وحدت

یک اتش گردان رو در نظر بگیرید وقتی میچرخانیم یک دائره اتشین دیده میشود این واقعی و واقعیت است ( ذهن) اما همین که این اتش گردان از حرکت وامی ایستد متوجه میشویم در حقیقت یک اتش گردان است
ما برای حقیقی شدن آفریده شده ایم وگرنه در ذهن که هستیم عین ان اتش گردان چرخان یک وجودی توهمی رو تجربه میکنیم ولی ذهن که متوقف شود حقیقت ما که چه هستیم ( امتداد خودش ) کشف میشود

مهم نیست چه اتفاقی می افتد.
ببینید و قضاوت نکنید.
ببینید و واکنشی به آن نشان ندهید.
و سپس هر کاری که باید انجام دهید را بطور خودکار انجام خواهید داد.

کاری که برای انجام آن به اینجا آمده اید انجام خواهد شد...

بُعد چهارم، شما می توانید چهار ستون واقعیت (تجلی، آزمایش ، تلفیق و تعالی) را ببینید و آنها را طی کنید. و هر بار که دایره را به پایان رساندید، چهار ستون کمی حرکت می کنند تا دیدگاه های مختلفی را به شما نشان دهند تا بتوانید زندگی های مختلف و برداشت های متفاوتی از یک مسئله ایجاد کنید، بنابراین هنگامی که در بسیاری از زندگی های مختلف به همه بخش های این آگاهی از خود رسیدید، تمام چرخ زندگی، سامسارا را انجام داده اید، یا چرخ کارما ،دارما را انجام داده اید. و ناگهان، شما تمام فرایند روح خود را با بدن های بسیار زیاد خود به پایان رسانده اید.

پرنده مهاجر ـ مینورام💙

زمان بیداری واقعی فرا رسیده، بسیاری از روح های قدیمی، تغییرات درونی و فیزیکی را به تازگی که شدت بیشتری گرفته است را احساس میکنند. این بیداری مربوط به یک «سرزمین» و یا یک «ملت» نیست، یک بیداری «جمعی» و «جهانی» در حال شکل گرفتن است.

ما در حال حاضر در یک تغییر «آگاهی» و یک «بیداری» عظیمی قرار داریم، که همراه با روح «زمین ـ گایا» این تغییرات را در احساسات، بدن و حتی روح خود احساس میکنیم.

بیداری از ماتریکسِ بزرگ ذهن، که ما تنها «بدن» نیستیم.

احساسات، تجربیات درونی و ذهنی بسیاری از روح های قدیمی بهمراه تغییرات کنونی، در حال تغییر است. وجود شما هرگز در هیچ مکانی اتفاقی نیست، زمان بیداری حقیقی فرا رسیده است.

با افزایش سطح «فرکانس زمین» و تغییر فرکانس «تابش خورشید» و نزدیک شدن بیشتر و بیشتر «نیروهای نور» (پِلیدها)، تمام انسان ها بر زمین در حال تغییر سطح فرکانس «آگاهی» خود هستند.

تپش قلب، کمر درد، درد قفسه سینه، درد پهلو یا کلیه، خستگی دائم، خواب آلودگی، کسالت، نیاز بیش از بیش به خواب، و ضعف، حالت هایی هستند که به تازگی در بدن ما به اوج خود رسیدند.

بیش از هر زمان دیگر به بدن و روح خود احترام بگذاریم، کودک درون را بشناسیم و با آن آشتی کنیم.

در حال حاضر تنها زمان توجه به «روح» و «قلب» خود است. 
«آرامش قلب» خود را پیدا کنیم.

