Easy Deutsch Rb 🇩🇪 🇦🇹 آموزش زبان آلمانی @easydeutschrb Channel on Telegram

Easy Deutsch Rb 🇩🇪 🇦🇹 آموزش زبان آلمانی

@easydeutschrb


🚩🇩🇪 Contact: @Meister_urm

📚مطالب آموزشی متنوع در کانال قرار میگیرند. زبان آلمانی از سطح A1 تا C1 همراه با آمادگی آزمون به صورت کلاس های انلاین تدریس میشوند. انگیزه نامه و رزومه برای مصاحبه سفارت و یا جستجوی کار هم نگارش میشوند.

Easy Deutsch Rb 🇩🇪 🇦🇹 آموزش زبان آلمانی (Persian)

با عضویت در کانال تلگرام Easy Deutsch Rb 🇩🇪 🇦🇹 آموزش زبان آلمانی، می‌توانید بهترین راه برای یادگیری زبان آلمانی را تجربه کنید. این کانال با هدف آموزش زبان آلمانی به شما کمک می‌کند تا از سطح A1 تا C1 این زبان را به صورت کامل یاد بگیرید. همچنین، با کلاس‌های آنلاین که ارائه می‌شود، امادگی آزمون را نیز دریافت خواهید کرد.nnدر این کانال، مطالب آموزشی متنوعی قرار می‌گیرد که به شما کمک می‌کند تا به بهترین شکل از منابع آموزشی استفاده کنید. علاوه بر این، انگیزه‌نامه و رزومه‌هایی نیز برای شما آماده می‌شود که می‌تواند به شما در مصاحبه‌های سفارت یا جستجوی کار کمک کند.nnبا تیم حرفه‌ای و مجرب Easy Deutsch Rb 🇩🇪 🇦🇹 آموزش زبان آلمانی، یادگیری این زبان جذاب و موثر خواهد بود. برای کسب اطلاعات بیشتر و ثبت نام، می‌توانید با مدیر کانال به آیدی @Meister_urm تماس بگیرید.

Easy Deutsch Rb 🇩🇪 🇦🇹 آموزش زبان آلمانی

01 Nov, 14:31


#انتقام
Die - Rache : انتقام

Die - Vergeltung : انتقام

Die - Rachsucht : انتقام

Revanche : انتقام

heimzahlen : انتقام گرفتن (heimgezahlt)

rächen : انتقام گرفتن (gerächt)

rächen : تلافی کردن (gerächt)

Der - Rächer : انتقام‌گیر ( die Rächer, die Rächerinnen)

revanchieren : انتقام گرفتن (revanchiert)

revanchieren : جبران کردن (revanchiert)

vergelten : انتقام گرفتن (vergolten)

vergelten : خونخواهی کردن (vergolten)

vergelten : مقابله به مثل کردن (vergolten)

Rächte : انتقام

😊
@EasyDeutschRb🇩🇪

Easy Deutsch Rb 🇩🇪 🇦🇹 آموزش زبان آلمانی

01 Nov, 14:31


در زیر اسامی، افعال و صفات مرتبط با اداره پلیس به زبان آلمانی آورده شده است:

اسامی (Nomen)

1. Polizei - پلیس

2. Polizist - پلیس (مرد)

3. Polizistin - پلیس (زن)

4. Dienststelle - اداره

5. Ermittler - کارآگاه

6. Verhaftung - دستگیری

7. Tatort - محل جرم

8. Beweis - مدرک

9. Sicherheit - امنیت

10. Notruf - تماس اضطراری

افعال (Verben)

1. verhaften - دستگیر کردن

2. ermitteln - تحقیق کردن

3. sichern - ایمن کردن

4. überwachen - نظارت کردن

5. befragen - بازجویی کردن

6. einschreiten - مداخله کردن

7. alarmieren - هشدار دادن

8. retten - نجات دادن

9. melden - گزارش دادن

10. patrouillieren - گشت زنی کردن

صفات (Adjektive)

1. sicher - امن

2. gefährlich - خطرناک

3. kriminal - جنایی

4. vertraulich - محرمانه

5. professionell - حرفه‌ای

6. effektiv - مؤثر

7. schnell - سریع

8. zuverlässig - قابل اعتماد

9. entschlossen - قاطع

10. hilfsbereit - کمک‌کننده

@EasyDeutschRb🇩🇪

Easy Deutsch Rb 🇩🇪 🇦🇹 آموزش زبان آلمانی

27 Oct, 17:29


●Aussprache

#تلفظ_آلمانی_۱

قوانین مصوت ها:
Vokal=مصوت

a-e-i-o-u

a=آ
e=اِ
i=ای
o=اُ
u=او

ä=e Äpfel
ö Österreich
ü=ue تمایل به اِ شدن دارد Türkei

1》e+i=>ei آی
Eis Bei Seid

2》i+e=>ie ای(کشیده)
liegen biegen

3》e+u=>eu اُی
Leute

4》ä+u=>äu اُی
Bäume

○قانون 3 و 4 دارای ارزش آوایی برابر هستند.

5》a+u=>au آو
Laut Bau

پایان قوانین مصوت ها.
به توضیحات مدرس گوش کنین حتما دوستان عزیزم👇

@EasyDeutschRb🇩🇪

#تلفظ_آلمانی_۲
قوانین صامت ها:
Konsonant


6》G
همیشه صدای "گ" میدهد
gehen / Hamburg / geben


7》H ها
صدای "ه" میدهد به جز یک استثنا
haben / heben
Ausnahme:
اگر h بعد از مصوت بی آید خوانده نمیشود و باعث کشیدگی مصوت قبل از خودش میشود.
gehen / wohnen / geht


8》J
صدای "ی"
Jasmin / Josef


9》V
صدای "ف"
Vater / verheiratet


10》W
صدای "و"
BMW / Witze / Weil


11》Z
صدای "تس" به صورت صامت
Zug / Ziehen / Zeit / Ziege / Zeitung

12》S
اگر بعد از S مصوت باشد صدای "ز" میدهد.
Sie / Sahne/ Seid / Sind

اگر بعد از S مصوت نباشد صدای "س" میدهد.
Bus / Küste

13》ß=ss
Eszett oder Scharfes S
صدای "س" میدهد.
Weiß / heißen


14》St/Sp
Stop / Station / Stadt
Sprechen

15》ig
fertig
وقتی در اخر لغتی ig داشتیم صدای "ایش" میدهد.

