🌚 » داستان ترسناک | عجایب جهان | دانستنی ها | فکت @black_cell Channel on Telegram

🌚 » داستان ترسناک | عجایب جهان | دانستنی ها | فکت

@black_cell


خاطرات ترسناک شما»»
عجایب جهان»»
فکت های ترسناک»»
داستنی های شناخته نشده»»

همشو اینجا میتونی ببینی!!

ارسال خاطره »
@BlackCell_bot

🌚 » داستان ترسناک (Persian)

🌚 » داستان ترسناک یک کانال تلگرامی جذاب و پر از ترس و وحشت است که برای علاقمندان به داستان های ترسناک طراحی شده است. اگر علاقه مند به تجربه دیدن داستان هایی که قلب شما را بتپانند هستید، این کانال برای شما مناسب است. در اینجا می توانید به داستان هایی گوش بدهید که شما را به چالش کشانده و احساس ترس و وحشت را در شما برانگیخته خواهند کرد. هر داستان جدیدی که در این کانال ارسال می شود، شما را به یک دنیای مختلف و هیجان انگیز می برد. اگر دوست دارید خاطرات ترسناک خود را به اشتراک بگذارید، می توانید خاطرات خود را با استفاده از @BlackCell_bot به اشتراک بگذارید. این کانال فرصتی عالی برای تجربه یک دنیای داستان های ترسناک و مهیج است. پس عجله کنید و به این کانال ملحق شوید تا از داستان های ترسناک بی پایان لذت ببرید!

🌚 » داستان ترسناک | عجایب جهان | دانستنی ها | فکت

09 Jan, 17:12


🚨چاندرا دانگی از نپال با قد تنها ۵۴.۶ سانتی‌متر، کوتاه‌ترین مرد ثبت‌شده در تاریخ بود.
🖤 t.me/black_cell

🌚 » داستان ترسناک | عجایب جهان | دانستنی ها | فکت

08 Jan, 16:47


🚨جوزف مریک که به "مرد فیل‌نما" معروف است، در قرن ۱۹ میلادی در انگلستان زندگی می‌کرد.او به یک بیماری نادر به نام سندروم پروتئوس مبتلا بود که باعث رشد غیرطبیعی استخوان‌ها و بافت‌های بدنش شد.
🖤 t.me/black_cell

🌚 » داستان ترسناک | عجایب جهان | دانستنی ها | فکت

08 Jan, 14:05


🚨شهر پرپیات، که در نزدیکی نیروگاه چرنوبیل قرار دارد، پس از حادثه اتمی چرنوبیل تخلیه شد.ساختمان‌های متروکه، اسباب‌بازی‌های رهاشده، و سکوت وحشتناک شهر، آن را به یکی از ترسناک‌ترین مکان‌های جهان تبدیل کرده است.
🖤 t.me/black_cell

🌚 » داستان ترسناک | عجایب جهان | دانستنی ها | فکت

08 Jan, 10:43


🚨کلیسای سدلک در جمهوری چک از استخوان‌های واقعی انسان ساخته شده است. این استخوان‌ها برای تزئین سقف، دیوارها و لوسترها استفاده شده‌اند.این کلیسا فضایی وحشتناک و غیرعادی دارد و یکی از ترسناک‌ترین جاذبه‌های جهان است.
🖤 t.me/black_cell

🌚 » داستان ترسناک | عجایب جهان | دانستنی ها | فکت

07 Jan, 18:59


🚨برخی ادعا می‌کنند که در دارک وب، کلوپ‌هایی وجود دارد که در آن‌ها افراد برای تماشای آدم‌ربایی‌های زنده هزینه می‌کنند.در این کلوپ‌ها، قربانیان اغلب بی‌خبر و بدون هشدار به دام می‌افتند.
🖤 t.me/black_cell

🌚 » داستان ترسناک | عجایب جهان | دانستنی ها | فکت

07 Jan, 17:52


🚨در دارک وب، اتاق‌هایی وجود دارد که در آن‌ها شکنجه یا حتی قتل افراد به صورت زنده پخش می‌شود.بینندگان می‌توانند با پرداخت بیت‌کوین یا ارزهای دیجیتال دیگر، درخواست‌هایی برای شکنجه‌های خاص بدهند. این بخش از دارک وب به عنوان یکی از ترسناک‌ترین و غیرانسانی‌ترین بخش‌ها شناخته می‌شود.
🖤 t.me/black_cell

🌚 » داستان ترسناک | عجایب جهان | دانستنی ها | فکت

06 Jan, 18:43


🚨برخی معتقدند که نمادهای موجود در دلار آمریکا، مانند هرم و چشم جهان‌بین، اشاره‌ای به کنترل ایلومیناتی بر اقتصاد جهانی دارد.این نمادها به طور مرموزی با اعداد و نشان‌های خاص مرتبط هستند که به نقش پنهان این سازمان اشاره دارند.
🖤 t.me/black_cell

🌚 » داستان ترسناک | عجایب جهان | دانستنی ها | فکت

06 Jan, 17:27


🚨شاهزاده دایانا در سال ۱۹۹۷ در یک تصادف رانندگی در پاریس جان باخت.بسیاری بر این باورند که مرگ او نتیجه توطئه‌ای توسط ایلومیناتی بوده است، زیرا او قصد داشت برخی از رازهای این سازمان را فاش کند.
🖤 t.me/black_cell

🌚 » داستان ترسناک | عجایب جهان | دانستنی ها | فکت

06 Jan, 15:12


🚨مایکل جکسون، پادشاه موسیقی پاپ، پیش از مرگش در سال ۲۰۰۹، بارها درباره تهدیدهایی که دریافت کرده بود صحبت کرد.او مدعی بود که سازمان‌های قدرتمندی مانند ایلومیناتی قصد دارند به او آسیب برسانند زیرا او برخی رازها را می‌داند.مرگ ناگهانی او در اثر دوز بالای داروی بیهوشی، باعث شده تا بسیاری این حادثه را نتیجه دخالت این سازمان مرموز بدانند.
🖤 t.me/black_cell

🌚 » داستان ترسناک | عجایب جهان | دانستنی ها | فکت

06 Jan, 12:12


🚨زیر یخ‌های قطب جنوب، کوهستانی به نام گامبورتسف کشف شده که وسعتی معادل رشته‌کوه آلپ دارد.ین کوه‌ها کاملاً توسط یخ پوشیده شده‌اند و هیچ نشانی از سطح زمین قابل مشاهده نیست.
🖤 t.me/black_cell

🌚 » داستان ترسناک | عجایب جهان | دانستنی ها | فکت

06 Jan, 09:58


🚨دریاچه وستوک، یکی از بزرگ‌ترین دریاچه‌های زیر یخی جهان، در قطب جنوب و زیر ۴ کیلومتر یخ قرار دارداین دریاچه برای میلیون‌ها سال از جهان بیرون جدا بوده و زیست‌شناسان معتقدند ممکن است موجودات میکروبی ناشناخته‌ای در آن زندگی کنند.کشف این دریاچه به امید شناسایی حیات در شرایط سخت، مشابه ماه‌های یخی مشتری و زحل، بسیار مهم است.
🖤 t.me/black_cell

🌚 » داستان ترسناک | عجایب جهان | دانستنی ها | فکت

03 Jan, 19:07


🚨کشتار نانجینگ، یکی از وحشتناک‌ترین وقایع تاریخ، در طول جنگ دوم چین و ژاپن رخ داد.نیروهای ژاپنی پس از تصرف شهر نانجینگ چین، بیش از ۳۰۰,۰۰۰ غیرنظامی و سرباز چینی را قتل‌عام کردند.این کشتار همراه با تجاوزهای دسته‌جمعی، شکنجه، و تخریب گسترده شهر بود. این جنایت یکی از بزرگ‌ترین نمونه‌های نسل‌کشی و جنایت علیه بشریت محسوب می‌شود.
🖤 t.me/black_cell

🌚 » داستان ترسناک | عجایب جهان | دانستنی ها | فکت

03 Jan, 17:02


🚨سان خوزه، یک کشتی اسپانیایی بود که در سال ۱۷۰۸ میلادی غرق شد و همراه خود حدود ۲۰۰ تن طلا، نقره، و جواهرات داشت. این کشتی در سال ۲۰۱۵ در سواحل کلمبیا پیدا شد. ارزش این گنج بیش از ۱۷ میلیارد دلار برآورد شده است و همچنان یکی از گران‌بهاترین کشفیات تاریخی محسوب می‌شود.
🖤 t.me/black_cell

🌚 » داستان ترسناک | عجایب جهان | دانستنی ها | فکت

03 Jan, 13:53


🚨در سال ۲۰۰۷، گروهی از باستان‌شناسان در انگلستان، یکی از بزرگترین گنج‌های عصر وایکینگ‌ها را کشف کردند. این گنج شامل بیش از ۵۲۰۰۰ سکه نقره، جواهرات، و ابزارهای طلا بود. گمان می‌رود این گنج توسط وایکینگ‌ها دفن شده باشد تا از دست دشمنان یا مهاجمان محفوظ بماند. ارزش این گنج امروزه میلیون‌ها دلار برآورد می‌شود.
🖤 t.me/black_cell

🌚 » داستان ترسناک | عجایب جهان | دانستنی ها | فکت

01 Jan, 19:49


🚨در شهر باستانی تیواناکو در بولیوی، دروازه‌ای سنگی به نام "دروازه خورشید" وجود دارد. برخی باستان‌شناسان معتقدند این سازه دروازه امپراتوری عظیمی در هزاره اول قبل از میلاد بوده است. تاکنون هیچ‌کس نتوانسته معنای حکاکی‌های روی این دروازه را کشف کند. شاید این نوشته‌ها رازهای باستان‌شناسی و ستاره‌شناسی زیادی را در خود نهفته داشته باشند.
🖤 t.me/black_cell

🌚 » داستان ترسناک | عجایب جهان | دانستنی ها | فکت

01 Jan, 18:04


غارهای لونگیو در چین..
این غارهای ماسه‌سنگی دست‌ساز در چین، به دست انسان حفاری شده‌اند. انجام چنین کاری به هزاران نفر نیرو نیاز داشته است. با این حال، در هیچ‌کجای تاریخ اشاره‌ای به روش حفر این غارها یا افرادی که آن‌ها را ساخته‌اند، نشده است. این امر غارهای لونگیو را به یکی از اسرارآمیزترین کشفیات جهان تبدیل کرده است.

🖤 t.me/black_cell

🌚 » داستان ترسناک | عجایب جهان | دانستنی ها | فکت

01 Jan, 15:24


🚨در آگوست سال ۱۹۹۴، در شهر اوکویل واقع در ایالت واشنگتن، به جای باران معمولی، ماده‌ای ژلاتینی از آسمان بارید. روز بعد، تعدادی از ساکنان با علائمی شبیه به سرماخوردگی بیمار شدند. محققان در این ماده دو نوع باکتری یافتند که یکی از آن‌ها به طور طبیعی در سیستم گوارشی انسان وجود دارد. علت این پدیده همچنان ناشناخته باقی مانده است.
🖤 t.me/black_cell

🌚 » داستان ترسناک | عجایب جهان | دانستنی ها | فکت

31 Dec, 18:56


🚨در سال ۱۹۳۱، بین ایالت‌های اوکلاهما و تگزاس نزاعی بر سر مالکیت صخره‌ای به نام "Greer County" درگرفت. این درگیری بدون خشونت و با تشکیل کمیسیونی برای تعیین مرزها حل و فصل شد، اما به عنوان یکی از عجیب‌ترین نزاع‌های مرزی در تاریخ آمریکا شناخته می‌شود.
🖤 t.me/black_cell

🌚 » داستان ترسناک | عجایب جهان | دانستنی ها | فکت

31 Dec, 18:06


🚨جنگ کوتاه مدت بین بریتانیا و زنگبار در سال 1896 که این جنگ به عنوان کوتاه‌ترین جنگ تاریخ شناخته می‌شود که تنها ۳۸ تا ۴۵ دقیقه به طول انجامید. پس از درگذشت سلطان حمد بن ثوینی، خلیفه بن بَرغَش بدون تأیید بریتانیا خود را سلطان اعلام کرد. بریتانیا با این اقدام مخالفت کرد و پس از اولتیماتومی ناموفق، به کاخ سلطنتی حمله کرد. نیروهای زنگبار به سرعت شکست خوردند و جنگ پایان یافت.
🖤 t.me/black_cell

🌚 » داستان ترسناک | عجایب جهان | دانستنی ها | فکت

31 Dec, 16:32


🚨در سال ۱۹۳۲، استرالیا با افزایش جمعیت شترمرغ‌های ایمو مواجه شد که به مزارع کشاورزان حمله می‌کردند. دولت تصمیم گرفت با اعزام نیروهای نظامی و استفاده از مسلسل‌ها، این پرندگان را کنترل کند. با این حال، شترمرغ‌ها با سرعت و چابکی خود از تیررس سربازان گریختند و عملیات ناکام ماند. این رویداد به عنوان "جنگ ایمو" شناخته می‌شود ..
🖤 t.me/black_cell

🌚 » داستان ترسناک | عجایب جهان | دانستنی ها | فکت

30 Dec, 19:01


🚨جزیره سرتسی در اقیانوس اطلس شمالی یکی از جوان‌ترین جزایر زمین است که در سال 1963 طی فوران آتشفشانی زیر آب به وجود آمد. نکته عجیب این است که این جزیره کاملاً دست‌نخورده باقی مانده، زیرا ورود انسان‌ها به آن محدود شده است. دانشمندان از این جزیره برای مطالعه تکامل طبیعی یک اکوسیستم بدون دخالت انسانی استفاده می‌کنند.
🖤 t.me/black_cell

🌚 » داستان ترسناک | عجایب جهان | دانستنی ها | فکت

30 Dec, 17:20


🚨در کاستاریکا، صدها توپ سنگی عظیم و کاملاً گرد کشف شده‌اند که قدمت آن‌ها به بیش از ۱۰۰۰ سال پیش برمی‌گردد. هیچ‌کس نمی‌داند چگونه این توپ‌ها ساخته شده‌اند و چرا در آنجا قرار دارند. برخی معتقدند این توپ‌ها نشانه‌هایی از یک تمدن پیشرفته یا حتی راهنمایی‌هایی برای مکان‌های خاص هستند.
🖤 t.me/black_cell

🌚 » داستان ترسناک | عجایب جهان | دانستنی ها | فکت

30 Dec, 14:30


🚨برخی محققان بر این باورند که در تمدن مصر باستان، ساختارهایی شبیه به "دروازه‌های ستاره‌ای" وجود داشته که می‌توانسته‌اند ارتباطی با دیگر سیارات یا بعدهای دیگر برقرار کنند. این نظریه بر اساس نقوش موجود در دیوارهای معابد و اشیای کشف‌شده مطرح شده است.
🖤 t.me/black_cell

🌚 » داستان ترسناک | عجایب جهان | دانستنی ها | فکت

29 Dec, 18:09


🚨در منطقه‌ای به نام "لاداخ" در هند، صخره‌ای به نام "تپه مغناطیسی" وجود دارد که اشیاء و حتی خودروها را به سمت خود می‌کشد. مردم محلی بر این باورند که این منطقه نیروی مغناطیسی ناشناخته‌ای دارد که می‌تواند بر جاذبه زمین غلبه کند. محققان هنوز نتوانسته‌اند توضیح دقیقی برای این پدیده ارائه دهند.
🖤 t.me/black_cell

🌚 » داستان ترسناک | عجایب جهان | دانستنی ها | فکت

29 Dec, 15:58


🚨در استان المهره یمن، چاهی عظیم به نام "چاه برهوت" وجود دارد که به "دروازه جهنم" معروف است. این چاه به عمق ۱۰۰ متر و قطر ۳۰ متر است و مردم محلی باور دارند که این مکان محل زندگی جن‌ها و موجودات شیطانی است. از این چاه بوی بدی به مشام می‌رسد و هیچ‌کس جرات نزدیک شدن به آن را ندارد. دانشمندان هنوز دلیل شکل‌گیری این چاه و منابع بوی نامطبوع آن را کشف نکرده‌اند.
🖤 t.me/black_cell

