اعجازهای آسمانی

@eejaz786


جهت ارتباط با مدیر 👈 @eshgham_kh000da

اعجازهای آسمانی

22 Oct, 07:44




نتیجه تکبر ورزیدن به خداوند

مرحوم آیت الله فاطمی نیا (ره)
پروردگار عالم در قرآن میفرماید:
"وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونی‏ أَسْتَجِبْ لَکُمْ"
پروردگار می گوید من را بخوانید، برای شما استجابت می‌کنم.
«إِنَّ الَّذینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتی‏ سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرینَ»
کسانی که در مقابل پروردگار تکبّر بورزند و مستکبر باشند، با حالت خواری وارد جهنّم می‌شوند.
یکی از مصادیق استکبار ورزیدن به خداوند ، کسانی هستند که منکر دعا میباشند و آن را دست کم می‌گیرند به طوری که ریشه‌ی بی‌اعتنایی به خدا داشته باشد.
یک وقت انسان جاهل است و می‌گوید دعا یعنی چه؟ اصلاً من دعا نمی‌کنم.
چنین شخصی مستکبر نیست بلکه نادان و جاهل است.
اما یک وقت کسی حماسه‌سرایی می‌کند! می‌گوید: مگر خدا عقل نداده است؟ مگر اراده‌های آهنین نداده است؟ چنین می‌کنم، چنان می‌کنم، به دعا نیازی ندارم!
این استکبار ورزیدن است و منجر می‌شود به: «سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرینَ» چنین افرادی با خواری وارد جهنّم می‌شوند.
کدام اراده از اراده‌ی امیرالمؤمنین(ع) آهنین‌تر است؟
کدام روح از روح آن بزرگوار قوی‌تر است؟ امیرالمومنین (ع) همیشه دست به دعا بر می‌داشتند.
انسان هیچ وقت از ربّ العالمین بی نیاز نمی‌شود.
هر نعمتی که خداوند در دست ما قرار می‌دهد خودِ خداوند سبب‌ساز و مؤثّر آن نعمت‌ها است و الّا اگر آن سببیّت را بردارد هیچ نخواهد بود.

اعجازهای آسمانی

19 Oct, 12:51




ما همه یک عضویم ؛ یکی هستیم . خدای نخواسته یکی از ما غمناک باشد یا گرفتاری طبیعی یا مشکل مالی داشته باشد بقیه هم غمناک میشوند؛ فرقی نمیکند چه خودش یا همسرش و یا اولادش. وقتی با آنها احوال پرسی میکنید و آدم گرفتاری خودش را برای آن ها میگوید خیال میکنند شما که میخندی ، هیچ گرفتاری نداری. وقتی با او لبخند زدی و با او قاطی شدی و تو هم گرفتاری خودت را ارائه کردی میگوید اِ اِ اِ ! شما هم که از این چیزها داری؛ آن وقت آرام میشود. !!
اصلاً میبیند که هم غصه پیدا کرد. مال خودش باطل میشود، میبیند که مورد رحمت خدا واقع شده.
اگر یک عبدی به انسان مرحمت کند معلوم است که خدا آن را از سر رحمت برای او فرستاده . اگر یک بنده خدایی روی زمین از من پرسید حال شما چطور است؟ خدا ان شاء الله به شما سلامتی بدهد و فلان و بهمان و غصه نخور و مثل این چیزها ، من می فهمم این از بالاست. از بالا خواسته که من را کمک کند و این طور دست سرم کشیده. اصلاً بیخودی نیست که آدم دلش را می بازد. تا یک کسی به شما احترام میگذارد جلدی یا گریه می افتی یا پیش او درد دل میکنی؛ چون از جانب خداست که این جور می شوی و یکهو پرده را بر میداری . هرکس، هر مؤمنی به کس دیگری خدمت کند کار خدا را کرده است . یعنی خدا آن کار را کرده است . یعنی آن عبد دلش خوش میشود و خدا به او می گوید من کردم . خدا میگوید اگر آن بنده آمد احوالت را پرسید من کردم. من او را سراغت فرستادم شما هم مال او را زود قبول میکنی، بی اختیار.  آن وقت راحت می شوی. امیدوارم ان شاء الله که خدا همه غم های شما را از قلب هایتان کم کند و از بین ببرد. شادی هایتان را هم بفهماند که بی قرار نباشید؛ سینه دار باشید؛ کوچولو نباشید و اِلّا می بینی دنیا کوچولوست. تا یکی شکمش سیر میشود میرقصد، تا یکی نانش کم میشود به گریه می افتد. این مال دنیاست. مال آخرت را هم دیدیم همین جور  است. هرکس نماز شبش را میتواند بخواند شنگول می شود. هرکس نتواند بخواند غصه دار می شود. گفت ما چقدر ظرف هایمان کوچک است !