به توضیحات مدرس گوش کنین
هرجا سوالی بود بپرسین
@EasyDeutschRb🇩🇪

#تلفظ_آلمانی_۳

16》R (er)
☆اگر er در آخر کلمه بیاید تمایل به "آ" شدن دارد.
Vater / Mutter / Wasser


17》R
اگر R اول سیلاب باشد صدای "ق" میدهد.
اما اگر اول سیلاب نباشد صدای "ر" میدهد.
Radio / Straße / Fahrrad / Hamburg / Brandenburger / Sprache

18》y = ö
Symbol


19》tion تسیون
Information / Station


20》Ch
دو حالت دارد. اگر قبل از CH یکی از حروفه a,o,u باشد صدای "خ" میدهد.
در غیر این صورت صدای "ش" میدهد.

صدای "خ":
Loch / Bach / Buch

صدای "ش":
Mädchen / Becher / Löcher / Schlecht / Bücher / Sprechen / ich / Leicht

21》Sch
صدای "ش" میدهد
Schadi
Schlecht

22》 Tsch
صدای "چ" میدهد.
Deutsch
Tschüs

23》Th
صدای "ت"
Theodor

24》Dsch
صدای "ج"
Dschungel


25》chs
صدای "ks" به صورت صامت
Sechs

26》qu
صدای "kw"
Qualität

@EasyDeutschRb🇩🇪

Easy Deutsch Rb 🇩🇪 🇦🇹 آموزش زبان آلمانی

27 Oct, 14:40


یک مثال مکالمه بین یک گزارشگر و یک فوتبالیست

گزارشگر: Guten Tag! Wie fühlen Sie sich nach dem Spiel 
(سلام! بعد از بازی چگونه احساس می‌کنید؟)

فوتبالیست: Guten Tag! Ich fühle mich großartig, danke! Es war ein hart umkämpftes Spiel
(سلام! من احساس فوق‌العاده‌ای دارم، متشکرم! این یک بازی سخت و رقابتی بود.)

گزارشگر: Ja, das habe ich gesehen. Was war der Schlüssel zum Sieg heute
(بله، من این را دیدم. کلید پیروزی امروز چه بود؟)

فوتبالیست: Ich denke, unser Teamgeist und die gute Zusammenarbeit waren entscheidend. Jeder hat sein Bestes gegeben 
(من فکر می‌کنم روحیه تیمی و همکاری خوب ما تعیین‌کننده بود. هر کس بهترین تلاش خود را کرد.)

گزارشگر: Das stimmt. Und wie bewerten Sie Ihre eigene Leistung 
(این درست است. و شما عملکرد خود را چگونه ارزیابی می‌کنید؟)

فوتبالیست: Ich bin zufrieden, aber ich weiß, dass ich immer besser werden kann. Es gibt immer Raum für Verbesserungen
(من راضی هستم، اما می‌دانم که همیشه می‌توانم بهتر شوم. همیشه جا برای بهبود وجود دارد.)

گزارشگر: Das ist eine gute Einstellung. Was sind Ihre nächsten Ziele für die Saison 
(این یک نگرش خوب است. اهداف شما برای فصل آینده چیست؟)

فوتبالیست: Mein Ziel ist es, weiterhin konstant zu spielen und unserem Team zu helfen, die Meisterschaft zu gewinnen 
(هدف من این است که به بازی مداوم ادامه دهم و به تیمم کمک کنم تا قهرمانی را به دست آورد.)

گزارشگر: Vielen Dank für das Gespräch und viel Erfolg für die nächsten Spiele
(بسیار متشکرم از گفت‌وگو و برای بازی‌های آینده آرزوی موفقیت دارم!)

فوتبالیست: Danke! Ich freue mich darauf
(متشکرم! من منتظر آن هستم!)


@EasyDeutschRb🇩🇪

Easy Deutsch Rb 🇩🇪 🇦🇹 آموزش زبان آلمانی

27 Oct, 14:37


#خیانت
Die - Untreue : خیانت

Der - Verrat : خیانت

betrügen : اغفال کردن (betrügt)

betrügen : خیانت کردن (betrügt)

betrügen : فریب دادن (betrügt)

betrügen : فریفتن (betrügt)

betrügen : کلاه سر کسی گذاشتن (betrügt)

betrügen : کلاه‌برداری کردن (betrügt)

betrügen : گول زدن (betrügt)

fremdgehen : بی‌وفایی در زناشویی (fremdgegangen)

fremdgehen : خیانت در زناشویی (fremdgegangen)

Der - Hochverrat : خیانت به وطن

Der - Kollaborateur : خیانت‌کار ( die Kollaborateure)

Der - Kollaborateur : همدست دشمن ( die Kollaborateure)

Der - Landesverrat : خیانت به وطن

Der - Scherge : جاسوس ( die Schergen)

Der - Scherge : خودفروش ( die Schergen)

Der - Scherge : خیانت‌کار ( die Schergen)

Der - Schurke : آدم پست ( die Schurken, die Schurkinnen)

Der - Schurke : خیانت‌کار ( die Schurken, die Schurkinnen)

Der - Schurke : ناکس ( die Schurken, die Schurkinnen)

Der - Seitensprung : خیانت در زناشویی ( die Seitensprünge)

verraten : خیانت کردن (verraten)

verraten : فاش کردن (verraten)

verraten : لو دادن (verraten)

Der - Verräter : خیانت‌کار ( die Verräter, die Verräterinnen)

😊
@EasyDeutschRb🇩🇪

Easy Deutsch Rb 🇩🇪 🇦🇹 آموزش زبان آلمانی

27 Oct, 14:37


در اینجا یک لیست از جملات انگیزشی به زبان آلمانی برای شما آورده‌ام:

1. Glaub an dich selbst! 
   (به خودت ایمان داشته باش!)

2. Jeder Tag ist eine neue Chance. 
   (هر روز یک فرصت جدید است.)

3. Du bist stärker, als du denkst. 
   (تو از آنچه فکر می‌کنی قوی‌تر هستی.)

4. Träume groß und arbeite hart. 
   (بزرگ رویا ببین و سخت کار کن.)

5. Fehler sind der Schlüssel zum Erfolg. 
   (اشتباهات کلید موفقیت هستند.)

6. Der Weg ist das Ziel. 
   (راه، هدف است.)

7. Habe den Mut, deinen eigenen Weg zu gehen. 
   (جرأت داشته باش که راه خودت را بروی.)

8. Erfolg kommt nicht zu dir, du musst zu ihm gehen. 
   (موفقیت به سراغ تو نمی‌آید، تو باید به سراغ آن بروی.)

9. Jede Reise beginnt mit dem ersten Schritt. 
   (هر سفر با اولین قدم آغاز می‌شود.)

10. Lass dich nicht von Rückschlägen aufhalten. 
    (اجازه نده که شکست‌ها تو را متوقف کنند.)

@EasyDeutschRb🇩🇪

Easy Deutsch Rb 🇩🇪 🇦🇹 آموزش زبان آلمانی

19 Oct, 16:51


#2
اسامی (Nomen) - ادامه:

17. die Abwesenheit - غیبت


18. der Arbeitsvertrag - قرارداد کاری


19. die Kündigung - استعفا/اخراج


20. die Verantwortung - مسئولیت


21. die Arbeitszeit - ساعات کاری


22. die Überstunde - اضافه‌کاری


23. der Bericht - گزارش


24. der Auftrag - دستور کار/سفارش


25. der Kunde / die Kundin - مشتری (مرد/زن)


26. die Frist - مهلت


27. die Verhandlung - مذاکره


28. die Genehmigung - مجوز/تصویب


29. die Produktion - تولید


30. die Lieferung - تحویل


31. der Geschäftsführer / die Geschäftsführerin - مدیر عامل (مرد/زن)


32. die Personalabteilung - بخش منابع انسانی


33. die Rechnung - فاکتور


34. das Protokoll - صورت‌جلسه



افعال (Verben) - ادامه:

15. abschließen - بستن (قرارداد)، تکمیل کردن


16. planen - برنامه‌ریزی کردن


17. unterstützen - حمایت کردن


18. fortbilden - آموزش پیشرفته دیدن


19. produzieren - تولید کردن


20. reklamieren - شکایت کردن (در مورد مشکل یا خطا)


21. liefern - تحویل دادن


22. abrechnen - صورتحساب را تنظیم کردن


23. delegieren - وظایف را واگذار کردن


24. kontrollieren - کنترل کردن


25. zusammenarbeiten - همکاری کردن


26. bewerben (sich um) - درخواست دادن (برای شغل)


27. kündigen - استعفا دادن/لغو کردن (قرارداد)


28. befördern - ترفیع دادن/گرفتن


29. erledigen - انجام دادن/رسیدگی کردن


30. einhalten - رعایت کردن (مهلت یا قوانین)



صفات (Adjektive) - ادامه:

11. teamfähig - توانایی کار گروهی


12. motiviert - با انگیزه


13. engagiert - متعهد


14. verbindlich - الزام‌آور/معتبر


15. verfügbar - در دسترس


16. erfolgreich - موفق


17. zielstrebig - مصمم/هدفمند


18. sachlich - منطقی/واقع‌گرا


19. dynamisch - پویا


20. kooperativ - همکارانه


@EasyDeutschRb🇩🇪

Easy Deutsch Rb 🇩🇪 🇦🇹 آموزش زبان آلمانی

19 Oct, 16:50


#1
در اینجا لیستی از لغات مرتبط به محیط کار و دفتر کار در سطح B2 زبان آلمانی همراه با ترجمه فارسی آورده شده است. این لیست شامل افعال، صفات و اسامی است:

اسامی (Nomen):

1. der Arbeitsplatz - محل کار


2. das Büro - دفتر


3. der Kollege / die Kollegin - همکار (مرد/زن)


4. die Besprechung - جلسه


5. der Termin - قرار ملاقات


6. die Präsentation - ارائه


7. die Datei - فایل


8. die Unterlagen - مدارک


9. der Vertrag - قرارداد


10. die Abteilung - بخش (در شرکت)


11. der Chef / die Chefin - رئیس (مرد/زن)


12. die Aufgabe - وظیفه


13. das Projekt - پروژه


14. die Bewerbung - درخواست شغلی


15. das Gehalt - حقوق


16. die Beförderung - ترفیع



افعال (Verben):

1. arbeiten - کار کردن


2. besprechen - بحث کردن (در مورد چیزی)


3. vereinbaren - توافق کردن


4. vorbereiten - آماده کردن


5. präsentieren - ارائه دادن


6. unterzeichnen - امضا کردن


7. organisieren - سازماندهی کردن


8. verschieben - به تأخیر انداختن


9. einstellen - استخدام کردن


10. kündigen - استعفا دادن/لغو کردن


11. delegieren - واگذار کردن (وظیفه)


12. verhandeln - مذاکره کردن


13. dokumentieren - مستندسازی کردن


14. überprüfen - بررسی کردن



صفات (Adjektive):

1. pünktlich - وقت‌شناس


2. verantwortlich - مسئول


3. effizient - کارآمد


4. zuverlässig - قابل اعتماد


5. flexibel - انعطاف‌پذیر


6. kreativ - خلاق


7. kollegial - همکارانه


8. strukturiert - ساختاریافته


9. kommunikativ - ارتباطی


10. zielorientiert - هدف‌گرا


@EasyDeutschRb🇩🇪

Easy Deutsch Rb 🇩🇪 🇦🇹 آموزش زبان آلمانی

17 Oct, 22:37


#ترس
Die - Mutlosigkeit : ترس

Die - Furcht : ترس

Der - Bammel : ترس

Die - Angst : ترس ( die Ängste)

Die - Befürchtung : ترس ( die Befürchtungen)

Das - Entsetzen : ترس

Die - Schauder : انزجار ( die Schauder)

Die - Schauder : اکراه ( die Schauder)

Der - Schauder : چندش ( die Schauder)

Die - Schauder : لرزه ( die Schauder)

angstvoll : بیمناک ترسان هراسان

Der - Terror : ترور ( die Schrecken)

