سایه ها

@saaayehaaa


وب‌سایت ادبی سایه‌ها
|خانه ادبیات معاصر|

آدرس وب‌سایت: www.sayeha.org

اینستاگرام: https://instagram.com/saaayehaaa

توئیتر: https://twitter.com/saaayehaaa

ارسال اثر و ارتباط با ادمین: @Sayeha_Admin

سایه ها

20 Oct, 11:08


این هفته چی بخونیم؟

در فرشته‌های کاغذی این هفته، آثاری از روسیه و یونان منتظر شما هستند:

● معرفی رمان «شب‌های روشن» اثر فئودور داستایوفسکی/ عباس اصغرپور

● معرفی «زوربای یونانی» از نیکوس کازانتزاکیس/ محبوبه عموشاهی

🔻 شما می‌توانید متن کامل این معرفی‌ها را در وب‌سایت سایه‌ها بخوانید:

📎فرشته‌های کاغذی
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
☑️ خانه ادبیات معاصر
@saaayehaaa

سایه ها

17 Oct, 14:40


آخرِهفته چی ببینیم؟

در سینماسایه‌های این هفته:

● مینا خازنی به معرفی فیلم Safe Place از سینمای کرواسی پرداخته؛
و
● شبنم کاظمی در ستایش As good as it gets و جک نیکلسون نوشته است.

🔻 شما می‌توانید متن کامل این معرفی‌ها را در لینک زیر بخوانید:

📎 سینماسایه‌ها
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
☑️ خانه ادبیات معاصر
@saaayehaaa

سایه ها

16 Oct, 14:35


«آدم سیگاری»
داستانی از محمدحسین طلوعی


سیگاری می‌گوید: «هزاران نفر در دستانم گرفتار شدند و هزاران نفر را با نفس‌هایم به پایانشان نزدیک کردم و در نهایت چیزی نماند جز این درد سینه. غم هزاران نفر سینه‌ام را تنگ کرده ‌است.»
اما فکر کنم کسی سیگاری‌ها را دوست ندارد. سیگاری‌ها هم یکدیگر را دوست ندارند. البته که آن‌ها از دیدار هم به شوق می‌آیند، فقط برای اینکه بدانند سیگاری ته جیبت هست که مهمانشان کنی؟

این #داستان را در وب‌سایت سایه‌ها بخوانید:
http://sayeha.org/ap4357
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
☑️ خانه ادبیات معاصر
@saaayehaaa

سایه ها

14 Oct, 14:35


«دربی»
داستانی از مهتاب قربانی


گفتم می‌خواهم پول جمع کنم برای تولد هجده سالگی‌ات گردنبندی که دوست داشتی را بخرم. گفت اوه! هنوز یک سال مانده. خوشم می‌آید که توی یک سال به دنیا آمده‌ایم و تو از من بزرگتر نیستی که مجبور باشم به حرف‌هایت گوش کنم! خندیدم و دست کشیدم پایین موهای بافته‌اش که از مقنعه زده بود بیرون. گفت من گردنبند نمی‌خواهم. فعلاً برای کادوی تولد امسالم اگر می‌خواهی خوشحالم کنی، فردا عصر بیا توی خیابان. تمام مردم شهر دارند از همین حرف می‌زنند. خیلی‌ها می‌آیند.

ادامه‌ی این #داستان را در وب‌سایت سایه‌ها بخوانید:
http://sayeha.org/ap4356
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
☑️ خانه ادبیات معاصر
@saaayehaaa

سایه ها

12 Oct, 15:25


در آیینه نگاهم کردی و با شک به من گفتی
خودت هستی؟ و یا مردی غریبه توی آیینه‌ست؟

کسی از پشت سر فریاد می‌زد: «نه! خودت هستی!»
کسی می‌گفت گیر افتاده‌ای دیگر در این بن‌بست

نگاهم کردی و در چشم‌هایت مرگ را دیدم
نگاهت کردم و آرام بردی لای مویم دست

یکی از شخصیت‌ها با خودش در قصّه گیر افتاد
کمی دیوانه و مجنون و آزاد و کمی بدمست

تو هی از پشت آیینه، فقط هی مشت کوبیدی
فقط هی مشت کوبیدی به آیینه ولی نشکست!