حاج محمد اسماعیل دولابی
📚طوبای محبت ۹ ص ۸۹

اعجازهای آسمانی

17 Oct, 12:03


‍ آخرین پنجشنبہ مهر ماه و ياد درگذشتگان😔

🌹 اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم
وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ
اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ
وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ 🌹
🙏  التماس دعا  🙏

🌿🌺🌿🌺🌿🌿🌺🌿

امروز آخرین پنجشنبہ مهرماه هست
با یک سینی  خرما
یک شاخه گل یاس و یک گلاب🌹
به استقبال عزیزان می رویم
چیزی زیادی از ما نمی خواهند
فقط هر پنجشنبہ به آنها سر بزنیم . . .😔

برای شادی روح تمام اموات
فاتحه و صلوات هدیه کنیم 🙏😔

الّلهُم صَلِّ علی محمَّدوَآلِ محمَّد وعجِّل فرجهُم

اعجازهای آسمانی

06 Oct, 07:06


"یا قناعت یا خاک گور"

سعدى مى گويد: در شيراز كسى ما را شام دعوت كرد، رفتيم ديديم كمرش خميده، يك موى سياه در سر و صورت نيست، با عصا به زحمت راه مى رود، صاحبخانه بود، نشست، احترامش كرديم، گفتم: حالت چطور است پيرمرد ؟ گفت: خوبم، كارى را مى خواهم به خواست خدا انجام بدهم.
سعدى مى گويد: به او گفتم چه كارى؟ گفت: از شيراز مى خواهم جنس ببرم چين بفروشم، از بازار چين چينى بخرم بيايم شام، شنيده ام آنجا چينى خوب مى خرند، بيايم آنجا بفروشم، ديباى رومى بخرم و ببرم در حلب، شنيده ام ديباى رومى را حلب خيلى خوب مى خرند، گوگرد احمر را بخرم، ان شاء الله اين كشورها كه رفتم، جنس ها را كه خريدم و فروختم بيايم شيراز، بقيه عمر را مى خواهم عبادت كنم.
سعدى مى گويد: من به او نگاه مى كردم امكان داشت فردا به ختم او بروم، اما مى گفت: بروم و بيايم، بقيه عمر را مى خواهم مشغول عبادت شوم. بعد سعدى در جواب تاجر گفت:

آن شنيدستم در اقصاى غور
بار سالارى بيفتاد از ستور
گفت چشم تنگ دنيا دار را
يا قناعت پر كند يا خاك گور

اعجازهای آسمانی

04 Oct, 07:15


💥#داستانک💥

💠 عنوان داستان: تخته سنگ پادشاه

در زمان‌های گذشته، پادشاهی تخته سنگی را در وسط جاده قرار داد و برای این که عکس العمل مردم را ببیند، خودش را در جایی مخفی کرد.

بعضی از بازرگانان و ندیمان ثروتمند پادشاه بی‌تفاوت از کنار تخته سنگ می‌گذشتند؛ بسیاری هم غر می‌زدند که این چه شهری است که نظم ندارد؛ حاکم این شهر عجب مرد بی‌عرضه‌ای است و... با وجود این هیچکس تخته سنگ را از وسط بر نمی‌داشت
نزدیک غروب، یک روستایی که پشتش بار میوه و سبزیجات بود، نزدیک سنگ شد. بارهایش را زمین گذاشت و با هر زحمتی بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت و آن را کناری قرار داد. ناگهان کیسه‌ای را دید که زیر تخته سنگ قرار داده شده بود. کیسه را باز کرد و داخل آن سکه‌های طلا و یک یادداشت پیدا کرد. پادشاه در آن یادداشت نوشته بود:

هر سد و مانعی می‌تواند یک شانس برای تغییر زندگی انسان باشد .

