آی آدمهایی که روی مبلهای خود لم دادهاید، شما داستان مرا نمیدانید. شما، سیاست را مانند بازی فوتبال میبینید که روزی در کودکی، بیآنکه تصمیمی داشته باشید، چون داییتان طرفدار تیم آبی بود، آبی شدید. یا شاید چون بچهٔ قلدر محله طرفدار تیم آبی بود، طرفدار تیم قرمز شدید.
اما داستان من این نیست. من هم روزی مانند شما قلبی از گوشت و خون داشتم. مرا در کوره انداختند، و قلب من آهن شد، سپس زیر شنی تانکها، قلب من شکست، قلب آهنین من شکست و بُرنده شد.
و من، قلب خود را به سوی دشمنم پرتاب کردم. من تمام نشدم. خشابم - قلب سابقم - تمام شد... سپس من هم مانند شما بر روی مبلی لم دادم تا آن تانک، این بار به سویم شلیک کند.
اکنون تو که برای نفرت از تیم قرمز طرفدار تیم آبی شدهای - یا برعکس - من کاری به بازی تو ندارم. من دشمن تو نیستم. تو هم اگر از کوره و لهشدگی صد ساله بگذری به جای قلب، خشاب در سینه خواهی داشت. من دشمن تو نیستم.
او با یک دست، در حال نبرد با سربازها، پهبادها، و یک تانک لعنتی بود! مردهای غربی درحال رویاپردازی درباره چنین مرگی خودارضایی میکنند و آخرش در خانهی سالمندان به دلیل پارکینسون و با معدهای پر از کاستارد وانیلی میمیرن . به شماها نمیرسه که بخوایید به او بگویید بزدل..
خبرنگار میپرسد: این چهارمین بار است جلو دوربین ظاهر میشوید؛ مگر نمیترسید؟
ابوابراهیم السنوار: من 59 ساله هستم و بزرگترین هدیه برای من، شهادت است که به دست دشمنانم شهید شوم. و من این را ترجیح میدهم بر اینکه بر اثر کرونا، سکته مغزی یا حمله قلبی بمیرم. #سنوار @Jamil_Jaber
و بندگان [مؤمن و شایستۀ] رحمان، کسانی هستند که با فروتنی [و متانت] بر زمین راه میروند و هنگامی که جاهلان [با سخنان ناپسند] آنان را مورد خطاب قرار دهند، [به جای تلافی، به نیکی پاسخ دهند و] گویند: سلام [و با بیاعتنایی درگذرند].