Postagens do Canal همسرانه حریم زندگی💑

#ایده_متن

بذرِ خشکیده‌ ی در قعر زمین بودم و تو
صبحِ خورشید شدی ، از نفست سبز شدم...



#نگار_حسینی
سلام صبحتون قشنگ‌

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋

✴️ شنبه 👈18 اسفند / حوت 1403
👈7 رمضان  1446👈8 مارس 2025
🕌 مناسبت های دینی و اسلامی.
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی.
❇️امروز برای همه امور خوب و شایسته است خصوصا برای امور زیر:
✅آغاز نویسندگی و نگارش کتاب و مقاله.
✅آغاز بنایی و خشت بنا نهادن.
✅درختکاری.
✅امور زراعی و کشاورزی.
✅شکار و دام گذاری.
✅مناظره و بحث و گفتگو.
✅شروع به کسب و کار.
✅مسافرت.
✅اقدامات قضایی.
✅و دیدار روسا خوب است.


🚘 مسافرت: مسافرت خوب است.
👶زایمان خوب و نوزاد برای پدر و مادر و خودش مبارک و خوش قدم است.

🔭 احکام و اختیارات نجومی.
🌓 امروز قمر در برج سرطان است و برای امور زیر نیک و پسندیده است.
✳️امور کشاورزی و زراعی.
✳️بذر پاشی و کاشت.
✳️کندن چاه و آبرسانی.
✳️خرید و فروش ملک.
✳️و درختکاری نیک است.
📛ولی عقد و امور ازدواجی خوب نیست.

💇💇‍♂  اصلاح سر و صورت.
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ،باعث دولت می شود.
💉💉 حجامت:
فصد زالو انداختن خون_دادن یا #حجامت در این روز از ماه قمری، باعث مرگ ناگهانی می شود.
💑حکم مباشرت امشب شب یکشنبه: برای مباشرت سندی مبنی بر کراهت و استحباب ندارد.
😴😴 تعبیر خواب:
خواب و رویایی که امشب. (شبِ یکشنبه) دیده شود تعبیرش در آیه ی 8 سوره مبارکه "انفال" است.
لیحق الحق و یبطل الباطل...
و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که بین خواب بیننده و دیگری اختلافی پیش آید و دعوا را نزد قاضی یا حکم برند و معلوم شود حق با خواب بیننده است. و از این قبیل امور قیاس شود.


💅 ناخن گرفتن.
شنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بیماری در انگشتان دست گردد.
👚👕دوخت و دوز.
شنبه برای بریدن و دوختن،#لباس_نو روز مناسبی نیست آن لباس تا زمانی که بر تن آن شخص باشد موجب مریضی و بیماری اوست.(این حکم شامل خرید لباس و پوشیدن نمی شود)
🙏🏻 استخاره:
وقت #استخاره در روز شنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۰ و بعداز اذان ظهر تا ساعت ۱۶ عصر.
📿 ذکر روز شنبه ،یارب العالمین ۱۰۰ مرتبه
📿 ذکر بعد از نماز صبح ۱۰۶۰ مرتبه #یاغنی که موجب غنی و بی نیاز شدن میگردد.

