فرهنگ سیاسی

@politicalculture


گامی به سوی دوستی و زندگی متعالی شهروندی در جامعه ایرانی با رعایت قوانین و مقررات

فرهنگ سیاسی

22 Oct, 18:52


نخست وزیر هلند در زمان ورود به پارلمان قهوه‌اش روی زمین می‌ریزد.
بقیه ماجرا را تماشا کنید.

چیزی بنام فرهنگ بد/خوب وجود ندارد تنها رهبران بد/خوب وجود دارند.

رهبران جامعه/سازمان عامل اصلی در تثبیت فرهنگ سازمانی شان هستند. میتوان چنین گفت  که هر فرهنگ نیازمند یک الگوست. و الگوها در ثبات یا تزلزل فرهنگ و ارزش های حاکم، نقش اساسی دارند.
رفتار های دوگانه و بی ثبات و متاثر از یک ایدئولوژی، حزب، قومیت، جنسیت و ... عامل اصلی در تخریب بنیان های فرهنگی یک جامعه/سازمان اند. در اکثر اوقات رفتار  و کردار رهبران الگوی فکری رفتارهای مردم/کارکنان است.

@politicalculture

فرهنگ سیاسی

22 Oct, 18:49


اثر توافق کاذب: افسانه همفکر بودن!

ما غالبا هم عقیده بودن دیگران با خودمان را بیش از حد تخمین می‌زنیم و باور داریم که احساسات و تفکرات دیگران نیز دقیقا مشابه ماست. به این خطا، اثر توافق کاذب گفته می‌شود.

اثر توافق کاذب در انجمن‌های داوطلب و احزاب سیاسی هم که دائما جمعیت طرفداران خود را بیش از آنچه هست تخمین می‌زنند رونق دارد. مثلا در مورد گرمای کره زمین، هر چقدر موضوع را بحرانی درنظر بگیری، احتمالا گمان می‌کنی اغلب مردم هم با تو هم عقیده‌اند. همینطور اگر سیاستمداران از نتیجه انتخاباتی مطمئن باشند، نمی‌توانند محبوبیت خود را همانقدر یا کمتر از آنچه هست ببینند.

هنرمندان هم در ۹۹ درصد پروژه های جدید انتظار دارند موفقیت‌شان بیشتر از قبل باشد.
البته دنیای تجارت هم در معرض چنین نتیجه‌گیری‌های اشتباهی هست. اینکه واحد تحقیق و توسعه گمان کند محصولش جذاب است به این معنا نیست که مشتری‌ها هم نظر مشابهی خواهند داشت. مخترعان هم شیفته ویژگیهای کارآمد محصولات خود می‌شوند و به اشتباه باور می‌کنند مشتری‌هایشان نیز همینطور فکر می‌کنند.

اثر توافق کاذب به دلیل دیگری نیز جالب است. اگر دیگران با ما هم نظر نباشند، ما آنها را اشخاصی غیرعادی می‌پنداریم.
در نتیجه، فرض کنید جهان‌بینی‌تان با عموم مردم متفاوت است. بعلاوه فکر  نکنید کسانی که طرز فکر متفاوتی دارند احمق‌اند. قبل از اینکه اعتمادتان را به آنها از دست بدهید، فرضیات خودتان را زیر سوال ببرید!

هنر شفاف اندیشیدن
رولف دوبلی

https://t.me/politicalculture

فرهنگ سیاسی

22 Oct, 18:46


نظر سنجی گالوپ منتشر کرده که اولویت های اول نسل z زندگی شاد و مرفه و آخرین ساختن کسب و کار


میدونید جالبیش چیه اینکه طرف چجوری تو فکر داشتن پول کافی برای راحتی اما حاضر نیست تو همون سطح به کسب و کار فکر کنه

یعنی میخواد از راه ارث پول به دست بیاره
یا پول درآوردن از هر راهی براش فرق نداره فقط داشتنش براش مهمه...

