ایرانِ زرتشتی

هموندان ارجمند ايرانِ زرتشتی
درود و شامگاه خوش

پیش از هر چه گفتنی باشد، من با ایده ايرانِ زرتشتی و به مدت سه سال در اینستاگرام و تلگرام درخدمت شما گرامیان بودم. در درازای این سالها از شما انرژی گرفتم و ايرانِ زرتشتی نیز با گرمای حضور شما پیشرفت کرد اما امروز که دیگر از ایده های گذشته تهی هستم، حس می کنم بهتر است جایم را خالی کنم تا کسانی با ایده هایی والاتر و نو از ایران سخن بگویند. مایل بودم خودم را معرفی کنم ولی این چیزها مهم نیست، من یک ایرانی از گوشه ای از این سرزمین کهن هستم که به نوبه خودم برای آگاهی مردم از هویت راستین ایرانی انجام وظیفه کردم. می گویم وظیفه چون حس می کنم کوششی که برای میهن صورت گیرد تنها و تنها وظیفه است نه چیز دیگری. امروز شاید من نباشم ولی اطمینان دارم که هر دم فرزندانی دانا و دلداده ی ایران بانو زاده می شوند و آینده این سرزمین را خواهند ساخت آنچنانکه پسند ایران باشد.
"زین پس کنشگری (فعالیت) ايرانِ زرتشتی در هیچ صفحه مجازی ای ادامه نخواهد یافت اما درگاه تلگرام برای دسترسی دوستداران ایران به نوشتارها و فرتورها (عکسها) و رُخشاره ها (فیلمها) پابرجا خواهد ماند اما فعالیتی نخواهد داشت." و سخن پایانی درباره فعالیت برخی گروه ها و انجمن ها که با نام زرتشت به تبلیغ افکار اسلامی خویش می پردازند و باعث شک و بدبینی نسبت به مزدیسنا می شوند، به نظر من شنونده باید عاقل باشد و هر سخنی را نپذیرد و کوشش کند که هر چیزی را با معیار خرد و اندیشه خویش بسنجد. آیین زرتشت چکیده فرهنگ راستین ایرانی است و هیچ پیوندی با فرننگ های بیگانه نداشته و نخواهد داشت.

سپاسمندم از یکایک شما بزرگواران
پاینده باد درفش کاوه
پدرود
۹۸/۳/۱۵

وطن یعنی تهمتن در بن چاه
شکست شیر جنگی پیش روباه

آورده اند که روزگاری به دوران باستان، شاه ایران به دنبال این بود که بداند زندگانی به چه معناست و به موبدان و دانشمندان خود دستور داد تا برای یافتن این پاسخ کوشش کنند. دانشمندان سالیان سال به دنبال پاسخ شاه بودند و دویست دفتر را نگاشتند و به سمت درگاه شاه رفتند. آن زمان دیگر شاه جوان نبود و گرد سپیدی بر گیسوانش نشسته بود. شاه به موبدان گفت که خواندن این همه کتاب زمان زیادی می خواهد و عمر من کافی نخواهد بود. پس موبدان چند سال به تلاش پرداختند و کار خود را در چند باب کوتاه تر و خلاصه تر نگاشتند. سپس به سوی درگاه شاه رفتند. کاخ شاه را در هاله ای از ماتم و سوگ دیدند و شاه را در بستر مرگ. شاه دردمند رو به موبدان گفت که زندگیم به پایان رسید ولی هنوز پاسخم را پیدا نکردم. اکنون از بین شما دانشمندان کیست که پاسخ مرا در همین دم به من بگوید؟ موبدی نکته دان و اندیشمند برخواست و با احترام به شاه پاسخ بداد:

کان همه نیست خود جز این سه سخن
زادن و رنج بردن و مُردن

در هنگامه ساسانی، در دو جشن بزرگ سال یعنی جشن #نوروز و #مهرگان، بزرگان درباری و مردم، هدایایی تقدیم شاه می کردند. هر کس آن چیزی را که خودش دوست می داشت، به شاه هدیه می کرد از قبیل مشک و عنبر و جامه و ....
هر هدیه ای که تقدیم پادشاه می کردند، با نام اهدا کننده در دفتر محاسبات دربار ثبت می شد. در مواقعی که اهدا کننده، مخارجی در پیش داشت و به کمک نقدی محتاج می شد، به موجب دفتر محاسبات، دربارِ شاهی ارزش هدایای آن شخص را برآورد می کرد و دو برابر آن هدایا را به او می دادند ولی اگر کسی مثلا هدیه صوری و بدون ارزشِ مادی تقدیم پادشاه کرده بود به طرز دیگری رفتار می کردند. مثلا اگر کسی ترنجی به پادشاه هدیه داده بود، در عوض پوست ترنج را پر از سکه طلا می کردند و به او می دادند. در هر صورت هدیه کننده نه فقط حق داشت بلکه موظف بود که در صورت نیاز مالی از پادشاه کمک بگیرد. خودداری از تقاضای کمک از پادشاه به منزله اظهار عدم اعتماد به شاه محسوب می شد و گناهی بزرگ بود.