«من از این زندگیِ مسخره دیگر چه می‌خواهم؟»
کسی پرسید این را، آن کسی که پشت آیینه‌ست...



صدایم کرد یک جوری که بی‌تردید برگردم
صدایم کرد... انگاری صدایش در سرم مانده

من از او خواستم با من بماند... رفت از پیشم...
نگاهم رفت، اما تکّه‌های دیگرم مانده

پس از او عکس‌ها دیگر نمی‌خندند بر دیوار
کسی فریاد می‌زد روزهای بدترم مانده!

شبیه شعر نصف‌و‌نیمه‌ای بر کاغذی پاره
میانِ صفحه‌های خالیِ در دفترم مانده

صدایم در نمی‌آید بگویم دوستش دارم
ولی در خاطراتم حرف‌های آخرم مانده

«وطن» دستان سردش بود اما بعد از آن دیدار
فقط مخروبه و آوار و غم از کشورم مانده



در آیینه گرفتم دست‌های سردِ مردی را
که احساسی شبیه لمس سرما روی آهن بود

پس از بوسه چشیدم طعم تلخ زنده‌بودن را
دلیل عُق‌زدن‌هایم ولی عطرِ خوشِ زن بود

سفر کردم که برگردم ولی انگار برگشتن
خودش معنای نامفهومی از مفهومِ «رفتن» بود

کسی فریاد می‌زد که: «نمی‌خواهم بمیرم من!»
کسی که شکلی از من، داخلِ من، یا خودِ من بود

نگاهش کردم و دیدم چه دردی می‌کشد این مرد
از این «بودن» که معنایش برابر با «نمردن» بود

نفهمیدید از آخر، چه رنجی می‌کشم اما
کسی که داخل آیینه می‌دیدیم، دشمن بود

#شعر از مهدی دریاب

لینک دسترسی در وب‌سایت سایه‌ها:
http://sayeha.org/ap4355
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
☑️ خانه ادبیات معاصر
@saaayehaaa

سایه ها

11 Oct, 14:50


«آفتاب نیم‌جان صبح»
داستانی از محمد سادات‌هندی


مرگ بر اثر برخورد سر به لبه‌ی جدول خیابان نظری در حوالی انقلاب.

صبح یک روز اردیبهشت، در حالی به سیگار بهمن کوچکی که لای انگشتانم می‌لرزد، پُک می‌زنم که درست سی و شش دقیقه‌ی بعد خواهم مُرد…
نشسته‌ام لبه‌ی آجری باغچه‌ای زیر سایه‌ی درختی روبه‌روی کافه‌ای که بسته است. کی فکرش را می‌کردم؟! مثلاً دو سال پیش. که دو سال بعدتر در چنین لحظه‌ای، یعنی در خنکای صبح ده اردیبهشتی، به جای تکیه زدن به صندلی کارم، دربه‌در خیابان‌ها باشم برای ویزیت مواد غذایی. به خودم فشار می‌آورم تا یادم بیاید که دو سال پیش‌تر، درست در همین روز و ساعت، در چه حالی بوده‌ام و به چه فکر می‌کرده‌ام؟!

ادامه‌ی این #داستان را در وب‌سایت سایه‌ها بخوانید:
http://sayeha.org/ap4354
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
☑️ خانه ادبیات معاصر
@saaayehaaa

سایه ها

05 Oct, 10:15


این هفته چی بخونیم؟

در فرشته‌های کاغذی این هفته می‌خوانیم:

• دون‌ ژوان؛ نوشته‌ی پیتر هانتکه/ محبوبه عموشاهی

• سال بلوا از عباس معروفی/ شبنم کاظمی

قبلاً رمان «فریدون سه پسر داشت» از عباس معروفی، در این ستون معرفی شده است.