️‌‌‎‌.

اعجازهای آسمانی

03 Oct, 15:26


داستان آیت الله شفتی و دعای سگ گرسنه

نمی دانم نام آیت الله شفتی را شنیده اید یا خیر؟
اما داستان جالب و آموزنده ای است. یکی ازعلمای ربانی قرن دوازدهم مرحوم سید محمد باقر #شفتی رشتی معروف به حجه الاسلام شفتی است که از مجتهدین برازنده و پرهیزکار بود، او بسال 1175 ه-ق درجرزه طارم گیلان دیده به جهان گشود و بسال 1260درسن 85سالگی در #اصفهان از دنیا رفت و مرقد شریفش درکنار مسجد سید اصفهان، معروف ومزار علاقمندان است.
وی درمورد نتیجه ترحم، و فراز و نشیب زندگی خود، حکایتی شیرین دارد که دراینجا می آوریم:
حجه السلام شفتی درایام تحصیل خود در نجف و اصفهان به قدری #فقیر بود که غالبا لباس او از زیادی وصله به رنگهای مختلف جلوه می کرد، گاهی ازشدت گرسنگی و ضعف غش می کرد، ولی فقر خود را کتمان می نمود و به کسی نمی گفت.
روزی درمدرسه علمیه اصفهان، پول نماز وحشتی بین طلاب تقسیم می کردند، وجه مختصری از این ناحیه به اورسید، چون مدتی بود گوشت نخورده بود، به بازار رفت و با آن پول جگر گوسفندی را خرید و به مدرسه بازگشت، درمسیر راه ناگاه درکنار کوچه ای چشمش به سگی افتاد که بچه های او به روی سینه او افتاده وشیر می خوردند، ولی از سگ بیش ازمشتی استخوان باقی نمانده بود و از ضعف، قدرت حرکت نداشت.
حجه الاسلام به خود خطاب کرده وگفت: اگر از روی انصاف داوری کنی، این #سگ برای خوردن جگر از تو سزاوارتر است، زیرا هم خودش و هم بچه هایش گرسنه اند، از این رو جگر را قطعه قطعه کرد و جلو آن سگ انداخت.
خود حجه السلام شفتی نقل می کند: وقتی که پاره های جگر را نزد سگ انداختم گویی اورا طوری یافتم که سربه آسمان بلند کرد و صدائی نمود، من دریافتم که او درحق من دعا می کند.
ازاین جریان چندان نگذشت که یکی از بزرگان، از زادگاه خودم شفت مبلغ دویست تومان برای من فرستاد وپیام داد که من راضی نیستم از عین این پول مصرف کنی، بلکه آن را نزد تاجری بگذار تا با آن تجارت کند و از سود تجارت، از او بگیر و مصرف کن.
من به همین سفارش عمل کردم، به قدری وضع مالی من خوب شد که ازسود تجارتی آن پول، مبلغ هنگفتی بدستم آمد و با آن حدود هزاردکان وکاروانسرا خریدم و یک روستا را در اطراف محلمان بنام گروند به طور دربست خریداری نمودم، که اجاره کشاورزی آن هرسال نهصد خروار برنج می شد، دارای اهل و فرزندان شدم و قریب صد نفر از در خانه من نان می خوردند، تمام این ثروت و مکنت بر اثر ترحمی بودکه من به آن سگ گرسنه نمودم، و او را برخودم ترجیح دادم.

📙 اقتباس ازکتاب صد و یک حکایت ،ص ١۵٨

اعجازهای آسمانی

02 Oct, 06:23


🖌 دعای جناب ابوذر غفاری سلام الله علیه که در آسمانها مشهور شده را ، زیاد بخوانید.

🤲 «اَللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ اَلْأَمْنَ وَ اَلْإِيمَانَ بِكَ، وَ اَلتَّصْدِيقَ بِنَبِيِّكَ، وَ اَلْعَافِيَةَ مِنْ جَمِيعِ اَلْبَلاَءِ، وَ اَلشُّكْرَ عَلَى اَلْعَافِيَةِ، وَ اَلْغِنَى عَنْ شِرَارِ اَلنَّاسِ.»