📚 ایران در زمان ساسانیان، رویه ۲۹۳


🎴 درگاه ايرانِ زرتشتی
دریچه ای به سوی آگاهی و روشنگریِ دین زرتشتی و فرهنگ و تاریخ ایرانشهر

🔥 @ZoroastrianPersia 🔥

👑 چهره راستین خدایگان، شاهنشاه بزرگ خسرو اپرویژ
بر اساس نقوش به یادگار مانده از دوران شکوهمند #ساسانی

▫️ نگاره دوران میانسالی شاه را نمایانگر است.


🎴 درگاه ايرانِ زرتشتی
دریچه ای به سوی آگاهی و روشنگریِ دین زرتشتی و فرهنگ و تاریخ ایرانشهر

🔥 @ZoroastrianPersia 🔥

#گاتها
#هات_۲۹
برگردان #فیروز_آذرگشسپ
🎼 با آوای #مهربانو_سارینا


🎴 درگاه ايرانِ زرتشتی
دریچه ای به سوی آگاهی و روشنگریِ دین زرتشتی و فرهنگ و تاریخ ایرانشهر

🔥 @ZoroastrianPersia 🔥

‍ ⚔ در سال ۱۳۷ مردی به نام سنباد یا سپهبد فیروز که زرتشتی و زاده نیشابور بود در خراسان قیام کرد. در آن دوران خراسان زیر سلطه مسلمین بود. آمده است که روزی فرزند خردسال سنباد توسط اعراب مسلمان آن شهر ربوده و کشته شد و اعراب ضیافتی را تهیه کردند و از سنباد دعوت نمودند و در آن میهمانی گوشت پسر خردسالش را به سنباد خوراندند. سنباد که نمی دانست این خوراک چیست، تا از ماجرا باخبر شد از حال رفت. گویند که در چند روز تمام گیسوانش سپید شد. سنباد پس از این اتفاق به همراه برادرش در شبیخونی تمام اعراب مسلمان نیشابور را کشت طوری که جسدهایشان بر روی هم انباشته شده بود و از بوی بد اجساد، آن شهر مدتی غیر قابل سکونت بود. سنباد قیام بزرگی به راه انداخت و در این راه زرتشتیان و مزدکیان با او همراه شدند. شهرهای ری، قزوین، نیشابور و قومس به تسخیر سپاه ایرانی سنباد درآمدند و حاکمین مسلمان آنجا همگی اعدام شدند. سنباد گفته بود می خواهد به سمت مکه رفته و کعبه را ویران کند. در این هنگام منصور عباسی شخصی به نام جمهور بن مرار را با ده هزار سرباز به جنگ وی فرستاد. سپاه سنباد شکست خورد و عده زیادی از سربازانش کشته شدند. سنباد جهت کمک گرفتن از حاکم ایرانی طبرستان راهی آنجا شد اما به گفته ابن اثیر در نیمه راه طبرستان به قومس به خیانت عده ای از ایرانیان کشته شد.

📚 #تاریخ_ایران_کمبریج_از_فروپاشی_ساسانیان_تا_سلجوقیان - ریچارد فرای
📚 #مروج_الذهب - علی بن حسین مسعودی
📚 #تاریخ_ایران_از_روزگار_باستان_تا_انقراض_قاجاریه - محمد جواد مشکور
📚 #ری_باستان - دکتر حسین کریم


🎴 درگاه ايرانِ زرتشتی
دریچه ای به سوی آگاهی و روشنگریِ دین زرتشتی و فرهنگ و تاریخ ایرانشهر

🔥 @ZoroastrianPersia 🔥

بابک هیچگاه به فکر امان نامه و تسلیم نبود. آنگاه که افشین با خلیفه همدست شده بود و برای بابک خرمدین امان نامه گرفته بود تا با حیله و فریب، قیام بابک را سرکوب کند هیچکدام از یاران بابک جرئت نمی کردند که امان نامه را به بابک برسانند چون می دانستند که بابک مرگ را به زانو زدن در برابر دشمن ترجیح می دهد و تسلیم شدن را بدترین ننگ می داند. وقتی فرستاده افشین امان نامه را به بابک رساند، بابک پرخاشگر پیغامی به پسرش نگاشت و گفت: «یک روز پادشاهی بِه از چهل سال بردگی است. مهم نیست که زنده بمانم یا بمیرم، هر کجا از من یاد شود، من آنجا پادشاهم.»

