"امروز یه شکوفهی نارنج، افتاد روی سرشونهی پیراهنم. به اندازهی لبهای تو بوی نارنج نمیداد. گذاشتمش لای دفترم. تو نبودی، لبهات هم نبودن. صدای خندهها و رد پاهات روی زمین سرد آشپزخونهام هم نبود. تو نبودی و من میخواستم بین کلماتی که روی کاغذ فریاد میزنم، جاری باشی."
"اونجایی که تنها ایستادی، زمین زیر پاهات شل شده و توی سرت هزار تا آدم دارن جیغ میکشن. احتمالا یه سیگار گوشهی لبهات جا خوش کرده و خاکسترش میریزه روی یقهی پالتوت. اونجایی که احساس میکنی وسط یه سریال درام ایستادی و داری نقش اول رو بازی میکنی و هر لحظه منتظری صدای "کات" کارگردان رو بشنوی. ولی، آه... عزیز من. این زندگی، واقعیه! خیلی مزخرفه؛ ولی قراره عاشقش بشی."
Cinematic (or maybe real) Life Playlist °🎬 -click to hear- ────────── 🎧⭒·˚༘ #Playlist 𓂃⭒Vellichor Magazine