ادبیات متوسطه اول

@farsimotavasetah


@farsimotavasetah
🔴 تحلیل دروس ، خودارزیابی ، دانش ادبی ، فعالیت های نوشتاری ، فیلم و فایل صوتی تدریس، انواع نمونه سوال، آزمون آنلاین و... دروس فارسی و نگارش هفتم ، هشتم و نهم ارسال نمایید.
🔴 به نام شما ثبت می گردد.
ادمین:
@MAHDyEHE2
ادبیات متوسطه اول

ادبیات متوسطه اول

22 Oct, 16:20


و این جهانِ گذرنده دارِ خلود نیست و بر کاروانگاهیم و پسِ یکدیگر می‌رویم، هیچ‌کس را اینجا مُقام نخواهد بود، چنان باید زیست که پس از مرگ دعایِ نیک کنند.
و تعجب بمانده‌ام از حرص و مناقَشت با یکدیگر و چندین زر و مال و حساب و تَبَعت، که درویشِ گرسنه در محنت و زحیر، و توانگرِ با همه نعمت چون مرگ فراز آمد از یکدیگر باز نتوان شناخت.
مرد آن است که پس از مرگ نامش زنده ماند.

مناقَشَت: بر کسی سخت‌گیری کردن و او را به تنگنا انداختن
تَبَعت: عاقبتِ بَد
زَحیر: دم سرد یا ناله برآوردن

📚تاریخ بیهقی

اول آبان، روز بزرگداشت پدر نثر فارسی، ابوالفضل بیهقی گرامی باد!🌸

ادبیات متوسطه اول

22 Oct, 12:01


نثر پارسی وزیبایی هایش

ای زبان پارسی افسونگری
به مناسبت روز نثر فارسی

زمانی که در دریای پر گهر نثر فارسی بخصوص اسرارالتوحید،. سمک عیار ،سفرنامه ی ناصر خسرو وقابوس نامه وفرج بعداز شدت ، سفر نامه ی ناصر خسرووکلیله ودمنه .می نگری.

وبه کلمات آهنگین و مسجع گلستان نظری می کنی وموسیقی کلمات را بادریایی از معنی وحکمت در می یابی گویا دوبار عمر کرده ای یکبار گذر عمر خواننده وبار دیگر عمری تجربه ها وآزموده های  نویسندگان  این آثار را درمی یابی.
گذشته از زیبایی ها وبیان فراز وفرودها وآرمانهای مردم ان روزگار دنیای از اندیشه وبزرگواری را می بینید
انسانهای وارسته ای  را مشاهده می کنی که پشت این نثرها با اندیشه های ناب
بزرگ منشی وفرهیختگی ومهربانی را توصیه می کنند.
درک ودریافت این اندیشه های ناب انسانی همچون نسیم یا بارش باران یا آبی آسمان
روح را نوازش می دهند.
این آثار
می گویند آنچه بکاری همان را درو می کنی.

این کتابها با دریایی از خرد واندیشه  به توی خواننده می گویند: که بسیاری از حالات انسانی چه رفتار نیک وچه بددرتاریخ باقی می مانند :
.
دربعضی از این نثرها به دنیای پران خیال فرومی روی با هزار ویکشب به دنیای پریان ودیوان قدم می گذاری وبا بال خیال پرواز می کنی‌

شهرزاد را درمیابی که با قصه گویی
پادشاهی جلادرا به انسان مهربان تبدیل
می کند.

با خواندن این آثار به رفتار وحالات خودت می اندیشی
وپی می بری که انسانها تا کجا می توانند برسند .
که بجز خدا نبیند مقام آدمیت .
با مطالعه این آثار
به این فکر می افتی که گویا آیینه ای درپیش روداری.
یکی از این شاهکارهای ادبی که در قالب تاریخ بیان شده تاریخ بیهقی است
توصیف زیبا ،شناخت دقیق روانی قهرمان کتاب  رفتار وکردار ظالمانه یا خردمندانه ی آنها را مشاهده می کنی.

به ویژگیهای روانی واخلاقی بوسهل بنگرید گویا هم اکنون درجامعه وجود دارد. وبه عاقبت کارش هم نمی اندیشد .

به نصایح ارز شمند بیهقی که همه ی این منازعات را به یکسو نهادند ورقتند ویا اگر هستند در گوشه ای به عبادت مشغول به راستی بعداز ان همه ظلم چه سودی ازاین عبادت می برند.
تاریخ بیهقی یکی از شاهکارهای نثر فارسی است چند سالی که
. دکتر محمد دهقانی شرحی برتاریخ بیهقی نوشته است ونشرنی ان را چاپ کرد.که با شرح های فیاض ویاحقی وخطیب رهبر تفاوت زیادی دارد.

دهقانی از دیدگاه ادبی،اجتماعی وروان شناختی وتاریخی به شرح تاریخ بیهقی پرداخته است.
ودر شرحی که آورده است.
بازبان وقلم شیوای امروزی کهنگی نثر وبعد ودوری زمان ومکان ومشکلات نحوی نثر بیهقی را برطرف کرده است.