📚 The Nativist Prophets of Early Islamic Iran،72 #patricia_crone


🎴 درگاه ايرانِ زرتشتی
دریچه ای به سوی آگاهی و روشنگریِ دین زرتشتی و فرهنگ و تاریخ ایرانشهر

🔥 @ZoroastrianPersia 🔥

‍ 🚩 بابک خرمدین، روان جاویدان

بابک دلاوری بود زاده آذرآبادگان که بیش از بیست سال بر ضد مسلمین جنگید و شکست نخورد. خرمدینان قیام های بسیاری بر ضد مسلمانان در ایران تدارک دیدند تا بتوانند دوباره فرهنگ پیشین را زنده کنند. بابک در قلعه خویش که در کلیبر آذربایجان شرقی واقع است به مسلمین ضربات مهلکی وارد کرد و خلیفه مسلمان عباسی را چنان ترسانده بود که خلیفه برای سر بابک، پول هنگفتی تعیین کرده بود. بابک، سربازانش را گارد جاویدان می‌نامید؛ نامی که هخامنشیان بر سپاه زبده خود گذاشته بودند و ساسانیان نیز از آنها پیروی کردند. مازیار کارنوندیان که از قیام کنندگان بزرگ بر ضد اسلام در مازندران بود می گوید: «من و افشین و بابک هر سه از دیرباز عهد کردیم بر آنکه دولت از عرب بازستانیم و ملک و جهانداری با خاندان کسرویان (خسروان ساسانی) کنیم.» در نهایت، بابک با خیانت افشین توسط خلیفه دستگیر شد و به بدترین شکل ممکن شهید شد. خلیفه دستور داد نخست پاها و سپس دست های بابک را بریدند و تنش را پاره پاره کردند. گویند هنگامی که پاهای بابک را جدا کردند، بابک دستانش را به خون آغشته کرد و به صورتش مالید و صورتش را سرخ کرد. خلیفه از او می پرسد که چرا چنین کردی؟ بابک می گوید: «صورتم را سرخ کردم تا زردی چهره ام که از خون هدر رفته ام است را بپوشانم تا تو گمان نکنی که زردی رخسارم از ترس خلیفه است.» باسورث، تاریخدان و خاور شناس انگلیسی می گوید که بی شک قیام های بابک پایه های دینی داشته است و بر ضد اسلام صورت گرفته. تورج دریایی می نویسد: خرمدینان نمایندگان احساسات ملی ایران بودند که مشتاقانه در انتظار بازگرداندن حکومت پادشاهی ایران بودند.

📚 بابک خرمدین - #امیرحسین_خنجی
📚 بابک خرمدین - #سعید_نفیسی


🎴 درگاه ايرانِ زرتشتی
دریچه ای به سوی آگاهی و روشنگریِ دین زرتشتی و فرهنگ و تاریخ ایرانشهر

🔥 @ZoroastrianPersia 🔥

گور مصقله (سردار عرب که با لشگر ده هزار نفری به مازندران و گیلان حمله کرد) هنوز بر سر راه نهاده است؛ مردم ایران از روی نادانی گور او را زیارت می کنند.

📚 تاریخ طبرستان، رویه ۱۵۸- ابن اسفندیار

این دیگر #بیگانه_پرستی نیست،
بلکه #دشمن_پرستی نام دارد.


🎴 درگاه ايرانِ زرتشتی
دریچه ای به سوی آگاهی و روشنگریِ دین زرتشتی و فرهنگ و تاریخ ایرانشهر

🔥 @ZoroastrianPersia 🔥

▪️ گور حویط ابن هانی در فهرج یزد

حویط ابن هانی، خواهر زاده علی ابن ابی طالب و یکی از سرکردگان سپاه اسلام در حمله به ایران بود که در تازش به فهرج (یزد) هلاک شد و برایش مقبره ساختند. امروزه قبرش توسط ایرانیان مسلمان پرستش می شود.

