COTE.IR

تمامی پست های فردا تو تایمر به صورت فشرده زمانی با فاصله یک ساعت از همدیگر گذاشته شد تا بیشتر از این تو هایپ نمونید منم بگیرم بخوابم باید شش نیم صبح بیدار بشم🗿🫠

اینقدر کیر نکنید تو زمانبندی پست های من الان این دوتا پست جاشون عوض شده خواننده گیج میشه 🥴🥴🥴

خب خب لیک های صبحت های آیاناکوجی با کوئنجی اومد فردا نظرسنجی میذاریم که کدومش رو زودتر قرار بدیم

♥️♥️♥️شبتون بخیر ♥️♥️♥️

فردا توضیحات تکمیلی و درستشو همراه با تحلیل رابطه آیاناکوجی با ایچینوسه و کاریزاوا میذارم و بعد ان میریم به پست های اسپویلی و تحلیلی ساکایاناگی و هیوری اگر لیک جدیدی نیاد.

#️⃣ #Art
🌐@classroomaa

ببخشید که خیلی دیر شد متاسفانه کارهای زیادی روم ریخته بود و ترجمه و ویرایش اینجور ترجمه ها هم خیلی سخت و وقت گیره بخاطر همین اینقدر دیر شد🙏🏻

حتا الان هم می‌خوام بغلش کنی و لب هامو ببوسی و بگی همه ی اینا دورغ بود یه کابوس بود.

اما یه دلیلی وجود داشت که چرا من تظاهر به قوی بودن میکردم، شاید این درست باشد، کیوتاکا با لحنی مثل اینکه با یه غریبه صبحت میکنه با من حرف میزد و من هم جواب میدادم
و من گفتم: می‌دونم که فضای عاشقانه ما سرد شده است و دیگه مثل سابق نمیشه.

آیاناکوجی:آره ، کارویزاوا.

وقتی برای اولین بار منو با نام خانوادگیم صدا زد، لحظه ای لرزیدم. انگار به عقب برگشتیم به دوران دوستی یا تازه وارد؟؟؟

کیوتاکا بلند شد تا صورتحساب کاروئه رو پرداخت بکنه بخاطر همین اتاقو ترک کرد.او به عقب نگاه نکرد و منو تنها گذاشت و رفت.
من دوستت دارم، من عاشقتم، من دوباره می‌بینمت... اینا جملاتی بود که میخواستم به زبون بیارم و بهش بگم ولی نمیتونستم بلند بگم.
من به کف زمین افتادم و با خوام گفتم میتونم بهتر از تو باشم آیا میتونم خودمو قوی تر از تو بکنم، واقعا میتونم بهت ثابت کنم که تنهایی میتونم ادامه بدم و ارزشش رو دارم.

کمکم کن آیاناکوجی...

متاسفانه این مکالمه هم کامل نبود تو پست بعدی کامل میذاریم

#️⃣ #Light_novel #Spoiler
🌐@classroomaa

هنگامی که نیمه شب شده بود و جادوی سیندرلا داشت ناپدید میشد.
این همین لحظه ای هست که رابطه من با کیوتاکا به پایان می رسد از همان اول هم تعیین شده بود. به سادگی در زمان وقوعش رسیده بود.می خواستم بهش التماس کنم که کاری را که برای اوست انجام بده. شاید چند وقت پیش دقیقاً همین کار رو میکرد. اما من قوی نیستم من نمیتونم. اگر من با اصرارهام ادامه بدم انتظارات کیوتاکا آسیب میرسه.
‏
‏ آیاناکوجی:نیاز داری دلیلشو برات توضیح بدم.
به دلایلی گوشیمو برداشتم و در کنار گوشم گذاشتم و با اینکه ذهنم آشفته بود سعی کردم لبخند بزنم و با آرامش نسبی گفتم:نه، لازم نیست بگی،و کیوتاکا ادامه داد و تلفنش را کنار گذاشت.

آیاناکونی:متأسفم که نتونستم انتظاراتتو برآورد بکنم.

کی:نه، تو خوب بودی،در واقع منم همچین چیزی شبیه بهت رو حس میکردم.

انگار محیط کمی سنگین بود. من به تظاهر شجاعت ادامه دادم، وانمود میکردم که همه اینها یک قرارداد بوده هست و منم آماده هستم،اما من مطمئن نبودم و قلب من همیشه با کیوتاکا خواهد بود.

#️⃣ #Light_novel #Spoiler
🌐@classroomaa

چیزی که معیار شیرای میبینه:وای دخترا تئوری ها سکسم واقعی شد.😱

چیزی که من یونس تاندر میبینم:
The 2 Goats of cote🐐🗿
#️⃣ #edit
🌐@classroomaa

تو فندوم کلاس درس نخبگان خیلی غوغا شده و همه جا پر از بحث و گفتگویه و کاریزاوا فنا هم بعد جداییش شروع به تعریف و تمجید ازش کردند و اونو بهترین دوست دختر خواندن که آیاناکوجی خواهد داشت و الان که دختر مستقل و قوی شده هم تبریک گفتند و خیلیاشون هم بعد اینکه ازش تعریف کردند گفتند این اثر رو دراپ می‌کنند و موقعی باز سراغ اثر میاند که کاریزاوا یه نقش فعال قوی داشته باشه و از طرف دیگه هم هوریکتا فنا که تا دیروز می‌گفتند آیاناکوجی با هوریکتا رل میزنع الان خدا خدا می‌کنند که اصلا به سمتش نره و میگن آیاناکوجی یه لاشی تمام عیاره هروقت درست شد و آدم بهتری شد بیاد و ایچینوسع و ساکایاناگی فنا هم کلا فشاری و خفه خون گرفتند و در تنهایی گریه می‌کنند 🗿

#️⃣ #News
🌐@classroomaa

همش گوشته🤤🤤

از اول هم ،فکر نمی‌کردم که آیاناکوجی به من احساس عاشقانه داشته باشه. عشق و علاقه‌ی من به طرف آیاناکوجی همیشه یک طرفه بود. من اخیراً متوجه آن شدم، اما در عمق وجودم، احتمالاً کمی زودتر از آن میدونستم.