🌚 » داستان ترسناک | عجایب جهان | دانستنی ها | فکت

29 Dec, 12:41


🚨در زیر آب‌های ساحلی یونان، بقایای شهری باستانی کشف شده که به نظر می‌رسد به طور ناگهانی غرق شده است. این شهر شامل سازه‌های پیچیده‌ای است که نشان از تمدنی پیشرفته دارد. باستان‌شناسان هنوز نمی‌دانند چه چیزی باعث نابودی این شهر شده است.
🖤 t.me/black_cell

🌚 » داستان ترسناک | عجایب جهان | دانستنی ها | فکت

27 Dec, 18:20


🚨کتاب ووینیچ، یک دست‌نوشته اسرارآمیز از قرون وسطی است که هیچ‌کس تاکنون نتوانسته زبان آن را رمزگشایی کند. این کتاب پر از تصاویر عجیب‌وغریب گیاهان ناشناخته، موجودات افسانه‌ای و نقشه‌های ستاره‌ای است. برخی گمانه‌زنی‌ها حاکی از آن است که این کتاب متعلق به یک تمدن گمشده یا حتی پیام‌هایی از بیگانگان است.
🖤 t.me/black_cell

🌚 » داستان ترسناک | عجایب جهان | دانستنی ها | فکت

27 Dec, 16:01


🚨در سال 2011، هزاران پرنده سیاه در یک شب خاص در شهر آرکانزاس، آمریکا از آسمان سقوط کردند و مردند. این پدیده تکرار شده و هنوز هم توضیح قطعی برای آن وجود ندارد. برخی معتقدند این اتفاق به دلیل میدان‌های مغناطیسی غیرمعمول در آن منطقه رخ می‌دهد، اما دانشمندان هنوز به نتیجه‌ای قطعی نرسیده‌اند.
🖤 t.me/black_cell

🌚 » داستان ترسناک | عجایب جهان | دانستنی ها | فکت

27 Dec, 12:47


🚨در کشور پرو، ساختارهای باستانی‌ای وجود دارند که سنگ‌های عظیم آن‌ها با دقتی شگفت‌انگیز برش داده و روی هم قرار داده شده‌اند، به طوری که حتی یک تیغه کاغذ هم بین آن‌ها جا نمی‌گیرد. با وجود اینکه این ساختارها هزاران سال قدمت دارند، دانشمندان هنوز نمی‌دانند چگونه این سنگ‌ها به این مکان‌ها آورده شده و نصب شده‌اند. آیا این سازه‌ها با فناوری‌های ناشناخته ساخته شده‌اند؟
🖤 t.me/black_cell

🌚 » داستان ترسناک | عجایب جهان | دانستنی ها | فکت

26 Dec, 18:39


🚨تمدن سومریان، که یکی از قدیمی‌ترین تمدن‌های تاریخ بشر است، ابزارهایی ساخته بودند که حتی امروز هم پیچیده به نظر می‌رسند. آن‌ها لوح‌هایی با جزئیات شگفت‌انگیز از منظومه شمسی داشتند. برخی محققان معتقدند که این اطلاعات تنها با کمک موجوداتی پیشرفته‌تر به دست آمده است. آیا سومریان ارتباطی با تمدن‌های بیگانه داشته‌اند؟
🖤 t.me/black_cell

🌚 » داستان ترسناک | عجایب جهان | دانستنی ها | فکت

26 Dec, 15:34


🚨مطالعات اخیر نشان داده که مغز انسان ممکن است توانایی‌هایی برای پیش‌بینی رویدادهای آینده داشته باشد. آزمایش‌های روانشناسی ثابت کرده‌اند که در شرایط خاص، افراد می‌توانند پیش از وقوع یک اتفاق، واکنش نشان دهند. آیا این توانایی بازمانده‌ای از اجداد اولیه ماست، یا یک قابلیت ناشناخته درک زمان است که علم هنوز قادر به توضیح آن نیست؟
🖤 t.me/black_cell

🌚 » داستان ترسناک | عجایب جهان | دانستنی ها | فکت

26 Dec, 10:35


🚨بر اساس تحقیقات باستان‌شناسی و استفاده از فناوری‌های تصویربرداری مدرن، محققان دریافته‌اند که در زیر مجسمه عظیم ابوالهول در مصر، اتاق‌هایی مخفی و ناشناخته وجود دارند. اسناد باستانی نیز به "تالار دانش" اشاره دارند که در آن اطلاعاتی از تمدن‌های گذشته و شاید حتی تمدن‌های بیگانه ذخیره شده باشد. اما چرا این اتاق‌ها تاکنون بازگشایی نشده‌اند؟
🖤 t.me/black_cell

🌚 » داستان ترسناک | عجایب جهان | دانستنی ها | فکت

24 Dec, 16:29


🚨رمزگشایی از ناپدید شدن هواپیمای مالزی MH370 در تاریخ 8 مارس 2014، هواپیمای مالزیایی MH370 با 239 سرنشین ناپدید شد. تحقیقات گسترده و جستجو در اقیانوس هند هنوز هم نتوانسته‌اند علت دقیق این ناپدید شدن را مشخص کنند. آخرین سیگنال‌ها نشان می‌دهند که هواپیما به طور غیرمنتظره‌ای مسیر خود را تغییر داده و در یک نقطه از رادارها خارج شده است. برخی معتقدند دخالت‌های انسانی یا حتی فناوری‌های ناشناخته در این حادثه دخیل بوده‌اند. آیا این پرونده هرگز حل خواهد شد؟
🖤 t.me/black_cell

🌚 » داستان ترسناک | عجایب جهان | دانستنی ها | فکت

23 Dec, 18:15


🚨طاعون سیاه در قرن چهاردهم میلادی جان بیش از یک سوم جمعیت اروپا را گرفت. این بیماری که توسط کک‌ها منتقل می‌شد، وحشت و ترس عمیقی در جوامع آن زمان ایجاد کرد و زندگی اجتماعی و اقتصادی را به شدت تحت تأثیر قرار داد.
🖤 t.me/black_cell

🌚 » داستان ترسناک | عجایب جهان | دانستنی ها | فکت

23 Dec, 15:36


🚨در شب ۲۳ اوت ۱۵۷۲، هزاران پروتستان هوگنو در پاریس و دیگر شهرهای فرانسه توسط کاتولیک‌ها به قتل رسیدند. این رویداد، که در زمان جنگ‌های مذهبی فرانسه رخ داد، به‌عنوان یکی از خونین‌ترین قتل‌عام‌های تاریخ اروپا شناخته می‌شود.
🖤 t.me/black_cell

🌚 » داستان ترسناک | عجایب جهان | دانستنی ها | فکت

23 Dec, 13:24


🚨در کیهان، حلقه‌های عظیمی از گاز و غبار وجود دارند که به عنوان "محل تولد ستارگان" شناخته می‌شوند. این حلقه‌ها ممکن است اولین نشانه‌های تشکیل کهکشان‌ها باشند، اما نحوه شکل‌گیری و چرایی وجود آن‌ها همچنان یک راز است.
🖤 t.me/black_cell

🌚 » داستان ترسناک | عجایب جهان | دانستنی ها | فکت

22 Dec, 13:53


🚨برخی دانشمندان معتقدند سیاره‌ای نهم در منظومه شمسی وجود دارد که بسیار دورتر از نپتون است و اثرات گرانشی آن بر اجرام کوچکتر دیده می‌شود. اما تاکنون این سیاره مرموز کشف نشده و به عنوان یکی از رازهای منظومه شمسی باقی مانده است.
🖤 t.me/black_cell

🌚 » داستان ترسناک | عجایب جهان | دانستنی ها | فکت

22 Dec, 09:51


🚨دانشمندان تخمین می‌زنند که ۸۵ درصد از جرم کل جهان از ماده‌ای نامرئی تشکیل شده است که به آن "ماده تاریک" می‌گویند. این ماده هیچ نوری را منعکس یا جذب نمی‌کند و تنها به واسطه اثرات گرانشی‌اش شناسایی شده است. اما هنوز هیچ‌کس نمی‌داند ماده تاریک از چه چیزی تشکیل شده است.
🖤 t.me/black_cell

🌚 » داستان ترسناک

09 Dec, 15:14


🚨شهر ممنوعه در پکن، چین، با بیش از ۹۰۰۰ اتاق، یکی از بزرگ‌ترین مجموعه‌های معماری تاریخی در جهان است. این شهر که در دوران سلسله مینگ ساخته شده، نمادی از قدرت امپراتوری چین است و تا سال ۱۹۱۱ مقر امپراتوران بود. امروزه، شهر ممنوعه به‌عنوان یکی از میراث جهانی یونسکو شناخته می‌شود و هر ساله میلیون‌ها بازدیدکننده را به خود جذب می‌کند.
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

09 Dec, 11:02


🚨دانشمندان کشف کرده‌اند که گیاهان می‌توانند از طریق سیگنال‌های شیمیایی یا حتی الکتریکی با یکدیگر ارتباط برقرار کنند.
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

08 Dec, 17:09


🚨برخی معتقدند که مکان‌هایی که شاهد رویدادهای احساسی یا مرگ‌بار بوده‌اند، انرژی آن لحظات را در خود نگه می‌دارند. آیا ممکن است خانه‌ای قدیمی یا میدان جنگی تاریخی همچنان انعکاسی از آنچه رخ داده را به نمایش بگذارد؟ آیا علم می‌تواند این انرژی‌های به‌جامانده را توضیح دهد؟
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

08 Dec, 15:34


🚨با پیشرفت هوش مصنوعی، برنامه‌هایی ایجاد شده‌اند که می‌توانند چهره‌ها، صداها و حتی شخصیت افراد فوت‌شده را بازسازی کنند. اما برخی معتقدند این فناوری می‌تواند به‌طور ناخواسته ارتباطی با دنیای ماوراء ایجاد کند. آیا ممکن است هوش مصنوعی دریچه‌ای به گذشته یا جهان‌های دیگر باشد؟
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

08 Dec, 12:46


🚨در برخی از عکس‌های ماهواره‌ای از قطب جنوب، مناطقی دیده می‌شود که به‌طرز عجیبی سیاه و بدون یخ هستند. این مناطق باعث شده تا نظریاتی درباره وجود پایگاه‌های مخفی یا حتی ورود به دنیای زیرزمینی مطرح شود. آیا این پدیده‌ها فقط نقص‌های تصویری‌اند یا ممکن است چیزی فراتر از علم ما باشد؟
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

07 Dec, 19:14


🚨در سال ۱۵۱۳، نقشه‌ای به نام "پیری رئیس" کشف شد که بخش‌هایی از زمین را نشان می‌دهد که در آن زمان ناشناخته بودند، از جمله قاره قطب جنوب بدون یخ. چگونه ممکن است نقشه‌برداران باستان چنین اطلاعات دقیقی از زمین داشته باشند؟ آیا تمدن‌های پیشرفته‌تری قبل از ما وجود داشته‌اند؟
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

07 Dec, 15:20


🚨در سال‌های اخیر، فضانوردان در نمونه‌های به دست آمده از فضا میکروب‌هایی را کشف کرده‌اند که توانایی زندگی در شرایط سخت کیهانی را دارند. این یافته‌ها نشان می‌دهند که حیات ممکن است از زمین فراتر رفته باشد. اما این سوال همچنان باقی است: اگر حیات میکروسکوپی در فضا وجود داشته باشد، آیا می‌تواند نشانه‌ای از حیات پیشرفته‌تر در کهکشان‌های دوردست باشد؟
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

07 Dec, 13:38


🚨جنگل سیاه در آلمان یکی از زیباترین و در عین حال ترسناک‌ترین نقاط جهان است. گزارش‌هایی وجود دارد که می‌گوید در برخی نقاط این جنگل، دستگاه‌های GPS از کار می‌افتند و افراد احساس گم‌شدگی عجیبی دارند. آیا این فقط به دلیل شرایط جغرافیایی است یا نیرویی ناشناخته باعث این اختلالات می‌شود؟ برخی می‌گویند این منطقه میدان‌های مغناطیسی خاصی دارد که می‌تواند روی فناوری‌ها و حتی مغز انسان تأثیر بگذارد.
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

06 Dec, 14:36


🚨جزیره‌ی اوک در کانادا دهه‌هاست که توجه جویندگان گنج را به خود جلب کرده است. گفته می‌شود این جزیره محل دفن گنجی بی‌نهایت ارزشمند است که ممکن است به دزدان دریایی یا حتی شوالیه‌های معبد تعلق داشته باشد. اما هر کسی که تلاش کرده تا به عمق زمین این جزیره برسد، با شکست مواجه شده است. سیستم‌های پیچیده‌ی تله‌ها و کانال‌های زیرزمینی همچنان رازهای خود را حفظ کرده‌اند. آیا این گنج واقعی است یا فقط یک افسانه؟
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

05 Dec, 18:01


🚨در دهه‌های اخیر، گزارش‌های زیادی از مشاهده اشیای پرنده ناشناخته (UFO) منتشر شده است. این اشیا در آسمان با سرعت و حرکاتی که هیچ وسیله‌ای روی زمین قادر به انجام آن نیست، دیده شده‌اند. برخی معتقدند این‌ها هواپیماهای نظامی پیشرفته‌اند، اما دیگران باور دارند که این اشیا متعلق به موجودات فرازمینی هستند. آیا دولت‌ها چیزی را از ما پنهان می‌کنند؟
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

05 Dec, 10:45


🚨پوماپونکو، واقع در بولیوی، یک سایت باستانی با سنگ‌های غول‌پیکری است که با دقتی حیرت‌انگیز به هم متصل شده‌اند. این دژ سنگی به قدری پیچیده است که برخی معتقدند فقط با کمک تکنولوژی پیشرفته یا حتی موجودات فرازمینی ساخته شده است. چگونه اجداد ما بدون ابزار مدرن توانستند چنین شاهکاری را خلق کنند؟
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

03 Dec, 19:33


🚨در اوایل قرن بیستم، کاوشگر بریتانیایی پرسی فاست به دنبال کشف شهری افسانه‌ای در دل جنگل‌های آمازون رفت که آن را شهر "زد" نامیده بود. گفته می‌شود این شهر محل سکونت تمدنی پیشرفته با دستاوردهایی شگفت‌انگیز بوده است. اما پس از ورود به جنگل، فاست و تیمش ناپدید شدند و هیچ اثری از آنها یافت نشد. آیا این شهر فقط یک افسانه بود یا حقیقتی پنهان در دل آمازون نهفته است؟
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

03 Dec, 12:10


🚨در اوایل قرن بیستم، کاوشگر بریتانیایی پرسی فاست به دنبال کشف شهری افسانه‌ای در دل جنگل‌های آمازون رفت که آن را شهر "زد" نامیده بود. گفته می‌شود این شهر محل سکونت تمدنی پیشرفته با دستاوردهایی شگفت‌انگیز بوده است. اما پس از ورود به جنگل، فاست و تیمش ناپدید شدند و هیچ اثری از آنها یافت نشد. آیا این شهر فقط یک افسانه بود یا حقیقتی پنهان در دل آمازون نهفته است؟
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

02 Dec, 19:23


🚨باستان‌شناسانی که به مقبره‌های فرعون‌های مصر دسترسی پیدا کردند، گزارش‌های عجیبی از بیماری‌ها، تصادفات و حتی مرگ ناگهانی داده‌اند. آیا این اتفاقات فقط بدشانسی بوده‌اند، یا واقعاً فرعون‌ها از طریق طلسم‌های باستانی از مقبره‌هایشان محافظت می‌کنند؟ برخی معتقدند که هر مقبره یک نوع انرژی منفی آزاد می‌کند که هر کسی را که نزدیک شود، تحت تأثیر قرار می‌دهد.
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

02 Dec, 13:58


🚨پرواز مالزی ایرلاینز ۳۷۰ یکی از بزرگ‌ترین معماهای تاریخ هوانوردی است. در سال ۲۰۱۴، این هواپیما با ۲۳۹ مسافر به طرز عجیبی ناپدید شد و هیچ اثری از آن پیدا نشد. نظریه‌های مختلفی مطرح شده است؛ از سقوط در دریا گرفته تا ربوده شدن توسط موجودات فضایی. اما آیا ممکن است این پرواز به دنیای دیگری منتقل شده باشد یا درون یک پورتال زمانی گیر کرده باشد؟
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

