اشعار ناصر دودانگه

@naser_dodangeh_313


اشعار ناصر دودانگه

اشعار ناصر دودانگه

21 Sep, 09:24


#امیرالمومنین
مدح مولا

هنر آفرین ، ثمر آفرین ، به فدایت ای گوهرآفرین
تو نبوتی ، تو امامتی ، تو ولایتی تو تمام دین

کلمات تشنه معرفت همه صف به صف به کمین تو
ملکند مستمعین تو ، تو بخوان خطابه ی دلنشین

تو به روز فاتح خیبری ، دل شب به شانه غذا بری
چه مهابتی ، چه محبتی ، تویی آن چنان تویی این چنین

همه جا نشسته به یک زمان ، تو یکی و در دل صد مکان
ز خرابه تا دل کهکشان ، تو کنار آن، تو کنار این

به خدا که کهف امان تویی که دلیل خلق جهان تویی
که تو آفریده شده شوی پدر تمامی مومنین

چه کرامتی چه فضیلتی ، دل اگر که طالب حکمتی
برو علم را ز نجف بجو ، چه نیاز تا بروی به چین





هوس دمی نمکین کند چو طواف عرش برین کند
به نجف رسیده ی اربعین ، به خدا رسیده یقین کند

@naser_dodangeh_313

اشعار ناصر دودانگه

30 Aug, 06:50


غزل محبتی امام حسن و امام حسین (ع)



جان دو جهان شد پدر این دو برادر
هستیم فقط زیر پر این دو برادر ...

قربان حسین و حسن فاطمه رفتیم
باشیم محب از نظر این دو برادر ...

از نان پسر های کریمان همه خوردند
شد باب کرامت ثمر این دو برادر

از بی سرو پا سینه زن محترمی ساخت
شد شامل ما هم هنر این دو برادر

از در به دری صف محشر به امان است
هرکس که شود در به در این دو برادر


بی حرمتشان کرد فلک ورنه به دنیا
صد پاره نمی شد جگر این دو برادر

ما با جگر پاره نشستیم بمیریم ...
در روضه ی سخت پسر این دو برادر ...

قاسم که کش آمد ، علی اکبر که کم آمد
یارب چه نیامد به سر این دو برادر ...

@naser_dodangeh_313

اشعار ناصر دودانگه

24 Aug, 16:18


#اربعین

مهمان برایت آمده آن هم چه مهمانی
جان تو نه ! آمد بسویت بهتر از جانی

چشم تو روشن در مزار ای پیرهن پاره
که فاتحه خوان تو شد پاره گریبانی ...

قسمت نشد در روز دفنت کربلا باشد
شام غریبان تو شد شام غریبانی ..

اشک عقیله شد گلاب یادبود تو ...
تر شد لب قبرت، خودت افسوس عطشانی ...

دلتنگ با آغوش یارش می شود خرسند
آغوش خود وا می کنی یا خیر ، خود دانی

یک کوچه مادر دید، زینب کوچه ها دیده
از مادرش برده ست ارث زخم پنهانی

ای سفر دار خانه زهرا .، زجا برخیز ...
مهمان برایت آمده آن هم چه مهمانی

@naser_dodangeh_313

اشعار ناصر دودانگه

21 Aug, 16:04


#اربعین

هستند به جز من همه حاضر
در خود نشکسته ام به ظاهر

از ما که گذشت ما نرفتیم
پابوس ، حلال هرچه زائر

جامانده مگر که دل ندارد؟
ای لطف تو شامل مسافر ...

دیدم به طریق، اهل شهرند
مدیون محبت عشایر ...

تقدیر من است بین روضه
حسرت بخورم به حال جابر

بر بد سفران محل ندادی
ماندند به کشور مجاور ...

در روضه ببین کلافه ها را
دریاب دل اضافه ها را ....

هرکس به نیابتی رسیده
شبهای زیارتی رسیده ...

روح تو گرفته است آرام
زینب به سلامتی رسیده

در دست گرفته گوشواره
از شام، غنیمتی رسیده ...

از چهره بگیر شرم او را ...
او با چه خجالتی رسیده ...

می خواست نشان دهد ببینی
زینب به چه غربتی رسیده ...

یک فاتحه خواند و شد حواله
بر شادی روح یک سه ساله...

