عليرضا بهرامی

@alirezabahrami67


چیزهایی می‌نویسم که شاید برایتان جذاب باشد.
آیدی تلگرام من:
@bahrami67

عليرضا بهرامی

19 Oct, 16:46


♦️🖌دو نگاه در ظاهر مختلف:

مولانا:

🔶عشق از اول سرکش و خونی بود

تا گریزد آنکه بیرونی بود

حافظ:

🔶الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها

که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها


@alirezabahrami67

عليرضا بهرامی

15 Oct, 17:26


📕📕📕 شرح غزلیات حافظ


🖌🖌🖌 غزل اول


🔶🔶🔶 قسمت اول


🗓تاریخ: ۱۷ مهرماه  ۱۴۰۳




@alirezabahrami67

عليرضا بهرامی

15 Oct, 17:26


♦️🖌شرح غزل اول حافظ قسمت اول

هفته ی پیش در کلاسی صمیمی سه بیت اول غزل اول دیوان حافظ را در حد بضاعتم شرح کردم.

حاصلش شد صوت زیر. شاید گوش دادن به آن برایتان جالب باشد. 🙏🙏🙏


@alirezabahrami67

عليرضا بهرامی

11 Oct, 18:08


♦️🖌 روز حافظ

امروز ۲۰مهر ماه روزی است که به نام نماد هویت ما ایرانیان روز حافظ نامیده شده است.

حیفم آمد که در این روز دو بیت زیر  را از این شاعر بزرگ نخوانیم:


🔶خیالِ خالِ تو با خود به خاک خواهم برد

که تا ز خالِ تو خاکم شود عَبیرآمیز



🔶پیاله بر کفنم بند، تا سحرگهِ حَشر

به مِی ز دل بِبَرَم هولِ روزِ رستاخیز



@alirezabahrami67

عليرضا بهرامی

10 Oct, 20:10


🌹🌹🌹 غم نامه


🖌🖌🖌 اشعار بابا طاهر



@alirezabahrami67

عليرضا بهرامی

10 Oct, 20:10


♦️🖌 غم نامه

مگر می شود فارس زبان و ایرانی باشی و حداقل یکبار یکی از اشعار شاعر شوریده ای که به زبانی ساده می گوید «یکی درد و یکی درمان پسنده» یا « به صحرا بنگرم صحرا ته وینم» را زمزمه نکرده باشی!!!!!

به جرات می توان گفت آنچه که باباطاهر بر زبانمان انداخته است دارای بیانی است که بیش از بسیاری از بزرگان دیگر این مرز و بوم درگیرمان کرده است و نسل به نسل و سینه به سینه نیز بیان بی تکلف او نه با خواندن کتاب ها بلکه با شنیدن از بزرگی که لزوما هم اهل درس و مدرسه می تواند نباشد نیز به ما رسیده است.

اینها را گفتم تا بگویم من در زندگیم بیش ازهر آهنگ و نوای دیگری آنچه باباطاهر گفته و دیگران خوانده اند را گوش داده ام و در این میان آهنگ غم نامه ده ها بار در اوقاتی خاص موجب آرامشم گشته است.

در این شب پاییزی این آهنگ با اشعار زیر از باباطاهر تقدیمتان باد:

🔶به سر شوق سر کوی تو دیرم
به دل مهر مه روی ته دیرم

بت من کعبه ی من قبله ی من
تویی هر سو نظر سوی ته دیرم



🔶کسی که ره به فریادم برد نی
خبر بر سرو آزادم برد نی

تمام خوبرویان جمع گردند
کسی که یادت از یادم برد نی



🔶نمی دانم دلم دیوانه ی کیست
کجا آواره و در خانه ی کیست

نمی دونم دل سر گشته ی مو
اسیر نرگس مستونه ی کیست



🔶دلم بی وصل ته شادی مبیناد
ز درد و محنت آزادی مبیناد

خراب آباد دل بی مقدم تو
الهی هرگز آبادی مبیناد




@alirezabahrami67

عليرضا بهرامی

02 Oct, 20:05


♦️🖌اسطرلاب حق

آدمی اُسطرلابِ حق است، امّا منجّمی باید که اُسطرلاب را بداند. تَرّه‌فروش یا بَقّال اگرچه اُسطرلاب دارد، امّا از آن چه فایده گیرد و به آن اُسطرلاب چه داند احوالِ اَفلاک را و دوران او را و بُرج‌ها را و تأثیرات را و انقلابات را اِلی غَیْرِ ذلِک؟

پس اُسطرلاب در حقِّ مُنجّم سودمند است که: مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَهُ. همچنان که آن اُسطرلاب مِسین، آینۀ احوالِ اَفلاک است، وجودِ آدمی که: وَ لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِیْ آدَمَ. اُسطرلاب حق است. چون او را حق تعالی به خود عالِم و دانا و آشنا کرده باشد، از اُسطرلابِ وجودِ خود تجلّیِ حق را و جمالِ بی‌چون را دَم به دَم و لَمحه لَمحه می‌بیند و هرگز آن جمال از این آینه خالی نباشد.