بیهقی از زمان خطی پیروی نمی کند. ومدام در گذشته وحال در رفت وبرگشت است .

ولی استاددهقانی برای خوانندگان این سر در گمی را برطرف کرده است.

کتاب همراه با نقشه های گویایی است که فهم مکان هاوشناخت حوادث در این مکانها رابهتر می کند.

همکاران را دعوت می کنند که کتاب را بخرند وبا بیهقی ودهقانی همراه شوند.

🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿

ل،بهرامیان /

ادبیات متوسطه اول

20 Oct, 06:37


‍ هر کوه تجلیگه اسرار جهان است
ازکوهنوردان سر هرقله نشان است

پرشورترین جلوه‌ی خورشید سحرگاه
بر بام دماوند و سهند و سبلان است

#دکترنصرت‌اله‌صادقلو

۲۹مهرماه
روز ملی کوهنورد 
🍁🍁

ادبیات متوسطه اول

20 Oct, 03:34


📚پنجاه #رمان مشهور فارسی

۱. شمس و طغرا، محمدباقر خسروی (تاریخی)
۲. تهران مخوف، مرتضی مشفق کاظمی (اجتماعی)
۳. زیبا، محمد حجازی (اجتماعی و اداری)
۴. بوف کور، صادق هدایت (رمان مدرن فارسی)
۵. حاجی آقا، صادق هدایت (انتقادی اجتماعی)
۶. چشم‌هایش، بزرگ علوی (عشق و مبارزه سیاسی)
۷. دختر رعیت، محمود اعتمادزاده (نهضت جنگل)
۸. نیمه‌راه بهشت، سعید نفیسی (نورسیدگان سیاسی)
۹. یکلیا و تنهایی او، آقای مدرسی (داستان اسطوره‌ای)
۱۰. مدیر مدرسه، جلال آل‌احمد (آموزش و پرورش)
۱۱. شوهر آهو خانم، علی‌محمد افغانی (چندهمسری)
۱۲. تنگسیر، صادق چوبک (فقر و نابرابری)
۱۳. ملکوت، بهرام صادقی (داستان روانکاوانه)
۱۴. سنگ صبور، صادق چوبک (خرافه و تهیدستی)
۱۵. شازده احتجاب، هوشنگ گلشیری (زوال اشرافیت قاجاری)
۱۶. سووشون، سیمین دانشور (اجتماعی سیاسی)
۱۷. همسایه‌ها، احمد محمود (داستان نفت)
۱۸. جای خالی سلوچ، محمود دولت‌آبادی (فقر و سختی)
۱۹. زمین سوخته، احمد محمود (داستان نفت)
۲۰. گاوخونی، جعفر مدرس صادقی (اجتماعی زناشویی)
۲۱. ثریا در اغما، اسماعیل فصیح (ایرانیان خارج و داخل جنگ)
۲۲. کلیدر، محمود دولت‌آبادی (حماسه روستایی)
۲۳‌. آن خمره، هوشنگ مرادی کرمانی
۲۴. طوبا و معنای شب، شهرنوش پارسی‌پور (زن بی‌سرپرست)
۲۵. زنان بدون مردان، شهرنوش پارسی‌پور (مسائل زنان)
۲۶. رازهای سرزمین من، رضا براهنی (امریکاپرستی و امریکاستیزی)
۲۷. اهل غرق، منیرو روانی‌پور (سنت‌های قبایل بوشهری)
۲۸. سمفونی مردگان، عباس معروفی (دردسرهای روشنفکر)
۲۹. خانه ادریسی‌ها، غزاله علیزاده (خانواده اشرافی)
۳۰. جزیره سرگردانی، سیمین دانشور (مبارزه سیاسی دهه سی)
۳۱. نیمه غایب، حسین ثناپور (عشق دانشجویی)
۳۲. بامداد خمار، فتانه حاج‌جوادی (عشق طبقاتی)
۳۳. سفر به گرای ۲۷۰ درجه، احمد دهقان (رمان جنگی)
۳۴. فال خون، داوود غفارزادگان (روایت جنگ)
۳۵. آزاده‌خانم و نویسنده‌اش، رضا براهنی (اسطوره‌زدایی)
۳۶. من او، رضا امیرخانی (عشق، تجرد، عرفان)
۳۷. کولی کنار آتش، منیرو روانی‌پور (سنت و مدرنیسم)
۳۸. اسفار کاتبان، ابوتراب خسروی (نقش قدیسان در جوامع)
۳۸. هم‌نوایی شبانه ارکستر چوب‌ها، رضا قاسمی (روشنفکر پناهنده)
۳۹. درخت انجیر معابد، احمد محمود (نمادگرا، نقد اجتماعی)
۴۰. شهری که زیر درختان سدر مرد، خسرو حمزوی (تمثیلی و سیاسی)
۴۱. روی ماه خداوند را ببوس، مصطفی مستور (پرسش‌های دینی)
۴۲. چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم، زویا پیرزاد (زن خانه‌دار)
۴۳. پرنده من، فریبا وفی (عشق و زندگی مشترک)
۴۴. ترلان، فریبا وفی (زن در نقش نظامی)
۴۵. رود راوی، ابوتراب خسروی (فرقه‌گرایی)
۴۶. نام‌ها و سایه‌ها، محمدرحیم اخوت (تاریخی)
۴۷. شطرنج با ماشین قیامت، حبیب احمدزاده (جنگ ایران و عراق)
۴۸. بازی آخر بانو، بلقیس سلیمانی (عشق و سیاست)
۴۹. کتاب دا، اعظم حسینی (خاطرات زنانه از جنگ)
۵۰. بی‌کتابی، محمدرضا شرفی خبوشان (تجارت دست‌نویس‌های ایرانی)