@naser_dodangeh_313

اشعار ناصر دودانگه

16 Aug, 09:29


غزلی برای برگشت کاروان به کربلا
#اربعین


دور مزار شاهی برپاست سوگواره
یک قافله شکسته با قلب پاره پاره

یک قبر با سه تا شمع، یک قبر دسته جمعی
جمعند دور یک ماه، هفتاد و دو ستاره


سوغاتی سفر را آورده کاروانی ...
گودال زنده شد با پیراهنی دوباره

سوزاند کربلا را ، یک یادگار دیگر
چوبی که بود قبلا بخشی ز گاهواره

یک بانوی خمیده فریاد زد که برخیز
آورده ام برایت یک جفت گوشواره ...


زخمی شده وجودش ،به بازوی کبودش
چرخاند چشم خود را ، شد روضه با اشاره
@naser_dodangeh_313

اشعار ناصر دودانگه

07 Aug, 16:27


#حضرت_رقیه_س

تو بهشت این جهانی که به شوکتم می آیی
چه شبی شود شبی که ، تو به خلوتم می آیی...

به دویدنت ز خیمه، دم احتضار اصحاب
تو درست لحظه ای که پُرِ حسرتم می آیی ...


نه به وصل، ناز داری، نه به پا نیاز داری
پدر منی و با سر به عیادتم می آیی


شده مرقد تو نیزه ، به طواف تو دویدم
شده مرقدم خرابه ، به زیارتم می آیی ؟!

تو شبی بدون دعوت به تنور رفته بودی
به سر مزار من نیز ، به دعوتم می آیی

@naser_dodangeh_313

اشعار ناصر دودانگه

07 Aug, 16:20


#حضرت_رقیه_س

از من مگیر لذت بزم شبانه را ...
بر من ببخش درهمی آشیانه را

هرکس گذشت غربت ما را سرک کشید
دانسته ایم ارزش دیوار خانه را

یک طفل مو بلند گذشت از مقابلم
از پیش چشمم عمه نهان کرد شانه را ...

خیلی تلاش کرد بخواباند عمه ام
بیدار با لگد شده ی نازدانه را ....

قربان قصه گفتنت عمه ، نمی شود!
خوابانده اند روی تنم تازیانه را ...

دختر دلش خوش است به شیرین زبانی اش
از دست داده ام نمک دخترانه را ...

آنقدر گریه می کنم او را به من دهند
پس می دهم به شمر بهای بهانه را

از روی پیرهن بدنم را بشویی اش
تکرار کن مصیبت دفن شبانه را ...

@naser_dodangeh_313

اشعار ناصر دودانگه

07 Aug, 08:47


شعر مصیبت حضرت رقیه (س)
#حضرت_رقیه(س)


یادش بخیر بالش نرمی که داشتم
آغوش با محبت گرمی که داشتم

یادش بخیر بوسه گرم تو قبل خواب
خوش می گذشت دور تو و عمه و رباب

یادش بخیر شانه زدن های هر شبت
پا می شدم ز خواب به گلبوسه ی لبت

یادش بخیر زندگی ام رو به راه بود
رویم سپید و موی سر من سیاه بود

امشب ولی به زیر سرم خشت خام بود
بی احترام طرز ورودم به شام بود

این طفل پیر جان بسپارد اگر، رواست
لعنت به شمر طفل تو را سالخوده خواست

ناز تو را به قیمت سیلی خریده ام
از خواب با لگد نپریدم؟ پریده ام

سیلی به حال صورت من گریه می کند
لالایی ام به لکنت من گریه می کند

خود را برای دلخوشی او زدم به خواب
خواب مرا به هم زده لالایی رباب ...

ما چوب خورده های اسارت چشیده ایم
دندان شکسته های خجالت کشیده ایم


از من بریده تر ، نفس خواهرت شده ...
بیچاره عمه، قبر کن دخترت شده ...

گفتم به عمه تا به وصیت عمل کند ...
نیت کند به جای تو من را بغل کند

از روی نیزه ها نگرانم شدی ببخش
فردا اگر که فاتحه خوانم شدی ببخش

هنگام غسل دادن زهرای کوچک است
ما بی کسیم ، گریه کن ما عروسک است

زخم تن مرا به سکینه نشان مده ...
تلقین بخوان و شانه ی من را تکان مده


گفتم به قبر من بنویسند: خسته بود
زهرا ترک ترک شده بود ، او شکسته بود

یا رب ، روا مدار عزیزی شود اسیر
بابای هیچ دخترکی را از او مگیر ...