📖 الکافي ج ۲، ص ۵۸۷

☀️ به

اعجازهای آسمانی

01 Oct, 07:37




خیانت سکوت

ذات اقدس الهی فرمود یک عده از حیوانات پست تر هستند، این سرتاسر حق است!
شما در این فیلم ها می بینید که وقتی گرگی گوسفندی را درید، اگر ببیند این مادر است، این را رها می کند؛ این صهیونیست به مراتب از گرگ بدتر است!
بدتر از جنگ جهانی اول و دوم، #کودک_کشی روزانه است،
یک عده هم نگاه می کنند و به او اسلحه می دهند!

الآن بسیاری از کشورهای غربی یا به صهیونیست ها اسلحه رایگان می دهند یا اسلحه می فروشند. این طور لبنانی های عزیز را، مجاهدان_حزب_الله عزیز را، مسلمان های عزیز را به خاک و خون کشیدن و جنایت_جنگی کردن، کار اینهاست.

فرمود: ﴿وَ مَنْ لَمْ یحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْكافِرُونَ﴾؛
﴿وَ مَنْ لَمْ یحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾،
﴿وَ مَنْ‏ لَمْ‏ یحْكُمْ‏ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُون‏﴾.

یک وقت است انسان حکم می کند به «غیر ما أنزل الله»، خب این بین الغی است؛ یک وقت در جایی که باید حکم بکند به «ما أنزل الله»، ساکت است.
اگر کسی در جای حق، [حق را نگوید و] ساکت باشد خطرش این است؛
این سه آیه می گوید این #سکوت، جُرم است!

اگر مسیحی هستی ساکت نباش! اگر یهودی هستی ساکت نباش! اگر مسلمان هستی ساکت نباش!

فرمود: «السَّاکِتُ عَنِ الْحَقِّ شَیطانٌ أَخْرَسٌ»؛ کسی که باید حق را بگوید ولی ساکت است، این یک #شیطان_دهن_بسته است. الآن بسیاری از این کشورهای غربی، در برابر جنایات در غزه، شیطان دهن بسته اند.

#آیت_الله_العظمی_جوادی_آملی
#فلسطین

📚 درس خارج فقه قضا و شهادت
تاریخ: 1403/07/01

‌‌‌‌

اعجازهای آسمانی

28 Sep, 17:50




حساب_کتاب

مــرز بخشش و گذشت ما تا کجاست؟؟

- یادت هست!!
خطایی کرد و پشیمان شد و گفت بگذر، و تو با لبخند گفتی بخشیدم...

- چه شده که هروقت او را می‌بینی، موضوع بحث را میکشانی به همانجا...به همان روز...به همان اشتباه...

- چه شده در مراوداتت، به او کدهایی می‌دهی که یادآور اشتباه اوست؟ مگر نگفتی بخشیده‌ای؟

خانم جان، آقاجان!
این کدورتی که از او در قلبت انباشتی، شبیه لخته‌ای شریان‌های روحت را بند خواهد آورد...
برای انسان ماندن، قبل از هرچیز، باید بیاموزی؛ چه چیز را فراموش و چه چیز را یادآوری کنی!

▫️خطاها را فراموش کن تا شبیه خداوند "کریم الصفح" شوی و به جای آن، خوبیهایشان را در ذهنت نگهدار و به زبان بیاور ...

•| یادآوری اشتباهات دیگران، هم روحت را سنگین می‌کند
هم انسانها را از تو فراری می‌دهد...|•

‌‌‌‌

اعجازهای آسمانی

07 Sep, 06:53


امیدوارم جوری رشد کنی که خدا از جیبت برای کمک به مردم و از دستت برای گرفتن دست بقیه استفاده کنه

اعجازهای آسمانی

05 Sep, 17:58


حکایتی شنیدنی از توسل به حضرت رقیه علیها السلام

ميرزا علي محدث زاده، فرزندشيخ عباس قمي كه از وعاظ و خطباي مشهور تهران بود، مي فرمود:

زماني من به بيماري و ناراحتي حنجره و گرفتگي صدا مبتلا شده بودم، تا جايي كه منبر رفتن و سخنراني كردن برايم ممكن نبود. مسلما هر مريضي در چنين موقعيتي به فكر معالجه مي افتد. من نيز با در نظر گرفتن طبيبي متخصص و با تجربه، به او مراجعه كردم و پس از معاينه معلوم شد كه بيماري آنقدر شديد است كه بعضي از تارهاي صوتي از كار افتاده و فلج شده است و اگر لاعلاج نباشد لااقل صعب العلاج است.