حق را عزّوجل بندگان‌اند که ایشان خود را به حکمت و معرفت و کرامات می‌پوشانند. اگرچه خلق را آن نظر نیست که ایشان را ببینند، امّا از غایتِ غیرت، خود را می‌پوشانند.



@alirezabahrami67

عليرضا بهرامی

02 Oct, 20:04


♦️🖌متنی از فیه ما فیه مولانا

کتاب فیه ما فیه  حاوی سخنان عارف نامدار ایرانی مولانا جلال الذین محمد بلخی است.

علیرغم آنکه مولانا به قلم خود این کتاب را ننگاشته و شاگردش آن را نوشته است  اما شامل جملات بسیار مهمی است که بدلیل قدرت کلام مولانا معانی قدرتمندی را داراست.

متن زیر یکی از سخنان مولانا در این کتاب است. وی  انسان را  چون اسطرلابی دانسته که خداوند را نشان می دهد و تجلی اوست. متنش روان است ‌ و قابل فهم🙏🙏🙏

@alirezabahrami67

عليرضا بهرامی

22 Sep, 15:08


♦️🖌کلاس اول

امروز پسرم امیرهادی به کلاس اول دبستان رفت. هنگامیکه از خانه  خارج میشد یاد سی سال پیش اول مهر ۱۳۷۳ افتادم که در شهرری برای نخستین بار به مدرسه رفتم.

ناخودآگاه بسیاری از خاطرات آن دوران تکرار شد و آن ترس عجیبی که هم سن و سالهای من از مدارس خاص آن دوران داشتند نیز بخشی از آن خاطرات بود‌. به همراه بسیاری شیطنت ها و طراوتی که در مدارس شاهدش بودم و انگار خاطرات آن دوران بهترین خاطرات زندگیم هست.

  بیشترین فکرم  همان فکر به گذر عمری است که سی سال گذشت و انگار همین  چند لحظه ییش  بود‌ آن ترس و لرز روز اول مدرسه. فکری که هر چه انسان بزرگتر می شود بیشتر سراغش می آید.

یاد این بیت مشهور حافظ افتادم:

🔶بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین

کاین اشارت ز جهان گذران ما را بس


و یاد این بیت از خودم هم افتادم که:


🔶مدرسه جای کسی نیست که عاشق بشود

آخر این عشق فقط درس نخواندن دارد




@alirezabahrami67

عليرضا بهرامی

20 Sep, 14:42


📕📙📗عذر تقصیر به پیشگاه محمد (ص) و قرآن

🖌نویسنده: جان دیون پورت

🖍مترجم: غلامرضا سعیدی


@alirezabahrami67

عليرضا بهرامی

20 Sep, 14:41


♦️🖌عذر تقصیر به پیشگاه محمد (ص) و قرآن

در طول تاریخ،  برخورد غربیان با دین اسلام و پیامبرش همواره با رویکردی منفی و در اکثر اوقات با ستیز و دشمنی همراه بوده است و کمتر مورخ منصفی را حداقل تا دویست سال گذشته از میان باختریان میتوان یافت که نگاهی منصفانه به تاریخ اسلام داشته باشد.

دلیل این نگاه منفی را می توان در مواردی چون ستیزه تاریخی شرق و غرب، فتوحات اسلامی، جنگ های صلیبی و حتی مقاومت های مسلمین در مقابل هجوم همه جانبه ی غربیان جستجو کرد.

همچنین عنصر نشناختن و عدم مطالعه ی آثار اسلامی نیز از دلایلی است که می توان آن را در شمار موارد بالا به حساب آورد.

با این وجود در طول دویست ساله ی اخیر و رشد روابط علمی شرق و غرب افرادی در میان غربیان پیدا شدند که برخلاف این جریان غالب با مطالعه ی زندگی پیامبر اسلام(ص) نگاهی معارض با دیگران را ابراز نموده اند و همین ها بوده اند که چهره ای منصفانه تری را از اسلام به نمایش گذاشته اند.