طفل تو را نبودن تو قد خمیده کرد
با من هرآنچه کرد ، گلوی بریده کرد

@naser_dodangeh_313

اشعار ناصر دودانگه

26 Jul, 12:23


Audio from Naser2d

اشعار ناصر دودانگه

26 Jul, 12:22


شور حضرت رقیه (س)
#حضرت_رقیه_س



کی میتونه با سه آیه بشه قرآن حسین
یه تنه خیر برسونه به محبان حسین
بابا جونش واسه شیرین زبونش در میره پس
می نویسم یه رقیه می خونم جان حسین

گرمه پشت هفت قبیله مون ، به قبیله ی رقیه
کار خوبه خدا درست کنه به وسیله ی رقیه

تو کامل شدی مثل ابالفضل
پرسائل شدی مثل ابالفضل
سنخیت گرفتی روی شونه ش
دریا دل شدی مثل ابالفضل

تو اسمت امیده به ابالفضل
آوازه ت رسیده به ابالفضل
کوچیک بود، از عالم گره واکرد
تو دستات کشیده به ابالفضل
..........
ملائک با مژه شون این حرمو جارو زدن
دسته خالی ها با امید دم این در، رو زدن
آره دریا دلی اینه همه رو می کشونه
سن و سالی نداره مردا جلوش زانو زدن

مسلمون خونوادشیم ، به سه آیه ی رقیه
بهشتمون رو دیدیم به چشم ، زیر سایه ی رقیه

گره هامو وا کرده کرده رقیه
چه دردا دوا کرده کرده رقیه
به محشر نیاز نیست که تو دنیا
قیامت به پا کرده رقیه

خوشم تو خرابات رقیه
پرم از ارادات رقیه
می میرم به شوقی که تو محشر
برم به ملاقات رقیه
@naser_dodangeh_313

اشعار ناصر دودانگه

26 Jul, 06:17


شعر زبان ساده
#حضرت_رقیه_س


رسیده به آرزوی سفرش ...
با هزار حرف نگفته دخترت
از رو ناقه افتاده ، مهم اینه
از چشای تو نیفته دخترت


دخترا منتظرن بابا بیاد
درداشونو ، تو بغل بهش بگن
سر تو اومد ولی بغل نداشت
کاری کرد که حرفا تو دل بمونن


گفت : به دیدن کسی که هیچکسو
مثل بابا دوس نداره اومدی
قربون اومدن نصفه شبی ت
چرا با رگای پاره اومدی ...


مگه من نگفته بودم که میای
با خودت بغل بیار ، سر زدنی ...
اومدم که بپرم تو بغلت
دیدم اندازه ی آغوش منی ...


آخ ببخشید این چه حرفی بود زدم
تو به اندازه ی کافی خسته ای ...
ببوسم زخم گلوتو خوب بشه ...
صد برابر همه ، شکسته ای


نمک بچه ، شیرین زبونیشه ....
با نمک بودن به بچه ت نیومد
لکنتش نزاشت باهات حرف بزنه
همه ی حرفاشو با یه بوسه زد


رو لبای پاره جون داد که بگه
کم بابا هم پناه دختره ...
دخترو تازیونه نمی کشه
لب بابا، قتلگاه دختره ....


زن ها و دخترای شامی فقط
دنبال بهونه ی خنده بودن
خندیدن ...دخترتو که دق دادن
سر قبرش همه شرمنده بودن

@naser_dodangeh_313

اشعار ناصر دودانگه

05 Jul, 07:05


شعر شب دوم محرم

#ورودیه
#شعر_شب_دوم

زینب رسید کرببلا اقتدار داشت ...
او نیز با خدای حسینش قرار داست
آیینه بود و دور خود آیینه دار داشت
زانوی اکبراست گواهم ، وقار داشت


آمد حسین فاطمه را ماندگار کرد
آن شب خدا به خلقت او افتخار کرد


راه وصال را به خداوند ساده کرد
از جلوه های فاطمی اش استفاده کرد
بر یاری امام غریبش اراده کرد ...
از ناقه ها سه ساله ی خود را پیاده کرد


نام خیام محترمش را حرم گذاشت
بر چشم خاک زینب کبری قدم گذاشت


بر روی عرش سایه ی او‌مستدام بود
او را قمر ترین دو عالم غلام بود
پرده نشین خیمه به دور از عوام بود
حتی ملک ندیده که زینب کدام بود

مانند مادرش که ز کوران حجاب داشت
در پرده بود محمل او هم نقاب داشت


در خیمه نه ، که در دل ارباب جا گرفت
از خاک پای دوست شدن شد بها گرفت
جای همه ز میکده جام بلا گرفت
تنها نبود ، دور و برش را خدا گرفت