#دشمن_پرستی


🎴 درگاه ايرانِ زرتشتی
دریچه ای به سوی آگاهی و روشنگریِ دین زرتشتی و فرهنگ و تاریخ ایرانشهر

🔥 @ZoroastrianPersia 🔥

هنگامی که اعراب مسلمان به یزد و فهرج رسیدند، تمام مردمان این دو شهر زرتشتی بودند و می دانستند که مسلمین، زنان و دختران و اموال آنان را به غنیمت خواهند برد. زنان و دختران فهرج برای تن ندادن به این خواری، فرسنگ ها در دل کویر خشک و سوزان رفتند و سپس جان و تن خود را به قعر چاهی سپردند تا جان دهند اما دست اهریمن از آنان کوتاه شود. آنها که به اینجا می آیند به چه می اندیشند؟ شاید تصویر آن دختران را در ذهن خود می سازند، صحنه یکی یکی آمدن آنها در این کویر تفتیده، براستی آنها چه حال و روزی داشتند؟ چه رنجی را بر دوش می کشیدند؟


🎴 درگاه ايرانِ زرتشتی
دریچه ای به سوی آگاهی و روشنگریِ دین زرتشتی و فرهنگ و تاریخ ایرانشهر

🔥 @ZoroastrianPersia 🔥

#گاتها
#هات_۲۸
برگردان #فیروز_آذرگشسپ
🎼 با آوای #مهربانو_سارینا


🎴 درگاه ايرانِ زرتشتی
دریچه ای به سوی آگاهی و روشنگریِ دین زرتشتی و فرهنگ و تاریخ ایرانشهر

🔥 @ZoroastrianPersia 🔥

در روز اول ماه دی که جشن خرم روز بود، شاهنشاه ساسانی لباس سپید می پوشید و در چمنی بر فرش های سپید می نشست و مردم را میهمان می کرد. هر کسی می توانست به حضور شاه بیاید. آنگاه شاه با کشاورزان و دهقانان و مردم می خورد و می نوشید و با عموم کشاورزان خصوصا دهقانان سخن می گفت. شاه در آن روز به کشاورزان چنین می گفت: «من امروز چون یکی از شما هستم و با شما برادرم، زیرا که قوام جهان به آبادی است، که در دست شماست و قوام آبادی به پادشاه است، هیچ یک از این دو از دیگری بی نیاز نتواند بود.»

📚 #ایران_در_زمان_ساسانیان، رویه ۱۲۷ - کریستین سن


🎴 درگاه ايرانِ زرتشتی
دریچه ای به سوی آگاهی و روشنگریِ دین زرتشتی و فرهنگ و تاریخ ایرانشهر

🔥 @ZoroastrianPersia 🔥

‍ ⚫️ گوشه ای از سوزاندن کتابها و از میان بردن میراث علمی ایرانیان باستان توسط مسلمانان


◾️ ابن خلدون، جامعه شناس نامدار عرب می نویسد: «هنگامی که سعد ابن ابی وقاص بر تیسفون دست یافت، در آنجا کتابهای بسیار دید. وی در نامه ای که به عمر ابن خطاب نوشت، درباره این کتابها دستوری خواست. عمر در پاسخ نوشت که: آن همه را به آب افکن که اگر آنچه در آن کتاب ها راهنمایی است، الله برای ما قرآن را فرستاده است که از آنها راه، نماینده تر است و اگر در آن کتابها جز مایه گمراهی نیست، الله ما را از شر آنها در امان داشته است. از این سبب آن همه کتابها را در آب یا آتش افکندند.»
📚 #مقدمه_ابن_خلدون، برگردان از محمد پروین گنابادی، برگ ۲۸۵


◾️ ابوریحان بیرونی در کتاب آثارالباقیه عن القرون الخالیه درباره کتاب سوزی اعراب چنین می نویسد: «وقتی قتیبه ابن مسلم، سردار حجاج بار دوم به خوارزم رفت و آن را باز گشود، هر کس را که خط خوارزمی می نوشت و از تاریخ و علوم و اخبار گذشته آگاهی داشت از دم تیغ بی دریغ گذراند و موبدان و هیربدان ایرانی را یکسره هلاک نمود و کتاب هاشان همه بسوزانید و تباه کرد.»
📚 #آثارالباقیه_عن_القرون_الخالیه، ابوریحان بیرونی، رویه ۳۵،۳۶،۴۸


◾️ دانشنامه کتابخانه و دانش اطلاعات درباره کتاب ‌سوزی کتابخانه ‌ها در ایران طی حمله عرب‌ ها می‌نویسد که اعراب به دلیل تعصب و اعتقاد به این ‌که قرآن برترین کتاب است هر کتاب غیر قرآنی را نابود کردند.