و اصولا معنی غرقگی را متوجه شدن؟
اینکه در کاری که براش ساخته شدی  غرق بشی خود شادکامی هست

و کار مترادف ناراحتی نیست بلکه کار مناسب خود و نامناسب خود داریم
.
و..

پرسشهای فراوان دیگه .....

ایا کمک به  درک   معنا خلا نسل z هست؟!

@politicalculture

فرهنگ سیاسی

18 Oct, 17:20


@politicalculture

فرهنگ سیاسی

18 Oct, 12:23


یک ایرانی، دست راست ایلان ماسک شد.

امید افشار، مردی ۳۷ساله و ایرانی‌الاصل، که به‌ عنوان یکی از افراد مورد اعتماد ایلان ماسک شناخته می‌شود، عنوان سرپرست عملیات تسلا در اروپا و آمریکا را بر عهده گرفت.


@politicalculture

فرهنگ سیاسی

17 Oct, 18:07


جالبه بدونید که مردم ایران برخلاف باور عموم که فکر میکنن با آلمانی ها از یک نژاد هستیم تشابه DNA بیشتری با اسپانیا و ایتالیا دارن تا بقیه

@politicalculture

فرهنگ سیاسی

17 Oct, 17:56


ویدئوی رنگی شده از شهر لندن در سال ۱۹۳۱


@politicalculture

فرهنگ سیاسی

17 Oct, 17:31


@politicalculture

فرهنگ سیاسی

15 Oct, 21:42


‍ شوروی زمانی به تولید و ساخت اتومبیل لادا رو آورد که با ماهواره اسپوتنیک‌اش فضا را فتح کرده و با سیستم‌های موشکی‌اش حرف اول را در جهان تسلیحات می‌زد.اما عجیب آن که این کشوری که نام ابرقدرت را یدک می‌کشید بدترین ماشین‌های سواری را می‌ساخت و مردمش برای به دست آوردن هر چیز مصرفی دیگری در مضیقه بودند.مسئله چه بود؟کشوری با آن همه دانشمند برنده جایزه نوبل،با آن مغزهای درخشان علمی،و با آن همه منابع طبیعی و انسانی و مادی چرا نمی‌توانست اتومبیلی بسازد که توان رقابت با همتایان غربی‌اش را داشته باشد؟جواب به نظرم ساده است.وقتی اقتصاد بسته و دستوری باشد صنعت از حرکت به جلو باز می‌ماند.در کشورهای اقتدارگرا اقتصاد بیش از آن که در خدمت مردم و نیازهای روزمره آنها باشد در خدمت اهداف سیاسی حاکمان است و به حفظ و تداوم قدرت آنها خدمت می‌کند و منابع مالی به جای جاری شدن به سوی صنایع تولید کننده کالاهای مصرفی به سمت صنایع غیرمصرفی هدایت می‌شود.نمونه‌اش مصرف میلیاردها روبل در صنایع فضایی شوروی.حکومت اقتدارگرا در عرصه اقتصاد دنبال انحصار و نابود کردن رقابت است .حکومت از صنایع و اقتصادش در درجه اول فرمانبری از برنامه هایی را می‌خواهد که نه بر اساس قوانین طبیعی بازار آزاد که بر اساس خدماتشان به اهداف سیاسی حکومت طراحی و ابلاغ شده است.در نظام اقتدارگرا ،ایده‌های دستوری می‌تواند به هر روندی که نشانی از رونق اقتصادی و صنعتی در آن باشد پایان دهد.مائو دو بار با ایده‌ی تحول کشاورزی از طریق صنعت موجب توقف رشد اقتصادی کشورش در دهه های پایانی حکومتش شد و فقر عمومی را تشدید کرد.قدرت مطلقه به هیچ قشر نخبه علمی و فنی‌ای اجازه رشد نمی‌دهد.قدرت ابداع و نوآوری که موتور محرکه رشد صنعتی است در محیط بسته رو به ضعف می‌گذارد.تحت حکومت اقتدارگرا رابطه طبیعی میان مشتری و صنعتکار مختل می‌شود و میل و اولویت مشتری به هیچ انگاشته می‌شود.بخش خصوصی از ترس نقض حق مالکیت خصوصی‌اش جرئت ورود به عرصه تولید را ندارد.صنعتکاران به هیچگونه آمار اقتصادی و صنعتی‌ای ،که برای کارشان به آن نیاز ضروری دارند،دسترسی ندارند.کارخانه‌های اتومبیل‌سازی به جای خدمت به نیازهای مردم در واقع محملی هستند برای خدمت به سیستم حکومتی و پاسخگویی به نیازهای آن.و خلاصه این‌طوری می‌شود که می‌توان موشک مافوق صوت و ماهواره ساخت اما نمی‌توان یک ماشین استاندارد که در هر صد کیلومتر پنج لیتر بنزین بسوزاند،ساخت.