01 Dec, 13:47


🚨در منطقه‌ای دورافتاده از هند، کوهستان "کالداس" قرار دارد که مردم محلی از آن به عنوان "دروازه‌های مرگ" یاد می‌کنند. گزارش‌ها حاکی از آن است که هر کسی که وارد این کوهستان شده، هرگز بازنگشته است. برخی می‌گویند این کوهستان نفرین‌شده است و روح‌های خبیث آن را محافظت می‌کنند. دیگران بر این باورند که این منطقه به دلایل طبیعی یا ناشناخته مانند میدان‌های مغناطیسی غیرعادی یا حیات وحش خطرناک، خطرناک است.
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

01 Dec, 11:54


🚨در سال ۱۹۷۷، دانشمندان رادیو تلسکوپ "بیگ‌ار" سیگنالی عجیب دریافت کردند که به "سیگنال واو!" معروف شد. این سیگنال که به مدت ۷۲ ثانیه ادامه داشت، از هیچ منبع شناخته‌شده‌ای در زمین یا فضا نبود. دانشمندان تاکنون نتوانسته‌اند منبع آن را پیدا کنند. آیا این سیگنال می‌توانست پیام سلامی از یک تمدن دوردست باشد؟ یا شاید نشانه‌ای از وجود چیزی در کیهان که هنوز از آن بی‌خبریم؟
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

30 Nov, 15:43


🚨هر بار که به آسمان نگاه می‌کنیم، نور ستارگانی را می‌بینیم که ممکن است میلیون‌ها سال پیش مرده باشند. اما آیا می‌دانستید که این نورها حامل اطلاعاتی از گذشته‌ی جهان هستند؟ برخی دانشمندان معتقدند که می‌توانیم از این نورها برای درک اتفاقاتی که در گذشته‌ی دور رخ داده‌اند، استفاده کنیم. حتی نظریه‌هایی وجود دارد که این نورها ممکن است پیام‌هایی از تمدن‌های دوردست باشند که هنوز به گوش ما نرسیده‌اند. آیا ستارگان فقط منبع نور هستند یا رازهایی از گذشته و آینده جهان را در دل خود دارند؟
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

30 Nov, 10:47


🚨افسانه آتلانتیس یکی از مرموزترین داستان‌های تاریخ بشر است. گفته می‌شود این قاره‌ی افسانه‌ای زمانی پیشرفته‌ترین تمدن روی زمین بود، اما ناگهان در اثر یک فاجعه بزرگ زیر آب فرو رفت. باستان‌شناسان و پژوهشگران هنوز به دنبال شواهدی از این قاره هستند. برخی معتقدند آتلانتیس نه تنها وجود داشته، بلکه تکنولوژی‌هایی داشته که حتی از عصر ما هم پیشرفته‌تر بوده است. آیا این تمدن، قربانی غرور خود شد یا به دست قدرتی ناشناخته نابود شد؟
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

30 Nov, 09:59


🚨آیا انسان‌ها از آینده برگشته‌اند؟ نظریه‌ای که باورش سخته!
شاید فکر کنید این فقط یه داستان از دنیای فیلم‌های علمی‌تخیلیه، اما چندین نظریه عجیب درباره سفر در زمان وجود داره که ممکنه شما رو به تعجب بندازه. تصور کنید که انسان‌ها روزی به تکنولوژی‌ای دست پیدا کنند که بتونن نه تنها به گذشته سفر کنند، بلکه بتونن در زمان حرکت کنند و اتفاقات تاریخ رو تغییر بدن. گزارش‌هایی از سراسر دنیا به گوش رسیده که در اونها برخی افراد از "دیدگاه‌های آینده‌نگری" حرف می‌زنند. کسانی که ادعا می‌کنند از قرن‌ها بعد برگشته‌اند تا تاریخ رو به شکلی که می‌خواستند، بازنویسی کنند. حالا سوال اینجاست: اگه این حرف‌ها حقیقت داشته باشه، می‌تونه توضیح بده که چرا بعضی از اتفاقات تاریخ به نظر می‌رسه که عمداً تغییر کرده یا مسیرش به شکلی عجیب و غیرمنتظره به جلو رفته.

🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

29 Nov, 18:17


🚨موجودات فضایی ۱۰ کلاهک اتمی آمریکا را نابود کردند...
یک افسر بازنشسته نیروی هوایی ایالات متحده به نام رابرت سالاس، ادعایی شگفت‌انگیز را مطرح کرده است. وی در جلسه استماع کنگره آمریکا، از مواجهه با یوفوها در نزدیکی تأسیسات هسته‌ای و خنثی‌سازی ۱۰ کلاهک اتمی توسط موجودات فرازمینی خبر داده است. سالاس بر این باور است که این اقدامات، پیامی روشن در مخالفت با سلاح‌های هسته‌ای بوده است...
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

29 Nov, 12:14


🚨در مناطق مختلف دنیا، گزارش‌هایی از شنیدن صدای زنگ یا همهمه‌های مرموز از اعماق زمین وجود داره. دانشمندان می‌گن ممکنه این صداها ناشی از حرکت صفحات تکتونیکی باشه، اما هنوز هیچ توضیح قطعی وجود نداره.
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

28 Nov, 18:42


🚨در قرن 16 میلادی، ده‌ها نفر در فرانسه به طور همزمان شروع به رقصیدن کردن و تا حد مرگ ادامه دادن! این پدیده که به "بیماری رقص" معروفه، هنوز هیچ توضیح علمی قطعی نداره. آیا ممکنه دلیلش مسمومیت یا حتی یک هیپنوتیزم جمعی بوده باشه؟
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

28 Nov, 10:42


🚨مغز انسان، با تمام پیچیدگی‌اش، فقط از 10 درصد ظرفیتش استفاده می‌کنه. اما آیا این یک محدودیت طبیعی‌ست، یا چیزی وجود داره که مانع از دسترسی ما به توانایی‌های کامل مغزمون می‌شه؟ برخی باور دارن این محدودیت عمدی ایجاد شده.
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

27 Nov, 16:04


🚨برخی محققان باور دارن که اهرام مصر فقط مقبره نبودن، بلکه ابزارهایی برای تولید انرژی بودن. تئوری‌هایی وجود داره که می‌گه این بناها به‌طور خاص برای تمرکز انرژی‌های کیهانی طراحی شدن.
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

27 Nov, 09:50


🚨در دهلی هند، ستونی آهنی به قدمت 1600 سال وجود داره که به طرز عجیبی زنگ نمی‌زنه. با اینکه در معرض باد و باران بوده، همچنان در وضعیت تقریباً سالمیه. دانشمندان هنوز دقیق نمی‌دونن چه تکنیکی برای ساخت این ستون استفاده شده.
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

26 Nov, 18:52


🚨در برخی مقبره‌های باستانی چین، مومیایی‌هایی پیدا شدن که پوست و اعضای داخلی‌شون به طرز عجیبی سالم مونده. هنوز کسی نمی‌دونه چه نوع تکنیکی برای حفظ این بدن‌ها استفاده شده.
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

23 Nov, 13:40


🚨ایده‌ای وجود داره که قدرت‌های بزرگ دنیا، به‌خصوص آمریکا و روسیه، سلاح‌هایی مخفی به نام "کلید مرگ" دارن. این سلاح‌ها می‌تونن در صورت فعال شدن، تمام تمدن انسانی رو در عرض چند ساعت نابود کنن.
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

23 Nov, 11:23


🚨بعد از مرگ نیکولا تسلا در سال 1943، اف‌بی‌آی وارد آپارتمانش شد و تمام اسناد و یادداشت‌هایش رو ضبط کرد. شایعاتی وجود داره که این اسناد شامل طرح‌هایی برای سلاح‌های انرژی یا تکنولوژی‌های فرازمینی بوده.
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

22 Nov, 19:16


🚨آیا می‌دانستید؟
قبل از سفر کشتی تایتانیک، یک کتاب به نام "تاریکی، یک داستان تایتان" نوشته شده بود که در آن غرق شدن یک کشتی عظیم با همان مشخصات پیش‌بینی شده بود. این حادثه دقیقاً 14 سال بعد به وقوع پیوست.

🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

22 Nov, 14:29


🚨بمباران توکیو در سال 1945، یکی از مرگبارترین حملات تاریخ بود. شهر به جهنمی از آتش تبدیل شد. مردم برای فرار به کانال‌های آب پناه می‌بردن، اما حرارت اونقدر بالا بود که آب هم به نقطه جوش رسید. اجساد در کانال‌ها مثل گوشت پخته‌شده پیدا شدن.
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

20 Nov, 19:43


#ارسالی
خب سلام به همه
بریم سراغ اتفاق ترسناک بعدی که برای یکی از رفیقام افتاده ک الان نزدیک ۳۰سالشه و توی اداره پست کار میکنه و این دوتا اتفاق رو توی عیدفطر بهم گفت بود
از زبون خودش میگم:
حدود ۱۲الی۱۳سالگیم اون موقع ها وضعیت خانوادگیمون خوب نبود و من کار میکردم صبح ها کار میکردن وچون بچه بودم دلم می خواست بازی کنم بارفیقام مثل فوتبال اینا از بعدظهر تاشب یه شب ک داشتم خسته کوفته برمیگشتم خیلی خسته بودم چون روزش که کارگری کردم بعدش هم بدون استراحت رفتم پیش رفیقام و فوتبال بازی کردم شب شده بود وتنها داشتم میومدم خونه حین برای رسیدن به خونه ما باید از کنار یه رودی بیایی که روش یک پل باریکی هست خلاصه داشتم میومدم که یهو یه صدای عجیب تومایه های صدای دختر شنیدم سرمو توی دل تاریکی بلند کردم چیزی دیدم ک هیچ وقت یادم نمیره(رفقا این رفیق من وقتی اینو تعریف میکردموهای بدنش سیخ سیخ میشد و گه گاهی لکنت میگرفت از شدت ترس اون اتفاق بااینکه سالها گذشته بود ادامه میدم از زبون خودش)
یک زنی رو دیدم کاملا سفید و نورانی بود لباسش هم سفید بود همه چیزش درخشان بودولی قیافه اش یجوری بود بااین همه هیبت باز چهره ترسناکی داشت وروی پل نشسته و موهاشو شونه میکرد من اینو ک دیدم فک کنم در عرض چندثانیه باچنان سرعتی دویدم که سریع رسیدم خونه حتی زنگ خونه رو هم نزدم و نمی دونم با چه قدرتی از دیوار به این بلندی خونه مون رفتم بالاو همین ک با حیات خونه رسیدم دیگه بی هوش شدم بعد یکی دو روز به خودم اومدم ومادرم دعا می خوند کلی عالم دینی اومده بودن تادعا کنن من خوب شم خوب شدم وبه خودم اومدم ولی یه مدتی لکنت داشتم ولی اونم گذشت

خب این از اولین خاطره رفیقم بود. دوستان چنل اگ ادمین محترم بخواد این خاطرات بنده رو بزاره می تونم خاطره دوم همین رفیقم رو بگم کلی اتفاق ترسناک دیگه برای خانواده و آشناهامون
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

20 Nov, 11:25


🚨تیمور لنگ در قرن 14 به اصفهان حمله کرد و برای تنبیه مردم، دستور داد 70,000 نفر رو بکشن و از سرشون برج‌های وحشتناک بسازن. این برج‌ها تا مدت‌ها نمادی از وحشت و بی‌رحمی بودن.
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

19 Nov, 19:22


قتل‌عام نادرشاه در هند..
بعد از فتح دهلی در سال 1739، نادرشاه برای سرکوب شورش، دستور کشتار مردم شهر رو داد. هزاران نفر در یک روز قتل‌عام شدن و خیابون‌ها از خون پر شد. این اتفاق یکی از وحشتناک‌ترین قتل‌عام‌های تاریخی بود.

🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

19 Nov, 16:05


🚨یکی از ترسناک‌ترین شایعات دارک وب اینه که بعضی از وب‌سایت‌ها پخش زنده جنایات واقعی انجام می‌دن. کاربرها می‌تونن با پرداخت ارز دیجیتال، انتخاب کنن که قربانی چطور شکنجه بشه. این "رد روم‌ها" هنوز یکی از ترسناک‌ترین افسانه‌های دارک وب هستن.
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

18 Nov, 10:58


🚨تئوری‌ها می‌گن که ناسا در حال جست‌وجوی آثار تمدن‌های باستانی روی مریخه و یافته‌هایش رو مخفی نگه می‌داره. برخی عکس‌های منتشرشده از مریخ، اشکالی شبیه بناهای تاریخی یا مجسمه‌ها رو نشون می‌ده.
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

17 Nov, 14:34


🚨در سال 2004، نیروی دریایی آمریکا شیئی ناشناس به شکل "تیک تاک" رو در آسمون ثبت کرد. این یوفو با سرعتی غیرقابل تصور حرکت می‌کرد و هیچ تکنولوژی زمینی قادر به تقلیدش نیست. حتی پنتاگون هم این اتفاق رو تأیید کرد.
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

17 Nov, 12:30


🚨در سال 2014، پرواز MH370 مالزی ایرلاینز با 239 سرنشین ناگهان از رادارها محو شد. تا به امروز هیچ کسی دقیقاً نمی‌دونه این هواپیما کجا رفته. تئوری‌های زیادی از ربودن توسط بیگانگان گرفته تا ورود به یه منطقه زمانی موازی مطرح شده.
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

16 Nov, 21:53


🚨یکی از معروف‌ترین تئوری‌ها می‌گه که توی قطب شمال و جنوب، حفره‌هایی وجود دارن که به یه دنیای زیرزمینی مخفی به اسم "آگارثا" وصل می‌شن. این دنیای زیرزمینی پر از تمدن‌های پیشرفته و موجودات عجیب‌وغریبه که از چشم بشر پنهون موندن.
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

16 Nov, 12:49


🚨سونامی اقیانوس هند..
یه روز عادی تو جنوب آسیا به جهنم تبدیل شد وقتی یه زلزله بزرگ زیر اقیانوس باعث ایجاد یه سونامی مرگبار شد. موج‌هایی به ارتفاع 30 متر بیش از 230,000 نفر رو تو چند دقیقه کشت و هزاران شهر و روستا رو نابود کرد.
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

16 Nov, 09:47


🚨یکی از خونین‌ترین نبردهای تاریخ جنگ جهانی دوم..
جایی که سربازها تو سرمای شدید و بدون غذا، مجبور به آدم‌خواری شدن. جنازه‌ها روی برف مثل مجسمه‌های یخی رها شده بودن.
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

15 Nov, 20:16


🚨بزرگترین خودکشی دسته جمعی تاریخ..
در سال 1978، رهبر فرقه‌ای به نام جیم جونز بیش از 900 نفر از پیروانش رو مجبور به خودکشی با نوشیدن سم کرد. صحنه‌ای که از جونزتاون باقی موند، یکی از وحشتناک‌ترین لحظات تاریخ مدرنه.
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

15 Nov, 15:29


🚨یه گروه از غارنوردان تو صحرای موآوی، اسکلت‌هایی عجیب پیدا کردن که اندازه‌شون دو برابر انسان‌های معمولی بود. این اسکلت‌ها به "غول‌های موآوی" معروف شدن، اما تحقیقات درباره اون‌ها به طرز مرموزی متوقف شد.
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

14 Nov, 17:43


🚨توی یکی از اهرام مصر، یه اتاق مخفی پیدا شده که داخلش پر از مجسمه‌ها و اشیای عجیب‌غریبه. باستان‌شناسا باور دارن این اتاق برای انجام مراسم تاریک و قربانی‌کردن استفاده می‌شده.
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

13 Nov, 13:56


🚨تو ونزوئلا، منطقه‌ای هست که 260 شب در سال بدون توقف رعدوبرق می‌زنه. این پدیده عجیب که "چراغ‌دونی شیطان" هم بهش می‌گن، مثل یه نمایش دائمی از قدرت طبیعته که انگار از دنیای دیگه‌ای اومده.
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

12 Nov, 17:31


🚨تو دل یخ‌های قطب جنوب، چشمه‌ای وجود داره که آبش مثل خون قرمزه. دانشمندا می‌گن این به خاطر آهنه، ولی تصور کن وسط اون سفیدی یخ‌ها، یه چشمه خون ببینی! انگار طبیعت داره یه هشدار ترسناک می‌ده.
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