کیوتاکا هرگز واقعاً منو دوست نداشت. وانمود می کردم که متوجه این موضوع نیستم.

پس چرا از اول شروع به قرار گذاشتن با من کرد؟ من این سوال را مطرح نکردم چون فهمیدم به چی فکرمی کنه.

نیمی از آن برای من بود و نیمی دیگر برای خود کیوتاکا. اما این در مورد انتخاب بین راست یا چپ نبود. کیوتاکا همیشه افکار خود را مطلق میدونست. بنابراین، این احتمالاً چیزی بود که از همان ابتدا تصمیم گرفته بود.

منبع: آرت ویژه کاریزاوا در دیسک های بلوری فصل سوم

توضیحات کامل جدایی کاریزاوا با آیاناکوجی امشب گذاشته میشود.

#️⃣ #Light_novel #Spoiler
🌐@classroomaa

ری اکشن و لایک ها کو یکم انرژی بدید ❤️‍🔥

به دلیل فاصله کوتاه دو جلد و مریضی کینوساگا فکر میکردم که قرارع کمتر از ۲۰۰ صفحه داشته باشند ولی با توجه به این همه حجم بالا ییس که داره و اتفاقاتی که تو این جلد رخ داده است حداقل بالای ۲۵۰ صفحه یا ۳۰۰ صفحه راحت میشه

#️⃣ #Light_novel
🌐@classroomaa

اینقدر رابطه ایچینوسع و ساکایاناگی جنجالی شد که کسی به این داستان آرت توجه نمیکنه و چیزی ازش بیرون نمیاد🗿

من ریدم تو اون موقعی که تصمیم گرفتم چنل کلسروم رو تاسیس کنم اگر میدونستم به همچین شت شویی تبدیل میشه هیچ وقت نمی‌کردم 🗿🚬

میکردیم.

این رسمه عاشق شدن نبود ولی اگر اینطور بود، از همان ابتدا هیچ‌وقت جواب نمی‌داد. این یک قرارداد مطلق بین ما دوتا بود نیازهامون رو برطرف کنیم و به یکدیگر کمک کنیم، و ازهم استفاده بکنیم.
ما با آن قرارداد، تا جایی که ممکن هست رابطه عمیق تری باهم به وجود خواهیم اورد.همانطور که در آینده بی نهایت نیاز های یکدیگر مون رو برطرف و حل می‌کنیم.
او چند روز بعد با همکلاسی های خود ملاقات کرد و گفت عاشق آیانوکوجی است.
و همچنین با خودش فکر میکنه که رابطه جدیدش با کوجی یک رابطه معاملاتیست، اما او باهاش مشکلی نداره و اگر بتونه ازش استفاده بکنه، من نیز می‌توانم ازش استفاده بکنم.

منم فکر نمی‌کردم یه روزی این میم تبدیل به خود داستان بشه، داستان عجیبیه🗿

( خب خب دیگه چی از این واضح تر میخواستید که ثابت کنه هم با کاریزاوا سکس کرده هم با ایچینوسه 🧐🧐🧐)

#️⃣ #Light_novel #Spoiler
🌐@classroomaa

ساعت هشتم نیم شده بود و ازش پرسیدم: نمی‌خوای دست بکشی؟
ایچینوسه جواب داد: نه این گزینه برای من در دسترس نیست الان است کشیدنم خطرناک تره.
او مصمم بود که اینکار رو انجام بدیم،
اگر او سعی میکردم به اونو به زور دور بکنم این احتمال وجود داشت که باهم درگیر بشیم.
پسری که نیمه شب وارد طبقه دختران می شود، منطقه ممنوعه. تنها با یک هشدار خفیف نادیده عقب نمیکشد
این تصمیم خوده ایچینوسه بود.
سپس، من هم باید با عواقب تصمیمش روبرو بشم.
دستم را روی لباس های ایچینوسه گذاشتم و شروع به درآوردن آنها(👅😋) کردم.
ایچینوسه برای یه لحظه ای سفت شد، اما به زودی خودش را راحت و شل کرد و خودش ژاکتشو درآورد.
خیلی وقت بود که ایچینوسه منطقشو از دست داده بود و از لحظه ای که من وارد این اتاق شدم به دام او گرفتار شدم و نمیتونستم عقب نشینی کنم.
با این حال در همان زمان، من بودم که عاشق جذابیت های ناشناخته‌ش شده بودم.
فکر می کردم همه چیز در مورد سکس قبلاً فهمیدم،اما شاید این تنها شروعش بود.
در این اتاق فقط ما دو نفر بودیم که این موقع شب جنب و جوش میکردیم و درحالی که تلپ تلوپ میکردیم روی تخت بالا به پایین

#️⃣ #Light_novel #Spoiler
🌐@classroomaa