- برگرفته از:
فارسی عمومی
دکتر محمود فتوحی

ادبیات متوسطه اول

20 Oct, 03:27


«اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را »

چه سازم با غمی در دل ، ز هجرش مانده پا در گل
منم مجنون و این محمل ، بَرَد تندیس لیلا را

شبان را با تو در گفتم ، چه دُرهایی که ناسفتم
ز چشمم پرده می رُفتم ، که بینم چشم شهلا را

هلالی شد تنم زین غم ، فتادم در غمی چون یم
به حکمت کرده ای مبهم ، ز هجرت این معما را

شدم آواره در راهت ، غلامم ،عبد درگاهت
همی پابند و‌ دلخواهت ، که کج کی می نهم پا را

اگر یوسف شوی ، چاهم ، به بن بستت دهی راهم
عطا کن آنچه می خواهم ، که گیرم راه دریا را

من آن گمراه و گمنامم ، در این ره همچنان خامم
بنوشان باده از جامم که نشناسم سر از پا را

ز حُسن از خُلق یوسف شد هزارن قصه در دنیا
دریغ از نکته ای کوچک که وا گوید زلیخا را

حدیث آن دم ز مطرب کن که می در کامم اندازی
که این نقدم نمی بخشم به نسیه روی زیبا را

شبانگه بیقرارم من ، به روزت دل فگارم من
تو گل باشی چو خارم من بیا بشکن من و ما را

#رضارضایی « بیقرار »
صبح زیبای روز یکشنبه( ۲۹ مهرماه ) شما
خوبان عالم به خیر و شادی ان شاء الله

ادبیات متوسطه اول

19 Oct, 03:49


🍃🦋

بانگ خروس از سرای دوست برآمد
خیز و صفا کن که مژده سحر آمد
چشم تو روشن
باغ تو آباد
بخت تو برخاست
صبح تو خندید
از نفست تازه گشت آتش امید
گل به کنار است
باده به کار است
گلشن و کاشانه پر ز شور بهارست
بلبل عاشق ! بخوان به کام دل خویش
باغ تو شد سبز و سرخ گل به بر آمد
جام تو پرُنوش
کام تو شیرین
روز تو خوش باد.....


#هوشنگ_ابتهاج
🍃🦋

#سلام_صبحتون_دلنشین

ادبیات متوسطه اول

18 Oct, 05:04


دلم تنگ شده
برای سطری به یادگار نهادن
برای قلم زدن
برای شرح الفبای دلتنگی
از ب بسم الله تا نون پایان این نبودن های دلتنگی آور
دلم عجیب تنگ است
تنگ آن روزهای دور
آن روزهای سرشار
که زمان بود
مثل این روزها هم می گذشت
ولی اندازه ی تمام آدمها
تعریف شده بود
یکی شولای بزرگی به تن نمی کرد اگر کوچک بود...

کسی اگر بزرگ بود
ادعای تفاخر و بزرگی نمی کرد
چون آموخته بود
کوچکی کن
تا بزرگ شوی
بزرگی نکن
که کوچک می شوی

ولی امان
امان
از دنیای پر از تظاهر و تصنع
صانعان خوبی می شدیم اگر چیزی می ساختیم
قلبی به دست می آوردیم
شده ايم صانع تصنع
و بدین قانع
کاش برای لحظه ای
پر یک شاپرک را از نظر می گذراندیم
مسیر کفشدوزکی را سیر تماشا می کردیم
و سیر می کردیم در انفاس آیات الهی
راستی تمامی باشندگان بی تفاخر زندگی می کنند
می نگرند
طی طریق میکنند
اما
باز هم اما؟!
بله
باز هم امان از انسان
موجود دو پایی که از جمادی مرد و نامی شد
روزگاری نبات بود
و به دور از تمامی کشیدن های بار انسانیت
بی انتظار خداوند
اما شد اشرف مخلوقات
اول فرشته بود
یادتان هست؟
بال هايش را جا گذاشت آن بالا
آمد و شد انسان
و جنگ بین دو بال روحانی و جسمانی آغاز یافت. ..
نبردی عظیم شکل گرفت
و تنها رهواران بادپا راه رستند
آنان که بهشت را
به بها دادند
و به بهانه ندادند