Die - Akrophobie : بلندی‌هراسی

Die - Akrophobie : ترس از ارتفاع

Das - Angstgefühl : احساس ترس ( die Angstgefühle)

angstvoll : پر از ترس

bange werden : ترس برداشتن (-)

bange werden : ترسیدن (-)

bangen : ترس داشتن (gebangt)

bangen : نگران بودن (gebangt)

bangen : واهمه داشتن (gebangt)

beängstigend : ترسناک ,ترس‌آور , نگران‌کننده, هراس‌انگیز

fürchten : ترس داشتن (gefürchtet)

fürchten : ترسیدن (gefürchtet)

fürchten : هراس داشتن (gefürchtet)

fürchten : پروا داشتن (gefürchtet)

fürchterlich :ترسناک ،ترس‌آور ، مهیب، هولناک ، وحشتناک

gruselig : ترس‌آور , مشمئزکننده

Die - Höhenangst : بلندی‌هراسی ( die Höhenängste)

Die - Höhenangst : ترس از ارتفاع ( die Höhenängste)

Das - Lampenfieber : ترس از صحنه ( die Lampenfieber)

mutlos : با ترس

mutlos : بدون جرات

Die - Panikmache : ایجاد محیط ترس و وحشت

Die - Phobie : ترس بیمارگونه ( die Phobien)

Die - Phobie : ترس شدید ( die Phobien)

Die - Phobie : هراس ( die Phobien)

Die - Phobie : هراس‌زدگی ( die Phobien)

Die - Schauder : ترس و اکراه ( die Schauder)

schaudern : ترس و اکراه داشتن (geschaudert)

schaudern : لرزه به تن افتادن (geschaudert)

schaudern : لرزیدن (geschaudert)

Der - Terror : ترس و وحشت ( die Schrecken)

Die - Todesangst : ترس جان ( die Todesängste)

wasserscheu : ترس از آب

zusammenzucken : از ترس تکان خوردن (zusammengezuckt)

zusammenzucken : جا خوردن (zusammengezuckt)

zusammenzucken : لرزیدن (zusammengezuckt)

😊
@EasyDeutschRb🇩🇪

Easy Deutsch Rb 🇩🇪 🇦🇹 آموزش زبان آلمانی

17 Oct, 22:24


۲۰ جمله ترسناک در سطح B2

1. In der Dunkelheit hörte ich ein leises Flüstern hinter mir.

   • در تاریکی صدای آرامی را از پشت سرم شنیدم.

2. Plötzlich fiel die Temperatur und ein kalter Wind wehte durch den Raum.

   • ناگهان دما پایین آمد و بادی سرد از اتاق عبور کرد.

3. Die Schatten an der Wand schienen sich zu bewegen, obwohl niemand dort war.

   • سایه‌ها روی دیوار به نظر می‌رسید که در حال حرکت‌اند، با اینکه کسی آنجا نبود.

4. Ich fand ein altes Tagebuch, das von einem verschwundenen Mädchen handelte.

   • یک دفترچه یادداشت قدیمی پیدا کردم که درباره دختری گمشده بود.

5. Jedes Mal, wenn ich die Treppe hinunterging, fühlte ich eine unsichtbare Präsenz.

   • هر بار که از پله‌ها پایین می‌رفتم، وجودی نامرئی را حس می‌کردم.

6. Ein seltsames Geräusch ließ mich mitten in der Nacht aufschrecken.

   • صدای عجیبی مرا وسط شب بیدار کرد.

7. Die Augen des Porträts schienen mir zu folgen, egal wo ich stand.

   • چشم‌های پرتره به نظر می‌رسید که هر جا بایستم، به من نگاه می‌کنند.

8. Im Spiegel sah ich für einen kurzen Moment eine Gestalt hinter mir.

   • در آینه برای لحظه‌ای کوتاه، شکلی را پشت سرم دیدم.

9. Die Legende besagt, dass der Wald nachts lebendig wird.

   • افسانه می‌گوید که جنگل در شب زنده می‌شود.

10. Ich konnte die Schritte hinter mir hören, doch als ich mich umdrehte, war niemand da.

    • می‌توانستم قدم‌ها را پشت سرم بشنوم، اما وقتی چرخیدم، کسی آنجا نبود.

11. Das alte Haus war seit Jahren verlassen, aber ich hörte oft Stimmen darin.

    • آن خانه قدیمی سال‌هاست که خالی است، اما من اغلب صداهایی از آن می‌شنیدم.

12. Ein unerklärlicher Schauer lief mir über den Rücken, als ich den Keller betrat.

    • وقتی وارد زیرزمین شدم، لرزشی غیرقابل توضیح بر کمرم دوید.

13. Die Uhr schlug Mitternacht, und plötzlich erlosch das Licht.

    • ساعت دوازده شب را زد و ناگهان نور خاموش شد.

14. In der Ecke des Zimmers sah ich einen Schatten, der nicht zu mir gehörte.

    • در گوشه اتاق سایه‌ای دیدم که به من تعلق نداشت.

15. Als ich das Foto betrachtete, bemerkte ich eine unheimliche Gestalt im Hintergrund.

    • وقتی به عکس نگاه کردم، موجودی ترسناک را در پس‌زمینه دیدم.

16. Der Wind trug ein leises Weinen zu mir herüber, doch ich war allein.

    • باد صدای آرامی از گریه را به من رساند، اما من تنها بودم.

17. Ein unbekanntes Wesen schlich sich lautlos durch den Garten.

    • موجودی ناشناخته بی‌صدا در باغ حرکت می‌کرد.

18. Die alten Bücher in der Bibliothek schienen geheimnisvolle Geschichten zu erzählen.

    • کتاب‌های قدیمی در کتابخانه به نظر می‌رسید که داستان‌های مرموزی را روایت می‌کنند.

19. Jedes Mal, wenn ich die Tür öffnete, fühlte ich einen kalten Hauch von Angst.

    • هر بار که در را باز می‌کردم، حس سردی از ترس را احساس می‌کردم.

20. In der Nacht hörte ich ein Klopfen an meinem Fenster, aber es war niemand da.

    • در شب صدای کوبیدن به پنجره‌ام را شنیدم، اما کسی آنجا نبود.

