چند وقتیه تو خودم گم شدم ؛حتی دنبال تعویض عینک شکسته ام نرفتم.
مدام به آسمون خیره بودم تا یک سوراخی تولایه ازون پیدا کنم.واز اون بالا سرکی به داخل کهکشان بکشم...
نمیدونید چه هیجانی داشتم بابت تصوراتی که توذهنم بود!!
اخه دیدن دنیاهای دیگر یا دنیای پس از مرگ با اون وعده های فلاسفه وادیان مختلف از جمله روز رستاخیز وبهشت وجهنم، دیدن پیامبران الهی حضرت ادم وحوا وهابیل وقابیل وعیسی وموسی وابراهیم و...؛
یا مردگان وموجودات عجیب الخلقه...
شاید هم بهشت و فرشته ها وجوی شراب روان با غذاهای رنگارنگ و
حوری هاش...
نه نه خدایا من بهشت را دوست ندارم!!!
عشق من جهنم است!
چه کیفی میده ببینم ادمهای چاپلوس تو صف باز جوویی اند!!! چهره شان رنگ پریده ومضطرب نای بلنددشدن ندارند ودیگه از جای مهر نماز روی پیشانی و زبون بازی وتظاهر وقیافه ظاهری ویقه دیپلماتی هم سودی نمی برند!!!
چه کیفی داره من اون لحظه را ببینم !!ببینم ادمهای ریاکار ودروغگو که سر امثال من کلاه میذارند اونجا تو صف سوال وجواب آکل وماکول اند...!
واین فرشتگان از این ادمها سوال میکند راجع به چاپلوسی وسرسپردگی وعوام فریبی وتظاهر به دین داری وامانت واشکهای تمساحی که این ها ریختند از برای امامان وپیامبران ومردم مستضعف!!!!
ولی کور خواندند و مثل دنیا که سر دولت مردان کلاه میذاشتند ومالیات وعوارض نمی دادند وکلاه در کلاه وپارتی بازی میکردند اینجا نمی تونند
سر خدا واکل وماکول کلاه گشادی بذارند!!!
ناگاهان از کائنات فریاد دورگه وکلفتی شنیده میشود ک خفه شید"ومکرو مکر الله خیرالماکرین .!!!
وآتش سیاهی که چند متر زبانه میکشد(بخاطر درجه حرارت زیادش سیاه شده است!!) ومیگویند
در انتظار شما است...
آره من سرپل صراط را دوست دارم از سوراخ اوزون ببینم!!!
صف عریض وطویلی که پرونده عمل هر کس دستش هست ومنتظر حساب رسی است؛ نه از کولر گازی خبری است ونه از مبل راحتی!!!
نه از اعیال واولاد ونه از خویشان ودوستان ونه از دلالان و واسطه گران دین فروش...
من جهنم وسر پل صراط را دوست دارم,اونجایی که...