بیژن اشتری

https://t.me/politicalculture

فرهنگ سیاسی

13 Oct, 07:03


Ⓜ️ پدیده «شبکه سیال» و «لحظه شگفت انگیز»

مجتبی لشگر بلو‌کی

پروفسور کوین دانبار تحقیقی فوق العاده انجام داد با این هدف که ایده های خوب از کجا می آیند؟ نتایج جالب بود. او به تعدادی از آزمایشگاههای علمی دور دنیا سری زد و از تمام افراد در حالیکه مشغول انجام جزیی ترین امورشان بودند، فیلم برداری کرد. در حالیکه آنها جلوی میکروسکوپ نشسته بودند، وقتی که با همکارانشان کنار آب سردکن مشغول گفتگو بودند و امثال این ها. او تمام این مکالمات را ضبط کرد و سعی کرد از منشاء ایجاد بهترین ایده ها سر در بیاورد. وقتی به یک دانشمند در آزمایشگاه فکر می کنیم، این تصویر را داریم همه دور یک میکروسکوپ جمع شده، و مشغول دیدن چیزی با دقت هستند و سپس آن لحظه شگفت انگیز جرقه زدن ایده رخ می دهد و می گوید اوه، یافتم! اما نتایج چیز دیگری بود.

نتایج تحقیق نشان داد بیشتر ایده های مهم و موفق پشت میکروسکوپ یا کامپیوتر یا میز کار پیدا نشدند! بلکه زمانی جرقه زدند که آدم ها دورمیز جلسات هفتگی با هم گفتگو می کردند. یعنی زمانیکه همه دور هم جمع شده و آخرین اطلاعات، خطاها، اشتباه ها، تجارب و یافته های خود را بازگو می کردند.

ما به اشتباه دوست داریم داستان دستیابی به ایده های نو و خلاقانه را خلاصه کنیم و در قالب زمانی کوتاه تری بیان کنیم و بیشتر بر لحظات شگفت انگیز جرقه زدن یک ایده متمرکز شویم. اما در واقع، اگر دقیق تر نگاهی به گذشته بیاندازیم، معلوم می شود که زمان زیادی طول کشیده است تا بسیاری از ایده های مهم شکل بگیرند.

