یه مدت که نخندی یادت میره خنده چی بود. یه مدت که گریه نکنی یادت میره گریه چه حالی داشت. یه مدت که دوست نداری و دوست داشته نشی یادت میره دوست داشتن و دوست داشته شدن چقدر قشنگه. یه مدت که حرف نزنی یادت میره حرف زدن چه شکلی بود. یه مدت که زندگی نکنی یادت میره زندگی کردن چطوری بود.
خیلی وقت بود دلم میخواست the intouchables رو دوباره ببینم. امشب رفیقم گفت چه فیلمی ببینیم که پیشنهادش دادم. گفت ببینیم. خیلی تجربه جذابی بود و ارزشش برام بیشتر هم شد. واقعا این تمام چیزهایی که از یه فیلم خوب انتظار دارم رو در خودش داره.
امان از قد کوتاه و بیبی فیس بودن. اومدم جایی که شش سال پیش پاتوقم بود و همیشه ازش قهوه میگرفتم. داشتم قهوهمو میخوردم که چند تا جوون رعنا رد شدن. یکیشون یه نگاهی انداخت بهم و گفت باز اول مهر شد و این چس ترما اومدن.
از نیت بقیه آدمها خبر ندارم، اما من تمام کارهایی که تا به امروز در حق دیگران انجام دادم و هنوز هم انجام میدم کاملاً دلی بوده و هست. تموم همراهی کردنهام، حمایت کردنهام، حتی پا به پاشون غصه خوردنهام، و خوشحالی کردنهام بدون فکر به منفعتی از ته وجودم بوده و هست!
یه روز پر از تشویش و ناامیدی هستی و فکر میکنی هیچ اتفاق خوبی برات نمیوفته. طولی نمیکشه که یه روز میاد و غروب رو کنار دریا و در شهر مورد علاقهات میگذرونی.