بدون مرز @bdune_marz Channel on Telegram

بدون مرز

@bdune_marz


همراه ما باشید:

ارتباط با ادمین:
@Roshanfekr_hastam

در اینستاگرام 👇
https://www.instagram.com/bdune.marz

بدون مرز (Persian)

با عرض سلام و خوش آمد گویی به همه ی دوستان عزیز. امروز ما به شما کانالی جذاب و پر از محتوای ارزشمند معرفی می کنیم که با نام "بدون مرز" شناخته می شود. این کانال با هدف ارتقای دانش و آگاهی شما عزیزان در زمینه های مختلف ایجاد شده است. از جمله مواردی که در این کانال می توانید پیدا کنید عبارتند از مقالات تحلیلی و توضیحی درباره موضوعات مختلف، اخبار جدید و روز ایران و جهان، نکات و ترفندهای مفید در زندگی روزمره و بسیاری از محتواهای دیگر که ممکن است برای شما جالب و مفید باشند

به همین خاطر ما شما را به پیوستن به این کانال دعوت می کنیم تا از تمامی محتواهای ارزشمند و آموزنده آن بهره مند شوید. با ما باشید و دغدغه های دانشی خود را بطور حرفه ای برطرف کنید

برای ارتباط مستقیم با مدیر کانال می توانید از طریق آیدی زیر اقدام نمایید:n@Roshanfekr_hastamnnهمچنین شما می توانید ما را در اینستاگرام نیز دنبال کنید و از آخرین اخبار و محتواهای ما مطلع شوید:nhttps://www.instagram.com/bdune.marz

بدون مرز

04 Dec, 22:07


این کپشن پست جدید ماست

بدون مرز

04 Dec, 22:07


بدون مرز pinned «چند سال پیش به یه نامه ای برخورد کردم که بنظرم اگر بچه شیعه ها بدونند اون نامه را کی نوشته و به کی نوشته و چی گفته و چه اقرارهایی کرده، خیلی دستشون در مباحثه و مناظرات پر میشه. اون نامه میتونه پرده از بسیاری از وقایع تاریخی برداره که روضه خالص هست و کسی نمیتونه…»

بدون مرز

04 Dec, 22:06


💠💠منابع و مآخذ این نامه💠💠


[1] الامامه و السياسه 1/30

[2] شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد 2/24 ،‌ تاريخ طبري 3/202 و 206 و 218 ، كتاب طرائف ابن طاووس ص 64 ، سيره ابن هشام 3/472 ، الرياض النضره 1/211 ، الامامه و السياسه 1/25 ،‌ طبقات الكبري 3/182 .

[3] اين كه در چند موضوع از اين نامه سخن از همكاري و همراهي چهل مرد مطرح است فاش مي كند كه مساله غصب خلافت نقشه اي از قبل طراحي شده است . ما در آخر اين نامه بادلايل ديگر ثابت مي كنيم كه قضيه غصب خلافت كاملا از پيش تعيين شده بود .

[4] تاريخ طبري 3/210 ،‌ طبقات ابن سعد 3/182 ،‌ الرياض النضره 1/217، سيره ابن هشام 3/473 .

[5] شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد 2/56 و 6/48 ، تاريخ طبري 3/202 ، طرائف ابن طاووس ص 64 .

[6] الامامه والسياسه 1/30 ،‌ شرح نهج البلاغ ابن ابي الحديد 6/48 .

[7] الامامه والسياسه 1/29 .

[8] شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد 2/21 ، تاريخ طبري 3/203 ،‌ طرائف ابن طاووس ص 64 ، الامامه والسياسه 1/28 ، الرياض النضره 1/209 .

@Mohamadrezahadadpour

بدون مرز

04 Dec, 22:06


🌴 اي معاويه من با اين ياد آوري ها و شرح و بسطي كه از جريانات به تو كردم خير خواه و ناصح و دلسوز تو مي باشم و از كم حوصلگي ، بي ظرفيتي ، نداشتن شرح صدر و كمي بردباري ات ترس آن را دارم كه در آنچه كه به تو سفارش كرده اختيار شريعت محمد را به دست تو دادم شتاب كرده و بخواهي از او انتقام بگيري و بيم آن دارم كه مرده او نكوهش كرده و يا آنچه را آورده رد كني و يا كوچك بشماري و در آن صورت تو به هلاكت خواهي رسيد و آن وقت هر آنچه كه برافراشته ام فرود آمده و آنچه كه ساخته ام ويران ميشود .
به هنگامي كه ميخواهي به مسجد و منبر محمد وارد شوي كاملا بر حذر باش و احتياط را از دست مده و در ظاهر تمام مطالبي را كه محمد آورده تصديق كن. با رعيت خود در گير مشود و اظهار دلسوزي و دفاع از آنها را بنما حلم و بردباري نشان داده و نسيم عطا و بخشش خود را نسبت به همگان بگستر . حدود را در بين آنان اقامه كن و به آنان چنين نشان نده كه حقي از حقوق را واگذار مي كني . واجبي را ناقص مگذار و آنها را از همان محل آرامش و امنيتشان بگير و به دست خودشان آنان را بكش و با شمشير خودشان نابودشان ساز . با آنان مسامحه و سهل انگاري داشته باش و برخورد نكن . نرم خو باش و غرامت مگير . در مجلس خود برايشان جاي باز كن و به هنگام نشستن در كنارت احترامشان بگذار آنان را به دست رئيس خودشان بكش خوشرو و بشاش باش . خشمت را فرو ده و از آنان بگذر . در اين صورت دوستت خواهند داشت واز تو اطاعت خواهند كرد . اين كه علي و فرزندانش حسن و حسين بر ما و تو بشورند خاطر جمع نيستم . اگر به همراهي و كمك گروهي از امت توانستي با آنان پيكار كني انجام ده و به كارهاي كوچك قانع مباش و تصميم به كارهاي بزرگ بگير وصيت و سفارشي را كه به تو كردم حفظ كن . آن را پنهان نموده آشكار مساز . دستوراتم را انجام بده گوش به فرمانم باش . بر تو مباد كه به فكر مخالفت با من باشي . راه و روش پيشينيان خود را در پيش گير و انتقام خون آنان را بگير و دنباله رو آنها باش . من تمام رازهاي نهاني و مطالب آشكار خود را به تو گفتم و مطلب را با اين شعر به پايان مي برم .
اي معاويه مردم كارهايشان بزرگ شده و پيشرفت كرده به دعوت آن كس كه به تنهايي تمام جهان را گرفت. كودكانه و از روز نافهمي به دينشان مايل شدم و مرا به شك و ترديد انداخت دور باد آن ديني كه پشت خود را به آن شكستم .