وقتی یک ایده در ذهن ما شکل می گیرد، شبکۀ جدیدی از نرون‌ها (تعدادی از 100 میلیارد سلول بافت عصبی داخل مغز ما) بوجود می آید. شبکه ای با شکل جدید که تا به حال وجود نداشته است. هر چیزی که می آموزیم یا خلق می کنیم منجر به ایجاد یک شبکه جدید می شود و سوال اینجاست: چگونه می‌توان مغز را در محیط‌هایی قرار داد که در آن احتمال بیشتری برای شکل گیری این شبکه‌های جدید وجود دارد؟ در واقع شبکه ای در دنیای بیرون مغز وجود دارد که شباهت زیادی با شبکه‌ دنیای درون مغز انسان دارد که می توان آن را  شبکۀ سیال «liquid network» نامید. یعنی جایی که شما، آدم ها و ایده های متفاوت بسیاری را در کنار هم دارید، پیشینه های مختلف، علایق گوناگون در جوش و خروش هستند و با یکدیگر در رقابتند، آن فضا در حقیقت، فضایی است که به نوآوری ختم می شود. به عبارت دیگر همانگونه که وجود سلول های عصبی در درون مغز و ایجاد یک شبکه جدید منجر به یادگیری می شود. با هم بودن انسان ها نیز منجر به یادگیری، خلاقیت و دستیابی به ایده های نو می شود. و نکته همین جاست که ما بخشی از ایده های مان را از دیگران می گیریم. از کسانی که در رستوران یا چای خوری با آن ها برخورد می کنیم و با آن ها گفتگو می کنیم. آن ایده ها را به شکل های تازه ای به هم وصل می کنیم و چیزی نو خلق می کنیم حتی بدون آن که خود بدانیم یا بفهمیم.


در گذشته قهوه خانه ها و اکنون کافی شاپ ها محل حضور نویسندگان، شاعران، متفکران و مصلحان اجتماعی بوده است. چرا؟ چون این مکان، مکان بسیار خوبی است تا ما در شبکه سیال بیرونی قرار بگیریم تا کمک کنیم شبکه ای جدید در مغز ما شکل بگیرد. به صورت تاریخی کافه‌نشینی یک فرهنگ شرقی بوده است که توسط جهانگردان غربی به تعجب در سفرنامه‌ها یاد شده است. اما بعدها کافه‌ها اصلی‌ترین نهاد به‌اشتراک‌گذاری ایده‌ها با دیگران شد.


به همین دلیل است که شوارتز آینده پژوه معروف در کتاب «شگفتی‌های اجتناب‌ناپذیر»‌اش در خصوص توسعه‌ چین یک پیشنهاد عجیب و غریب می دهد: توسعه کافه‌ها!  او به درستی تشخیص می‌دهد که چینی‌ها (و بهتر است بگوییم اغلب کشورهای در حال‌توسعه) دانشگاه‌های بزرگی مانند هاروارد و استانفورد را به عنوان موتورهاي رشد آمریکا می‌بینند و سعي در کپی‌برداری از آن‌ها دارند. آن‌ها با هزينه‌ فوق العاده بالایی به خلق پارک‌های فناوری و مراكز دانشگاهي روی می‌آورند؛ اما نمی‌دانند که اين نهادها كافي نيست. شوارتز تاکید می‌کند که شما نياز به تشكيل فضاي فكري دارید، شما نمی‌توانید كتاب‌خانه ها، كافه‌ها و خطوط دوچرخه‌سواری را نادیده بگیرید. در نهایت چه کنیم؟

1- فراموش نکنیم که یادگیری و خلاقیت امری فردی نیست. خلاقیت و یادگیری در تعامل جمعی رخ می دهد. شبکه نورون ها (مغز) خود را در شبکه سیال قرار دهیم. تنهایی و تمرکز مهم است اما گفتگو و تعامل آن را کامل می کند.

2- خود را در فضاهایی قرار دهیم که آدم های متفاوت، ایده های متنوع و دیدگاه های متضاد را تجربه کنیم.

3-  گفتگو کنیم آن هم غیر رسمی، همیشگی و افقی (اینکه کسی بالاتر از بقیه نباشد و همه هم سطح باشند) آنگاه لحظه های شگفت انگیز بیشتری را تجربه خواهیم کرد.

