ㅤ ִ 𖥨ᵎ . #Angel ⭑ׄ 𝆹𝅥 . ׄ ساعت: 3:35 تهیونگ: چرا میخندی؟ جونگ کوک:(بلیطارو نشون تهیونگ داد) تهیونگ: واتتتت بلیط سقوط ازاد گرفتیی جونگ کوک: ترو خدا بیا بریم دیگه قول میدم چیزی نشه تهیونگ:جونگ کوک چرا این کارو کردی گفتم که نمیام جونگ کوک: چرا انقدر لجیی تهیونگ: وایسا ببینم این جزو نقشت بود اره؟تو میدونستی من نمیزارم تنهایی بری بیرون محوطه جونگ کوک: دیگه خیلی بد بینی بیا بریم خوش میگذره قول میدم تهیونگ: هوفف جونگ کوک: خواهش میکنم بخواطر من تهیونگ: میام ولی یادت باشه این کارتو جونگ کوک: حیحییی (رفتن تو صف) جونگ کوک:(دست تهیونگو گرفت) نگران نباش چیزی نیست تهیونگ: نفس عمیق کشیدن جونگ کوک: اگه ترسیدی میتونی منو نگاه کنی تهیونگ:باشه
ساعت: 3:50
تهیونگ: اوهههه واقعا نمیدونم چی بگم جونگ کوک: گفتم که ترس نداره تهیونگ: تجربه جالبی بود..... البته با وجود تو جونگ کوک: خبب.. تعریف خوبی بود، بیا بریم دیگه تهیونگ:(دست جونگ کوک و گرفت)وایسا چرا داری فرار میکنی جونگ کوک: فرار نمیکنم..فقط فکردم دیگه خسته شدی بهتره که بریم تهیونگ:(دستشو گذاشت رو صورت جونگ کوک) کوک من واقعا خیلی....... جونگ کوک:(استرس گرفتن) تهیونگ:(صورتشو نزدیک جونگ کوک کرد و میخواست که ببوسش) جونگ کوک:... تهیونگ:(زنگ خوردن گوشیش) جونگ کوک: اوم جواب بده تهیونگ: اوفف (قطع کردن) مهم نیست جونگ کوک: چرا مهم جواب بده عیبی نداره تهیونگ:(دستشو گرفتن) گفتم که امروز میخوام فقط برای تو باشم، بیا بریم خونه جونگ کوک: باشه هر جور راحتی
ساعت: 9:30
جونگ کوک: مرسی تهیونگ، حالا که تا اینجا اومدی بیا بریم بالا تهیونگ:(رسوندن جونگ کوک) نه مزاحمت نمیشم راحت باش جونگ کوک: مزاحم چی بیا فردا باهم بریم سر کار تهیونگ: فردا میای سر کار؟ جونگ کوک: اره میام، بیا بالا دیگه تهیونگ: باشه
چند مین بعد
جونگ کوک: خب مسواک و لباس نو دارم برات میارم تهیونگ: لباسام کثیف کوک کجا بزارمشون جونگ کوک: بده من میشورم برات تهیونگ: اوه، اوکی(لخت شدن) جونگ کوک:(اب گلوشو قورت داد با اینکه کار سختی بود) اوکی بیا اینم مسواک و لباس جدید تهیونگ: باشه ممنون میرم تو اتاق بپوشمشون جونگ کوک: باشه
چند مین بعد
جونگ کوک: تهیونگ لباستو پوشیدی؟ تهیونگ: اره بیا تو جونگ کوک: اوم،،، برای اینکه راحت تر باشی میرم تو اتاق مامانم میخوابم تهیونگ: نیازی نیست بیا همینجا جا میشیم جونگ کوک: نه راحت باش فعلا شب خوش تهیونگ: ولی جونگ کوک:( رفتن)
ساعت: 1:38
جونگ کوک:(بعد این همه اتفاق که امروز افتاد خیلی سردرگم بودم واقعاانتظار نداشتم اینجوری بشه ولی خب با اینهمه بازم سعی کردم هیجانمو کنترل کنم و بخوابم داشت کم کم خوابم میبرد که یه دستیو پستم احساس کردم)چی؟ تهیونگ: چرا هنوز بیداریـ؟ جونگ کوک: چرا منو بغل کردی ها تهیونگ: چرا سوالمو با سوال جواب میدی جونگ کوک: منظورت چی ولم کن تهیونگ: واقعا اینو ازم میخوای؟ جونگ کوک:...... تهیونگ:(بیشتر نزدیک جونگ کوک شد تا بتونه ببوستش) جونگ کوک: نکن تهیونگ.... تهیونگ: چی؟ چرا؟ جونگ کوک: دوتا پسر نمیتونن رابطه داشته باشن تهیونگ: اگه عشق واقعی باشه چه فرقی داره؟ بعدشم چطوری تا وقتی که تو بخوای خوب بود الان که من میخوام بده(ادمین:اشاره به سکس قبلیش) جونگ کوک: من اون موقع مست بودم تهیونگ:یعنی الانم باید مستت کنم؟ جونگ کوک: اوفف، از روم بیا پایین تهیونگ شکمم درد گرفت تهیونگ:چرا انقدر لجبازی میدونم که تو ام میخوای جونگ کوک:... تهیونگ:(بوسش کردن)عاهه جونگ کوک: وا... ی... سا. ته.. تهیونگ: از دفعه قبلی خیلی خوشمزه تری کوک جونگ کوک: عاهههه تهیونگ تهیونگ:(شروع کرد لباس جونگ کوک و در بیاره ) جونگ کوک: وایساا (کا*ندم داد) تهیونگ: اوه مرسی