی کتاب‌ها شوق‌آور است. از بس مفید و بدیع است. از بس نویسنده خرد و دانش و اعتدال و پختگی در کار کتابش کرده است. آذربایجان و شاهنامه؛ تحقیقی دربارۀ جایگاه آذربایجان، ترکان و زبان ترکی در شاهنامه و پایگاه هزارسالۀ شاهنامه در آذربایجان نوشتۀ دکتر سجاد آیدنلو چنین کتابی است. سه روز است که این کتاب به دستم رسیده و نتوانستم به زمین بگذارمش. مقالات و کتاب‌های خوب زیادی از آیدنلو خوانده‌ام اما این کتاب چیز دیگری است. اوج کار اوست. حاصل هجده سال تحقیق اوست. دستاورد اشراف حیرت‌آور او بر آثاری است که دربارۀ شاهنامه نوشته شده است. به نظر من اگر آیدنلو جز همین کتاب چیزی ننوشته بود و دیگر ننویسد نامش ماندگار خواهد بود؛ به‌عنوان یک شاهنامه‌شناس برجسته و یک خادم نجیب انسجام ملی و یکپارچگی ایران.

یکی از دروغ‌های بزرگ که تکرار و تکرار و تکرار شده و می‌شود این است که شاهنامه اثری است ضد آذربایجان. اینکه در شاهنامه آذربایجانی‌ها تحقیر شده‌اند. آن‌قدر این ادعای نادرست را در کتاب‌ها و مطبوعات و فضای مجازی بازگفته‌اند و به آن شاخ و برگ داده‌اند که عده‌ای باورشان شده است. به نام دوستی با آذربایجان و ترکان چه تهمت‌ها و دشنام‌ها که نثار فردوسی و شاهنامه نکردند و نمی‌کنند. باید به این ادعاها و اتهام‌ها و انتقادات پاسخ داده می‌شد. آیدنلو به این ضرورت مهم ملی و فرهنگی پاسخ داده و به ابعاد گوناگون پیوند آذربایجان و شاهنامه پرداخته است؛ هم جایگاه آذربایجان و ترکان و زبان ترکی را در شاهنامه نشان داده و هم موقعیت شاهنامه را در آذربایجان و میان مردم و اهل فرهنگ و هنر آذربایجان بررسیده است و هم به شبهه‌ها و نقدها پاسخ داده‌است. با روشی علمی و محققانه و با ایجازی شایسته و بیانی روشن و استوار و لحنی بغایت مؤدب و آرام و فروتن. بی هیچ‌گونه تعصب و شغب و جدل. با استناد به انبوهی منابع و مآخذ.

آیدنلو خود آذربایجانی است.در مقدمه کتاب نوشته است: «با نهایت افتخار و احترام و علاقه، به زبان مادریم، ترکی آذربایجانی، سخن می‌گویم و آثار ادبی آن را... می‌خوانم و کاملاً به پاسداری، حرمت، تدریس و تحقیق علمی زبان و ادبیات ترکی آذربایجانی معتقدم». کتابش را هم به «همۀ آذربایجانیان فهیم و فرهیخته‌ای» تقدیم کرده که «هم زبان و ادبیات ملی- میهنی خویش، فارسی، را عزیز می‌شمرند و می‌خوانند و هم زبان و ادبیات مادری- محلی خویش، ترکی آذربایجانی را». او با این بینش روشن و پخته و متین به این موضوع بسیار حساس و ملی پرداخته و حتی یک‌جا هم از منش علمی و اعتدال و ادب خارج نشده است.

کتاب هفت فصل دارد: «آذربایجان در شاهنامه»، «ترک/ ترکان در شاهنامه»، «زبان ترکی در شاهنامه»، «آذربایجان در روایت‌های ملی- پهلوانی ایران (خارج از شاهنامه)»، «شاهنامه در آذربایجان»، «شاهنامه‌شناسان و شاهنامه‌پژوهان آذربایجانی» و «بررسی نظریات منتقدان آذربایجانی فردوسی و شاهنامه». آیدنلو نشان داده آذربایجان در شاهنامه و همچنین بسیاری از منابع ملی- پهلوانی دیگر، همواره بخش مهمی از ایران‌زمین است؛ برخی از وقایع مهم شاهنامه و تاریخ ملی و داستانی ایران در آذربایجان رخ داده و به‌سبب وجود آتشکدۀ آذرگشنسب نوعی پایتخت دینی- معنوی و دوم ایران محسوب می‌شده و شاه‌نشین بوده است. همچنین آذربایجانی‌ها در شاهنامه با صفت «بزرگان و آزادگان» ستوده شده‌اند. نشان داده در شاهنامه آذربایجان و آذربایجانی‌ها هیچ ارتباطی و نسبتی با توران و ترکان ندارند. با تتبعی شگفت‌ نشان داده که شاهنامه در هزار سال گذشته چه حضور مؤثر و پررنگی در فرهنگ و ادبیات و هنر و باورها و افسانه‌های بومی آذربایجان داشته است و آذربایجانی‌ها چه خدمات بزرگی به شاهنامه و فردوسی کرده‌اند.

فصل پایانی کتاب محشر است! آیدنلو انگشت درکرده و در همه جهان هرجا سخنی قابل نقل و نقد از منتقدان آذربایجانی شاهنامه یافته، نقل کرده و به آنها پاسخ داده است. تا نخوانید ندانید! کاش این فصل به صورت کتابی مجزا هم منتشر شود.

این کتاب را بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار منتشر کرده و الحق سزاوارترین جا برای چاپ کتابی که چنین به ملیت ایرانی و زبان فارسی و وحدت ملی و تمامیت ارضی ایران خدمت می‌کند بنیاد موقوفات است. کاش ایرج افشار بود و این کتاب را می‌دید. افشار آیدنلو را دوست داشت و آثارش را با لذت می‌خواند؛ اگر بود با ذوق و سرفرازی کتاب آیدنلو را برای ایران‌شناسان می‌فرستاد و در مجلات معرفی می‌کرد. حتما به آیدنلو نامه می‌نوشت و از او تشکر می‌کرد.

آذربایجان و شاهنامه کتابی است که باید در تمام کتابخانه‌های عمومی و دانشگاهی ایران باشد. به قلم شریف سجاد آیدنلو بوسه می‌زنم و به او درود می‌فرستم.

https://t.me/n00re30yah

خاقانی شروانی

08 Jul, 11:13


قصیدهٔ۱۱

۵۷. پیش بزرگان ما آبِ کسی روشن است
کآب ز پس می‌خورد بر صفت آسیا

🍃🍃🍂🍁🍂🍃🍃
آب کسی روشن بودن: کنایه از و محترم و مقدم بودن و رونق و آبرو داشتن.
آب از پس خوردن: کنایه ملوّط و مخنّث بودن و کار شنیع با مردان و کودکان کردن.

@khaghanieshervani