کتاب عذر تقصیر به پیشگاه محمد(ص) و قرآن در شمار نخستین آثار غربی در این زمینه می باشد که با به چالش کشیدن نگاه معاندانه به اسلام به رشته  تحریر در آمده است. این کتاب در سال ۱۸۶۹ به دست نویسنده ی توانمندش جان دیون پورت تالیف یافته و در سال ۱۳۳۴ شمسی نیز به وسیله ی سید غلامرضا سعیدی به فارسی ترجمه شده است.

همچنین این کتاب از نخستین آثاری است که در ایران از آثار غربیان در مورد اسلام خوانده شده است و از این حیث نیز قابل توجه می باشد.


@alirezabahrami67

عليرضا بهرامی

20 Sep, 13:57


♦️🖌برای دیگران


🔶بر لبت نامم رود اما برای دیگران گاهگاهی رخ نمایی در سرای دیگران


🔶با عبادتهای من راهی به سویت وا نشد چون که با من ناخدایی ای خدای دیگران


🔶در درون قلب خود من غربتی دارم عظیم بسکه با قلبم غریبی آشنای دیگران


🔶گر چه گویی وصل رویت بر کسی آسان نشد
پس چرا مانده به راهت ردپای دیگران


🔶 بذر عشقم را درون قلب تو پاشیده ام بذر من روید ولیکن در هوای دیگران


🔶روز مرگم بر سر قبرم بیاجانان من من نمی خواهم بمیرم زیر پای دیگران



@alirezabahrami67

عليرضا بهرامی

20 Sep, 13:55


♦️🖌برای دیگران

بعضی اوقات آدم می خواهد از معشوق شکوه کند. برای من حاصلش شده اشعار زیر😉😉😉



@alirezabahrami67

عليرضا بهرامی

16 Sep, 17:44


🔶 ترسم که سر کوی تو را سیل بگیرد

ای بی‌خبر از گریه مستانه‌ام امشب

#فروغی_بسطامی


@alirezabahrami67

عليرضا بهرامی

16 Sep, 15:01


🔶صد شکر خدا را که نشسته‌ست به شادی

گنج غمت اندر دل ویرانه‌ام امشب

#فروغی_بسطامی


@alirezabahrami67

عليرضا بهرامی

13 Sep, 17:14


♦️🖌خواب بهتر از عبادت

یاد دارم که در ایام طفولیت متعبد بودمی و شب خیز و مولع زهد و پرهیز.

شبی در خدمت پدر رحمة الله علیه نشسته بودم و همه شب دیده بر هم نبسته و مصحف عزیز بر کنار گرفته و طایفه‌ای گرد ما خفته.

پدر را گفتم: از اینان یکی سر بر نمی‌دارد که دوگانه‌ای بگزارد. چنان خواب غفلت برده‌اند که گویی نخفته‌اند که مرده‌اند.

گفت: جان پدر! تو نیز اگر بخفتی به از آن که در پوستین خلق افتی.


🔶نبیند مدعی جز خویشتن را

که دارد پرده پندار در پیش

🔶گرت چشم خدا بینی ببخشند

نبینی هیچ کس عاجزتر از خویش




@alirezabahrami67

عليرضا بهرامی

13 Sep, 17:14


♦️🖌خواب بهتر از عبادت

سعدی علیه الرحمه استاد بیان نکاتی است که بدرد همه می‌خورد و در این راه چون معلمی خردمند پیر و برنا را آموزش می دهد.

از این رو من به صدها نفر در زندگی خود توصیه کرده ام که گلستان و بوستان بخوانند زیرا این دو کتاب را هنوز بهترین کتاب های اخلاق محور ادبیات پارسی می دانم.

حکایت زیر یکی از شاهکارهای شیخ اجل در بخش دوم گلستان با عنوان در سیرت درویشان است که سعدی عیب‌جویی را با داستانی از خود تقبیح می‌نماید :

عليرضا بهرامی

30 Aug, 15:51


🔶 رنج گل بلبل کشید و بوی گل را باد برد


بیستون را عشق کند و شهرتش فرهاد برد


#شاعر_ناشناس



@alirezabahrami67

عليرضا بهرامی

26 Aug, 01:03


♦️🖌سفرنامه عتبات قسمت آخر

دوشنبه بامداد چهارم شهریور ماه
۱۴۰۳


بامداد بود که از مرز گذشتم و در میان سیل انبوهی از مردم از مرد و زن و پیر و جوان و کودک به ایران بازگشتم و هنگامی که دوباره خاک این مرز و بوم را دیدم این دو بیت اخوان را زیر لب خواندم:

🔶ز پوچ جهان هيچ اگر دوست دارم
تو را اي كهن بوم و بر دوست دارم

🔶تو را اي كهن پير جاويد برنا
تو را دوست دارم، اگر دوست دارم




@alirezabahrami67

عليرضا بهرامی

25 Aug, 14:24


♦️🖌سفرنامه عتبات قسمت یازدهم

یکشنبه عصر اربعین چهارم شهریور ماه
۱۴۰۳

امروز یکی از خاص ترین روزهای زندگیم بود.