@EasyDeutschRb🇩🇪

Easy Deutsch Rb 🇩🇪 🇦🇹 آموزش زبان آلمانی

13 Oct, 15:39


۲۰ جمله تأکیدی در سطح B2

1. Ich bin mir sicher, dass wir das schaffen können.
   (من مطمئن هستم که می‌توانیم این کار را انجام دهیم.)

2. Es ist wichtig, dass wir rechtzeitig anfangen.
   (این مهم است که ما به موقع شروع کنیم.)

3. Ich glaube fest daran, dass es eine Lösung gibt.
   (من به شدت باور دارم که یک راه‌حل وجود دارد.)

4. Wir müssen unbedingt zusammenarbeiten.
   (ما باید حتماً همکاری کنیم.)

5. Es ist entscheidend, dass wir den Zeitplan einhalten.
   (این حیاتی است که ما برنامه زمانی را رعایت کنیم.)

6. Ich bin überzeugt, dass wir das Problem lösen können.
   (من متقاعد شده‌ام که می‌توانیم این مشکل را حل کنیم.)

7. Es ist klar, dass wir mehr Ressourcen benötigen.
   (واضح است که ما به منابع بیشتری نیاز داریم.)

8. Ich halte es für notwendig, die Strategie zu überdenken.
   (من این را ضروری می‌دانم که استراتژی را بازنگری کنیم.)

9. Wir sollten auf jeden Fall die Meinungen aller einholen.
   (ما باید به هر حال نظرات همه را بگیریم.)

10. Es ist von großer Bedeutung, dass wir die Kunden zufriedenstellen.
    (این از اهمیت بالایی برخوردار است که ما مشتریان را راضی نگه داریم.)

11. Ich bin der Meinung, dass Teamarbeit unerlässlich ist.
    (من بر این باورم که کار گروهی ضروری است.)

12. Es ist offensichtlich, dass wir unsere Ziele anpassen müssen.
    (واضح است که ما باید اهداف خود را تنظیم کنیم.)

13. Ich finde es wichtig, regelmäßig Feedback zu geben.
    (من مهم می‌دانم که به طور منظم بازخورد بدهیم.)

14. Es liegt in unserer Verantwortung, die Qualität zu sichern.
    (این در مسئولیت ماست که کیفیت را تأمین کنیم.)

15. Ich bin überzeugt, dass wir gemeinsam stärker sind.
    (من متقاعد شده‌ام که ما با هم قوی‌تر هستیم.)

16. Wir müssen die Herausforderungen proaktiv angehen.
    (ما باید به چالش‌ها به صورت فعال بپردازیم.)

17. Es ist entscheidend, dass wir offen kommunizieren.
    (این حیاتی است که ما به طور باز ارتباط برقرار کنیم.)

18. Ich halte es für sinnvoll, neue Ideen zu entwickeln.
    (من این را معقول می‌دانم که ایده‌های جدیدی توسعه دهیم.)

19. Es ist notwendig, die Risiken sorgfältig abzuwägen.
    (این ضروری است که خطرات را با دقت بسنجیم.)

20. Ich bin fest entschlossen, unsere Ziele zu erreichen.
    (من به شدت مصمم هستم که به اهداف‌مان دست یابیم.)

@EasyDeutschRb🇩🇪

Easy Deutsch Rb 🇩🇪 🇦🇹 آموزش زبان آلمانی

13 Oct, 15:39


#ستاره
Der - Stern : ستاره ( die Sterne)

Der - Morgenstern : زهره ( die Morgensterne)

Der - Astronom : اختر‌شناس ( die Astronomen, die Astronominnen)

Der - Astronom : ستاره‌شناس ( die Astronomen, die Astronominnen)

Die - Astronomie : اختر‌شناسی

Die - Astronomie : ستاره‌شناسی

Die - Astronomie : علم نجوم

Der - Davidsstern : ستاره داود

Der - Filmstar : ستاره سینما ( die Filmstars)

Der - Judenstern : ستاره داود ( die Judensterne)

Der - Komet : ستاره دنباله‌دار ( die Kometen)

Der - Morgenstern : ستاره صبح ( die Morgensterne)

Das - Pentagramm : ستاره پنج‌پر ( die Pentagramme)

Der - Rote Planet : ستاره سرخ

Der - Rote Planet : مریخ

Der - Schweifstern : ستاره دنباله‌دار

Der - Seestern : ستاره دریایی ( die Seesterne)

Der - Star : آب‌مروارید ( die Sterne)

Der - Star : ستاره (سینما، ورزش) ( die Sterne)

Das - Sternchen : ستاره کوچک ( die Sternchen)

Das - Sternchen : علامت ستاره ( die Sternchen)


😊
@EasyDeutschRb🇩🇪

Easy Deutsch Rb 🇩🇪 🇦🇹 آموزش زبان آلمانی

10 Oct, 22:08


۲۰ جمله محبت‌آمیز در سطح C1

1. Deine Anwesenheit erfüllt mein Herz mit Freude.
   (حضور تو قلبم را با شادی پر می‌کند.)

2. Mit dir an meiner Seite fühle ich mich unbesiegbar.
   (با تو در کنارم، احساس می‌کنم که شکست‌ناپذیر هستم.)

3. Du bist der Lichtstrahl in meinem Leben.
   (تو پرتو نوری در زندگی من هستی.)

4. Jeder Moment mit dir ist ein kostbares Geschenk.
   (هر لحظه با تو یک هدیه گرانبهاست.)

5. Deine Liebe gibt mir die Kraft, alles zu überwinden.
   (عشق تو به من قدرت می‌دهد تا بر هر چیزی غلبه کنم.)

6. Ich schätze die kleinen Dinge, die du für mich tust.
   (من ارزش کارهای کوچکی که برای من انجام می‌دهی را می‌دانم.)

7. Du bist mein bester Freund und meine größte Liebe zugleich.
   (تو بهترین دوست و بزرگ‌ترین عشق من هستی.)

8. In deinen Augen finde ich Frieden und Geborgenheit.
   (در چشمانت آرامش و امنیت را می‌یابم.)

9. Dein Lächeln ist der schönste Anblick für mich.
   (لبخند تو زیباترین منظره برای من است.)

10. Mit dir kann ich über alles reden, ohne Angst vor Urteilen zu haben.
    (با تو می‌توانم درباره هر چیزی صحبت کنم، بدون ترس از قضاوت.)