از بس اصیل بود چو ایل و تبار خویش
چون او کسی نرفت به قربان یار خویش


از بین روضه های مجسم عبور کرد
تا خاطرات غربت خود را مرور کرد
دلشوره را گرفت و ازآن خیمه دور کرد
گویا دوباره حضرت زهرا ظهور کرد

مادر که هست قافله ای هست پایدار
تاریخ ، زن ندیده به خود با چنین وقار


آه از دمی که سوخت پناه پیمبران
آن خیمه ای که سوخت دل مادری در آن
فرمود: گوشواره درآرند گوهران
پای برهنه ، خار مغیلان و دختران

آتش به جان ما زد علیکن بالفرار
آه از دمی که پرده نشین شد شترسوار


بند دل امام زمانش گسسته بود
او دست بسته نیست ولی دست بسته بود
حتما دلیل داشت نمازش نشسته بود
با شمر همسفرشدن او‌را شکسته بود

با یک لباس کهنه که شد پاره پاره رفت
با گوشواره آمد و بی گوشواره رفت


می رفت سوی شام به همراهی سران
گرما زده ،شکسته شکسته نفس زنان
دورش کسی نبود به جز خولی وسنان
از صبح تا غروب معطل شد عمه جان

قلبش شکست از غم زخم زبان شهر ...
زینب کجا و مجلس نامحرمان شهر


@naser_dodangeh_313

اشعار ناصر دودانگه

04 Jul, 13:07


#امام_حسین_ع
#گودال


مقدر است چنین سخت امتحان بدهی
برای ذبح، به خنجر کمی زمان بدهی

به نیزه های پناهنده ای که می آیند
به روی سینه ی پا خورده ات مکان بدهی


هلالٍ کاسه به دستی رسید اما دیر
مقدر است عزیزم که تشنه جان بدهی

غروب بود سرت را به نیزه می بردند
به روی نیزه مقدر شده اذان بدهی


تمام دار و ندار حرم به غارت رفت
بنا نبود سرت را به این و آن بدهی


لب ترک ترکت کو؟ ،بعید بود از تو
که حق دختر خود را به خیزران بدهی

هزار بار برای تو دست داده تکان...
به روی نیزه برایش سری تکان بدهی

@naser_dodangeh_313

اشعار ناصر دودانگه

04 Jul, 08:12


شعر دفن حضرت علی اصغر علیه السلام
#حضرت_علی_اصغر_ع


گریه بر جان دادنش افلاک کرد
خون زیر حنجرش را پاک کرد
کند با شمشیر قبر کوچکی..
از لحد کوچکترش را خاک کرد

تیر جا خوش کرده ای بر حنجر است
ذبح اکبر بود و نامش اصغر است
تاج گل از قبر او شرمنده بود
قدش از یک شاخه گل کوچکتر است


آه از این سینه ی پر خون بکش
ناز از این غنچه ی گلگون بکش
مادرش از دیدنش جان می دهد
تیر را آهسته تر بیرون بکش ...

دفن شد آن دیده ی دریایی اش
خاک شد شرمنده ی زیبایی اش
وقت تلقین علی اصغر رسید
اسمع افهم شد دم لالایی اش ...

قبر شد کاشانه اش شرمنده ای
از غبار خانه اش شرمنده ای
جای طفلت داخل گهواره بود
از تکان شانه اش شرمنده ای

@naser_dodangeh_313

اشعار ناصر دودانگه

02 Jul, 03:54


Audio from Naser2d

اشعار ناصر دودانگه

01 Jul, 21:11


#زمزمه_شب_دهم
#امام_حسین_ع



دق می کنم
شهادتینت رو نخون

من می میرم
تو جای من زنده بمون

فردا دیگه
این موقع نشستی به خون


بغض می کنم ...
زانو بغل کردنتو

داره دلم
غصه دل کندنتو

پیر می کنه
منو کهنه پیرهنتو ...


یعنی باید باور کرد که داری میری ....
یعنی باید باور کرد میرم اسیری ...
خجالت از من داری که سر به زیری
.......

تنها بودی
خودم دلم خواست بیام

دنیایی که
تورو نمیخواد نمی خوام

پنج تنمی
الهی بمونی برام ...


داری میری
فکر احترام منی ...

روی نی ام
خورشید رو بام منی

هرچی بشه
تویی که امام منی ...