◾️ مرتضی راوندی در #کتاب_تاریخ_اجتماعی_ایران می‌ نویسد: «یکی از آثار شوم و زیان‌ بخش حمله اعراب به ایران، محو آثار علمی و ادبی این مرز و بوم بود. آن ها کلیه کتب علمی و ادبی را به عنوان آثار و یادگارهای کفر و زندقه از میان بردند.» وی در دنباله می‌ افزاید: «مسلمین حاصل صدها سال مطالعه و تحقیق ایرانیان باستان را به دست آب و آتش سپردند.»

◾️ دولتشاه سمرقندی در #کتاب_تذکره_الشعرا (رویه ۲۶) به یکی دیگر از ماجراهای کتاب سوزی توسط اعراب در دوره خلافت عباسیان، می پردازد: «عبدالله بن طاهر به روزگار خلفای عباسی، امیر خراسان بود. روزی در نیشابور به مسند نشسته بود. شخصی کتابی آورد و به تحفه پیش او بنهاد. امیر پرسید: این چه کتاب است؟ مرد گفت: این قصه وامق و عذرا است و خوب حکایتی است که حکمای بنام شاه انوشیروان ساسانی جمع کرده اند. امیر فرمود: ما مردم، قرآن خوانیم و به غیر از قرآن و حدیث پیغمبر چیزی نمی خوانیم و ما را از این نوع کتاب، در کار نیست. این کتاب، تألیف موبدان زرتشتی است و پیش ما مردود است. پس فرمود تا آن کتاب را در آب انداختند و حکم کرد که در قلمرو او به هر جا از تصانیف موبدان و زرتشتیان را یافتند، جملگی همه را بسوزانند.»

💥 اینچنین بود که میراث گرانبهای دانش و سرمایه بزرگ علمی ایرانیان که از دوران شکوهمند ایران باستان به دست آمده بود، توسط مسلمین به تخریب و نابودی کشیده شد.


🎴 درگاه ايرانِ زرتشتی
دریچه ای به سوی آگاهی و روشنگریِ دین زرتشتی و فرهنگ و تاریخ ایرانشهر

🔥 @ZoroastrianPersia 🔥

‍ ✴️ مقایسه رفتار شاهنشاهان ایرانی و امپراتوران رومی با اسیران جنگی


🔴 در #کتاب_حقوق_جهان_در_ایران_باستان آورده اند که قسمت اعظم ثروتی را که رومیان از غارت ممالک شکست خورده به دست می آوردند، بَرده داران به دست می آوردند. وقتی که سرداری از جنگ باز می گشت، ثروتمندی به تمام عیار بود. حکام روم در ایالات می توانستند ظرف ۴-۳ سالی که ماموریت داشتند، ثروت کلانی را از راه غارت نصیب خود کنند. تجار رومی با تجارت بَرده که اسیران جنگی بودند، جیب خود را می انباشتند. به عنوان مثال در بازار اصلی بَرده فروشان که در یکی از جزایر دریای اژه واقع بود، روزانه تا ۱۰ هزار انسان، به فروش می رفت. افزون بر این از اسیران جنگی برای کارهای سخت و خصوصا برای نمایش غیر انسانی جنگی و به عنوان گلادیاتور بهره می بردند. همچنین مارسلینیوس رومی می گوید که رومیان هیچگاه مایل نبودند که اسیران جنگی را با اسیران خود که در کشور دیگر جنگ بودند، معاوضه کنند. رومیان، اسیران را می فروختند تا بتوانند مالی به دست آورند.