11. Du inspirierst mich, die beste Version meiner selbst zu sein.
    (تو به من الهام می‌دهی تا بهترین نسخه از خودم باشم.)

12. Gemeinsam können wir die Welt erobern.
    (با هم می‌توانیم دنیا را فتح کنیم.)

13. Deine Zuneigung bedeutet mir mehr, als Worte ausdrücken können.
    (علاقه تو برای من بیشتر از آن است که کلمات بتوانند بیان کنند.)

14. Ich liebe es, wie du die Welt um dich herum siehst.
    (من عاشق این هستم که چگونه به دنیا اطراف خود نگاه می‌کنی.)

15. Du bist der Grund, warum ich jeden Tag lächle.
    (تو دلیلی هستی که هر روز لبخند می‌زنم.)

16. Die Zeit mit dir vergeht wie im Flug.
    (زمان با تو مانند پرواز می‌گذرد.)

17. Du verstehst mich besser als jeder andere.
    (تو من را بهتر از هر کس دیگری درک می‌کنی.)

18. Mit dir an meiner Seite fühle ich mich zu Hause.
    (با تو در کنارم احساس می‌کنم در خانه هستم.)

19. Dein Glück ist mir das Wichtigste auf der Welt.
    (خوشبختی تو برای من مهم‌ترین چیز در دنیا است.)

20. Ich werde immer für dich da sein, egal was passiert.
    (من همیشه برای تو خواهم بود، مهم نیست چه اتفاقی بیفتد.)


@EasyDeutschRb🇩🇪

Easy Deutsch Rb 🇩🇪 🇦🇹 آموزش زبان آلمانی

08 Oct, 03:55


در زبان آلمانی، برای منفی کردن جملات معمولاً از کلمه "nicht" (به معنای "نه") یا "kein" (به معنای "هیچ") استفاده می‌شود. در ادامه، ۲۰ مثال برای منفی کردن جملات آلمانی آورده‌ام:

استفاده از "nicht"

1. Ich sehe den Film. 
   من فیلم را می‌بینم. 
   Ich sehe den Film nicht. 
   من فیلم را نمی‌بینم.

2. Er spielt Fußball. 
   او فوتبال بازی می‌کند. 
   Er spielt Fußball nicht. 
   او فوتبال بازی نمی‌کند.

3. Wir gehen ins Kino. 
   ما به سینما می‌رویم. 
   Wir gehen nicht ins Kino. 
   ما به سینما نمی‌رویم.

4. Sie hat das Buch gelesen. 
   او کتاب را خوانده است. 
   Sie hat das Buch nicht gelesen. 
   او کتاب را نخوانده است.

5. Du bist müde. 
   تو خسته‌ای. 
   Du bist nicht müde. 
   تو خسته نیستی.

6. Ich mag Schokolade. 
   من شکلات را دوست دارم. 
   Ich mag Schokolade nicht. 
   من شکلات را دوست ندارم.

7. Er kommt morgen. 
   او فردا می‌آید. 
   Er kommt morgen nicht. 
   او فردا نمی‌آید.

8. Wir haben Zeit. 
   ما وقت داریم. 
   Wir haben keine Zeit. 
   ما وقت نداریم.

9. Das Wetter ist schön. 
   هوا خوب است. 
   Das Wetter ist nicht schön. 
   هوا خوب نیست.

10. Ich esse gerne Obst. 
    من میوه را دوست دارم. 
    Ich esse kein Obst gerne. 
    من میوه را دوست ندارم.

استفاده از "kein"

11. Ich habe ein Auto. 
    من یک ماشین دارم. 
    Ich habe kein Auto. 
    من ماشین ندارم.

12. Sie hat einen Hund. 
    او یک سگ دارد. 
    Sie hat keinen Hund. 
    او سگ ندارد.

13. Wir haben einen Plan. 
    ما یک برنامه داریم. 
    Wir haben keinen Plan. 
    ما برنامه‌ای نداریم.

14. Er trinkt einen Kaffee. 
    او یک قهوه می‌نوشد. 
    Er trinkt keinen Kaffee. 
    او قهوه نمی‌نوشد.

15. Ich kaufe ein Buch. 
    من یک کتاب می‌خرم. 
    Ich kaufe kein Buch. 
    من کتاب نمی‌خرم.

16. Sie hat eine Idee. 
    او یک ایده دارد. 
    Sie hat keine Idee. 
    او هیچ ایده‌ای ندارد.

17. Wir haben ein Zimmer reserviert. 
    ما یک اتاق رزرو کرده‌ایم. 
    Wir haben kein Zimmer reserviert. 
    ما هیچ اتاقی رزرو نکرده‌ایم.

18. Er möchte einen Job finden. 
    او می‌خواهد یک شغل پیدا کند. 
    Er möchte keinen Job finden. 
    او نمی‌خواهد هیچ شغلی پیدا کند.

19. Ich habe einen Freund. 
    من یک دوست دارم. 
    Ich habe keinen Freund. 
    من هیچ دوستی ندارم.

20. Sie essen einen Apfel. 
    آنها یک سیب می‌خورند. 
    Sie essen keinen Apfel. 
    آنها سیب نمی‌خورند.

@EasyDeutschRb🇩🇪

Easy Deutsch Rb 🇩🇪 🇦🇹 آموزش زبان آلمانی

07 Oct, 13:36


#عکس
Die - Abbildung : عکس ( die Abbildungen)

Die - Aufnahme : عکس ( die Aufnahmen)

Das - Bild : عکس ( die Bilder)

Das - Foto : عکس ( die Fotos)

Das - Lichtbild : عکس ( die Lichtbilder)

Das - Image : عکس

abziehen : برداشتن (abgezogen)

abziehen : تفریق کردن (ریاضی) (abgezogen)

abziehen : منحرف کردن (abgezogen)

abziehen : پوست کندن (abgezogen)

abziehen : چاپ کردن (عکس) (abgezogen)

abziehen : کاستن (abgezogen)

abziehen : کم کردن (abgezogen)

Der - Bilderrahmen : قاب‌عکس ( die Bilderrahmen)

Die - Demontage : از هم جدا کردن ( die Demontagen)