به نظرتان از قافله عقب مانده ايم؟
اگر آری
شتاب کنیم
و سحر نزدیک است
دکتر اسد

ادبیات متوسطه اول

16 Oct, 03:03


نسيم صبح پنداری ز كوى یار می‌آید
به جانها مژده می‌آرد که آن دلدار می‌آید

به صد اکرام می‌باید به استقبال او رفتن
که بوی دوست می‌آرد ز کوی یار می‌آید

سیف فرغانی

🌾🍁صبحتون بخیر!🌾🍁

ادبیات متوسطه اول

14 Oct, 13:10


با احترام و یاد استاد فروزانفر

کتاب زندگی نامه مولوی استاد هنوز همچون چراغی فرا راه مثنوی پژوهان است.
استاد با این کتاب با دیدی عالمانه دست ما را می گیرد و به بلخ و مکه و قونیه می‌برد. همسفر با مولوی و اندیشه‌های والا و ناب عرفانی و انسانی، مولوی را به ما معرفی می کند.
بجز کتاب زندگی نامه مولوی و سخن و سخن‌وران که کتابی تحقیقی درباره تاریخ ادبیات هست و مقاله های گوناگونی که از استاد به جا مانده است، شرح مثنوی شریف از لونی دیگر است.

فروزانفر، استادی که عرفان و اخلاق و‌ اندیشه‌ی مولانا را با عمق جان و آگاهی بسیار درک کرده است و از عرفان مولانا بهره ‌ها برده است.
به قول مولوی:

آب دریا را اگر نتوان کشید
هم به قدر تشنگی باید چشید

درمیان شرحهای مختلف و متفاوتی که در عصر ما بر مثنوی نوشته شده است هنوز هم شرح سه جلدی دفتر اول فروزانفر بی همتاست.
با خواندن و تعمّق در این سه جلد با اندیشه‌های عارفانه‌ی مولانا همراه می‌شوی. قدم در این دریا می گذاری؛ دریایی که عمق آن پیدا نیست.

استاد در شرح خود ابتدا به منبع و مأخذ داستان و سپس به معرفی یا بیان خلاصه‌ی داستان و به تقریر و برداشت های خلاقانه‌ی مولانا از این داستانها می پردازد. سپس به طرح مسایل عرفانی و اعتقادی و گشایش
رمز‌های داستان و بیان اندیشه‌های مولوی می‌پردازد.
استاد در مقدمه‌ی جلد یکم، به دلیل نوشتن این شرح پرداخته است و آنچه را که انجام داده مفصلا توضیح داده است .
ازاین مقدمه برمی آید که شوق و عشقی به مولانا و آثار او داشته است.

استاد می نویسد: «مدت چهل سال است که به توفیق خدای بزرگ به مطالعه در مثنوی شریف اشتغال دارم.»
در همان مقدمه استاد فروتنانه اعتراف می‌کند که: « اکنون با کمال صراحت و از روی صدق و صفا منصفانه اعتراف می‌کنم که هنوز در قدم اول فرومانده‌ام  و آن نوآموز را مانم که درشناخت حروف الفبا بازمانده و گامی فراتر ننهاده است.»

این اعتراف را مقایسه کنید با ناعالمانی که با نوشتن دو کتاب یا با رونویسی از چند کتاب خودشان را یگانه‌ی روزگار و علامه‌ی دهر می‌دانند.

استاد کدکنی می نویسد:
«کتاب سخن و سخن‌وران او هنوز بزرگترین تاریخ انتقادی شعر فارسی است.
نثر او در قلمرو نثر معاصر، از سخته‌ترین و استوارترین نثر های قرن اخیر است.»

فروزانفرها نمونه‌های عالی از شیفتگان زبان و ادب فارسی هستند‌.
هم ادب درس را دارند هم ادب نفس را
اندیشه و اخلاق استاد در شاگردانش
جاودانه خواهد ماند.

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است در جریده عالم دوام ما

ل.بهرامیان

ادبیات متوسطه اول

13 Oct, 04:00


به مناسبت بزرگداشت حافظ ل،بهرامیان

رهسپار کوچه رندان

رهسپار کوچه ی رندان شدی
بی نیاز از رنج این زندان شدی

این فلک را سقفها بشکافتی
طرح بیداری بهم دربافتی

درخرابات مغان آزاده ای
دل به شیدایی انسان داده ای

ای کلامت منتهای عشق ومهر
راز زیبای کلامت همچو سحر

جان من حق را توهرجا دیده ای
حرف عشق وراستی بشنیده ای

زهد وزرقش را تورسوا کرده ای
همدلی را باز معنا کرده ای

طعنه ای بر صوفی نادان زدی
محتسب را در ریا ،عنوان زدی

مولوی ،چشمی به راهت می گشود
تابیایی وزجان گوید:درود


مولوی جان کلامش وصف توست
راز آگاه زمانش وصف توست

"چون نمایی آن رخ گلرنگ را
از طرب درچرخ آری سنگ را

دردل وجان خانه کردی عاقبت
هر دورا دیوانه کردی عاقبت

آمدی کاتش دراین عالم زنی
شمع را پروانه کردی عاقبت"

ل،بهرامیان ،سمیرم

بیستم مهرماه ۱۴۰۳

ادبیات متوسطه اول

12 Oct, 07:13


بیست و یکم مهرماه سالروز درگذشت غلامحسین مصاحب، ریاضی‌دان و سرپرست دائرة‌المعارف فارسی