⚪️ آمیانوس مارسلینوس که یکی از فرماندهان رومی در نبرد با ساسانیان بود با شگفتی می گوید که سربازان ساسانی به زنان تجاوز نمی کردند، زنان و کودکان را بَرده نمی کردند و اسیران را نمی کشتند. مسعودی در مروج الذهب می گوید وقتی والرین امپراتور روم و چندین سناتور بزرگ رومی به دست ارتش ساسانی اسیر شدند، شاهنشاه ساسانی شاهپور دستور داد تا والرین و سناتورهای رومی را به خوزستان بفرستند تا در کار سدسازی و پل سازی و ساخت و آبادانی شهرها کمک کنند و پس از اتمام ساخت و ساز اجازه خواهد داد به روم بازگردند. پس از اینکه سد شوشتر (سد شادروان) به دست والرین و سناتورهای رومی ساخته شد، شاهنشاه شاهپور، امپراتور اسیر رومی به همراه سناتورها را آزاد کرد و به روم بازگرداند. همچنین در جنگی دیگر که میان شاهپور ساسانی و رومیان رخ داد، فرمانده رومی اسیر شد و شاهپور دستور داد که اگر در شوشتر پلی بسازد آنگاه آزاد است و می تواند به روم بازگردد. فرمانده رومی نیز پس از سه سال ساخت پل شوشتر را به پایان رسانید و همانطور که شاهپور به او قول داده بود او را آزاد ساخت.

🔵 توکودیدس در مورد رفتار خشایارشا هخامنشی با مردم شکست خورده یونان و اسیران جنگی می‌گوید: در روز سوم بعد از اینکه خشایارشا وارد آتن شد، جار زد که هر کس از آتن رفته است بازگردد و بداند که مال و جانش محفوظ است و چون مردم بی ‌بضاعتی که در آتن بودند خوراک نداشتند و در شهر آذوقه به دست نمی‌ آمد، خشایارشا گفت که از گندم ارتش ایران به آنها بدهند که برای خود نان طبخ کنند و در روز پنجم بعد از ورود ایرانیان به آتن، دکان های نانوایی به کار افتاد و شهر آتن وضع جنگی خود را از دست داد.
سربازان ایرانی لااقل یک سال و به روایتی بیش از یک سال از همسران خود دور بودند و اکثر آنها جوان به ‌شمار می ‌آمدند. در تمام تواریخی که یونانیان راجع به جنگ ‌های ایران و یونان نوشته‌ اند، حتی یکبار هم دیده نمی‌ شود نوشته باشند که یک افسر یا سرباز ایرانی به یک زن یونانی تجاوز کرده باشد، در صورتی که در عرف قدیم وقتی یک شب، ارتش وارد کشوری می‌شد همان‌ طور که اموال ملت مغلوب را متعلق به خود می دانستند بلکه زنان ملت شکست خورده را نیز برای خود می دانستند.


🎴 درگاه ايرانِ زرتشتی
دریچه ای به سوی آگاهی و روشنگریِ دین زرتشتی و فرهنگ و تاریخ ایرانشهر

