پادکست حقوقی دارالوکلا (@darolvokalapod) के नवीनतम पोस्ट टेलीग्राम पर

پادکست حقوقی دارالوکلا टेलीग्राम पोस्ट

پادکست حقوقی دارالوکلا
سلام
من محمد جواد اعیانی ثانی هستم وکيل پايه يک دادگستري در شهر تهران
توي هر اپيزود سراغ يکي از پرونده هاي جذابي که درگيرش بودم ميرم و تجربه هام و چيز هايي که ياد گرفتم رو براي شما تعريف ميکنم
2,233 सदस्य
59 तस्वीरें
6 वीडियो
अंतिम अपडेट 11.03.2025 07:47

समान चैनल

zhak
21,800 सदस्य
پادکست رپاپ
13,404 सदस्य

پادکست حقوقی دارالوکلا द्वारा टेलीग्राम पर साझा की गई नवीनतम सामग्री

پادکست حقوقی دارالوکلا

18 Sep, 15:42

4,390

لینک گروه گپ و گفت پادکست دارالوکلا:

https://t.me/darolvokalaa_gap

توی این گروه یه جمع رفاقتی داریم که بخش‌بندی شده و هرکس با توجه به علایقش توی اون تاپیک فعالیت میکنه
اسامی بعضی از تاپیک ها:

⭕️سوال و جواب حقوقی
⭕️پادکست دارالوکلا
⭕️آشپزی
⭕️روانشناسی
⭕️کسب و کار
⭕️جوک و سرگرمی
⭕️سیاسی

خوشحال میشیم به گروه بیاین و اونجا با هم گپ بزنیم❤️
پادکست حقوقی دارالوکلا

02 Sep, 06:56

4,661

اینو برای تازه واردامون دوباره گذاشتم
پادکست حقوقی دارالوکلا

02 Sep, 06:55

4,573

یه خاطره بگم
یه رفیق داشتم خیلی پسر گلی بود
یه خاله داشت مطلقه ولی زحمتکش و مستقل
بنده خدا مثلا اسمش کبری محمودی بود
رفیقم بهم زنگ زد که فلانی حقیقت یه مشکلی دارم
گفتم چیه
گفت خالم رو گرفتن
گفتم کجا
گفت رباط کریم
گفتم خب من چکار کنم
گفت تو آشنا داری تو کلانتریش؟
گفتم نه ولی پیدا میکنم
گفت خدا خیرت بده زنگ بزن بگو هواشو داشته باشن و اگه راه داره بیخیالش بشن
گفتم باشه
زنگ زدم این ور اون ور و با واسطه شماره رییس کلانتری رو گرفتم و خودمو معرفی کردمو اون بنده خدام خییییییییییلی احترامم کرد
چون آشنایی که داشتم ادم خیلی خوبی بود
بگذریم بعد از خوش و بش گفتم یه عرضی داشتم
گفتش بفرمایید نشنیده مطاعه
گفتم یه خانمی تو بازداشت گاهه به نام خانم کبری محمودی میخواستم هواشو داشته باشید و اگه راه داره نادید بگیرید و ولش کنید بره
گفت باشه اسمشو نوشتم
ده دقیقه بعد زنگ زد گفت اقای اعیانی تو رو خدا چرا شما اینو ازم میخواین
گفتم چرا
گفت این بنده خدا فاحشه ست داغوووون
خونه تیمی داره
گفتم جااااااااااان ،بخدا من نمیدونستم
گفت اخه یه جوری اصرار کردید و دل رحمی، که من گفتم حتما از دوستان و مشتریانشون هستید
عذر خواهی کردم و با ناراحتی قطع کردم
گفتم عجب تیکه ای انداخت نامرد