این بیداری مختص یک یا دو نفر نیست...
این بیداری مختص تمام «روح های قدیمی» است.🌍🌈

#بیداری_جمعی
#آگاهی

۱ـ ستاره موجود در تصویر را بیابید ؛ این ستاره نشان دهنده آغاز زندگی جسمانی شما است از این رو شروع زندگی هر یک از سلولهای بدنتان به شمار می آید در حالی که حرکتی دورانی و مارپیچی به سمت راست انجام می دهد یعنی مسیری که مغز برنامه ریزی شده شما از مسئله پیری و کهولت و مرگ از نظر (مادی) انتظار دارد به آن سو حرکت کند و در این کار جاذبه فیزیکی با مشارکت جاذبۀ ذهنی، آن را یاری میدهد.
۲ـ نقطه سیاه موجود در مرکز تصویر را بیابید ؛ این نقطه نشان دهندۀ آن است که سلولهای شما در حال حاضر که سرگرم خواندن این کلمات هستید در کدام مرحله از مسافرت مارپیچی خود قرار دارد مهم نیست نوزده سال داشته باشید یا نود سال و یا حتی بیشتر هر قدرچرخش مارپیچی شما زیادتر باشد، عدد واهی زمانیتان بالاتر است.
۳ـ دوباره به نقطۀ سیاه چشم بدوزید تجسم کنید که سرگرم نگاه کردن به نقطهٔ سیاهرنگ یک یک سلولهای موجود در بدنتان هستید.
۴ـ سپس به طور جدی و روشن از جاذبۀ ذهنی خود استفاده کنید تا شاهد چرخش مارپیچی آن در قسمت معکوس بشوید آن را ترسیم کنید و به عقب برگردید البته نه تا ستاره کوچک زیر(به طور حتم مایل نیستید به دوران نوزادی و اتاق زایمان برگردید، مگرنه؟! )
بلکه در هر نقطه ای که مایلید بایستید، البته به این شرط که در هر قسمتی که ایستاده اید به خوبی آگاه باشید که در کدامین سال و سن زمان واهی که نشانۀ آن است و تصویر حاضر و فعلی آن در ذهن شما است قرار دارید
۵ـ سپس به خود دستور دهید و شدیداً بخواهید که در هر کجا که مایلید متوقف شود مگر آن که مجدداً برای هر یک از سلولهای زنده موجود در بدنتان فرمان جدیدی صادر کنید در این باره فکر نکنید این کار را انجام دهید.
۶ـ شما مرحله تجدید حیات سلولی خود را آغاز کرده اید .
۷ـ این جمله را تکرار کنید «تمام چرخش های مارپیچی ماده های زنده به دور مسیری مشابه است، گرچه همه چیز میتواندبه همان میزان در جهت و مسیر مخالف نیز به حرکت در آید»
۸ـ به تجسم کردن ادامه دهید و جمله بالا را با صدای بلند بر زبان آورید سرانجام مغز خواب آلود و گیج و اشتباه برنامه ریزی شده تان آنها را ضبط و خود را از نو برنامه ریزی خواهد کرد
۹ـ باور کنید به راستی تغییر برنامه خواهد داد.

تمام ارواح زمین با انتخاب و اختیار خودشون،برای کسب تجربه و تکامل پیدا کردن و آزمودن تجربیات و پاس کردن درسهای زندگی روی زمین حاضر شده اند

در واقع ما قبل از تولد به زمین ،محل تولد،کشور،شهر،پدر و مادر و این کالبد فیزیکی و این شکل و ظاهر و چالشهای زندگی در این خانواده مون رو خودمون انتخاب کردیم، اما فراموش کردیم و بخاطر نمیاریم

ما چیزهایی رو از زندگی میخواهیم که برامون خوشاینده(چیزایی که دوست داریم ) ، اما زندگی چیزهایی رو به ما میده که برای رشدمون بهش نیاز داریم

به خودت بیا
این کلیپ یه تلنگره
از تاریکی و غفلت و عجول بودن و تنبلی و سطحی نگر بودن گذر کن تا بتونی به نور درون برسی

✨

مستند آموزنده جهان درون و برون.
قسمت چهارم
مار(کندالینی) و نیلوفر آبی(لوتوس).میوه کاج نشان دهنده چشم سوم است در کتیبه های مصر.

مستند آموزنده جهان درون و برون.
قسمت سوم
مار(کندالینی) و نیلوفر ابی(لوتوس).میوه کاج نشان دهنده چشم سوم است در کتیبه های مصر. شما هم مشاهده کننده اید و هم مشاهده شده(شاهد و مشهود).

مستند آموزنده جهان درون و برون.
قسمت دوم
مار(کندالینی) و نیلوفر آبی(لوتوس).میوه کاج نشان دهنده چشم سوم است در کتیبه های مصر. شما هم مشاهده کننده اید و هم مشاهده شده(شاهد و مشهود).

مستند زیبا جهان درون و جهان برون.

قسمت اول
فراکتال ها. مارپیچ حیات. واقعیت چیست؟

5 دلیل مهم که افراد معنوی نمیتونن کنار افراد زیادی باشند.

من در این جهان نمیگنجم.........

علائم بیداری روحی

.

دیده اگر جانب خود وا کنی
در تو بود آنچه تمنا کنی

عاقبت از غیر نصیب تو نیست
غیر تو ای خفته طبیب تو نیست

چاره خود کن که طبیب خودی
همدم خود شو که حبیب خودی

پیر تهی کیسه ی بی خانه ای
داشت مکان در دل ویرانه ای

گنج زری بود در آن خاکدان
چون پری از دیده ی مردم نهان

پای گدا بر سر آن گنج بود
لیک زغفلت بغم و رنج بود

روز بدر یوزه گی از بخت شوم
شام به ویرانه درون، همچو بوم

عاقبت از فاقه و اندوه و رنج
مرد گدا مرد و نهان ماند گنج

ای شده غافل زغم و رنج خویش
چند نداری خبر از گنج خویش

گنج تو آن خاطر آگاه توست
گوهر تو اشک شبانگاه توست

از ره غفلت به گدائی رسی
گر بخود آئی، بخدائی رسی

غیر که غافل زدل آزار تست
بی خبر از مصلحت کار تست

چشم بصیرت مگشائی چرا؟
بی خبر از خویش چرائی، چرا؟

غیر ز دلخواه تو آگاه نیست
هیچ دلی را بدلی راه نیست

نظامی گنجوی
عشق است

.