Die - Demontage : عکس مونتاژ ( die Demontagen)

Das - Fotoalbum : آلبوم عکس ( die Fotoalben, die Photoalben)

fotografieren : عکاسی کردن (fotografiert)

fotografieren : عکس گرفتن (fotografiert)

Die - Fotostrecke : عکس‌خبر

Die - Luftaufnahme : عکس هوایی

Die - Momentaufnahme : عکس لحظه‌ای

Das - Passbild : عکس شش در چهار ( die Passbilder)

Das - Passbild : عکس گذرنامه ( die Passbilder)

Das - Profil : برش عرضی ( die Profile)

Das - Profil : عاج لاستیک ( die Profile)

Das - Profil : عكس‌ نيمرخ ( die Profile)

Das - Profil : مقطع طولی ( die Profile)

Das - Profil : پروفیل ( die Profile)

reagieren : عکس‌العمل نشان دادن (reagiert)

reagieren : واکنش نشان دادن (reagiert)

Die - Reaktion : ارتجاع ( die Reaktionen)

Die - Reaktion : عمل متقابل ( die Reaktionen)

Die - Reaktion : عکس‌العمل ( die Reaktionen)

Die - Reaktion : واکنش ( die Reaktionen)

röntgen : عکس رادیولوژی گرفتن (geröntgt)

röntgen : عکس‌برداری کردن (اشعه ایکس) (geröntgt)

röntgen : پرتونگاری کردن (geröntgt)

Das - Röntgenbild : عکس با اشعه ایکس ( die Röntgenbilder)

Das - Titelbild : عکس روی جلد ( die Titelbilder)


@EasyDeutschRb🇩🇪

Easy Deutsch Rb 🇩🇪 🇦🇹 آموزش زبان آلمانی

03 Oct, 00:01


"w Frage" به زبان آلمانی به سوالات "چه" یا "کدام" اشاره دارد و معمولاً با حروف "w" شروع می‌شود. این نوع سوالات برای کسب اطلاعات خاص و دقیق از فرد مورد نظر استفاده می‌شوند. در زیر توضیحات بیشتری درباره انواع مختلف "w Frage" و کاربردهای آن‌ها ارائه می‌دهم:

انواع w Frage:

1. Was? (چه؟) 
   برای پرسیدن در مورد اشیاء، ایده‌ها یا فعالیت‌ها استفاده می‌شود. 
   مثال: *Was machst du?* (تو چه کار می‌کنی؟)

2. Wer? (کی؟) 
   برای پرسیدن درباره افراد استفاده می‌شود. 
   مثال: *Wer ist das?* (این کیست؟)

3. Wo? (کجا؟) 
   برای پرسیدن درباره مکان‌ها استفاده می‌شود. 
   مثال: *Wo bist du?* (تو کجا هستی؟)

4. Wann? (کی؟) 
   برای پرسیدن درباره زمان‌ها استفاده می‌شود. 
   مثال: *Wann kommst du?* (تو کی می‌آیی؟)

5. Warum? (چرا؟) 
   برای پرسیدن درباره دلایل یا علت‌ها استفاده می‌شود. 
   مثال: *Warum lernst du Deutsch?* (چرا تو آلمانی یاد می‌گیری؟)

6. Wie? (چگونه؟) 
   برای پرسیدن درباره روش‌ها یا کیفیت‌ها استفاده می‌شود. 
   مثال: *Wie geht es dir?* (حالت چطور است؟)

7. Welcher/Welche/Welches? (کدام؟) 
   برای پرسیدن درباره انتخاب‌ها یا گزینه‌ها استفاده می‌شود و بسته به جنس اسم، شکل‌های مختلفی دارد. 
   مثال: *Welches Buch liest du?* (کدام کتاب را می‌خوانی؟)

کاربردها:

- گفتگو: w Frage ها در مکالمات روزمره برای کسب اطلاعات بیشتر و روشن‌تر کردن موضوعات استفاده می‌شوند.
- تحقیق: در نوشتن مقالات یا انجام تحقیقات، این سوالات به جمع‌آوری داده‌ها و اطلاعات کمک می‌کنند.
- آموزش زبان: یادگیری نحوه ساختن و پاسخ دادن به w Frage ها یکی از مراحل کلیدی در یادگیری زبان آلمانی است.

نکته:

در پاسخ به w Frage ها، معمولاً باید اطلاعات دقیق و خاصی ارائه دهید. این سوالات به شما کمک می‌کنند تا گفتگو را پیش ببرید و اطلاعات بیشتری از طرف مقابل دریافت کنید.
@EasyDeutschRb🇩🇪

Easy Deutsch Rb 🇩🇪 🇦🇹 آموزش زبان آلمانی

03 Oct, 00:01


#هنر
Die - Kunst : هنر ( die Künste)

Die - Dichtkunst : شعرسرایی

Der - Kunststudent : هنرجو ( die Kunststudenten)

Die - bildende Kunst : هنر تجسمی

Die - Dichtkunst : هنر شاعری

Die - Dichtung : آب‌بندی ( die Dichtungen)

Die - Dichtung : درزگیر ( die Dichtungen)

Die - Dichtung : شعر ( die Dichtungen)

Die - Dichtung : هنر شاعری ( die Dichtungen)

Die - Dichtung : واشر ( die Dichtungen)

Der - Dilettantismus : اشتغال غیرحرفه‌ای به دانش یا هنر

Die - Erotik : تمایل جنسی

Die - Erotik : هنر عشق‌بازی

Der - Jugendstil : هنر نو ( die Jugendstile)

Die - Kochkunst : هنر آشپزی

kunstgerecht : مطابق هنر

Die - Kunstgeschichte : تاریخ هنر

Die - Kunsthistorie : تاریخ هنر

Der - Kunsthistoriker : تاریخ‌شناس هنر ( die Kunsthistoriker, die Kunsthistorikerinnen)

Der - Kunststudent : دانشجوی هنر ( die Kunststudenten)

Die - Malerei : نقاشی ( die Malereien)

Die - Malerei : هنر نقاشی ( die Malereien)