زنگ زدم به رفیقم از داغ دلم هر چی تو دلم بود نثارش کردم که ....
فلان فلان شده
من چه بدی در حقت کردم که خاله ی ج ن د ه ات رو به من میگی که درش بیارم
بعد از کلی فحشششششش ابدار اون بنده خدا اظهار بی اطلاعی کرد و گفت بخدا خاله ام از زحمتکش ترین زنای فامیله اشتباه میکنی موضوعی من میدونم درگیریه
دوباره گذاشتم رو کال کنفرانس
زنگ زدم رییس کلانتری
گفتم سلام یه سوال داشتم گفتم نکنه کبری رو صغری شنیده باشی
خانم کبری محمودی رو بابت چی گرفتید
گفت از ج ن د ه های به نام رباطه و دیگه به اینجامون رسیده که گرفتیمش
خونه تیمی داره و هر روز یکی رو از راه به در میکنه
دختر هیجده ساله تو بساطش داره
گفتم مرسی
دوباره شروع کردم به فش دادن به رفیقم
که فلان فلان شده ابروم رفت این سرهنگه الان زنگ میزنه به آشنام و ابرومو میبره
زنگ زدم به آشنام و خیلی عذرخواهی کردم ازش و گفتم که بخدای احد و واحد رفیقم خیلی ادم خوبیه
و من حیا کردم و ازش نپرسیدم
و ببخشید و من اصلا نمیشناسمش
که دوستم اومد پشت خط و منم کال کنفرانس کردم
گفت داداششششش یه زحمت کدملی و نام پدرشم بپرس
من زنگ زدم پرسیدم میگه یه درگیری لفظی بین همسایگی بوده
گفتم گه نخور من دیگه زنگ نمیزنم
گفت بخدا همه ی فامیلمون رو ریختی به هم
الان مسأله حیثیتی شده
خاله ی من خیلی زن خوبیه
این اگه خراب بشه کلی ادم امیدشون ناامید میشه
گفتم داداش کدملی رو بده ولی اگه خالت همون بود به فاطمه زهرا قسم دیگه اسمتم نمیارم و تمام تلاشم رو میکنم که دهن خالت رو ...آره
کد و نام پدر رو داد و منم همونجوری زدم رو کال کنفرانس این بار چهار نفره
من ، رفیقم، آشنام و رییس کلانتری
رییس تا گوشی رو برداشت گفت اقای اعیانی زیاد دلواپسشی
این خانم همینجا که بوده دو تا سرباز من و خوابونده
گفتم چیییییی
گفت دو تا از سربازام رو توبیخ کردم
از راه بدرشون کرده و خواسته فرار کنه
کلی کافور میدیم اخرشم این
دیدم داره ابروم بیشتر میره گفتم حاجی یه عرضی دارم و دیگه پامو رباط نمیذارم
این کبری محمودی فرزنده حسنه با کد ملی .....
گفت صبرررررر
رفت و اومد گفت اقای اعیانی نام پدرش حسنه و ساوه ایه کد ملیشو نگفته بچه دارن در میارن
گفتم اقا خدافظ که از اون ور خط رفیقم داد زد بخدا ماااااااااا از همدانییییییییم
گفتم زهررررر مار بی همه چیز
خالت ساوه ایه تو نمیدونی
بابا بزرگت معلوم نیست چند تا چند تا همه ایران رو ترتیب میداده
گفت بخددددددا ما همدانی هستیم از مادری جان من تو رو خدا سرهنگ تو کمکم کن اسم مادرشم بپرس
سرهنگ هم که التماس این بنده خدا رو دید گفت بگیرش بیارش
نگو صدای ما اون طرف تو گوشی رفیقم رو بلندگو عه
صدا اومد اگه اسم مادر همون باشه بخدا من دیگه اسمشم نمیارم
که منم زدم زیر فحش که کثافت از رو آیفون بردار خاله خراب و ....
که وسط فحشا صدای خنده ی رییس کلانتری اومد
گفت اقا حله ،دو نفرند
گفتم چی دو نفره سربازا؟!!!
گفت نه کبری محمودی فرزند حسن دو نفرند
این خانمم الان شاکیش اومد رضایت داد و آزاده
چه آب یخی رومون ریخته شد.
هممون خوشحال شدیم
انگار از هممون رفع اتهام شده بود
انگار خاله هامون تبرئه شده بودند
ولی من بازم رفیقمو فحش میدادم
میگفتم ...... تو کله بابا بزرگت با اون اسمش
قحطه اسم بود