🔻 شما می‌توانید متن کامل این معرفی‌ها را در لینک زیر بخوانید:

📎 فرشته‌های کاغذی
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
☑️ خانه ادبیات معاصر
@saaayehaaa

سایه ها

03 Oct, 14:22


آخرِهفته چی ببینیم؟

در سینماسایه‌های این هفته می‌خوانیم:

● توتم؛ فیلمی از سینمای مکزیک ساخته‌ی لیلا آویلز

● کلاف سردرگم؛ فیلمی فانتزی از ژان پیر ژونه

🔻 شما می‌توانید متن کامل این معرفی‌ها را در لینک زیر بخوانید:

📎 سینماسایه‌ها
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
☑️ خانه ادبیات معاصر
@saaayehaaa

سایه ها

02 Oct, 14:50


شیدای شلیک: یادداشتی بر رمان «هزار و چند شب» نوشته‌ی سید مهدی موسوی
محمد مهدی‌زاده


«چه‌جور تونستی با من این کارو بکنی کثافت؟ چه‌جور تونستی؟!»

وحشت نکنید!
این جمله، شروع، پایان و مرکز ثقل داستانی رمان پست‌مدرن «هزار و چند شب» است. حتی منی که نه کاری کرده بودم، نه قرار بود کاری کنم و نه اصلاً شخصیتی از شخصیت‌های داخل داستان بودم هم بعد از خواندن این جمله دلهره‌ای به جانم افتاد و به تمام کارهای بدِ کرده و نکرده‌ام افتادم!
حالا به این فکر کنید که شریک زندگی‌تان ناگهان از خواب بیدارتان کند و با یک تفنگ بالای سرتان ایستاده باشد و بگوید «چه‌جور تونستی با من این کارو کنی کثافت؟ چه‌جور تونستی؟» و شما باید در فاصله چند ثانیه‌ای که قبل از شلیک گلوله به مغزتان فرصت دارید، به این فکر کنید که واقعاً «چه‌جور تونستید»!

برای دسترسی به این #یادداشت، وارد وب‌سایت سایه‌ها شوید:
http://sayeha.org/ap4351
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
☑️ خانه ادبیات معاصر
@saaayehaaa

سایه ها

30 Sep, 15:06


مجموعه‌ی «The Multilingual Mosaic»، شامل تعدادی از آثار منتخب «مهدی موسوی» است که به زبان‌های مختلفی از جمله انگلیسی، آلمانی، فرانسوی، هلندی، کردی، عبری و… ترجمه شده‌اند.
کپی‌رایت آثاری که به صورت اختصاصی برای این مجموعه ترجمه شده‌اند تقدیم می‌شود به مهدی موسوی و نزد شاعر محفوظ است. کپی‌رایت سایر آثاری که قبلاً در کتاب‌ یا وب‌سایت‌های دیگر منتشر شده‌اند، متعلق به ناشران مربوطه است.

این مجموعه هدیه‌ای است از طرف مترجم‌هایی از سراسر جهان؛ و در سالروز تولد این شاعر، دهم مهر ماه ۱۴۰۳، منتشر می‌شود.

برای دانلود این مجموعه، از طریق لینک زیر، وارد وب‌سایت سایه‌ها شوید:
http://sayeha.org/ap4350
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
☑️ خانه ادبیات معاصر
@saaayehaaa