پایان

دلنوشته های یک طلبه
@mohamadrezahadadpour

بدون مرز

04 Dec, 22:06


🌴 ولي ابوذر از جلوي جماعت بلند شد و فرياد كنان گفت اي دشمن خدا به خدا قسم علي با ابوبكر بيعت نكرد .

پس از آن هميشه وقتي مابا مردم ملاقات مي كرديم و يا با قومي مواجه مي گشتيم به آنها خبر مي داديم كه علي با ابوبكر بيعت نمود و در همه جا ابوذر ما را تكذيب مي كرد. سوگند به خدا علي نه در خلافت ابوبكر با ما بيعت كرد و نه در خلافت من و نه درخلافت كسي كه قرار بود بعد از من بيايد . و از اصحاب او دوازده نفر بودند كه نه با ابوبكر بيعت كردند و نه با من.[8]

اي معاويه ، چه كسي كارهاي مرا انجام داده و چه كسي انتقام گذشتگان را غير از من از او گرفته است . اما تو و پدرت ابو سفيان و برادرت عتبه ، كارهايي كه در تكذيب محمد نموديد و نيرنگهايي كه با او كرديد به درستي مي دانم و كاملا از حركتهايي كه در مكه انجام مي داديد و در كوه حرا مي خواستيد او را بكشيد آگاهم جمعيت را عليه او راه انداختيد و احزاب را تشكيل داديد ،‌ پدرت بر شتر سوار شد وآنان را رهبري كرد و گفته محمد درباره او كه خداوند سواره و زمامدار و راننده را لعنت كند ،‌ كه پدرت سواره و برادرت زمامدار و تو راننده بودي . مادرت هند را از خاطر نبرده ام كه چقدر به وحشي بخشيد تا يان كه خود را از ديدگان حمزه پنهان كرد و او را كه در سرزمينش شير خدا مي ناميدند با نيزه زد و سپس سينه اش را شكافت و جگرش را بيرون كشيده نزد مادرت آورد و محمد با سحرش پنداشت كه وقتي جگر حمزه به دهان هند برسد و بخواهد آن را بجود سنگ سختي خواهد شد . او چگر را از دهان بيرون انداخت و محمد و يارانش او را هند جگر خوار ناميدند . و نيز سخنان او را در اشعارش براي دشمني با محمد و سربازانش فراموش نكرده ام كه چنين سرود . « ما دختران طارقيم كه بر روي فرش هاي گرانبها راه مي رويم . به مانند در در صدف يا مشك در مشكدان مي باشيم . اگر مردان روي آوردند در آغوششان مي گيريم و اگر پشت كنند بدون ناراحتي از آنها جدا مي شويم .»

زنان قبيله او در جامه هاي زرد پر رنگ چهره ها را گشوده دست و سرهاشان را برهنه و آشكار نموده مردم را بر جنگ و پيكار با محمد تحريك مي كردند . شما به دلخواه خود مسلمان نشديد بلكه در روز فتح مكه با اكراه و زور تسليم شديد . محمد شما را آزاد شده و زيد برادر من و عقيل برادر علي بن ابي طالب و عمويش عباس را مثل آنان قرار داد . ولي از پدرت چندان دل خوشي نداشت هنگامي كه به او گفت به خدا سوگند اي پسر ابي كبشه مدينه را پر از مردان جنگي وپياده و سواره خواهم كرد و بين تو و اين دشمنان جدايي افكنده نمي گذارم زياني به تو برسانند . محمد در حالي كه به مردم فهمانيد كه باطن او را مي داند به او گفت اي ابو سفيان خداوند مرا از شر تو نگه دارد . و او محمد به مردم گفته بود . بر اين منبر كسي غير از من و علي و پيروانش از افراد خانواده اش نبايد بالا برود . سحرش باطل و تلاشش بي نتيجه ماند و ابوبكر بر منبر بالا رفت و پس از او من بالا رفتم . و اي بني اميه اميدوارم كه شما چوبه هاي طناب اين خيمه را بر افراشته باشيد . بدين جهت ولايت شام را به تو سپرده هر گونه تصرف مالكانه را در آن سرزمين به تو واگذار كرده تو را به مردم شناساندم تابا گفتار او درباره شما مخالفت كرده باشم از اين كه او رد شعر و نثر گفته بود جبرئيل از سوي پروردگارم به من وحي كرده و گفته است « و الشجره الملعونه في القرآن » وپنداشته كه مقصود از درخت ملعونه شماييد باكي ندارم . او دشمني خود را با دشمني خود را با شمابه هنگامي كه به حكومت رسيد آشكار كرد همان طور كه هاشم و پسرانش هميشه دشمنان عبد شمس بودند .

ادامه دارد...

@mohamadrezahadadpour

بدون مرز

04 Dec, 22:05


🌴 جماعت بسياري را كه گرد آورده بودم در برابر قدرت علي زياد نبود ولي به خاطر حضور آنها دلم قوت مي گرفت . اين جا بود كه به طرف علي رفتم و او را به اجبار از خانه اش بيرون آوردم و براي بيعت با ابوبكر حركتش دادم . البته به يقين مي دانستم كه اگر من و تمام كساني كه روي زمين بودند به كمك يكديگر تلاش مي كرديم تا علي را مغلوب سازيم موفق به چنين امري نمي شديم . ولكن علي به خاطر منظور و هدف بسيار مهمي كه در وجودش بود و آن را مي دانست و بر زبان نمي آورد حركتي انجام نداد .

وقتي به سقيفه بني ساعده رسيديم ابوبكر از جاي خود برخاست و كساني كه اطرافش بودند علي را به مسخره گرفتند .

علي گفت اي عمر آيا دوست داري شتاب كنم بر ضرر تو آنچه را كه تاخير انداخته بودم .

گفتم نه يا اميرالمومنين .