فرهنگ سیاسی

13 Oct, 06:55


چگونه مدیران، تبدیل به رهبر می‌شوند؟

بسیاری از ستاره‌ های برجسته در شرکت‌ها، زمانی که از رهبری یک عملیات به رهبری یک سازمان منصوب شده و برای اولین بار مسئولیت سود‌ و‌ زیان و نظارت بر کل عملیات سازمان را به عهده می‌گیرند، دچار لغزش می‌شوند. به منظور درک واقعیت، با نگاهی عمیق به این نقطه عطف بحرانی، مصاحبه‌های جامع و گسترده‌ای با بیش از ۴۰ مدیر اجرایی انجام شد. نتایج نشان داد برای اینکه این جابه‌جایی با موفقیت انجام شود، مدیران باید به شیوه‌ای زیرکانه‌ تغییراتی در مهارت‌های رهبری خود ایجاد کنند که می‌توان از آن به عنوان هفت مرحله گذار یاد کرد:

۱. از یک متخصص به رهبری با  دانش کلان عمومی
اولین چالش، تغییر از رهبری یک واحد ساده به نظارت بر کل عملکرد کسب‌وکار است. رهبران سازمانی باید قادر باشند اولا تصمیماتی اتخاذ کنند که برای کل کسب‌و‌کار مفید باشد، ثانیا استعداد افراد تیم خود را ارزیابی کنند. رهبران باید بتوانند به زبان تمامی بخش‌های سازمانی صحبت کرده و در صورت لزوم مفاهیم را تفسیر کنند و از معیارهای مناسبی جهت ارزیابی و به کارگیری افراد در زمینه‌هایی که خود تخصص ندارند، بهره گیرند.

۲. از یک تحلیل‌گر به فردی با قابلیت ایجاد ائتلاف بین اجزا
اولین مسوولیت رهبران سازمانی، جذب، توسعه و مدیریت افرادی است که در فعالیت‌های خاص کسب‌وکار مهارت دارند. هنر رهبر سازمانی، توانایی ایجاد یکپارچگی بین دانش جمعی تیم‌ها و برقراری توازن مناسب جهت حل مسائل مهم سازمانی است.

۳. از یک فرد ماهر و باتدبیر به یک استراتژیست
رهبرانی که از آنها به عنوان رهبرانی با تاکتیک قوی یاد می‌شود، همواره پرورش سه مهارت تغییر سطح، درک الگوها و شبیه‌سازی ذهنی را مدنظر دارند. تغییر سطح به معنی توانایی شناسایی زمان مناسب برای تمرکز بر جزئیات یا تمرکز بر کلیات به طور جداگانه و چگونگی ایجاد ارتباط بین این دو می‌باشد. درک الگوها به معنی توانایی ایجاد تمایز بین روابط سببی و سایر عوامل مهم در کسب‌وکارهای پیچیده و محیط اطراف آن است و شبیه‌سازی ذهنی نیز به معنی توانایی پیش‌بینی واکنش‌های ممکن از سوی عوامل کلیدی خارج از سازمان (شامل رقبا، قانون‌گذاران، رسانه‌ها و عموم) نسبت به تصمیمات سازمان و تعیین بهترین استراتژی می‌باشد.

۴. از یک آجرچین به یک معمار چیره دست
رهبران، همزمان با ارتقا به سطوح بالای سازمانی، نسبت به طراحی و تغییر معماری سازمان خود، استراتژی، ساختار، فرآیندها و مبانی مهارتی مسوولیت پیدا می‌کنند. برای تبدیل شدن به یک معمار سازمانی موثر، آنها باید تفکر سیستماتیک داشته باشند.

۵‌. از یک حلال مشکلات به یک قانون‌ گذار
هرچند که اکثر مدیران در زمینه حل مشکلات در سازمان بسیار توانمند هستند؛ با این وجود، زمانی که رهبران سازمانی می‌شوند، ‌باید کمتر بر حل مشکلات تمرکز کرده و توجه خود را به تعریف مشکلاتی که سازمان باید به مقابله با آنها بپردازد، معطوف کنند.