#پارت_670

وقتی دکتر از خوب بودن حال نارگل و بچه اش بهم خبر داد تونستم آرومتر بشم میگفت فقط باید گرم نگهش داریم که سرما نخوره و مهمتر از همه اینکه از لحاظ تغذیه بیشتر بهش برسیم.
باید میبردمش کلانتری تا از شوهر نامردش شکایت کنه
اون مرد عوضی باید تقاص کارشو میداد
من احوالشو میفهمیدم درست بود الان به آرامش نسبی دارم اما خودمم یه روزی از همچین دردهایی بی
نصیب نبودم
ولی نارگل گناه داره زن باردار کتک بخوره...لم..ستم
در باز شد و شیرین اومد داخل فکر کنم اومده بود به خبر بهم بده اما تا چشمش به نارگل افتاد حر یادش رفت و :گفت
بیچاره- ناری! میدونین چیه خانمجان ؟ پدرش اینو به زور داد به اون مصیب هفت خط... خدا از هر دوشون نگذره
نگاهمو از نارگل برداشتم و پرسیدم تو این چیزارو میدونستی و به من نگفتی؟ سرشو پایین انداخت و با تاسف لب زد
هيببیی چه ب دانستم خانمجانااا... من روسیاه فکر میکردم ناری به این حال و روز دربیاد آخه؟ هان راستی خانمجان... آقا اومده . آی. خدا خاک به سرم اصلا من واسه همین اومدم... اومدم بگم آقا
هییی
اومده.... امان از دست این شیرین از اتاق رفتم بیرون ارسلان پشت به من امیرسام رو بغل کرده بود و همه جای صورتشو ماچ بارون میکرد. لبخند زدم. یعنی حس حضورش لبخند رو روی لبم کاشت دلم براش تنگ شده بودحتی با اینکه فقط نصف روزی از دیدنش محروم بودم با خوشحالی و هیجان رفتم سمتش :گفتم
سلام.. چرخید. اول تماشام کرد و گفت سلام من نبودم انگار خبرایی شده..
آره نارگل بیچاره بدترین لحظاتشو پشت سر گذرونده.... خيلي دلم به حالش سوخت نه بیشتر براش عصبانیم. نمیدونم شوهرش چطوری به خودش اجازه داد همچین بلایی سر این دختر بينوا بیاره اونم وقتی که بارداره
با کمی تعجب پرسید نارگل بارداره؟
آره... بارداره.. ارسلان من نمیزارم ناری دیگه از اینجا بره دیگه نمیخوام شـ شوهرش اون بلاها رو سرش
بیاره!
سکوت کرد نگران بودم که نکنه بگه اون شوهرش و اگه بخواد زنش رو ببره هیچکس نمیتونه مانعش بشه اما اون بعد از به سکوت کوتاه گفت:
نگران نباش.نمیزارم از اینجا ببرنش...
خوشحال شدم.با شوق و شعف گفتم:
-میدونستم همچین جوابی میدی.میدونستم ناامیدم نمیکنی..
یه نگاه پر غرور بهم انداخت و گفت:
-همچین مواقعی یه تشکر خشک و خالی میشه شبیه چایی بدون قند...قندش کو!؟
خندیدم و بعد دستامو گذاشتم رو سینه هاش و رو نوک پاهام بلند شدم و لباشو بوسیدم.
امیرسام اول اخم کرد ولی انگار که اینکار جالبی براش باشه کارمنو تکرار کرد و لبای باباش رو بوسید.
ارسالن خندید و با گرفتن زیربغلهاش تو هوا چرخوندش و گفت:
-پدرسوختههه... هی..امیرسام...بگو باباارسالن دوست دارم...بگو..اگه نگی لپتو گاز میگیرم...بگو
دستامو دراز کردمو گفتم:
-اونو بده به من و برو لباساتو عوض کن!
امیرسام رو بوسید و اجازه داد من بغلش کنم و گفت:
-به دوش هم احتیاج دارم.
- پس برو باال تا بهونه ات رو نگرفت..
لپش رو گرفت و کشید.جالب اینجا بود که امیرسام با وجود اینکه دردش میگرفت اما چون باباش رو
خیلی دوست داست هیچی نمیگفت .
به اصرار من لپش رو ول کرد و رفت باال .همون موقع شیرین بدون اینکه از اتاق بیرون بیاد و درحالی￾اذیتش نکن ارسالن...گناه داره.
که سرش رو بین در نگه داشته بود گفت:
-آی خانمجان ناری بیدار شده..
فورا رفتم سمت اتاق و گفتم:
-برو سوپش رو بیار..
-چشم چشم.
رفتم داخل.تا دیدم بازم چشماش خیس با دلخوری گفتم:
-بازم گریه ناری!؟داری خودتو اذیت میکنی.
با گوشه ی روسریش اشک چشماش رو کنار زد و شرمنده گفت:
منو ببخش شانار خانم.نمیخواستم مزاحمتون بشم و براتون دردسر درست کنم.چه کنم که که جز شما
پناهی نداشتم...این پسرتون شانار خانم!؟
لبخند زدمو گفتم:
-آره...امیرسام.
خودشو کشید باال و رو تخت نشست درحالی که پاهاش دراز بودن.
دست تپل امیرسامو گرفت و با نوازشش گفت:
-چقدر خوشگل و دوست داشتنیه..شباهت زیادی به اقا داره..
-آقا خیلی خوب..درست ظاهر اخمویی داره اما خیلی خوبه...خوشحالم که حاال از اقا یه نسخه ی￾آره.همچیش به ارسالن رفته.
اورجینال دیگه هم داریم.
باهمدیگه خندیدم و من برای اینکه دهنش یکم از این دردسرهای پیش اومده دور بشه پرسیدم:
-راستی...بچه ی عزیرت پسر یا دختر!؟
با لبخند دستشو روی شکمش کشید و بعد گفت:
-راستش خودمم نمیدونم..
-من که میگم دختر خوشگل عین خودت.به اسمش فکر کردی!؟
از تصور روزی که درآغوش بگیرش و اسمشو صدا بزنه، لبخندی به پهنای صورت زد و گفت:
-نه..ولی..فقط از خدام میخوام سالم باشه و بتونم ازش مراقبت کنم.
دستمو رو شونه اش گذاشتم.اشک تو چشمهاش جمع شد و بعد گفت:
-از وجودش بیخبر بودم تا وقتی که یه روز حالم بد شد رفتم آزمایش دادم فهمیدم باردارم..دوستش
دارم.ولی میترسم مصیب اونو ازم بگیره...
با تحکم گفتم:
-اون هیچ غلطی نمیکنه
با دلشوره و نگرانی گفت:
@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋

#احکام_اسلامی

♦️رابطه مقعدی از نظر شرعی کراهت شدید دارد، در صورت رضایت زن مکروه و در صورتی که زن راضی به انجام این رابطه نباشد انجام آن حرام است تا جایی که زن میتواند از همسر خود شکایت کند و  همچنین تقاضای مرد مبنی بر انجام رابطه جنسی از راه مقعد و قبول نکردن زن مشمول قانون "عدم تمکین" نمی باشد.
رضایتش را جلب کنید!

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋

#صوتی

عشق راانتخاب کنید
✅دکترمحسن محمدی نیا
☑️زوج درمانگر
☑️و روانشناس رابطه
تحکیم روابط زوجین👨‍👩‍👧

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋

آهنگای شاد برای عروسی 💃
@Muzicshadjadid
آهنگ شاد برای ماشین 🚙
@Draghsahang
آهنگ شاد مخصوص جشن 🤩
@Draghsahang
آهنگ شاد مخصوص تولد 🥳
@Muzicshadjadid

#زناشویی

خجالت نکشید و در مورد فانتریهای‌تان
حرف بزنید!

بیشتر زنها و مردها معمولا روی پیش نوازی و خودِ رابطه‌جنسی متمرکز می‌شوند و در مورد فانتریها و تخیلات جنسی خود حرفی به میان نمی‌آورند.

اگر خواسته‌های‌تان را به زبان بیاورید، جوری که سازنده باشد نه مخرب و سرزنش کننده، مطمئن باشید کسی از شما ایراد نخواهد گرفت. طرز بیان تخیلات جنسی شما به خودی خود می‌تواند تحریک کننده و شورانگیز باشد. همسری که واقعا دوست‌تان دارد به فانتریهای شما گوش خواهد کرد.

اگر حرکتی شما را ناراحت می‌کند حتما بگویید. اگر روش جدیدی را امتحان می‌کنید، باید برای هر دوی شما لذتبخش و هیجان انگیز باشد، نه ناراحت کننده و استرس برانگیز.

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋

#تلنگر
#همسرانه

چت کردن بدترین راه برای حل و فصل دعواهاست. چرا؟ چون وقتی ما طرف مقابل رو نمی‌بینیم و تاثیر کلماتمون رو در چهره یا رفتار طرف مقابل نمی‌بینیم، همدلی ما به طور طبیعی کاهش پیدا می‌کنه. مغز ما به طور ناخودآگاه از سیگنال‌های چهره‌ی طرف مقابل استفاده می‌کنه تا احساساتش رو درک کنه. زمانی که این سیگنال‌ها وجود ندارن، احتمال این که کلماتمون تندتر و حتی آسیب‌رسان‌تر بشه، بیشتر می‌شه. این اتفاق توی فضای مجازی به وضوح قابل مشاهده‌ست. خیلی وقت‌ها می‌بینیم که افراد در کامنت‌ها و پیام‌ها حرف‌هایی می‌زنن که در دنیای واقعی هرگز چنین چیزی نمی‌گفتن. دلیلش اینه که در دنیای دیجیتال، ارتباطات به واسطه‌ی فقدان احساسات و تماس فیزیکی خیلی سطحی‌تر و بی‌رحمانه‌تر میشه.


@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋

سلام صبح بخیر 🫖🥚

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋

#ایده_متن


و صبح
یعنی تو
كه با گلِ  لبخند
به وعـده گاهِ دل انگیزِ عشق می آیی
و صبح یعنى من
كه چاى می ریزم

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