صبح بعد از نماز از کربلا به سمت نجف حرکت کردم. اما پس از چند کیلومتر خبری از ماشین نبود و از هر دو طرف چه مسافرین به کربلا و چه کسانی که مثل من از شهر خارج میشدند جمعیت موج می زد و گویی صحنه ی محشری در آن هوای صبح گرگ و میش کربلا بود.

عاقبت ناچار به ده ها کامیون بزرگ رسیدم که وظیفه داشتند مسافرین را به خارج از کربلا ببرند و در میان بیش از سی چهل نفر جوان عراقی سوار یکی از کامیون ها شدم که دوستی جسارتا نام آنها را «بز بر» نامیده است.😊😊😊


از ساعت ۶ تا حدود ۱۰:۳۰ در میان آن همه جوان بازیگوش عراقی پشت کامیون بودم و مگر می‌گذاشتند بخوابم. نه عمدا بلکه سهوا با شوخیشان خواب را از چشمم ربودند.

با این وجود بدلیل بیداری دیشب عاقبت خوابم برد و نیم ساعتی استراحت کردم و هنگامی چشم هایم را باز کردم که دوستی می‌گفت یکی از همان جوان ها که عمدتا اهل حله بودند مشغول باد زدن من در خواب بود.

عاقبت به ایستگاه پایانی رسیدم آما هر چه گشتم خبری از ماشین برای نجف نبود و به ناچار جسارتا با کامیون دیگر عازم حله شدم. چون این وسیله خاص در ۴ ساعت فقط ۱۵ کیلومتر را طی کرده بود.😕😕😕 ظهر تاریخی حله با آن دانشگاه خاصش را برای نخستین بار دیدم و از آنجا به نجف رفتم.

امروز هوای نجف پنجاه و یک درجه است و سیل گرما از آسمان و زمین می‌بارد. با این وجود جوانی اکنون در ماشین به راننده می گوید هوا شصت درجه هم بشود ما باز هم می آییم.

معنی نجف نیز جالب است مستطیلی که آب دور آن را فراگرفته اما روی سطح آن نمی رود و واقعا هم گویند نجف همین گونه است.

نجف نیز مانند دیگر شهرهای عراق است اما ساخت و ساز در آن سریعتر است و چیزهایی از یک شهر مدرن را دارد.

نجف به کوفه چسبیده است و قرن ها کوفه مهمترین شهر این خطه بوده است اما کم کم این شهر بدلیل وجود قبر امام علی توانسته جای کوفه را بگیرد.

جالب آنکه در افغانستان و در منطقه مزار شریف و بلخ ادعا می شود که قبر امام در آنجاست و حتی آن را قبر سخی می نامند و جامی شاعر بزرگ ایرانی در مورد همین آرامگه سخی سروده است:

🔶گویند که مرتضی علی در نجف است
در بلخ بیا ببین چه بیت الشرف است

🔶جامی نه عدن گوی و نه بین الجبلین
خورشید یکی و نور او هر طرف است

من خودم نخستین بار که این داستان را دیدم تعجب کردم که چگونه می توان برای یک نفر دو مزار با هزاران کیلومتر فاصله درست شده باشد. شرح این ماجرا را با جستجویی ساده خواهید یافت.

پس از عبادتی کوتاه در مزار مولا پس از بیش از یک ساعت انتظار برای پیدا کردن ماشین برای بازگشت به مرز آخرالامر مینی بوسی پیدا کردم که ناقابل ۲۷ذنفر مسافر دارد ولی صمیمیتی خاص بین مسافرین برقرار است و همه از هر دری با هم سخن می گویند.

کنار من دو پیرمرد تاتی هستند که زبانی بسیار جالب دارند و از خوشمزگی خاصی نیز برخوردارند.

راننده خودش را ابوسجاد می نامد یک نفر پرسید : اسم پسرت سجاد است؟ جواب می دهد نه سجاد اسم خیالی است😕😕😕 و هنوز داستان کنیه گذاری خاص بین اعراب وجود دارد. او ادعا در پشت جبهه های نبرد در نبرد با داعش خدمت می کرده است.

پیرمردی دیگر هم می گوید که آمده و از حضرت عباس چیزی می خواهد که اگر به او هم ندهد دیگر نخواهد آمد.

نقطه ی وصل همه شان این جمله است که ایران چیز دیگری است و هیچ جا وطن نمی شود‌‌.


@alirezabahrami67

1,601

subscribers

26

photos

2

videos