خلاصه خدا همه ی خاله ها رو سلامت بدارد الهی آمیییییین
پادکست حقوقی دارالوکلا

01 Sep, 21:47

3,886

سلام به همه
یه پرونده تخلیه داشتم که توش یه خانم دکتر موکل من بود و ملکش رو به یه پیرمردی اجاره داده بود
بنده خدا پیرمرده فارسی صحبت کردن براش سخت بود و همیشه با لهجه شیرین ترکی آذربایجانی فارسی صحبت میکرد.
قرارداد اجاره تموم شده بود ولی دو طرف به صورت ضمنی و شفاهی با هم تمدید کرده بودند
اما
خانم دکتر بعد از یه ماه و نیم از اتمام مهلت اجاره از تمدید شفاهی پشیمون شده بود و میخواست که ملکش تخلیه بشه ولی پیرمرد حاضر به تخلیه نبود و می‌گفت من دیگه نمیتونم تو این ماه از سال خونه ای رو پیدا کنم و التماس میکرد که به تمدید شفاهی قرارداد پایبند باشیم و بعد از این که التماسش نتیجه نداد روشش رو عوض کرد و گفت که حاضره از مبلغ توافق شفاهی ،اجاره بیشتری بده ولی تخلیه نکنه ، اما خانم دکتر زیر بار نمیرفت
بر اساس مدارک و صحبت های موکل چون پیرمرد نمیتونست توافق شفاهی رو اثبات کنه ،تحت هر شرایطی میبایست تخلیه میکرد و راهی نداشت
وکالت رو از خانم دکتر قبول کردم
ولی ته دلم راضی نبودم به اینکار و همش با خودم درگیر بودم
چون تخلیه پیرمرد از لحاظ اخلاقی کار درستی نبود.
درخواست صدور دستور تخلیه رو ثبت کردم و بعد از چند روز جلسه رسیدگی به جهت سازش تو شورا تشکیل شد.
اعضای شورا از من خواستند که خواسته ام رو شرح بدم و منم گفتم ملکی رو به اجاره دادیم و مهلتش تموم شده و مستأجر تخلیه نمیکنه تقاضای تخلیه داریم
بعد بدون اینکه من به خانم دکتر اجازه بدم و یا حتی سوالی از خانم دکتر شده باشه،موکلم یهو شروع کرد به حرف زدن.
حرفاش حرفای من بوداااا ولی نه اون جوری که تو دفتر ماجرا رو برای من تعریف میکرد.یه جورایی انگار دلش از دست پیرمرد پر بود در حالی که هممون میدونستیم حق با پیرمرد بود.
همین جوری غرولند میکرد که یهو آخر حرفاش رفت تو جاده خاکی و گفت : من نمیدونم این آقا تو خودش چی دیده که از من خواستگاری کرده و ...
اونجا بود که من تازه فهمیدم که این پیرمرد پرحاشیه چه کرده که دکتر گذاشته پشتش و مصر هستش که تخلیه اش کنه.
حرفای دکتر هنوز تموم نشده بود که پیرمرده با همون لهجه ترکیش قاطی کرد و صداش رو برد بالا
هممون تحت تأثیر صحبت ها و اعتراضات پیر مرد بودیم،گویا اونم دل خوشی نداشت که وقتی غرورش رو زیر پا گذاشته و از خانم دکتر خواستگاری کرده ،خانم دکتر بهش جواب رد داده و بعدش خانم دکتر رفته همه جا رو پر کرده که این پیرمرد از من خواستگاری کرده...گویا بعضیا اینقدر خواستگار نداشتن که به یکی جواب رد دادن براشون کلاس داره و همه جا دادار دودور میکنند که من به فلانی جواب رد دادم
پیرمرد بد بخت اینقدر براش فارسی حرف زدن سخت بود و داشت با اکراه فارسی درد و دلاشو میگفت که آخرش زد تو کانال ترکی و با زبان آذری شروع کرد به حرف زدن و منم دیگه چیزی نفهمیدم و حسب حرفه ام از اعضای شورا که همشونم ترک بودند خواستم مانعش بشند که ترکی حرف بزنه و اونا هم بهش تذکر دادند
پیرمرده یه نفسی کشید و یه آهی سر داد و با لهجه ترکی آذربایجانی گفت:
((این خانم خیلی خوشگله و هیچ شکی نیست ،منم دوستش دارم هیچ ایرادی نیست،ازش خواستگاری کردم خوشش نیامده اینم هیچ، ولی ببینید رابطه ما دهانی بوده........))
هممون ساکت شدیم به هم نگاه کردیم بعد به پیرمرده نگاه کردیم....
دوباره تکرار کرد
((بله آقای وکیل شما نمیدانی همینجا نشستی و حرف خودت را میزنی ما رابطمون دهانی بوده.....))
دیگه ما طاقت نیاوردیم و همه باهم زدیم زیر خنده
سرخ شدییییسسسم سبز شدیییییم
اعضای شورا که از خنده ریسه میرفتند
ولی تمام تلاشمون رو میکردیم که جلوشو بگیریم و همین کار باعث شده بود که هممون صورتامون سرخ شده باشه
خانم دکتر بنده خدا گفت آقا این چه حرفیه میزنید من با شما چه رابطه ای دارم