خالد سخنان مرا شنيد و با شتاب نزد ابوبكر رفته و سه مرتبه به او گفت مرا چه كار با عمر ؟ و مردم هم اين سخنان راشنيدند . هنگامي كه علي به سقيفه رسيد ابوبكر كودكانه به اونگريست و وي رامسخره كرد .

من به علي گفتم پس بالاخره بيعت كردي اي ابا الحسن . ولي علي خودش را از ابوبكر عقب كشيد .

گواهي مي دهم كه علي با ابوبكر بيعت ننمود و دستش را به طرف او دراز نكرد . و من خوش نداشتم علي را وادار به بيعت كنم تا شتاب كند بر من آنچه را كه تاخير انداخته بود .از اين رو چندان اصرار نكردم كه بايد حتما بيعت كند . ابوبكر از روي ترس و ناتواني دوست داشت كه علي را در اين مكان نبيند . چيزي نگذشت كه علي از سقيفه خارج شد . پرسيديم كجا رفت . گفتند كنار قبر محمد رفته و آنجا نشسته است .

در اين هنگام من و ابوبكر به سوي آن جا راه افتاديم همين طور كه با عجله مي رفتيم ابوبكر مي گفت واي بر تو اي عمر . چه بر سر فاطمه آوردي . سوگند به خدا كاري كه تو با او كردي زياني آشكار است . گفتم بزرگترين مشكل تو اين است كه علي با ما بيعت نكرده و اطميناني نيست كه مسلمانان از وادار كردن او بر بيعت با ما سست و بي رغبت نشوند . ابوبكر گفت پس چه بايد كرد .

گفتم وقتي به قبر محمد رسيدي جوري وانمود كن كه علي با تو بيعت كرد . وقتي به آنجا رسيديم علي قبر محمد را قبله خود قرار داده بود و دستش بر تربت قبر بود و در اطرافش سلمان و ابوذر و مقداد و عمار و حذيفه نشسته بودند . ما نيز در مقابل علي نشستيم.

من به ابوبكر اشاره كردم كه دستش را همچون علي بر قبر بگذارد و آن را به دست او نزديك كند . ابوبكر نيز چنين كرد و من در اين فرصت دست ابوبكر راگرفتم كه بر دست علي بگذارم و هم زمان گفتم پس علي بيعت كرد . اما علي دستش را عقب كشيد .[7] در اين هنگام برخاستم و ابوبكر نيز برخاست گفتم خدا علي را جزاي خيردهد . زيرا او وقتي در كنار قبر رسول خدا قرار گرفت از بيعت باتو خودداري نكرد .

ادامه دارد...

@mohamadrezahadadpour

بدون مرز

04 Dec, 22:05


✔️نامه عمر بن خطاب به معاویه

💠قسمت سوم💠

و بعد دو دستش را به در گرفت تا مرا از گشودن آن باز دارد . من او را دور نمودم و كار بر من مشكل شد سپس با تازيانه بر دستهاي او زدم كه دردش آمد و صداي ناله و گريه اش را شنيدم . ناله اش آنچنان جان سوز بود كه نزديك بود دلم نرم شود و از آنجا برگردم ولي به ياد كينه هاي علي و حرص او در ريختن خون بزرگان عرب و نيز به ياد نيرنگ محمد و سحر او افتادم اينجا بود كه با پاي خودم لگدي به در زدم در حالي كه او خودش را به در چسبانده بود كه باز نشود . و صداي ناله اش را شنيدم كه گمان كردم اين ناله مدينه را زير و رو نمود .

در آن حال فاطمه مي گفت اي پدر جان اي رسول خدا با حبيبه و دختر تو چنين رفتار مي شود آه اي فضه بيا و مرا درياب كه به خدا قسم فرزندم كشته شد . متوجه شدم كه فاطمه بر اثر درد زايمان به ديوار تكيه داده است . در خانه رافشار دادم و آن را باز كردم . وقتي كه وارد خانه شدم فاطمه با همان حال رو به روي من ايستاد (‌ تا مانع از رفتن من به داخل خانه شود ) ولي از شدت خشم پرده اي در برابر چشمانم افتاده بود پس چنان از روي رو پوش بر صورت فاطمه زدم كه گوشواره اش كنده شد و خودش بر زمين افتاد .

علي از خانه بيرون آمد . همين كه چشمم به او افتاد با شتاب از خانه بيرون رفته به خالد و قنفذ و همراهانش گفت جنايت بزرگي مرتكب شدم كه بر خود ايمن نيستم ،‌ اين علي است كه از خانه بيرون آمده من و همه شما توان مقاومت در برابر او را نداريم . (‌ البته در برخي از روايات اينگونه آمده است .)

علي خارج شد در حالي كه فاطمه دست بر جلو سر گرفته مي خواست چادر از سر بردارد و به پيشگاه خداوند از آنچه بر سرش آمده شكوه نموده و از او كمك بگيرد . علي چادر را بر روي فاطمه انداخت و گفت « اي دختر رسول خدا خداوند پدرت را فرستاد تا رحمتي براي دو جهان باشد . به خدا سوگند اگر از چهره ات آشكار شود كه از خدا مي خواهي كه اين مردم هلاك شوند بي ترديد خداوند دعايت را اجابت مي كند و از اين مردم احدي را باقي نگذارد ، زيرا مقام تو و پدرت نزد خدا بزرگتر از مقام نوح است . خداوند به خاطر نوح طوفاني فرستاد و تمام آنچه را كه بر روي زمين و زير آسمان بود غرق كرد . به جز آنهايي كه در كشتي بودند و قوم هود را به خاطر تكذيب نمودن پيامبر خود هلاك كرد . و قوم عاد را با بادي شديد و سرد هلاك نمود . در حالي كه قدر و منزلت تو و پدرت بزرگتر از هود است . و قوم ثمود را كه دوازده هزار نفر بودند به خاطر كشتن شتر صالح و بچه آن عذاب كرد . پس اي سيده النساء تو براي اين مردم عذاب مخواه . در اين هنگام درد زايمان بر فاطمه شدت يافت . او را به داخل خانه بردند وبچه اي كه علي آن را محسن ناميده بود ساقط شد .

ادامه دارد...