طبيب معالج در ضمن نوشتن نسخه، دستور استراحت دادند كه تا چند ماه از منبر رفتن خودداري كنم و حتي با كسي حرف نزم و اگر چيزي بخواهم و يا مطلبي را از زن و بچه ام انتظار داشته باشم، آنها را بنويسم. تا در نتيجه ي استراحت مداوم و استعمال دارو، شايد سلامتي از دست رفته مجددا به من برگردد.

البته صبر در مقابل چنين بيماري و حرف نزدن با مردم حتي با زن و بچه، خيلي سخت و طاقت فرساست، زيرا انسان از همه بيشتر احتياج به گفت و شنود دارد، چطور مي شود تا چند ماه هيچ نگويم و حرفي نزنم و پيوسته در استراحت باشم؟ در حالي كه معلوم نيست نتيجه آن چه باشد! بر همه روشن است كه با پيش آمد چنين بيماري خطرناكي چه حال اضطراري به بيمار دست مي دهد. اين اضطرار و ناراحتي شديد، آدمي را به ياد يك قدرت فوق العاده مي اندازد. اين حالت پريشاني باعث مي شود كه اميد انسان، از تمام چاره هاي بشري قطع شود و به ياد مقربان درگاه الهي افتد تا بوسيله ي آنها به درگاه خداوند متعال، عرض حاجت كند و از درياي بي پايان لطف خداوند بهره اي بگيرد.

من هم با چنين پيش آمدي، جز توسل به ذيل عنايت حضرت امام الحسين عليه السلام چاره اي نداشتم. روزي بعد از نماز ظهر و عصر حال توسل به دست آمد و خيلي اشك ريختم و سالار شهيدان حضرت سيد الشهداء عليه السلام را مخاطب قرار دادم و گفتم: يابن رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم، صبر در مقابل چنين بيماري براي من طاقت فرسا است! علاوه بر آن، من اهل منبر هستم و مردم از من انتظار دارند من از اول عمر تا به حال علي الدوام منبر مي رفتم و از نوكران شما اهل بيت هستم. ولي حالا چه شده
است كه يكباره بايد از اين پست حساس، بر اثر بيماي بركنار باشم؟ به علاوه ماه مبارك رمضان نيز نزديك است دعوت ها را چه كنم؟ آقا عنايتي بفرما، تا خدا شفايم دهد!
به دنبال اين توسل، طبق معمول هر روز، خوابيدم. در عالم خواب خودم را در اطاق بزرگي كه نيمي از اطاق منور و روشن بود و قسمت ديگر اطاق، كمي تاريك بود؛ ديدم.

در آن قسمتي كه روشن بود، حضرت سيدالشهداء اباعبدالله الحسين عليه السلام را ديدم كه نشسته اند. خيلي خوشحال و خوشوقت شدم و همان توسلي را كه در حال بيداري داشتم، در حال رؤيا نيز پيدا كردم و به ايشان عرض حاجت نمودم! مخصوصا اصرار داشتم كه ماه مبارك نزديك است و در مساجد متعددي دعوت شده ام، ولي با اين حنجره ي از كار افتاده چطور مي توانم منبر روم و سخنراني نمايم؟ و حال آنكه دكتر مرا منع كرده است كه حتي با بچه هاي خودم نيز حرفي نزنم! چون خيلي الحاح و تضرع و زاري داشتم، حضرت عليه السلام اشاره به من كردند و فرمودند: به آن آقا سيد كه دم در نشسته، بگو چند جمله از مصيبت دخترم (حضرت رقيه عليهاالسلام) بخواند و شما كمي اشك بريزيد، انشاءالله تعالي خوب مي شوي!

من به در اطاق نگاه كردم، ديدم شوهر خواهرم «آقا مصطفي طباطبائي قمي» كه از علماء و خطباء و از ائمه ي جماعت تهران است، نشسته است. فرمان حضرت امام حسين عليه السلام را به او رساندم، ولي ايشان مي خواست از ذكر مصيبت خودداري كند! حضرت سيدالشهداء عليه السلام فرمودند: «بخوان روضه ي دخترم را» ايشان مشغول ذكر مصيبت حضرت رقيه عليهاالسلام شد و من هم گريه مي كردم و اشك مي ريختم.