12 Nov, 14:55


🚨سال 1970، یه طوفان وحشتناک به بنگلادش زد و هرچی سر راهش بود، نابود کرد. بادهایی با سرعت غیرقابل تصور و موج‌هایی که مثل دیوار بلند بودن، روستاها و زمین‌های کشاورزی رو زیر آب برد. مردم حتی فرصت فرار هم نداشتن؛ خیلی‌ها تو همون لحظه غرق شدن. بعد از طوفان، اجساد رو می‌شد روی درختا دید و صدای جیغ آدمایی که جونشون تو آب رفته بود، تا مدت‌ها تو گوش می‌موند. بنگلادش تو چند ساعت تبدیل به یه کابوس واقعی شد.
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

11 Nov, 16:23


🚨قوی‌ترین زلزله‌ای که تا حالا ثبت شده، تو شیلی اتفاق افتاد. این زلزله با قدرت 9.5 ریشتر کل منطقه رو ویران کرد و باعث سونامی شد که حتی به ژاپن و هاوایی هم رسید. تصور کن زمین زیر پات به مدت ده دقیقه می‌لرزه!
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

11 Nov, 10:14


🚨تو جنگ جهانی اول، یه گاز به اسم "گاز خردل" استفاده می‌کردن که سربازها رو زنده‌زنده می‌سوزوند. اونایی که جون سالم به در می‌بردن، تا آخر عمرشون درد می‌کشیدن. تصور کن نفس بکشی و از درون بسوزی!
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

10 Nov, 14:15


🚨در سال 1984، نشت گاز مرگبار در کارخانه‌ای در بوپال هند باعث مرگ بیش از 25,000 نفر و مصدومیت صدها هزار نفر شد. این فاجعه به عنوان یکی از بزرگ‌ترین حوادث صنعتی تاریخ شناخته می‌شود و اثرات آن تا نسل‌ها باقی مانده است.
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

10 Nov, 12:56


🚨تا حالا شده یه لحظه حس کنی این اتفاق قبلاً افتاده؟ انگار همین لحظه رو تو گذشته دیدی یا تجربه کردی؟ شاید دلیلش اینه که یه "تو" تو یه جهان دیگه، دقیقاً همین کار رو انجام داده. دژاوو ممکنه یه جور پیام از اون دنیا باشه؛ یه پل کوتاه بین تو و نسخه دیگه‌ات. ولی سوال اینجاست: اگه اون نسخه، چیزی وحشتناک‌تر از تو باشه، چی؟
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

09 Nov, 18:09


🚨در پروژه منهاتن که برای ساخت بمب اتمی انجام شد، دانشمندان مواد سمی و رادیواکتیو را روی شهروندان آمریکایی بدون اطلاع آن‌ها آزمایش کردند. این آزمایش‌ها باعث مرگ و بیماری‌های جدی بسیاری از افراد شد.
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

09 Nov, 15:40


برخی فیزیکدانان و نظریه‌پردازان معتقدند که ما ممکن است در یک شبیه‌سازی زندگی کنیم و روزی اپراتور این شبیه‌سازی تصمیم بگیرد که برنامه را متوقف کند. اگر این تئوری درست باشد، آینده می‌تواند به ناگهان پایان یابد.
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

09 Nov, 13:45


🚨دانشمندان پروژه منهاتن در طول جنگ جهانی دوم اولین بمب اتمی را ساختند. یکی از وحشتناک‌ترین بخش‌های این پروژه، این بود که قبل از اولین آزمایش، برخی از دانشمندان نگران بودند که این انفجار ممکن است زنجیره‌ای از واکنش‌ها ایجاد کرده و کل جو زمین را بسوزاند.
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

09 Nov, 11:12


🚨نیکولا تسلا ادعا کرد که دستگاهی به نام "ماشین زلزله" طراحی کرده که می‌تواند لرزش‌هایی ایجاد کند که ساختمان‌ها و حتی پل‌ها را تخریب کند. او این ماشین را به گونه‌ای طراحی کرده بود که با تنظیمات دقیق، قادر به ایجاد ویرانی‌های کنترل‌شده در یک منطقه باشد.
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

09 Nov, 09:59


🚨چارلز داروین، پدر نظریه تکامل، یک ترس شدید و عجیب از پرندگان داشت. او باور داشت که پرندگان می‌توانند پیشگویی‌هایی در مورد مرگ و بدبختی داشته باشند.
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

08 Nov, 22:50


به مامان باباتم پول بده 🙂

🌚 » داستان ترسناک

08 Nov, 18:10


تسلا ادعا می‌کرد که سیگنال‌هایی از سیارات دیگر دریافت کرده و باور داشت که موجودات بیگانه در تلاشند با انسان‌ها ارتباط برقرار کنند. این باور باعث شد او به دنبال طراحی ابزارهایی برای برقراری تماس با بیگانگان باشد...
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

08 Nov, 16:45


🚨آیزاک نیوتن، دانشمند بزرگ، باور داشت که پایان دنیا در سال ۲۰۶۰ میلادی رخ خواهد داد. او این پیش‌بینی را بر اساس محاسباتی از انجیل و اعداد رمزآلود ارائه داده بود و تا پایان عمرش به این اعتقاد پایبند بود.
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

08 Nov, 15:29


🚨هیتلر باور داشت که نژاد آریایی دارای قدرت‌های ماورایی و برتر است. او به شدت به علوم غریبه، انرژی‌های ناشناخته و اشیای ماورایی مثل نیزه‌ی سرنوشت علاقه داشت و حتی واحدی ویژه در نازی‌ها برای جستجوی عتیقه‌های مرتبط با این باورها تشکیل داد.
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

08 Nov, 13:20


در برخی خرافات، گفته می‌شود که کودکان می‌توانند ارواح را ببینند و حتی با آن‌ها صحبت کنند. مردم باور داشتند که اگر کودکی با یک "دوست خیالی" صحبت کند، ممکن است در واقع با یک روح خبیث در ارتباط باشد که قصد دارد روح کودک را تسخیر کند.
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

08 Nov, 13:01


⭐️کسب درآمد از موبایل:

🌚 » داستان ترسناک

08 Nov, 12:51


تا کی میخوای از بابا مامانت پول بگیری واقعا؟! :/
بیا اینجا یاد بگیر چطور خودت کسب درآمد کنی:

▶️@daramad

🌚 » داستان ترسناک

08 Nov, 11:29


🚨یکی از خرافات رایج در قرون وسطی این بود که اگر ساعتی در لحظه مرگ کسی متوقف شود، روح او تا ابد در همان لحظه گیر می‌کند و نمی‌تواند به دنیای دیگر سفر کند. به همین دلیل مردم از خراب شدن ساعت‌ها در خانه‌هایشان وحشت داشتند.
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

06 Nov, 18:25


🚨آلمان نازی روی پروژه‌های تسلیحاتی مرموزی مانند "بمب صوتی"، "تسلیحات ضدجاذبه" و حتی سلاح‌های هسته‌ای کار می‌کرد. اگرچه بسیاری از این پروژه‌ها در مراحل ابتدایی متوقف شدند، اما برخی از اسناد نشان می‌دهند که فناوری‌های پیشرفته‌ای در حال توسعه بودند.
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

06 Nov, 17:29


🚨تد باندی یکی از مخوف‌ترین قاتلان سریالی تاریخ است که در دهه 1970 بیش از 30 زن جوان را به طرز وحشیانه‌ای به قتل رساند. او با استفاده از جذابیت و هوشش قربانیانش را به دام می‌کشید و قتل‌هایش به دلیل خشونت و بی‌رحمی، ترسناک و تکان‌دهنده بودند.
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

06 Nov, 16:06


🚨یکی از ترسناک‌ترین نظریه‌ها این است که فضانوردان آپولو 11 هنگام حضور بر سطح ماه با موجودات فرازمینی روبرو شدند. در برخی گزارش‌های غیررسمی ادعا شده است که نیل آرمسترانگ و باز آلدرین اشیاء ناشناسی را در اطراف ماه مشاهده کرده‌اند که آنها را زیر نظر داشتند.
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

06 Nov, 14:05


🚨در طول فیلم‌برداری فیلم جن‌گیر (The Exorcist)، چندین اتفاق مرموز رخ داد، از جمله آتش‌سوزی غیرقابل توضیح در صحنه‌ها و مرگ‌های ناگهانی اعضای تیم. این اتفاقات باعث شد که بسیاری باور کنند فیلم واقعاً نفرین شده است.
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

05 Nov, 20:41


🚨این وسیله شکنجه بنام قفسه مرگ در قرن ششم تا هشتم در اروپا جهت جدا کرن مفاصل قربانیان از یکدیگر استفاده میشد و از دردناك ترین وسایل شکنجه بود ، طریقه استفاده از این دستگاه اینگونه بود که فرد گناهکار را در وسط دستگاه قرار میدادن و دست ها و پاهایش را با زنجیر میبستند و به وسیله یك قرقره از بالا و پایین زنجیر را میکشیدن تا فرد مورد نظر از وسط به دو نیم تقسیم شود و به شکل وحشتناك کشته شود.
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

05 Nov, 09:13


🚨در زیر شهر پاریس تونل‌هایی وجود دارد که بیش از شش میلیون اسکلت انسان در آنجا دفن شده‌اند.
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

04 Nov, 18:01


🚨تسلا ادعاهایی درباره ارتباط با موجودات بیگانه و دریافت سیگنال‌های مرموز از فضا داشت. او همچنین معتقد بود که می‌تواند انرژی و اطلاعات را از فاصله‌های دور منتقل کند و حتی روی ایده‌های انتقال فکر نیز کار می‌کرد.
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

04 Nov, 15:10


🚨ماهی سنگی که در آب‌های کم‌عمق مناطق گرمسیری یافت می‌شود، یکی از سمی‌ترین ماهی‌های جهان است. ظاهرش شبیه به یک سنگ است و اگر به طور تصادفی روی آن قدم بگذارید، نیش‌های سمی آن می‌تواند درد طاقت‌فرسا و حتی مرگ به دنبال داشته باشد.
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

04 Nov, 12:40


🚨در طول جنگ ویتنام، بیش از 3 میلیون نفر جان باختند که بیشتر آنها غیرنظامیان ویتنامی بودند. تلفات انسانی در این جنگ بسیار سنگین بود و بسیاری از خانواده‌ها بی‌خانمان و شهرها ویران شدند.
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

04 Nov, 11:00


🚨در سال 1945، شهر درسدن آلمان توسط نیروهای متفقین بمباران شد. این حمله هوایی آنقدر شدید بود که شهر را به تلی از خاکستر تبدیل کرد و بیش از 25,000 نفر در آتش‌سوزی‌های گسترده جان باختند. برخی حتی می‌گویند حرارت این آتش‌ها آن‌قدر بالا بود که افراد زنده زنده ذوب می‌شدند.
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

03 Nov, 10:58


🚨در قله اورست بیش از 200 جسد یخ‌زده کوهنوردانی که جان خود را در مسیر صعود از دست داده‌اند، همچنان در همانجا باقی مانده‌اند. این اجساد به دلایل شرایط سخت و خطرناک، امکان انتقال ندارند و به نوعی به نشانه‌هایی برای کوهنوردان تبدیل شده‌اند.
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

03 Nov, 08:53


🚨دریاچه نیوس در کامرون به نظر آرام می‌آید، اما این دریاچه در سال ۱۹۸۶ با انتشار گاز کربنیک از اعماق، جان حدود ۱۷۰۰ نفر را گرفت.
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

02 Nov, 17:34


🚨برخی تئوری‌پردازان بر این باورند که "پروژه منهتن" که برای ساخت بمب اتمی در آمریکا انجام شد، نه تنها برای اهداف نظامی بلکه با هدف ارتباط با موجودات فرازمینی بود. آن‌ها معتقدند که انفجارهای هسته‌ای به عنوان پیامی برای جذب توجه موجودات بیگانه به زمین ارسال شده است.
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

02 Nov, 14:32


🚨باستان‌شناسان با استفاده از هوش مصنوعی به کشف رمزهای زبان‌های باستانی که تاکنون رمزگشایی نشده‌اند، امیدوار شده‌اند. از خط میخی گرفته تا هیروگلیف‌های مصری، هوش مصنوعی اکنون قادر است الگوهایی را تشخیص دهد که انسان‌ها از آن غافل بوده‌اند. آیا هوش مصنوعی می‌تواند به رازهای تاریخ کمک کند و زبان‌های مرده را زنده کند؟
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

02 Nov, 12:28


🚨برخی معتقدند که قله اورست ممکن است یک هرم باستانی بزرگ باشد که توسط تمدن‌های اولیه ساخته شده است. این نظریه می‌گوید که اورست در واقع یک بنای مصنوعی است که به دلیل تغییرات زمین‌شناسی به این شکل طبیعی درآمده است. آیا ممکن است که بزرگ‌ترین کوه جهان، یکی از بزرگ‌ترین رازهای تمدن باستانی باشد؟
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

02 Nov, 09:26


🚨"جک قصاب"، یکی از مرموزترین و خطرناک‌ترین قاتلان تاریخ، هویتی ناشناخته دارد و پرونده قتل‌های وحشتناک او هرگز حل نشد. از آن زمان تاکنون، صدها نظریه درباره هویت واقعی او مطرح شده است. آیا ممکن است که این پرونده هرگز حل نشود؟
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

01 Nov, 18:30


#ارسالی
سلام دخترم 18
این داستان مال یه سال پیشه شب بود همه خوابیده بودن منم میخواستم بخوابم یه طرفم مامانم خوابیده بود یه طرفم پشتی بود صورتم رو به پشتی بود کم کم داشت خوابم میبرد احساس کردم یکی داره بهم زل میزنه چشامو باز کردم انگار پشتی آینه بود خودمو تو پشتی دیدم فکر کردم خیالاتی شدم چشامو بستم دوباره باز کردم دیدم چیزی نیس بعد برگشتم صورتم رو به مامانم بود اونطرفم بابام خوابیده بود داشتم میخوابیدم حس کردم بابام داره صدام میزنه چشامو باز کردم دیدم بابام نشسته بهم زل زده بهش گفتم چیشده بابا گفت به حیاط نگاه کن نگاه کردم دیدم چیزی نیس برگشتم به بابام بگم ک تو حیاط چیزی نیس دیدم بابام خوابیده منم گرفتم بخوابم، خوابیدم تو خواب یکی تو سرم محکم مشت زد از خواب پریدم ترسیدم آیت الکرسی خوندم خوابیدم یکم گذشت دوباره یکی تو سرم محکم مشت زد از خواب پریدم مامانمو بیدار کردم بهش گفتم گفت چیزی نیس شاید خیالاتی شدی بخواب منم خوابیدم تو خواب دیدم تو حیاطمون یه دختر کوچولو ک لباس سفید پوشیده بود لباسش پراز خون بود موهاشم خیلی بلند بود تو دستشم یدونه عروسک بود اومد پایین خونمون به سمت من داشتم جیغ میکشیدم داد میزدم ک مامانم بیدارم کرد اون شب کلا نخوابیدم فرداش رفتیم پیش دعا نویس همه چیو بهش گفتم گفت جنا داشتن اذیتت میکردن بهش اونم بابات نبود جن بود ک به شکل بابات بود یدونه دعا نوشت بردم خاکش کردم زیر بالشمم چاقو و قرآن گذاشتم دیگه چیزی نشد
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

01 Nov, 16:24


🚨"هاینریش هیملر"، یکی از قدرتمندترین و بی‌رحم‌ترین شخصیت‌های نازی، به دنبال کشف رازهای ماورایی و باستانی برای تقویت حکومت نازی بود. او پروژه‌هایی برای جستجوی عتیقه‌های باستانی، از جمله نیزه‌ی سرنوشت و جام مقدس داشت. آیا هیملر می‌خواست از نیروهای اسرارآمیز برای تقویت قدرت نازی‌ها استفاده کند؟
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

01 Nov, 10:34


🚨نیکولا تسلا، نابغه‌ی فیزیک، طرح‌هایی برای یک دستگاه به نام "ماشین زلزله" داشت که گفته می‌شود قادر به ایجاد لرزش‌هایی بزرگ در ساختمان‌ها بوده است. تسلا ادعا کرد که این دستگاه می‌تواند نیروی لرزه‌ای عظیمی ایجاد کند و از آن به عنوان یک سلاح استفاده شود. آیا این دستگاه واقعاً وجود داشت یا تنها یک افسانه بود؟
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