🔥 @ZoroastrianPersia 🔥

‍ ‍ تاریخ دقیق ملاقات با حسنین هیکل به خاطرم نیست ولی ظاهرا در سالهای دهه ۱۳۳۰ بود، زمانی که جمال عبدالناصر (رئیس جمهور وقت مصر) با ایران روابط خصمانه نداشت. در آن زمان شبهای جمعه در منزل دورهمی داشتیم که زن و مرد جمع می ‌شدند. پس از آن صحبت‌ های دوستانه شروع می‌ شد، پاره‌ ای اوقات هم درویشی با صدای خوش مثنوی می‌خواند. یک روز خبر دادند که این شب جمعه دکتر حسنین هیکل سردبیر روزنامه مصری الاهرام که به ایران آمده است، به منزل ما می‌ آید. شب موعود فرا رسید، مهمان ‌ها همه آمدند و چشم به راه ورود حسنین هیکل شدند تا اینکه خبر دادند مهمان محترم به اتفاق دو نفر دیگر رسیده است. پدر به احترام وی به سوی در ورودی منزل شتافت، من هم به دنبالش. مردی ظریف با چهره ‌ای جذاب و خندان، شیک ‌پوش و بسیار آراسته، همراه دو نفر دیگر، به محض مشاهده پدر با لهجه عربی گفت: «سلام علیکم، احوال شما ای دوست» احوالپرسی کردند، بعد همراهانش را معرفی کرد. آنگاه از همان آستان در، هر که را دید، با او سلام و علیک کرد و دست داد، بسیار خودمانی، فروتن، با حرکات و رفتاری موزون و موقر، به طوری که توجه هر کس را به خود جلب می‌کرد. به همین ترتیب وارد اتاق پذیرایی شد. این بار دوم بود که با پدرم ملاقات می‌ کرد؛ فارسی را شکسته بسته و به لهجه عربی حرف می ‌زد؛ در همان آغاز صحبتش چند شعر هم از سعدی خواند. پدر به او خوشامد گفت و با چای و قهوه از وی پذیرایی شد. آنگاه هیکل از جیب خود قوطی سیگار زیبایی درآورد، یک سیگار از آن بیرون کشید و روشن کرد. بوی عطر ملایمی از دود سیگارش فضای اتاق را پر کرد. سپس خواهش کرد حاضران در مجلس را معرفی کنند تا او باب صحبت را با آنها باز کند. هیکل سخنان خود را به زحمت اول به فارسی می‌ گفت و هنگامی که به اصطلاح عامیانه کم می ‌آورد و گیر می‌ کرد، به انگلیسی و عربی می ‌گفت و بعد به چهره پدر نگاه می ‌کرد که ترجمه کند. پدر هم پرسش ‌های حاضران را به عربی و انگلیسی برای او تشریح می ‌کرد تا همه حاضران پرسش و پاسخ ‌ها را خوب درک کرده باشند. هیکل شروع کرد به پرسش از آثار باستانی ایران، تخت جمشید، طاق‌ بستان، شوش، کرمان، یزد و غیره. اظهار تمایل می‌ کرد که بتواند با فراغ بال همه این مکان ها را ببیند و خیلی هم از شکوه و جلال این آثار ستایش کرد. سپس به سراغ آثار باستانی مصر رفت و داد سخن می‌ داد که بله، اهرام مصر پنج هزار سال پیش ساخته شد، شاهکار علم و هنر و معماری است، الان با همه امکانات صنعتی نمی ‌توانند مانند آن را بسازند، ما پنج هزار سال پیش بی ‌وسیله آن را ساختیم، درون آن سراسر اعجاب و شگفتی است، ما آثار باشکوهی داریم، دره شاهان، معبد ابوسمبل، ما در آن دوران در علم پزشکی پیشرفت ‌های شگفت‌ انگیزی داشتیم، جراحی مغز انجام می ‌دادیم و...
ظاهرا حرفهای هیکل به حاضران گران آمده بود. جوان روزنامه‌نگار سخنان او را قطع کرد و به پدر گفت: «استاد، آقا همه پیشرفت‌ های مصر باستان را به حساب خودشان می ‌گذارد!» حاضران خندیدند و گفتند: «همین طور است، آن مصری‌ ها که قبطی بودند.» پدر هم لبخندی زد و رو به هیکل گفت: «مولانا! پس شما با این همه پیشرفت ‌ها چطور شد که کلهم اجمعین عرب شدید و زبان مادری ‌تان عربی شد؟!»
هیکل بدون کوچکترین درنگ پاسخ داد: «برای اینکه ما کسی مثل فردوسی نداشتیم. اگر ما هم مثل شما فردوسی داشتیم الان زبان ما عربی نبود، فردوسی به شما ایرانیان زبان مادری، غرور ملی و همه چیز داد، اگر او نبود شما هم الان عرب بودید.»
سکوتی سنگین و باشکوه بر مجلس حکمفرما شد و همه حاضران با چهره ‌های گشاده با تمجید و تحسین سراپای هیکل را برانداز می‌ کردند. یکی از حضار طاقت نیاورده و گفت: "احسنت، مرحبا." باز سکوت برقرار شد. هیکل تبدیل شده بود به یک قهرمان باگذشت و بی‌طرف. سرانجام پدر سکوت را شکست و گفت "متشکرم عالیجناب" و به هیکل کرنش کرد. درحقیقت این تشکری بود از جانب همه حاضران در مجلس و حتی تمام ملت ایران.

📚 برگرفته از #خاطرات_علی_جواهرکلام از دیدار با حسنین هیکل در دهه ۳۰ خورشیدی


🎴 درگاه ايرانِ زرتشتی
دریچه ای به سوی آگاهی و روشنگریِ دین زرتشتی و فرهنگ و تاریخ ایرانشهر