اما متأسفانه بچه ها مرا از خواب بيدار كردند و من با ناراحتي از خواب بيدار شدم و
متأسف و متأثر بودم كه چرا از آن مجلس پر فيض محروم ماندم؟ ولي دوباره ديدن آن منظره عالي امكان نداشت!

همان روز يا روز بعد، به همان پزشك متخصص مراجعه نمودم. خوشبختانه پس از معالجه، معلوم شد كه اصلا اثري از ناراحتي و بيماري قبلي نيست! پزشك كه در تعجب بود از من پرسيد: شما چه خورديد كه به اين زودي و سرعت نتيجه گرفتيد؟

من چگونگي توسل و خواب خودم را بيان كردم. دكتر قلم در دست داشت و سرپا ايستاده بود، ولي بعد از شنيدن داستان توسلم، بي اختيار قلم از دستش بر زمين افتاد و با يك حالت معنوي كه بر اثر شنيدن نام مولي الكونين، امام حسين عليه السلام به او دست داده بود؛ پشت ميز طبابت نشست و قطره قطره ي اشك بر رخسارش ريخت. او گريه كرد و سپس گفت: آقا، اين ناراحتي شما جز توسل و عنايات و امداد غيبي، چاره و علاج ديگري نداشت.

📚کرامات الحسينيه ج2، ص88

اعجازهای آسمانی

03 Sep, 17:03


👑🌹⚜️ صلوات خاصه امام رضا (ع)⚜️🌹👑

🌺 اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا الْمُرتَضَی ، اَلْاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ ، وَ حُجَّتِکَ عَلیٰ مَنْ فَوْقَ الْاَرضِ وَ مَنْ تَحتَ الثَّریٰ ، اَلصِّدّیٖق الشَّهیدِ ، صَلوٰةً کَثیٖرَةً تٰآمَّةً ، زٰاکِیَةً مُتَوٰاصِلَةً ، مُتَوٰاتِرَةً مُتَرٰادِفَةً ، کَأَفْضَلِ مٰا صَلَّیْتَ عَلیٰ اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیٰائِکَ. 🌺

🍃🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌸🍃

🕌زدم گره غم خود را به پنجره فولاد🕊

اعجازهای آسمانی

03 Sep, 17:03


دعا می‌کنم در آخرین روز ماه صفر

خورشید طوس، شمس الشموس، امام رضا علیه السلام ضامن دعاهاتون باشه🙏

🖤شهادت امام رئوف، علی بن موسی الرضا(ع) تسلیت باد🖤

اعجازهای آسمانی

30 Aug, 07:02




صاحب مال، قیمت مال را می داند. خدا یک موي سر مؤمن را به همـه ي عـالم‌ نمی فروشـد. شـما قیمـت خودتـان را نمـی دانیـد، لـذا گـاهی اوقـات خودتـان را ارزان می فروشید. بهلول الاغ لنگی داشت. آن را به حراجی داد تا بفروشد.

حراجی شـروع بـه تبلیغات کرد که این الاغ نیست، بلکه بـراق اسـت و همـان مرکبـی اسـت کـه پیـامبر اکرم (ص) با آن به معراج رفتند. آنقدر از آن الاغ تعریف کرد که خود بهلول بـاورش شد و دید حیف است آن را بفروشد؛ لذا فریاد زد نمی فروشم، نمی فروشم و حقّ الزّحمه ي حراجی را داد و الاغ را پس گرفت.

بدن مؤمن به راسـتی بـراق اسـت و بـا آن عبـادت می کند و به معراج می رود. هر چه خدا و اولیاي خدا می گویند تو خوبی و با ارزشـی، تـو باور نمی کنی و خودت را بد و کم ارزش می دانی. مشکل در باور خودت است. شخـصی که خود را فقیر و بد می پندارد و لذا خود را ارزان می فروشد، اگر کـسی پیـدا شـود کـه بتواند براي او حقّ مطلب را در توصیف ارزش و بزرگی یک دوست اهـل بیـت ادا کند و آن شخص هم آن را باور کند ، دیگـر حاضـر نخواهـد شـد آن را در قبـال متـاع کم ارزش دنیا بفروشد.