31 Oct, 20:35


#ارسالی
سلام ۱۴ سالمه دخترم!
ما خیلی وضعمون خوب پدرو ماردم دعوا نداشتن وصعیت مالیمون خیلی خوب بود حالا تعریف پولداری نباشه ولی خیلی خوب بودیم به خواهر ۲۲ ساله دارم و یه برادر ۱۰ ساله
بعد از اینکه داییم زنشو طلاق داد و یه زن دیگه گرفت خیلی وضعمون خراب شده که الانم بده بابتم ورشکست شد هرروز تو خونه دلوا داریم چند سال پیش موقعی که داییم اون زنو اورد تو خونمون جن میدیم ما انقدر پیش دعا نویس رفتیم الان تودمون واردیم چیکار کنیم هر دعا نویس میگفت کار اون زنداییمونه همه ی خانوادمون بدبخت شدن نه ما بعد از چند سال که میشه الان بعد از دعانویسو..... اینا وصعیتمون داره بد تر میشه
یه دلانویس حرفه ای پیدا کردیم یه شیشه داد و یه کاغذ که توش زبان جنی نوشته گفت این کاغذو بزاریم روی سر داداشم شبا موقع خواب من صبح زود کنار تخت داداشم درس میخوندم که یه مرد با قد خیلی بلند فقط از کمر به پایین دیدمش،یه پوتین سیاه پاش بود اول فکر کردم توهم نیزنم که یادم افتاد دعانویسه گفت گیان سراغ دعا که ببرنش مواظب دعا باشین..
بابام شبا حس میکنه یکی صداش میزنه
دوباره رفایم پیش دعانویسه قبلی کارش واقعا خوب بود منو دید گفت که من انتخاب شده هستم یعنی کل خانوادمون و دعا کرده بودن بجز من من هیچ طلسمی روم اثر نداره الان از خودم میترسم چون خودم به چیزایی حس میکنم...
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

31 Oct, 11:53


🚨برخی تئوری‌پردازان معتقدند که تمدن باستانی آتلانتیس به دلایل ناشناخته‌ای ناپدید شد و شاید این اتفاق به دلیل استفاده نادرست از تکنولوژی‌های فوق پیشرفته‌ای باشد که آن‌ها در اختیار داشتند. این تئوری ادعا می‌کند که دانشمندان آتلانتیسی به دلیل تجربه با انرژی‌های ناشناخته به نابودی خود منجر شدند...
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

30 Oct, 20:22


#ارسالی
سلام  به دوستان
من مبینا هستم   ۱۸ سالمه
داستان از جایی شروع شد ک مامانم میگفت وقتی تورو باردار بودم خیلی شبای سنگینی داشتم از خواب میپریدم و میترسیدم ....
وقتی به دنیا اومدی یه شب برگشتم دیدم یه سایه سیاهیی بالا سرته :)
خلاصه ک از ابتدای وجودم همش باهام بودن نمیدونم علت چیه
از جایی ک یادم میاد اتفاقات از کلاس سوم ابتدایی ک بودیم شروع شد  تو خونه اولمون   بیدار شدم و دیدم یه دختر بچه  داره زیر پام  داستان میخونه حتی با پام زدمش که بره...
دوستان من به وضوح نمیدیدم  یعنی یه حالتی به شکل روح بود  مشخص بود ک یه دختر بچه با عینک و کتاب و خنده وحشتناکه ولی ادم نبود رو هوا شناور بود و روح بود  من همیشه یا تو حالت خواب و بیداری میدیدم یا وقتی از خواب  بیدار میشدم  تا چند ثانیه یه چیزایی رو میدیدم
قبلا مطالعه کردم که جن ها نمیتونن موقعی ک تو در هوشیاری کامل هستی کامل به دید تو بیان :))
این ازار ها ادامه داشت بهم میگفتن روت بختک میوفته ...در صورتی ک بختک تنگی نفس  فلج خوابه  اما من تو این حال بودم   که واقعا یه چیزایی رو میدیدم مثلا یه شب  ک بچه بودم  بدنم لرزید و احساس میکردم روحم داره از بدنم جدا میشه و وقتی کامل جدا میشد من بالا میرفتم و مامان و بابا و تودمو ک سه تایی خوابیده بودیم رو میدیدم و خیلی حس خوبی داشت   چندین بار این اتفاق برام افتاد....
الان ک بزرگ شدم  مامانم رو  به شکل جن میبینم  که  بغلم میکنه  انقدر فشارم میدههههههه  ک میخواد روحم از بدنم در بیاد   دعا نویسا میگفتن همزادته و میخواد تو از مادرت متنفر بشی   اینم بگم من چون ماددم ۱۴ سالگی منو حامله شد و تجربه ای از تربیت و بزرگ کردن بچه نداشت خیلی تو بچگی دعوا میکردیم و کتک بیخودی میزد و افسردگی گرفت بزرگ شدم خاطره های بد  داشتم این داستانا تا وقتی خونمونو عوض کردیم ادامه داشت 
خیلی اتفاقا افتاد یبار حس کردم یکی پامو چنگ انداخت بیدار ک شوم دیدم سه تا خط افتاد رو پام
یا یبار احساس کردم یکی انگشتشو کرد تو گلوم انقدر ترسیدم و از این اتفاقا عصبانی بودمممم ک دندونامو تو خواب بهم فشار دادمم و انگشترو گاز گرفتم و اون بدتر کرد و تا ته گلوم برد
باورم نمیشه با سرفه از خواب بیدار شدم
  تا سه روز گلو درد داشتم و مامانم فقط بهم سوپ میداد:))
پیش هر دعا نویسی ک میریم  برای مشکلات خانوادگی  دعا نویس ک میگه اسم دخترت رو بگو میگه (مبینا)
دعا نویس سریع چشماش گرد میشه
میگه خانون دخترت اطرافش چرا انقدر پره سیاهیه خیلی دارن اذیتش میکنن تا حالا چیزی به شما نگفته :)
  و واقعا متعجبم من هر دعایی میخرم  درست نمیشه خیلی کابوسسس میبینم اما همه ی کابوسام معنی داره   شب های وحشتناکی دارم  یه شب از خواب ک بیدار شدم یهو حس کردم یکی تو حال دَوییییید  برگشتم نگا کنم یهو یه چیز سیاه کشیده شد تا سقف 
من حتی نمیتونستم جیغ بکشم  من واقعا هم خستم هم عادت کردم  خیلی وقتا شده در  هارو میبندم ولی یهو میبینم در خونه بازه  پشمام میریزه  واقعا اگه کسی میتونه کمکم کنه :)
از ادمین میخوام پیویمو بزاره:)⚘️🙂
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

30 Oct, 13:14


🚨برخی تئوری‌های توطئه می‌گویند که "نیکولا تسلا"، مخترع و دانشمند مشهور، اسراری بزرگ در مورد انرژی‌های رایگان و تسلیحات مافوق طبیعی داشت. گفته می‌شود که پس از مرگ او، دولت آمریکا بسیاری از اختراعات و اسنادش را ضبط کرد. آیا ممکن است برخی از تکنولوژی‌های تسلا همچنان به عنوان یک راز دولتی نگهداری شوند؟
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

29 Oct, 19:48


#ارسالی
سلام دخترم 18
یبار وقتی بچه بودم حدودا 4 5 سالم بود رفته بودیم شهر دیگه عروسی دخترعمم تو عروسی که همه درحال بزن و برقص بودن عروس داماد نشسته بودن داشتن دست میزدن داماد رفت و مامانم بهم گفت برو پیش دختر عمت بشین ازتون عکس بگیرم منم داشتم میرفتم بشینم پیش دخترعمم ک یهو دیدم کنار دخترعمم یه نفر قد کوتاه ک لباس سیاهم پوشیده اصلا صورتش دیده نمیشد موهاش خیلی بلند بود ریخته بود رو صورتش خیلی ترسیدم نتونستم به مامانم چیزی بگم فقط گفتم نمیخوام و رفتم نشستم یه گوشه یکم نگذشت احساس میکردم یکی نشسته کنارم نگاه کردم دیدم همو مرد نشسته پیشم جیغ کشیدم و رفتم پیش مامانم. مامانم ازم پرسید چیشد بهش چیزی نگفتم گفتم دل درد دارم خلاصه عروسی با استرس و ترس تموم شد شب خیلی دیروقت رسیدیم خونه اون موقع ها ساعت بلد نبودم نمیدونم چند بود داشتیم میخوابیدیم من با مامانم تو اتاق خوابیدیم کم کم داشت خوابم میبرد ک احساس کردم یکی این طرفم خوابیده چشامو باز کردم و دیدم اون پیشم دراز کشیده فکر کردم خیالاتی شدم چشامو بستم دوباره باز کردم دیدم نیس بعد داشتم میخوابیدم ک انگار یکی در گوشم گفت چشاتو باز کن تو حیاط به روی دیوار نگاه کن، بازکردم دیدم بازم اونه نشسته رو دیوار حیاطمون بهم زل زده یه جیغ بلندی کشیدم مامان بابام از خواب پریدن گفتن چیشده همه چیو از اول بهشون توضیح دادم فرداش رفتیم پیش دعا نویس گفت جن خونه عمت بود ک داشت دورو ور تو میپلکید اذیتت کنه یه دعا برام نوشت گذاشتم زیر بالشتم تموم شد رفت
مرسی ک داستنمو خوندین
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

29 Oct, 17:26


🚨دانشمندان اخیراً با استفاده از هوش مصنوعی سعی دارند تا زبان نهنگ‌ها و دلفین‌ها را رمزگشایی کنند. آن‌ها معتقدند که این موجودات ممکن است دارای نوعی زبان و ارتباط پیچیده باشند که ما تاکنون از آن بی‌خبر بوده‌ایم. اگر موفق شوند، آیا می‌توانیم با دیگر موجودات زنده‌ی کره زمین ارتباط برقرار کنیم؟
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

28 Oct, 19:47


#ارسالی
سلام دخترم 16 سالمه
این خاطره در دوران سربازی شوهر خاله ام اتفاق افتاده !
از زبان خودشون میگم :
تو پادگان سه تا رفیق بودیم
مجتبی حسین و امین
امین تازه چند ماهی بود به سربازی اومده بود و به شدت بد خواب !!
برای ماموریتی چند شب بیرون از پادگان در منطقه ای اتراق کردیم
شب ها اون منطقه سنگین میشد
و امین شب ها تو خواب راه می رفت
هر شب ما که از خواب بیدار می شدیم
می‌دیدیم امین نیست .
با حسین از چادر زدیم بیرون دیدیم یک نفر داره دور میشه و به سمت جنگل میره
با حسین دویدیم سمتش و دیدیم امینه و دست هاش رو هوا !
انگار دو نفر گرفته بودنش و با خودش می بردند‌
بچه ها میگفتن امین وقتی خوابه جن ها میان می برنش
از خودشم وقتی می پرسیم میگفت نمیدونه چطور این اتفاق براش می افته
حتی یک بار تو شب گم شده بود و با بچه ها گروهی رفتیم دنبالش دیدیم بالای یک درخت خوابیده
و دست هاش رو دو تا شاخه بازه
همه وحشت کردیم چون دیگه تو خواب راه رفتن های امیر داشت ترسناک میشد
تصمیم گرفتیم طناب ببندیم بهش که بلند شد تو خواب راه نره به طور وحشتناک طناب هم پاره شد
خیلی شب های ترسناکی بود !!
امیدوارم هر جا که هست حالش خوب باشه
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

28 Oct, 17:22


🚨آیا می‌دانستید که در اواخر جنگ جهانی دوم، نازی‌ها پروژه‌ای مخفی به نام "دی‌گلوکه" (زنگ) را دنبال می‌کردند؟ این پروژه، به ادعای برخی، در زمینه‌ی تکنولوژی ضدجاذبه و سفر در زمان بوده است. اطلاعات دقیقی از این پروژه به دست نیامده و برخی معتقدند که این دستگاه به ابعاد دیگر یا به آینده منتقل شده است...
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

28 Oct, 14:21


🚨در سواحل ژاپن، جزیره‌ای به نام "جزیره مارها" وجود دارد که به دلیل جمعیت زیاد مارهای سمی، به طور کامل از ساکنین خالی شده است..
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

27 Oct, 18:56


#ارسالی
سلام من مریم م الان ۱۶ سالمه این داستان برا یه سال پیش ه تهران زندگی می‌کنم یه روز که از کلاس زبانم برگشتم خونه حدود ساعت ۴ بود هیچکس خونه نبود از خستگی زیاد تو سالن دراز کشیدم یه چرت کوچیک بزنم وقتی می خواستم بیدار شم انگار احساس می‌کردم یکی رو به روم ه و نگام می کنه فقط صورتشو می تونستم ببینم بدنش و نه می خندید بهم خیلی ترسناک بود نمی دونم چی بود فقط می دونم آدم نبود حیون هم نبود نمی دونم ولی خیلی زشت و ترسناک بود یهو اومد تو صورتم من از خواب پریدم آنقدر ترسیده بودم که همش احساس می کردم هنوزم داره نگام می کنه این داستان تموم شد تا چن ماه پیش دوباره این اتفاق برام افتاد شب بود آنقدر خسته بودم تازه تکالیفم و تموم کرده بودم خیلی خوابم میومد دره اتاقم و قفل کرده بودم پنجره اتاقم باز بود برقارو خاموش کردم خوابیدم چن دقیقه طول نکشید که احساس کردم یکی خیلی بهم نزدیک شده هعی بغل گوشم یه چیزایی میگه و میخنده هعی دور و برم میپلکید هعی سعی کردم بخوابم ولی نمی شد وقتی چشامو باز می کردم هیچکس تو اتاقم نبود به پهلو خوابیدم تا اینکه پشتم انگار نشسته بود یه قطار دستش بود هعی با سرعت زیاد این ور و اون ور می کشیدش در حدی که داد زدم بس کن اه ولی اون باز ادامه می داد بدترش می کرد آنقدر ترسیده بودم نمی دونستم چیکار کنم ۶ بار هعی بیدار می شدم هعی می خوابیدم به ۲ دو دقیقه هم نمی رسید که دوباره سر و صداها شروع می شد تا اینکه مامانم و صدا کردم اومد پیشم خوابید مرسی که گوش دادی به حرفام بای ❤️امیدوارم دیه این اتفاق برام نیوفته
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

27 Oct, 13:31


🚨در شهر مکه، کعبه مقدس به عنوان یک مرکز انرژی مثبت شناخته می‌شود و گفته می‌شود که مغناطیس طبیعی قوی دارد. برخی معتقدند که این خاصیت مغناطیسی از هزاران سال پیش به دلیل انرژی ناشناخته‌ای به وجود آمده است..
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