🔥 @ZoroastrianPersia🔥

کزین پس شکست آید از تازیان
ستاره نگردد مگر بر زیان
بر ایرانیان زار و گریان شدم
ز ساسانیان نیز بریان شدم
دریغ این سر و تاج و این مهر و داد
که خواهد شد این تخت شاهی به باد
چو با تخت منبر برابر شود
همه نام بوبکر و عمر شود
نه تخت و نه دیهیم بینی نه شهر
ز اختر همه تازیان راست بهر
بپوشند ازیشان گروهی سیاه
ز دیبا نهند از بر سر کلاه
نه تخت و نه تاج و نه زرینه کفش
نه گوهر نه افسر نه بر سر درفش
برنجد یکی دیگری برخورد
به داد و به بخشش همی‌ ننگرد
ز پیمان بگردند و از راستی
گرامی شود کژی و کاستی
کشاورز جنگی شود بی‌ هنر
نژاد و هنر کمتر آید به بر
رباید همی این از آن، آن ازین
ز نفرین ندانند باز آفرین
بداندیش گردد پدر بر پسر
پسر بر پدر همچنین چاره‌ گر
به گیتی کسی را نماند وفا
روان و زبانها شود پر جفا
از ایران و از ترک و از تازیان
نژادی پدید آید اندر میان
نه دهقان نه ترک و نه تازی بود
سخنها به کردار بازی بود
چنان فاش گردد غم و رنج و شور
که شادی به هنگام بهرام گور
زیان کسان از پی سود خویش
بجویند و دین اندر آرند پیش
بریزند خون از پی خواسته
شود روزگار مهان کاسته
چو بسیار ازین داستان بگذرد
کسی سوی آزادگان (ایرانیان) ننگرد

#شاهنامه

یزدگرد اول ساسانی در زمان شاهی خویش، سیاست تسامح دینی با مسیحیان و یهودیان را پیش گرفت و آنان را در همه کارها آزاد گذاشت اما مسیحیان داخل ایران از فرط جسارت و وقاحت چنان ایرانیان را رنجیده خاطر کردند که پادشاه ساسانی راهی جز تنبیه آنان ندید. مثلا در شهر هرمزد اردشیر در خوزستان یک نفر کشیش مسیحی به نام حشو با همکاری اسقفی به نام عبدا، آتشکده ای را که در نزدیکی کلیسای مسیحیان بود، تخریب کردند. در این واقعه کشیش مسیحی دستگیر شد و او را نزد شاه حاضر کردند. کشیش ضمن اعتراف به تخریب آتشکده، الفاظ رکیکی نسبت به دیانت زرتشتی بر زبان راند. هم کشیش و هم اسقف توسط شاه کیفر یافتند. در واقعه ای دیگر کشیشی مسیحی به نام نرسه، آتش آتشکده ای را خاموش کرد و مراسم عیسوی و مسیحی را در آن آتشکده برگزار کرد. این عمل خشم مردم ایران را به دنبال داشت و کشیش توسط مردم دستگیر و به وسیله دادگاه شاهی کیفر یافت.

📚 #ایران_در_زمان_ساسانیان، رویه ۱۹۷ و ۱۹۸ - کریستین سن


🎴 درگاه ايرانِ زرتشتی
دریچه ای به سوی آگاهی و روشنگریِ دین زرتشتی و فرهنگ و تاریخ ایرانشهر

🔥 @ZoroastrianPersia 🔥

ابن مقفع، دانشمند نامور ایرانی بود. نام او پيش از اينكه به ظاهر مسلمان شده باشد، "روزبه پوردادویه" بوده است. ابن مقفع كتابهایی همچون كليله و دمنه، سيرت انوشيروان، خدای نامه و كتب ارسطو را به پارسی و عربی ترجمه کرده بود. در نسک #تاریخ_طبرستان "جلد۱ رویه ۲۶" آمده است که روزی ابن مقفع از كنار آتشكده ای می گذشت و به زبان بلند این شعر را می خواند:

ای خانه ی مهر گر شدم از تو برون
با چشمی اشكبار و قلبی پر خون
سوگند به خاک درت ای درگه مهر
تن بردم و دل نهادم آنجا به درون

اين شعر را عده ای شنيدند و خبرش را به سفیان ابن یزید، والی بصره و سپس به گوش منصور دوانیقی، خلیفه عباسی رساندند و خلیفه دستور داد كه ابن مقفع را تكه تكه كنند به اين صورت كه نخست دست هایش و سپس پاهايش را بريدند. آنگاه دستها و پاهای بريده را در برابر دیده اش در آتش سوزاندند و سپس بدنش را با خنجری پاره پاره كردند. گویند هنگامی که دست ها و پاهای ابن مقفع را در آتش انداختند به خلیفه عباسی اینچنین گفت: "به خدا سوگند که با کشتن من، هزار تن را کشتی ولی اگر صد چون تویی را بکشند، یک تن را هم نکشته اند."

📚 #جنبشهای_ایرانیان_دربرابر_امویان_و_عباسیان - رویه ۲۵