پیرمرد با عصبانیت چند برابری داد زد که : شما دهانی نگفتی که قرارداد اجاره نمیخواد من دهانی با شما رابطمو ادامه میدم....

ما تازه دو قروووونیمون افتاد

منظورش قرارداد شفاهی بود
هممون خودمون رو جمع جور کردیم و بهش گفتیم حاجی بگو شفاهی ، دهانی چیه آخه
که گفت
میخواستم بگم رابطمون لسانی بود......که باز ما طاقت نیاوردیم همه با هم بد تر از قبل از خنده گریه کردیم
دست خودمون نبود دیگه جلسه به هم ریخته بود و اعضا همه با هم از دفتر در حالت خنده سرفه کنان زدن بیرون و به منشی گفتند جلسه رو تجدید کن چون نمیتونیم بنشینم و حاجی رو ببینیم و خندمون میگیره

من هم خودمو جمع کردم با خانم دکتر رفتیم بیرون.......
تمام
پادکست حقوقی دارالوکلا

24 Aug, 18:38

3,752

 داستان مهندس و کارخانه دار موفقی که بعد از خروج از کشور به تاراج رفت

کلام:محمد جواد اعياني ثاني
مدیر اجرایی: اشکان هنرمنديان
دستیار: سعیده معتضدیان
موسیقی: علی قبادی



لطفا اين پادکست رو با دوستان خود به اشتراک بگذاريد
همچنين نظرات و پيشنهاداتتون رو براي ما توي قسمت کامنت ها بنويسيد.

@DarolvokalaPod
پادکست حقوقی دارالوکلا

22 Aug, 15:21

4,598

سلام بچه ها دارالوکلا الان توی تاپ شو کست باکس هستش

کامنت هاتون و معرفی پادکست به بقیه اگر بیشتر بشه بالاتر هم میایم😁🌹
پادکست حقوقی دارالوکلا

03 Aug, 05:40

4,051

لینک‌گروه مون
پادکست حقوقی دارالوکلا

03 Aug, 05:40

4,322

https://t.me/darolvokalaa_gap
پادکست حقوقی دارالوکلا

22 Jul, 08:48

5,047

⭕️ الوبیزنس با همکاری صندوق نوآوری و شکوفایی کشور برگزار می‌کنند


🔸دوره حضوری "دانستنی های حقوقی برای مدیران "| 10 و 17 مرداد ماه 1403

👤مدرس: با همکاری گروه وکلای دی ژوری


▫️ اگه دانش‌بنیان هستید از اینجا ثبت‌نام کنید: https://ghazal.inif.ir/

▪️اگه عضو شرکتی فناور یا غیردانش‌بنیان هستید از اینجا ثبت‌نام کنید:
ثبت نام آزاد

📞 تلفن تماس جهت اطلاعات بیشتر:
۰۹۰۵۸۱۴۶۵۱۳

آپارات | اینستاگرام | لینکدین
alobiz.com@alobizness
پادکست حقوقی دارالوکلا

06 Jul, 17:05

4,373

اپیزود جدید منتشر شد 🔥

https://castbox.fm/vb/717199025