غمت نباشه دست منو می بندن ...
به بی کسی زینب ، یه شهر می خندن
عقیله که مشهوره به دل نکندن....
@naser_dodangeh_313

اشعار ناصر دودانگه

01 Jul, 21:10


#زمزمه_شب_نهم
#حضرت_عباس_ع

داشتی ادب
مث یه نوکر به حسین

سخته برات
بگی برادر به حسین ...

دست چیزی نیست
توکه  دادی سر به حسین ...


دست به کمر
شده تو برابرشی ...

افتاده چون
تو عمود  لشکرشی


حیف که حالا
اندازه ی اصغرشی ...



رقیه حالا بی تو نداره آغوش ...
چه اضطرابی بی تو گرفته گیسوش
پاشو ببین گوشوارش در اومد از گوش ...


..............

آبو نبین
آبرومه ریخته زمین

من خجلم
از مادرم ام بنین

خیمه برو
پای زمین خورده نشین


من رو زمین
شرمنده ی این علمم

پاشو برو
دلواپس اون حرمم

مثل تو ام
نگران خواهرمم



منو ببخش از اینجا خمیده میری ...
توام مث دستامی ، بریده میری ...
منو ببخش با رنگ پریده میری ...

@naser_dodangeh_313

اشعار ناصر دودانگه

01 Jul, 21:08


#زمزمه_شب_هشتم
#حضرت_علی_اکبر_ع


سخته چقد
پای تابوتت بشینم

روی عبام
قربونی هامو بچینم

درد اینه که
پسرمو ریز ببینم


پیره بابات
جوونا رو کرده صدا

پخشی چقد
میارنت از همه جا ...

می برمت
با ناله ی وا علیا

صدای خنده ست حالا که رفته بالا
چه ریخت و‌پاشی کردی رو خاک صحرا
الهی که جسمت رو نبینه لیلا



افتادی آه
تیکه تیکه از سر زین

برگ نبودی
که بریزی روی زمین

پاشو علی
کمر خمم رو ببین ...


رفتی با پا
ولی با  عبا اومدی ...

کاش نیاره
خدا برای احدی ...

داغ ببینه ...
ناله بزنه ولدی

علیک منی از تو شنیده عمه 
که قبل من از خیمه رسیده عمه ...
بلند شو ای خوش غیرت خمیده عمه...
@naser_dodangeh_313

اشعار ناصر دودانگه

01 Jul, 21:07


#زمزمه_شب_هفتم_محرم
#حضرت_علی_اصغر_ع


نه کفنی
نه سری روی بدنی

تشنه بخواب
حالا که رو دست منی ...

حیف که درست
نشد دست و پا بزنی ...


جون دادنت
مصیبت قافله شد

بچه زدن ...
برای چی هلهله شد

کشتن تو
افتخار حرمله شد ...


یه قطره آب می خواستی زبون نداشتی
جوابی غیر از تیرِ کمون نداشتی
برای جون دادن حتی جون نداشتی ....



...........

داد می زدم
سر پسرم رو نبَر

راستی علی
از سر نیزه چه خبر ؟

بچه مگه
بی مادرش میره سفر ...



بند نمیشه ...
به نی سر طفل رباب

حالا باید
سر و ببندن با طناب

کاشکی نیاد
سر تو به بزم شراب

سرت رو بالا بردن آخه تو ماهی
به مادر پیرت کن رو نی نگاهی
زمین نیفتی بیشتر از این الهی

@naser_dodangeh_313

اشعار ناصر دودانگه

01 Jul, 21:05


#زمزمه_شب_ششم
#حضرت_قاسم_بن_الحسن ع



رفتی همه
اینو‌ بدونن که یلی

لفظ اومدی
حالا شبیه عسلی ...

مثل حسن
جون میدی و تو بغلی ...




گفتی عمو
یل تو جوشن نمی خواد

چی شده که
نفس تو در نمیاد ...

دیدی عمو
چه کاری سنگ دست تو داد ...



پاهات داره رو خاکا کشیده میشه ...
صدای استخونات شنیده میشه ...
تو تشییعت باباته که دیده میشه
................

از بدنت
داره میره جون حسن

دست حسین
پر شده از خون حسن

قبل عموت
تو شدی مهمون حسن


سنگا شدن
نقل دومادی  رو سرت

بی کسی ریخت
از بدن بی سپرت

قد کشیدی
خالیه جای پدرت ...

یتیم گیرت آوردن دل بابات سوخت ...
تو حسرت یک بوسه بودی،  لبات سوخت
چشات هنوز باز بود، آی دلم برات سوخت ...

@naser_dodangeh_313

1,964

subscribers

19

photos

3

videos