حاج محمد اسماعیل دولابی

📚مصباح الهدی ص

اعجازهای آسمانی

28 Aug, 05:57


🌷 قرآن می فرماید :

📖 من قدر علیه رزقه فلینفق ، هر کس روزی اش تنگ شد پس باید (از همان چیزی که دارد) انفاق کند.

🌷 امیرالمومنین (علیه السلام) می فرماید :

هنگامی که فقیر شدید ، پس با صدقه دادن با خدا تجارت کنید.

#صدقه کلید رزق است.

@eejazz786

اعجازهای آسمانی

17 Aug, 23:29




🔴 آلـوده هـا، لـبِ حـوض مـی‌نـشـیـنـنـد

◽️مرحوم استاد علی صفایی حائری، پايان ماه و اول ماه بعد خود را به مشهد مى‌رساندند و مى‌فرمودند:

◽️اگر جسمِ آدمی با دو روز حمام نرفتن بو مى‌گيرد، روح با يك نيتِ بد، سياه و كِدر مى‌شود.

◽️به همين خاطر به امام رضا-سلام الله علیه- پناه مى‌بردند. ایشان می‌فرمودند:
در زيارت يكشنبه حضرت زهرا- سلام الله علیها- آمده است: «اِنّا قد طًهُرنا بولايتهم»؛ ما با ولايت آنان تطهير مى‌شويم

◽️و زيارت امام رضا-ع- مثل حمام است. و با اين نياز، به درگاه امام مى‌شتافتند.

◽️روزى يكى از مريدانِ مشهدى‌شان به ایشان گفته بود: بياييد منزل ما، خدمت‌تان باشیم! ايشان از آدرس خانه آن جوان پرسيده، دیده بودند از حرم دور است،

◽️فرموده بودند: نه! دور است. من جايى دور و بَرِ حرم مى‌خواهم! گفته بود:چرا اين‌ قدر نزديك؟ فرموده بودند:

آخر آلوده‌ها، لبِ حوض مى‌نشينند!

◽️ایشان آن قدر يقين به رأفت و دستِ گشايش‌گرِ آقا داشتند كه وقتى گدايى در نزديكىِ حرم امام رضا(ع) از او چيزى خواست- با آن همه دست و دل‌بازیش که معروف بود- محل نگذاشتند و اعتنايى نکردند.

◽️وقتى اصرار فقير را ديدند فرمودند:
خیلی بى‌سليقه‌اى! آدم در كنار دريا، از يك پيتِ حلبى، آب نمى‌خواهد!

‌‌‌‌

اعجازهای آسمانی

17 Aug, 23:28




تو برای سازش نیامده ای!

براى چه انقلاب كرديم و چرا اسمش را انقلاب اسلامى گذاشتيم؟ چرا امام اجازه نداد در كنار اين اسم بگوييم جمهورى دموكراتيك اسلامى؟ صبغه اصلى اين انقلاب اسلاميت است. مردم جان دادند، زندان رفتند، شهيد دادند و شكنجه ديدند براى اينكه اسلام تحقق پيدا كند نه هوسهاى اين و آن. براى حفظ اين ارزش ها هم از هيچ چيز نمی ‏گذشت اين استراتژى امام بود؛ روش او آن چیزی بود که پيغمبر اكرم و اميرالمؤمنين و ساير ائمه(صلوات الله علیهم اجمعین) داشتند، مگر امام می ‏خواست چيز جديدى بياورد؟

قرآن می ‏فرمايد: «وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ»(قلم، ۹)؛ یعنی كفار خيلى دلشان می خواست يك مقدار نرمش به خرج بدهى تا آن ها با تو نرمش كنند ولى اگر اینچنین می ‏كردى اسمت از انبياء حذف می ‏شد! مگر تو آمدى كه سازش كنى؟

اگر پيغمبر(صلی الله علیه و آله) با بت ها کاری نداشت، همانطور كه در دو سه سال اول و قبل از بعثت نماز خود را
می ‏خواند و به هيچ بتى هم سجده نمی كرد، اما آن ها را نمی ‏شكست، كفار با او كارى نداشتند.

