🧶 معنی ۱: به طور تصادفی با چیزی برخورد کردن ، پیدا کردن به صورت تصادفی
مترادف : find, discover
🧵 مثال:
"I came across an old letter in the attic." "من در اتاق زیر شیروانی به یک نامهی قدیمی برخوردم."
🪡 معنی ۲: طرز برخورد یا به نظر رسیدن
مترادف : seem
معنی: به نظر رسیدن
🦺 مثال:
"She comes across as very confident." ترجمه: "او خیلی با اعتماد به نفس به نظر میرسد."
🧤 معنی ۳: انتقال پیام یا احساس به دیگران
مترادف: convey
معنی: منتقل کردن پیام یا احساس
🧢 مثال:
"His message didn’t come across well." ترجمه: "پیامش به خوبی منتقل نشد."