26 Oct, 18:55


#ارسالی
سلام! من 16 سالمه و این داستان عجیب و ترسناک که می‌خوام بگم، تقریباً 3 سال پیش واسه من اتفاق افتاد. خونه‌مون تو یه روستاست که معتادها و آدم‌های عجیب و غریب هم زیاد دارن؛ البته همه‌چی توش پیدا میشه. برقی‌هامون هیچ وقت نمی‌ره، فقط سالی یک بار یا دو سالی یکبار!
خونه‌مون سه طبقه‌اس. طبقه اول پذیرایی و آشپزخونه و دستشویی داره. طبقه دوم یه اتاق بزرگ واسه منه و تو اتاقم یه در و پنجره هست که به حیاط باز می‌شه. حیاطم هم بزرگ و پر از درختان میوه است و توش یه حمام و دستشویی دارم. از حیاط من یه پله هست که می‌ره طبقه آخر، جایی که انباری کردم عروسک‌هامو و چیزای زیادی که دیگه نیازی ندارم. در انباری همیشه بازه چون پرنده‌ها می‌رن توش و گاهی صدای جیک جیکشون به گوش می‌رسه.
تو این خونه اتفاق‌های عجیب و غریب زیادی می‌افتاد. مثلاً وسط شب شیشه بوفمون ناگهان می‌شکست، صدای پا از آشپزخونه می‌اومد، لیوان‌هامون به یکباره بدون دلیل می‌افتاد زمین، آینه‌هامون ترک می‌خورد و طلا و پول‌هامون پیدا نمی‌شد. کلی اتفاق دیگه هم می‌افتاد که روز به روز بیشتر منو وسوسه می‌کرد که بیشتر بفهمم. من به این چیزا علاقه داشتم، فیلم ترسناک می‌دیدم و با دوستانم راجع به احضار روح بحث می‌کردم. ولی خیلی از ساعت 3 نصف شب می‌ترسیدم.
یک شب که تصمیم گرفتم زودتر بخوابم، رفتن تو اتاقم. مثل همیشه مشغول چت با پارتنرم بودم. نمی‌دونم چطور گذشت که زمان سریع گذشت و گوشیم 3 درصد شارژ داشت. گفتم بذارم شارژ بشه. ساعت شد 2:58 دقیقه که یکدفعه بی‌هوا برق رفت! گفتم عادیه، شاید خطای کوچیکی بوده. چراغ گوشیم رو روشن کردم تا شارژ بشه. بعد که برقمون اومد، از ترس مو به تنم سیخ شد. چون امکان نداشت نصف شب برقمون بره، حتی چند دقیقه! اون شب هیچ اتفاق خاصی نیفتاد و خوابم برد.
فردا شب تصمیم گرفتم برم اتاقم ساعت تقریباً 12:30 بود. چون تابستون بود، در حیاط رو معمولاً باز می‌ذاشتم تا هوای خنک بیاد تو. نمی‌دونم اون شب یه حسی بهم گفت درو ببندم. حس ششم‌م خیلی قوی بود و احساس می‌کردم که باید مواظب باشم. دوباره مشغول چت با پارتنرم بودم و همه تو خونه خواب بودن. همون طور که دقیقه‌ها می‌گذشت، برق دوباره رفت. خواستم نور گوشیم رو روشن کنم، اما یهو خاموش شد. انگار همه‌چیز برعلیه من بود.
دقیقاً در ساعت 3، صدای پای یه نفر از حیاط به گوشم رسید. با قلب تند و تند به پارتنرم پیام دادم که الان میان منو می‌خورن! این رو فقط به عنوان یه شوخی گفتم، ولی احساس می‌کردم که این بار قضیه جدی‌تر از همیشه‌ست.
صدای پا به سمت پله‌ها اومد و به سرعت به طبقه آخر رفت. بعدش صدای دستگیره در بود که به سمت بالا می‌رفت. یهو تند و تند این کارو می‌کرد. من از ترس یخ کرده بودم، فقط وسط تخت نشسته و با چشمای گرد به در نگاه می‌کردم. پرده‌هام هم کشیده بودم و نمی‌توانستم بی‌حرکت بمونم. پنج دقیقه صدای پا ادامه داشت و من همچنان تو اتاقم یخ زده نشسته بودم و به صدای ناخوشایند گوش می‌دادم.
به خودم جرأت دادم و بلند شدم که برم پایین. صدا قطع شد و درست همون موقع صدای زنگوله‌ای گنگ به گوشم رسید. احساس کردم که دنیای اطرافم تاریک‌تر شده. وقتی به ساعت نگاه کردم: 3:11 دقیقه بود. اینجوری می‌خواستم تمام شب رو از ذهنم پاک کنم.
عقلم نمی‌رسید برم به بابام بگم. چند سال از این قضیه گذشت و در نهایت به مامان و بابام گفتم، ولی حتی اون شب به مامانم پیام دادم، اما خواب بود. برای من خیلی شب بدی بود. هیچ وقت نمی‌خواستم این تجربه رو داشته باشم و هنوز هم گاهی بهش فکر می‌کنم.اگه در قفل نبود چی..
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

26 Oct, 18:07


🚨برخی از تئوری‌پردازان باور دارند که شهر باستانی "پترا" در اردن، در واقع محل دیدار بیگانگان با انسان‌ها بوده است. معماری خاص این شهر و وجود راهروهای مخفی، به اعتقاد برخی، نشانه‌ای از تاثیر بیگانگان بر این تمدن باستانی است.
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

25 Oct, 18:52


#ارسالی
خب من اسمم آریان هه ۱۷ سالمه و به عبارتی کلاس دوازدهم هستم.من یه ادم درس خونی هستم و سعی میکنم هیچ وقت غیبت نکنم و سریع به مدرسه برسم.مدرسه ی ما خیلی بزرگه طوری که یه حیاط خیلی بزرگ جلوی مدرسه است و مدرسه در اخر اون زمین قرار داره
و کلاسامون هم طبقه طبقه است و کلا مدرسمون ۵ طبقه است.طبقه ی ۱تا ۴ کلاسه و طبقه ی ۵ انباری.تازه اینو بگم مدرسه من تقربا ۵۰ متره فاثله داره و من میتونم پنجره ی کلاس هارو ببینم..
یه روز ساعت ۶ صبح کسی خونمون نبود منم چون حوصلم سر میرفت سریع رفتم مدرسه یاعت ۶ که هوا تاریک بود هنوز وارد مدرسه شدم.در مدرسه باز بود و در کلاس ها هم باز بود.سریع رفتم کیفمو گذاشتم سر جام و اومدم بیرون و یه گشتی زدم تو محیط مدرسه و کلاس ها.هیچکسی تو مدرسه نبود چون اخه من زود اومدم.ناگهان بارون اومد و اومدم داخل نشستم.همینطور که به پوستر های روی دیوار نگاه میکردم،ناگهان دیدم صدای راه رفتن میومد یواش از لای در نگاه کردم دیدم یه آدمیه که کلاه داره و اصن هیچ صورتش معلوم نبود اشتباهی یه صدای کوچیک دادم و نگاه کرد بهم .منم سریع رفتم نشستم سر جام و به ورودی کلاس نگاه میکردم دیدم صدای پاهاش داشت نزدیک میشد.یهو دیدم اومد داخل و دیدم که نگهبان مدرسه است و سلام و علیک کردم و  دیگه رفت. من چون خیلی به چیزای ترسناک علاقه دارم و این کانال خوب رو دنبال میکنم اصلا ذهنم تخیلی شده.ساعت ۶.۳۰ بود دیدم دوستم اومد که اسمش رضا بود.رابطه ی منو رضا مثل یه برادره و کلا دوسش دارم.راستی ببخشید یچیز نگفتم.بخاطر بارون برقا رفته بودن و محیط مدرسه یه محیط خوفی داشت و تاریکِ رو به روشن بود و رعد و برق هم که فضا رو بدتر میکرد.منو رضا حوصلمون سر رفت و رفتیم طبقات بالا تر .طبقه دو چیز خاصی نبود طبقه ی ۳ چیزی نبود طبقه چهارم رفتیم و چیزی نبود.ولی...........
قبل اینکه بریم طبقه ۵ یا انبار مدرسه،رضا گفت شنیدم اون بالا خیلی محیط بدی داره و به ادم حس بدی میده.گفتم خب ما دو نفریم فوقش یه جن بیاد ما دو به تک میزنیمش..خندیدم و راضی شد بریم بالا.به محض ورود به اونجا یه حس بدی بهم دست داد و رضا راست میگفت .انقدر نامرتب بود که ادم میترسید.بعد از گشتن در طبقه ۵ یا انبار یهو یه رعد و برق اومد و کل طبقه روشن شد و چیزی که دیدیم رو هیچوقت فراموش نمیکنم.یه موجود عجیبی بود که صورت نداشت و پر از مو بود و سیاه بود دستاش باریک بود و مثل انسان رفتار میکرد.من برای ۲ ثانیه دیدمش و وقتی رعد و برق تمام شد یهو یه صدایی از ته اون سالن میومد.ماهم که تقریبا شایشیده بودیم به خودمون رفتیم پایین.کل روز توی شوک بودیم خودمو رضا.زنگ خورد و ما به منزل رفتیم
رضا بهم زنگ زد و گفت اریان حالت بد نیست؟
گفتم اره یه حس عجیبی دارم.
شب که شد من اومد دم در خونمون و به مدرسه زل زده بودم.از اون پنجره ای که طرف خونه ی ما بود و اتفاقا طبقه ی پنجم بود یه نور میومد.فکر کردم نگهبان باشه ولی نگهبان اومده بود دم در تا اشغال هارو بندازه.بعد دیدم اون نور خاموش شد و جلو تر رفتم و دیدم دقیقا دوتا چشم قرمز داره منو نگاه میکنه‌.سریع رفتم به نگهبان گفتم و اون رفت چک کرد.و بهم گفت بچه زیاد فیلم ترسناک نگاه نکن.ولی مطمئنم من دیدمش و رضا دوستم هم دیدش.
باتشکر از کانال خوبتون
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

25 Oct, 14:50


🚨در بین‌النهرین باستان، متون مرموزی یافت شده که به دانش پزشکی و تکنولوژی اشاره دارند. برخی از محققان معتقدند که این تمدن ممکن است از دانشی پیشرفته برخوردار بوده که هنوز برای ما ناشناخته است...
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

24 Oct, 21:14


🚨آیا می‌دانستید که در سال ۱۹۵۰، یک پرواز تجاری در مثلث برمودا ناگهان برای ۱۰ دقیقه از رادارها ناپدید شد و سپس دوباره به حالت عادی بازگشت؟ خدمه هواپیما به هیچ تغییر زمانی اشاره نکردند، اما ابزارهای ثبت زمان نشان می‌داد که هواپیما ۱۰ دقیقه زمان را از دست داده است. این رویداد همچنان یک راز باقی مانده است.
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

24 Oct, 19:26


#ارسالی
سلام
۱۹ سالمه
اتفاقات عجیبی برای ما میوفته ولی زیاد نیستن اما واضحه‌ن
چندتاش رو میگم ما خونه زیاد جابه جا میکنیم و این خونه ها معمولا قدیمی‌ان چند سال پیش تو یه خونه ای بودیم که وقتی چراغ ها رو خاموش میکردی که بخوابی کامل میتونستی صدای حرف زدنشون رو بشنوی مدام پچ پچ میکردن باهم و همیشه دم دمای صبح از تو حیاط صدای قرآن خوندن میومد دو سه باری هم خودشون رو به شکل اعضای خانواده امون بهمون نشون میدادن مثلا می‌دیدی بابام تو حیاط وایساده داره گلا رو نگاه میکنه میومدی خونه میدیدی بابام اصلا خواب بوده نرفته تو حیاط یا یه بار من با خواهرم کار داشتم دیدم که از تو انباری در اومد رفت تو آشپزخونه دنبالش رفتم ولی وقتی رفتم داخل آشپزخونه کسی اونجا نبود

این خونه هم که الان داخلش ساکن هستیم خیلی قدیمیه حیاط بزرگی هم داره یه باز صبح که پاشدم درس بخونم واسه امتحانم از پشت پنجره اتاقم صدای جیغ اومد جیغ یه دختر بچه انگار که یهو از چیزی ترسیده باشه و جیغ بزنه بعد صدای پا اومد که داشت با سرعت میدوید انتهای حیاط صدای پاهاش کامل واضح بود اینم بگم که خونه هایی که گفتم ویلایی بودن همسایه ای نداشتیم که بگم صدای اونا بوده
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

24 Oct, 13:07


🚨در سال ۱۹۷۹، در شهر زامورا در اسپانیا، پلیس محلی با حادثه‌ای عجیب مواجه شد. یک مرد ادعا کرد که از آینده آمده و اطلاعاتی درباره تکنولوژی‌هایی داشت که هنوز اختراع نشده بودند. این مرد هرگز دوباره دیده نشد و سرنوشت او همچنان یک راز است.
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

24 Oct, 09:18


🚨آیا می‌دانستید که در دهه ۱۹۶۰، پروژه‌ای به نام "پروژه سرپو" به وجود آمد که ادعا می‌کرد گروهی از دانشمندان آمریکایی به سیاره‌ای ناشناخته به نام سرپو سفر کرده‌اند تا با بیگانگان ملاقات کنند؟ این داستان هنوز هم بحث‌برانگیز و مرموز باقی مانده است.
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

23 Oct, 19:33


#ارسالی
سلام ما خونوادگی رفتیم یه ویلا برا چند روزی اونجا بمونیم همون اولا که رفتیم اونجا من کلا حس خوبی نسبت به ویلا نداشتم. شب اول که عادی گذشت شب دوم اینجوری بود که من شب  می‌خوابیدم که یک دفعه ای یکی پا هام رو میگرفت و به سمت پایین میکشوند کامل حس سردی دستاش و پشمالو بودن دستاش رو احساس میکردم هر چی هم میخواستم نگاش کنم نمیتونسم یا همیچی نمیدیدم. چند شب بعد اون ماجرا چون روزش خوابیده بودم شبش خوابم نمی‌برد به همین دلیل تو اتقام با گوش دادن به اهنگ توی هدفون و نقاشی کشیدن خودم رو سرگرم کرده بودم( همه خواب بودن به جز من) دیگه اولاش خوب گذشت تا اینکه دیدم یکی از جلوی در اتاق رد شد لباس مثل لباس من سفید بود فقط مال من یکم طرح داشت که مال اون نداشت وقتی رفتم نگا کنم تا ببینم این چی بود یه زن مو دراز قد بلند چش سفید ( از حدقه زده بود بیرون) لباس سفید دراز جلوم بود که دستاش و پاهاش سم اسب و پشمالوی بود من دیگه زبونم بند اومده بود و نمی‌تونستم هیچی بگم تا اینکه کم کم از حال رفتم و وقتی چشمم رو باز کردم دیدم تو حیاط پشتیم. وقتی به اعضای خانواده گفتم شما هیچی ندیدید و یا اتفاق را براشون تعریف کردم هیچ کدوم باور نمی‌کردم و انکار می‌کردند که این واقعیت نداره و اونا هیچی ندیدن. این اتفاق هر روز اتفاق افتاد تا اینکه به پدربزرگم و مادر بزرگم جریان رو گفتم و اونا گفتن  که  اون ویلا جن داره. تانک رفتیم پیش دعانویس که آشنایی پدربزرگم بود و گفت که ویلا جان داشته و یا دعا بهمون داد گفت همیشه باید همراهتون باشه. دیگه از اون به بعد هیچ جنی یا از این اتفاق‌ها نیفتاد. ممنون که داستان رو خوندید. بدرود
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

23 Oct, 15:24


🚨برخی معتقدند که "مثلث برمودا" در واقع یک منطقه ورودی به دنیای دیگری است. این نظریه می‌گوید که کشتی‌ها و هواپیماهایی که در این منطقه ناپدید شده‌اند، به بعد دیگری منتقل شده‌اند و بازگشت آن‌ها به این دنیا ممکن است غیرممکن باشد.
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

22 Oct, 19:45


#ارسالی
سلام و شب بخیر به شما عزیزان. مجید هستم ۳۹سالمه اهل زنجان هستم و سال ۸۱ تا ۸۵ دوران دانشجویی رو اردبیل گذروندم.سعی میکنم کوتاه تر کنم اتفاق رو.فرکانس من در حدی هست که اتفاقات ماورایی زیادی برام میوفته و مثل من زیاد هست در دنیا.
زمستان سال ۸۳ حوالی ساعت ۲۳ در زنجان به مقصد شهر سراب سوار اتوبوس شدم و از اونجا با سواری یا اتوبوس دیگری برم اردبیل.
ساعت ۳صبح رسیدم ترمینال اتوبوس شهر سراب که محیطش خیلی ساده و معمولی بود یعنی ساختمان ترمینال همون کنار جاده و در ورودی شهر بود که پیاده شدم.هوا خیلی سرد بود و هیچکس نبود جز بنده و ساک بزرگمم با خودم حمل میکردم ،رفتم داخل ساختمان ترمینال در ضمن درب ترمینال کلا از شیشه سکوریت بود یعنی داخل ساختمان بطور واضح از بیرون مشخص بود.خلاصه رفتم داخل دیدم دو نفر که انگار زن و شوهر بودن ولی نمیشد تشخیص داد کدوم مرد هست و کدوم زن،چهارستون چهره هردو حدودا میمونی بود و هردو لبخند مونالیزایی داشتن یعنی لبخند ملیح و منو نگا میکردن فقط و دو تا بچه داشتن که پشتشون به من بود وبه هیچ وجه تکون نخوردن و من موفق نشدم چهره بچه هاشو که تقریبا ۸یا۹ساله میزد ببینم.لباس چهارتاشونم بافت گونی کنفی و به رنگ قهوه ای بود.من اینارو تو این شرایط دیدم به رسم ادب و تردید از وضعیتشون سلام دادم ولی جوابمو ندادن و فقط نگاهم میکردن مشکوک شدم رفتم سمت گلاب به روتون سرویس بهداشتی .داشتم فکر میکردم چرا جوابمو ندادن .بگذریم،از سرویس که اومدم بیرون دیدم همچنان فقط نگاهم میکنن با همون لبخند ملیح ریز.منم نگا میکردمشون،کم کم استرس گرفتم و با اینکه بیرون خیلی سرد بود و یخبندان و احتمال وجود گرگ بود ترجیح دادم برم بیرون.۱۰ دقیقه بعد دیدم یه ماشین پیکان از دور اروم داره میاد دیت تکون دادم و نگه داشت.راننده پیرمرد بود بهرحال گفتم میری اردبیل گفت اره سوارشدم و وفتی که داشتم درو میبستم نگا کردم ترمینال دیدم هیچکس نیست.واقعا پشمام ریخت.با وحشت و تعجب به پیرمرده گفتم عه چهارنفر داخل ترمینال بودن الان نیستن.پیرمرده خیلی راحت و بدون ترس گفت :احیانا جن دیدی.برای مردم این منطقه زیاد اتفاق میوفته.این بود یکی از اتفاقات من که هرگز فراموش نمیکنم.بدرود
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