۶. از یک جنگجو به یک دیپلمات
دیپلمات‌های شرکت‌های بزرگ از ابزار های دیپلماسی، شامل مذاکره، ترغیب، مدیریت تعارض و ایجاد اتحاد، برای شکل دادن به محیط کسب‌‌وکار به منظور حمایت از اهداف استراتژیک بهره می‌گیرند. در این راستا، آنها با رقبای خود، همکاری می‌کنند.

۷. از نقش یک حامی به فردی با نقش رهبری
در نهایت، تبدیل شدن به یک رهبر سازمانی حرکت زیر چراغ روشن است. مدیران در همه سطوح تاحدی نقش الگو را ایفا می‌کنند؛ اما در سطح سازمانی تاثیر آنها بسیار زیاد است، به طوری‌که همه افراد به چشم الگوی رفتارها و نگرش‌های «صحیح» به آنها می‌نگرند.

Harvard business review

https://t.me/politicalculture

فرهنگ سیاسی

11 Oct, 16:17


شغل مدنظرتان را بیش از حد بزرگ نکنید


کتی فایوک در کتاب ارزشمند خود به نام «53 اصل استخدام بهترین‌ها» می‌نویسد:

خیلی وقت‌ها با داوطلبان زیادی مصاحبه کرده‌اید، ولی هنوز کسی را برای شغل مدنظرتان پیدا نکرده‌اید. در نتیجه، خسته و درمانده شده‌اید. برای همین، آرزو می‌کنید ای کاش یک فرد مناسب برای استخدام پیدا می‌کردید

در این شرایط، به رزومه‌ای برخورد می‌کنید که بسیار خوب به نظر می‌رسد چون تجربیات و تحصیلات او مناسب است. برای همین، پیش خودتان فکر می‌کنید: عالیه، این همان کسی است که دنبالش هستیم و باید او را جذب کنیم

اما به ناگهان یادتان می‌آید آخرین داوطلب خوبی که دنبال جذب او بودید، به خاطر شرایط کاری و حقوق و مزایای شرکت‌تان، پیشنهادتان را نپذیرفت

در این فکر هستید که ناگهان به ذهن‌تان می‌رسد برای راضی کردن فرد مدنظرتان، می‌توانید کمی اغراق کنید و شغل پیشنهادی را بهتر و بزرگ‌تر از آن چه که هست، نشان بدهید و مثلا در مورد جذابیت شغل، کسب تجربه بیشتر بعد از پذیرفتن آن شغل، امکان رشد و ترقی و غیره اغراق کنید

در حقیقت، پیش خودتان فکر می‌کنید اگر بتوانید این داوطلب مستعد و خوب را جذب کنید، چه اشکالی دارد کمی دروغ بگویید؟

اما اگر بتوانید فرد مورد نظرتان را با دروغ‌گویی و اغراق جذب کنید، وقتی او را استخدام کردید و متوجه شد که آن چه در مصاحبه به او گفته‌اید، با واقعیت‌ها مطابقت ندارد، بسیار دلسرد و ناراحت می‌شود و به احتمال زیاد یا استعفا می‌دهد یا بهره‌وری‌اش را به شدت پایین می‌آورد

به همین دلیل، بعد از مدتی از یک کارمند خوب و مستعد که آرزوی جذب آن را داشتید، به یک کارمند بهانه‌جو و ناراضی تبدیل می‌شود و روحیه همکاران دیگرش را هم خراب می‌کند

پس تحت هیچ شرایطی، درباره وضعیت شرکت‌تان دروغ نگویید و اغراق نکنید. چون با این کار، شاید یک مشکل‌تان را حل کنید، ولی در آینده با چند مشکل بزرگ‌تر مواجه می‌شوید

https://t.me/politicalculture

فرهنگ سیاسی

11 Oct, 05:45


حکیم ابوالقاسم فردوسی و پاسداری فرهنگ و هویت ملی ایرانیان

@politicalculture

فرهنگ سیاسی

08 Oct, 06:18


هنر دانستن این است که بدانید چه چیزی را نادیده بگیرید.
سلام. بامدادتان سرشار از نیکی، روزتان پربار و زیبا باد.