سایه ها

26 Sep, 13:58


ملی‌کِش

در هر طرفِ پهلو
دو دستِ شق
یعنی نمی‌زند قلبی در این سینه
ضربِ نبض نمی‌رسد به هم
می‌شود سفید یک‌دست
تخمِ سرخِ دو چشم در دشت
با گلوبندی از پروانه
کوچک که می‌شود قلبم
از دستِ چپت
زیر مشامه‌ام می‌زند تیزیِ
گوشت و گوگرد
دستی از  کاسه‌ی سرم
به کاسه‌ی سرت
و باز نمی‌کند لبی حرف
باز پشت این حرف
کنار گل شیپوری
سر انداخته‌ای درشت
درست پشت پنجره 
روی این ملحفه‌ی سفید
افتاده‌ای مثل برف، طوری
که درختان افتاده‌اند
ردِ پایت چند قطره‌ی خون
از مچِ پای چپِ گوزن شمالی
کنار کاجِ سوزنی
دوباره گُل داده است انگار
کتف راست یا چپت
تیر شلیک نشده در جبهه‌ی جنوب
یعنی دیروز جبهه‌ی شمال شکل نگرفت
و درد که از لمس پا
تا کف سرت
از خطابه‌ی ران
تا قوزک دو دست
شکل عوض می‌کند مدام
بر خوانش تنت
پس سرت را کنار گل آفتاب گردان
سرو قدیمی پشت به میدان
از شتک خون
جنون
قشون
تا دست‌های شقِ خیابان
از حلقوم حناق‌گرفته‌ی
حلقِ خلقِ بی‌صدا
از ادا
دعا
صدا
از سور
غرور
قبور
از نور خدا
توی شکل کامل ماه؟
این‌قدر خم نکن دیگر
که شانه‌به‌سرها
حتی رو به آفتاب
یا پشت به باران
پا روی شانه‌ات نگذاشتن
هنوز درد از مفاصل سمت راستم
به قصد مفاصل سمت چپت
که قد می‌کشد
چپ برای من همان دستی‌ست
که از تو ننوشت
قلبت مشتِ چپی گره‌نخورده
با پوکه‌ی انقلابی سال‌خورده
که پنچ ستاره از آسمان سرخ
یعنی از آسمان سرخ فقط پنچ ستاره؟
تا گُل گلویت هنوز با کمی لکنت
زبان بزند زخم
برقصاند
برنجاند
بترساند
وقتی که تقطیع می‌شود
روی دستِ آزادی
باز آمرانه
تمرین نوشتن
خالصانه
تمرین مشت زدن
مجدانه تمرین خواب دیدن
با کلاش روسی
به سمت چپِ هر طرفِ پهلو
از اعتصاب غذایت
جریان بگیری
معرض اعصاب بگیری
حناق بگیری
سرطان بگیری
با دهان باز بمیری
که اسمت بیفتد
بر سر دَرِ خیابان
تا رفقایت
در خط و ربط گریه‌ات
در تشییع پدرت
پیرتر از پدرت
از تشریح پی‌درپیِ
کشیدن سمتِ راست خایه‌ها
مثل تفی سربالا
از ورطه‌ی چپ گلویت
پایین بروند این بار
کنار گلاب و ودکای روس
که فقط سرفه کنی بیشتر
و در دق‌البابِ عکس خانوادگی
از فتح‌الفتوح
رفع و خضوح
دفع و خشوع
از دادِ قرارِ ترکمانچای
روی دستِ فارسی
باز بنویسی
علی
لنین
استالین
اما دستِ چپت مشت باشد هنوز

عرفان دلیری
از مجموعه‌شعر ساپیوفیل 
در دست انتشار

لینک دسترسی در وب‌سایت سایه‌ها:
http://sayeha.org/ap4349
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
☑️ خانه ادبیات معاصر
@saaayehaaa

سایه ها

24 Sep, 14:45


روزا چقدر سرده و
شبا چه کشداره رفیق
همدم روز و شب من
پاکت سیگاره رفیق
می‌شینم و دود می‌شم
یه‌جوری نابود می‌شم
زل می‌زنم به خونه که
رو سرم آواره رفیق

با حال بد، با دل خون
سر می‌کنم با این جنون
نعشای آرزوهامون
رو هم تلنباره رفیق

چرا همه خسته شدن
خستگی‌شون در نمی‌ره؟
چرا دوازده‌ ماهِ سال
شهر، عزاداره رفیق؟

گفتی که «وا می‌شن درا
پر می‌زنن کبوترا
#دیگه_تمومه_ماجرا!»
اینجا که دیواره رفیق!

گفتی «نقاط مثبت و
نقاط قوّتو ببین»؟
کجای کاری؟ جای ما
نقطه‌ی پرگاره رفیق

اینا امید واهیه
تا آخرش سیاهیه
از دو هزار ناحیه
پاره شدم، پاااره رفیق!