@mohamadrezahadadpour

بدون مرز

04 Dec, 22:05


💠💠ادامه نامه عمر به معاویه💠💠
قسمت پایانی👇

بدون مرز

04 Dec, 22:04


🌴 سر انجام با صدايي ضعيف و رنجور گفت از شما اعراض مي كنم تا وقتي كه علي در بين شماست من بهترين شما نيستم . [4]بدانيد كه براي من شيطاني است كه گرفتارم كرده و غير مرا قصد نكرده است . پس اگر لغزيدم بلندم كنيد من در فهم ها و خوشحالي هاي شما دخالت نمي كنم و از خدا براي خود و شما طلب آمرزش مي كنم . اين را گفت و پايين آمد . ولي من دستش را گرفتم در حالي كه چشمان مردم به او خيره مانده بود و آن را به شدت فشار دادم . سپس او را نشاندم و از مردم در بيعت و معاشرت با او پيشي گرفتم تا او را بترسانم . و هر كسي كه بيعت با او را انكار مي كرد و مي گفت پي علي بن ابي طالب چه كرد در جوابش مي گفتم علي خلافت را از گردن خود برداشت و آن را به عهده مسلمانان قرار داد . او با آنچه كه مسلمين اختيار كنند مخالفتي ندارد . سپس ابوبكر رفت و در خانه اش نشست و مردم براي بيعت با او به نزدش مي رفتند در حالي كه نسبت به اين امر دل خوشي نداشتند . وقتي خبر بيعت مردم با ابوبكر پخش شد دانستيم كه علي فاطمه و حسن و حسين را به خانه هاي مهاجرين و انصار مي برد و بيعت آنها با او در چهار موضع را يادآور مي شود و از آنها ياري مي طلبد و آنها در شب به او وعده ياري مي دهند و در روز از ياري كردنيش باز مي مانند . اين جا بود كه به خانه علي رفتم با مشورتي كه درباره خارج كردن او از خانه كرده بودم . فضه بيرون آمد . به او گفتم به علي بگو بيرون آيد و با ابوبكر بيعت كند . زيرا همه مسلمين بر خلافت او اجتماع كردند . فضه گفت اميرالمومنين علي مشغول است . ( جمع آوري قرآن )‌
گفتم اين حرفها را كنار بگذار به علي بگو بيرون بيايد و گرنه وارد خانه مي شويم و او را به اجبار بيرون مي آوريم . در اين هنگام فاطمه پشت در آمد و گفت اي گمراهان دروغگو چه مي گوييد و چه مي خواهيد . گفتم اي فاطمه . گفت چه مي خواهي عمر .

گفتم چيست حال پسر عمويت كه تو را براي جواب فرستاده و خودش در پشت پرده حجاب نشسته است . فاطمه گفت طغيان و سركشي تو بود كه مرا از خانه بيرون آورد و حجت را بر تو و هر گمراهي و منحرفي تمام كرد.

گفتم اين حرفهاي بيهوده و قصه هاي زنانه را كنار بگذار و به علي بگو از خانه بيرون آيد .

گفت دوستي و كرامت لايق تو نيست آيا مرا از حزب شيطان مي ترساني اي عمر . بدان كه حزب شيطان ضعيف و ناتوان است . گفتم اگر علي از خانه بيرون نيايد و به بيعت با ابوبكر پاي بند نشود هيزم فراواني بياورم و آتشي برافروزم و خانه و اهلش را بسوزانم . [5]

آن گاه تازيانه قنفذ را گرفتم و فاطمه را با آن زدم و به خالد بن وليد گفتم تو و مردان ديگر هيزم بياوريد . و به فاطمه گفتم من اين خانه را به آتش مي كشم .[6] فاطمه گفت اي دشمن خدا واي دشمن رسول خدا و اي دشمن امير مومنان ...

ادامه دارد...

@mohamadrezahadadpour

بدون مرز

04 Dec, 22:04


🌴 در اين هنگام بني هاشم در حالي كه از شدت خشم به خود مي پيچيدند پيش آمدند و زبير كه شمشيرش معروف بود آنها را ياري كرد و گفت بيعت نمي شود مگر با علي يا اين كه شمشير من گردني را آزاد نمي گذارد . گفتم اي زبير فرياد تو آتشي از سوي بني هاشم است . زيرا مادرت صفيه دختر عبد المطلب است . زبير گفت به خدا قسم نسبت من به بني هاشم شرفي بلند مرتبه و افتخاري بسيار عالي است . اي فرزند صهاك خاموش باش كه مادري از براي تو نيست . و نيز حرفي گفت كه چهل مرد از كساني كه در سقيفه بني ساعده حاضر بودند بر زبير هجوم آوردند . [3]

به خدا قسم قادر نبوديم كه شمشيرش را از دستش بگيريم . سر انجام او را به زمين بستيم و ديگر براي او ياوري نديديم .

دراين فرصت بود كه با عجله به طرف ابوبكر رفتم و با او مصافحه كردم و بيعت را بستم . و در اين امر عثمان بن عفان و تمام كساني كه آن جا حاضر بودند از من پيروي كردم . به زبير گفتم بيعت كن كه در غير اين صورت تو را مي كشيم . اما مدتي بعد مردم را از كشتن او باز داشتم و به آنها گفتم او را مهلت دهيد كه خشم نكرد مگر به قصد فخر فروشي بر بني هاشم . سپس دست ابوبكر را در حالي كه مي لرزيد و عقلش زايل شده بود گرفتم و به طرف منبر محمد حركتش دادم . ابوبكر گفت اي ابا حفص از مخالفت و حركت علي مي ترسم . من به او گفتم علي اكنون به كاري سرگرم است و توجهي به اين امر ندارد . و در اين كار ابوعبيده جراح به كمكم آمد ، او دست ابوبكر را گرفته بود و به طرف منبر مي كشيد و من از پشت سر او را هل مي دادم هم چون كشاندن بز نر به طرف چاقوي بزرگ قصاب . و اين باعث خواري او شده بود . تا اين كه با حال گيجي و سر درگمي بر منبر ايستاد . به او گفتم خطبه بخوان . اما حرف زدن بر او سخت شده بود . تامل كرد ولي مات و مبهوت ماند . مدتي بعد را لكنت زبان شروع به حرف زدن كرد ولي سخنش مبهم بود .