@politicalculture

فرهنگ سیاسی

08 Oct, 04:17


داریوش بزرگ و مردم تابع


داریوش یکم ملقب به 《بزرگ》(۵۲۲-۴۸۶ ق.م.) از مهم‌ترین شخصیت‌های سیاسی جهان باستان است که علاوه بر فتوحات مهم، به دلیل اصلاحات گسترده و پایا در حوزه‌های مختلف اداری و اجرایی، در تاریخ جهان باستان شهرت زیادی دارد. او قلمرو پیشینیانش را حفظ کرد و بخش‌هایی از هند باستانی، شرق اروپا و احتمالا شرق و شمال آفریقا را به آن افزود و یک واحد سیاسی غول آسا به مساحت بیش از ۱۰ میلیون کیلومتر مربع را پدید آورد.

پژوهشگران جمعیت قلمرو هخامنشی پس از فتوحات داریوش را حدود ۵۰ میلیون تن برآورد می‌کنند {ریچارد فولتس، فرهنگ ایران و تمدن جهان، ۱۳۹۵، دنیای اقتصاد، ۴۱}. داریوش به گزارش خودش در کتیبه بیستون    ، در روز ۱۰ از ماه باگیادی (=مهر) گَومات مغ را مغلوب کرد و به گفته‌ی هرودوت  ، ۶ روز بعد به پادشاهی انتخاب شد و بنابراین می‌توان (با قید احتیاط) ۱۶ مهر را سالروز آغاز پادشاهی او دانست.دعای او:

اهورا مزدا، این کشور را از شرِّ دشمن، از خشکسالی و دروغ ایمن بدارد.

https://t.me/politicalculture

فرهنگ سیاسی

08 Oct, 04:10


شکست زمانی مفیدتر است که شما بهترین تلاش خود را انجام دهید.

اگر با تلاشی کم شکست شکست بخورید، چیز زیادی یاد نگرفته اید. شاید با تمرکز مناسب می توانستید موفق شوید.

اما اگر بهترین تلاش شما شکست بخورد، چیز ارزشمندی یاد گرفته اید: این راه به نتیجه نمی‌رسد.

منبع: کتاب عادت‌های اتمی،جیمز کلیر

@politicalculture

فرهنگ سیاسی

05 Oct, 17:12


چقدر FATF مهم است؟ چرا هنوز ایران همکار FATF نشده است؟

@politicalculture

فرهنگ سیاسی

04 Oct, 18:29


هنری کابوت سفیرآمریکا تندیسی راکه شوروی به عنوان نماد دوستی به آمریکا داده بودبا موچین یک میکروفن ازمنقارعقاب بیرون کشیدونشان دادکه شوروی هدفش جاسوسی بود.
سال1960میلادی

@@politicalculture

فرهنگ سیاسی

04 Oct, 17:53


زینت جهانشاه اولین زنی که مد را وارد ایران کرد

وی درسال 1322شمسی خیاطخانه ای درامیریه تأسیس و مدتی بعد حدود 90 نفر از طراح لباس های اروپایی را به ایران دعوت کرد و مد را رواج داد.


@politicalculture

فرهنگ سیاسی

04 Oct, 15:18


این تندیس در سال 1997 توسط ویکتور هولیک در براتیسلاوا برای بزرگداشت یک کارگر تخلیه فاضلاب ساخته شد او عاشق دختری شد اما وقتی شغلش را گفت. دختر جرات رد پیشنهادش را نداشت و به دروغ قول داد با او قهوه مینوشد به همین خاطر کارگر هر روز همان ساعت چشم به راه و منتظرش بود. پس از مرگ او این مجسمه ساخته شد و در کنار آن کافه‌ای ساخته شد تا مردم بیایند، با او قهوه بنوشند، تا عشق، همدردی و قدردانی از خدماتش داشته باشند.

@politicalculture