کسی که تا زیر گلو
رفته توو مرداب، فرو
باید تقلّا نکنه
دست نگهداره رفیق

هی کاش و کاش کردنت
سختْ تلاش کردنت
درست مثل صفرایِ
اون‌ورِ اعشاره رفیق

فکر نکن این تَهشه
ته نداره سختی ما
سریال بدبختی ما
ادامه هم داره رفیق

دنیا یه حقّ آب و گل
دو روز شاد متّصل
یه خنده‌ی از ته دل
به ما بدهکاره رفیق

#ترانه از پویا کولیوندزاده

لینک دسترسی در وب‌سایت:
http://sayeha.org/ap4348
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
☑️ خانه ادبیات معاصر
@saaayehaaa

سایه ها

21 Sep, 14:43


در فرشته‌های کاغذی این هفته همراه ما باشید با:

● معرفی کتاب «چه کسی پالومینو مولرو را کشت»؛ روایت قتل جوانی به نام پالومینو مولرو نوشته‌ی «ماریو وارگاس یوسا»/ محبوبه عموشاهی

● معرفی رمان «اسم من قرمز است»؛ روایتی پلی‌فونیک از بخشی از تاريخ تركيه در زمان امپراتوری عثمانی/ ترانه جوانبخت

همچنین در هفته‌های گذشته کتاب‌های «روزگار سخت»، «در ستایش نامادری»، «قهرمان فروتن»، «قصه‌گو» و «سال‌های سگی» و «ماهی در آب» از یوسا، در ستون فرشته‌های کاغذی معرفی شده‌اند.

🔻 شما می‌توانید متن کامل این معرفی‌ها را در لینک زیر بخوانید:

📎 فرشته‌های کاغذی

▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
☑️ خانه ادبیات معاصر
@saaayehaaa

سایه ها

19 Sep, 17:48


در سینماسایه‌های این هفته همراه ما باشید با:

● معرفی فیلم «shortbus»؛ فیلمی بحث‌برانگیز از «جان کامرون میچل»/ محمد مهدی‌زاده

● معرفی فیلم «ماشین مرا بران»؛ فیلمی اقتباسی از ریوسوکی هاماگوچی/ لیلی آبسته

🔻 شما می‌توانید متن کامل این معرفی‌ها را در لینک زیر بخوانید:

📎 سینماسایه‌ها
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
☑️ خانه ادبیات معاصر
@saaayehaaa

سایه ها

18 Sep, 14:50


دو پیک عرق پای میز صبحانه
که لمس تو را در سرم بنوشاند
به تخت عمیقی که تن به تن برسد
که بوی تو را بر تنم بپوشاند
 
شبانه در اوقات قهوه‌ای بی‌ تو
به صبح خماری که در کف حمّام
به آخ من از کشف آه می‌گذری
به لطف اشارات مضحک سرسام
 
دوباره به غژغژ ببند مغزم را
حواس مرا توی فر معامله شو
دو قرص مزخرف به حلق من بفرست
ببوس و بخیسان و بعد حامله شو
 
به حرمت سرگیجه‌های بعد از مبل
گلوی مرا خوابگاه دندان کن
به صرف کبودی در آستانه‌ی در
تمام تنم را محیط هذیان کن
 
صدای تو در سفره‌های بی‌مزه
صدای تو در پیشواز این گوشی
صدای تو را کم نمی‌کند ودکا
صدای تو در پیشگاه بیهوشی
 
بچسب و بگیران مرا غلط کرده
بخواه و بمیران مرا در این گیجی
به حال خودم راضی‌ام اگر ناجور
به لمس تن از انهدام تدریجی
 
سلام تو را لابه‌لای رنگ اتاق
سلام تو را در کجا نپاشیدم
سلام تو در مغز استخوان من‌ است
سلام تو را... استخوان‌ خراشیدم
 
به خاطره‌ای خشک از تو مشغولم
به خاطره‌ای بی‌دهان و لب‌کنده
به سرکشی تیغ می‌پرم تا صبح
به خود‌خوری زخم‌های شب‌کنده
 
از اینکه تو را نیستم، نمی‌ترسم؟!
از اینکه خودم مانده‌ام لگدخورده
از اینکه ترک‌های عمق پیشانی
به سمت دو تا مبل راحتی برده
 
عبور من از انفجار ممکن نیست
قبول من از ترس های تو در تو
از اینکه کسی نیست مطلقاً miss me
به اینکه خودم را نکشته‌ام، fuck you!