با خشم دستم را گاز گرفتم و به او گفتم هر چه به ذهنت مي آيد بگو . ولي از او هيچ امر خير و مفيدي بر نيامد . لحظه اي قصد كردم او را از منبر پايين آورم وخود به جاي او بايستم . ترسيدم مردم از سخناني كه خودم درباره او گفته بودم تكذيبم كنند . عده اي گفتند پس آن فضائلي كه درباره او گفتي كجاست . تو از رسول خدا درباره او چه شنيده بودي . گفتم من از رسول خدا درباره او فضائلي شنيده بودم كه دوست ميداشتم و كه اي كاش مويي بر بدن او مي بودم .

به او گفتم حرف بزن يا اينكه بيا پايين و چيزي گفتم كه در به حرف آمدن او كمكي نكرد .

ادامه دارد...

@mohamadrezahadadpour

بدون مرز

04 Dec, 22:04


🌴 نامه عمر بن خطاب به معاویه 🌴

💠قسمت دوم💠

كنيز خانه مرا جواب داد . گفتم به علي بگو سخنان بيهوده را رها كن و به خودت در طمع خلافت فشار نياور . بدان كه امر خلافت از آن تو نيست امر خلافت از براي كسي است كه مسلمانان او را برگزيدند و برآن اجتماع كردند . به خداي لات و عزي قسم اگر مساله تعيين خلافت به ابوبكر واگذار مي شد ، بي ترديد موفق به رساندن خود به خلافت نميشد . ولي من براي اوسينه ام را جلو انداختم و چشمانم را درشت كردم و به قبيله نزار و قحطان گفتم خلافت جز در قريش نخواهد بود . تا وقتي كه از خداوند اطاعت مي كنند از آنان اطاعت كنيد و اين سخن را بدان جهت گفتم كه ديدم پسر ابوطالب خواهان خلافت شده و به خونهايي كه در جنگها و غزوات محمد از كفار و مشركان ريخته استناد مي كندو قرضهاي او را كه هشتاد هزار درهم بود ادا كرده و به وعده هاي او جامه عمل پوشيده و قرآن را جمع آوري نموده و بر ظاهر و باطنش حكم مي كند و همچنين به سبب گفتار مهاجرين و انصار كه وقتي به آنان گفتم امامت در قريش خواهد بود ،‌ گفتند : آن قريشي اميرالمومنين علي بن ابي طالب است كه رسول خدا براي او از تمامي امت بيعت گرفت و ما در چهار موضع با او به عنوان اميرالمومنين سلام كرديم. پس اي جماعت قريش اگر شما چنين امري را فراموش كرده ايد ما فراموش نكرده ايم و بدانيد كه بيعت و امامت و خلافت و وصيت چيزي نيست مگر حقي واجب و امري صحيح نه اين كه اهدايي و ادعايي باشد . ولي من حرف آنها را تكذيب نمودم و چهل مرد را بلند كردم كه ( به دروغ ) شهادت دهند محمد گفته است امامت به اختيار و انتخاب است . در اين هنگام انصار گفتند ما از قريش سزاوارتر هستيم زيرا ما بوديم كه رسول خدا را جا و مكان داديم و ياريش نموديم و مردم به سوي ما مهاجرت كردند .پس اگر قرار است خلافت به كسي كه صاحب حق است داده شود آن شخص از ميان ماست و در بين شما نيست . و گروهي گفتند از براي ما اميري باشد و از براي شما امير ديگري باشد .[2] من به آنها گفتم مشاهده كرديد كه چهل مرد شهادت دادند كه رسول خدا گفته است پيشوايان امت من از قريش اند .

سخن مرا جماعتي قبول كردند و گروهي نپذيرفتند و اين باعث نزاع و كشمكش شد .

وقتي همه ساكت شدند و صدايم را مي شنيدند گفتنم آگاه باشيد كه خلافت از براي مسن ترين ما و نرم خو ترين ماست.

گفتند چه كسي را مي گويي؟!

گفتم ابوبكري كه رسول خدا او را در نماز خواندن به جاي خود بر ديگران مقدم مي داشت و روز جنگ بدر با او در خيمه فرماندهي به مشورت نشست و نظرش را جويا شد و در غار هم صحبت او بود و شوهر دختر او عايشه بود .

ادامه دارد...

@mohamadrezahadadpour

بدون مرز

04 Dec, 22:04


✔️ اشاره ای به یکی از منابع نامه عمر به معاویه:

◾️الامامه و السیاسه◾️

نام کتاب: الإمامه و السیاسه
سرشناسه : ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، 213-276ق.
عنوان قراردادی : الامامه و السیاسه
عنوان و نام پدیدآور : الامامه و السیاسه/ لأبی عبدالله بن مسلم بن قتیبه الدینوری؛ اشراف عبدالجبار ناجی و مکتبه مجلس الشوری الاسلامی.
مشخصات نشر : تهران: کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، 1388.
مشخصات ظاهری : 658 ص.
شابک : 978-600-5594-14-0
وضعیت فهرست نویسی : فیپا
یادداشت : عربی
موضوع : اسلام — تاریخ — از آغاز تا 132ق.
موضوع : امامت
موضوع : اسلام و سیاست
موضوع : خلفای راشدین

دلنوشته های یک طلبه
@mohamadrezahadadpour

بدون مرز

04 Dec, 22:04


🌴 مفاد نامه عمر به معاويه🌴

به راستي به چيزي اقرار كرديم كه با شمشير به آن مجبور شديم در حالي كه سينه ها از كينه به شدت گرم بود و جانها مي لرزيد . و نيت ها و ديده ها دچار شك و ترديد بود از اين كه ما را بر چيزي كه مورد انكارمان بود مي خواندند و بدان جهت از او اطاعت كرديم كه قوم و قبيله يمني شمشير زور خود را از بالاي سرمان بردارد و آن كساني از قريش كه دست از دين اجدادي خود برداشته بودند مزاحم ما نشوند . به هبل و لات وعزي و بتان ديگر سوگند كه من از آن روز كه آنها را پرستيدم دست از آنها بر نداشتم ، پروردگار كعبه را نپرستيده و گفتاري از محمد را تصديق ننموده ام و جز از راه نيرنگ و فريب ادعاي مسلماني ننموده ام و خواسته ام او را بفريبم . چون جادوي بزرگي را برايمان آورد و در سحر و جادو گري بر سحر بني اسرائيل با موسي و هارون و داوود و سليمان و عيسي افزود و سحر و جادوي همه آنان را او يك تنه آورد و بر آنان اين نكته را افزود كه اگر او را باور داشته باشند بايد بر اين مطلب كه او سالار ساحران است اقرار داشته باشند .

