اصولا در دنیای سیاست در هیچ کجای دنیا کشور و حزب دوست و همسایه و برادر معنی و موضوعیت ندارد. این سرفصلی است که فقط ما در دنیای سیاست باب کردیم و تاوان سنگینی هم بابتش دادیم. از آسیا و اروپا تا آمریکا همیشه قدرت در اختیار حزبهای رقیب بوده و حزب دیگر به نوعی نقش نظارتی و حاشیه ای داشته است و معمولا بعد از چهار سال بر اساس عملکرد دولت منتخب، در رقابتهای انتخاباتی، دولت را نقد کرده و برنامههای خود را ارائه میدهد. روش و استراتژی و برنامه های حزب رقیب همواره اشتراکات کمی با دولت موجود دارد و اصولا دلیل رقابت حزبها همین اختلاف نظرشان است. همین پدیده در مقیاس کشوری، منطقهای و فرامنطقهای نیز صادق است و کشورها چیزی به نام برادری و دوستی و ... را به رسمیت نمیشناسند و اولویت اول امنیت و اقتصاد و به طور کلی منافع کشورهاست که تعیین کنندهی روابط آنها با سایر کشورها است. اگر حکم بر برادری و همزبانی و .. بود الان باید تمام کشورهای انگلیسی زبان برادر یکدیگر بودند، کشورهایی که اسپانیایی صحبت میکنند باید یک اتحادیه داشتند، حتی کشورهای عربی هم در مجموع بر اساس منافعشان با یکدیگر تعامل میکنند، حتی ما هم خیری از عضویت در سازمان همکاریهای اسلامی ندیدیم!
نمونهاش همین بانک مرکزی و وزارت صمت!
بانک مرکزی با بورس موازی کاری میکند خودش بازار موازی راه میاندازد، وزارت صمت مجوز فروش طلا میدهد، جلوی خصوصی سازی خودرو گرفته میشود و ...
اینکه از دولت صدای واحد شنیده نمیشود دلیلش همین چندپارگی دولت است، اگر واقعا به دنبال وفاق هستیم وفاق بین دولت و مردم باید شکل بگیرد و نه وفاق بین دولت و جناح رقیب!
اگر دنبال وفاق هستید باید وفاق ملت و دولت را کلید بزنید و اعتماد عمومی به دولت را در همهی زمینهها بدست بیاورید و این فاصله را کم کنید، فاصله ای که در اقتصاد و فرهنگ و دیانت و به طور کل تمام زمینههای مشترک اجتماعی بوجود آمده است و کشور را به یک دوقطبی مطلق رسانده است!
@emacoabbasi