#شعر از ناصر ندیمی

لینک دسترسی در وب‌سایت:
http://sayeha.org/ap4345
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
☑️ خانه ادبیات معاصر
@saaayehaaa

سایه ها

16 Sep, 17:44


اسیر دودِ غلیظ و سیاهِ سیگارم
شبیه شمعِ به‌ فندک‌ رسیده، تب دارم

که لای زندگی‌ام درد انتخاب شده
شعاع فکر تو به نیستی مجاب شده

به ارّه هدیه نده خش‌خش صدایم را
که هی قدم بزند راه ردّپایم را

که هی ترانه‌ی آشفته‌ام خطر بکند
مرا به سمت نبود تو، در‌به‌در بکند

دوباره پس بده به من جوانیِ من را
که باز عشق تو باشم‌، اگرچه یک زن را

مرا ببخش که این‌گونه به تو دل بستم
همیشه و هر لحظه، به فکر تو هستم

دوباره در دل خود نقشه‌ی فرار بکش
به‌جای آه! اتوبوس یا قطار بکش

که هرچه داشتم و داشتی سوار کنی
دلِ شکسته‌ی پاییز را بهار کنی

بیا که بیشتر از من به‌جای من باشی
دوباره عاشق موج صدای من باشی

به ذهن سوخته‌ی من کمی زمان بدهی
و اشتباهِ جهان را به من نشان بدهی

دوباره سرزده به موی تو حنا بزنم
کلام پوچ گوته را به آشنا بزنم

زمان قلمروی هرچه مسافر پوچ است
نگاه برّه به عشق شبانه‌ی قوچ است

از این که هستی و هرگز ندارمت چه کنم؟
اگر صدا بزنی، به‌جا نیارمت چه کنم؟

از اختیارِ رسیده به آف می‌ترسم
از عین و شینِ رسیده به قاف می‌ترسم

من از سکوت شکسته‌ی باد می‌ترسم
من از رسیدن به روز شاد می‌ترسم

شبیه رودِ به‌‌ دریا نرفته، می‌مانم
کجا رسیده اتوبوس؟ من نمی‌دانم

بیا که زندگی‌ام از تو بی‌خبر شده است
بیا که این دل دیوانه دربه‌در شده است

بیا که شعر، مرا در تن تو حل بکند
بیا که زندگی‌ام عشق را بغل بکند

بیا که در بغلت به ترانه جان بدهیم
به واژه‌ها راه عشق را نشان بدهیم

بیا که صبر ترانه به سر رسیده است
به روی گردن شاعر تبر رسیده است

بیا که آشتیِ امروزمان، فرا برسد
دوباره شعر به ذهن ترانه‌سرا برسد

قدم‌ قدم، مرا به بوسه‌ها نشان بدهی
دوباره شیشه‌ی ریزنده را تکان بدهی

به عاشقانه‌ترین شعرها سفر کردم
که غصّه را بدوانم... و بعد برگردم

که بعد در بغلت شعر را تمام کنم
دوباره به روی ماه تو سلام کنم

#شعر از محمد جدی

لینک دسترسی در وب‌سایت:
http://sayeha.org/ap4344
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
☑️ خانه ادبیات معاصر
@saaayehaaa