مصاحب صاحب شمّ ابتکاری و تازه‌یابی بود. دو موردی را که مناسب است عرض کنم یکی ابداع حروف کج برای خط فارسی است به منظور آنکه در عرض حروف معروف به ایتالیک در خط‌های لاتینی قرار بگیرد و همان نوع استعمال را داشته باشد. این حروف تا حدودی رواج یافته است و در کتب و مجلات کم و بیش استعمال پذیرفته است. دیگری استعمال عدد صفر است به شکل دایره‌ای بسیار کوچک و به شکلی که درونش سیاه نباشد (تقریباً به مانند صفر در عددهای اروپایی) و این استعمال اگرچه تازه‌یاب می‌نماید، بازیابی اوست از آنچه مرسوم قدمای ما بود و در نسخ خطی ریاضی معمولاً عدد صفر به همین اسلوب دیده شده است و طبیعی است که اگر صفر و نقطه به یک شکل باشد موجب خطا و اشتباه خواهد بود. مرجح آن است که وجه تمایزی میان آن دو گذاشته شود. مصاحب خود در صفحۀ ۱۳ مدخل دائرةالمعارف تفصیلی در این باب دارد.
مصاحب در زمینۀ لغت و پهنۀ بسیار وسیع آن آزمایش‌ها کرد و مخصوصاً در مورد وضع لغات جدید در قبال لغت‌ها و اصطلاح‌های خارجی که به مناسبت احتیاج و ضرورت ناچار از وارد کردن آن‌ها هستیم رویه‌ای و اسلوبی داشت که بر روش و ترتیب فرهنگستان‌ها امتیاز داشت و علی‌الاصول دارای زنندگی و ناچسبی نبود. سال‌ها بود که با جمعی از دوستان خود هفته‌ای یک روز می‌نشست و به بحث و فحص در لغات از آن دست می‌پرداختند. احمد آرام و صفی اصفیا و حسین گل‌گلاب و مصطفی مقرّبی و ناصح ناطق از آن زمره‌اند. یک جزوه از حاصل کارشان فرهنگ اصطلاحات جغرافیایی است که در سال ۱۳۳۸ به چاپ رسید. مقدمۀ آن کتاب گویای روشی روشن است که مصاحب بدان پایبندی داشت.

[نادره‌کاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۰، ج ۱، ص ۵۷۶-۵۷۷]

ادبیات متوسطه اول

12 Oct, 03:49


بداهه با مطلعی از حافظ


« دمی با غم به سر بردن جهان یکسر نمی ارزد
به می بفروش دلق ما کزین بهتر نمی ارزد »

جهانی اینچنین فانی ، فنا یابد به هر آنی
و می دانم که می دانی به مشتی پر نمی ارزد

مگیر از دیده گلرویی ، دل از دلدار و دلجویی
که بی مهری به مه رویی ،  جهان دیگر نمی ارزد

چنان جلدم بر این بامش که دل افتاده در دامش
دل از گیرایی کامش ، کم از ساغر نمی ارزد

دل از چشمان مستش مست ، لب از لعل لبش سرمست
جز این دلداده ی دربست ، کسی بهتر نمی ارزد

شدم آواره در کویش ، ز هر گل می کشم بویش
فراق از روی نیکویش به چشمی تر نمی ارزد

گناه از ساغر از می نیست ، خبر از جام جم ، کی نیست
که بدنامی این عالم ، در آن محشر نمی ارزد

در این دنیای بی بنیاد که صدها کشته چون فرهاد
هزاران داد و صد فریاد که ترک سر نمی ارزد

بگو آن یار دیرین را ، همان رؤیای شیرین را
که‌ مشتاقی و‌ مهجوری از این برتر نمی ارزد

نصیحت گوی رندان را بگو دست از سرم بردار
که سر در سایه ی سَروَش ،کم از سَروَر نمی ارزد

خدایا بیقراران‌ را ، قراری ده ز الطافت
که بی الطاف هر روزت ، مَه و‌ منظر نمی ارزد

( مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن )

#رضارضایی « بیقرار »

صبح زیبای روز شنبه ( ۲۱ مهرماه ) شما خوبان
عالم به خیر و شادی ان شاء الله

ادبیات متوسطه اول

11 Oct, 08:50


#نکته
#دختر

وقتی روح لطیف دخترانه را
تفسیر کنی
می‌بینی
نام‌همه دختران معصومه است
حتی اگر آزیتا نامیده شوند!


#دکترعبدالرضامدرس‌زاده

یازدهم اکتبر روز جهانی دختر مبارک باد
.
🍁🍁

ادبیات متوسطه اول

11 Oct, 05:11


بیستم مهرماه، روز بزرگداشت حافظ گرامی باد!