22 Oct, 17:09


🚨برخی از نقشه‌های باستانی که مربوط به قرن ۱۵ میلادی هستند، نشان می‌دهند که قطب جنوب بدون یخ پوشیده شده بوده است. اما انسان‌ها تا قرن ۲۰ میلادی نمی‌دانستند که این قاره وجود دارد. آیا ممکن است تمدن‌های باستانی اطلاعاتی درباره زمین داشته‌اند که ما از آن بی‌خبر هستیم؟
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

22 Oct, 15:50


🌕برخی محققان باور دارند که ممکن است روی مریخ نشانه‌هایی از تمدن‌های باستانی وجود داشته باشد. این باور ناشی از کشف ساختارهای عجیب‌وغریب روی سطح این سیاره است که برخی آن‌ها را به عنوان بقایای تمدنی گمشده تعبیر می‌کنند.
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

22 Oct, 13:23


🚨برخی معتقدند که شهر گمشده "آتلانتیس" نه تنها یک افسانه نیست، بلکه در واقع یک تمدن بسیار پیشرفته بوده که به دلایلی ناشناخته نابود شده است. آیا ممکن است که این شهر ارتباطی با موجودات بیگانه داشته باشد؟
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

21 Oct, 20:41


#ارسالی
سلام، من امین هستم و ۱۷ سالمه. یه ماجرای عجیب و وحشتناک دارم که پارسال برام اتفاق افتاد. من همیشه عاشق حیوانات بودم و یه روز توی یکی از پارک‌های قدیمی محله‌مون یه کلاغ زخمی پیدا کردم. خیلی دلم سوخت، با خودم آوردمش خونه که خوبش کنم. کلاغه سیاه و براق بود، خیلی هم عجیب رفتار می‌کرد. از همون اول حس کردم یه چیزی درباره‌ش فرق داره. هرچند با اینکه کلاغا زیاد جذاب نیستن، ولی این کلاغ یه جورایی با بقیه فرق داشت.
یک هفته‌ای گذشت و من هر روز بهش رسیدگی می‌کردم. ولی کم‌کم شروع کرد به رفتارهای عجیب. شب‌ها نمی‌خوابید و تمام شب یه گوشه اتاقم می‌نشست و به سقف زل می‌زد. یه شب بیدار شدم برم آب بخورم، وقتی از اتاق بیرون اومدم، دیدم کلاغم کنار پنجره نشسته و خیره شده به حیاط. فکر کردم خیالاتیه، ولی صدای آرومی ازش می‌اومد، انگار داشت با کسی حرف می‌زد.
اولش نادیده گرفتم و رفتم آب بخورم، ولی وقتی برگشتم، یه صدای عجیب شنیدم، شبیه صدای خرد شدن استخون. اول فکر کردم خواب می‌بینم، ولی وقتی چرخیدم به سمت کلاغ، چشمم به یه چیز وحشتناک افتاد: یه مرد قد بلند با چشمای زرد و لباس‌های کهنه، درست کنار کلاغم نشسته بود. مرده یهو سرش رو به سمت من چرخوند و با یه لبخند عجیب بهم نگاه کرد. نمی‌دونم چطور فرار کردم، ولی فقط دویدم تو اتاقم و در رو قفل کردم.
فردای اون شب، به کسی چیزی نگفتم. گفتم شاید توهم زدم. ولی خواهر کوچیکم که اتاقش نزدیک اتاق من بود، صبح اومد پیشم و گفت شب حس کرده یکی سرش رو ناز می‌کرده. وقتی چشماشو باز کرده، همون مرد قد بلند رو دیده که کنار تختش وایستاده و با همون لبخند ترسناک نگاهش می‌کرده. بعد از چند لحظه، مرد از دیوار رد شده و رفته بیرون.
این ماجرا دیگه داشت ترسناک‌تر می‌شد. یه شب دیگه هم مامانم گفت دیده خواهرم رفته تو اتاقش، ولی وقتی بهش گفتم خواهرم اصلاً خونه نبوده و با دوستاش بیرون بوده، مامانم خشکش زد. از اون شب به بعد من و خواهرم دیگه تنها نمی‌خوابیدیم.
چند ماهی گذشت و دیگه خبری از اون مرد عجیب و غریب نشد. ولی از اون موقع تا حالا هر وقت شب‌ها به پنجره نگاه می‌کنم، حس می‌کنم هنوز اون موجود تو تاریکی منتظر نشسته. شاید هیچ‌وقت دیگه اون موجود رو نبینم، ولی اون حس وحشت هنوز باهامه. هرچند که دیگه کلاغم رو از خونه بردم، ولی هنوز هر بار که به اون شب فکر می‌کنم، تنم می‌لرزه.
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

21 Oct, 17:49


🌎برخی از فیزیکدانان معتقدند که ممکن است ما در یک شبیه‌سازی زندگی می‌کنیم. این نظریه که به "تئوری شبیه‌سازی" معروف است، ادعا می‌کند که همه چیزهایی که ما تجربه می‌کنیم، ممکن است یک شبیه‌سازی پیچیده توسط یک تمدن بسیار پیشرفته باشد..
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

21 Oct, 13:43


⭐️در دهه 1940، گزارش‌هایی از مشاهده بشقاب‌پرنده‌ها در نزدیکی کوه فوجی ژاپن منتشر شد. این گزارش‌ها به مرور زمان ناپدید شدند و هیچ توضیح رسمی برای آن‌ها ارائه نشد...
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

20 Oct, 20:04


#ارسالی
#پارت_دوم
برادرم یه بار تعریف کرد که نصفه شب تو خواب میبینم از تو حیاط صدای حرف زدن میاد و می‌ره پشت در میبینن تو حیاط 5تا سایه مرد دارن دور خودشون میچرخن و حرف میزنن تو این لحظه خانومش بیدارش می‌کنه و میگه اومده بودن منو اذیت میکردن برادرم گفته بود مگه چند نفر بودن که خانومش گفته بود 5 نفر .
یه روز هم زن داداشم صبح میبینن که جنه از در آشپزخونه به صورت یه سایه کمرنگ میاد تو حال و می‌ره تو اتاق و واضح بر میگرده تو حال و میگه تنهایی پس پاشو بریم و زن داداش ما مخالفت می‌کنه .
چند روز از این موضوع گذشته بود که اومدن خونه ما شب بمونن موقع خواب من و خانومم تو اتاق رفتیم و برای برادرم اینا هم تو حال جا انداختیم که بخوابیم برادر زاده خیلی شیطون هستش الانشم اون موقع هی نیومد تو اتاق و شیطونی میکرد نمیزاشت من بخوابم تا دعواش کردم زن داداشم صداش کرد و برد پیش خودش و خوابیدیم فردا منو برادرم رفتیم سر کار و عصر اومدم دیدم که زن داداشم رفته خونه باباش شب برادرم تنها اومد خونمون بخوابه.این اواخر طوری شده بود که برادرم تنها جایی نمیموند مخصوصا تاریک باشه .
موقع خواب براش تو حال جا انداختیم و منو خانومم رفتیم تو اتاق بخوابیم تازه جام رو گرم کرده بودم که خانومم گفت که داشت تنها موند می‌ترسه ،ما هم بریم تو حال بخوابیم تنها نباشه ،گفتم دمت گرم  و جا انداختیم تو حال کنار برادرم خوابیدیم ،نصغه شب دیدم داداشم چسبیده به من گفتم چی شده گفت هیچی و خوابیدیم عصر که از سر کار برگشتیم خونه ازش پرسیدم جریان چی بود که گفت شب خواب دیدم که چند تا سایه ( خونه ما حیاط کوچیک داره و پله میخوره میاد طرف در حال و کنار در حال یه در باز میشد به اتاق خواب که برای دخترم در نظر گرفته بودیم و پشت در کمد لباس بچه بود و در هم قفل کرده بودم و کلید تو قفل در گذاشته بودم که محکم کاری بشه یه اتاق خواب هم برای خودمون بود)
برادرم گفت که چند تا سایه اومدن و در اتاق خواب دخترم رو زور میزدم که باز کنن منم پشت در نمیزاشتم ولی زورم نمی‌رسید و تو رو صدا کردم بیای دو تایی در رو نگه داشته بودیم ولی کم کم داشتن در رو هل میدادن و در داشت باز میشد که بیدار شدم و چون ترسیده بودم چسبیدم بهت .
من بهش گفتم که اینجا رو دیگه بهشون یاد نده همون برو خونه پدر خانومت بمونین تا یه دعا نویس آوردیم و گفت خونه توش جن داشته و محل زندگیش هست و صاحب خونه قبلی بهتون چیزی نگفته و حالا اون جن به شما چسبیده و اذیت تون می‌کنه .دعا داد و بعد یه مدت برادرم اون خونه رو فروخت و به خونه دیگه گرفت و کلا خلاص شدن ببخشید که طولانی شد
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

20 Oct, 14:05


🚨در مصر باستان، برخی از معابد مخفی دارای نقاشی‌هایی بودند که به نظر می‌رسد تصاویری از موجوداتی فضایی را به تصویر می‌کشند. این نقاشی‌ها هنوز هم یکی از بزرگترین رازهای کشف نشده مصر باستان هستند. آیا این نشانه‌ای از ملاقات بشر با بیگانگان در گذشته است؟
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

20 Oct, 12:03


🚨برخی باور دارن که تکنولوژی‌های مدرنی که امروز ازشون استفاده می‌کنیم، در واقع از بیگانگان به دست اومده! تئوری‌های جالبی می‌گن که مدارک این همکاری سری توی پایگاه‌های نظامی مثل "منطقه 51" پنهان شده. یعنی ممکنه چیزایی که هر روز تو دستمونه، نتیجه یه توافق مخفی با موجودات فضایی باشه؟
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

20 Oct, 10:29


🚨آیا می‌دانستید که برخی از چاه‌های عمیق در جهان، چاه‌هایی به نام "چاه‌های جهنم" هستند؟ این چاه‌ها به دلیل عمق زیاد و صدای عجیب و غریبی که از درون آن‌ها شنیده می‌شود، به عنوان دروازه‌های ورود به جهنم شناخته می‌شوند. یکی از مشهورترین آن‌ها در یمن قرار دارد.
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

19 Oct, 20:20


#ارسالی
#پارت_اول
سلام محمد هستم از شهرستان ابهر استان زنجان الان 40سال دارم یه برادر دارم که باهم دوقلو هستیم با فاصله یک ماه از هم ازدواج کردیم هر دو سال اول ازدواج تو شهر خودمون بودیم ولی من برای سال دوم کوچ کردم کرج اواخر سال بود که برادرم یه خونه ویلایی خرید .خونه یه حیاط بزرگ داشت که با ایرانیت پوشونده بودن و تقریبا روز هم میشه گفت تاریک بود و خود خونه یه اتاق داشت و حال بزرگ کنار حال آشپزخونه بود که از آشپزخونه یه در باز میشد به حیاط خلوت که تو حیاط خلوت یه درخت اشتباه نکنم گیلاس بود و یه انباری که اکثرا قفل بود.
ما مستجر بودیم تو کرج تا شنیدم برادرم خونه خریده خوشحال شدم و زنگ زدم و پرسیدم کجا گرفته چطور پولشو جور کرده .که برام گفت چکار کرده منم همون طور اومدم شهرمون گشتم خونه بعد از مکافات زیاد خریدم خونه من هم ویلایی بود بعد یک مدت کوتاه که ما اومدیم شهرمون تازه داستان شروع شد.
یه روز برادرم اومد برام تعریف کرد که شب چند شب گذشته پدر خانومش اینا رو دعوت کرده بوده برای شام بعد از شام که ظرف ها رو جمع میکنن زن داداش من و مادرش میرن آشپزخونه تا ظرفها رو بشورن و برادر من و پدر خانومش گرم حرف زدن بودن و برادر زاده هم دو سه سالش بوده مشغول بازی بوده .
مادر خانوم برادرم اشغال ها رو میبره تو حیاط خلوت و بر میگرده میاد تو خونه به شوهرش اسرار می‌کنه که پاشو بریم خونه شوهرش هم میگه تازه شام خوردیم شب نشینی کنیم میریم ولی خانومش اسرار می‌کنه که بریم و پا میشن و میرن.
برادرم گفت نصفه شب گوشیم زنگ خورد من فکر کردم گوشیم رو چون ساعت گذاشتم که ساعت 5 برم شرکت اونه پاشدم نگاه به ساعت کردم و دیدم تازه نزدیک ساعت 3 هستش گوشیم زنگ میخوره خوب که چشام رو باز کردم دیدم که گوشیم داره زنگ میخوره و از خط خانومم هستش در حالی که خانومم کنارم خواب بود .
تماس رو قطع کردم و خوابیدم تازه چشمام گرم خواب میشد که باز گوشیم زنگ خورد باز دیدم خط خانومم هستش (الان اینا رو می‌نویسم موهام سیخ شده و ساعت ده شبه )باز رد تماس دادم و گوشیم رو کنارم گذاشتم و خواستم بخوابم گفتم حتما خواهر خانومم که مجرد بود اون زمان گوشی خانومم رو برداشته و داره اذیت می‌کنه .
یکم بعد دیدم سقف آشپزخونه که نور صفحه گوشی افتاد و روشن شد بعد لحظه ای گوشیم زنگ خورد و من رد تماس دادم و یکم بعد دیدم که نوری که افتاده بود رو سقف آشپزخونه خاموش شد. من داشتم آشپزخونه رو نگاه میکردم و هنوز کامل هوشیاریم رو بدست نیاورده بودم و گیج خواب بودم یکم گذشت و باز همون صحنه تکرار شد و سقف روشن شد و بعد چند ثانیه گوشیم زنگ خورد و باز من رد تماس دادم و به سمت اپن رفتم و دیدم که گوشی خانومم رو اپن هستش و اومدم گوشیم رو خاموش کردم و خوابیدم.
صبح رفتم سر کار و چند ساعت بعد که به جریان نصفه شب فکر کردم تازه فهمیدم جریان چیه و زنگ زدم به خانومم و گفتم دست پسرم رو بگیره ببره خونه پدرش تا بعد از ظهر اومدم براش علت این خواستم و بگم .
عصر اومدم پیش خانومم و پدر خانومم و مادرش گفتم که جریان چیه که مادر خانومم گفت اون شب هم من اشغال ها رو بردم حیاط خلوت گذاشتم زیر درخت و خواستم بیام تو یه جووون لاغر اندام از دیوار پرید تو حیاط و اومد از در آهنی رفت تو انبار در حالی که در قفل بود از در آهنی رد شد رفت تو.
چند روز اونا روز ها خونه خودشون بودن و شب ها خونه پدر خانومش که من کتاب گنج های معنوی رو آوردم چند تا دعا برای دفع جن و این چیزها نوشتم و بردیم خونشون گذاشتیم تو حیاط و حال و اتاق و آشپزخونه و حیاط خلوت و برگشتیم.
بعد از اون تمام دعا ها غیب شدن و زن داداش من طرف رو دید که به شکل یه مرد نیومد و می‌گفت که پاشو بریم و زن داداش من هم قبول نمی‌کرد یه شب که خونشون بودن داداشم تعریف میکرد می‌گفت داشتم با پسرم بازی میکردم که خانومم گفت باز اومد گفتم می گفت اون جنه گفتم الان کجاست گفت تو آشپزخونه نشسته تکیه داده به دیوار میگه پاشو بریم و خانومش چون قبول نکرده بود اونم گفته بود پس یا به تو صدمه بزنم یا شوهرت یا پسرت .
برادرم کتاب قرآن رو آورده بود داده بود به خانومش که. بخونه اونم گفتم بود که فایده ندارد بده شوهرت بخونه برادرم گرفته بود و و مشغول خوندن قرآن شده بود باز جنه به خانومش گفته بود فایده نداره بگین پدر خانوم برادرم بیاد (برادرم نه چیزی میدید و نه می‌شنید فقط خانومش اونو میده و حرف می‌زده)
رنگ میزنم پدر خانوم برادرم بیاد تا قبل اومدن پدر خانومش من گفته بودم به برادرم که ازش پول و طلا بخواید که برادرم ازش پول و طلا خواسته بود که به خانومش گفته بود داریم ولی ننیدم بهتون بعد چند دقیقه خانومش گفته بود که رفت چند ثانیه بعد زنگ خونه رو زده بودن اونا دیده بودن که پدر خانوم برادرم اومده بود و جریان رو براش تعریف میکنن .
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