سایه ها

14 Sep, 16:56


«قفس»
داستانی از مینا خازنی اسکویی

شش نفر هستیم؛ بعضی‌هایشان هم‌سن‌وسال من هستند، به چندتایشان هم می‌خورد بزرگتر باشند. دو ساعتی می‌شود که توی ماشین نشسته‌ایم و نمی‌دانیم چه‌چیزی در انتظارمان است. ماشین بیشتر شبیه یک قفس است. از همان‌ها که حیوانات وحشی را با آنها جابه‌جا می‌کنند، توی مستندهای حیات وحش دیده‌ام. یکی دو نفر دارند گریه می‌کنند. من فقط دارم به آخرش فکر می‌کنم. اگر به بابا زنگ بزنند، حتماً من را می‌کشد. می‌گویم: «آقا گوشیمو بده به خانواده‌م زنگ بزنم، نگران می‌شن.» مامور جوانی در ماشین را باز می‌کند و سرش را می‌آورد داخل. لباس نظامی تنش نیست و ظاهرش من را یاد سامان می‌اندازد. می‌گوید: «دخترای هرزه رو چه کار باید کرد حاج‌ مصطفی؟» ماموری که بیرون ماشین ایستاده و پشتش به ماشین است، برمی‌گردد به طرفش. می‌خندد و می‌گوید: «دهنتو...». صدایش را نمی‌شنویم، از حرکت چندش‌‌آور لب‌هایش متوجه می‌شویم. شش جفت چشم، خیره می‌شویم به‌هم ولی هیچ‌کس جرئت نمی‌کند حرفی بزند.

ادامه‌ی این #داستان را در وب‌سایت سایه‌ها بخوانید:
http://sayeha.org/ap4343
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
☑️ خانه ادبیات معاصر
@saaayehaaa

سایه ها

11 Sep, 15:57


جلق می‌زد مترسکی غضبان
بر تن خوشه‌های سرگردان
جسد صد کلاغ در تصویر
مانده با چشم‌های آویزان

آن‌طرف‌تر کبوتری بی سر
لای چنگال‌های یک نفرین
شوق پرواز در تنش می‌مرد
با دو تا بالِ پاره‌ی خونین

باغبان از هبوط دم می‌زد
سرفه‌هایش صدای ناخن داشت
باغ، همدست سایه‌ی یک داس
زخم را روی ساقه‌ها می‌کاشت

مثل سگ قد کشید در این باغ
سگ پیری که چشم‌های سیاه...
زیر لب در سکوت شب می‌خواند:
«می‌رسد روز دیگری از راه؟»

#شعر از میلاد طبخی

لینک دسترسی در وب‌سایت سایه‌ها:
http://sayeha.org/ap4342
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
☑️ خانه ادبیات معاصر
@saaayehaaa

سایه ها

08 Sep, 18:02


این هفته چی بخونیم؟

در فرشته‌های کاغذی این هفته، در کنار شما خواهیم بود با:

● معرفی «چاه بابل»؛ روایت شخصیتی به نام «مندو» از رضا قاسمی/ محبوبه عموشاهی

● معرفی کتاب «نقطه‌ی ضعف» داستانی با یک پایان‌بندی خوب از آنتونیس ساماراکیس/ اعظم اسعدی

همچنین پیش از این، کتاب «همنوایی شبانه ارکستر چوب‌ها» از «رضا قاسمی» در این ستون معرفی شده است.

🔻 شما می‌توانید متن کامل این معرفی‌ها را در لینک زیر بخوانید:

📎 فرشته‌های کاغذی
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
☑️ خانه ادبیات معاصر
@saaayehaaa

سایه ها

05 Sep, 15:39


آخرِهفته چی ببینیم؟

در سینماسایه‌های این هفته همراه ما باشید با:

● معرفی فیلم «رنج و افتخار» از «پدرو آلمادوار»/ مینا خازنی

● معرفی فیلم «انواع مهربانی»؛ جدیدترین ساخته‌ی «یورگوس لانتیموس»/ عاطفه اسدی

همچنین پیش از این فیلم‌های «بیچارگان» و «دندان نیش» از لانتیموس در همین ستون معرفی شده‌اند.

🔻 شما می‌توانید متن کامل این معرفی‌ها را در قسمت Instant view ⚡️ بخوانید:

📎 سینماسایه‌ها
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
☑️ خانه ادبیات معاصر
@saaayehaaa