شعری بخوانیم از زنده یاد فریدون مشیری در وصف حافظ:
‌‌
کوکب بخت مرا هیچ منجم نشناخت
یا رب از مادر گیتی به چه طالع زادم! (حافظ)

🔸 #حافظ

روحِ رویاییِ عشق،
از برِ چرخِ بلند،
جلوه ای کرد و گذشت؛
شور در عالم ِ هستی افکند.
◽️
شوق، در قلب زمان موج زنان،
جان ِ ذرات جهان در هیجان،
ماه و خورشید، دو چشم نگران،
ناگهان، از دل دریایِ وجود،
«گوهری کز صدف کون و مکان بیرون بود»؛
به جهان چهره نمود!
◽️
پرتو طبع بلندش «ز تجلی دم زد»
هر چه معیار سخن بر هم زد
تا «گشود از رخ اندیشه نقاب»،
هر چه جز عشق فروشست به آب!
شعر شیرینش «آتش به همه عالم زد»!
می‌چکد از سخنش آب حیات
نه غزل، «شاخِ  نبات»!
◽️
چشم ِ جان‌بین به کف آورده‌ام،
ای چهره‌ی دوست!
دیدن ِ جان تو در چهره‌ی شعر تو نکوست.
این چه شعرست که صد میکده مستی با اوست!
مستِ مستم کن از این باده به پیغامی چند.
زان همه "گمشدگان لب دریا"
به یقین "خامی چند"
"کس بدان منزل عالی نتوانست رسید"
"هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند".
مگرم همت و عشق تو بیاموزد راه.
نه تو خود گفتی و شعر تو بر این گفته گواه:
"بر سرِ تربتِ ما چون گذری همت خواه؟!"
◽️
حافظ از "مادر گیتی "
به "چه طالع زاده ست"؟
طایر گلشنِ قدس.
"اندرین دامگه حادثه چون افتاده ست"؟
من در این آینه‌ی غیب‌نما می‌نگرم.
خود ازین طالع فرخنده نشانی داده‌ست:
"رهرو منزل عشقیم و ز سر حدِّ عدم،
تا به اقلیم و جود این هم راه آمده‌ایم."

نه همین مقصد خود را ز عدم تا به وجود؛
نقش مقصود همه هستی را،
ز ازل تا به ابد،
عشق می‌پندارد.
" آری، آری، سخن عشق نشانی دارد."
◽️
"رهرو منزل عشق،
فاش گوید که ز مادر به چه طالع زادم:
"بنده‌ی عشقم و از هر دو جهان آزادم!"
*
ای خوشا دولت پاینده‌ی این بنده‌ی عشق،
که همه عمر بود بر سر او فرِّ همای.
"خشت زیر سر و بر تارک هفت اختر پای"

بنده‌ی عشق بود همدم خوبان جهان:
"شاه شمشاد قدان خسرو شیرین دهنان"

بنده‌ی عشق چه دانی که چه‌ها می‌بیند؟:
"در خرابات مُغان نورِ خدا می‌بیند"

بنده‌ی عشق چنان طرح محبت ریزد؛
"کز سر خواجگی کون و مکان برخیزد"!

باده بخشند به او با چه جلال و جبروت،
"ساکنانِ حرمِ ستر و عفاف ملکوت"!

بنده‌ی عشق ندارد به جهان سودایی،
از خدا می‌طلبد: "صحبت روشن رایی"!
◽️
آنک! آن شاعرِ آزاده‌ی آزاده‌پرست،
عاشق شادی و زیبایی و مهر،
که «وضو ساخته از چشمه‏‌ی عشق»
چار تکبیر زده یکسره بر هرچه که هست.
چون سلیمانِ جهان است، ولی باد به دست!
تاجی از«سلطنت فقر» به سر،
«کاغذین جامه‏ ی» آغشته به خونش در بر،
تشنه‏ ی صحبت پیر،
«گر ز مسجد به خرابات رود خُرده مگیر!»

هم‏ چو جامش، لب اگر خندان است؛
دل پر خونش اندوه ِ عمیقی دارد.
بانگ برمی‌‏دارد:

-«عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه ‏سرشت!»
«که گناه دگری بر تو نخواهند نوشت.»
«من اگر نیکم، اگر بد، تو برو خود را باش.»
«هرکسی آن درَوَد عاقبت کار که کشت.»
«نه من از پرده‌‏ی تقوی بدر افتادم و بس،»
«پدرم نیز بهشت ابد از دست بهشت!»
«سر تسلیم من و خشتِ درِ میکده‌ها»
«مدعی گر نکند فهم سخن، گو سر و خشت!»
◽️
یک سخن دارد اگر دارد صدگونه بیان،
همه روی سخنش با انسان:

«کم‏تر از ذرّه نه‌ای، پست مشو، مهر بورز»
«تا به خلوتگه خورشید رسی چرخ‏‌زنان!»
◽️
گُل، به یک هفته، فرو می‏‌ریزد،
سنگ، می‏‌فرساید،
آدمی، می‌میرد،
نام را گردش ایام، مُدام،
زیر خاکسترِ خاموش فراموشی
می‏‌پوشاند،
شعر حافظ، امّا
هرچه زمان می‏‌گذرد،
تازه‌‏تر
با طراوت‌‏تر
گویاتر،
روح‏ افزاتر
رونق و لطفِ دگر می‏‌گیرد!
◽️
لحظه‏‌هایی‌‏ست که:
انسان، خسته‏‌ست،
خواه از دنیا،
از زندگی،
از مردم،
گاه، حتی از خویش!
نشود خوشدل، با هیچ زبان،
نشود سرخوش، با هیچ نوا،
نکند رغبت بر هیچ کتاب،
نه رسد باده به دادش،
نه بَرَد راه به دوست،
راست، گویی همه غم‏‌های جهان در دل اوست!
چه کند آن‏ که به او این همه بیداد رسد؟
باز هم حافظِ شیرین سخن است؛
که به فریاد رسد!
جز حریمَش نبود هیچ پناه،
نیک‏بخت آن‏که بدو یابد راه،
چاره‌‏ساز است به هر درد،
که مرهم با اوست
به خدا همّت پاکان دو عالم با اوست.
ای همه اهل جهان،
ای همه اهل سخن،
آیا این معجزه نیست؟!
◽️
کس، بدان‏‌گونه که بایست، نخواهد دانست،
این پیام‌‏آور عشق،
چه هنرها کرده‌ست.
به فضا در نگرید!
آسمان را،
«که ز خم‌خانه‏‌ی حافظ قدحی آورده‌ست.*»



تمامی موارد داخل گیومه از اشعار #حافظ اقتباس گردیده است.
*: این مصراع از شعر " #نیایش " اثر فریدون مشیری بوده است. (مصرع آخر شعر)

- #فریدون_مشیری
از دفتر : " #با_پنج_سخن_سرا "


ادبیات متوسطه اول

10 Oct, 04:20


نوزدهم مهرماه
زادروز استادشفیعی کدکنی


به جان،جوشم که جویای توباشم
خسی بر موج دریای توباشم

تمام آرزوهای منی ،کاش
یکی از آرزوهای توباشم
شفیعی کدکنی





استادشفیعی هم درتحقیق متون  نمونه هستند هم درشعرمعاصرسرامد.

شعرش حماسه ی بادوباران ودرخت ونوروآگاهی است  وآینه ی است برای صداهای زمانه .


کلاسهایش دردانشگاه تهران میعادگاه
شیفتگان ادب وفرهنگ ایران بود.

درکلاسهایش به حاجب ودرگاه نیاز ندارد.

هرکه خواهد گو بیاوهرکه خواهد گوبرو

کتابهایش را چون برگ زر می برند واندیشه و نقدهایش را باشوق وتفکر می خرند.

نخستین زمزمه های شعریش را درمجموعه ی زمزمه ها به چاپ رساند.

وقتی هفت مجموعه دفترآغازین رادر
یک مجلدبه نام آیینه ای برای صداها
به چاپ رساند.
استاد درمقدمه ی این کتاب خودش رانقدمی کندومی نویسد.

(بعضی از شعرهاازجمله تمامی دفترزمزمه هاراکه روحیه عاریتی وبیمارگونه سبک هندی حاکم برغزل است. انهارا نمی پسندم)
ازویژگیهای شعرشفیعی می توانداین
مواردرابرشمرد.

۱ -.استاددرضمن حاضر وناظربودن به عصروزمانه ی خودانعکاسی از سنتها ومیراثهای فرهنگی را درشعرخوددارد.

۲،-طبیعت گرایی از ویژگیهای دیگر شعر شفیعی است.
آسمان آبی،گل ،پرنده ،باران درشعر خودنمایی می کنند.

بخصوص درمجموعه های از زبان برگ.ودرکوچه باغهای نشابور

۳-اجتماعی بودن آن،
مجموعه ی درکوچه باغهای نشابور ازاجتماعی ترین اشعار روزگار ماست.

۴-.نمادگرایی

۵-صبغه ی محلی وبومی

۶-.روان وروشن ورسا بودن شعر

۷.-شاعراز عناصری مانند.روایت ‌مکالمه
وتکرار برای استحکام بخشیدن به
شعر استفاده می کند.


۸-استاد هیچ گونه محدودیتی برای استفاده از هرنوع واژگانی که ساختمان کلام ایجاب کند.ندارد.

۹-دراشعارش ازواژگان کهن فارسی.اصطلاحات محلی.لغات فرنگی
استفاده می کند.

به قول استادغلامحسین یوسفی

(بی گمان مایه ی فراوانی که م.سرشک اززبان وادب فارسی اندوخته داردوازاین حیث
درمیان شاعران نسل خویش خاصه نوگرایان کم نظیراست)

آخرین تصحیح  استا د  تصحیح تذکره الاولیاء که آن استادبزرگوار سالها به پای آن رنج برده اند
استاد درحقیقت دایره المعارفی است
ازعرفان و ادبیات ولغت.
استاد شفیعی درآثارش مفاهیم عرفانی را دراختیار محققان واهل ادب قرار گرفته است.

استاد درسپاس نامه ای که درابتدای این کتاب نوشته اند .

یاد آوری کرده اند که"حدودپنجاه سال یکی از دغدغه های عمرم گردآوری نسخه های کهن واصیل تذکره الاولیاء بوده است.

استاد تاکید دارند که " این کتاب را مانند
امیرارسلان نخوانید بلکه چون آثار ویتگنشاتین بخوانید."

