✍️ شایان هوشیار
➖️ ۲۴ آبان ۱۴۰۳
🔹پریروز، آقای دکتر محمدقسیم عثمانی، نمایندۀ شریف مردم فرهیختۀ بوکان و رئیس مجمع نمایندگان استان آذربایجان غربی در تذکری در مجلس، نکاتی را مطرح کردند که علیالظاهر نهتنها باب میل بسیاری از رسانههای تُرک استان نبود، بلکه آن را حجتی بر دشمنی ایشان با ترکها گرفته، خواستار برخورد با ایشان شده و درد و دریغها سر دادند که اگر مرحوم حسنی در قید حیات بودند، امثال عثمانیها نمیتوانستند پا از گلیم خویش فراتر نهند. دیدگاه و نگرشی که بهجای تکیه بر عقلانیت و خردورزی، بر هیجانات، احساسات و باورهای قومگرایانۀ تعصبآمیزِ کور متکی است. این باورها چنان اسباب تأسف است، که حقیقتاً انسان میماند چه بگوید. به قدری مایۀ بُهت و حیرت است که تعصب، بغض، کینه و نفرت کور (که جملگی از ایدئولوژیباوری و ایدئولوژیزدگی منشعب است) چگونه میتواند چشمان انسان را بهطرز شگفتانگیز و خطرناکی بر روی حقایق ببندد، که شخصاً متحیر میشوم و در برابر اینهمه مقاومت در برابر فهم و پذیرش واقعیات، کلمه و جملهای نمییابم؛ البته بهجز تأسفخوردن و تکاندادن سر به همین نشانه.
🔸ایدئولوژی و تعصب، همواره مخرب است. کانت بیراه نمیگفت که «مرگ تعصب، تولد اخلاق است». من علاوه بر اخلاق، خرد را هم به جملۀ کانت اضافه میکنم و معتقدم مرگ تعصب، راه را افزون بر اخلاق، بهروی خردورزی هم میگشاید. ایدئولوژی باعث میشود ضمن اینکه هدف وسیله را توجیه نماید، چشمان انسان در برابر حقایق و واقعیتهای جهان هم بسته باشد و آدمی صرفاً مواردی را ببیند و بپذیرد، که باب طبع خود است. هر چیزی خارج از این دایره، در زمرۀ مواردی قرار میگیرند که بهزعم ایدئولوژیباوران غیرواقعی، غیرحقیقی و به قول امروزیها «فیک» است. ایدئولوژی علاوه بر اینها، دلیل تحلیل خطا هم است. به این معنا که انسان صرفاً موارد خوشآیند خویش را واقعی و قابل تحقق تحلیل میکند و موضوعاتی که چندان نمیپذیرد را فینفسه اشتباه و خطا ارزیابی مینماید. این، از کمترین عواقب خطرناک ایدئولوژی، ایدئولوژیباوری و ایدئولوژیزدگی است.
🔹بنده نمیدانم چرا سخنان آقای دکتر عثمانی در بین محافل و مجامع تندروی تُرک «وا وطنا» و «وا میهنا»یی بهپا کرده که آنسرش ناپیداست؟ نمیدانم عثمانی چه گفت یا نگفت، که نادرست بود و باید او را مذمت کنیم؟ عثمانی گفت ۵۰٪ استان کرد است، که درست گفت؛ گفت نباید به تندروهای کرد و ترک میدان داد، که درست گفت؛ گفت انتخاب استاندار باید بر اساس شاخصهای شایستهسالارانه باشد، که درست گفت؛ گفت استاندار باید فرد ملیای باشد که دغدغههایی در سطح ملی داشته باشد و نه قومی، که درست گفت؛ گفت قومگرایان روند انتخاب استاندار را دشوار کردهاند، که درست گفت؛ گفت استان با گفتمان قومگرایانه پیشرفت نمیکند و گفتمان وفاق ملی راهگشاست، که درست گفت؛ از کاسبکاران قومی و پنهانشدنشان تحت لوای شهید و نظام و انقلاب در عین بیاعتقادیشان به این موارد گفت، که درست گفت. کدام حرف عثمانی نادرست بود و عثمانی مرتکب کدام جرم و جنایت نابخشودنیای شده که تندروهای ترک اینگونه بهوی میتازند؟
🔸ایضاً نمیتوانم متوجه شوم که دلیل اینهمه تاکید روی «بومیت» استاندار چیست و به جز بحران گفتمانی و عقبماندگی سیاسی چهچیزی را میرساند؟ بنده بهرغم تمام حملات و هجماتی که منظماً بر علیهام بهراه میافتد، بارها گفتهام و باز هم میگویم «بومیت» استاندار، بالذات واجد هیچ ارزش و خیری برای منافع جمعی استان نیست و حاصل و نتیجهای جز عقبگرد استان در پی نخواهد داشت. بگذارید به بنده فحش دهند. اما من معتقدم روشنفکری که حسب خوشآیند حکومت بگوید و بنویسد، برای لای جرز دیوار خوب است و روشنفکری که حسب خوشآیند افکار عمومی قلم بزند و موضعگیری نماید، برای همان لای جرز دیوار هم خوب نیست. حال اجازه دهید بنده را ملقب و مزین به انواع الطاف بزرگمنشانه و سخاوتمندانۀشان نمایند؛ مِنجمله مزدور، خائن، ستون پنجم دشمن، سوپاپ اطمینان نظام، وسطباز، خودفروش، مانقورد، فارسزده، کردپرست، التقاطی، منحرف، نوکر کردها، غلام فارسها و... .
🔹️من فکر میکنم مطلقاً درست نیست پا بر روی حقیقت گذاشت و سوار بر موج پوپولیستی مطالبۀ غلط استاندار بومی شد و با همین موج پیش رفت تا اعتباری نزد بخش قلیلی از جامعه دستوپا کرد. کاری که شماری از سیاسیون استان، از جمله افرادی مانند جنابان سید سلمان ذاکر (نمایندۀ فعلی ارومیه) و روحالله حضرتپور (نمایندۀ سابق ارومیه) میکنند و تنها چیزی که برایشان اهمیت دارد، پوپولیسم است و دوختن کلاهی از نمد مطالبۀ استاندار بومی برای خود؛ و تنها چیزی که پول سیاهی هم برایشان اهمیتی ندارد، واقعیت است و باز هم واقعیت.
@houshyarshayan