19 Oct, 19:20


😳در اعماق جنگل‌های آمازون، شهرهای باستانی و تمدن‌های ناشناخته‌ای کشف شده‌اند که به طور کامل توسط طبیعت بلعیده شده‌اند...
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

19 Oct, 18:36


#ارسالی
سلام دخترم ۱۸ سالمه
این قضیه برای یه ماه پیشه
من اکثرا تو خواب خیلی حس میکنم از یه بلندی پرت میشم پایین و یهو از خواب میپرم و اون لحظه ها قلبم به شدت سریع می‌تپه شنیده بودم که این برا وقتاییه که ضربان قلب میاد پایین و مغز تشخیص میده ممکنه سکته قلبی رخ بده و به بدن شوک وارد میکنه
من کنکوری۴۰۴ هستم و بشدت استرس دارم برای کنکور ۸ماه دیگه، خلاصه داشتم درسمو میخوندم سر ظهر بود و همه خواب بودن تو اتاقم بودم یهو انگاری خودتم نفهمی کی خوابت برده چرت میزدم خواب دیدم که خودم تو خواب در اتاقمو باز کردم و از بیرون داشتم به بدن خودم که وسط اتاق خوابیده رو نگاه میکردم و خیلی ناراحت بودم، دعا میکردم که زنده بمونم بتونم به بدنم برگردم دقیقا همون لحظه دیدم از یه بلندی بالای برج افتادم پایین یهو از خواب پریدم بدنم سرد بود و دستام میلرزید به سختی میتونستم نفس بکشم و ضربان قلبم به شدت بالا بود انگار قلبم داشت از سینه‌م در میومد
تازگیا متوجه شدم اینطور اتفاقا برا استرس هم هستن و با خودم میگم شاید بعد کنکور اوضاع روحی و روانیم بهتر شه🙂
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

19 Oct, 18:28


🚨آیا می‌دانستید که برخی از تمدن‌های باستانی، مانند مایاها، تقویم‌هایی ساختند که بر اساس محاسبات پیچیده‌ای از حرکت سیارات و ستارگان بود؟ برخی باور دارند که این تقویم‌ها می‌توانستند زمان رخدادهای بزرگ جهانی را پیش‌بینی کنند.
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

19 Oct, 17:31


💀داستان های ترسناک و جذاب خودتونو با ما به اشتراک بزارید..
@BlackCell_bot
😈ممنون میشم از ارسال داستان ها کوتاه و تخیلی خودداری کنید..

🌚 » داستان ترسناک

19 Oct, 13:24


🚨آیا می‌دانستید؟
در فرهنگ چینی، اعتقاد بر این است که هنگام صحبت درباره ارواح در شب، ممکن است آن‌ها را به خود جلب کنید. به همین دلیل، بسیاری از مردم در شب از بحث درباره ارواح اجتناب می‌کنند!!
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

18 Oct, 20:31


🚨در سال ۱۹۳۸، یک سری دیسک‌های عجیب و غریب در غاری در چین کشف شدند که بر روی آن‌ها نشانه‌هایی از تمدنی بیگانه حک شده بود. دانشمندان هنوز نتوانسته‌اند به طور کامل این دیسک‌ها را رمزگشایی کنند.
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

18 Oct, 16:18


🚨برخی از نظریه‌پردازان توطئه باور دارند که اولین فرود انسان بر ماه جعلی بوده است و همه‌چیز در استودیویی در هالیوود فیلم‌برداری شده است. آیا واقعاً ممکن است یکی از بزرگترین دستاوردهای بشری، یک دروغ بزرگ باشد؟
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

18 Oct, 14:00


🚨آیا می‌دانستید که در برخی قبایل باستانی، مردم باور داشتند که خواب‌دیدن ارواح نیاکان نشانه‌ای از نزدیک شدن مرگ است؟ آن‌ها اعتقاد داشتند که ارواح برای بردن فرد به دنیای دیگر ظاهر می‌شوند.
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

17 Oct, 20:22


#ارسالی
سلام من دخترم ۱۴ سالمه
این اتفاق برای نوجونی های بابام بوده
از زبون خودش میگم:
ما یه باغ خیلی بزرگ داشتیم که شب ها خیلی ترسناک‌ میشد ادم تنهایی جرعت نمیکرد بره اونجا
بعد من و داداش بزرگم باید این باغ رو ابیاری میکردیم
مثلا گاهی اوقات روز میرفتیم گاهی اوقات شب
وقتی شب میخواستیم بریم بابام اجازه نمیداد منو داداشم بیایم و خودش تنها میرفت و صبح برمیگشت.
منو داداشم هم انقد کنکاو بودیم شبها بریم باغ ،یه شب انقد به بابام اصرار کردیم که گذاشت بریم باغ ولی گفت باید خیلی مراقب باشید ماهم قبول کردیم و رفتیم.
ساعت حدود ۳ شب بود و منو داداش بزرگم تا اونموقع از کنار هم تکون نخوردیمو هرجا خواستیم بریم باهم میرفتیم چون باغ بزرگ بود و تاریک اگه گم میشدیم‌ نمیتونستیم همو پیدا کنیم
خلاصه داداش بزرگم یه لحظه رفت اونور و به من گفت همنیجا بمون برمیگردم اون رفت و منم یه چراغ قوه دستم بود داشتم ابیاری میکردم یهو دیدم یه موجود سفید که کف پاش خیلی  گندس از جلوم رد شد
خیلی ترسیدم و خشکم زد اون موجود بین درختا ناپدید شد و برادرم برگشت و گفت چیشده منم براش تعریف کردم و خلاصه سریع برگشتیم خونه و به بابام ماجرا رو گفتیم و بابام گفت بخاطر همین بود نمیذاشتم شبا برید باغ بعد صبح سه نفری رفتیم و من جایی که اون موجود رو دیدم بهش نشون دادم و رد پاش خیلی بزرگ بود 
بعد همه علفای اون قسمتی که ردپا بود خشک شد و هرچی کود ریختیم و دونه کاشتیم هیچ وقت سبز نشد و همونطوری موند
پدرم میگه از اون موقع هر وقت خونه تنهاس حس میکنه یکی جز خودش تو خونس و وجودشو حس میکنه و نمیتونه تنها توخونه بمونه

درواقع خود منم همین حس و دارم احساس میکنم یکی پشتمه نمیدونم چرا وقتی تو خونه تنهام میترسم حتی اگع روز باشه چراغای اتاق هارو روشن میزارم.
ببخشید طولانی شد❤️
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

17 Oct, 18:00


🚨 در دوران قرون وسطی، پزشکان باور داشتند که بیماران روحی، افرادی بودند که توسط ارواح یا شیاطین تسخیر شده‌اند. به همین دلیل، برای درمان آن‌ها، از تکنیک‌های ترسناک و بعضاً دردناک مانند سوراخ‌کردن جمجمه استفاده می‌کردند.
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

16 Oct, 18:49


#ارسالی
سلام
دوستم تعریف میکرد
که روزجمعه باخانوادشون به دیدن پدربزگشون میرن و وقتی شب میشه برمیگردن خونشون وپدربزرگ تنها میشه و وقتی میخوابه ولامپ ها روخاموش میکنه یه دفعه صداهای عجیب غریب که شبیه صدای جشن وشادی بوده از زیرزمینشون میاد پدربزرگ بلندمیشه میره ببینه چه خبره قایمکی ازلای دیوارزیرزمین میبینه که جن ها جشن شادی گرفتنو بعدپدربزرگه به پلیس زنگ میزنه و وقتی پلیسها میان ببینن چه خبره زیر زمین خالیه وسکوت خوف برانگیزی حکم فرما هستش پلیسابه پدربزرگه میگن پدرجون حتما خیالاتی شدی ولی یهدفعه پلیسه غیب میشه پلیسای دیگه میترسن وپدربزرگ وسایلاشو جمع میکنه تا برای رفتن از اون خونه اماده بشه پلیسا هم به تاریکیه زیرزمین شلیک میکنن ولی فایده ای نداره همه ی پلیسا به زیرزمین میریزن وازهیچ کدومشون خبری نمیشه پدربزرگ هم میره خونه ی نوه هاش ودیگه سالهای سال کسی به اون خونه نمیره..
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

16 Oct, 16:09


🚨یک پیرزن نابینا با نام باباوانگا پیشگویی ترسناکی برای سال ۲۰۲۵ کرده است. گفته می‌شود این زن قبل از مرگش، اتفاقات مهمی مانند ۱۱ سپتامبر را درست پیشگویی کرده بود.
ونجلینا پاندیوا گوشتروا که با نام باباوانگا نیز شناخته می‌شود، سال ۲۰۲۵ را آغازگر یکسری از رخدادها دانسته است که در نهایت به نابودی جهان منجر می‌شود. 
این پیرزن برای سال ۲۰۲۵ یک جنگ بزرگ در قاره اروپا را پیشگویی کرده است. او همچنین ذوب شدن یخ‌های قطبی و بالا آمدن سطح اقیانوس‌ها را برای سال ۲۰۳۳ پیش‌بینی کرده است.

🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

16 Oct, 12:02


🚨تنها 5% از اقیانوس‌های زمین تا به امروز کاوش شده است. این بدان معناست که هنوز موجودات و رازهای بی‌شماری در اعماق تاریک آب‌ها پنهان هستند که ممکن است هرگز کشف نشوند.
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

15 Oct, 20:15


#ارسالی
سلام دوستان  اتفاقی میخام تعریف کنمو میبینم چنتا از بچهای چنلم مثل همین اتفاق من براشون افتاده و تعریف کردن
خب بریم سراغ داستان
ما میخاسیم نقل مکان کنیم و بریم خونه جدیدمون چن ماه قبلش من از دوستام و یکی از بچه های که26سالش اینا بود شنیده بودم ک اون محله جن داره بعد روزی ک خاستیم بریم خونرو ببینیم من اصلا یادم نبود که اومدیم توواون محله و حرفای دوستام ب کل یادم رفته بود وقتی اساس کشی کردیمو خونمون عوص شد همه چی اوایل خوب بود تا اینکه شبا خاب ترسناک میدیدم جوری ک هر شب میدونستم اگ بخابم قراره بازم کابوس ببینم و واس همین مامانم میومد پیش من میخابید تا سریع بیدارم کنه بعد یه مدت مامانمم خابای ترسناک میدید و جفتمون همو بیدار میکردیم و واسه مون عادی شده بود یروز دیگم خونه تنا نشسه بودم واسه امتحان تاریخ میخوندم هیچکیم نبود ک یهو یکی ک صداش شبیه مامانم بود صدام کرد سریع پاشدم رفتم بیرون از اتاق وسط حال ک رسیدم گفتم بلع مامان دیدم جواب نداد همونجا خشکم زد تازه یادم اومد کسی خونه نیس خلاصه پشمام ریخته بود و سریع رفتم حیاط نشیم تا مامانم برگرده اینم گذشت هر هفته یه داستانی داشتیم یبار ظهر سر سفره بودیم ناهار میخوردیم یهو یه لیوان افتاد شکست توواشپزخونه بعد ما همه یه نگا ب اشپزخونه یه نگاه به هم و ادامه غذا مامان بابام این چیزا واسشون مسخرس و جدی نمیگیرن ولی من میترسیدم بعد مامانمم اینجوریه ک رو وسایلاش خیلی حساسه و امکان نداره لیوانو جوری گذاشته باشه که خود ب خود افتاده باشه خلاصه که اتفاق زیاد افتاد تو اون خونه ک الان بخام بگم خیلی طولانی میشع  ولی یروز از مدرسع اومدم خونه دیدم یه شیخی اومده خونمونم یه چنتا دعا هم نوشته بود بعدنا از زیر زبون مامانم کشیدم که گف اره خونه جن داشته بوده شیخه  هم فهمیده بوده و تاییدش کرده بود
اینم یه اتفاق مشترک بود بنظرم فکر میکنم بی ربط نباشه شاید علائم اینکه یه خونه ای جن داشته باشه همیناس
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

15 Oct, 19:01


🚨برخی از تئوریسین‌های توطئه باور دارند که پایگاه نظامی سری "منطقه ۵۱" در آمریکا، نه فقط برای تحقیقات هوایی، بلکه برای نگهداری از تکنولوژی‌های بیگانگان و حتی ارتباط با موجودات فضایی استفاده می‌شود.
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

15 Oct, 14:51


🚨برخی از باستان‌شناسان در پرو به مقبره‌ای عجیب و ناشناخته برخوردند که مومیایی‌هایی با جمجمه‌های کشیده را در خود داشت. آیا این‌ها انسان‌هایی با بدنی تغییر‌یافته بودند یا ارتباطی به بیگانگان داشتند؟
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

15 Oct, 12:53


🚨آیا می‌دانستید؟
آیا می‌دانستید که برخی از فرهنگ‌ها باور دارند که گربه‌های سیاه حامل ارواح شیطانی هستند؟ این باور به دوران قرون وسطی بازمی‌گردد، جایی که مردم اعتقاد داشتند که گربه‌های سیاه جادوگران تغییرشکل‌داده هستند.
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

15 Oct, 09:05


🚨آیا می‌دانستید؟
آیا می‌دانستید که در قرون وسطی، مردم باور داشتند که جغدها می‌توانند ارواح مردگان را به این دنیا بازگردانند؟ به همین دلیل صدای جغد در شب نمادی از مرگ و نفرین بود.
🌚»داستان ترسناک

🌚 » داستان ترسناک

14 Oct, 19:44


#ارسالی
سلام پرهام هستم ۱۵
خونه ی مادر بزرگ من کنا یک قبرستون یه شب که برای سفر به خونه مادربزرگم تو شمال رفتیم
من همیشه زمانی که میرسیم یک دفعه چشمم میگیره به اون قبرستون،....
داداشم عطسش میگیره و آب بینیش در میاد و بابام به من گفت برو داخل ماشین و دستمال رو بیار....
رفتم سمت در حیاط و یه جو خیلی سنگین تو اونجا بود ( منم مثل سگ از اینجور چیزا میترسم ) خلاصه در حیاط رو باز کردم صدا های زیادی میومد در ماشین رو باز کردم دستمال رو برداشتم یه نگاهم افتاد به قبرستون یه زن با چادر سفید مانند از دور بهم داشت نگاه میکرد
خودمو به کوچه علی چپ زدم که مثلاً چیزی ندیدم....... رفتم سریع داخل صبح اون روز موقع صبحانه خوردن به مامان بزرگم داستانم رو گفتم
مادر بزرگم گفت :
قدیما دوتا عروس و دوماد تو همین روستا سوار ماشین به سمت خونه میرن و بعد زنه یه چی میگه که شوهره ناراحت میشه و زنش رو می‌کشه
و نمیدونم چرا جسد این زن رو پیدا نکردن و میگن که روح این زن هر شب اینجا ها می‌چرخه

مرسی که داستانم رو خوندید. (:
🌚»داستان ترسناک