از آن وقتى دشمنى با پيغمبر(صلی الله علیه و آله) شروع شد كه پيغمبر در مقام مقابله و مخاصمه با بت ها و بت پرست ها درآمد؛ از آنجا شروع شد. مگر پيغمبر(صلی الله علیه و آله) بلد نبود با آن ها سازش كند؟

«وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ»(قلم، ۹)؛ خيلى دلشان مى ‏خواست تو چيزى نگويى و آن ها هم كار خودشان را بكنند و در كنار هم مسالمت‏ آميز باشید و آب از آب تكان نمی ‏خورد. ولى پيغمبر(صلی الله علیه و آله) اجازه نداد. [خداوند فرمود:] «فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ»(حجر، ۹۴) برو داد بزن و فرياد كن! از اينها نترس! تو مبعوث شدى تا مردم را هدايت كنى نه اينكه سازش كنى!

سازش كردن كه كار مشكلى نيست. نه جنگى است، نه خونريزى و نه پدركشتگى و نه زندان و نه محاصره‏ اى.

ابراهيم(علیه السلام) را از چه وقت به آتش انداختند؟ آن وقتى كه گفت: «أُفٍّ لَكُمْ وَ لِمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ؛ اف بر شما و بر آنچه به جز خدای یکتا می‌پرستید.»(انبیاء، ۶۷) آن وقتى كه شروع كرد بت‏ ها را شكست، از آن وقت محاكمه شد و او را به آتش انداختند، و الا تا چندى پيش با مردم زندگى مى كرد حتى با كسى زندگى می كرد که خودش بت ‏تراش بود ولى از وقتى كه بت ها را شكست، محاكمه ‏اش كردند. اينها رسالت انبياء است.

آیت الله مصباح

اعجازهای آسمانی

10 Aug, 04:24


روضه خوان! از غصه‌ام، از ماتمم، از غم بخوان
رحم کن بر گریه کن‌ها روضه را نم نم بخوان

🥀شهادت غریبانه دختر سه ساله امام حسین علیه السلام تسلیت باد🥀

↶【به ما بپیوندید

اعجازهای آسمانی

07 Aug, 16:45


🌷 امیرالمومنین امام علی (علیه السلام) :

🖌 برنامه ريزى درست ، دارایی اندک را افزايش مى دهد ؛ و برنامه ريزى نادرست ، ثروت بسيار را نابود مى كند.

حُسنُ التَّدبيرِ يُنمي قَليلَ المالِ، وسوءُ التَّدبيرِ يُفني كَثيرَهُ

📚 غررالحكم ، حدیث ۴۸۳۳

اعجازهای آسمانی

06 Aug, 13:40





💢وسوسه‌های شیطان هنگام صدقه

در سال قحطی، در مسجدی واعظی بر منبر بود و می‌گفت:
کسی که بخواهد صدقه بدهد، 70 شیطان به دستش می‌چسبند و نمی‌گذارند صدقه بدهد.

مؤمنی پای منبر این سخنان را شنید، با تعجّب‌ به رفقایش گفت:
صدقه‌دادن که این چیزها را ندارد. اینک من مقداری گندم در خانه دارم، می‌روم و برای فقرا به مسجد خواهم آورد.

از جایش حرکت کرد. وقتی که به خانه رسید زنش از قصدش آگاه شد. شروع به سرزنش او کرد که در این سالِ قحطی، رعایتِ زن و فرزند خودت را نمی‌کنی؟ شاید قحطی طولانی شد، آن وقت ما از گرسنگی می‌میریم و…

به قدری او را وسوسه کرد که آن مرد مؤمن دست خالی به مسجد نزد رفقای خود برگشت.

از او پرسیدند:
چه شد؟ 70 شیطانی را که به دستت چسبیدند، دیدی؟!

پاسخ داد:
من شیطان‌ها را ندیدم، لیکن مادر شیطان را دیدم که نگذاشت.

در روایتی از حضرت علی (علیه‌السلام) آمده است:

زمان انفاق، 70هزار شیطان انسان را وسوسه و التماس می‌کنند که چیزی نبخشد. انسان می‌خواهد در برابر شیاطین مقاومت کند اما شیطان به زبان زن یا رفیق و... مصلحت‌بینی می‌کند و نمی‌گذارد.