آنچه از آثار استاد آموخته ایم.

از تصحیح اسرار التوحید
نمونه ی یک تحقیق وتصحیح دقیق متون را آموختیم.

وپیامهای عرفانی ابوسعید را با جان ودل
شناختیم
. اصلی ترین پیام اسرار التوحیدنفی خود پرستی است.

درمنطق الطیر .اسرار نامه  .الهی نامه
مختارنامه با عطار زیستیم وهمراه شدیم..
با چندکتابی که درمعرفی عارفان تدوین کرده است پیام عارفان واقعی را دریافتیم.

با صورخیال درشعرفارسی وبا موسیقی شعرارکان اصلی شعرراشناختیم.

با غزلیات شمس وشرح وحواشی آگاهانه وغنی وپرباری که برآن نگاشتید.

با دنیای معنوی مولانا وپرتوشمس برمولوی آشنا شدیم.

با کتاب چراغ وآینه نقدشعررا آموختیم
استواری نثرمعاصررا درکتابهایت به تماشا نشستیم.

با مجموعه شعر(طفلی به نام شادی
چاپ ۱۳۹۹)
شعر متعهدومتعادل را با پشتوانه ی
از فرهنگ وآگاهی واساطیر شناختیم.

دیوانه اشک

این لحظه  که دل حریم دیدار شده ست
اشک آمده پیش چشم دیوار شده ست

دل خواست  که درنهان تورا دارددوست
دیوانه ی اشک ،چون خبر دار شده ست
طفلی به نام شادی
محمد رضا شفیعی کدکنی

دیر زیاد آن استاد وشاعر ومحقق بزرگ معاصر
بهرامیان

ادبیات متوسطه اول

10 Oct, 04:00


۱۹ مهر ماه، روز میلاد استادِ مهر و راستی، دکتر محمّدرضا شفیعی کدکنی گرامی باد.
🌲🌲🌲🌲
زادروزت را تبریک می‌گوییم قائمه‌ی زبان و ادبیات فارسی، آبروی فرهنگ و اعتبارِ ملّیِ ما، وجود عزیز و ارزشمند تو را استادِ استادان زنده‌یاد فروزانفر در موجزترین جمله بیان کرد و به حق چه زیبا گفت که حضورت احترامی است برای فضیلت.

«سرت سبز و دلت خوش باد جاوید» که بودنت مهم‌ّترین بهانه‌ برای بودنِ ماست.
این روز یکی از خجسته‌ترین روزهای تاریخ است و در حافظه‌ی تقویمِ ملّیِ ما تا ابد درخشان خواهد ماند.
«خداوندا ز آفاتش نگه دار»
🌲🌲🌲🌲🌲🌲

ادبیات متوسطه اول

08 Oct, 13:45


درود
به یاد استاد شجریان

تومی روی ودلم بی ترانه می ماند
چه داغها زفراقت نشانه می ماند

صفای سینه ی توچون بهارروشن بود
غمی شبانه دراین آشیانه می ماند

صدای  آسمانی تودرجهان همی پیچد
کویر خاطرمن  عاشقانه می ماند

توبا شکفتن خورشیدمهربالیدی
فضای سینه من پر  فسانه می ماند

تومی روی غزل اشک همچومروار ید
به چشم من به یکی دانه دانه می ماند

صداو ونغمه ی تو شوروعشق آورده
برای زیستن من بهانه می ماند

توبهرمردم پردردرنجها بردی
صدای مردم آگاه ،جاودانه می ماند

زداغ رفتن تو با نسیم همدردم
صدای دلکش و بانگ چغانه می ماند

بهرامیان مهرماه ۱۳۹۹

ادبیات متوسطه اول

07 Oct, 14:16


باکودک درون خودت هی بگو بخند
بنشین کنارکودک خود روبه‌رو بخند

اندوه وغم رها کن و از شادمانیت
با او به گفتگو بنشین موبه مو ، بخند

#دکترنصرت‌اله‌صادقلو


روزجهانی کودک برشما که هنوزکودک
درون تان فعال است؛مبارک باد.

👭👫🍁🍁

ادبیات متوسطه اول

05 Oct, 15:20


روز جهانی معلم بر همه معلمان ایران و سراسر سراسر جهان مبارک باد.
"ارزش‌گذاری برای صدای معلمان" موضوع این روز است که توسط یونسکو و یونیسف اعلام شده است. این روز به منظور بزرگداشت نقش معلمان در جامعه و اهمیت صدای آن‌ها در فرآیند آموزش و یادگیری برگزار می‌شود.

معلمان به عنوان کلیدی‌ترین عامل در بهبود کیفیت آموزش شناخته می‌شوند و باید در تصمیم‌گیری‌ها و سیاست‌گذاری‌های آموزشی شنیده شوند. این موضوع تأکید می‌کند که احترام به نظرات معلمان نه‌تنها به تقویت حرفه آن‌ها کمک می‌کند بلکه موجب ارتقای نظام آموزشی نیز می‌شود.

3,246

subscribers

5,736

photos

2,020

videos