اي پسر ابو سفيان طريقه قوم خود را در پيش گير و از آيين خويش پيروي كن و پاي بند باش به آنچه نياكانت در پيش گرفتند و آن اين است كه منكر اين مسلكي بودند كه مي گويند براي آن خدايي است كه آنها را به پيروي از آن و تلاش پيرامون آن امر كرده است و قبله اي براي مردم قرار داد . پس اقرار كرد به نماز و حجي كه آن را ركن قرار دادند و گمان كردند كه آن حج براي خداست پس از آن كساني كه او را كمك كردند همين فارسي ،‌ روزبه (‌سلمان فارسي ) بود و گفتند همانا وحي شده است به سوي پيامبر كه :

« إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكاً وَهُدىً لِلْعَالَمِينَ »

« نخستين خانه‏اى كه براى مردم (و نيايش خداوند) قرار داده شد، همان است كه در سرزمين مكه است، كه پر بركت، و مايه هدايت جهانيان است. » (‌ آل عمران 96 )

و گفتند « قَدْ نَرَى‏ تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّماءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَيْثُ مَا كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ وَإِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ لَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَبِّهِمْ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ »

« نگاه‏هاى انتظارآميز تو را به سوى آسمان (براى تعيين قبله نهايى) مى‏بينيم! اكنون تو را به سوى قبله‏اى كه از آن خشنود باشى، باز مى‏گردانيم. پس روى خود را به سوى مسجد الحرام كن! و هر جا باشيد، روى خود را به سوى آن بگردانيد! و كسانى كه كتاب آسمانى به آنها داده شده، بخوبى مى‏دانند اين فرمان حقى است كه از ناحيه پروردگارشان صادر شده; (و در كتابهاى خود خوانده‏اند كه پيغمبر اسلام، به سوى دو قبله، نماز مى‏خواند). و خداوند از اعمال آنها (در مخفى داشتن اين آيات) غافل نيست!» ( بقره 144)

آنان نماز خود را بر سنگها قرار داده اند ،‌ اگر نبود سحر او چه چيز باعث مي شد كه ما از پرستش بتان دست برداريم با اين كه آنها هم از سنگ و چوب و مس و نقره وطلاست ، نه ، به لات و عزي قسم كه دليل براي دست برداشتن از اعتقادات ديرين خود نداريم هر چند كه سحر كنند و ما را به اشتباه بيندازند .

پس به اين چيزي كه آنها در آن هستند با چشمي بينا نگاه كن و با گوشي شنوا بشنو و با دل و عقل خود بينديش . و از لات و عزي سپاسگذار باش نسبت به خليفه شدن سرور رشيد ابوبكر بنده عزي بر امت محمد و حكمراني دلخواه او در اموال و خونها و آيين و جانها و حلال و حرام آنها و نيز تسلط او بر حقوقي كه جمع آوري مي شد و آنها مي پندارند كه آن را از براي خداي خويش جمع مي كنند تا با آن حقوق زندگي ياران و مددكارانشان را بر پا دارند .

همانا از ستاره بني هاشم نوري برخاست كه پرتو آن درخشنده و دانش آن ياري كننده بود . و تمام نيروي آن كسي بود كه حيدر ناميده شد و داماد محمد گرديد و همسرش زني بود كه او را سرور زنان جهان قرار دادند و فاطمه ناميدند .

من به كنار خانه علي و فاطمه و دو پسرشان حسن و حسين و دو دخترشان زينب و ام كلثوم و كنيزي كه به فضه خوانده مي شد رفتم ، در حالي كه خالد بن وليد و قنفذ و گروهي از طرفداران خاص ما همراه من بودند و در خانه را به شدت كوبيدم...

««الامامه و السياسه ، ج1 ، ص30»»

ادامه دارد...

@Mohamadrezahadadpour

بدون مرز

04 Dec, 22:03


🌴 عبدالله بن عمر مي گويد همين طور است كه توصيف كردي ولي درباره او چه مي خواهي بگويي .

يزيد مي گويد آيا پدر تو پدرم را حاكم شام كرد يا اين كه پدر من پدرت را به خلافت رساند ؟

عبدالله بن عمر مي گويد پدر من بود كه پدرت را به حكومت شام رساند .

يزيد مي‌گويد اي ابا محمد آيا به عهد و پيماني كه پدرت با پدرم داشت راضي هستي يا اين كه به آن رضايتي نداري ؟

عبدالله عمر مي گويد البته كه راضي هستم .

........ آن گاه يزيد دست بر دست عبدالله بن عمر مي زند و مي گويد اي ابا محمد بر خيز تا بخواني . بعد با هم مي روند تا به خزينه اي از خزائن كاخ مي رسند يزيد داخل آن جا مي شود و صندوقي را با خود مي آورد و آن را باز ميكند و از درون آن صندوقچه اي قفل و مهر شده در مي آورد و از ميان صندوقچه طوماري ظريف از پارچه حرير مخصوص بيرون مي آورد و آن را باز مي كند سپس مي گويد اي ابا محمد آيا اين خط و نوشته پدرت است ؟

عبدالله بن عمر ميگويد آري به خدا . بعد آن را از دست يزيد مي گيرد و مي بوسد .

يزيد مي گويد بخوان .

عبدالله بن عمر شروع به خواندن آن مي كند:👇🏽

ادامه دارد...

@Mohamadrezahadadpour

بدون مرز

04 Dec, 22:03


🌴 چگونه آن نامه پیدا شد؟!

وقتي حسين بن علي شهيد مي شود و خبر آن و نيز خبر بريده شدن سر مبارك حسين بن علي و بردن آن به سوي يزيد بن معاويه و كشته شدن هجده نفر از اهل بيت او و پنجاه و سه نفر از شيعيانش و كشته شدن علي اصغر در ميان دستانش و اسير شدن ذريه اش به مدينه مي رسد مردم در منزل ام سلمه نزد زنان رسول خدا و نيز در خانه هاي مهاجرين و انصار به حزن و اندوه مي نشينند .