Die - Rhetorik : فن سخنوری

Die - Rhetorik : هنر سخنوری



😊
@EasyDeutschRb🇩🇪

Easy Deutsch Rb 🇩🇪 🇦🇹 آموزش زبان آلمانی

30 Sep, 18:41


#باران
Der - Regen : باران ( die Regen)

Der - Eisregen : باران یخ ( die Eisregen)

Das - Glatteis : یخ‌زدن زمین بلافاصله بعد از باران

Der - Kugelhagel : گلوله‌باران ( die Kugelhagel)

Der - Niederschlag : بارش (باران، برف) ( die Niederschläge)

Der - Niederschlag : بارندگی ( die Niederschläge)

Der - Niederschlag : ریزش (باران، برف) ( die Niederschläge)

Der - Niederschlag : نزول باران ( die Niederschläge)

Der - Niederschlagsmesser : باران‌سنج

Der - Niesel : ریزه‌باران

Der - Nieselregen : نم‌نم باران ( die Nieselregen)

Der - Regenguß : رگبار شدید باران ( die Regengüsse)

Der - Regenmesser : باران‌سنج ( die Regenmesser)

Der - Regenschauer : رگبار باران ( die Regenschauer)

Der - Regenschirm : چتر ( die Regenschirme)

Der - Regenschirm : چتر باران ( die Regenschirme)

Der - Regentropfen : قطره باران ( die Regentropfen)

Das - Regenwasser : آب باران

Die - Regenzeit : فصل باران ( die Regenzeiten)

regnen : باران آمدن (geregnet)

regnen : باریدن (geregnet)

Der - Sprühregen : ریز باران ( die Sprühregen)

verregnen : بر اثر باران خراب شدن (verregnet)

😊
@EasyDeutschRb🇩🇪

Easy Deutsch Rb 🇩🇪 🇦🇹 آموزش زبان آلمانی

29 Sep, 21:56


#میوه

Die - Frucht : میوه ( die Früchte)

Das - Obst : میوه

Das - Gelee : ژله ( die Gelees)

auspressen : فشردن (میوه) (ausgepresst)

ausreifen : رسیدن (میوه) (ausgereift)

ausreifen : رسیده شدن (ausgereift)

Die - Bowle : نوعی مشروب محتوی شراب، انواع میوه، شکر و ادویه ( die Bowlen)

entsaften : آب‌میوه گرفتن (entsaftet)

Der - Entsafter : آب میوه‌گیری ( die Entsafter)

fruchtig : میوه‌ای

Der - Fruchtsaft : آب‌میوه ( die Fruchtsäfte)

Das - Gelee : مربا که فقط با آب‌میوه درست شده باشد ( die Gelees)

Die - Hagebutte : میوه گل رز ( die Hagebutten)

Die - Kuchengabel : چنگال میوه ( die Kuchengabeln)

Die - Kuchengabel : چنگال کیک‌خوری ( die Kuchengabeln)

Der - Most : آب‌میوه ( die Moste)

Der - Most : شراب جوان ( die Moste)

Der - Most : شراب نرسیده ( die Moste)

Die - Nuss : انواع میوه مانند گردو، فندق و نارگیل ( die Nüsse)

Die - Nussschale : پوست انواع میوه مانند گردو، فندق و نارگیل ( die Nussschalen)

Das - Obst : میوه

Das - Obst : میوه خوراکی

Der - Obstgarten : باغ میوه ( die Obstgärten)

Der - Obsthändler : میوه‌فروش ( die Obsthändler, die Obsthändlerinnen)

Der - Obstkorb : سبد میوه

Der - Obstkuchen : کیک میوه‌ای ( die Obstkuchen)

Die - Obstschale : پوست میوه ( die Obstschalen)

Die - Obstsorte : نوع میوه

Die - Obsttorte : کیک میوه ( die Obsttorten)

pflücken : چیدن (gepflückt)

pflücken : چیدن (میوه، گل) (gepflückt)

Der - Saft : آب‌میوه ( die Säfte)

Der - Saft : انرژی ( die Säfte)

Der - Saft : توان ( die Säfte)

Der - Saft : شیره ( die Säfte)

Der - Saft : نیرو ( die Säfte)

Der - Spalier : داربست میوه ( die Spaliere)

Die - Torte : کیک تزئین شده با خامه، ژله یا میوه ( die Torten)

Die - Zitrusfrucht : میوه مرکبات

😊
@EasyDeutschRb🇩🇪

Easy Deutsch Rb 🇩🇪 🇦🇹 آموزش زبان آلمانی

15 Sep, 06:56


#machen

machen : انجام دادن (gemacht)

machen : کردن (gemacht)

abspenstig machen : از چنگ درآوردن (-)

abspenstig machen : اغوا کردن (-)

aufmerksam machen : متوجه کردن (-)

ausfindig machen : با پرس و جو پیدا کردن (-)

ausfindig machen : پیدا کردن (-)

Bäuerchen machen : آروغ زدن (gebäuercht)

bekannt machen : آشنا کردن (-)

bekannt machen : به اطلاع عموم رساندن (-)

Diät machen : رژیم گرفتن (-)

eine Ausnahme machen : استثناء قائل شدن (-)

einen Fehler machen : خطا کردن (geeint)

einen Kniefall machen : زانو زدن (geeint)

einen Umweg machen : راه خود را دور کردن (geeint)

Furore machen : جلب توجه کردن (-)

Furore machen : موفقیت حاصل کردن (-)

klar machen : تصریح کردن (-)

leicht machen : آسان کردن (-)

Mühe machen : زحمت دادن (-)

Pipi machen : جیش کردن (-)

publik machen : آشکار کردن (-)

rückgängig machen : به حالت اول برگرداندن (-)

Schabernack machen : شیطنت کردن (-)

Schulden machen : قرض بالا آوردن (geschuldet)

Sport machen : ورزش کردن (-)

stutzig machen : سردرگم کردن (-)

stutzig machen : مبهوت کردن (-)

stutzig machen : گیج کردن (-)

Umstände machen : ایجاد مزاحمت کردن (-)

unfruchtbar machen : عقیم کردن (-)

Unfug machen : شیطنت کردن (-)

verständlich machen : فهماندن (-)

vertraut machen : آشنا کردن (-)

Zugeständnis machen : به نفع دیگری کوتاه آمدن (-)


@EasyDeutschRb