در اين هنگام عبد الله بن عمر بن خطاب از خانه اش بيرون مي آيد و همين طور كه استغاثه مي كند و بر صورتش مي زند ميگويد : اي جماعت بني هاشم و قريش و انصار آيا چنين امري بر اهل بيت و ذريه رسول خدا رواست در حالي كه شما زنده ايد و همچنان از بركت رسول خدا روزي داريد ؟ من آرام نمي شوم مگر اين كه براي دادخواهي به نزد يزيد روم . عبدالله بن عمر شبانه با جماعتي از اهل مدينه به سوي شام حركت ميكند .

.......... وقتي به شام و كاخ يزيد مي رسند يزيد كه از حضور و قصد آنها آگاه شده است فقط به عبدالله بن عمر اجازه ملاقات مي دهد . عبدالله بن عمر استغاثه كنان وارد مي شود و مي گويد :

اي اميرالمومنين چگونه داخل شوم و حال آن كه با اهل بيت محمد كاري كردي كه اگر ترك ها و رومي ها چنين قدرتي مي يافتند آنچه را كه تو حلال كردي حلال نمي دانستند و آنچه را كه تو انجام دادي انجام نمي دادند . از اين تخت و بساط برخيز تا مسلمانان كسي را برگزينند كه سزاوارتر از تو به آن است . يزيد به عبدالله بن عمر مرحبا مي گويد و او را گرامي مي دارد و با او رفتاري دوستانه مي كند و مي گويد از اين تندي و حرارتي كه پيدا كردي آرام بگير و فكر كن و با چشمت ببين و با گوشت بشنو . بعد يزيد ادامه مي دهد : درباره پدرت عمر بن خطاب چه مي گويي ؟ آيا پدرت هدايت كننده ، هدايت شده ، خليفه و ياري كننده رسول خدا و خويشاوند او به سبب خواهرت حفصه بود !!!!

ادامه دارد...

@Mohamadrezahadadpour

بدون مرز

04 Dec, 22:03


چند سال پیش به یه نامه ای برخورد کردم که بنظرم اگر بچه شیعه ها بدونند اون نامه را کی نوشته و به کی نوشته و چی گفته و چه اقرارهایی کرده، خیلی دستشون در مباحثه و مناظرات پر میشه.

اون نامه میتونه پرده از بسیاری از وقایع تاریخی برداره که روضه خالص هست و کسی نمیتونه بزنه زیرش. چون منابع شیعه و سنی از اون نامه پر شده اما نمیدونم چرا اکثر منبری ها از خوندن اون نامه تا حالا غافل بودند و حواسشون به اون نامه نبوده!!

من تصمیم گرفتم اون نامه را به سه بخش تقسیم کنم و در طول این سه شب روضه مجازیمون خدمتتون تقدیم کنم. اون نامه مربوط میشه به نامه ای که «عمر بن خطاب» به «معاویه بن ابوسفیان» نوشته!

بخونید و بسوزید و حفظ کنید و دندونهاتون را از خشم و چشماتون را از گریه فشار بدید: بسم الله...👇🏽😔

بدون مرز

27 Oct, 07:02


تقاضای قسمت بعدی سریال #وعده_صادق
.
.
.
@bdune_marz

بدون مرز

27 Oct, 06:59


حضور بانوی ایرانی در مراسم حمایت از فلسطین
.
.
.
@bdune_marz

بدون مرز

27 Oct, 06:58


آیه ۱۹۲ سوره بقره
.
.
.
@bdune_marz

بدون مرز

27 Oct, 06:57


🫡من ارتشی ام سرباز ملت !!!
.
.
.
@bdune_marz

بدون مرز

27 Oct, 06:56


تعقیب تا محل اختفای مهاجم
.
.
.
@bdune_marz

بدون مرز

24 Oct, 20:57


رقصی چنین میانه میدانم آرزوست
.
.
.
@bdune_marz

بدون مرز

24 Oct, 20:45


زینب سلیمانی!!!
عروس مقاومت 😍
.
.
.
@bdune_marz

بدون مرز

24 Oct, 20:42


یابن الطلقا !!!
.
.
.
@bdune_marz

بدون مرز

24 Oct, 20:38


پیر مرد اهل تسنن:
پیروان امام حسین به ما کمک کردند
.
.
.
@bdune_marz

بدون مرز

24 Oct, 20:36


لنگه کفش علی خامنه ای برابر با .....
.
.
.
@bdune_marz

بدون مرز

24 Oct, 20:25


بسمه تعالی

قطعا سننتصر
.
.
.
@bdune_marz

بدون مرز

23 Oct, 19:51


📌مجمعی که کارویژه آن، ذبح اهداف امام خمینی است

🎙حجت الاسلام غفاری فر: پرده نفاق از چهره مجمع محققین و مدرسین کنار رفت.

♨️ این جماعت سالها قبل در دوم خرداد هم همین حرف‌ها را تکرار کرده بودند.

🖍️ ریاست جمهوری عزیز ایران جناب پزشکیان تا اینجا نشون دادید مواضع تون برخلاف حزب اصلاحاته
همه جوره خط خودتونو از اینا جدا کنین

@bdune_marz

بدون مرز

23 Oct, 19:47


حتما ببینید و بخوانید ، در تمامی آیات ، خط به خط تقسیری دارد که در زمان حال دارد یک به یک تکرار میشود . معجزه قرآن در این است

جمعه نصر
نماز پیروزی ما در مقابل شیطان

@bdune_marz

بدون مرز

23 Oct, 19:44


چرا اسناد محرمانه حم‌له رژیم ص‌هیونیستی به ایران سر از رسانه‌های آم‌ریکایی درآورد؟

واکنش ایران به سناریوهای احتمالی چگونه خواهد بود؟
@bdune_marz

بدون مرز

17 Oct, 21:43


🔴نظامیان ارتش تروریستی اسرائیل پس از شهادت یحیی السنوار انگشت اشاره او را بریدند! این اقدام توسط تروریست های داعشی انجام می‌شد و آنها نیز انگشت روی ماشه را پس از شهادت یا هنگام اسارت قطع می‌کردند.

بدون مرز

17 Oct, 21:08


🇵🇸فرمانده مجاهد

#یا_سید_طوفان

اثری از سازمان هنری رسانه‌ای اوج

@bdune_marz

بدون مرز

17 Oct, 21:06


🚨🚨#فوری| یحیی سریع:

🔴پاسخ بعدی ما به تجاوزات رژیم صهیونیستی به غزه برای هیچکس قابل تصور نخواهد بود.


@bdune_marz

بدون مرز

17 Oct, 21:04


🎥 شهید یحیی سنوار: اگر حمایت ایران نبود، ما این توانایی ها را نداشتیم

🔹 ما صدها کیلومتر تونل و هزاران موشک داریم. اگر ایران نبود به اینجا نمی‌رسیدیم. برخلاف برادران عرب، ایران به ما اسلحه و تخصص داد. دولت‌ های عربی درهایشان را به روی ما بستند و گفتند اول با آمریکایی‌ها صحبت کنید.

@bdune_marz

بدون مرز

17 Oct, 20:58


لوازم همراه یحیی السنوار رهبر جنبش مقاومت اسلامی حماس فلسطین

@bdune_marz

بدون مرز

17 Oct, 20:52


🎥 تصاویر کوادکوپتر ارتش اسرائیل از آخرین لحظات حیات فرمانده شهید یحیی سنوار
@bdune_marz

بدون مرز

17 Oct, 20:45


شهید احمد یاسین، موسس حماس: هرگز تسلیم نمی‌شویم، همه می‌میرند، پس چرا ترس؟!

@bdune_marz

بدون مرز

20 Aug, 08:46


🎥 موکب ایرانی در عراق با پذیرایی حاج قاسم و ابومهدی

▪️در یکی از موکب های اربعینی در مسیر کربلا، دو نفر که خود را شبیه شهید حاج قاسم سلیمانی و ابو مهدی المهندس دراوردند در حال خدمتگزاری به زوار امام حسین(ع) هستند.

▪️این موکب با توجه به خدمتگزاران خاص آن مورد توجه عزاداران قرار گرفته است.

بدون مرز

03 Aug, 16:46


اگر با همه چیز سازش کنید.
برای هیچ چیز نمی ایستید.

#المپیک
#فلسطین
#وعده_صادق
#شام_آخر
@bdune_marz

اینم همون استوریه که میخواستینش👌💪

بدون مرز

31 Jul, 21:00


🚩 ما همه میهمان نوازیم

اقامه نماز بر پیکر شهید اسماعیل هنیه توسط رهبر فرزانه انقلاب اسلامی

حضرت آیت الله خامنه ای رهبر انقلاب اسلامی صبح فردا در دانشگاه تهران بر پیکر شهید اسماعیل هنیه مجاهد برجسته مقاومت فلسطین اقامه نماز خواهند کرد.

اقامه نماز رأس ساعت ۸:۳۰ صبح خواهد بود.

#میهمان_داریم #همه_می‌آییم

بدون مرز

31 Jul, 08:20


شهادت سردار مقاومت شهید اسماعیل هنیه رو به مردم شریف فلسطین و تمام آزادی خواهان جهان تبریک و تسلیت عرض میکنیم


#اسماعیل_هنیه
#شهید_مقاومت


@bdune_marz

بدون مرز

31 Jul, 08:16


بدون مرز pinned «💢 پیام تسلیت رهبر انقلاب در پی شهادت مجاهد بزرگ آقای اسماعیل هنیه: خونخواهی مهمان عزیزمان را وظیفه خود می‌دانیم رژیم صهیونیستی زمینه مجازات سخت را برای خود فراهم ساخت 🔸 در پی شهادت مجاهد بزرگ آقای اسماعیل هنیه رئیس دفتر سیاسی حماس حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر…»

بدون مرز

31 Jul, 08:16


💢 پیام تسلیت رهبر انقلاب در پی شهادت مجاهد بزرگ آقای اسماعیل هنیه:
خونخواهی مهمان عزیزمان را وظیفه خود می‌دانیم
رژیم صهیونیستی زمینه مجازات سخت را برای خود فراهم ساخت

🔸 در پی شهادت مجاهد بزرگ آقای اسماعیل هنیه رئیس دفتر سیاسی حماس حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی ضمن تسلیت شهادت این رهبر شجاع و مجاهد برجسته به امت اسلامی و جبهه مقاومت و ملت سرافراز فلسطین تاکید کردند: رژیم صهیونی جنایتکار و تروریست با این اقدام زمینه‌ی مجازات سختی را برای خود فراهم ساخت و خونخواهی او را که در حریم جمهوری اسلامی ایران به شهادت رسید، وظیفه خود می‌دانیم.

✍️ متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است:

🖤 بسم الله الرحمن الرحیم
انا لله و انا الیه راجعون
ملت عزیز ایران!

🔻 رهبر شجاع و مجاهد برجسته‌ی فلسطینی جناب آقای اسماعیل هنیه در سحرگاه دیشب به لقاء‌الله پیوست و جبهه‌ی عظیم مقاومت عزادار شد. رژیم صهیونی جنایتکار و تروریست، میهمان عزیز ما را در خانه‌ی ما به شهادت رسانید و ما را داغدار کرد، ولی زمینه‌ی مجازاتی سخت برای خود را نیز فراهم ساخت.

🔻 شهید هنیه سالها جان گرامی‌اش را در میدان مبارزه‌ئی شرافتمندانه بر سردست گرفته و آماده‌ی شهادت بود، و فرزندان و کسان خود را در این راه تقدیم کرده بود. او از شهید شدن در راه خدا و نجات بندگان خدا باک نداشت، ولی ما در این حادثه‌ی تلخ و سخت که در حریم جمهوری اسلامی اتفاق افتاده است، خونخواهی او را وظیفه‌ی خود می‌دانیم.

🔻 اینجانب به امت اسلامی، به جبهه مقاومت، به ملت شجاع و سرافراز فلسطین و بالخصوص به خاندان و بازماندگان شهید هنیه و یکی از همراهانش که با وی به شهادت رسیده است، تسلیت عرض می کنم و علوّ درجات آنان را از خداوند متعال مسألت می‌نمایم.

سید علی خامنه‌ای
۱۰ مرداد ۱۴۰۳ مصادف با ۲۵ محرم ۱۴۴۶

@bdune_marz

بدون مرز

23 Jul, 12:47


با آرزوی موفقیت برای این ورزشکار خوبمون